eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ایام اسارت آل الله در کوفه،حضرت زینب سلام الله علیها 🏴بند اول میریزم اشک و،دلم حزینه چشام رو نیزه،تورو میبینه به جای من از،گلوی پارت نسیمه که بوسه رو میچینه وقتی که دیدم،سرت شکسته زدم سرم رو،به چوبه محمل میبینی داداش،گیرافتادم من بین یه عده،پست و اراذل حسینِ مظلوم 🏴بند دوم منو به زور از،پیشه تو بردن به جرم اینکه،خواهرت هستم به جون من با،کعب نی افتاد تا نرسه به،سر تو دستم بین من و تو،فاصله افتاد که اُف بر این روزگار نامرد سخته برا من،اسارت اما طعنه ی کوفی،قلبمو خون کرد حسینِ مظلوم 🏴بند سوم دم میزنم از،تو و پیامت هرجا برم من،خطبه میخونم کار منه صبر،به احسن الوجه پای قیامِت،داداش میمونم اگه بریزن،رو سر من سنگ پا به پای تو،میام تا آخر اگه بریزن،رو سرم آتیش نمیشه کم از،صبرم برادر حسینِ مظلوم 🏴بند چهارم فکر و خیاله،باطله دشمن اینه که میگیره از ما بیعت ولی نمیدونه تن نمیدیم حتی با قتل و،یا با اسارت میفهمونیم ما،به این حکومت که زیر بار،ظلمش نمیریم ما زیر بار،ستم نمیریم حتی اگه از،کتک بمیریم حسینِ مظلوم ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی .👇
. ایام اسارت آل الله در کوفه 🏴بند اول نمیشه باورم هنوز ازت جدا شدم داداش تو رفتی و منم اسیرِ نامحرما شدم داداش نمیشه باورم هنوز که نیستی تو کنار من چجور کنار بیام با این غم ای کشته ی دور از وطن نگاهه من به سرته چش تو به معجرمه سایه ی شوم حرمله هر جا میرم رو سرمه داداش حسین 🏴بند دوم نمیشه باورم هنوز با قاتلتم همسفر اونکه سر تورو بریده همراهمه تو این سفر نمیشه باورم هنوز سر تو روی نیزه هاست کجا مونده تنت داداشم رو خاک داغ کربلاست نگاهه من به لبته لبی که قرآن میخونه نگاهه تو به تنمه کبوده از تازیونه داداش حسین ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
ای کوفه شهر بی وفا یادت می آید می کرد بابایم علی اینجا امیری یادت می آید از یتیمان وفقیران می کرد بابای شهیدم دستگیری یادت می آید احترام مردمت را هرگه قدم می زد زینب در مسیری یادت بیاور از علی وآل طاها از خطبه های آن ابرمرد دلیری اینک چه رخ داده که اولاد امیرت در کوفه مهمانند با حال اسیری با ما غریبی می کنی افسوس افسوس ای آشنای بی وفا خیلی حقیری یادت میاید نامه های مردمانت تا از حسینم سویتان آمد سفیری یادت میاید با سفیر او چه کردید تنها بماند او بین افراد شریری یادت بیاور کوفه ای شهر خیانت بر جنگ ما آمد زتو خیل کثیری این ننگ باشد تا ابد پیشانی تو ای کاش از این ننگ تو آتش بگیری با دست مردانت ز اولاد پیمبر بر خاک وحون افتاد جمع بی نظیری ای کوفه مردانت حسینم را گرفتند راسش به نیزه رفته چون ماه منیری ای کوفه گشتی شهره برکید وخیانت تا روز محشر بی وفایی را شهیری شاعر : اسماعیل تقوایی
