eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
لبها معطر است سلام علی الحسین ساعات آخر است سلام علی الحسین این خاک، رستخیز تمام مصایب است صحرای محشر است سلام علی الحسین ظهر دهم رسیده و چشمان خواهری سوی برادر است، سلام علی الحسین ظهر دهم رسیده و از سیب سرخ عشق عالم معطر است سلام علی الحسین این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب دنبال اصغر است سلام علی الحسین هم دست ها بریده و هم آب ریخته است عباس، مضطر است سلام علی الحسین بر آن گلو که بوسه برآن زد پیامبر امروز خنجر است، سلام علی الحسین والعصر، عصر اگر برسد چشم زینبش حیران یک سر است، سلام علی الحسین این بوی سوختن ز خیامش رسیده است؟ یا بوی معجر است سلام علی الحسین .
علیه‌السلام 🔹آسمانی غریب🔹 گفت:«سُرّ من رَأی»، ترجمان «سامرا»ست من ولی دلم گرفت... این حرم چه آشناست چون نجف شکوهمند، چون مدینه رازدار داستان آن ولی داستان کربلاست... ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام! ذکر ما علی الدّوام، گریه‌های بی‌صداست آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست از زمان کودکی، در پی‌ات دویده‌ایم از همه شنیده‌ایم، گرد راه تو شفاست باغ‌هایی از بهشت، گوشۀ عبای توست این عبای مصطفی، این عبای مرتضاست مجلس شراب را چشم تو به هم زده‌ست چشم تو هنوز هم، مستی مدام ماست ما شهید می‌شویم، روسفید می‌شویم روزگار، بی‌وفا... عاشق تو باوفاست ای هدایت نجیب! آسمانی غریب! مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟ @emame3vom 📝 🎙 نغمه پیشنهادی در قالب وزن: فاعلات فاعلن فاعلات فاعلن
. مردان دریا چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را که از ما وام می‌گیرند آیین تماشا را به شوق دیدن صبح دل‌انگیزی که ما داریم هر آیینه به مغرب می‌برند آیینۀ ما را بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند که می‌جنگیم و می‌جوییم آن تصویر زیبا را به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند خوشا آنان که از نزدیک می‌دیدند مولا را به ما گفتند مولایی‌ست، مولایی که می‌باید برای چیدن عطرش مسافر شد سحرها را به ما گفتند جنگی هست و باید مرد میدان بود همان جنگی که مدت‌هاست خون کرده جگرها را همان جنگی که مادرها به پایش مادری کردند پدرهامان فدا کردند در راهش پسرها را همان راهی که روشن بود از چشم انتظاری‌ها و دوشادوش می‌آورد، طوفان خبرها را به ما گفتند هنگام نماز عید قربان است و ما سوی منا بردیم بعد از سجده، سرها را ببین قربانیانت را، بِنَفسی اَنت یا مولا سر سرخی به ما آن‌سان عنایت کن که یحیی را تو می‌آیی و این یلدای طولانی نمی‌ماند که چشمان تو تضمین می‌کند خورشید فردا را ✍🏻 ✍ 🏷 | 🇮🇷
. تمام دنیا غزه‌ست.. شمریم، اگر روز ستم خاموشیم خون است، اگر آب خنک می‌نوشیم آن‌سوی جهان کرب‌وبلایی برپاست ما هم دل‌مان خوش است مشکی‌پوشیم برخیز، که در عشق خطر باید کرد در راه خدا سینه سپر باید کرد از غزه صدای العطش می‌آید یاران حسین را خبر باید کرد اینجا، آنجا، تمام دنیا غزه‌ست انگار هوای کربلا با غزه ست یاران عزادار! توجه بکنید امسال محل هیئت ما غزه‌ست ............ تا سنگر غزه خالی از غیرت ماست در هیئت ما سینه‌زنی باد هواست گیسوی زنانِ غزه خون‌آلود است یاران علی را چه شده؟ مرد کجاست؟!
