Babolharam sibsorkhi.mp3
3.4M
|⇦• روضه و توسل جانسوز ویژه ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال ۱۳۹۸ به نفسِ کربلایی حسین سیب سرخی✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
Sibsorkhi Shab 6 Safar 95-07(2).mp3
5.96M
🎧 #سبک_واحد👆بسیارزیبا
🎤کربلایی مجید #قناعت_جو👌
◾️(بمیرم ازخدامه)
📝 #متن_نوحه👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بمیرم از خدامه سوی نی ها نگامه
نزن اینجور منو اون که رو نی میبینی بابامه
گوشوارم رو نکش من خودم بهت میدم
فقط عمو عباس نبینه
هر چی میخوای بزن من اگه حرف زدم
فقط عمو عباس نبینه
🏴
نبینه رقیه رو خارا نشسته
نبینه یه گوشه از ابروش شکسته
نبینه که خون رو سرش لخته بسته
(رقیه دیگه رفتنیه خدایا )
داره لکنت زبونم میشه بر پا جنونم
دیگه نایی نداره نه دست و نه پاهام داغونم
🏴
قرار ای بود که من هم بیام باهات منو
مگه تو خودت قول ندادی
گفتی میایی بیا پس منم زود ببر
مگه تو خودت قول ندادی
گوشوارم رو نکش من خودم بهت میدم
فقط عمو عباس نبینه
هر چی میخوای بزن من اگه حرف زدم
فقط عمو عباس نبینه
🏴
بابایی غریب گیر آوردن ماها رو
نمیشناسه هیچ کس تو اینجا خدا رو
کتک میزنن با لگد بچه هارو
🏴
(رقیه دیگه رفتنیه خدایا )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♻️ پیشنهاد_دانلود💯
#حضرت_رقیه س🏴
╭┅───────┅╮
🎤 @emame3vom 🎤
╰┅───────┅╯
#گریز_زیارت_ناحیه_مقدسه
✨🌹✨
✿ ظلم به امام حسین علیه السلام ✿
يک ظلمي به شخص امام حسين (ع) شد، ايشان و خانواده شان را تشنه نگه داشتند، خيمه هايشان را آتش زدند و بچه هايشان را کتک زدند ، اينها ظلمهايي که به جسم مظهر ايشان و فرزندان شان شد. ظلم بالاتري که بر حضرت روا شد ظلم بر شخصيت و امامت امام بود . امامت ايشان هتک شد . اين ظلم را به بشريت کردند که امامت ايشان به عالم نرسد . وقتي جلوي امامت را گرفتند تا نگذارند که نماز و روزه و .. برقرار بشود .در زيارت ناحيه مي خوانيم که با کشتن امام حسين (ع) اسلام را کشتند ، نماز و روزه را تعطيل کردند .وقتي جايگاه امام حسين (ع) هتک شد اسلام ضربه خورد و نماز و روزه از بين بردند و ارکان ايمان را منهدم کردند . اين ظلم بالاتر از ظلم به شخص است .
ما معمولا در روضه خواني امام حسين (ع) براي شخص و جسم امام روضه مي خوانيم . از تشنگي و عطش مي گوييم ولي در مورد ظلم شخصيت امام نمي گوييم . در زيارت عاشورا روضه ي شخصيت امام خوانده شده است . نفرين بر آن قومي که مقام و مرتبه ي شما را حرمت نگذاشتند و هتک کردند . انتقام شخص و جسم اميرالمومنين را امام حسن (ع) از قاتل ايشان گرفت و او را قصاص کرد. انتقام شهيدان کربلا را مختار از قاتلين گرفت . ولي عصر انتقام شخص را نمي گيرد انتقام شخصيت را مي گيرد . انتقام براي برقراري حکومت . سران کفار را بر مي گردانند تا آنها ببينند که حکومت عدالت در جهان برقرار شده است . مهم اين است که کافر در اين دنيا ذليل بشود و اِلا در قيامت به سيخ کشيدن و در آتش افتادن را ديده است . مهمترين تلخي براي سران کفار اين است که حکومت الهي را ببينند و اين بيشترين شکنجه براي آنها است .
@emame3vom
.
🔸روضه های شب جمعه
🔹 شماره ۳۱
▪️پیراهن کهنه
کفنی بر آن حضرت یعنی سید الشهدا(ع) پوشیده شد و آن پیراهن کهنه بود. به علاوه کهنگی، خودش به دست خودش پاره پاره کرد.
