eitaa logo
عرفان و خودشناسی و آخرالزمان
83 دنبال‌کننده
289 عکس
6 ویدیو
91 فایل
172 ج کتاب و صدها مقاله(رایگان): خودشناسی،عرفان،تکامل، روح،آخرالزمان،انسان کامل،امام زمان ،اسمای الهی،مدرنیزم،اخلاق ،مردم شناسی،دجال،شیطان،ازدواج و طلاق و تربیت،عرفان درمانی،مسخ و تناسخ،زندگینامه استاد و عرفا،مرد و زن https://zil.ink/khodshenasivaerfan
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم فلسفه قیامت و آخرالزمان (خودشناسی آخرالزمانی) مولف: استاد علی اکبر خانجانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم فلسفه قیامت و آخرالزمان (خودشناسی آخرالزمانی) مولف: استاد علی اکبر خانجانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نجات آخرالزمان دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم فلسفه قیامت و آخرالزمان (خودشناسی آخرالزمانی) مولف: استاد علی اکبر خانجانی
ناجی موعود در آخرالزمان 700- امروزه بشر بر عرصه ای وارد شده که جز جفا راهی برای ادامه بقا نمی یابد و جز زنا روشی برای ادای وفا نمی شناسد و جز ربا نظامی برای امرار معیشت ندارد و جز ریا رفتاری برای روابط اجتماعی نمی داند و جز حساب اندیشه ای نمی ورزد و جز عذاب حاصلی دریافت نمی کند و جز خودفروشی معامله ای پدید نمی آید و جز خیانت مسیری برای رشد موجود نیست و جز جنایت راه حلی نمی بیند. سخن از عقل و دین و فطرت و عشق و اخلاق و معنویت و عدالت و انصاف به دروغی نفرت انگیز می ماند که موعظه اهل قبور است و فقط بکار مردگان می آید. در چنین دورانی جز خدا یار و یاوری نیست و هر که او را خالصانه بخواند امامی بسویش رهسپار می شود تا از او کل اراده دوزخی اش را بستاند تا از این دوزخ برهاند. و امام و ناجی موعود فقط در چنین شرایطی درک و تصدیق می شود. از کتاب مذهب اصالت عشق تألیف استاد علی اکبر خانجانی جلد هفتم
زن اساس خلقت زن بر رحمت و محبت استوار است زیرا زن، دل مرد است و تمامی ناز زن بر همین حقیقت استوار است. زن به دلیل آنکه مهد رحمت پروردگار است خود را از هر گونه محبتی، بي نياز می داند اما در عین حال تمامی هويت و احساس وجود خود را در محبوبيت ومعشوقيت در مي يابد پس به همان میزان که به محبت بی نیاز است زیرا خود کانون آن است، به محبت نیازمند است تا احساس وجود نماید و تمامی ناز زن برخاسته از چنين ديالكتيكی است. او در درون خود را سلطان محبت می یابد اما در عین حال در می یابد که برای دریافت واقعیت مادی وجودش که همان تن است به چه اندازه نیازمند نگاه مرد است. بی نيازی در درون و نیازمندی در برون. همانگونه که زن تمامی وجود خود را کانون عشق مي يابد و مرد را به آن محتاج، اما خود نیز تنها به واسطه مرد است که از این کانون عشق برخوردار می شود. این همان حقیقتی است که زن به واسطه ناز خود همیشه می خواهد آن را کتمان کند. زن تمام بی نيازی را در وجود خود احساس می کند و این ایجاد کننده غروری ويژه در زن است که بشكل ناز خودنمايی می کند اما خود نیز برای زیستن در دنیا نیازمند مرد است. زیرا هر فردی برای حیات دنیوی نیاز به هوئی دارد که تنها در قبال دیگری