eitaa logo
امام محله ستایشگر
182 دنبال‌کننده
205 عکس
216 ویدیو
109 فایل
هنر یك شیوة بیان است. یك شیوة ادا كردن است. تنها این شیوة بیان از هر تبیین دیگر رساتر،‌ دقیق‌تر، نافذتر و ماندگارتر است. امام خامنه ای جهت ارتباط با ادمین کانال با آیدی زیر در ارتباط باشید 🆔 @Karim6
مشاهده در ایتا
دانلود
سخت است پیش چشم بابا غلطیده به خون جوان بمیرد ازبهرپدر عصای پیریست ای وای که پیش ازآن بمیرد ✅ کتاب دمعة الساکبه مینویسد: «لما توجه الی الحرب اجتمعت النساء حوله کالحلقة » موقع رفتن دور علی اکبر رو گرفتن ، همه گفتن : «ارحم غربتنا، ولا تستعجا الی القتال» به غربت ما رحم کن کمی صبر کن ، « فانه لیس بنا طاقة فی فراقک» ما طاقت دوری تورا نداریم،«و منعه من العزیمه» اما در این بین یه دختری پاهای علی اکبر علیه‌السلام را گرفت: می گفت «ارحم غربة ابینا الحسین علیه السلام» به غربت بابامون حسین علیه السلام رحم کن. حالا قراره نوه امیر المومنین بره به میدون ، مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: سه جا وقتی امام حسین (علیه السّلام)، علی اکبر (علیه السّلام) رو فرستادند، داشت جان می داد: دفعه ی اول وقتی علی اذن میدان گرفت، خواست بره میدان، رنگ بر صورت حسین (علیه السّلام) نبود، چند قدم پشت سر علی راه می رود، دست به محاسن می کشه، می گوید: «لا حَول و لا قوه الّا بالله… » پسرم! کمی آهسته تر برو، کمی بیشتر نگاهت کنم. بار دوم، وقتی که برگشت از میدان صدا زد: «یا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی» عطش منو داره می کشه، ابی عبدالله زبان در دهان علی گذاشت، وقتی علی اکبر دید زبان بابا از او خشک تره خجالت کشید، آنجا هم حسین (علیه السّلام) می خواست جان بدهد. بار سوم مرحوم شوشتری می گه آن لحظه ای بود که ابی عبدالله دم در خیمه قدم می زد، (خدایا چه بر سر پسرم می آید) یه دفعه دید صدای علی داره میاد، ناسخ التواریخ می گه، تا صدای علی را شنید سوار اسب شد، به بالای سر علی آمد. وقطّعوهُ سیوفهُ ارباً اربا. هفت مرتبه صدا زد: ولدی ولدی. آنجا لشگر یه لحظه فکر کردند حسین جان می ده، گفتند: هم پسر را کشتیم و هم پدر رو، لذا لشگر کف زدند. سپه کوفه و شام استاده به تماشاى شه و شهزاده شه روی نعش پسر افتاده همه گفتند حسین جان داده ♦️زینب کبری سراسیمه آمد، ناله می زد اول می گفت برادرم بعد می گفت برادر زاده ام ( اُخَیَّ وابن اُخَیَّ) برادر را نجات داد، تاابی عبدالله غیرت الله دید علی اکبر آمده بلند شد، اما بمیرم مگه توان داره ، زبان حال بگم. گفت علی.... بر خیز از زمین آبرویم را بخر عمه را ازبین نامحرم ببر. اینجا زینب کبری سلام الله علیها هرجوری بود، ابی عبدالله را برگرداند. اما یه ساعتی هم رسید که دیگه نتونست برادر رو نجات بده هرچه کرد دیگه کار تمام شده بود والشمر جالس علی صدره ناله بزن یا حسین.... رحمت واسعه ی حی تعالاست حسین سایه ی رحمت او بر سر دنیاست حسین ما همه عبد خدا ، اوست اباعبدالله ما عبیدیم ، همه سرور و مولاست حسین
کرامت حضرت عباس علیه السلام شیخ عباس کیشوان شیخ عباس کرامتی از حضرت ابوالفضل (ع) را چنین روایت می‌کند: یک روز در حرم را بسته و بیرون آمدم، ماشینی سیاه رنگ پیش پایم ترمز کرد، دو نفر از برادران سنی - از اهالی تکریت - از آن پیاده شدند و به من گفتند: «آقا! خواهشی از شما داریم» بیماری همراه داشتند و می‌خواستند وارد حرم شوند. گفتم: «چشم در زدم و خادم درب را باز کرد، به او گفتم: «این مریض را به صحن راه دهید، تا فردا او را داخل حرم بگذاریم». نمی‌دانستم مریض مرد است یا زن، بعدا فهمیدم دختری چهارده، پانزده ساله بود که در رختخواب فقط سرش پیدا بود، مانند یک چوب خشکیده یا مثل