امام حسین ع
#حضرت_محسن #شور #سبک_همه_جا_کربلاست سومين همدم و.. پسر فاطمه جان فدای تو ای قمر فاطمه پشت در هم شد
.
#نوحه
#امام_حسین
#سبک_همه_جا_کربلاست
کربلا پر شد از ناله و زمزمه
وا حسینا به لب میرسد فاطمه
یا حسین یا حسین
میزند روی سر میرود قتلگاه
میکند بر تن پاره پاره نگاه
یا حسین یا حسین
میشوید قبر او با گلاب دوعین
میزند بوسه بر خاک قبر حسین
یا حسین یا حسین
گریه ها میکند بر گل پرپرش
که چه شد با تن و چه شده با سرش
یا حسین يا حسین
نه تنی مانده در زیر سم ستور
نه سری مانده از ماجرای تنور
یا حسین یا حسین
شب جمعه شدو میرود علقمه
بی بی ام البنین همره فاطمه
یا حسین یا حسین
#شب_جمعه
#میثم_مومنی_نژاد
.👇
امام حسین ع
#زمینه #امام_حسین پای غمت گیرم حسین #جواد_مقدم🎤 #شور_احساسی (لیلا کیه) . . پای غمت ، گیرم حسین نو
.
#نوحه_سنتی
#امام_حسین
یا بُنَیَ یا بُنَیَ
آمده زهرا بُنَیَ
برخیز و از مادر خود کن استقبال
قرار ماست شبهای جمعه در گودال
حسین من حسین من حسین من
ای زینت عرش خدا
ای پاره تن ای سر جدا
جای تو ریگ و رمل بیابان نبود
جای تودر زیر سمِّ اسبان نبود
حسین من ...
ای قربان زخم تنت
مادر چه شد پیراهنت
بمیرم من که عریان شد پیکر تو
رفته به غارت عمامه ی سر تو
حسین من...
#شب_جمعه
#میثم_مومنی_نژاد ✍
................
#شهادت_امام_باقر
559_شهادت امام باقر علیه السلام
سبک آقای من
زمینه شور
ای وای من مظلوم آقای من
رو به قبله شد با دلی سوزان
آتش گرفت مسمومی نیمه جان
جان میدهد با لبهای عطشان
ای وای من
ای مدینه با او مدارا کن
آه ای بقیع آغوش خود وا کن
در روضه اش یاد کربلا کن
ای وای من
دل زارش چون خیمه ها سوزان
گریه میکرد بر ناموس قرآن
نامحرم گشت همراه کاروان
ای وای من
در آتش دید آل عبا می سوخت
بر اشک او دل صحرا می سوخت
دست بسته مثل بابا می سوخت
ای وای من
قرآن ها را بر نیزه ها دیده
در شام غم طشت طلا دیده
جان دادن دردانه ها دیده
ای وای من
روضه میخواند بر حنجر پاره
از قحط آب از مرگ شیرخواره
از آتش و غارت گوشواره
ای وای من
#امام_باقر
..........
👇
.
#زمینه
#شور
#امام_حسین
بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا
قَتَلوکَ حُسَین عطشانا
مگه یادم میره اون غوغای گودالُ
مگه یادم میره اون جنجالُ
پاره پاره پیکری پامالُ
واویلا
مگه یادم میره از رو مرکب افتادی
میزدی نفس نفس جون دادی
یه نفر تو دست چند صیادی
واویلا
بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا
قَتَلوکَ حُسَین عطشانا
مگه یادم میره اون غروب غمبارُ
نعلای تازه ی ده سوارُ
سر تو به دست نیزه دارُ
واویلا
مگه یادم میره خیمه های سوزانُ
پیکری به خاک و خون غلطانُ
زخمای اون بدن عریانُ
واویلا
بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا
قَتَلوکَ حُسَین عطشانا
مگه یادم میره اون دستای سقا رو
زیر و رو گشتن اون دریا رو
جای شمشیرها و نیزه ها رو
واویلا
مگه یادم میره اربا اربا اکبر شد
دشت و صحرا پر پیغمبر شد
با عبا تشییع اون پیکر شد
واویلا
بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا
قَتَلوکَ حُسَین عطشانا
#شب_جمعه
#میثم_مومنی_نژاد ✍
👇
.
#نوحه_سنتی
#امام_حسین
#سبک_حاج_ناظم
یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ یا الله
زهرا رسد به دشت غاضریه یا الله
نوحه سرا آید
در کربلا آید
بر سر زند با یاد آن لب تشنه ی بی سر
پای حرم نوحه کند بر نوجوان اکبر
با ناله ی زهرا
محشر شود بر پا
گوید کنار علقمه ای شاخه ی یاسم
یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهِ عباسم
دستت چه شد مادر
ای غرق خون پیکر
واویلا واویلا
#شب_جمعه
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.👇
.
#امام_حسین
#عاشورا
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین
بر آن شهیدِ غریبِ به خاک و خون غلطان
رواست چشم جهان تا ابد شود گریان
چرا که گریه کند روز و شب امام زمان
(روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
بماند از حرکت ذوالجناح و از جولان)
نه قلب اهل حرم تاب آن مصیبت داشت
نه چشم های عطش خیز خواب راحت داشت
نه آن امام دگر یاوری به غربت داشت
(نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت)
هجوم نیزه و شمشیرها فزون گردید
صدای هلهله از شش جهت برون گردید
زمین به لرزه درآمد به رنگ خون گردید
(هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید)
ز خاتم همه پیغمبران نگین افتاد
شکوه قامت آن محشر آفرین افتاد
ز جمع آل کسا نور پنجمین افتاد
(بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد)
#امام_حسین_علیه_السلام
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
|⇦•به سر رسید...