پديد می آيد و زن نیز به مرد محتاج است تا با توجهی که به او می کند در او احساس وجود و هويتی پديد آورد که لازمه زیست در دنیاست. زن، درون مرد است و مرد، برون زن. مرد به واسطه زن به دل خود دست می یابد و زن نیز به واسطه مرد به دنیا دست می یابد. مرد، صفات بیذات است و زن، ذات بی صفات. زن برای بارز کردن و آشکار کردن ذات خود به مرد نیازمند است زیرا مرد عرصه و مظهر فعالیت است. زن بدون مرد، وجودی سر به مهر است و مرد است که با نگاه و توجه خود به زن این ذات را به ظهور ميكشاند. زن بدون مرد هميشه پنهان خواهد ماند و تنها مرد با توجه خود، وي را کشف می کند. زن همان زیبای خفته ای است که با بوسه مرد بیدار می شود. مرد دنیای زن است و اگر دنیا همان عرصه صفات و افعال است پس زن به واسطه مرد است که به این عرصه دست می یابد. مرد بدون زن، دنيايی است بدون انگیزه و معنا و زن نیز بدون مرد، معنايی است بدون دنيا. معنا بودن زن، وی را در قبال دنيوی بودن مرد، متکبر و مغرور می کند. از کتاب خداشناسی اجتماعی ص 53 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
🍀 20- هیچ چیز خوبی نیست که برای دیگران بخواهی و خودت به آن نرسی. 21- هیچ چیز بدی نیست که برای دیگران بخواهی و خودت به آن نرسی. 22- هیچکس نمی تواند بدی را برای دیگران بخواهد ولی خوبی را برای خودش. 23- حماقت حاصل بدخواهی برای دیگران است. از کتاب خداشناسی ربوبی تألیف استاد علی اکبر خانجانی ========================
وردگوئی در اسلام ۷۹- تکرار هر لفظی به لحاظ روانی در ذهن انسان بطور خودبخود منجر به سهویت و بازیچه و لقلقه زبان می شود و معنای آن لفظ تهی می گردد و لذا کسانی که مثلاً روزی چند هزار مرتبه اسمای الهی را ورد می گویند بتدریج دچار هذیان و امراض روانی و نسیان و رعشه می شوند که البته در نزد پیروان این مکتب از کرامات محسوب می گردد . آیا این مذهب اصالت حماقت و جنون نیست؟ آیا این مکتب خود دیوانه سازی نیست ؟ ۸۰- وردگوئی از بنی اسرائیل و مذاهب هندو وارد اسلام گردیده است و هیچ ربطی به اسلام و قرآن و سنت و عترت ندارد. ۸۱- خرافی بودن امری بمعنای غیر حقیقی بودن آن امر نیست بلکه بمعنای شیطانی و جنّی و فریبنده بودن آن امر است . انسان خرافی یک بیمار روانی است . کم نیستند کسانی که بواسطه اوراد و دعانویسی ها و مراسم جن گیری و شفابخشی برای همیشه دیوانه شده اند یعنی به تسخیر اجنه و شیاطین در آمده اند. و این عذاب است نه بدشانسی و هرگز مؤمنان و پاکان به این دام نمی افتند. از کتاب نامه های عرفانی ص 97 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
بازی و بخشش آنگاه که بواقع و به دلایل و شواهد مستند برتر معلوم و مسلم شدکه کسی به تو خیانتی کرده است در سرآغاز یک دو راهی سرنوشت ساز قرار گرفته ای: عفو و انتقام. راه عفو تو را به شناختی میرساند که بر تو معلوم و مسلم می سازد که منشأ آن خیانت خود تو بوده ای و نه غیر . و اما راه انتقام تو را به ظلمتی می کشاند که زان پس همه را خیانتکار می بینی و اعتماد خود بهمه را از دست میدهی و نهایتاً اعتماد تو به خودت نیز از دست می رود و این