بعد از آن جای چهار هزار تیر* و چقدر شمشیر شد! با وجود این چقدر تمنا داشت که این کفن در بدن اطهرش بماند! با وجود پاره پاره بودن و این تمنا داشتن آن ملعون آمد از بدن مبارکش بیرون کرد و او را عریان گذاشتند.
آخر کارش طوری شد وقتی که خواهر محترمه اش در قتلگاه نظرش به بدن پاره پاره افتاد همه مصایبش را فراموش کرد. عرض کرد: ای پاره پاره تن برهنه ات کردند؟ پیراهن کهنه را هم در بدن مبارک نگذاشتند؟!
فرمود: جامه بیاورید از محبره. آوردند خدمتش. پس به دست مبارک خود آن جامه را قطعه قطعه فرمود. چرا چنین فرمود؟ به علت آنکه از بدن شریفش بیرون نکنند؛ ولی چونکه کشته شد از بدن اطهرش آن جامه را بیرون کرد بحربن کعب -لعنه الله- و آن بزرگوار را واگذار نمود عریان برهنه.
* ظاهرا ایشان عدد کل تیراندازهای کربلا را گفته اند والا طبق برخی روایات تعداد تیرهای اصابت کرده به بدن حضرت، کمتر بوده است. الله اعلم
📚۲۳مجلس سخنرانی های اخلاقی؛ آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری(ره)، ص ۸۱
@emame3vom
#روضه #وداع #قتلگاه
#شب_جمعه
🏴کرامات سید الشهدا علیه السلام
▪️یک دانه تسبیح او را خوب کرد.
شیخ طوسی قدس الله سره نقل فرموده که حسین بن محمد عبدالله از پدرش نقل نموده:
گفت در مسجد جامع مدینه نماز میخواندم مردان غریبی را دیدم که به یک طرف نشسته با هم صحبت می کردند.
یکی به دیگری می گفت هیچ می دانی که بر من چه واقع شده؟
گفت: نه
گفت: مرا مرض داخلی بود که هیچ دکتری تشخیص آن مرض را نتوانست بدهد تا دیگر نا امید شدم.
روزی پیرزنی به نام سلمه که همسایه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت دید گفت: اگر من تو را مداوا کنم چه می گویی؟
گفتم: به غیر از این آرزویی ندارم.
به خانه خود رفت پیاله ای از آب پر کرد و آورد و گفت این را بخور تا شفا یابی من آن آب را خوردم بعد از چند لحظه خود را صحیح و سالم یافتم و از آن درد و مرض در من وجود نداشت تا چند ماه از آن قضیه گذشت و مطلقا اثری از آن مرض در من نبود.
روزی همان پیرزن به خانه من آمد به او گفتم ای سلمه بگو ببینم آن شربت چه بود که به من دادی و مرا خوب کردی و از آن روز تا به حال دردی احساس نمی کنم و آن مرض برطرف گردید.
گفت یک دانه از تسبیح که در دست دارم. پرسیدم: این چه تسبیحی بود؟
گفت: تسبیح از تربت امام حسین(ع) بوده است که یک دانه از این تسبیح تربت در آن آب کرده به تو دادم.
من به او پرخاش کردم و گفتم: ای رافضه (ای شیعه) مرا به خاک قبر حسین مداوا کرده بودی؟
دیدم غضبناک شد و از خانه بیرون رفت و هنوز او به خانه خود نرسیده بود که آن مرض بر من برگشت و الحال به آن مرض گرفتار و هیچ طبیبی آن را علاج نمی تواند بکند و من بر خود ایمن نیستم و نمیدانم که حال من چه خواهد شد.
در این سخن بودند که موذن اذان گفت ما به نماز مشغول شدیم و بعد از آن نمی دانم که حال آن مرد به کجا است و چه به حال او رسیده.
📚منبع:
کرامات الحسینیه، شیخ علی میرخلف زاده، ص ۲۷۰
#ماه_محرم
#محرم_۹۸
#کرامات #حضرت_سیدالشهدا_ع
🔺تصویر استفتائی که از دفتر آیت الله مکارم گرفته شده
دعاهای پیوست : نادعلی . شش قفل . هفت هیکل . هفت کلید . گنج العرش و معراج بوده است.
🖊پاسخ معظم له:
این دعاها سند معتبری ندارند، هر چند مضمون خوبی است . سزاوار است خواهران و برادران بجای این دعاهای مشکوک سراغ دعاهایی بروند
که در کتب معروف و معتبر نقل شده و تاثیر آن بیشتر است.
