eitaa logo
امام حسین ع
21.4هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. و توسل به راوی دشت کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام به نفسِ حاج محمد طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ باقر علم مصطفی هستم وارث حلم انبیاء هستم ساکن عرش کبریاء هستم از اهالیِ کربلا هستم سینه ام از غم و بلا چاک است سنگِ روی مزار من خاک است *برای این گریه کنِ کربلا هر چقدر گریه کنی جا داره... * نورم از نور حضرت زهرا است پدرِ من شفیع روز جزا است عشقِ من در تمامی دلهاست جد من آفتاب عاشوراست سینه ام مملو از تبِ عشق است مکتبم چون که مکتب عشق است قطره قطره شبیه بارانم من امام حدیث و قرآنم از همان کودکی پریشانم بس که با گریه روضه میخوانم اشک جاری و سوز و گریه منم چون که همبازیِ رقیه منم همۀ خاطرات من درد است زندگی و حیات من درد است دفترم که دوات من درد است تا قیامت بساط من درد است آفتاب غمم غروب نداشت عمر من لحظه های خوب نداشت *شاید اینجا شاعر اشتباه گفته باشه چون بی بی تو اون سختی وقتی ازش سوال کرد اون نانجیب: خب چطور بود چطور دیدی کربلا رو؟ بی بی با صلابت گفت ما رأیت الا جمیلا... ما چیزی جز زیبایی ندیدیم _حالا دیگه روضه خوان فرض کن ماها نیستیم ، خود امام باقر میخواد برات روضه بخونه* من خودم مشک پاره را دیدم گلویِ شیر خواره را دیدم غارتِ گاهواره را دیدم تن روی قناره را دیدم ارباً اربایِ اکبر آبم کرد زخم پهلوی او کبابم کرد *کربلایی ها کجا هستن .. * علم افتاد و عمه جان اُفتاد ناگهان دیدم آسمان اُفتاد تازیانه به جانمان اُفتاد رویِ جسم همه نشان اُفتاد قسمتم زخم خار صحرا شد رویِ عمه شبیه زهرا شد *اگه کسی ازت سوال کرد چرا انقدر گریه میکنی دلیلشُ از زبان امام صادق بگو : * میشود نیزه دید و اشک نریخت روی مقتل رسید و اشک نریخت میشود دل برید و اشک نریخت از گلو بوسه چید و اشک نریخت دیدم از تل تنی که لرزان شد وقتی افتاد نیزه باران شد من خودم قتل شاه را دیدم خیمۀ بی سپاه را دیدم عمۀ بی پناه را دیدم من خودم قتلگاه را دیدم پدرم را اسیرِ تب دیدم روزها را تمام شب دیدم گریه هایِ رباب را دیدم ناقۀ بی رکاب را دیدم کل بزم شراب را دیدم محمل بی حجاب را دیدم در دلم زخم های دشنام است قاتل من خرابۀ شام است * از همه گفت ، مگه میشه از هم بازیش امام باقر نگه ..* رویِ دست گلی سر بابا دختری مثل مادرِ بابا پایِ او بود منبر بابا سر به او گفت : دختر بابا میبرم با خودم تو را بابا چشم خود را ببند بابا * _ یه وقت خود این آقا داره نگاه میکنه باباش امام سجاد عمه جانش زینب یه مرتبه دیدن سر از یه طرف رو زمین افتاد .. عمه کوچکشون از یه طرف رو خاک افتاد .. آخ بمیرم ؛ خیلی درد و غصه امام باقر سنگینه اما مانند فردا وقتی شیعیان با خبر شدند چنان تشییع جنازه ای از امام باقر کردن .. امام صادق خودش با دستایِ خودش بابا رو کفن کرد .. خودش بدنُ روانه قبر کرد .. اما اون پایین تویِ قبر آقا متحیر نشده بود فقط یه امامُ سراغ دارم وقتی بدن بابا رو روانۀ قبر کرد گفت : بسم‌الله و با الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله .. دیدن از قبر بیرون نمیاد .. همچین که جلو اومدن بعضی از قبیله بنی اسد دیدن داره با بابا حرف میزنه .. بابایِ غریبم.. رسم دینِ ما اینه صورتِ میتُ رو به قبله رو خاک میگذارن .. من با این بدن چه کنم ؟.. تو که سر در بدن نداری ..* ــــــــــــــــــ 👇
