shab charom001.mp3
2.47M
|⇦•یک جهان روضه و یک ماه محرم داری..
#توسل به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله علیه السلام اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •✾•
.
#شور #زمینه
#سربند_سبک_تسبحات_حضرت_زهرا
#ارباب_من
ارباب من
رهنمای هر دله گمراه
ذکرتو رو میخونم هر گاه
لبیک یا ابی عبدالله
.....
لبیک یا سیدالشهدا
لبیک یا امیره عالمین
لبیک یا شاه کرب وبلا
سیدُ المظلوم ایهاالحسین(ع)
صل الله علیک یا حسین (ع)
.
#زمینه #_ابناالزینب_س
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
#بنت_الحیدر
☑️بنداول
بنت الحیدر(ع)
یا مولاتی زینب الکبری(س)
یا بنت فاطمه الزهرا(س)
پرچمدار بعد عاشورات
......
تو عقیله ی بنی هاشم و
قبله البرایا و کامله
کعبه الرزایایی برحسین(ع)
عالمه ی غیر معلمه
....
سیدتنا یا اخت الحسین (ع)
☑️بند دوم
ای برادر
بچه هام برا تو میخونن
واسه ی غمات پریشونن
کشته مرده ی دایی شونن
.....
اذن میدون برن داداش
اینا منتقم های مادرن
خون زینب تو رگاشونه
اینا نوادگان حیدرن
.....
سلامٌ قلب زینب الصبور
۰☑️بند سوم
ازتوخیمه
میدیدم با یه دله مضطر
میزدن یه لشکر کافر
رو تنتون نیزه و خنجر
....
میدیدم با چشمای غرق خون
افتادید رو خاک دشت بلا
دایی تون جسم بی جونتون و
میکشید تا کنار خیمه ها
سلامٌ قلب زینب الصبور
💠💠1⃣0⃣0⃣4⃣💠💠
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
.👇
.
#شور
#حضرت_زینب(س)
#به_کل_عرش_داره_احاطه
#کربلایی_محمود_عیدانیان
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
به کل عرش داره احاطه
منبع خیر و برکاته
برا عبور از پل دوزخ
مهر بی بی راه نجاته
صاحب علم و مکتبه ذکر روی لبه
پروردگار عشق حضرت زینبه
میچرخه دنیا روی مدار زینب
زن نه مرد آفریده روزگار زینب
شبیه حیدر شیر کراره زینب
یا زینب مدد یا زینب
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
زینت بخش عرش معلی
دل از عالم برده به یغما
یک زن اما اوج حماسه اس
جبل الصبر زینب کبری
معنیه عزت و غیرته روح شهامته
ام المصائب و اوج صلابته
اسوه ی صبر و علم و ایمانه زینب
محور عرش و فوق احسانه زینب
وقت سختی پناه حسین جانه زینب
یا زینب مدد یا زینب
👇
.
💥#واحد
🎤 #حسین_سیب_سرخی
🏴 #واحد_احساسی #محرم
آتش عشق تو بر جگرم افتاد
سایه مهر تو روی سرم افتاد
زنده به عشق جان و دلم از دوجهان آزادم
قبله من کرببلا اهل حسین آبادم
لحظه تلخ من دوری از این درگاه
عهد من از قدیم خادمی ثارالله
اندر این دشت بلا غارت جان خواهد شد
آنچه مقصود دل ماست همان خواهد شد
ای بسا تن که در این دشت بیفتن بر خاک
ای بسا سر که در اینجا به سنان خواهد شد
این لب شط فرات است که لیلای حزین
بر سرکشته اکبر به فغان خواهد شد
این لب شط فرات است که از تیغ جدا
دست از پیکر عباس جوان خواهد شد
این لب شط فرات است که از جور سنان
زینبم موی کنان موی کنان خواهد شد
واویلا آه واویلا زمین کربلا
👇
.