سرآغاز جنون آشکار است که به وادی انتقام کشیدن از خویشتن می رود؛ یعنی آدمی جبراً بسراغ خودش می آید تا منشأ خیانت را نابود سازد و خیانتکار اصلی را تنبیه نماید بهرحال آدمی خواه ناخواه به خودش باز می گردد و نهایتاً همه را می بخشد زیرا هیچکس مقصر سرنوشت دیگری نیست. آدمی مجبور است که ببخشد. بخشش ، اولین و آخرین دوای همه دردها و زجرهاست . و جز این غایتی نیست و این پایان بازی است. از کتاب کاتاچوو ( پدیده شناسی بازیهای روانی بشر) ص 28 مولف: استاد علی اکبر خانجانی
۱۶- و اما عارف کیست ؟ عارف کسی است که در وادی معرفت نفس به امامت باطنی و ولایت وجودی رسیده است یعنی امام زمان را در خویشتن درک کرده است. عارفان محصول غیبت امام زمان هستند که در جستجوی حقیقت و عطش نجات خود اسوه حقیقت و نور نجات و هدایت خلق می شوند. عارفان، اویس قرنیهای دوران غیبت هستند. ۱۷- حضرت رسول اکرم می فرماید که زین پس فقط پیروان معرفت نفس هستند که به حقایق دین من نائل می آیند . " و برترین و آخرین حقیقت محمدی همان وجود امام زمان است که عارف به آن در باطن خود نائل می آید و شعاعی از نور امام می شود . ۱۸- عارفان ، امامان ناطق و حاضر عرصه غیبت امام مهدی (ع) هستند و به معنای حقیقی کلمه قلمرو ظهور امام مهدی محسوب می شوند منتهی فقط برای تعداد انگشت شماری از مؤمنان و نه عامه مردمان . ١٩- تفاوت امامت مهدی (ع) و امامت عارفان عرصه غیبت چیست ؟ ۲۰- امامت ائمه اطهار (ع) امامت ذاتی و بیواسطه از خداست ولی امامت عارفان اکتسابی است و از جانب امامت مهدی (عج) است . ۲۱ - رب امام مهدی خود الله است و رب عارفان هم امام مهدی است همانطور که رب مؤمنان هم عارفانند . از کتاب نامه های عرفانی ص 103 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
رفتن و ماندن 5- ولی اکثر مردمان عبور را دوست ندارند و تمام عشق آنها در داشتن و حفظ ابدی داشته هاست و از هر چه که از دست می دهند نفرت و کینه حاصل می کنند هر که از آنها می گذرد و تنهایشان می گذارد مورد عداوت قرار می گیرد و لذا پایان عمرشان فقط کوله باری از نفرت و عداوت نسبت به کل گذشته است. آنها از گذشته نفرت دارند زیرا گذشته است و لذا آنچه که برایشان می ماند نفرت است و عداوت بخصوص نسبت به آدمها و بخصوص عزيزان . 6- عزیزترین کسان چون انسان را ترک می کنند تبدیل به منفورترین کسان می شوند در نزد اکثر مردمان . و این هویت کافرانه و دوزخی است . 7- ولی آنکه در جریان از دست دادنها و از دست رفتنها و عبورها و تنهائی ها ، خدایش را کشف می کند همه گذشته ها را دوست می دارد حتی دشمنانش را . 8- کافر آن است که در از دست دادنها از دست میرود ولی مؤمن در از دست دادنها بدست می آید . آن دوزخ است و این بهشت. ۹- زندگی رفتن و گذشتن است . آنکه علم و هنر رفتن و گذشتن را نداند با زندگی به بن بست و عداوت می رسد و همه را خائن میداند و گوئی کل زندگی و مردمان متحد شده اند تا او را فریب دهند . از کتاب نامه های عرفانی ص 106 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