📡 قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#امام_سجادعلیه_السلام
ای شکوه فراز های دعا
نغمه ی عرشی و صدای دعا
دست من را بگیر از عَرشَت
بنده بنواز، ای خدای دعا
بنده ای را که دور افتاده
بنما امشب آشنای دعا
من دخیل دعای تو هستم
بنده ی ربّنای تو هستم
دلی امشب به خاک پات افتاد
ششمین دلبر خدا سجاد
یا علیِّ بن سید الشهدا
شد زِ ذکرت دلم حسین آباد
می نویسم اسیر یعنی من
که شدم با تعلّقت آزاد
نوکر خانه زاد نام من است
عبدِ زین العباد نام من است
بارش رحمت خدایی تو
دلخوشی دل گدایی تو
سینه ی تو اگرچه پُر درد است
به جراحات دل دوایی تو
در اسارت اگر که باشی، باز
به کرم کردن آشنایی تو
گنج العرش است زیر پاهایت
رحمت واسعه است بابایت
ما به دستان تو مسلمانیم
از تبار شما و سلمانیم
شهربانوی ماست مادر تو
ما تو را خویشِ خویش می دانیم
بس که ما عاشق "علی" هستیم
میزبان شه خراسانیم
نه فقط قلب ما سرای شماست
کلِّ ایران ما برای شماست
شب میلادت ای سلاله ی نور
مست ذکر علی شدیم، چه جور
نورت ای آفتاب مشرقِ مِی
از دلِ خسته ام چو کرد عبور
یادم آمد فروغِ رویِ تو و
آن تجلّی و آن زمان حضور
گفتم این ماه عالم ذَر بود
که ازل از رخش منوَّر بود
گفتم این ماه آمده تا ما
برسیم از مسیر او به خدا
آمده دومین علی من و
علی خانواده ی زهرا
سفره ی شیعگی چه با نمک است
با علی های سیدالشُّهدا
پسرانش همه علی هستند
اسدُالله منجلی هستند
علی اکبرش چه غوغاییست
چه قَدَر هیبتش تماشاییست
از علی اصغرش چه گویم، چون
او خودش وقت رزم، زهراییست
علی اوسطش سپهر دعاست
کار وی چون خداش یکتاییست
حضرت زین العابدین است او
با غمی جانگداز عجین است او
او ستم دیده و بلا دیده
کوفه و شام وکربلا دیده
دیده بر نی سر حسین و سپس
خنده ی نیزه دار را دیده
سر بازار دور عمّه ی خود
چقدر چشم بی حیا دیده
دور او حرف ناصواب زدند
لب به پیمانه ی شراب زدند
#امیر_عظیمی
🇮🇷
#قسمت_اول روضه و مناجات ویژۀ وفات حضرت #اُم_البنین سلام الله علیها به سیدمهدی میرداماد
┄┅═══••↭••═══┅┄
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
یا صاحب الزمان....
چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی
با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی
اوصاف کمالت را آیات جمالت را
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی
از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی
..مولا یا اباصالح...
من زخم و تویی مَرهَم، من درد و تویی درمان
من خشکی و تو دریا، من تشنه، تو بارانی
من با تو و تو با من ،انصاف کجا رفته ؟
من کمتر ازمور و تو فوق سلیمانی
با گُل کُنَمت تشبیه یا با نَفَسِ عیسی
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی
قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد
تو مُنتقمِ خون سالارِ شهیدانی
"یا صاحب الزَّمان آقاجان.. این جوانان به یه امیدی امشب اومدن ،هر کدام یه حاجتی یه دردی .. بعضی ها هنوز پیراهن مشکی فاطمیه رو در نیاوردند ..گفتن بریم امشب.. می خوام اسمی رو ببرم که امام زمان به این اسم فوق العاده حساسِ.. خودش فرمود: بارها شنیدیدگفت: آقا فردا تو چادر های عرفات ،منا،کجا دنبالت بگردم ..کجا رَدِ پایی ازت پیدا کنم ..حضرت فرمودند :هر وقت روضه خوانِ خیمه تون روضه ی عمو م عباس راخواند ، من یک گوشه ای برای عموم گریه می کنم..یا صاحب الزمان ..اجازه بدید.. ماهم روضه مون همین باشه ..چه روضه ای از چه مادری ..می خواهیم حرف بزنیم..!! ای درود خدا به مادران شهدا ..نکنه یه جلسه بیاد و بره ما یادمون بره از شهدا و مادران و پدارانشون ...مادر شهید مدافع حرم ..شهید بیست و چهار ساله... فرزندش، عزیز دلش رو تک پسرش رو .. یه پسر داشت این مادر.. الله اکبر چه تصادفی اسمش هم عباس بود خدا شاهده.. شهید عباس آبیاری بچه شهریار ..تو خان طومان شهید شده.. برید ببینید ..تو سایتها هست ..تا هفت، هشت، ماه بعد از شهادتش جاوید الاثر بود ..چون وقتی زخمی میشه داعش جنازه شو میبره، از بس این شهید زیبا بود.. نمی چرخه زبانم بگم.. با این بچه چه کردن ..فقط همینو بگم برای مادرش یه جمجمه آوردن هیچ چیز رو نگذاشته بودن ... چشماشو در آورده بودن ، گوشش رو بریده بودند، دستاشو قطع کرده بودن ، پاهاشو .. قطعه قطعه ش کرده بودند ..وقتی این مادر میگفت .. یاد مادر وهب افتادم که وقتی سَرِ پسر بچه شو براش پرت کردن ..گفت کسی که هدیه در راه خدا داده پس نمیگیره ..
