eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن! دین را سُتونِ استواری آئینه‌ی سر تا سرِ پروردگاری سنگینیِ " عهد " تو را حس می‌کنم، کاش... باشم برایت یک غلام انحصاری بدبختیِ دنيا فقط از غيبت توست برگرد! بی تو نیست عالَم را بهارى " طاووسُ اهلِ الجنّه " اَت گفتند یعنی کانون وَجد و مَجد و اوج اقتداری وقتی ولادتگاه جدّت كعبه باشد یعنی تو هم مولود بيت كردگاری چشم عنودانِ فرج خواهى شود كور تو قافله سالار امر انتظاری ماهی ندارد هَمّ و غم جز آب‌خوردن از غیر تو هستم همیشه من، فراری جز خدمتت من را نباشد هیچ شغلی با غیر تو من را نباشد هیچ کاری دارم ز هجرانِ تو می‌میرم اَغِثني... یک بار روی چشم من پا می‌گذاری؟ مولای من! از محضرت دارم سوالی: من را هم از عُشاق کویت می‌شماری؟ دم مى‌زنم از تو اگر، لطفِ خودِ توست مولا! نَفَس‌فرسایی ام را دوست داری؟ ✍ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ .
. يا فارِسَ الْحجاز اَغِثْنا شرط اوّل... شرط اول، " سَلبِ اُمّید " از سِوای مهدی اَست پس بداند هر که می‌گوید گدای مهدی است: انقطاع از غیرِ مهدی،" وصلْ " دنبالش بُوَد متّصل، آنکه دعای او دعای مهدی اَست دوری از او مُردگی، در مُردگی، در مُردگیست زندگی، در زندگی، دولت‌سرای مهدی اَست جسم و روحش، نقطه‌ی ثِقل است بر بَطن و عَلَن پهنه‌ی گیتی، طُفیلِ خاک پای مهدی اَست مثل جدّش می‌کند با چاهِ غربت، دردِ دل کیست آنکس که انیس گریه‌های مهدی اَست!؟ هیچ کس، جز او بهار و شادیِ ايّام نيست مرهم ِ آلام ِ مَردُم در دوای مهدی اَست " انتظارِ بر فرج " با نشر عصيان، جور نیست بی‌حیاییّ و رِبا، نَقض ِ رضای مهدی اَست نانِ بعضی‌‌هاست در غيبت، طبیعی هست که... فکر و کابوس شبِ آنها، لِوای مهدی اَست زلفمان با هر چه و هر که، گِره خورده جز او غافليم از اينكه این عالَم، براى مهدى اَست چه دعایی!؟ تا نباشی" نا اُميد " از غیرِ او نا اُميد از ماسوا، حاجت‌روای مهدی اَست از دلِ این نا اُمیدی بَس، " اُمید " آید بُرون " فائز " آنکه خواهش‌‌اَش تنها، هوای مهدی اَست حالِ مضطر را فقط مضطر بيابد در، یقین... آنکه دارد ندبه و غم، آشنای مهدی است در " دعا "، در " انتظارِ بر فَرَج " ، در " اضطرار " شرط اول، " نا اُمیدي " از سِوای مهدی اَست چهارشنبه ۳ فروردين ۱۴۰۱ .
. یا رب... بيا يَابْنَ الْحَسَن! بهرِ فَرَج، بِشْتاب به " عَجّل... " هاى زير قبّه ي ارباب به طوفانِ خروش ناله‌ی " اَلْغَوث... " به نجواهاي در اوقات اِستيجاب به بارانِ سرشك زائرانِ طف به درگاهي كه جان را مي كند سيراب به حُرّ و جون و عابس مي خورم سوگند به وجد و شور و نورِ مجمعِ اصحاب به کفّینِ جداي حضرت عبّاس به لب‌هایی که خورده چوب، جای آب به حُلقوم ِ جداي سيّد شُبّان به تلّ و قتلگاه و خواهرِ بي تاب به خون قلبِِ جاري گشته‌ در صحرا بيا يابن الحسن بهر فرج، بِشْتاب فروردين ۱۴۰۱ .
. یا اباصالح! دَمَت، محشر بُوَد از تَبِ تو قلبِ من، اَحمر بُوَد چون معادم هست پیدا از معاش... نوکریّ ام تا دَم ِ آخر بُوَد نیستم غالى، ولیکن قالی ام زیر پاهایت مرا بستر بُوَد پایِ دار ثابتِ الطاف تو... تار و پودم بر دَمَت مَظهَر بُوَد از تو و فيض ِ دَمَت دارم حیات زیر پاهایت مرا سنگر بُوَد من تُرَنجِ نقشه‌‌اَم عهدِ شماست قبله‌اَم اولاد پیغمبر بُوَد طُرّه‌ام باشد قرینِ مهرتان ریشه‌اَم در پاکیِ مادر بُوَد عشق تو در حاشيه، در متنِ من... واضح و زیباترین مَنظَر بُوَد بیشتر بر خاطرم بگذار پا فرش، پاخورده ترش بهتر بُوَد جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱ .
. رب... " بی‌دعایی " می‌‌شود مَعروف، اجابت می‌رود " با حجابى " می‌شود مُنكَر، طهارت می‌رود " بى‌وفایی" می‌شود ارزش، مروّت می‌رود " بی‌نمازی" می‌شود مرسوم، بَرْکت می‌رود مُسکِرِ "جهل" و "رفاه" و "غفلت" و "بی‌همّتى" می‌بَرد یک قوم را در دوزخِ " بی‌غيرتى " " کینه " وارد می‌کند هر آدمی را در شرر با " حَسَد "، قابیل می‌گردند ابنای بشر " کِبر"، قارون می‌کند هر شخص را پیش نظر " ظلم "، محصولش بُوَد ایجادِ فرعونی دگر آتش ِ " شهوت " بسوزانَد ز ریشه، " فهم "را از فرشته‌ برتری را می‌نماید چار پا "عُجب"می‌آید وسط،"اخلاص" باطل می‌شود "خشم"، غالب می‌شود که"عقل"،زائل می‌شود "شُکر"، ضایع می‌شود که "کُفر"، حاصل می‌شود "صبر" می‌میرد، شَرارِ "حِرص"، قاتل می‌شود آتش ِ " عصیان " بسوزانَد هزاران نیک را مشعلِ " تقوا " کند روشن، دل تاریک را "کِذب" را از خویش کُن دفع و"صداقت" را بجوی " زُهد " را با خود نما همدم، " قناعت " را بجوی " بُخل"را از خود،جدا گردان"سخاوت " را بجوی با " ادب "، دریای " فضلِ آل عصمت " را بجوی بر " فَرَج " ، لب‌تشنه باش و با وقار و بی‌قرار کار کُن در عرصه‌‌ی الهامبخش ِ " انتظار " خواستارِ ثروتی از مال خود، " انفاق " کُن خواستارِ رفعتی در پستی‌اَت اغراق کُن خواستار " اهل‌بیتی " خویش را مُشتاق کُن عکس خود را بر درِ آل نبی اِلصاق کُن بهرِ نابودىّ " فقر و درد و فحشا و حَرَج "... صبح و شب باشد دعایت " امرِ تعجیل فَرَج " " خير " را فرموده قرآن: " حُجّةِ بْنِ الْعَسكَرى " نورِ خود را گفته یزدان: حُجّةِ بْنِ الْعَسكَرى حیدر و زهرای دوران: حُجّةِ بْنِ الْعَسكَرى خسته در زندانِ هجران، حُجّةِ بْنِ الْعَسكَرى در غیابش چیست انگیزه برای زندگی؟ در فراقش، " مُردگی " داریم جای زندگی شنبه ۶ فروردین ۱۴۰۱ .
. " ذِکرُ علیِِ عِبادَة " یگانه دار و ندارم بُوَد امام علی کسی که کرده شکارم بُوَد امام علی میان لشکر ابلیس اگر محاصره ام یگانه راه فرارم بُوَد امام علی اگر چه کور شدم از نظر به غیر علی دوای دیده‌ی تارم بُوَد امام علی گذاشت بر سرِ دوش پیامبر ، پا را و کعبه گفت : " قرارم بُوَد امام علی " کسی که خاک قدمهای او بُوَد برکت دلیل حال خمارم بُوَد امام علی من از غدیر ، گشودم نگاه بر دنیا بُوَد همیشه شعارم : بُوَد ، امام ، علی از آن اذان که شنفتم به ضبط صوت سرم تمام حرف نوارم بُوَد امام علی بهار و غیره ندارد برای من ، فرقی همیشه ، فصل بهارم بُوَد امام علی به سائلیّ درش مبتلا بُوَد عالَم کسی که کرده دچارم بُوَد امام علی به زهرهای کشنده ، به زخمهای عمیق یگانه مرهم و یارم بُوَد امام علی اگر چه خطّه‌ی ما را فراگرفته بلا خوشم که یار دیارم بُوَد امام علی چه زود و دیر در آخر ، مسافر قبرم نجات درد مزارم بُوَد امام علی یقین ،اگر که بپرسیم، از امام زمان(عج) بیان کنند : " نگارم بُوَد امام علی " .