حسینا در فراقت بیقرارم برفتی وغم هجر تو دارم برادر جان بخود میگویم ای کاش نمی افتاد این وادی گذارم نمی دانم چگونه زنده هستم بدون دیدن تو ای نگارم از عاشورای خونین وای برمن شده هجر عزیزانم دچارم برادر بعد تو بر ما جفاشد سیه شد با هجومی روزگارم نصیب خیمه هایت گشت آتش عدو با غارتش برده قرارم جلوگیری زغارت می نمودم زدشمن تازیانه شد نثارم نه شرمی بود دشمن را نه رحمی هنوز از هول آن در اضطرارم اسیری می روم با کاروانت جهازی نیست براشتر،سوارم علی ات گشته میر کاروانت شفایش خواستم از کردگارم تنت باشد بروی خاک عریان سرت بر روی نی ای شهریارم دعا کن زینبت طاقت بیارد زسوی رنج وغمها در حصارم تحمل می کنم رنج اسیری فراقت برده از کف اختیارم شدم وارد به شهر بی وفایان که من دیر آشنای این دیارم مرا بیگانه پندارند اینان مرا که دخت صاحب ذوالفقارم سخنرانی نمودم بهر آنان نشان دادم به ایشان اقتدارم توبا قرآن که خواندی از سر نی بدادی ای گل زهرا قرارم زبعد افتراق سر زپیکر به دیدارت بدادی افتخارم شود آیا در آغوشت بگیرم ببوسم رویت ای خونین عذارم شود آیا تسلای رقیه به دامانم نشینی در کنارم تنت می گرید ازبهرسر تو رسان سر را به پیکر گلعذارم الهی خواهرت زینب بمیرد کنار قبر تو گردد مزارم شاعر : اسماعیل تقوایی
منزل به منزل می روم با غصه هایم از روی نیزه با سرت داری هوایم درکوفه قرآن بهر زینب خوانده ای تو با خواندنت کم کرده ای سوز عزایم سخت است جانا بی تو بر من زندگانی دلخون ترین مخلوق عالم زین قضایم جانم فدای پیکرت که مانده بر خاک دفن تن تو روز وشب باشد دعایم این نانجیبان حرمت ما را شکستند کردند با درد اسارت آشنایم ما در عزا ودشمنت بر ما بخندد با هر نگاهی بر سر تو در نوایم مقصد برای کاروان شام است، ای وای دلشوره دارم عازم شام بلایم پایان بیابد هم غریبی، هم اسارت تا آخر عمرم به هجرت مبتلایم شعر :اسماعیل تقوایی
پشتِ دروازه رسیدم حالتم تغییر کرد کوفه بود و بی وفایی،غربتم تغییر کرد روزگاری ..بینِ کوفه آبرویی داشتم.. از نگاهِ مردمانش‌‌..عزّتم تغییر کرد خطبه ای خواندم فصیح و با صلابت چون علی لحنِ من انگار که در صحبتم تغییر کرد زیر و رو کردم تمامِ قلب ها را با سخن این چنین شد که تمامِ هیبتم تغییر کرد ناگهان خولی سرِ پاک حسین بر نیزه زد چوبه ی محمل زدم سر،صورتم تغییر کرد می زدم از دل نوا..آخر هلالِ یک شبه یک دو روزی می شود که عادتم تغییر کرد آیه ای قرآن بخوان تا که جلا گیرد دلم در غیابِ تو ..ولیکن همّتم تغییر کرد تا نَفَس دارم حمایت می کنم از مکتبت کاش می دیدی چگونه شوکتم تغییر کرد
زنی ◾بنداول بر روی نی دیدم سرت جان اخا کو پیکرت پیشانیت زخمی شده از چه شکسته شد پرت ای قاری نیزه سوار پاییزی هستی در بهار پایین بیا تا بوسمت هستی اگر پای قرار جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲) ◾بنددوم من با رسن بسته شدم از طعنه‌ها خسته شدم ای ماه بر نیزه ببین گریه‌ی پیوسته شده آیینه‌دار غیرتم با این جلال و شوکتم بالا نشین من را ببین با این شکوه و عزتم جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲) ◾بندسوم طفلان همه آواره‌اند بی گوش و بی گوشواره‌اند در آسمانت هر کدام یک کهکشان ستاره‌اند حرفی بزن قرآن بخوان امشب کنار من بمان من بی تو میمیرم حسین گلبرگهایم شد خزان جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین(۲)
