eitaa logo
اشارت
219 دنبال‌کننده
133 عکس
35 ویدیو
97 فایل
گوش بسپار، به ندای بی صدایِ انقلاب اسلامی .... ارتباط با اشارت؛ @alijazini
مشاهده در ایتا
دانلود
در ذات تاريخ انقلاب اسلامی نوعی در ميان است. وقتی انسان در نسبتِ با ذات انقلاب اسلامی قرار گيرد و بتواند آن را محلِ ظهور حقيقتِ وجود بنگرد، سکوت بر او حاکم می شود. اين خموشی، بسيار گران‌قيمت است زيرا بناست با اين خموشی، ما از و در عبور کنيم. به همين جهت آن را «سکوت مقدس» می ناميم و گفته می شود؛ «در آن خموشی، انسان را بهجت و سرور فرا می گيرد و در عين حال همان بهجت و سرور می شود، ولی در عين پنهان‌شدن گويا هميشه با ما می باشد و روشنی بخشی خاصی دارد». خموشی ۲۰ ساله‌ ی حضرت محمد.ص. در غار حرا القاء نوعی از خموشی بود برای شروع شريعت اسلام که بايد حضرت محمد.ص. آن را تغذيه می کردند و در راستای همين نوع خموشی مسلمانان می توانند به آن اسلام نزديک شوند. گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی + جلسه پانزدهم @esharat
اشارت
در ذات تاريخ انقلاب اسلامی نوعی #خموشی در ميان است. وقتی انسان در نسبتِ با ذات انقلاب اسلامی قرار گي
قسمتی از کتاب خاطرات رهبر انقلاب شنیدم. ایشان آن زمان به «حاج آقا روح‌الله» معروف بودند و شهرت ایشان در میان طلاب به‌خاطر جدیت در تدریس بود. هر طلبۀ جوانی که در درس جدیت و کوشایی داشت، مشتاق شرکت در دروس ایشان در حوزۀ قم بود. پس از آنکه در سال ۱۳۳۷ به قم رفتم در دروس اصول فقه امام شرکت کردم و این درس‌ها را طی شش سالی که قم بودم ادامه دادم. تا پیش از حرکت امام خمینی در سال ۱۳۴۱ هیچگونه نشانه‌ای از انقلابی‌بودن در ایشان مشاهده نمی‌شد. استادی جدی بود با لباسی مرتب و فوق‌العاده تمیز. ‌ سر به زیر وارد جلسه درس می‌شد، به هیچ‌یک از طلاب نگاه نمی‌کرد، درس خود را با جدیت می‌‌داد، به پرسش‌ها و بحث‌های طلاب با دقت و توجه تمام پاسخ می‌گفت. اکنون که به آن روزها می‌اندیشم از که این مرد پیش از اعلام نهضت خود داشت خیلی متعجب می‌شوم. اعلامیه‌هایی که پس از آغاز نهضت صادر کرد، نشان می‌دهد که ایشان همچون آتش‌فشان بوده که یکباره فوران کرده است. همواره گفته‌ام: امام، یکی از بزرگ‌ترین ریاضت‌ها بوده. او مصداق کامل انسان مومن بود. @esharat
هو یاحی یاقیوم لَقَد کُنا اَمواتاً فَاحیانَا الامام الخُمینی الله اکبر را همیشه نمی‌توان گفت چرا که بزرگتری او را همیشه نمی‌توان دید دیدن باور می‌خواهد و من گمان می‌کنم فقط یک شب در سال را مومن و تسلیم اویم در میان همه‌کسانی که گفتند و گفتند تا پس بزنیم فقط یک نفر این معنی را نشانمان داد چرا که خود بحقیقت از همه بزرگتر بود و با تماشای او و کارهایش ما باور کردیم که خدا از همه بزرگتر است و هرکاری با او شدنی است ولی دریغ ... ای کاش باورش می‌کردیم و می‌دیدیم همه‌ی این کارها که به اسم انقلاب می‌کنیم فقط کوچک دیدن خدا و انقلابش است @jeeeem @esharat