میگفت بعد از هشت ماه بهم گفتن از اون عباس رشیدِ خوشگلت دو ،سه کیلو برگشته ..گفتم من منتظرم نبودم ..من چیزی را دادم . در راه خدا دادم.. (سلام خدا به این مادران..)
سلام خدا به اون مادری که الان قبرش همین چند تا چراغ هم ندارد.. ان شالله با نابودی آل سعود بریم کنار قبر حضرت اُمُّ البنین علیه السلام ..قبر مادرحضرت عباس خیلی غریبه ..خیلی بی شمع و چراغِ و تاریکه.. چه مادری چه مادری...
#سید_مهدی_میرداماد
@babolharam.ir-Mirdamad-Vafate_Hazrate_Ommolbanin1395-001_(www.rasekhoon.net)- 1.mp3
3.5M
⚜🕊 #قسمت_اول روضه و مناجات ویژۀ وفات حضرت #اُم #البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد ⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
#قسمت_دوم روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به سیدمهدی میرداماد
┄┅═══••↭••═══┅┄
من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم
من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم
من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم
شادم در این عالم که یک عباس دارم
عباسِ من مشگل گشای عالمین است
عباسِ من خاک کفِ پای حسین است
*من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم..
تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد...
..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ...
تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم ..
میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا..
این یه تصویر..
تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...)
میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه
تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ ..
____________
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
@babolharam.ir-Mirdamad-Vafate_Hazrate_Ommolbanin1395-001_(www.rasekhoon.net)-2.mp3
1.91M
⚜🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد ⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
⚜🕊#قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد ⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
تصویر چهارم ...اُمُّ البنین تو خونه نشسته امیرالمومنین از صفین برگشت بیرون مدینه.. تاریخ مینویسه نرفت داخلِ مدینه ..بیرون مدینه ایستاد به عباس چهارده ساله اش ..یه نوجون خوش قدوبالا و رشید ..گفت عباسم بایست میخوام باهات مشق شمشیرکنم ..اُمُّ البنین تو خونه اس ..زنهای مدینه بهش خبر دادن بیا علی بچه ت رو پشت دروازه های مدینه نگه داشته.. داره باهاش مشق شمشیر میکنه ..تعجب کرد چی شده ..خانم بلند شد چادر و عبا به سر، اومد بیرون مدینه از دور داره نگاه میکنه .. شمشیر داد به دست ابالفضل خودش شمشیر به دست همه ایستادن .. پدر و پسر دارن با هم مشق شمشیر می بینن.. پدر یَلِ خیبرِ پسر عباسِ.. یه مدتی جنگیدن.. امیرالمومنین شمشیر رو از دست راستش گرفت گفت بیا جلو پسرم ..دست راستش رو بست ..گفت حالا بگیر به دست چپت ..با دست چپ شروع کرد به مشق شمشیر دیدن ..یه مدت با دست چپ ..(مادر داره میبینه ).. آورد عباس رو جلو دست چپش هم بست ..گفت حالا شمشیر رو با نوک دندانت بگیر ..ببینم میتونی با من مبارزه کنی ..همه تعجبن ..مادر نگرانِ ..شمشیر را به دندانش گرفت با پدر مشق شمشیر دید ..یه مدت که جنگید خسته شد تا عرق همه ی پیشانی عباس را گرفت ..اُمُّ البنین دوید اومد جلو افتاد روی پای امیرالمومنین ..آقا بچه ام خطایی کرده ..کاری کرده داری تنبیه اش میکنی ..گفت نه.. اُمُّ البنین.. "هذا ذُخر الحسین " این ذخیره ی کربلاس..