. بند اول از تشنگی طاقت نداری از ضربه ی اون تیرِ کاری از دهنت خون شده جاری ای وای تیر حرمله روی سینه ات نشست ای وای بدجور استخون سینت رو شکست ای وای داداش ای وای تا زمین خوردی دل حرم گرفت ای وای همه زندگی مو دیگه غم گرفت ای وای داداش بند دوم امان از این غروب دلگیر این لحظه ی سخت و نفس گیر از این همه نیزه و شمشیر ای وای از هجوم لشکر و غربت تو ای وای پا گذاشتن به روی صورت تو ای وای... داداش ای وای صف کشیدن نیزه ها دُور تنت ای وای هر کدوم سهمی میخوان از بدنت! ای وای...داداش بند سوم فاتحه ی زینب و خوندن! بدجوری قلبم و سوزوندن نیزه رو تو تنت شکوندن ای کاش دست و پا نمی زدی جلو چِشَم ای کاش خنجر کهنه شو تیز می کرد یه کم! ای کاش... داداش ای کاش اعتنا می کرد یکی به خواهشم ای کاش سرت و نمی برید جلو چِشَم ای کاش... داداش بند چهارم رفته به غارت همه چیزم چطور برا تو اشک نریزم کم دست و پا بزن عزیزم ای وای روی قلب خواهرت اومد فرود ای وای خنجری که سرو از تنت ربود ای وای... داداش ای وای مهره های گردنت تک تک شکست ای وای موی خونی تو رو گرفت به دست ای وای... داداش بند پنجم گرفته واسه غربتت دل خاک زمین از خون شده گِل دلشوره کشت تو رو نه قاتل ای وای خولی و شمر و سنان کشتن تو رو ای وای بمیرم که نگران کشتن تو رو ای وای بمیرم برای دلواپسی هات ای وای واسه آوارگیِ مخدرات ای وای ...داداش ✍بهمن عظیمی ✍ سعیده کرمانی ................... بند اول وقت غروب ِ آرزومه یه بغض سنگین تو گلومه گودالی از خون روبرومه ای وای برا تشییع جنازه اومدن! ای وای اسباشون با نعل تازه اومدن ای وای... داداش ای وای بدن بی سر و زخمیت توی راه ای وای یکی شد با خاک گرم قتلگاه ای وای... داداش بند دوم بلند شو ای سردار بی سر ببین که خیمه ها سراسر... سوخته شبیه دل خواهر سوختن همه ی ملائکه برای تو... سوختن لابلای خیمه بچه های تو سوختن... ای وای سوخته بس که داد زدم حسین،صدای من سوخته موی دخترت رقیه وای من سوخته... ای وای بند سوم دلِ شکستم مضطرت شد نیزه نصیب حنجرت شد اسیری سهم خواهرت شد رفتی  ولی با خودت نبردی خواهرو رفتی ندیدی پارگیِ این معجرو رفتی ای وای رفتی شدم آواره ی این دشت بلا رفتی شدی همدم و أنیس نیزه ها رفتی... ای وای بند چهارم امون از این تلخی تقدیر می برنم به زورِ زنجیر می مونی زیر نیزه و تیر ای وای پاشو خواهرت رو بیچاره نکن ای وای سرِ پیری منو آواره نکن ای وای ای وای ای وای غل و زنجیر وصله ی پای منه ای وای مگه مجلس شراب جای منه ای وای ای وای ✍ بهمن عظیمی ✍ سعیده کرمانی .............. به کربلا رسیده مهمون شده دل زینب پریشون داره میگه با چشم گریون ای وای ،چرا دلهره سراغم اومده ای وای، انگاری بارون ماتم اومده ای وای...