. •|⇦تو زِ کودکی.. / و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ آری زهرش دادن،‌ مسومش کردن حضرتُ .. اما همه‌ی روضه‌ی امام باقر این نیست .. غربت و مظلومیت گره خورده با روضه های کربلا .. دو سه بیت بخونم و از همه التماسِ دعا .. تو زِ کودکی دائم محنت و بلا دیدی با دو چشم مظلومت ظلم بر ملا دیدی راهِ شام طی کردی دشتِ کربلا دیدی اهل بیتِ عصمت را، زار و مبتلا دیدی راس جد خود را بر طشتی از طلا دیدی که زیرِ چوب بر لب داشت آیه های قرآنی خیمه‌ها کَز آتش سوخت، سیدی کجا بودی؟ *یه سئوال اینجا داریم از امام باقر .. یه سئوالم الان این گریز به ذهنم زد .. مدینه ام وقتی بی بی و امیرالمؤمنین برگشتن خونه، زینب از مادر پرسید .. همه آرام شدن یه گوشه نشستن .. زینب اومد جلو مادر : درآن ساعت که در می سوخت پرسیدی کجا بودم؟ تو می خوردی کتک من هم به زیر دستُ پا بودم *حالا باید بلند گریه کنی ..* خیمه ها کَز آتش سوخت سیدی کجا بودی زیر خارها خفتیم، بین عمه ها بودیم شاید ای عزیزِجان زیر دست و پا بودی رویِ شانه‌ی مادر یا از او جدا بودی یا به زیر کعبِ نی در خدا خدا بودی چهار سال سِنت بود با چنان پریشانی *عرضِ روضه من تموم .. به نظرِ من سخت ترین صحنه بر امام باقر .. صبح شام غریبان بوده .. تا عمر داشت از یادش نرفت .. صبح که نور خورشید همه جا رو فرا گرفت .. دید صورتِ همه عمه ها کبوده .. شب چشم درست نمی بینه، کجا ضربه خورده ..* یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود .. ای ملائک ناله در هامون کنید شمر را از قتلگه بیرون کنید یا زِ دست قاتلت خنجر بگیر یا رهِ گودال بر مادر بگیر ــــــــــــــــــ 👇
. •|⇦گریونه یادگارِ کربلا.. و توسل به راوی دشتِ کربلا حضرتِ علیه السلام به نفسِ حاج حنیف طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ گریونه گریونه یادگارِ کربلا میخونه میخونه روضه هایِ سر جدا تویِ دستاش ملکوتِ زیرِ پاهاش همه عالم یه چشش اشک یه چشش خون روی دوشش غم و ماتم غم خیمه ها داره، واویلا غم کربلا داره، واویلا می باره می باره گریه های بی امون شد مثل شد مثل عمۀ قامت کمون جلوۀ ذات خدایی دم آخر شده تب دار کودکی هاش تو مصیبت اسیر کوچه و بازار غم و غصه ها داره، واویلا غم کربلا داره، واویلا من مُردم من مُردم مجلسِ بزم یزید اون روز بود اون روز بود من شدم از غم شهید پا به پای بچه ها من گریه کردم تو خرابه تشت زر بود چوب دشمن غمایی که بی حسابه غم نیزه ها داره واویلا غم کربلا داره واویلا ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. •|⇦چقدر ناله ی بی جان... و توسل علیه السلام به نفسِ حجت الاسلام یونس سمیعی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا يا اَبا جَعْفَرٍ، يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي، اَيُّهَا الْباقِرُ، يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ" *بازم سالای پیش گریه می کردیم برای امام باقر،می گفتیم: آقاجان! همه ی حاجی ها رفتن مکه،برا اعمال حج،کسی نیست دور قبرتون.اما بمیرم،امسال که حج رو هم تعطیل کردن،یقینا امروز کسی نیست بالا قبرتون ناله بزنه،چرا،شاید یه نفر این ساعت تو بقیع باشه،اونم پسرش مهدی زهراست،هی سر رو روی خاک قبر جدّش بذاره...هی بگه: یاجَدّاه! ان شاالله خدا ظهور من رو تعجیل کنه،خودم برات حرم می سازم.