رفتن و ماندن ۱۳- انسان تا حوادث و آدمهای گذشته زندگیش را دوست ندارد و نبخشد و عفو نکند از اسارتشان رهائی ندارد و این دوزخ است زیرا گذشته اش را از دست داده و بخودش نرسیده است زیرا در اسارت گذشته است. ۱۴- دوزخ چیزی جز قحطی حاصل از دست دادن نیست در حالیکه هنوز در اسارت روحانی گذشته ای . و عفو و دوست داشتن تنها راه نجات از این قحطی است. و آنکه دوستانه می گذرد و می رود به دوستی با خود می رسد و این دوستی حضور خداوند است که جبران این خسران است. خدا تنها کسی است که نمی گذرد و نمی رود و تنهایت نمی گذارد زیرا او خود تنهائی است. هر که تنهائی اش را دوست داشت می تواند همه را دوست بدارد. یعنی همه را در خود جاودانه سازد و در دیگران جاودانه شود. از کتاب نامه های عرفانی ص 107 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب صوتی نامه های عرفانی راز زندگانی و غیبت امام مهدی (ع)، رفتن و ماندن، آزادی و شریعت، راز حزن دل تألیف استاد علی اکبر خانجانی
رابطه جنسی ۲۱۶- تنها عنصر زندگی مشترک زناشویی که در هیچ رابطه دیگری جز زناشویی ممکن نمی آید همان رابطه جنسی است. زیرا خوردن، خوابیدن،بازی کردن و هر عیش و نیاز دیگری را می توان در غیر از زندگی زناشویی هم به طریق مشروع و حلال حاصل نمود. و اینست که با به بن بست رسیدن جماع جنسی زندگی زناشویی هم بسرعت به بن بست و طلاق می رسد و هیچ علاج و جبران و معادل دیگری ندارد. پس کم و کیف این رابطه از اهم امور زناشویی است که متأسفانه حتی در عصر جدید هم که عصر غوغای آموزش جنسی و تنوع روزافزون این رابطه است ولی هیچ علم و معرفت بنیادینی از این جنبه از زندگی زناشویی پدید نیامده است تا بیانگر اسرار و حقایق آن باشد و زناشویی را اعتلاء و تکامل بخشد. ۲۱۸- در رابطه جنسی سالم و صادق تمامیت جسم و روح طرفین و کلیه غرایز بخدمت اتحاد بالاتنه و پایین تنه قرار می گیرد و تجربه ای خاص از وحدت و یگانگی همه عناصر تشکیل دهنده وجود را برای هر یک از طرفین ممکن می سازد. پس رابطه جنسی قرار است که قلمرو اتحاد و احضار یگانه جان انسان باشد. و دو جان در کمال این حضور به وصال روح برسند. پس رابطه جنسی در زندگی زناشویی مقدس ترین و عرفانی ترین و توحیدی ترین واقعه وجودی برای هر انسانی است. استاد علی اکبر خانجانی از کتاب آخرالزمان خانواده " تمدن بچه ننه"
گناه یعنی چه؟ گناه یعنی افکار و احساسات و کردار و اقداماتی که آدمی در قبالش دچار عذاب می شود. گناه یک تعریف حقوقی اصلاً ندارد گناه حس خیانت به خویشتن است. حس تجاوز به حقی است که در انسان حضور دارد. گناه یعنی قدرنشناسی و خیانت درباره خدا که در آدمی حضور دارد و منشأ حیات و ھستی است. گناه یک فکر یا عملی ضد بودن است، ضد زندگی، ضد عشق. گناه یعنی فکر یا عملی که ضد آن گوھره آدمیت انسان است و لذا انسان تنها موجودی است که می تواند گناه کند و عذاب بکشد. از کتاب حقوق عرفانی فصل حق گناه تألیف استاد علی اکبر خانجانی =================================== با گناهکاران گوش فرا دهید ای اهل دین، چه عالم و چه عامی: آنچه را که شما گناه می نامید من آنرا عذاب می دانم:دزدی، زنا، دروغ، جفا، وقاحت و خشونت. اینان اجتناب ناپذیرند، اینان