#روضه #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاجمحمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
به سر رسید دگر داستان غربت من
کجایی ای سبب خنده ی ولادت من
عزیزِ مادرِ من یار با محبت من
همیشه دیدن روی تو بوده عادت من
مریضِ درد فراقم بیا عَیادت من
چقدر بار مصیبت به شانه بردم من
*امشب بیشتر از همه ی شما، شهدای مدافع حرم گریه میکنن،اونایی که غیرتشون اجازه نداد حتی یه کاشی از کاشیای حرم حضرت زینب ،بخواد کم بشه جونشون رو گذاشتن تو این مسیر، اگر اینا بودن نمیگذاشتن بدن عمه ی سادات غریبانه دفن بشه...
بی بی گفت حسین جان!یه نفر نیست دیگه بخواد زیر تابوتمو بگیره، هم بچه هام هم برادرام هم بچه های برادرام همه جلو چشمم پرپر شدن حسینم...*
خدا گواست که یکسال و نیم مُردم من
چه غصه ها که برای تنت نخوردم من
تو روی خاک و به بادها سپردم من
مرتبت کنند ای نخل سرو قامت من
*با رفتنت حسین جان طوری شکسته شدم که حتی عبدالله جعفرم منو نشناخت.سر داخل محمل خودم کرده بود از من سوال میکرد. صدا زد بی بی ! شما خانوم من زینبو ندیدی؟ گفتم عبدالله حق داری منو نشناسی، تا خودمو معرفی کردم اولین سوالش این بود بی بی !چرا انقدر شکسته شدی ؟؟گفتم عبدالله جات خالی بود جلو چشمای خودم، داداشم دست و پا میزد..*
تو رفتی و غمِ داغ تو بر جبین افتاد
چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد
به ضربِ تیر گلوی تو از طنین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد
دمِ شهادت تو شد دمِ شهادت من
«من اونروز تو گودال جون دادم حسین جانم»
زخاطرم نبرم چشمهای گریان را
نگاه حسرت و سوزِ دل یتیمان را
به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را
سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را
شکست رأس تو از دست رفت طاقت من
شدیم وارد شامِ خراب، یادت هست؟
به بازوی من خسته طناب،یادت هست؟
به آستین که گرفتم حجاب، یادت هست؟
تو را زدند به قصد ثواب، یادت هست؟
زدند لطمه به روی تو و به عزّت من
در مجلس یزید، سر داخل تشته، روایت نوشته ابی عبدالله چشمای نازنینش، داخل تشت شروع کرد دور تا دور مجلسو دیدن ، همه رو داره میبینه، اما تا نگاهش افتاد به خواهرش زینب، دید بااین وضع، تو مجلس نامحرم، یوقت دیدن حسین ،چشماشو بست یعنی خواهر خجالت زده اتم. از گوشه ی چشم ابی عبدالله اشک جاری شد.
همه رو گفتم باهات داداش، بزار یه دونه از سختترین مصیبتهای این سفرم برات بگم..*
منو غم و منو ناله ،امان از این غربت
کفن نداشت سه ساله امان از این غربت
فدک نبود و قباله امان از این غربت
رُخش کبود چو لاله امان از این غربت
«گذاشت داغ، روی داغِ بی نهایت من»
*نوشتن دوجا فقط عمه ی سادات نماز نافله اش رو نشسته خوند یکی شبِ شام غریبان، زیر یک خیمه ی نیم سوخته بود وقتی همه رو جمع کرد زیر این خیمه، یک به یک سر شماری کرد دید سه ساله نیست یک مرتبه از جا بلند شد فرمود:خواهرم، امکلثوم ،باید بریم دنبال بچه ی ابی عبدالله، چقدر این خانوم این مسیر و رفت بین دشمن و برگشت، یه لیفِ خرما آتش زدن، ام کلثوم جلو جلو، عمه ی ساداتم پشت سر، شاید دست رو شونه ی ام کلثومگذاشته، یوقت دیدن صدای ناله اش داره از گوشه ی گودال میاد...«سندش کتاب سحاب رحمت. »
یوقت دید این بچه کنار بدن بی سر بابا نشسته، هی صدا میزنه ابتا، ابتا،...عمه ی سادات تعجب کرد. تو این صحرا،چطور این بچه،ندیده که کجا باباش رو زمین افتاده؟!بغلش کرد میبوسیدش،هی میگفت عزیز دلم ،آخه چطور گوشه ی گودال اومدی؟چطور باباتو پیدا کردی؟صدا زد: عمه! من میگفتم أبتا...،یوقت دیدم از اینجا صدایی میاد نَفسی، جونم عزیزدلم..
جون از پاهای عمه ی سادات رفت، دیگه نتونست نماز نافله رو ایستاده بخونه ،نشسته خوند، یجای دیگم وقتی این بدنو داخل قبر گذاشت نگاه کرد همه ی بدن کبوده، وقتی بدن رو دفن کرد جان از پاهای زینب رفت....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_طاهری
#وفات_حضرت_زینب
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
YEKNET.IR - roze - vafat hazrate zainab 1401 - taheri.mp3
8.01M
|⇦•به سر رسید...
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری