eitaa logo
امام محله ستایشگر
182 دنبال‌کننده
205 عکس
216 ویدیو
109 فایل
هنر یك شیوة بیان است. یك شیوة ادا كردن است. تنها این شیوة بیان از هر تبیین دیگر رساتر،‌ دقیق‌تر، نافذتر و ماندگارتر است. امام خامنه ای جهت ارتباط با ادمین کانال با آیدی زیر در ارتباط باشید 🆔 @Karim6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرا رسیدن محرم قشنگ امام حسین عزیز به همه عزیزانم تسلیت 🖤🖤 التماس دعا دارم از همه تون
« و حکایت نبش قبر حضرت سلام الله علیها » ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه(س) در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به  سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.» دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟! سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم. حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت. آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد. این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» «آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.» پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. منابع: 1-اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦. 2-منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸. 3-مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸. تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳. 🌐@dorenabhydar
فیش شب سوم محرم شب سوم ماه محرم، شبی که منتسب است به دختر سه ساله ابی عبدالله... جناب لنگرودی در کتاب « توسلات یا راه امیدواران» صفحه ۱۶۱ در موردش اینطور می‌نویسه: تو حرم حضرت رقیه سلام الله علیها دیدن یک زن فرانسوی، ۲ تا قالیچه نفیس و گران قیمت آورده و داره به آستان مقدس هدیه می‌کنه. شرایط اوضاع و احوال این زن نامسلمان فرانسوی باعث شد از او سوال بکنند که چه شد؟ علت این هدیه دادن چیست؟ زن فرانسوی در جواب گفت همانطور که فهمیدید من مسلمان نیستم مسیحیم مدتی است که به خاطر ماموریتی که داشتم از فرانسه به شام منتقل شدم و در نزدیکی آستان مقدس اقامت دارم. اولین شب پس از سکونتم، آمدم که استراحت کنم صدای گریه یک دختر بچه‌ای را شنیدم، مدتی گذشت دیدم صدای گریه قطع نمی‌شه صدای گریه رو دنبال کردم متوجه شدم صدای گریه از سمت حرم حضرت رقیه سلام الله علیها بلند می‌شه از مردم در مورد این مکان سوال کردم گفتند دختری از خاندان آخرین پیامبر در این مکان دفن شده است من تصور کردم این دختر به تازگی از دنیا رفته و شاید به همین علت خانواده‌اش بی‌تابی می‌کنند ولی به من گفتن او بیش از هزار سال است که از دنیا رفته زن فرانسوی میگه با این جمله تعجب و شگفتی من بیشتر شد با خودم گفتم صدای گریه از یک طرف، ارادت مردم بعد از هزار سال از طرف دیگر گذشت و رسید به ایام شهادت این دختر، دیدم مردم از هر طرف عاشقانه می‌آیند گریه می‌کنن، نذری میدن متوسل می‌شوند. همه این‌ها باعث شد محبت این دختر به دلم افتاد علاقه زیادی به او پیدا کردم مدتی گذشت ایام وضع حملم بود و مرا به بیمارستان و زایشگاه منتقل کردند، پس از معاینه گفتند بچه‌ات طبیعی به دنیا نمیاد باید تحت عمل جراحی قرار بگیری. با توجه به شرایطی که داشتم فهمیدم قضیه جدی‌تر از این حرفاست و احتمال مرگ من زیاده به گریه افتادم خیلی ناراحت