. «چشم‌های صبورِ نم‌زده» به کدامین گناه کشته شدند کودکان یتیم بسته زبان به کدامین گناه پژمردند خنده ها در هوای بمباران اشک ها قطره‌های خون شده اند دشت، خون...آسمان و باران، خون جای اخبار تازه ریخته است از گلوی خبرنگاران، خون غزه باغ است اگرچه در آتش چیست دنیای غرب جز جنگل؟ از حقوق بشر، فقط شر ماند لال مانده‌ست سازمان ملل بمب شد حرف‌حرف آزادی تا فروریخت بر سر غزه زیر و رو شد دوباره نقشه‌ی ما «صبر» شد نام دیگر غزه خون شد امضای هرچه نقاشی تا سرود رهایی اجرا شد زیر آوار کودکستان‌ها پر و بال فرشته‌ها واشد چه شد آن خنده‌های بازیگوش آن عروسک چرا جنازه شده نمکی زد به زخم کهنه‌ی ما داغ‌‌های دوباره تازه شده کودکان بهشتی غزه بال در بال هم، پرنده شدند صف کشیدند و کم نیاوردند بازی جنگ را برنده شدند جان به لب‌ها رسید و دست قضا سرنوشتی چنین غریب نوشت کفن شیرخواره‌ها واشد غزه را مست کرد عطر بهشت شهر در قحطی تماشا سوخت کودکان یک به یک شهید شدند خاک‌ها را هنوز می کاوند مادرانی که ناامید شدند برد یکباره باد بی‌همه چیز چشم‌های صبور نم‌زده را مشق‌های هنوز ننوشته خنده‌های به لب نیامده را گرم لالایی‌اند و گرم رجز مادرانی که زیر آوارند این درختان زخمی زیتون باز برگ برنده می‌آرند موج سرکش به هر دری زد و باز سیلیِ خورده را جواب نداد رعشه از ترس ما به جانش بود آن مترسک که بر زمین افتاد ✍ .
. دادگاه بزرگ وجدان غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هر طرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی‌اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته‌ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه‌ای غریب... ببین غزه دیگر برای من جان است پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند خونخواران عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷
امام حسین ع
. #سید_رضی_موسوی از فرماندهان سپاه در سوریه و در اثر حمله ی صهیونیستها به زینبیه به درجه رفیع شهادت
‍ . برای سردار شهید که حاج‌قاسم به او گفته بود: «پیر شدی، تو هم دیگر باید شهید شوی» آینه گفت: عاقبت پیر شدی، شهید نه موی‌سپید هم شدی آخر و روسپید نه آینه گفت: خسته‌ای؟ گفتمش آه خسته ام در قفسی نشسته‌ام چاره نه و کلید نه... آینه! حیرتم فقط، شوق شهادتم فقط آه چه دارم آینه؟ هیچ به جز امید نه لاله‌ی واژگونم و حسرت بازماندنم داغ نویی نفس‌نفس آمده و نوید نه آینه گفت: صبر کن... گفتمش آه، سوختم در دل شعله می‌توان لحظه‌ای آرمید؟! نه! آینه گفت و... زیر لب گفت شهید می‌شوی آینه! راست گفته‌ای؟! وقت سفر رسید؟! نه؟! .
مناجات مهدوی_ بیات اصفهان.mp3
4M
عج 18 اسفند 1402 علیه‌السلام شهیدی در میان کاروانت می‌شوم یا نه؟ غبار رهگذار عاشقانت می‌شوم یا نه؟ دلم سنگ است می‌دانم، دلم تنگ است می‌دانی نمی‌دانم که خاک آستانت می‌شوم یا نه؟ مرا با گوشه‌چشمی خواندی اما کاش می‌گفتی فدای چشم‌های مهربانت می‌شوم یا نه؟ سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا بگو وقت شهادت، میهمانت می‌شوم یا نه؟ 📝
. ✍ ▪️کفریم، تو زنده کن به ایمان ما را عیبیم، تو رحم کن بپوشان ما را صبر تو کشانده‌ست به عصیان ما را اینقدر مخواه نامسلمان ما را ▪️کی می‌شود از مهر تو، شرمنده نشد یا بنده‌نوازی تو را بنده نشد؟ از خشم تو بندۀ گنه‌کار گریخت اما به کسی جز تو پناهنده نشد ▪️آن محرم چشمه‌های تسنیم، کجاست آن سینۀ خالی از غم و بیم، کجاست گیریم که بگذرد خداوند از ما ذوقی که بهشت را بفهمیم کجاست؟! ▪️برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای ارجعی پیچیده ست یا ایتهاالنفس! بیا برگردیم .