معلولند. گناهان شما در سر شماست در ذهنیت و شیوه نگرش و قضاوت و برنامه ریزی و آرزوها و باورها. و اعمال نادرست شما محصول جبری این نوع ذهنیت است و شما به هر شیوه ای که بخواهید از بروز آن جلوگیری کنید به ناگاه از درب دگری از شما صادر می شود و رسوایتان می سازد یعنی به جبر شما را بسوی صدق می کشاند و باطنتان را ظاهر می کند. و اما بذرهای گناهان کبیره را در ذهن شما متذکر می شوم: هر آرزویی در ظرف دنیا، اندیشه آزادی، آرزوی به محبوبیت در نزد دیگران، تفسیر ایثارگریهای خویشتن، خود را از سایرین برتر دانستن از هر حیث، وظایف غریزی را در شأن خود ندانستن، به غیر از خود را علت سرنوشت خود دانستن، جدایی و شکست و مرگ و ناداری را ناحق دانستن و بالاخره از تنهائی گریختن. از کتاب "ابّر انسان" استاد علی اکبر خانجانی ص ۱۱ ============================== توبه و ماهیت گناه (توبه از اصل و اساس گناهان از طریق خودشناسی) 1- توبه نردبانی است که از درک اسفل السافلین تا عرش اعلای پروردگار بالا می رود. پس سلسله مراتب رشد و تعالی انسان به سوی حق است. پس توبه را پایانی نیست. چون از پله ای بالا می روی پله قبلی را زیر پا می گذاری و از آن توبه می کنی. پس توبه سنت و کل روش سیر الی الله است. از آنجا که هر عمل و املی از ما هر قدر هم که عالی و خالص باشد باز هم دارای رگ و ریشه های شرک و معصیت و ستم است که بایستی به قدرت نور معرفت نفس آنرا شناخت و از آن توبه نمود. 2- حداقل توبه، توبه از حرامهای مشهور است که در شرع مقدس مذکور است و برای شناخت آن نیازی به معرفت نفس و علم نیست زیرا ادراک فطری بشر و قراردادهای عرفی و شرعی آنرا درک می کند. 3- بدان که گناه بدین دلیل گناه است که وجود آدمی را به غل و زنجیر و تاریکی و ثقل و عذاب تن و روح می اندازد و نهایتاً می کشد و هلاک می سازد. پس گناهان و معاصی ذاتاً و به لحاظ وجودی شر هستند. پس انسان به قدرت عقل و معرفت نفس قادر به درک ماهیت گناه است. 4- قرآن کریم می فرماید که اعمال بشری همان اجر و جزای اویند. پس از طریق اعمال خود می توانیم خیر و شر و حلال و حرام بودن را فهم کنیم و اینکه از طریق خودشناسی منابع باطنی ظهور این اعمال را درک کنیم که در دل و ذهن ما قرار دارند. 5- بنابر این اصل و اساس معاصی و گناهان همان امیال و افکار و احساسات و باورها و عواطف و صفات و خلق و خوی ما هستند که به صورت اعمال و کردار و گفتار بروز می کنند که برخی مفید و عزت بخش و رشد دهنده هستند و برخی عذاب آورند. 6- پس اصل توبه بایستی از سرچشمه معاصی در باطن باشد وگرنه توبه از اعمال فقط ظهور و بروز گناهان را پیچیده تر و ریائی تر می کند. 7- زنا عذاب است، دزدی عذاب است، دروغگوئی عذاب است، ریاکاری عذاب است، نزول خواری عذاب است، فحاشی عذاب است و .... زنا معلول جلوه گری و رعایت نکردن حجاب لباس و نگاه و گفتار و رفتار است. دزدی معلول زیاده خواهی و استکبار است. دروغ و ریا معلول خودبرتربینی و مردم پرستی و اراده به پرستیده شدن است و ... 