بودم، مسیحی بودم ولی به ذهنم اومد که به این دختر سه ساله توسل کنم تو همون وضعیت بالای تخت بیمارستان دستم رو به سمت حرم این سه ساله دراز کردم گفتم خدایا به حق این دختر سه ساله که تو بچگی اسیرش کردن و در فراق پدرش جون داد، منو نجاتم بده، بعد شروع کردم با این دختر بچه صحبت کردن گفتم: شنیدم تو خرابه جون دادی، اگر کمکم کنی دو تا قالیچه برات هدیه میارم لحظاتی نگذشت دیدم بچه خودش طبیعی دنیا آمد و نیازی به عمل جراحی نشد الان اومدم به عهدم وفا کنم ♦️امروز روز نازدانه ابی عبدالله است ، اونایی که مریض دارید، گرفتارید، امروز روز توسله مگه میشه رقیه به زن مسیحی نگاه کنه به من و تو توجه نکنه مگه میشه بچه باباشو نشناسه ، حتی صدای کفش باباشو می‌شنوه میشناسه، کاری کردن این دختر پدرش رو هم نشناخت ♦️السلام علیک یا سیدتنا رقیه بنت الحسین السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده ♦️حریم قدس مرا جبرییل، دربان است مزار کوچک من قبلۀ بزرگان است اگرچه ابر سیاهی‌ست بر مه رویم ز اشک دیده مزارم ستاره‌باران است ز تازیانه تنم آیه‌آیه گردیده چنان که پیکر پاکم شبیه قرآن است از آن شبی که پدر بهر دیدنم آمد هنوز دامن ویرانه‌ام گلستان است من آن صحیفۀ خوانای لیلةالقدرم که همچو فاطمه قدرم همیشه پنهان است مگر ظهور کند منتقم وگرنه هنوز رخم کبود بود، گیسویم پریشان است الا! هماره بگریید بهر غربت من که چشم حضرت مهدی هنوز گریان است به اشک من جگر تازیانه خون می‌شد یکی نگفت که این دخترک مسلمان است چهارده صده بگذشته و هنوز مرا سر بریدۀ بابا به روی دامان است 🔰چقدر دخترا بابایین ، چند روزه پدر رو ندیده دلتنگ بابا ست حالا قراره بابا رو ببینه. سر آوردن گذاشتن جلوش، سر بغل کرد داره هی نازش می‌کنه. من الذی ایتمنی بابایی دیگه تو آغوش منی بابایی این همه جا رفتی دلت نیومد به دخترت سر بزنی بابایی مرحوم شیخ جعفر شوشتری نقل می‌کنه: سر ابی عبدالله ۴۰ منزل رو طی کرد آخرین منزل بغل این نازدانه بود. حالا سرو بغل کرده هی نازش می‌کنه شایدم اینطور گفته باشه: بابا تا به حال تو منو بغل می‌کردی، حالا من تورو اونقدر با این دست‌های کوچیکش سر ابی عبدالله رو ناز کرد. روانشناسان دیدن صحنه های دلخراش را برای کودکان ممنوع می کنند چون اثراتی در بزرگی دارد لذا وقتی سر رو دید گفت: «یا ابتا لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا» نگاش چون که به رگهای نامرتب خورد نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را یه وقت دیدن دیگه صدایی نمیاد اومدن جلو یک دفعه ببینن سر یه طرف، نازدانه یه طرف. یاد همه شهدا مخصوصا شهدای مدافع حرم. دختر شهید مدافع حرم «عباس عبداللهی» «من نمی گویم پدرم شهید نمی شد، ولی برای من الان زمان خوبی نبود که پدر نداشته باشم.» دختر اگر یتیم شود پیر می شود از زندگی بدون پدر سیر می شود هم سن وسالها همه او را نشان دهند دل نازک است دختر و دلگیر می شود. ♦️ناله بزن یا حسین... گر دخترکی پیش پدر ناز کند گره کرببلای همه را باز کند 🌐@dorenabhydar
3.11M
صوت فیش آموزشی روضه شب سوم حضرت رقیه سلام الله علیها شماره 1🌺👆👆👆🌺
🔶 آیت الله العظمی مرعشی نجفی: و سفارش می‌کنم به دستمالی که اشک‌های زیادی در رثای جدم حسین مظلوم (علیه السلام) و اهل‌بیت مکرم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می‌کردم، بر روی سینه در کفنم بگذارند.