💥سبک: #شور
🎤مداح: #حسین_سیب_سرخی
🏴 #شور احساسی #محرم
حجاج بیت الله رسیدن کربلا یا اباعبدالله حجت قبول
غم تو دل آدمه کنار علقمه رسیده دختره زهرای بتول
چه اذونی داره میگه علی اکبر لیلا
چه جلال و جبروتی داره حضرت سقا
چه نگاه مظلومی داره دختر مولا
آخر رسیدیم کربلا همینجاست
زینب خواهرم مقتل من اینجاست
حجاج بیت الله رسیدن کربلا یا اباعبدالله حجت قبول
غم تو دل آدمه کنار علقمه رسیده دختره زهرای بتول
بنی هاشم همه جمعند دور قاسم و اکبر
داره میخنده رو دوش عموجونش یه دختر
داره لالایی میخونه برا طفلش یه مادر
اینجا سرارو روی نی میبندن
زینب خواهرم به اشکات میخندن
آه از غم و غصه هات کمکم کن خدا پناه من تویی توی این بلا
امان از این دنیا یا دافع البلایا اعوذ بالله من کرب و البلا
نه روزه دیگه میشن زن وبچم گرفتار
امون ازلحظه ای که میشه حرم بی علمدار
تن من بین یه گودال زیر خنجر ابیار
اینجا همه خیمه ها میشه غارت
زینب خواهرم تو میری اسارت
درآن شلوغی گودال تنگ قول بده کمی مراقب پهلوی مادرم باشی
خواهرش میکرد با حسرت نگاه دست و پا میزد حسین در قتلگاه
👇
.
💥سبک: #زمینه
🎤مداح: #مهدی_رسولی
🏴 #زمینه احساسی #محرم
گریه برتو اوج بندگیمه
گریه برتو رزق زندگیمه
من با خانواده روضه میرم
این قیام خانوادگیمه
خانوادگی فداییاتیم
فدائیان راه کربلاتیم
چه حس لطیفی
چه عشق زلالی
بنفسی انت و اهلی و مالی
از کوچیکی اسمتون بردم
مادرم به روضه می آوردم
بین گریه ها همیشه میگفت
آقا بچمو به تو سپردم
من بزرگ شدم میون روضت
حالا آوردم بچمو به هیئت
همیشه میخونم تو هر سن و سالی
بنفسی انت و اهلی و مالی
تو دلا غم تو جا گرفته
پس دعای مادرا گرفته
در کنار خیمه تو آقا
خونه زندگیم پا گرفته
هر کسی میخواد حسینی باشه
باید تو خونش کربلا بپاشه
تو هرجا حسین بود
نبود خسته حالی
بنفسی انت و اهلی و مالی
https://eitaa.com/emame3vom/28856
👇
.
💥سبک: #زمزمه
🎤مداح: #میثم_مطیعی
🏴 #زمزمه سوزناک #محرم
دلت اومد منو تنها بزاری
اسیر دست دشمن ها بزاری
سر رو پای تو آروم میشد
دلت اومد پاهاتو جا بزاری
اجازه بده تا نگم که رقیت چیارو دید
نگم که سکینه چرا توی بازار به خود لرزید
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو
@emame3vom
چه سخته ناسزا رو شنیدن
بهت گفتن که موهامو کشیدن
به روی عمه ام زینب نیاری
که مردای غریبه اون رو دیدن
بزرگ که بشم من اجازه نمیدم
به هیچ مردی موهامو ببینه
آخه تو سفارش بهم کردی
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو
دلم تنگه برا روزای خونه
دلم خون از این دور و زمونه
منو میزد همین دیشب یه شامی
بعید که عمو عباس ندونه
که غیرت عباس اجازه نمیده
جسارت رو زن بنی هاشم
چجوری ببینه اسارت رو
بابای غریبم الهی بمیرم برای تو
👇
.