اگر ما در این زمانه را به عنوان تقدیر تاریخی که در جهان مدرن در آن هستیم، نفهمیم و نسبت به آن تأمّل نکنیم و راههای گشوده‌ای که ما را به سویی دعوت می‌کند که در آن سیطره قدرت خود را از دست داده است؛ درک نکنیم، همچنان سرگردانی است و همچنان برای نجات از ، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی و کشف حجاب برای نجات از ، و باز فرورفتن بیشتر در و رأی‌ندادن برای فرار از آزاردهنده و باز عمیق‌تر فرورفتن در . این است که بنده ماورای نگاه صرفاً سیاسی به حضور راهپیمایی 22 بهمن و حضور در انتخابات را، راهی می‌دانم برای بیشتر به . و عرایضی تحت عنوان «انتخابات، بودنی در نزد خود به وسعت تاریخ» قبلاً عرض شد. استاد طاهرزاده @esharat
انتخابات ، بودنی در نزد خود به وسعت تاریخ- 2.mp3
17.71M
انتخابات؛ بودنی در نزد خود به وسعت تاریخ جلسه دوم ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ @esharat
📍فکه / مقتل شهید آوینی آن انسان والا، یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه»، آن سالک شجاع، در عمق جان شما و در غار وجودتان آرام و استوار نشسته است. شما با «مَتی نَصْرُالله»تان از او خواستید که نصرت الهی را به میان آورد و حال آن‌که این شمایید که باید با همّت و انجمن ساختن خود، جواب طلبِ خود را با نظر به او ‌که در جان شما نشسته است، بدهید و دل‌های یکدیگر را به آنچه در پی آن هستید آگاه نمایید. هرکس باید از خود شروع کند تا همه شروع کرده باشند. حادثه‌ها مطابق روح و روحیه هرکس به سراغ‌تان می‌آید و شما باید در اکنونِ خود از همان جا شروع کنید. دروغ‌ترین سخن در این زمانه و در این شرایط، نومیدی است. از هیچ‌کس مپرس . در جستجو کن که در این صحنه‌ها چه کسی باید بشوی، وقتی آن شدی که باید می‌شدی، راه‌هایی که باید در آن قدم بگذاری به سویت گشوده می‌شوند. قسمتی از کتاب صد پرسش از حکمت های حضور در جهانی میان دو جهان @esharat
اشارت
📍فکه / مقتل شهید آوینی #او_یکی_است_و_همه_چیز آن انسان والا، یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علي
فکه _ او یکی است و همه چیز.mp3
15.58M
قسمتی از کتاب صد پرسش از حکمت های حضور در جهانی میان دو جهان راستی وقتی در مورد خداوند می‌شنویم «او یکی است و همه ‌چیز» و با شنیدن آن جمله به خود می‌آییم و آن را تصدیق می‌کنیم؛ آیا از خود پرسیده‌ایم چگونه آن جمله را تصدیق می‌کنیم؟ با عقل؟ یا با دل ؟ یا با خود؟ می‌خواهم بگویم حتی دل هم توانایی چنین تصدیقی را ندارد. مگر راستی و پاکی را با دل تصدیق می‌کنیم و بر آن وفادار می‌مانیم؟ اگر از فرزندان انقلاب اسلامی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» را تصدیق کردند، بپرسیم شما با عقلِ خود او را تصدیق کردید یا با دل خود؟ فکر می‌کنم خیره‌ خیره به ما نگاه می‌کنند، حاکی از آن‌که گویا ما هیچ خبری از تاریخی که بسیجیان و مردم را فرا گرفته، نداریم. با چنین سؤالاتی احساس می‌کنند سؤال‌کننده می‌خواهد آن‌ها را از خودشان باز ستاند.... 📍 فکه / مقتل شهید آوینی @esharat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دور شدم از این و آن با خودم آشنا شدم آیینه در حجاز بود عاشق مصطفی شدم نبوت جواب به حضور متعالی در نزد است با رو به رو شدند و جواب آن را با نبوت گرفتند شما هم با حضور متعالی در نزد خود می توانید در این مقام حاضر شوید. @esharat