8- گناهان به لحاظ ماهیت چند نوعند: جاهلانه، مشرکانه، کافرانه، و منافقانه! گناهان جاهلانه مربوط به عرصه قبل از بیداری وجدان و فطرت بشر است که خیر و شر و پاک و ناپاک و درست و نادرست را درک کند. در این باره خداوند می فرماید که هرگاه بخود آمدند و توبه کردند همه گناهان و خطاهای گذشته شان را می بخشد و آثارش را از نفس آنها می زداید. ولی گناهان مشرکانه که در قرآن کریم عذاب آورترین گناهان هستند و اگر پاک شوند بواسطه عذاب پاک می شوند و خداوند این گناهان را ظلم نامیده است مختص اهل دین و ایمان است که گناه خود را توجیه و تقدیس می کنند یعنی به اسم خدا و رسول و دین مرتکب گناه می شوند و در واقع خدا را شریک گناه خود قرار میدهند و لذا به این گناهان فخر هم می کنند. از کتاب مبانی عرفان عملی ص 90 مولف: استاد علی اکبر خانجانی
اصول سلامتی 1 1- با راستگوئی و بی ریائی به سلامتی روان میرسی. 2- با غلبه بر آرزوهایت به سلامت اعصاب میرسی. 3- با غلبه بر نخوت و غرورت به سلامت دل میرسی. 4- با کم خوری به سلامت خون میرسی که سلامت حیات است. 5- با سخاوت به سلامت دستانت میرسی. 6- با قطع رابطه کردن از ریاکاران به سلامت پاهایت میرسی. 7- با چشم فروبستن از مال مردم به سلامت چشم میرسی. 8- با گوش فروبستن از حرف مردم به سلامت گوش میرسی. 9- با پذیرش تنهائی و صبر به سلامت عقل میرسی 10- با غلبه بر حسد خویش به سلامت وجدان میرسی. از کتاب خلقت دوباره تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص 23
و اما تعلیم و تربیت عرفانی چیست ؟ ۴- تغییر و تحول و رشد در انسان جز از طریق تغییر طرز فکر و طرز احساس و طرز ادراک ممکن نیست و این هدف تعلیم و تربیت عرفانی است که کارخانه عرفات را در وجود مد نظر دارد . ۵- شناخت جهان هستی و حوادث زندگانی همانگونه که هست و رخ می نماید رسالت تعلیم و تربیت عرفانی است . ۶- نجات ذهنیت و احساسات و عواطف خویشتن از حماقت و فریبکاری همانا رسالت تعلیم و تربیت عرفانی است . 7- انسان چگونه می تواند ذهنش را از القاعات دروغ مصون سازد و احساسات خود را از بخل و حسد و کبر و عداوت و حرص و شهوات آزار دهنده پاک کند تا مرتکب اعمال و رفتار احمقانه نشود و برای خود عذاب پدید نیاورد . اینست رسالت تعلیم و تربیت عرفانی . 8- تجربه بشر نشان می دهد که هیچکس قادر به تعلیم و تربیت ذهن و احساس و ادراک خود نیست و برای این امر بایستی اراده ذهنی و عاطفی خود را تحویل انسان عارفی دهد تا آنرا از آفتها و امراض و حماقتها و جنونها و فریبها پاک سازد و بازآفرینی کند . این اساس تعلیم و تربیت عرفانی است که بر محور ارادت عرفانی ممکن میشود . 9- تعلیم و تربیت کلاسیک و آموزه ای و خود بخودی فقط موجب پروار و فربه شدن کمی و موضوعی روان انسان می شود. از کتاب نامه های عرفانی ص 117 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