اما امروز دلا رو ببریم کنار بستر امام باقر علیه السلام* چِقَدَر ناله ی بی جان و بی صدا داری به زیر لب تو فقط فکر ربنا داری گمان کنم که رسیده زمان پر زدنت که زهرِ کینه اثر کرده و غم ها داری *هی صدا می زد جگرم داره می سوزه...* چه کرده با تو که اینگونه محتضر شده ای شهادتین به لب های خود چرا داری؟! نفس کشیدنت آقا چقدر سخت تر شده است میان هر نَفَسِ خسته ات دعا داری کنار بستر تو مادری عزا دارد که گشته غرق غم و نوحه و عزاداری لبان خشک تو ذکر حسین می گوید دوباره گریه و مرثیه را بنا داری *چهارسالش بوده تو کربلا بوده...* هنوز هم تو به یاد سه ساله غمگینی هنوز هم به دلت غم کرب و بلا داری تو در لباسِ اسارت چه صحنه ها دیدی چه زخم ها که تو از کعبِ نیزه ها داری *به خدا فکر کن الان بالا سر قبر امام باقر نشستی، داری گریه می کنی...این ایام چقدر دل ما برای روضه تنگ شده،یا امام باقر! یه مددی برای محرم به ما بده...* اما وصیتی دم آخر به صادقت داری که همراهِ خود دندانِ کنده ای داری... *یه بار یکی از دندان های امام باقر کنده شد،آقا این دندان رو کف دستش گذاشت؛می گفت:الحمدلله...گذشت،لحظات آخر دیدند یه پارچه ای رو بیرون آورد،به امام صادق داد،گفت پسرم! این دندانِ کنده ی منه...هر موقع خواستی من رو دفن کنی این دندان رو با من دفن کن...چون که باید همه اجزای بدن امام باهاش دفن بشه... چی میخوام بگم ؟!میخوام بگم اینجا امام صادق دندون های پدر رو هم کنار پیکر گذاشت...اما "لا یوم کیومک یا اباعبدالله..."من یک پسری رو هم میشناسم کربلا...تا امام سجاد بدن بابا رو تو قبر گذاشت...دیدند آقا سراسیمه بیرون آمد...داره دنبال شیئی می گرده...بنی اسد سوال کردند:آقا چی شده؟هی دیدند رو پاش می زد، می گفت:خدا لعنت کنه ساربان رو...اگر می خواستی انگشتر ببری،چرا انگشت رو بِریدی...؟!حسین....* ساربان خواست که انگشتری ات را بِبَرد دید باید که انگشت تو را هم بِبُرد *دیدند ساربان هر کاری کرد انگشتر بیرون نیامد...همین قدر بگم،یه وقت زینب نگاه کرد دید نه انگشتری مانده نه انگشتی به دست حسین...اینجا بود صدای ناله ش بلند شد...* برادرجان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری؟ حسین جانم... داریم با حسین حسین پیر می شویم خوشحال از این جوانیِ از دست داده ایم بِدَمِ المَظلُوم، بِدَمِ الغَریب،بِدَمِ العَطشان، فَاَجِبْنی یا اَللّهُ،ای خدا فرج امام زمان ما تعجیل بفرما،به حق سیدالشهدا حاجات ما برآورده بخیر بفرما،به حق سیدالشهدا آقامون امام زمان از ما راضی و خشنود بگردان.به حق امام باقر حال مناجات،اشک چشم در رثای اهلبیت به ما مرحمت بفرما.همه مرضامون شفا عنایت بفرما.همه ی شیعیان امیرالمومنین تا به امروز از این دنیا رفتند از این سفره متنعم بفرما.ای خدا عاقبت خودمون و خانواده مون و نسلمون تا قیامت ختم به خیر رقم بزن.آن چه گفتیم و نگفتیم و تو بهتر می دانی در حق این جمع به هدف اجابت برسان. ــــــــــــــــــ 👇
. علیه السلام راحت شدم از این زمونه حال دلم رو کی می دونه مثل تموم عمر دوباره می خواد دلم روضه بخونه تموم روضه ها رو دیدم من پا به پای عمه دویدم من مثل رقیه قد خمیدم من خدایا (کشته منو کربلا) 2 دیدم آتیش خیمه ها رو غارت سرخ کربلا رو نبرده پیکر من از یاد کعب نی ای بی حیا رو چشیده ام طعم اسیری رو تو کودکی مزه ی پیری رو شکستن دندون شیری رو خدایا... 3 مگه میره از جلو چشمام خاطره ی اسیری شام با دست بسته رو سر ما آتیش می افتاد از در و بام تو کوچه ها ما ها رو چرخوندند ما رو به اسم خارجی خوندند ردِ اون زخما رو تنم موندند خدایا... 👇