ضرار بن ضمره می گويد: بعد از شهادت اميرالمؤمنین عليه‌السّلام راهى شام شدم و بر معاويه وارد شدم. [او كه مى‌دانست من يكى از دلباختگان آن جناب هستم] گفت: على را برايم توصيف كن. گفتم: مرا معذور دار، چرا كه زبانم ياراى بيان اوصاف او را ندارد. معاویه گفت: عذرت پذيرفته نيست و حتما بايد او را برايم تعريف كنى، گفتم اكنون كه از پذيرش عذر امتناع دارى، بشنو تا براى تو بگويم: «او در راه رضاى حق تيزبين، دورانديش، نيرومند و پر قدرت بود. سخنانش فاصل بين حق و باطل و آن دو را از هم جدا مى‌نمود. داوری‌هايش عادلانه بود و علم از چشمه پرفيض وجودش فوران داشت و از تمام جوانبش مى‌جوشيد و حكمت از هر ناحيۀ شخصيت و ابعاد وجوديش به سخن آمده و سيلاب عرفان از مبدأ فيّاض هستيش جارى و دلهاى حكمت‌پذير را سيراب مى‌نمود. از دنياى پر زرق و برق و فريبنده وحشت داشت، به تاريكى شب و وحشتش در جهت نيايش و تضرّع به خدا الفت گرفته و با دقّت جوانب امور را مى‌نگريست. تفكّر و انديشه‌اش درباره‌ی آيند‌ه‌ی پر آشوب و نامعلوم طولانى، و دانه‌هاى پياپى اشكش از ديده بر محاسن مباركش مى‌ريخت، لباس خشن و زبر برايش اعجاب‌انگيز و خوش آيند بود، و غذاى بى‌خورش را دوست مى‌داشت. او در بين ما ياران به مثابۀ يكى از خود ما بود [يعنى سطوت حاكمان براى خود نمى‌پسنديد و دايره‌وار در كنار او مى‌نشستيم] اگر پرسش داشتيم، بى‌محابا مطرح نموده و به پاسخ نائل مى‌شديم و اگر او را مى‌خوانديم ما را اجابت مى‌نمود. و اگر در كارى از او مدد مى‌خواستيم به يارى ما مى‌شتافت و ما را امداد مى‌نمود، امّا به خدا سوگند با آن همه انس و الفت و زندگى دسته‌جمعى و بى‌آلايش، آن چنان در چشم ما هيبت داشت كه مجالى براى صحبت كردن و سخن گفتن با او نداشتيم و از كثرت وقار و شخصيّتى كه داشت هيچ گاه ديده را به روى او باز نمى‌كرديم. اهل دين را تعظيم و احترام مى‌نمود و بينوايان و مساكين را با نزديك كردن به خودش خرسند مى‌ساخت و نوازش مى‌داد، هيچ گاه صاحب قدرتى در محضر او از قدرتش سوء استفاده نمى‌كرد تا در باطلش مورد تأييد قرار گيرد و نيز فرد فاقد اقتدارى از عدل و داد او مأيوس نمى‌گرديد و تصور نمى‌كرد كه چون فاقد قدرت است از عدالت او بهره‌مند نخواهد شد. سپس گفت: خداى را گواه مى‌گيرم كه در بعضى مواقفش و در دل شبها در حالى كه شب، پردۀ تاريک خود را فرو آويخته و ستارگان به نشيب غروب نزديک مى‌شدند و از پايان شب خبر مى‌دادند، او را مى‌ديدم كه محاسن مبارک را به دست گرفته و مانند مار گزيده به خود مى‌پيچد و مانند محزونى كه از سوز دل بگريد، مى‌گريست و دنيا را مخاطب نموده مى‌فرمود: (ديگرى را به دام فريبت بينداز و او را به خود مغرور كن، چرا كه من خريدار كالاى تو نبوده و نيستم، با