. علیه‌السلام شهیدی در میان کاروانت می‌شوم یا نه؟ غبار رهگذار عاشقانت می‌شوم یا نه؟ دلم سنگ است می‌دانم، دلم تنگ است می‌دانی نمی‌دانم که خاک آستانت می‌شوم یا نه؟ مرا با گوشه‌چشمی خواندی اما کاش می‌گفتی فدای چشم‌های مهربانت می‌شوم یا نه؟ فدای تو چه جان‌های جوانی شد بگو آیا فدای آن شهیدان جوانت می‌شوم یا نه؟ سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا بگو وقت شهادت، میهمانت می‌شوم یا نه؟ ✍ ‌................. . حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم بگذار که از دور گرفتار تو باشم من مایه ندارم که خریدار تو گردم باشد که گدای سر بازار تو باشم گر راه ندارم به حریمت نظری کن تا معتکف سایة دیوار تو باشم با آنکه تو را عاشقم از خود نپسندم تو یار به من باشی و من عار تو باشم دستی، که به جز دامن لطف تو نگیرم چشمی، که فقط طالب دیدار تو باشم زخمم به جگر زن که دوایی نپذیرد دردی به دلم بخش که بیمار تو باشم از همچو تویی پاک تر از گل همه حیف است تا همچو منی عبد خطاکار تو باشم سوزم به درون ریز که پیوسته بسوزم خوابم ببر از دیده که بیدار تو باشم آن رتبه ندارم که نهی پای به چشمم بگذار که خاک ره زوار تو باشم من میثمم و چوبة دارم به سر دوش بگذار که دلباخته ی دار تو باشم ✍ .
. علیه‌السلام چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را که از ما وام می‌گیرند آیین تماشا را به شوق دیدن صبح دل‌انگیزی که ما داریم هر آیینه به مغرب می‌برند آیینۀ ما را بگو امواج سرکش بیش از این خود را مرنجانند که طوفان‌ها مصمم می‌کند مردان دریا را به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند که می‌جنگیم و می‌جوییم آن تصویر زیبا را به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند خوشا آنان که از نزدیک می‌دیدند مولا را به ما گفتند مولایی‌ست، مولایی که می‌باید برای چیدن عطرش مسافر شد سحرها را به ما گفتند جنگی هست و باید مرد میدان بود همان جنگی که مدت‌هاست خون کرده جگرها را همان جنگی که مادرها به پایش مادری کردند پدرهامان فدا کردند در راهش پسرها را همان راهی که روشن بود از چشم انتظاری‌ها و دوشادوش می‌آورد، طوفان خبرها را به ما گفتند هنگام نماز عید قربان است و ما سوی منا بردیم بعد از سجده، سرها را ببین قربانیانت را، بِنَفسی اَنت یا مولا سر سرخی به ما آن‌سان عنایت کن که یحیی را تو می‌آیی و این یلدای طولانی نمی‌ماند که چشمان تو تضمین می‌کند خورشید فردا را 📝 ................ . راه رفتم سال‌ها، در جاده‌ها مأوا نکردم غیر آغوش تو هرگز مأمنی پیدا نکردم رود رود از خود گذشتم در نبرد سنگ و صخره هیچ کوتاهی برای دیدن دریا نکردم سربه‌سر فریاد بودم در رجزگاه حوادث جز سر سجاده و در گوش شب نجوا نکردم اشک‌هایم را به روی خود نیاوردم، تو دیدی راز را در خلوت آیینه هم افشا نکردم مثل اهل مکه سرگرم طواف خود نماندم مثل اهل کوفه با لبخند تو بد تا نکردم با صداقت العجل گفتم تمام جمعه‌ها را پای دعوتنامه‌ام را جز به خون امضا نکردم دیدنت رؤیای دورم بود، اما روز موعود چشم‌هایم را به تو بخشیدم و لب وا نکردم مطمئنم امتحان‌ها را برایم ساده کردی مطمئنم کارهای سخت را تنها نکردم… ✍ .