مرده‌ها او را در رختخواب پیچیده بودند، به نظر می‌رسید که فردا، پس فردا تمام کند. هر روز صبح، او را در کنار ضریح می‌خواباندیم و آخر شب بیرون می‌آوردیم و این کار هر روز ما بود. مادر و خاله دختر همراهش بودند، هفت روز گذشت، این یک سنت است، که کسانی که برای حاجتی آمده‌اند، اگر مقصودشان برآورده نشود، از حرم بیرون نمی‌روند، گاهی پیش آمده که شش ماه در حرم مانده‌اند، تا حاجت بگیرند. هنگام سحر که خادمان وظایف خود را انجام می‌دادند، مشغول به خواندن نافله شب شدم، مادر و خاله دختر مریض برای وضو رفته بودند، من در رکعت وتر بودم که صدای جیغ شنیدم، دیدم مادر و خاله دختر جیغ می‌کشند: «ای وای، ای وای!» خیال کردم که دخترک بیمار مرده است، ولی مادر فریاد می‌زد! ‌«وای، دخترم نیست، کجا رفت دخترم؟ ای خدا!» نماز را رها کردم. به ذهنم زد که نکند بچه را دزدیده‌ باشند، آخر در اینجا اگر قبیله‌ای بخواهد، قبیله دیگر را بدنام کند، بچه‌های آن قبیله را می‌دزدند و این کار از آنها بر می‌آید، به آنها گفتم که بروند، خیابان‌های اطراف حرم را بگردند!» آنها رفتند و آمدند و گفتند: «هیچ اثری از دختر نیست». دست به دامان حضرت ابوالفضل (ع) شدم. سرم را به ضریح زدم، طوری که آثار زخم هنوز هم در سرم پیداست. گفتم «آقا! حالا من چه کار کنم؟ آخر این برای من ننگ است، آقا ما در سایه شما هستیم، آنها شیعه نیستند، هر چه بگوییم، نمی‌پذیرند جواب این مردمان را چه بدهیم؟ به رواق پایین پای حضرت عباس (ع) رفتم. دیدم دختر بچه‌ای با پیراهن قرمز - که پارچه‌ای روی سرش انداخته - دارد می‌آید، افتان و خیزان با خودم گفتم: «این کی آمد اینجا؟ چرا آمد اینجا؟ » از دخترک پرسیدم «چرا آمدی اینجا؟ چه کسی تو را آورد؟» دیدم، وای، خدای من! یک ذره گوشت توی بدنش نیست، دخترک فقط یک مشت پوست است و استخوان گفت: «من نیامدم. من آنجا بودم». بعد با دستش ضریح مطهر را نشان داد و گفت: یک آقایی از ضریح بیرون آمد و دستم را گرفت یک دستش را بر سرم کشید و به من گفت: «بلند شو، بیا اینجا، تا حالا هم اینجا بود، مادرم کجاست؟ پدرم کجاست؟ فهمیدم که به لطف حضرت حق، از سوی حضرت عباس (ع) به آن دختر عنایتی شده و شفا یافته است. 🌐@dorenabhydar
17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰نقل کرامت قمر بنی هاشم ✅شفای دختر ارمنی 📢حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نژاد 🌐@dorenabhydar
اینگونه توسل کن سیّدمحمد تقى حشمت الواعظین طباطبائى قمى، داستانى را از آیت الله العظمى مرعشى نجفى(ره) اینچنین نقل فرمود: یكى از علماى نجف اشرف، كه مدّتى در قم آمده بود، براى من چنین نقل كرد كه: من مشكلى داشتم به مسجد جمكران رفتم درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجةّ بن الحسن العسكرى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف  عرضه داشتم و از وى خواستم كه نزد خدا شفاعت كند تا مشكلم حل شود. براى همین منظور به كرّات به مسجد جمكران رفتم ولى نتیجه اى ندیدم . روزى هنگام نماز دلم شكست و عرض كردم : مولاجان، آیا جایز است كه در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متوسل شوم ؟ شما امام من مى باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به علمدار كربلا قمر بنى هاشم علیه السلام متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم ؟! از شدت تاثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امكان حضرت حجّت بن الحسن العسكرى عجل الله تعالى فرجه الشریف مواجه شدم. بدون تامل به حضرتش سلام كردم .حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمى شوم به علمدار كربلا متوّسل شوى، بلكه شما را راهنمائى هم مى كنم كه به حضرتش چه بگویى. چون خواستى از حضرت ابوالفضل علیه السلام حاجت بخواهى، این چنین بگو: «یا اباالغوث ادركنى»؛ اى آقا پناهم بده . 🌐@dorenabhydar