اين حال اگر خود را به من عرضه نموده‌اى و يا به من رغبت و اشتياق نشان مى‌دهى، سخت در اشتباهى، هر چه سريعتر سيرت خود را عوض كن، زيرا من تو را از خود دور ساخته و تو را سه طلاقه كرده‌ام كه رجوعى در آن نيست، اى دنيا بدان كه عمرت كوتاه و ارزشت اندک و خوش و لذتت ناچيز است. آن‌گاه آهى از دل بركشيد و فرمود: آه از توشۀ كم، سفر طولانى و راه پروحشت) معاويه با شنيدن سخنان ضرار كه هاله‌اى از اندوه بر دلهاى جمع حاضر كشيده بود، شديدا متأثر گرديد و گريست و حاضران نيز بغض گلويشان را به شدت گرفته و فريادشان بلند شد. معاويه گفت: خدا رحمت كند ابوالحسن على بن ابى طالب را، او همان است كه تو گفتى؛ امّا ضرار، اندوه تو در فقدان على در چه حد است‌؟ گفت: اندوه آن زنى كه فرزندش در دامنش سر بريده شود! نه ديده‌اش از گريه خشک گردد و نه حزنش به پايان خواهد رسيد. . -کشف الیقین/ جلد ۱ / صفحه ۱۱۶- @esharat
اشارت
ضرار بن ضمره می گويد: بعد از شهادت اميرالمؤمنین عليه‌السّلام راهى شام شدم و بر معاويه وارد شدم. [او
با نظر به سیره و سخنان حضرت مولی‌الموحدین «علیه‌السلام» می‌توانیم در قرار گیریم که آن حضرت نمادِ آن حضور در انسانیت انسان‌هایی است که دیر یا زود با خود، خواهند شد. در آن صورت با نظر به سیره و سخنان آن حضرت، خود را که باشد؛ می‌یابند. @esharat
اشارت
با نظر به سیره و سخنان حضرت مولی‌الموحدین «علیه‌السلام» می‌توانیم در #حضوری قرار گیریم که آن حضرت نم
چقدر خوب است در این و با خواندن مناجات جوشن کبیر، همواره شخصیت آن حضرت مدّ نظر باشد و در نسبت با نزدیکی به آن حضرت، فرازهای آن مناجات خوانده شود @esharat
اگر این ، حضرت علی«علیه‌السلام» را بیابد به جهت طلب بزرگی که در جان احساس می‌کند به بحران روحی که در زندگی گرفتار شده؛ فرو نمی‌افتد ، زیرا در آن صورت به نهایت‌ها می‌اندیشد و می‌یابد که زندگی یعنی چه. امری که جناب نیچه سختْ به آن می‌اندیشید و بر سرِ کلیسا فریاد برمی‌آورد که آنان با زندگی دشمنی می‌کنند. @esharat
ما هنوز در آن هستیم که در دوازدهم فروردین سال ۵۸ با جمهوری اسلامی و اگر گاهی اسیر قبض و بسط* روح بودیم بدان معنا نیست که از آن پا پس کشیده‌ایم. به فردایی می‌اندیشیم که انسان‌ها در جمهوریت نظام به عالی ترین انتخاب‌ها نظر دارند تا بیرون از خود را بیابند. * اگر دیر آمدم مجروح بودم / اسیر قبض و بسط روح بودم @esharat
اشارت
اگر این #آخرین_انسان ، حضرت #مولا علی«علیه‌السلام» را بیابد به جهت طلب بزرگی که در جان #خود احساس می
اگر بنا بر آن است تا در سالگرد شهادت مولایمان علی علیه السلام بیندیشیم ، باید برای متوجه ابعادی از شخصیت انسانی باشیم که هلدرلین و نیچه در فرهنگ خود آن را نداشتند و آن، شخصیت مولای‌مان علی«علیه‌السلام» است و زبانی که با آن حضرت در نهج‌البلاغه به ظهور آمد، به وسعت همه هستی و به وسعت جانِ همه انسان‌ها. آری! اگر بنا است زبان، به مرور خود را نشان دهد تا خانه وجود ما گردد؛ این زبانِ علی«علیه‌السلام» است که در صدر تاریخ اسلام گشوده شد و سال‌ها است ما منتظریم تا خود را نشان دهد. @esharat