یه روزی دوتا دستهاش میزنن مجبور میشه مشک رو با دندونهاش رو نگه داره ..دارم عباسم رو آماده میکنم برای اون روز ..همه گریه کردن ..
تصویر پنجم ..کاروان از مدینه میره کربلا ..همه وداع کردن.. بیست و هشتم رجب..ِ کاروان داره از مدینه حرکت میکنه به طرف مکه ..همه خدا حافظی کردن از دروازه ی مدینه رد نشده نگاه کرد ابی عبدالله دید اُمُّ البنین ایستاده داده نگاه میکنه صدا زد عباسم مگه با مادرت خداحافظی نکردی ..گفت چرا آقاجان خداحافظی کردم ..گفت پس چرا مادرت اومده دنبالت برگرد ببین خانم چی میگه ..خیلی احترامش رو نگه میداشتن..عباس برگشت از اسب پیاده شد بله مادر چی شده دنبال قافله راه افتادی گفت: عباس برو سه تا برادرهای دیگه ت هم بیان با چهارتای شمارا کار دارم، چهار تایی دور مادر حلقه زدن ایستاد دستهاشونو گرفت گفت مگه من مادر شما نیستم ..چرا...!!
مگه حق به گردنتون ندارم ..چرا...!!
باید یه قول مردونه بهم بدید، چه قولی بدیم حالا همه ی قافله معطل هستن
اون آقا را میبینید پسر فاطمه اس ..یه قولی بدید ..چه قولی...بهم قول بدید باحسین دارید میرید نکنه بی حسین برگردید ...بهم قول بدید نگذارید یه مو از سرش کم بشه ..قول بدید تا اخرین نفس ازش دفاع کنید ..قول دادن به مادر ...عباس قول داد به مادرش حسین رو تنها نگذاره ..همه ش نگران حسینش بود کسی که قول داده پای قولش میمونه ..یه روز هم به باباش علی قول داد..شام بیست و یکم رمضان وقتی دستشون رو بابا تو دست هم گذاشت ،قول داد حسین رو تنها نگذاره..روز تاسوعا هم به زینب قول داد وقتی امان نامه آوردن قول داد حسین رو تنها نگذاره ..پای همه ی قولهاش وایساد ..اما به یه نفر قول داد، شرمنده شد ..به یه دختر تشنه قول داد .. وقتی سکینه مشک خالی رو داد دست عمو ..
عمو آب ..عمو آب ...عمو آب...
قول داد به سکینه ..لذا تو علقمه افتاد،صدا زد حسین جان منو به خیمه ها نَبَر آقا
دیگه نمیتونم توی چشمهای بچه هات نگاه کنم ..آخ..افتاد روی زمین ...
ابی عبدالله داغ زیاد دیده.. مدینه برادر از دست داد، امام مجتبی برادر بزرگشِ..امامشِ..
وقتی امام حسن رو از دست داد ،چندتا جمله ی معروف داره ..گفت دیگه عطر نمیزنم ..
دیگه لباس نو نمی پوشم ..دیگه محاسِنَم رو خضاب نمیکنم ..غارت زده منم ..اینها معروفه ..
اما کنار علقمه یه جوره دیگه حرف زد ..تا نگاهش به عباس افتاد ..دیدن یه دست به کمرش گرفت "الان اِنکَسَرَ ظَهری"...
...یاحسین ...
..ای خدا به اُمُّ البنین به بچه های شهیدش به پسر سردار سقاو تشنه لبش ..فرج امام زمان ما برسان ...
ای خدا اسم ما امشب جزء زائران مدینه ثبت بفرما ..الهی آمین
نامه ی فاطمیه ی مارا به امضای ابالفضل علیه السلام برسان .. الهی آمین
___
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
@babolharam.ir-Mirdamad-Vafate_Hazrate_Ommolbanin1395-001_(www.rasekhoon.net)-3.mp3
2.36M
⚜🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد ⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
madahi-j-roos.mp3
2.13M
🏴🌹🏴
#سخنرانیهای_دلنشین🔻
💠 عنایت امام حسین(ع) به جوان روسی..