بسم الله الرحمن الرحیم یا کاشِفَ الْکَرْب، عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْن، اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْن" همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است چرا که حضرتِ مشکل گشا اباالفضل است دو دست داده به راهِ خدا و پس چه عجب اگر که معنیِ دستِ خدا اباالفضل است به جمله جملۀ یا كاشِفَ الْكُرُوب قسم که استجابتِ صدها دعا اباالفضل است نمونه است اباالفضل و درِ مسیرِ حسین کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است از ابتدا به من آموخت مادرم تنها دوایِ دردِ گرفتارها اباالفضل است « ما نه حتی ارمنیاهم میان درخونه شما اعتقاد دارن درمان همه دردها با ابالفضله، به خاطر همینه لقب باب الحوائج به این آقا دادن» چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است «معالی السبطین ، جلد 1 ، صفحه 452 روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که : " یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس " ای امیر المؤمنین ! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست .» خود امام زمان گفته است می آید به مجلسی که در آن ذکرِ یا اباالفضل است «مرحوم فشندی وقتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدند از آقا سوال کردند:به نظر شما امام زمان فردا کجا هستند؟ ایشان فرمودند امام زمان فردا به خیمه شما می آید. چون در خیمه شما روضه عمویشان عباس خوانده خواهد شد. بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان(عج) ببین که بر لبِ آقایِ ما اباالفضل است. 🔰دلتو نو روانه علقمه کنید همه منتظرند عباس علیه السلام برگرده بچه ها منتظرن، رقیه، سکینه، رباب مادر علی اصغر.... اما عباس دیرکرده ابی عبدالله آمد کنار علقمه بماند چه شد فقط زبان حال بخونم ♦️گر نخیزی تو ز جا کار حسین سخت تر است نگران حرمم،آبرویم در خطر است قامت خم شده را هر که بیند گوید بی علمدار شده، دست حسین بر کمر است داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است دست از جنگ کشیدند و به من می خندند تو که باشی به برم باز دلم گرم تر است نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی چو ملائک بدنت پر شده از بال و پر است پیش من با سر منشق شده تعظیم نکن که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است علقمه پر شده از عطر گل یاس بگو مادرم بوده کنارت كه حسین بی خبر است به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند قد و بالای رسا باعث این درد و سر است اصغر از هلهله کردن بدنش می لرزد گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است وعده ی ما به نوک نیزه سوی هر شهر دیار که به دنبال سرت خواهرمان رهسپر است ♦️گفت: «الآن انکسر ظهری» پشتم شکست، ابی عبدالله آمد به سمت خیام اما یه دست برکمر، یه دست عنان اسب رو گرفته، تا رسید همه منتظر عباسند، اومد کنار خیمه عباس علیه السلام عمود خیمه را کشید ، یعنی دیگه از من عمو نخواهید. من نمی دونم چه حالی به بچه ها دست داد، اما زینب کبری دست بر سر گذاشت ، « واضیعتا بعدک یا عباس.... یعنی امان از اسیری بعد از تو یا عباس..... 🌐@dorenabhydar
بسم الله الرحمن الرحیم علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجک و سهل الله مخرجک. ای جان به قربان تو و سوز صدایت نامی ببر از ما میان هر دعایت امروز روز حاجت دنیایی ام نیست امروز می خواهم شوم من هم نوایت ای آنکه در صبح و مسا هم ناله داری روضه بگیری یاد شاه کربلایت بیش از هزار و چند سال است ای عزیزم چشمان تو گرید به یاد عمه هایت در خیمه ات پیراهنی آویزه داری پیراهنی که کرده آقا مبتلایت ♦️امیر المومنین علیه السلام فرمودند:«حضرت یعقوب به این لباس متوسل شد تا یوسف را دید، حضرت یونس در دل ماهی با توسل به این پیراهن نجات یافت، حضرت سلیمان با توسل به این پیراهن انگشتری خود را یافت و...»، در نهایت امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: نجات انبیا به واسطه این پیراهن بوده است و ۱۲۴هزار پیامبر به این پیراهن متوسل شدند. بالاتر بگم زمانی که امیرالمؤمنین (ع) را دست بسته به مسجد بردند حضرت زهرا (س) فرمود اگر رهایش نکنید این پیراهن را بر سر می‌اندازم و نفرین خواهم کرد و امیرالمؤنین (ع) را نجات داد. این پیراهن توسط حضرت فاطمه (س) به حضرت زینب (س) سپرده شد و فرمود روزگاری وارد واقعه سختی می‌شوید و هر زمان برادرت حسین او‌ را طلب کرد بدان که وقت شهادت اوست. این پیراهن د‌ر عصر حاضر در دست امام زمان (عج) است. وقتی منجی عالم قیام کند این پیراهن را بر تن‌ خواهد داشت و بوی این پیراهن در دنیا خواهد پیچید. یکی از علائم ظهور منجی عالم جوشش خون از این پیراهن است.... ♦️اهل روضه تو این خونواده پیراهن ها خودشون روضه اند امشب روضه پیراهن بخوانم اولین پیراهن پیراهن مادرش زهرای مرضیه است.( داستان طلحه) دومین پیراهن همانی است که دست امام زمان است پیراهنی است که به وصیت مادر حضرت زینب به تن برادر کرد. عجب سرنوشتی داره این پیراهن،زینب کبری اشاره کرد داداش «سر پیراهن تو گریه ما را در آوردند میان اینهمه کشته چرا تنها تو عریانی» اول پیراهن مادر رو بگم ♦️دختر طلحه یه پیراهنی برای مادر ما زهرا سلام الله علیها به سوغات آورده،این پیراهن هم برای فاطمه بلند بود و هم گشاد . اسماء میگه:چند بار به بی بی عرض کردم:بی بی جان! این پیرهن رو بدید به من،چون به درد شما نمیخوره؟حضرت فرمود:نه اسماء این مال منه . اگه پیراهن میخوای به علی بگم برات بخره؟" گذشت،تا اون روزی که خونه رو آب و جارو کرد،بچه ها رو فرستاد رفتن بیرون. گفت:اسماء بچه ها رفتن، من بدنم رو شست و شو میدم،بدن رو شست و شو داد،اسماء! اون پیرهنی که دختر طلحه برام به سوغات آورده برام بیار،میگه: عرض کردم بی بی جان این پیرهن هم برا شما بلنده و هم گشاد؟ فرمود:اسماء بیار،میخوام امشب علی بدنم رو غسل میده از زیرلباس،راحت غسلم بده،اسماء میگه:اومدم پیرهن رو از سر بی بی عبور دادم،اما هر کاری کردم این دست تو آستین گیر کرد ...." میگه با کمال تعجب دیدم پیراهن اندازه قامت زهرا شده" ♦️اما یه شب وصیت کرد زینب بیا کارت دارم ، زینب اومد، گفت برو برام اون بقچه ها رو بیار. دختر چهار ساله ( عجب داستانی دارن دخترای کوچک این خاندان) وقتی بقچه رو آورد اول یک کفن برا منه اینو بده بابات دوم یک کفن برای باباته ، شب ۲۱رمضان به دردت می خوره. یک کفن برا داداشت حسن علیه السلام تو مدینه به دردت می خوره. حالا زینب داره نگاه میکنه، انگار خوشحال شده گفت کفن ها تموم شده الحمدلله پس من تا شهادت پدرم و برادرم امام حسن مجتبی علیهم السلام هستم ، و لااقل نیستم داغ برادرم حسین رو ببینم اگه داغ حسین رو می دیدم چه باید میکردم. هنوز زینب تو فکره ، یکدفعه دید مادر یه پیراهنی داد گفت اینم بده داداشت حسین روز عاشورا .... انگار عالم رو سر زینب خراب شد حالا عاشورا رسید. زینب باید به وصیت مادر عمل کنه. هر دو دارن گریه می کنن دخترم تو پا به پای من مریز اشک روان روزگاری این دو چشم تر به دردت می خورد گفته ام زینب ببوسد حنجرت را بی گمان زیر خنجر بوسه خواهر به دردت می خورد بی سبب مادر به زینب کهنه پیراهن نداد بی کفن ،پیراهن مادر به دردت می خورد.