63.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات‌هایی برای در پیشِ رو در دفاع مقدس مناجات‌ها وسیله‌ای بود برای حاضرشدن در جهانِ پیش رو، جهانی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده بود و صدام و صدامیان قصد داشتند مانع به‌ظهورآمدن آن شوند؛ دوباره جهانی برای رجوع به دعا به همان شکل در مقابل‌مان گشوده شده است تا در جهانی حاضر شویم که جهان عبور از استکبار است... +زندگی با دعا(مشاهده کامل) @esharat
اشارت
مناجات‌هایی برای #حاضر_شدن در #جهان پیشِ رو در دفاع مقدس مناجات‌ها وسیله‌ای بود برای حاضرشدن در جها
نيايش شهيد حسن باقري را با شما در ميان مي‌گذارم تا ملاحظه شود ما در اين مسير تا کجاها به خداي واسع رجوع داشته‌ايم. در کتاب «ملاقات در فکّه» آمده است: «قرارگاه کربلا علاوه بر چهار تيپ از ارتش، شش تيپ از سپاه، شامل محمّد رسول الله، ولي عصر، عاشورا، کربلا، فجر و بدر را تحت امر قرارگاه نصر قرار داد. - قرارگاه نصر همان قرارگاهي است که خود شهيد حسن باقري مسئولش است- 25 ارديبهشت 61 علي صياد شيرازي به قرارگاه نصر رفت و از طرف قرارگاه کربلا طرح بستن عقبه دشمن در شلمچه و تکميل محاصره خرمشهر به آن قرارگاه ابلاغ شد. برخي فرماندهان به دليل کمبود نيرو نسبت به طرح اعتراض يا ترديد داشتند. حسن باقري به فرماندهان اميدواري داد و گفت نگران نباشيد خدا کمک مان مي‌کند. راهي پيدا مي‌کنيم. پس از آن چراغ‌ها را خاموش کردند و در تاريکي روضه‌ي امام حسين«علیه السلام» و دعاي توسل خواندند. حسن ايستاد و بلند بلند گفت: خدايا مردم و امام منتظرند. چه‌طور جواب شهدا را بدهيم؟ هر کاري بلد بوديم انجام داديم. هر چه در چنته‌مان بود رو کرديم. هرچه راهکار بود بررسي کرديم. از ما ديگر بر نمي‌آيد. هيچ کدام ادعايي نداريم. پيروزي دست توست. گفت: خدايا به اراده‌ي تو از فردا شناسايي مي‌رويم. تا حالا هم به اراده‌ي تو بوده. شايد در گوشه‌اي از ذهن‌مان بود که پيروزي مال ماست، اين را هم امشب دور مي‌اندازيم. خدايا به آبروي اين‌همه بسيجي که اين جا شهيد شدند خودت کمک‌مان کن. گريه و زاري فضاي قرارگاه را عوض کرد. از آن راز و نيازهايي بود که خدا دوست دارد بنده‌اش به او التماس کند. عجيب‌ترين جلسه‌اي بود که تا آن روز در عمليات خرمشهر داشتيم. حرف‌هاي حسن باقري آن شب روي جمع از جمله فرماندهان ارتش تاثير زيادي گذاشت و همه گريه کردند.» @esharat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهید سید مهدی جلادتی خوب به این زن یعنی به این مادر نگاه کنید! طوفان عواطف چه غوغایی در درون او به پا کرده! چگونه دل از جوانش برکَند؟ به فرزندش چه بگوید که در درون او چه می‌گذرد؟ به وقت رفتنش می دانست عازم به راهی ست که به ظاهر برگشتی ندارد، نه می تواند به فرزندش بگوید که بماند ، و وای که اگر بماند و نرود! مادری با همه عواطف و معاشقه ردایی بر تن کرده از حماسه @esharat
اشارت