مداحی گوش دادن جوان روسی
🎙 #استاد_پناهیان
#عاقب_بخیری
#آرامش
♻️گلچین نواها و نوحهها در ↙️
╭┅───────┅╮
🎤 @emame3vom 🎤
╰┅───────┅╯
4_5931426208884458150.mp3
6.26M
◼️ #محرم
🎤 کربلایی امیر برومند
🎼 شور فووق العاده زیبا_طوفانی
@emame3vom
🎧 بسم الله حاء و سین یاء ونون
👌 #فوق_زیبا
#لطفا_برای_فرج_دعا_کنید
🔷
#زمینه_اسارت_اهلبیت_ع
#حا_و_سینم
🔘🔘9⃣1⃣9⃣🔘🔘
☑️بنداول
حا و سینم/ نیزه نشینم ای وای من وای من نور عینم
یا و نونم/ من روضه خونم ای وای من وای من یاحسینم
من خمیدم /دیگه بریدم ای وای من وای من یاحسینم
دیگه خستم پیر وشکستم ای وای من وای من یاحسینم
....
یاحسین(ع)
باقلب زار و /از نیزه دارو/مرکب سوار و
هرجا اسمت رو بردیم
توو ازدحام و/از روی بام و/مردای شام
همگی سیلی خوردیم
حسین یاحسین(ع)
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
☑️بنددوم
ای قرارم/نیزه سوارم/ای وای من وای من/یاحسینم
نور دیده/ای سربریده/ای وای من وای من/ای برادر
میگم از دل /بین اراذل/ای وای من وای من جان خواهر
ای برادر/ای پاره حنجر/ای وای من وای من/جان خواهر
.......
یاحسین (ع)
روزی هزار بار/باچوب اشرار/با پای پرخار
رو زمینا افتادم
دل غرقه در خون/باچشمِ گریون/حال پریشون/بارقیه ت جون دادم
حسین یا حسین«ع»
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
@emame3vom
☑️بندسوم
ای شهیدم/ای روسپیدم/ای وای من وای من واحسینم
زیرخنجر/لب تشنه مضطر/ای وای من وای من واحسینم
بین گودال/افتادی بی حال/ای وای من وای من واحسینا
زیر دشنه/جون دادی تشنه/ای وای من وای من واحسینا
یاحسین(ع)
وقتی توگودال /رفتی تو از حال/تو جار و جنجال
دل مو میسوزوندن
این قوم سفاک/باچکمه رو خاک/جسم پر از چاک/
تو رو برگردوندن
حسین یا حسین«ع»
💠💠💠9⃣1⃣9⃣💠💠💠
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجید_مرادزاده
.
#محرم #حضرت_رقیه
#امام_حسن_علیه_السلام
#شور #طوفانی
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
بند اول
مشکی رنگ عشقه
وقتی که برای تو میپوشم
مشکی رنگ عشقه
مثل شالی که محرما به روی دوشم
مشکی رنگ عشقه
شبیه غلام سیاهی که میگه حلقه به گوشم
مشکی رنگ عشقه
تو دل ها جا داری عرش اعلا داری
سه ساله ای شبه حضرت زهرا داری
مشکی رنگ عشقه
رنگ سرنوشته
رو دل ها نوشته
انا کلبکِ الرقیه
تسنیمِ بهشته
بانوی دمشقه
مثل یه فرشته
انا کلبکِ الرقیه
شه بانو یارقیه
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
بند دوم
حسن کریم طاها
فقط تویی که میشنوی صدامو
حسن کریم طاها
فقط تویی که میبینی آقا اشک چشامو
حسن کریم طاها
فقط تویی که میخری همه نازو ادامو
حسن کریم طاها
چه اسم زیبای عزیز زهرایی
حسن بن علی به به چه آقایی
آخر عربستان
میشه حسنستان
شهرش قاسمستان
جانم حسن حسن
اِی باغ و گلستان
اِی قاسمِ دستان
جانِ منو بِستان
جانم حسن حسن
یامولا یاحسن جان
🔷 @emame3vom
4_5976365804617204719.mp3
8.3M
◼️ #محرم
🎤 کربلایی امیر برومند
🎼 شور فووق العاده زیبا_طوفانی
🎧 مشکی رنگ عشقه...