. راحت شدم از این زمونه حال دلم رو کی می دونه مثل تموم عمر دوباره می خواد دلم روضه بخونه تموم روضه ها رو دیدم من پا به پای عمه دویدم من مثل رقیه قد خمیدم من خدایا (کشته منو کربلا) 2 دیدم آتیش خیمه ها رو غارت سرخ کربلا رو نبرده پیکر من از یاد کعب نی ای بی حیا رو چشیده ام طعم اسیری رو تو کودکی مزه ی پیری رو شکستن دندون شیری رو خدایا... 3 مگه میره از جلو چشمام خاطره ی اسیری شام با دست بسته رو سر ما آتیش می افتاد از در و بام تو کوچه ها ما ها رو چرخوندند ما رو به اسم خارجی خوندند ردِ اون زخما رو تنم موندند خدایا... ✍ .👇
. |⇦•بگو که برام گریه کنن، گریه کنا .. و توسل ویژه شهادت امام باقر علیه السلام و ایام مسلمیه به نفس حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بگو که برام گریه کنن، گریه کنا تا ده سال توی منا .. گریه کنن برای من با روضه‌های کربلا .. گریه‌کنن آخه یه عمرِ یاد غمش دل و سوزونده گریه‌کنن برا شهیدی که بدنش رو خاکا مونده شهیدی که شد، چشمای آسمون، غرق اشک عزاش عمریه روضه خوندم براش قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان وَ الحَجَرِ وَ العَصا مظلومٌ عطشانٌ بکربلا .. حالا که نمونده رمقی توی پاهام از اثر زهر هشام یادم میاد مصیبت اسیری کوفه و شام آبله بود، به روی پاها، لاله میریخت به روی خاکا روضه می‌شد دوباره به پا، هر کی می‌گفت کجایی بابا می‌رسید به گوش، از روی نیزه‌ها، آیه آیه صداش عمریه روضه خوندم براش قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان وَ الحَجَرِ وَ العَصا مظلومٌ عطشانٌ بکربلا .. محمد رضا رضایی *یه عده با سنگ‌ میزدنش .. یهو دیدن دشمن داره کوچه باز میکنه صدا میزدن برید کنار شیخ قبیله داره میاد ‌‌.. دیدن یه عده پیرمرد زورشون نمیرسید از دور بزنن، برا ثوابشم شده قربة الی الله .. عزیز فاطمه رو صورت رو‌خاکا افتاده این محاسنُ رو خاک میکشه این نانجیب پیرمردا باعصا حسین‌ُ میزدن .....* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
‍ . |⇦•رویاشم قشنگه ،ببینم گنبد داری .. شهادت علیه السلام و ایام به نفس حاج ابوذر ●━━━━━━─────── رویاشم قشنگه ،ببینم گنبد داری صحنای قشنگی ، شبیه مشهد داری روی قبر خاکیت،یه دونه مرقد داری زائر بی حد داری .. بی قرارم .. تویی قرار قلب زارم من به جز تو .. آخه مگه کسی رو دارم آرزومه .. سر رو ضریح تو بزارم من با یاد روضه هات گریه میکنم برات امشب میزنم صدات ... یا مولا امام باقر (ع) بازم روضه داری، داره چشمات میباره یاد کربلا و، یاد داغ گهواره چشمات خونِ واسه، گلوی پاره پاره دخترای آواره .. با جسارت .. گوشواره ها میرن به غارت آه از این غم‌ .. رقیه میره به اسارت بعد بابا .. یه شب نداره خواب راحت وای از اون همه بلا دست زجر بی حیا سیلی های بی هوا .. یا مولا امام باقر (ع) شاعران: سفیر حسینم‌ اما، اسیر دیار غم‌ها طعنه میزنن به مسلم، آدمای بی سروپا میگن مرد گریه نمیکنه میگن مرد ناله نمیزنه أهای مردم‌ خدا میدونه چه آتیشی تو‌ دله منه گریه میکنم برا حرم‌ گریه میکنم برا حسین کاشکی به أقام یکی میگفت سمت کوفیا نیا حسین حسین میا به کوفه، کوفی وفا ندارد کوفی بی مروت شرم‌ و حیا ندارد آبروی دوعالم .... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•او آغیر کلمه لری درک ایلدی.. آذری ویژه ایام شهادت امام باقر علیه السلام و ایام مسلمیه به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── او آغیر کلمه لری درک ایلدی هند اوغلی اولدی حیرتزده زینبده اولان جرأتدن ایستدی مجلسین احوالینه تغییر ویره حضرت باقره دوتدی یوزونی رأفتدن دیدی کیمسن ندور آدون نه گوزل اوغلانسان چوخ شجاعتله سنی درک ایدورم دقتدن واردی میلون دوتاسان کُشتی منیم اوغلوملا جایزه ویرم اگر کام آلاسان سبقتدن دیدی باقردی آدیم جدیم او طشتونده کی باش جلوه گر دور یوزی انوار الوهیتدن اسرا سلسله سینده دایانوب باشدا آتام سلسله ثقلی یوروب گردنینی شدتدن کُشتی دوتماق بیزه تحقیر لیاقتدی یزید فکر قیلما سوزوی رد ایدورم وحشتدن ایکی شمشیر گتورسونله سوله الساعه بیرین اوغلون بیرینی من گوتوروم قسمتدن فرصت جنگی سنون اوغلوا ویرم اول واردی ارثیم اسدالله دا اولان سیرتدن گورمیوبسن شهدا جنگینی خوشدور الان بیرنمونه گوره سن بیزده اولان صولتدن سنون اوغلون منی ئولدورسه بو دعواده اگر قانیمی یوخدی آلان سن کیمی بدفطرتدن یامن ئولدورسم اگر اوغلوی مردانه یزید عوضین چیخمیاسان طایفه ی عصمتدن اوغلوون خاطرینه عمه می اینجیتمیه سن طشتیده قانلی باشی سالمیاسان حرمتدن هندون اوغلی دیدیگی سوزلری آلدی دالیا هاشمی لر دیدی مشهوردیلر صولتدن حضرت باقره زینب دیدی قربانون اولوم گل قباقه بیر ئوپوم تر بورین صورتدن اوجالاندی باشیمیز قوی دولانوم من باشوا بدنظر چوخدی دگر گوز سنه ضدیتدن آی بالام سید سجادون ایشیقلی چراغی دشمنیم قوزیا بیلمور باشینی خجلتدن شاعر:مرحوم انور اردبیلی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•از سن کودکی شده غم... و توسل به راوی دشت‌کربلا حضرت علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── از سن کودکی شده غم آشنای من باد خزان وزیده به دولت سرای من بغض و شرر گرفته مسیر صدای من بالا گرفته کار دل و گریه های من اهل زمانه غصه به قلبم رسانده اند بر روح و جان من غم و غربت چشانده اند من را به روی مرکب سمّی نشانده اند از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من بر روی خار سخت مغیلان دویده ام از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده ام هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده ام این روضه هاست گوشه ای از ماجرای من بازار و ازدحام نرفته زِ خاطرم آتش زِ پشت بام نرفته زِ خاطرم بزم حرام شام نرفته زِ خاطرم یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم آتش گرفته بود ، پرِ عمه زینبم یادِ لباس شعله ور عمه زینبم من روضه خوان غربت عمه رقیه ام مردم شکست، حرمت عمه رقیه ام آه … از شبِ شهادت عمه رقیه ام یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم آن خاطرات می گذرد از برابرم یک عمر یاد تشنگی جدِّ اطهرم :محمدجواد شیرازی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•آفتابِ ابن حسین ابن علی... و توسل به راوی دشت‌کربلا حضرت علیه السلام به نفس حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── السَّلَامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّهِ ذِكْرُكُم فِى الذّاكِرينِ وَ أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ وَ أجْسادُكُمْ فِى الْأجْسادِ وَ آثارُكُمْ فِى الآْثارِ وَ قُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ،وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ آفتابِ ابن حسین ابن علی راوی نور شکافنده ی علم ازلی مادرش آینه؛ فرزند فرستادهٔ عشق بنده ی خوب خداوند، خداوند علی آدم و جنّ و ملک پیش تو زانو زده‌اند خانه ی کوچک تو با دو سه دیوار گِلی همه سُبحانَک لا عِلمَ لَنا می‌گویند گاهِ تفسیر تو از آیه ی الله ولی ناگهان روز الست از همه پرسید خدا دوست دارید علی را همه گفتند بلی شعر من جابرِ عَبدُلَه انصاری شد که سلامی برساند با تنگ دلی *اصلا وارد ذی الحجه میشی نزدیک یوم الترویه و روز عرفه و..اصلاً دلا انگار دیگه از دروازه ی عرفه میخواد وارد محرم‌ بشه.. امروز آخرین یادگار و عزیز جامانده از قافله ی کربلا از دنیا میره. «میگن شنیدن کی بود مانند دیدن» امروز اگر امام باقر بخواد روضه بخوانه به‌ گمانم باید اینجوری باشه...آی گریه کُنا.... بیابون بود وصحرا بود آنجایی که من بودم هزارن خیمه برپا بود آنجایی که من بودم شمیم یاسِ یاسین دشت را پر کرده بود اما گلابِ اشک‌ زهرا بود آنجایی که من بودم‌ قیام عاشقانِ راست‌ قامت بود عاشورا قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم تمام سورهٔ ایثار و آیات جوانمردی به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم پیامِ روشن «اَلموت اَحلیٰ مِن عَسل» یعنی شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم چرا آتش بگیرند از عطش گل‌های زهرایی اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم کسی از اسب می‌افتاد، پشت نخل‌ها آری عَلم در دست سقا بود آنجایی که من بودم *این آقا همه‌ چی رو‌ کربلا دیده... خودم‌ دیدم چه جوری بین لشگر صدا می زد جوانان بنی هاشم بیایید.. خودم‌دیدم لای عبا علی اکبر  رو داشتن می آوردن... خودم‌ دیدم چه‌ جوری بدن قاسم رو تو‌ خیمه آوردن... وقتی تو‌خیمه آوردن خودم‌ کنار عبدالله بودم دیدم‌چه جوری کنار داداش ناله می زد...خودم‌ دیدم پشت خیمه رباب ناله می زد...* لالا لالا یه‌ کم‌ دیگه دووم بیار یه کم دیگه دندون روی جگر بزار رفته عمو‌ آب بیاره الان میاد داره صدای تکبیرش میاد *وضع و اوضامون خوب نبود عمومونو کُشتن،امید همه به سقا بود، لذا ابی عبدالله صدا می زد* اباالفضل.. رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت هرچه توان داشتم‌ زپیکر من رفت اباالفضل.. گفتم اباالفضل هست غصه ندارم عیب ندارد اگر اکبر من رفت اما اباالفضل .. صدای هلهله آنقدر بلند است گَمانم کوفه خبردار شد که لشگر من رفت    عدالت زیر سُمِّ اسب‌ها پامال شد، آری ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم *امام زمان هم توی ناحیه مقدسه اینجوری روضه‌ می خونه، شاید خیلیا فکر می کنن فقط  زینب  اومد بالای تلِّ زینبیه، ولی نه! اونجایی که امام زمان فرمودند: "بَرَزْنَ من الخُدور" اونجایی که ذوالجناح برگشت خیمه همه ی زنها و بچه ها دنبال زینب دویدن. امام باقر همه ی اینها رو‌ دیده  دوان دوان آمدن بالای تل زینبیه... همین‌که بالای تل رسیدن..* وَالشٍّمرُ جالِسٌ..نَفس مادرش برید سر را برید و روبه روی خواهرش گرفت ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•من امام هدایتم... حضرت علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── من امام هدایتم مَردم من مسیر سعادتم مَردم من دلیلم به کل این خلقت من امامم به پاکی و عصمت دورم از زشتی و پلیدی‌ها دورم از هر چه رجسِ این دنیا حق به ما داده این چُنین عزّت رزق عالم ز ما رسیده فقط *رزق عالم.."