💥سبک: #شور
🎤مداح: #مجتبی_رمضانی
🏴 #شور_نوکری #محرم
یه جوری آرومم کن آقا منم دل دارم
میدونی که با دوریت همیشه مشکل دارم
واسه تو گریه کردم سرمو گِل مالیدم
با این حساب میشه گفت حق آب و گِل دارم
هر کی برای خودش آرزوهایی داره
نوکر از اربابش جدا باشه چه معنایی داره
مگه دل تنگم آقا به جز حرم جایی داره
دنیا باشه برای بقیه یه کربلات برای من
بی نيازم اگر باشه پایین پات برای من
امضا کن اربعین یه برگه ی برات برای من
امیری یا حسین...
تو گیر و دار دنیا دل من اینجا گیر
میدونم آخر هیئت دست منو میگیره
تنها به تو دل بستم اسیر عشقت هستم
دونه دونه ی اشکام حلقه ی زنجیر
به روضه هات مثل نفس کشیدن عادت کردم
سینه زدم به پرچمت عرض ارادت کردم
عمریه با ذکر حسین حسین عبادت کردم
توی مسیر زندگیم فقط حسین ملاکمه
سینه ی سرخ من نشانه عشقمه پلاکمه
پای این عشق و عاشقی جونم بدم بازم کمه
امیری یا حسین...
عادت تو احسان سجیت تکریمه
کاری نکردم اما عمرم و کردی بیمه
خدا نیاره یک روز از در خونت دورشم
رفتن از اینجا تازه اول بدبختیم
هر جا که افتادم تو از زمین بلندم کردی
مرده بودم با تربتت دوباره زنده ام کردی
یه شبو کربلا بودم یک شبه بنده ام کردی
تو بودی که زدی صدام هیچ موقع یادم نمیره
چشماتو بستی رو گناهم هیچ موقع یادم نمیره
آبرو خرج کردی برام هیچ موقع یادم نمیره
حسین حسین...
https://eitaa.com/emame3vom/28860
👇
YEKNET.IR - shoor 2 - shabe 3 moharram1399 - mojtaba ramezani.mp3
5.84M
🔳 #شور احساسی #محرم
🌴یه جوری آرومم کن آقا منم دل دارم
🌴میدونی که با دوریت همیشه مشکل دارم
🎤 #مجتبی_رمضانی
.
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
🔸صبحم زستاره سحرم دست کشیدم
زبان حال آقامون ابی عبدالله
🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست
🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم
شاعر: سید رضا موید
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد...
نمیدونم جوان دارید یا نه...
الهی کسی داغ جوانش رو نبینه...
میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه...
بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده...
با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن...
جوون بشه...
درمقابلشون راه بره...
وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند...
اما سخت ترین لحظه هم..
برا همچین پدر و مادری زمانیه که..
داغ جوانشون رو ببینند..
قربان غریبیت برم حسین..
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد..
قرآن کریم میفرماید:
یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است..
میدونست یوسفش سالمه..
بلاخره هم به یوسفش رسید..
اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد...
جانها فدای ابی عبدالله..
جانها فدای جوان ابی عبدالله..
شهزاده علی اکبر..
اومد کنار ابی عبدالله صدا زد:
بابا اجازه میدان بده..
حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم..
میخوای بری برو بابا..
اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم..
🔸من نگویم مرو ای ماه برو
🔸لیک قدری ببرم راه برو
بذار برای بار آخر.
قد و بالات رو نگاه کنم علی جان..
🔸برو میدان ولی آهسته برو
🔸دیدن عمه ی دل خسته برو
تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان..
همه از خیمه بیرون اومدند..
دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن..
لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه
هی صدا میزدنند:
إرحَم غُربَتَنا
به غربت ما رحم کن علی
وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک
انقده برا جنگیدن عجله نکن..
آخه ما طاقت دوریت رو نداریم..
دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان..
بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد:
رهاش کنید...
فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله
رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست..
هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان..
اما چه رفتنی..
دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه..
تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت
انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش..
🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
جوانم علی...
🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
صدا زد:
خدایا تو شاهد باش..
فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ
خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم..
رفت به سمت میدان..
یا صاحب الزمان..
جنگ نمایانی کرد..
خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..
برگشت صدا زد بابا..
يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي
بابا دارم از تشنگی میمیرم..
فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام
ابی عبدالله به گریه افتاد..
فرمود عزیز دلم..
علی جان طاقت بیار بابا..
خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..
برگشت به سمت میدان...
طولی نکشید..
صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه..
بابا به دادم برس..
افتاد روی اسب..
بعضی مقاتل نوشتند..
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه..
رفت وسط قلب لشگر دشمن..
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
تصور کن...
یکی با شمشیر میزنه...
یکی با نیزه میزنه...
یکی با سنگ میزنه...
فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره..
(فجلس علی التراب)
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی
🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر جوانش رو به دامن گرفته..
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه
ِ
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
🔸سپه كوفه و شام استاده
🔸به تماشاى شه و شهزاده
🔸شه روی نعش پسر افتاده
🔸همه گفتند حسین جان داده
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
.
.
#شب_نهم_محرم #امام_زمان
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸ای وعده ی خدا ز چه تاخیر کرده ای
یابن الحسن...
آقا جان...
🔸دیگر برای آمدنت دیر کرده ای
آقا چرا نمیای پسر فاطمه ...
🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن
ای خورشید پشت ابرها...
امام زمان ...
🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن
🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
شاید حرف دل خیلی از این پیر غلامان ابی عبدالله این باشه...
امام زمان... یوسف فاطمه...
محرم های ما یکی اومدند و رفتند...
عمر ما داره تمام میشه
اما شما نیامدید آقاجانم ...
🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
🔸هر خیمه ای که روضه ی عباس خوانده شد
آقا بیا ببین امشب مجلس ما روضه آقا ابالفضل العباس خونده میشه...
مگه خودتون نفرمودین هرکجا روضه ی عمو جانم ابوالفضل باشه من اونجا حضور دارم...
میام میشینم توی مجلس آقا ابوالفضل العباس....
یه گوشه ای زار زار برا عمو جانم اشک میریزم...
امشب اینجا هم عزا خانه ی عباس علمدار آقا...
هر کجای عالم هستی...
پسر فاطمه ...
یک عنایتی هم به مجلس ما...
🔸هرخیمه ای که روضه عباس خوانده شد
🔸گریه برای دست علم گیر کرده ای
هرکجا نشستی از همین اول مجلس آقات رو صدا بزن ...
امشب باید با امام زمان هم ناله بشیم...
برا آقامون ابوالفضل العباس اشک بریزیم...
صداش بزن یابن الحسن...
#تاسوعا #شب_تاسوعا
https://eitaa.com/emame3vom/28864
.
.
#شب_نهم_محرم
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
متن روضه
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
یا ابوالفضل العباس
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
🔸سقای حرم سید و سالار نیامد
یاابوالفضل العباس
باب الحوائج... اقا جان....
امشب اومدیم در خونه شما اقای من...
آقا امشب کلیمی ها...
امشب مسیحی ها میان در خونتون...
دست خالی ردشون نمیکنی آقا...
من که یه عمره گدای در خونه شمام....
میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا....
خدا ميدونه ...
اینها همشون عاشق شما هستند...
امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا...
به یه امیدی اومدند آقا...
خیلی ها مریض دارند...
گرفتارند...حاجت دارند...
🔸سقای حرم میر و علمدار شب
روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...
ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر...
صدازد آقا جانم...
قَدْ ضَاقَ صَدْرِي
دیگه سینه ام تنگ شده...
دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم...
اجازه میدان بده ...
ابی عبدالله فرمودند.. برادرم...
يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي
تو علمدار منی ...
تو پرچمدار منی ..
عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری...
تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم...