👌 #فوق_زیبا
#لطفا_برای_فرج_دعا_کنید
🔷 @emame3vom
🌷مهدی شناسی ۵۵🌷
🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷
🌹یوم الدّین🌹
⬅️قيامت«يوم الدين» است به اين معني كه ۱- روز جزاست ۲- روز التزام به قوانين است. هيچ كس قادر به قانون شكني نيست.
⬅️هر كس با وجود منوّر حضرت در ارتباط باشد در همين دنيا «يوم الدين» زندگياش محقق خواهد شد، زيرا با جلوه اين نام حضرت فرد در مييابد كه اگر خيراتي نصيبش شده است به جهت انجام خيرات اوست و يا اگر توفيقي از او سلب شده مجازات عمل نامناسبي بوده كه مرتكب شده است هر چند آن عمل به اندازه مثقال ذرهاي ناچيز باشد. « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »«پس هر كس به وزن ذره اى نيكى كرده باشد آن را مى بيند و هر كس به وزن ذره اى بدى كرده باشد آن را مى بيند. »
⬅️فردي كه به جلوه يوم الديني حضرت در همين دنيا ملتزم باشد مرتكب كمترين حرامي نخواهد شد. زيرا پايبندي به قوانين الهي را وظيفه بندگي خود ميداند.
🌹یوم البراز🌹
⬅️قيامت يوم البراز است « يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ »« آن روز كه همگان آشكار شوند. هيچ چيز از آنها بر خدا پوشيده نماند. » قيامت روزي است كه هيچ چيز بر خداي سبحان پنهان نيست همه چيز را ميداند.
⬅️وجود مقدس امام زمان(عج الله فرجه) در همين دنيا يوم البراز است. زيرا در محضر ايشان همه چيز كاملا واضح و بارز است و امكان پنهان كردن هيچ چيز وجود ندارد و بنابراين اگر كسي گرفتار سوء خلق، عقيده منفي و ... باشد هرگاه در محضر امام زمان قرار ميگيرد قادر به مخفي كردن رذايل اخلاقي خود نيست لذا بايد سعي در اصلاح آنها داشته باشد.
🌹یوم البطش🌹
⬅️قيامت «يوم البطش» است « يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى « روزى آنها را به صولتى سخت فروگيريم »
⬅️قيامت روزي است كه از جانب حضرت حق با مجرمين و گنهكاران برخوردي سخت و دردناك خواهد شد.
⬅️ وجود مقدس حضرت بقية الله علیه السلام بطش است.صاحب زمان با جلوه اين نام خود با عيوب و زشتيها به سختي برخورد ميكنند و فرد را از عقوبت آنها بر حذر ميدارند.
⬅️از ايشان ميخواهيم تا ما را از تحت الحمايه اسامي مبارك خويش قرار دهند و هر لحظه از غفلتها آگاهمان كنند و نويد هدايت و راهنمايي خويش را از ما دريغ نورزند انشاء الله...
@emame3vom
#مهدی_شناسی
#قسمت_55
#اسامی_امام
#یوم_الدین
#یوم_البراز
#یوم_البطش
🕊#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
📚📚📚
📕 #داستان
🌻 #اهلبیت ع
📗 جوانمردی
📘 شقیق بلخی که از صوفیان و اهل تکمیل نفس بود ، روزی به حضور امام جعفر صادق ( ع ) آمد و پرسید : « جوانمردی چیست ؟ » 🌼🌸
🌺🌸 امام صادق ( ع ) به او فرمود : « شما دربارۀ جوانمردی چه میگوئید ؟ 🍁🍃
🌾💐 او گفت : « اگر خدا به ما عطا کند ، شکر میکنیم و اگر عطا نکند ، صبر میکنیم 🌷
💫✨ امام ( ع ) فرمود : « در مدینه سگها نیز چنین هستند ✨
☘ شقیق گفت : « پس جوانمردی در چیست ؟ » 🍀
🌷 امام ( ع ) فرمود : « اگر خدا به ما عطا کند ، ایثار میکنیم و از آن به مستمندان میدهیم و اگر عطا نکند شکر میکنیم . » 💐🌾🍃
╔═ 🌾 ☀️════⚘ 🌸═╗
🆔 @emame3vom
╚═ 🌺⚘════ 💝✨ ═╝
شور،زمینه اربعین
به سبک(کرببلانبرزیادم)
بنداول