تعلیم و تربیت عرفانی ۱۰- کبر و غرور و حرص و حسد و سلطه و شهوات و زیاده خواهی عناصر پدیدآورنده و گرداننده چرخه ذهنیت و اراده و عواطف آدمی هستند و لذا همه آموزه ها و تجربه ها و امکانات مادی و معنوی زندگی فرد در خدمت این عناصر می باشند و ستم و جنون را تغذیه می کنند چه آموزه ها و تجربه های علمی و فنی باشند و چه فلسفی و دینی و عرفانی . همه اینها در خدمت فربه شدن کبر و حرص و حسد و سلطه اند و وجود را به غولی وحشی و قحطی زده تبدیل می کنند چه با سیمائی علمی و چه دینی و چه هنری و چه اقتصادی و سیاسی و غیره. اینها جملگی ماسک ها هستند ماسکهای تربيتی. ۱۱- پس تعلیم و تربیت و رشد و توسعه و تعالی و حرکت و تحولی جز در مسیر تعلیم و تربیت و ارادت عرفانی تحت اراده یک عارف ممکن نیست و مابقی راه و روش ها فقط در خدمت پروار شدن کفر نفس انسان است که مستمراً او را ریاکارتر و پیچیده تر می سازد. از کتاب نامه های عرفانی ص 117 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
ازدواج ۷- کسی که می پندارد ازدواج کرده تا خوشبخت شود و همسرش مسئول خوشبخت کردن اوست بن بست و خیانت و طلاق نتیجه حتمی این زناشوئی است . ۸- کسی که می پندارد ازدواج کرده تا از احساس تنهائی نجات یابد حتماً به همسرش بدبین می شود و خیانت می کند . ۹- ازدواج سرآغاز احساس تنهائی است. این احساس یا به دوستی با همسر می انجامد و یا دشمنی . از کتاب نامه های عرفانی ص 119 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
« در سوی توئیم ای خودآوند ای ھستی بخش و مهرآوند » اي پروردگار من ، ای خودآی من ، ای خود خود من ، درخواست می کنم از پرتو تو روشن ترین آنرا ، که کلّ پرتوات روشن است ،خدایا درخواست می کنم بحق پرتو تو ، کلّ پرتو تو را . تأویل ترجمه فارسی دعای سحر از استاد علی اکبر خانجانی
دوست شما کسی است که قلباً مجذوبش ھستید ولی عملاً و ذھناً از وی ھراسانید و می گریزید . او دوست و ناجی و یاور سعادت شماست و دشمن شما کسی است که از او قلباً بیزارید ولی درعمل بسویش جذب می شوید و ذھناً در وی مصالحی می یابید. او دشمن سعادت حقیقی شماست و در واقع شیطان شماست. پس اراده ذھنی خود را مھار کنید و بسوی کسی بروید که قلباً شما را جذب می کند و بگریزید از کسی که قلب شما از او بیزار است و ذھن شما او را تصدیق می کند . به دل خود اعتماد کنید که خانه و منظر خداست و ذھن خود را تسلیم دل نمائید. ذھن شما دنیای شماست و دل شما ھم آخرت شماست . ذھن شما قلمرو ھوسها و فریبھای شماست و دل شما امر به حق و تعالی و منافع ابدی می کند. عاقل آن است که ذھن را تسلیم دل می کند و احمق آن است که دل را در قبال ذھن خود سرکوب نماید تا آن حد که دل بمیرد و آنگاه روشنایی و رهنما و حق و وجدان خود را کشته اید و در تسخیر شیاطین ھستید. دل شما به سوی دوست سرنوشت شما می رود و ذھن شما بسوی دشمن سرنوشت شما میل می کند. دل شما باطن آدمھا را می بیند و ذھن شما فریب ظواهر را می خورد. به دل خود اطمینان کنید و از ذھن خود بپرهیزید . این روانشناسی تقوا و ھدایت است‌ . البتّه این قانون درباره کسی که دلش را میرانده است مصداق ندارد زیرا دلش در تسخیر شیاطین است و این عذاب کسی است که آگاهانه به دوست حقیقی خود خیانت کرده است. دائرة المعارف عرفاني ج4 www.khanjany.org