این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند...
هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند...
فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم...
صدا زد سمعا و طاعتا مولای...
عباس علمدار مشک و گرفت...
حرکت کرد...
اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده...
هی بچها میگن االعطش العطش...
خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس...
رفت به سمت شریعه ی فرات...
دیدن مشک رو پر از آب کرد ...
دست برد زیر آب...
میخواد آب بنوشه اما...
ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته
یادش اومد از لب تشنه ی حسین...
یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...
آی عباس تو میخای آب بنوشی...
درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند...
صداشون به ناله بلنده...
هی میگن العطش...
برگشت به سمت خیمه ها...
یه نانجیبی خدا لعنتش کنه...
دست راست حضرت رو قطع کرد...
صدا زد...
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم...
یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد...
(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)
همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه...
🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن
🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن
🔸من وعده آب تو به اصغر دادم
🔸یک جرعه برای او نگهداری کن
چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند...
هرکسی تیری از کمان رها میکنه...
یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد...
آب روی زمین ریخت...
یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد...
آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا...
فَوَقَف متحیرا
متحیر ایستاد...
دیگه دست دربدن نداره...
آب هم نداره...
با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها...
در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک....
ای وای... ای وای...
هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...
سر رو خم کرد...
نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد...
صدای ناله اش بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین به فریادم برس
یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...
هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...
اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...
عباس که دست در بدن نداشت...
بمیرم باصورت به زمین افتاد...
تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید...
خودش رو سریع رساند کنار برادر...
خدایا چکار کردن با برادرم...
اومد کنار بدن عباسش نشست...
صدا زد...
🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم
🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است
آی برادر خوبم...
بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند
نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم...
بگید عموجانمون عباس برگرده...
🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید
برادر ببین دیگه قدم خمیده...
🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است
نگاه کرد به بدن عباسش...
دید دستهای برادر رو قطع کردن...
تیر به چشم عباسش زدند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
بدن رو قطعه قطعه کردند...
طاقت نیاورد...
دستهاش رو گذاشت روی کمر...
صدا زد...
اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی
الان کمرم رو شکستند...
بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...
🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود
🔸دشمنم در کربلا ناکام بود
🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود
🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند
🔸دستها آماده سیلی شدند
https://eitaa.com/emame3vom/28865
.
.
#روضه #اصحاب حضرت اباعبدالله سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ
دلا بکوش که آینۀ خدات کنند
به خود بیایی و از دیگران جدات کنند
اگر خلافِ رضایِ خدا قدم بزنی
به اشکِ چشم تو البته التفات کنند
تو روزها ، گره از کار غنچه واکردی
که رهروانِ وفا ، نیمه شب دعات کنند
کمر به تزکیۀ نفس بسته ای که تو را
مقیم خیمۀ آتَيْتُمُ الزَّكاة کنند
سفر به محضر محبوب شرطها دارد
حبیب باش که دعوت به کربلات کنند
اگر چو حُر زِ اشتباه برگردی
تو را در آینۀ عشق محو و مات کنند
*یه وقت خبر دادند آقا حر داره میاد چکمه هاشُ دورِ گردنش انداخته اومد جلو خیمۀ ابی عبدالله هنوز نرسیده دیدن حسین داره میاد بیرون ، تا رسید ؛ ابی عبدالله دید حر سرش پایینه ، اول از همه دست گذاشت زیرِ محاسن حر، صدا زد یا شیخ ؛ #ارفع_راسک .. #حر چرا سرت پایینِ ؟.. دیگه اینجا اومدی نباید سرت پایین باشه ..
وقتی خورد زمین باخودش میگفت نه حر تو دلِ زینبُ لرزوندی .. نه " حسین بالا سر تو نمیاد .. یه وقت دید یکی آروم سرشُ برداشت .. یه نگاه کرد دید به به ؛ آقاش حسینِ ..