#معاشقه_ی_مادرانه مادر شهید سید مهدی جلادتی خوب به این زن یعنی به این مادر نگاه کنید! طوفان عواطف
سخن بنده آن بود که: «وای اگر فرزندش نرود». درعین حال که عاطفه مادری‌اش در صحنه است، هرگز نمی‌خواهد فرزند خود را از آن حضور منصرف کند. این سخن، سخنی نیست که عرف مردم عادی بپذیرند در حالی‌‌که از نظر ما این در آن حال دارد در ، را می‌کند، بدون آن‌که تعلّق خود به فرزندش را نادیده بگیرد. حال در نظر بگیرید زبانی باید در صحنه آید که بتواند جمع این دو باشد و این زبانِ نرم مادرانه خانم‌ها است بحث در است غیر قابل تعریف. +انقلاب اسلامی و حضور نرم زبان مادریِ زنان @esharat
اشارت
#معاشقه_ی_مادرانه مادر شهید سید مهدی جلادتی خوب به این زن یعنی به این مادر نگاه کنید! طوفان عواطف
ای عرش! ای بلندای همه حقیقت! چگونه در این میدان که است که نمی‌دانم چگونه عظمتش را درک کنم و میدان حضور فرزندی که نمی‌دانم تا کجاها قدم‌های خود را بلند کرده و به میان آمده‌؟ تا من در این صحنه در این بلندای بلند تو، تنها بتوانم بریزم ! ای اشک چه اندازه زیبا را در این صحنه درک می‌کنی ! به خوبی می‌دانی چه کار باید کرد و چگونه تنها با اشک می‌توانی آنچه گفتنی است را بگویی... @esharat
عید فطر و حضوری دیگر.pdf
129.5K
شرح غزل 132 حافظ | چه‏ مستى‏ است‏ ندانم‏ كه رو به ما آورد كه بود ساقى و اين باده از كجا آورد؟ حکایتِ حضوری است گشوده و گسترده که به سراغ جناب حافظ آمده، حضوری که تمام وجود او را در بر گرفته، بدون آن‌که معلوم شود ساقی و بنیان آن حضور چه می‌باشد و چرا پیش آمده؟ و این راز همه احوالات است که ناگهان انسان با آن‌ها روبه‌رو می‌شود و جناب حافظ متوجه چنین حضوری می‌شود که مردم را فرا گرفته و می‌گوید: چه مستی است که به ما رو کرده و متوجه ما شده است؟ به طوری که او از شوقی که در خود احساس می‌کند، به‌خصوص که نوعی یگانگی نسبت به این شور ایمانی در خود و در دیگران احساس می‌نماید، آن را گزارش می‌کند. آیا این همان حضور و شوری نیست که در عید فطر سراغ روزه‌داران می‌آید و هرکس آن را تجربه می‌کند؟ @esharat
🔻🔻🔻 انتشار نسخه الکترونیکی کتاب؛ "سنگ‌های قصه موشکی‌ست" (...نوشته‌هایی برای غزّه...) ‌ ...قبل از آغاز... با دوستان در ایام طوفان الاقصى شروع کردیم به نوشتن، کسانی که نه نویسنده بودیم نه شاعر یا بگو نه تکنیک نویسندگی در دست داشتیم و نه تکنیک شعر. و فقط مشتی سنگ و ریگ در دست داشتیم، که به یاری خدا خواستیم آن را با تمام عزم به میدان آوریم و شد نوشته هایی که بیشتر از جان‌ها بلند می‌شد تا از بلد بودن‌ها.... ....سنگ‌های فلسطینی به حکم مارمیت اذ رمیت لشکر کفر را از پا در می‌آورد و آنقدر پای این سنگ زدن قصه‌اش صبر کرد که سنگ‌های قصه طوفانی به پا کرد و موشکی شد برای لشکر دشمن. این نوشته‌ها برای ما نه آن موشک و بمب های پیش رفته، بلکه حکم آن سنگ هایست که به امید خدا پرتاب می‌کنیم. انتشار به مناسبت سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم @soha_bookmag @esharat