باچشمائی خسته وگریان
زینب اومدپاشوحسین جان
ازراه اومدم باقدوقامت خم
دارم برات دردودل ازسر غم
چه جاهائی که نرفتم داداش
چه ناسزاهاشنفتم داداش
حسین من حسین
بنددوم
پاشوببین کبودجونم
بذاربرات روضه بخونم
ازمن که گذشت اماغمم همینه
الهی هیچ کس داغ حسین(ع) نبینه
باهرنفس می زدن زینبو
باپاودست میزدن زینبو
حسین من حسین
بندسوم
برات میگم ازسوزوناله
ولی نگوچه شد سه ساله
کنج خرابه گفت عمه جون کوبابام
الان پیشم بود اونو من می خوام
اومدی وروپاهاش نشستی
دل همه عالم روشکستی
حسین من حسین
بندچهارم
هی می کشیددست رولب تو
جون به لبای زینب(س) تو
تاکه دستش به رگای تورسید
می گفت بابا کی حنجرت روبرید
صورت گذاشت برروی جمالت
اخررسیداونجابه وصالت
حسین من حسین
بدهکارحسین(ع)
مهدی منصوری
@emame3vom
#مربع_ترکیب
#اربعین
من که پرچمدار حلم و عفتم
دانش آموز کلاس عصمتم
من علی خویم و زهرا خصلتم
جامه ی صبر و رضا شد کسوتم
زینبم من دخت شاه لافتی
انعکاس حضرت خیر النسا
زینبم من یار و غمخوار حسین
از طفولیت گرفتار حسین
عاشق و شیدای تبدار حسین
قبلهگاهم ماه رخسار حسین
بسته ی موی حسینم از ازل
عاشق روی حسینم از ازل
اربعینی شد که غمگینش منم
کوچهگرد عشق شیرینش منم
غصهدار داغ سنگینش منم
روضهخوان زلف خونینش منم
از غروب خونْ علمدارش شدم
همچنان عباس سردارش شدم
کی رود از خاطرم روز دهم
داغهای دلبرم روز دهم
هم وداع یاورم روز دهم
هم شرار چادرم روز دهم
حج ما روز دهم تکمیل شد
آن زمان که مه به خون تغسیل شد
هم غروب کربلا را دیدم و ...
هم هجوم اشقیا را دیدم و ...
هم خیام و شعلهها را دیدم و ...
هم فرار بچهها را دیدم و ...
در هجوم شعله غارت دیدهام
من خودم طعم جسارت دیدهام
جسم یارم بود بین قتلهگاه
آسمان هم رنگ خون شد هم سیاه
شد پناه کل هستی بی پناه
چکمه پوشی دیدم و گفتم که آه
خنجری در کف به کینه میرود
در پی ماه مدینه میرود
هر چه گفتم رحم کن، انگار نه ...
هر چه کردم ناله و اصرار نه ...
گفتم ای بی دین مکن این کار نه ...
ضربه زد یک، دو ... و یا ده بار نه ...
عاقبت رأسش جدا شد از قفا
رفت بر بالای برج نیزهها
صورت خورشید و چشم ماه زخم
نوحه زخم و ناله زخم و آه زخم
سینهها از این غم جانکاه زخم
یکهزار و نهصد و پنجاه زخم
زخمهایش از ستاره بیشتر
مادرش از هر کسی دل ریشتر
آن طرف رقص و شراب و نغمه بود
این طرف شعله میان خیمه بود
آن طرف از سرخوشی هنگامه بود
این طرف افغان و آه و لطمه بود
تسلیت گفتند با الفاظ بد
کعب نی، سیلی و گاهی هم لگد
بعد از آن در کوفه غم تصویر شد
دستهایم بسته در زنجیر شد
آیه ی صبر خدا تحقیر شد
در میان کوچهها تکفیر شد
حق بابای مرا پرداختند
نان و خرما پیش من انداختند
شام بود و دردهای بی شمار
آل عصمت خسته بر ناقه سوار
ناقهها عریان و دلها سوگوار
ساز و رقص شامیان هم برقرار
شام بود و غصهها و ننگ او
بارش باران خار و سنگ او
شام شد وادی تکمیل بلا
جان من شد بر دو صد غم مبتلا
کینِ اهل شام دیدم بر ملا
سوختم در شام مثل کربلا
من که بودم دخت پاک بوتراب
پانهادم بین آن بزم شراب
شام بود و نالههایی در دلم
شام بود و شعلهها بر حاصلم
گرچه من بر بحر غمها ساحلم
لیک شد در کنج ویران منزلم
جای ما در کنج آن ویرانه بود
غصهی دیگر غم دردانه بود
#حضرت_زینب
.