کفر چیست ؟ طبق معارف قرآنی و سنت انبیاء و اولیای خدا ، كفر لزومأ نماز خواندن نیست ، حرفهای دینی نزدن و خدایا خدایا نگفتن نیست ، به روضه و مسجد نرفتن نیست ، خيرات ندادن و ... نیست. خداوند در کتابش مؤمنان را امر به اقامة صلوة می کند پس معلوم است که قبلا اقامة صلوة نمی کرده اند. و نیز اینکه نمازگزاران عادتی و ریائی را دشمن دین می خواند و خیرات نمودن و مساجد ساختن و آب و جارو نمودن بدون اطاعت رسول را نشانه نفاق و مستحق عذاب می خواند و از جمله نشانه های نفاق را سخنان دینی و زیبا می خواند که جلب نظر مردم کند تا آنان را بفریبد. كفر در وادی عمل مشخص می شود همینطور ایمان. کافر کسی است که متکبر است و واقعیت ها را کتمان و یا نهان می کند. دروغگوست ، بی دلیل به دیگران تهمت می زند، ادب ندارد، تاب سخن انتقاد آمیز را ندارد ، نصيحت ناپذیر است ، چاپلوس است . و عاشق چاپلوسان . برای خود وظیفه ای نمی شناسد و اگر کاری کند تماما احساس ایثار و منت و برای بدام انداختن دیگران و توقعات ناحق است. از عاقلان و پاکان، فراری و بیزار است . تقوا و محبت را ریاکاری می خواند و وقاحت و بولهوسی را صداقت می نامد. لحظه ای آرام و قرار ندارد و غرق در اشتغال و یا عیاشی است . از تنهانی چون مرگ می هراسد. از فقرا بیزار است و تکبر می کند و در مقابل ظالمان متواضع است . و دین و معرفت را فقط برای امور اقتصادی و حیثیتی و ریاست و فخر فروشی و فریبکاری می خواهد. چشم دیدن آرامش وعزت خود را ندارد و حتی نسبت به خود و خانواده اش بخل دارد و مجذوب کسانی است که او را خوار و خفیف می کنند . كافر منکر نیازهای غریزی خویشتن است و آنها را خوار می دارد و کتمان می کند و لذا به گناه مبتلا می گردد . كافر، منکر است ، منکر هر چه واقعیت بخصوص واقعیت وجود خویشتن . کافر نسبت به خودش کور است و در جهان اوهام و آرزوها و تصورات واهی زیست می کند . کافر در مراتبی از جنون است و آداب دینی موجب رشد این جنون و رسوائی می شود. از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم ص 75 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
ایمان چیست؟ ۱- ایمان یعنی باور قلبی و حسی و وجودی به ارزشهائی که اخلاقی نامیده می شود . ۲- کسی که از کثافت و بی نزاکتی و تشنج و دروغ و ریا و چاپلوسی و حرص و شهوت باره گی و هیزی و حرامی قلباً بدش می آید و حالش بد می شود مؤمن است . همین و بس ! ۳- کسی که از دروغ و دزدی و دغل و خیانت بخودی خود بدش می آید نه بخاطر اینکه به جهنم میرود و یا در همین دنیا بی آبرو می گردد و در عذاب میافتد. چنین کسی مؤمن است. ۴- کسی که ارزشها را بخودی خود دوست دارد نه بخاطر فواید دنیوی یا اخروی اش . اینست مؤمن . 5- زنی که از بی عفتی بخودی خود بدش می آید نه بخاطر رسوائی دنیوی یا عذاب اخروی . اینست زن مؤمنه ! ۶- کسی که خوبی ها را بخاطر خود خوبی دوست می دارد نه بخاطر فواید آن یا عواقب اخروی آن اینست انسان مؤمن. ۷- پس کسی به بهشت می رود که خوبیها را بخودی خود دوست بدارد نه بخاطر بهشت . 8- بهشت قلمرو خوبیهاست و لذا آدمهای بد در آن بیقرارند و عذاب می کشند . بهشت نتیجه طبیعی خوب بودن است یعنی ایمان داشتن به خوبیها و ارزشها. انسان خوب مشتاق مظهر خوبیها یعنی خدا می شود . از کتاب نامه های عرفانی ص 142 تألیف استاد علی اکبر خانجانی