صفحه دوم: فیش عاشورا ♦️داداش قراره بره وصیت مادر رو عمل کرد. زیر گلوی برادر را بوسید ای کاش نمی بوسید. از من مگیر این لحظه های آخرت را یک بار دیگر هم بغل کن خواهرت را بگذار تا یک بار دیگر جای مادر بوسه زنم زیر گلو و حنجرت را بگذار تا زینب بپوشاند به جسمت پیراهنت را ، یادگار مادرت را آهسته تر قدری بمان پیشم برادر از من مگیری صحن چشمان ترت را حتما بیا آرام جانم قبل رفتن قدری نوازش کن دوباره دخترت را عباس را یک بار دیگر کن نظاره قاسم ،علی اصغر،علیِّ اکبرت را این خواهرت طاقت ندارد با دو چشمش فردا ببیند بر روی نیزه سرت را زینب چگونه می تواند ای برادر در زیر دست و پا ببیند پیکرت را حالا که داری می روی ای جان خواهر دیگر درآور لا اقل انگشترت را(۱) ♦️اینجا زیر گلوی برادر را بوسه زد، اما: ✅آندم که در دریای خون زینب شنا کرد لب را به رگهای بریده آشنا کرد هرگز کسی چون من تن بی‌سر نبوسید بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید حیدر نبوسید، زهرا نبوسید حتی نسیم، صحرا نبوسید ناله بزن یاحسین.... (۱)شاعر:مهدی شریف زاده 🌐@dorenabhydar
2.35M
صوت اجرایی آموزشی فیش
بسم الله الرحمن الرحیم (۲) ♦️ حضرت زهرا سلام الله علیها یه شب فرمود زینب جان بیا کارت دارم. زینب اومد، گفت برو برام اون بقچه ها رو بیار. رفت آورد وقتی بقچه رو باز کرد دید چند کفنه حضرت فرمود یک کفن برا منه اینو بده بابات یک کفن برای باباته ، شب ۲۱رمضان به دردت می خوره. یک کفن برا داداشت حسن علیه السلام تو مدینه به دردت می خوره. حالا زینب داره نگاه میکنه، انگار خوشحال شده... لااقل نیستم داغ برادرم حسین رو ببینم.. هنوز زینب تو فکره ، یکدفعه دید مادر یه پیراهنی داد گفت اینم بده داداشت حسین روز عاشورا .... انگار عالم رو سر زینب خراب شد یعنی من عاشورا باید کنار داداشم باشم، پیراهنی که مادر وصیت کرده رو به برادر بدم چیه این پیراهن کهنه؟؟؟ ♦️امیر المومنین علیه السلام فرمودند:«حضرت یعقوب به این لباس متوسل شد تا یوسف را دید، حضرت یونس در دل ماهی با توسل به این پیراهن نجات یافت، حضرت سلیمان با توسل به این پیراهن انگشتری خودش رو پیدا کرد.» بالاتر بگم زمانی که امیرالمؤمنین (ع) را دست بسته به مسجد بردند حضرت زهرا (س) فرمود اگر رهایش نکنید این پیراهن را بر سر می‌اندازم و نفرین خواهم کرد و امیرالمؤنین (ع) را نجات داد. این پیراهن توسط حضرت فاطمه (س) به حضرت زینب (س) سپرده شد و فرمود روزگاری وارد واقعه سختی می‌شوید و هر زمان برادرت حسین او‌ را طلب کرد بدان که وقت شهادت اوست. حالا عاشورا رسید. وقتشه عقیله بنی هاشم به وصیت مادر عمل کنه. کهنه پیراهن رو آورد به برادر داد، اما به همین پیراهن کهنه هم رحم نکردند __________ صلی الله علیک یا ابا عبدالله السلام علیک ایها المرمل بالدماء السلام علی الاجساد العاریات ___________ مگر به کربلا کفن بغیر بوریا نبود مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند مگر که کهنه پیروهن به پیکرش روا نبود ___________ مثل فردا روزی زینب بیاد تو گودی قتلگاه، هی نگاه کنه، برادر کجایی ؟؟؟ آخه یه نفر رو یا به سر می شناسند یا به تن می شناسند یا به لباس .... یا صاحب الزمان آجرک الله سر که از بدن جدا شده تن که رفته زیر سم مرکب ها کهنه پیراهنش رو به غارت بردن... بی بی زینب هی نگاه بکنه گلی گم کرده ام، می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت ______ هم ناله با زینب کبری یا حسین الاسلام محمد حسین قنبری 🌐@dorenabhydar
کربلایی‌محمدحسین_حدادیان_قافله_سالار_من_کجایی_ای_دوای_دردم_.mp3
4.97M
شور 📝 قافله سالار من کجایی ای دوای دردم... 🎤 کربلایی محمدحسین_حدادیان ◼️ ویژهٔ 🏴 ماه
مداحی آنلاین - نمیشه باورم که وقت رفتنه - محمود کریمی.mp3
4.14M
🔳 🌴نمیشه باورم که وقت رفتنه 🌴تموم این سفر بارش رو شونه‌ی منه 🎙
14.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ♨️فرازی از معروف‌ترین سخنرانی شهید مطهری درباره حادثه کربلا تحت عنوان «شعارهای عاشورا» 👌 شنیدنی 🎙استاد