ماجرای توسل همسر شهید عبدالحسین برونسی به ایشان و حل مشکلاتشان با عنایت مقام معظم رهبری
سالها از شهادت همسرم میگذشت. بدهی های زیادی داشتم، خیلی ناراحت بودم هرچه تلاش می کردم نمی توانستم بدهی ها را پرداخت کنم ، بعضی از بدهی ها از زمان حیات شهید مانده بود
تعداد بچه ها زیاد و مبلغ پرداختی از طرف بنیاد شهید بسیار ناچیز بود به چندین نفر بدهکار شده بودم
یک روز از سر ناچاری به سر مزار یادبود* همسر شهیدم رفتم، باهاش حرف زدم، بهش گفتم: سببی ایجاد کن تا بدهی ها پرداخت شود. بعد هم خیلی گریه کردم، اما در موقع برگشت آرامش عجیبی به من دست داد...
* ( تا آن موقع هنوز شهید برونسی جاویدالاثر بودند، پیکر مطهر این شهید در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ تفحص و از طریق آزمایشDNA شناسایی شد و در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله در مراسم باشکوهی تشییع و خاکسپاری شدند)
یک هفته بعد در ایام نوروز ۷۵ با بچه ها در خانه نشسته بودیم که زنگ خانه را زدند، پسرم رفت در را باز کرد وقتی برگشت با رنگ و روی پریده داد زد آقا ! ... آقا !
مات و مبهوت رفتم ببینم چه خبره! یکباره دیدم مقام معظم رهبری در حیاط هستند!
اینکه رهبر انقلاب بدون هماهنگی به خانه ما آمده بودند خیلی ما را شگفت زده کرد، یک ساعتی در محضر ایشان بودیم، حضرت آقا خاطراتی از شهید برونسی را برای ما تعریف کردند، بچه ها خیلی ذوق زده شده بودند
خلاصه آنشب حضور آقا کار خودش را کرد، تمام مشکلاتی که با همسر شهیدم در میان گذاشته بودم به دستور رهبر معظم انقلاب برطرف شد...
برگرفته از کتاب: شهیدان زنده اند
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#اللهم_ارزقنا_شهادت
@emamjavad_mosque
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
همسر شهید:
پسرم از روی پله ها افتاد. دستش شکست. بیشتر از من عبدالحسین هول کرد. بچه را که داشت به شدت گریه میکرد، بغل گرفت. از خانه دوید بیرون. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم. ماتم برد وقتی دیدم دارد میرود طرف خیابان.
تا من رسیدم بهش، یک تاکسی گرفت.
در آن لحظهها، ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود!
#اللهم_اررقنا_شهادت
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@ba_shahhidan