نقل نکته با قابلیت گریز موقع رفتن شهید سید مصطفی صادقی اهل تهران، دو دخترش پاهایش را گرفتند -در فیلم هست- یکی از دخترها می گوید: بابا قول بده شهید نشوی و زود برگردی. سیدمصطفی گفت: قول نمی دهم ولی سعی می کنم. زینب! اگر شهید هم شدم؛ افتخار کن. بعد از شهادتش در مصاحبه می گفت: من افتخار می کنم دختر شهیدم. اینهمه شهید دیدید. اینهمه دختر شهید دیدید.تا حالا شنیدید کسی به آنها جسارت کند؟! تا حالا شنیدید کنار بدن پدر شهیدش به دخترش جسارت کنن؟ شهید مدافع حرم سیدمصطفی صادقی اهل تهران https://www.aparat.com/v/iTZXG 🌐@dorenabhydar
بسم الله الرحمن الرحیم امشب شب مادران شهداست 🔰1⃣ سکینه مهری علیپور، مادر شهید قربانعلی ناظری است. پسرش غواص بود پیکر فرزندش رو ماهیان اروند خوردند، گریه می کرد می گفت دیگه ماهی نمی خورم. به قول ما با ماهیان قهره. 🔰2⃣یکی از مادران شهدای مفقود الاسر و گمنام که اصلا به مهمانی نمی رفت چون فکر می کرد فرزندش بر می گرده. حتی سر سفره هر روز یک بشقاب غذا اضافه میاره ، نکنه فرزندم برسه. انتظار سخته 🔰3⃣فیروزه شجاعی، مادر شهید یوسف داورپناه 🔹 مادر شهید: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت 🔹 کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ، گفتند به خمینی توهین کن یوسف این کار رو نکرد. به من گفتند توهین کن. گفتم چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچه ات را میکشیم بازهم قبول نکردم. پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند. 🔹 گفتندبه خمینی توهین کن بازم توهین نکردم من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند ؛ 🔹 بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی. گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم گفتند:دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم 🔹 شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: *یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر 🔹 فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو 🔹 کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم.. به همین خاطر من مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم 🔹 به راستی مثل کوه پای نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) ایستادند ما چه قدر پای ارزش هایمان ایستاده ای 🔰4⃣حاجيه خانم فاطمه عباسي ورده (مادر مكرمه شهيدان،شهید احمدجوادنيا، شهید علي جوادنيا، شهید يونس جوادنيا، شهید محمّد جوادنيا) مادر چهار شهید دفاع مقدس در دیداری حضوری با حضرت امام (ره) عکس فرزندان شهیدش را با خود آورده بود عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت. عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم …، سرش را بالا آورد، دید شانه های امام (ره) دارد می لرزد. امام(ره) گریه اش گرفته بود. فوری عکس ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم. ✅امشب مهمان زینب کبری باشیم مادر دوشهید کربلا اومد فرزندانش و تقدیم کنه تا اشک امام رو نبینه. السلام علیک یا زینب بنت امیر المومنین. دید برادر زاده هاش رفتن. دلشوره برادر رو داره گفت منم برات سرباز آوردم. قبول کن برادر ا♦️ا خلوت شده دور و برت جانم فدایت ای جان زینب، جان طفلانم فدایت آه ای سلیمان هدیه ای ناچیز دارم از هدیه ام حالی غرور انگیز دارم در پیش مادر سربلندت می کنم من عون و محمد را پسندت میکنم من بر قامت این کودکان حق پرستم با دست های خود لباس رزم بستم از نیزه ها بر جانشان باکی ندارم از کینه ی شمر و سنان باکی ندارم شرط مواسات من است این جان خواهر باید به خون غلطند این دو مثل اکبر حتی تن این ها اگر شد ارباً ارباً هرگز نخواهی دید اشک خواهرت را من از همین دم دست از آنها کشیدم از تو نه اما از پسرها دل بریدم بر آسمان نیزه ها باید نشینند بهتر که عصر غارت ما را نبینند وقتی که دست مادر آنجا بسته باشد خوب است چشم غیرتی ها بسته باشد. ✅( درستش هم اینه ، پسر اگه ببینه جلو چشماش به مادرش بی حرمتی میکنن ، پیر میشه، امان از دل امام حسن مجتبی ، چی کشیدی آقا جان) بهتر که جولان سنان ها را نبینند بر صورت مادر نشان ها را نبینند آنجا که دست و پای طفلانت بسوزد آنجا که معجرهای طفلانت بسوزد بر ناقه های بی حجاب افتاده باشیم آنجا که در بزم شراب افتاده باشیم باشد که در خیرات نان آنها نباشند دروازه ی ساعات را آنجا نباشند بهتر مرا با چادر پاره نبینند در کوچه های شام آواره نبینند تا دور بینم از سرت سنگ بلا را نذر سپر کردم برایت بچه ها را تا سنگ ها شان سمت این دو سر بیافتد شاید سرت از نیزه ها کمتر بیافتد(۱) انقدر اسرار کرد تا بچه ها رو راهی کرد عجب خواهر وفاداری بعد شهادت بچه ها هیچ مقتلی ننوشته زینب کبری از خیمه بیرون آمده باشه، آخه نمی خواست برادر شرمنده بشه، همه تلاشش و کرد تا برادر زنده بمونه، اما یک دفع زینب دید آسمان تیره و تار شد اون لحظه که امام زمان فرمودند والشمر جالس علی صدر، نفس خواهرت گرفت ناله بزن یا حسین (۱)شاعر: حسن کردی 🌐@dorenabhydar
3.59M
🔆صوت اجرای فیش شب چهارم حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🌺👆👆👆🌺 می توانید در پرورش روضه و گریز از این زبان حال استفاده کنید. زبان حاله: روز اربعین زینب کبری سلام الله علیها وقتی اومد کنار قبر برادر، گفته باشه یادته کربلا وقتی بچه هامو از میدون نیاوردی ، اصلا خبرشونو ازت نگرفتم؟ حالا تو هم ازم خبر رقیتو نگیر، نمیتونم بگم این امانتت چی شد.