سرم خاک کف پای حسینِ ..
به همین جا هم بسنده نکرد ابی عبدالله ، یه وقت دید فرق این سردار شکافته ، دیدن دستمالشُ درآورد پیشانی حرُ بست .. دلتون کجا رفت خبره هایِ روضه ؟.. یه دستمال داشت اینجا خرج شد ، یه وقتی هم خودش یه سنگ به پیشانیش خورد دستمالی نبود .. پیراهنشُ بالا زد #صدر_الحسین نمایان شد ..
حالا با ناله هایی که داری دستتُ بیار بالا بلند بگو الهی العفو ..
السلام علیکم یا انصار اباعبدالله
یک به یک آمدند کربُبَلا
دور اربابِ عشق جمع شدند
مثل هفتاد و دو گلِ عاشق
همه پروانههایِ شمع شدند
زینب آرام میشد آن وقتی
یار سوی غریب میآمد
آن طرف سی هزار میرفتند
این طرف یک حبیب میآمد
زن و فرزند را رها کرد و
رفت با عشق آشنا بشود
عشق یعنی زهیرِ عثمانی
خواست صد مرتبه فدا بشود
بیست سالِ تمام هر شب وروز
از اجل خواست تا امان بدهد
آرزوی بریر این بوده است
در رکاب حسین جان بدهد
تیر باران شروع شد بعدش
شد فدایی هُجَیر با پدرش
دست در دست هم شهید شدند
ای به قربان جُندَب و پسرش
در میان سوارههای یزید
این دلاور پیاده میجنگید
بویِ صفین داشت شمشیرش
مثل حیدر جُناده میجنگید
رفت عابس برهنه در میدان
مست مست از میِ سبوی حسین
ما همه عاشقیم اما اوست
شاهِ دیوانگانِ کوی حسین
آن زمانی که عشق میآید
هیچ چیزی مقابلش سد نیست
رو سفیدیِ «جون» ثابت کرد
روسیاهی همیشه هم بد نیست
کم کَمَک ظهر شد اذان گفتند
شد فدای نماز خواندن او
تیرها را به جان خرید سعید
تا نباشد گزند بر تن او
*همچین که ارباب ما سلام نمازُ داد دیدند سعید بن عبدالله با صورت خورد زمین ، ارباب ما اومد سرشُ برداشت یه نگاه تو صورت آقا کرد ، گفت : آقا راضی شدی یا نه؟ آقا وفا کردم یا نه ؟..
اجاره بدید اینم از #زهیر بگم پیغام بهش فرستاد ابی عبدالله ، نمیخواست بره همسرش گفت : پاشو برو مرد ، میدونی این کیه ؟ پسر فاطمه است..
زهیر رفت ولی وقتی برگشت تا پردۀ خیمه رو کنار زد گفت : هر که دارد هوس کربُبَلا بسم الله .. گفت اگر میخوای بری برو حسین منتظر منه .."
با حبیبان که راه می افتی
عشق را انتخاب باید کرد
مسلم عوسجه به ما فهماند
چهره با خون خضاب باید کرد
حبیب اومد دم خونهی مسلم بن اوسجه، همسرِ مسلم گفت :نیست رفته بیرون ، حبیب گفت: نمیدونی کجا رفته؟
گفته میرم بازار ، اومد تو بازار دید مسلم ایستاده ، گفت بیا بریم ، نمیخواد حنا بخری".. دستشو گرفت باهم اومدن کربلا ، رفیقِ چند ساله هستند از زمانِ پیغمبر با رسول خدا بودند تو تمام جنگ ها با امیرالمومنین بودند با امام حسن بودند ، تو کوفه هم بودند لذا با نائب امام هم دست بیعت دادند ، امر بر این بود که نمیتونستند خودشونُ نشون بدن ، اینا ذخیرۀ کربلا بودن ، لذا دوتایی باهم اومدن کربلا ..
ــــــــــــــــــ
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
👇