ای وای ای وای، چرا دلواپس اصغرت شدم ای وای، نگران علی اکبرت شدم ای وای ... ای وای بند دوم اینجا شده منزل آخر آروم و سیراب علی اصغر خوابیده تو آغوش مادر لالا، نگرانم ولی تو آروم بخواب لالا ،نکنه اینجا بشه قحطی آب ای وای ... ای وای مادر ، الهی داغت رو قلبم نشینه مادر، حرمله ای کاش گلوتو نبینه ای وای... ای وای بند سوم روضه رو مادرش می بینه تن حسین روی زمینه قاتل روی سینه اش میشینه نامرد ، خطرات مادرو به هم نریز نامرد، رگای این حنجرو بهم نریز ای وای ای وای نامرد ، میشنوی ناله‌های خواهرشو نامرد نزن اینجوری شکستی سرشو ای وای ای وای ✍سعید حمیدیان فر ✍سعیده کرمانی ............... بند اول دیگه امیدی نیست به دیدار ای بی کفن خدانگهدار میبرنم ولی به اجبار ای وای ، یک تن بی پیروهن مونده رو خاک ای وای،قافله سالار من مونده رو خاک ای وای ای وای ای وای ،رسید آخرش به کوفه قافله ای وای ، ولی تو با نیزه من با سلسله ای وای ای وای بند دوم همراه ما با سر رسیدی حرفامو از نیزه شنیدی وضع عزاداری مو دیدی ؟ باید ،مجلس ختمتو آخر بگیرم باید ، مجلس عزا بشه هرجا می رم ای وای ای وای ای وای ، کوفیا بانی اشکای منن ای وای ، تو رو کشتن ولی گریه می کنن ای وای ای وای بند سوم امشب چشات از من چه دوره خونه‌ی خولی پر نوره جای سرت مگه تنوره ؟ حالا ، که نشد کفن کنم پیکرتو ای کاش ، بشورم با اشک چشمام سرتو ای وای ای وای ای وای، کوفیا انگار نمی‌شناسنمون ای وای ، قاری قرآن من قرآن بخون ای وای ای وای ✍ سعیده کرمانی ✍ سعید حمیدیان فر .👇
. ای   ماه شبهای زینب        ذکر و آوای زینب        روی نیزه  تو هستی         قوّت پای زینب ای برادر _ جان خواهر (۲) پابه پای سرت می آیم همره دخترت می آیم تا ره آخرت می آیم ۲  حسین    سیدی  با اباعبدالله ای     قاری خوش زبانم          کن نظر مهربانم          مثل تو شعله خورده            خرمن گیسوانم  ای نگارم _ بی قرارم(۲) وایِ من بسته خون چشمانت پاره گشته لب خندانت سنگ کین خورده بر دندانت۲ حسین    سیدی با اباعبدالله ای     مقتدای کریمان          کن نظر بر یتیمان          دشمنت نان و خرما          میدهد بر اسیران خسته جانم _ نوحه خوانم(۲) از غمت قدکمان شد زینب بندِ نامحرمان شد زینب همسفر با سنان شد زینب ۲ حسین   سیدی با اباعبدالله ✍ 👇
. ** بی قراره آسمان گریه داره بی امان از غمِ اسارتِ عمه ی صاحبَ الزمان وای از این درد و بلا کوفیانِ بی حیا دخترِ علی کجا و خولی و شمر و سنان به خدا که سخته ، فکرشم عذابه حرمله همش کنار محملِ ربابه غصه داره زینب ، غرقِ اضطرابه قافله راهی به سوی مجلسِ شرابه ******************* دل غمینه نُه فلک زخم ما خورده نمک دختران اهل بیتو می زنن چرا کتک بر سر و سینه زنان هی میگه رقیه جان عمو عباسم کجاس تا که به من بده کمک عموجون کجایی ، حالا که اسیرم از روی نیزه بیا پایین دارم می میرم می زنن به دستام ، تازیونه اینجا هر موقع که من بهونه ی بابا می گیرم ********************* ✍ 👇