اشعار امام زمان(عج) - اول محرم    ای واسطه ی فیض دو سرا… آجرک الله  وی حجت حق صاحب عزا… آجرک الله     با ناله ی زهراست عجین سوز صدایت  هم ناله ی ام النجبا آجرک الله     دریاب مرا در غم سالار شهیدان  ای منتقم خون خدا آجرک الله     اذنی بده تا گریه کن جد تو باشیم  هر جا که شود روضه به پا آجرک الله     ما روضه گرفتیم قدم رنجه نمایی  تا جلوه کنی بر دل ما آجرک الله     ما هرچه که داریم از آن گوشه ی چشم است  تو روی مگردان ز گدا آجرک الله     راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است  کی میشوی از شیعه رضا آجرک الله     ای بانی هر ساله ی روضه مددی کن  در روضه بیابیم تو را آجرک الله     بر عاشق جا مانده ات ارباب عطا کن  یک تذکره ی کرب و بلا آجرک الله  **  🌐@dorenabhydar
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗣️ فیلم کمتر دیده شده از روضه خوانی حاج منصور ارضی و حاج محمود کریمی در حرم حضرت رقیه
یکی از کسانی که در عصر ما به مقام شامخ مرجعیت شیعه نائل شد، مرحوم آیت اللّه آقای حاج سید عبد الهادی شیرازی است که وی مورد توجه اهل نظر بود، اما عمر مرجعیت او کوتاه بود، زیرا ایشان پس از آن بیش از چند ماه زنده نماند (خدا او را غریق رحمت فرماید). جناب مستطاب آیت اللّه آقای وحید خراسانی- که از مراجع بزرگ تقلید عصر حاضر، و از جمله کسانی است که دارای بزرگترین کرسی تدریس در حوزه علمیه قم می باشند، و این جانب از محضرشان استفاده می نمایم- فرمود: مرحوم آقای حاج سید عبد الهادی به من گفتند: شبی در خواب دیدم که حضرت سید الشهدا، ابی عبد اللّه الحسین علیه السّلام به بیرونی منزل تشریف آورد و فرمود: دفتر روضه خوانها را بیاور، آوردم فرمود: نام آنها را بخوان! چند نفر را که خواندم به یکی از آنها که رسیدم فرمود: او را خط بزن، و آقای سید جعفر شیرازی را- که برای ایشان کتاب می خواند- به جای او بنویس. از خواب بیدار شدم، وقتی سید جعفر آمد از او پرسیدم در این ایام کار فوق العاده ای انجام داده ای؟ گفت: چون ایام محرم فرا رسید، شبی از حرم امیر المؤمنین علیه السّلام بیرون می آمدم که چشمم به در و دیوار سیاه پوش افتاد، به خاطرم رسید که روضه زیاد شنیده و گریه بسیار کرده ام، خوب است یک کتاب «جلاء العیون» بخرم و به منزل ببرم و برای اهل منزل از روی آن کتاب بخوانم تا ثواب روضه خواندن نصیبم شود؛ این کار را انجام دادم و اهل منزل را به فیض رساندم. آقا جریان خوابش را برای آیة اللّه وحید می گوید، امّا نام فردی را که از لیست خارج گشته نمی برد.[1][2] پی نوشت ها: [1] از مسموعات بدون واسطه از آیت اللّه آقاى وحید خراسانى مدظله و دامت برکاته. [2] کریمى، حسین، آیینه اسرار، 1جلد، مسجد مقدس جمکران - قم (ایران)، چاپ: 4، 1384 ه.ش.