بِیُمنِه رُزِق‌َالوَری و بوجوده ثَبَتَتِ الارضُ وَ السَّماء" اومد محضر امام باقر پای تاول زدشو به امام باقر نشون داد گفت: آقا این همه راه به عشق شما اومدم حضرت فرمود: اگر به سنگی محبت داشته باشی فردای قیامت با همون سنگ محشوری تو ما رو دوست داری فردا هم با مایی..* کار و بار جهان به شانه‌ی ماست در و دیوار آن نشانه‌ی ماست منم از نسل حیدر و زهرا از تبار خدیجه‌ی کبری گرچه ما اهل بیت زهراییم آه! اما غریب و تنهاییم *همه عالم، نگاهشون به دست امامه.حتی کسی که مریضه.. شَفا پیدا می‌کنه استشفاء به برکت وجود امام معصومه. اما خودِ امام باقر فرمود: ما وقتی تب می‌کنیم یه مقدار آب خنک به تنمون می‌‌زنیم بعد مادرمونو صدا می‌زنیم..* همسایه‌ها به مُردنم انگار راضی‌ان دلگیر از این محله و این هم‌جواری‌ام "لَزِمَتِ الفِراش نَحِلَ جِسمُها"یا امام باقر سه روز توو بستر بودی بعدِ سه روز جان دادی..قربون اون مادری برم این‌مدت هر نَفَس می‌زد از سینه‌ش خون میریخت.دیگه گوشتای بدنش آب شده بود.* زخمم به یک اشاره، دهن باز می‌کند شب تا سحر مراقبِ این زخمِ کاری‌ام *یا امام باقر تو بستر افتاده بودی دو سه روز آخر بیمار شده بودی، توو شدتِ تب می‌سوختی..اما شاگردات میومدن سر می‌زدن همه نگران حال شما بودن وقتی امام باقر از دنیا رفت. نوشتن مدینه کن‌فیکون شد همه‌ی شهر بهم ریخت.اما مادرِ ما که از دنیا رفت هیچ‌کسی از دفنش خبردار نشد..چند عیادت برا مادر ما اتفاق افتاد ام‌سلمه اومد. کیف اصبحتِ؟ فرمود: اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ چه‌جوری شب رو به صبح رساندی؟فرمود: شب رو به صبح رساندم در حالیکه دو تا غصه داره منو از پا در میاره فرمود: "فَقدِالنبی و ظلمِ الوصی" فقدان پیغمبر و این ظلمی که به علی کردن منو شب تا صبح، بی‌قرار کرده منو بی‌قرارِ علی کرده..ام سلمه اومد عیادت بی‌بی دیگه کی اومد؟نوشتن عباس عموی پیغمبرم اومد. اومد عیادت وقتی رفت منزل برا مولا پیغام فرستاد.گفت: یا علی خبری شد ما رو بی‌خبر نذار. زنای مدینه هم اومدن عیادت بی‌بی،زینب تا دم در همراهیشون کرد.. رفتن..دیدن زینب نشست یه گوشه، داره گریه می‌کنه.هر کی می‌گفت چته.. حرف نمی‌زد زینب.تا ابی عبدلله اومد شروع کرد گریه کردن گفت: داداش تو گریه نکن. ابی عبدالله گفت چی شده؟گفت: زنا اومدن.. می‌رفتن، به‌هم می‌گفتن دیگه کارش تموم شد..* همسایه‌ها به مُردنم انگار راضی‌ان دلگیر از این محله و این هم‌جواری‌ام پیریِ زودرس به سراغِ من آمده برگ و بری ندارم اگرچه بهاری‌ام گرچه ما اهل بیت زهراییم آه اما غریب و تنهاییم زیر این چرخ و گنبد مینا نیست از ما غریب‌تر ابدا گرچه از داغِ زهر، تب دارم روضه‌ی دیگری به لب دارم گرچه از دل غمم جدا نشود هیچ‌ جا مثل کربلا نشود کربلا بودم و ستم دیدم من هزاران هزار، غم دیدم به زمین خوردنِ علم دیدم دست‌هایی که شد قلم دیدم مَشک خالی و آب را دیدم گریه‌‌های رباب را دیدم بدنِ پاره‌پاره را دیدم آخ گوشِ بی‌گوشواره را دیدم لحظه‌های غروب یادم هست نیزه و سنگ و چوب یادم هست جد ما را غریب کشتندش آه مردم، عجیب کشتندش .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