eitaa logo
دانلود
نرو قرار حیـدࢪ بمـان ڪنار حیـدر...😭 •🌱• ↷ #ʝøɪɴ @eshgham_mahdi
سید حسن نصرالله: دلم برای او [حاج قاسم] تنگ شده است:)💔🌱 🥀🕊 💔 ☑️ @AhmadMashlab1995
بسمِ رَبِّ شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یہ‌جا‌خوندم‌نوشتہ‌بود محـرم‌همہ‌هیئت‌میرن اماهیئـت‌فاطمیہ‌فقط جای‌ِآدماۍ _سفارش‌شدھ‌ است🖐🏻💔.. ! (: •🌱• ↷ #ʝøɪɴ @eshgham_mahdi
از دور سلام بر بانو و مادر عالمیان و جهانیان •🌱• ↷ #ʝøɪɴ @eshgham_mahdi
انگشت‌هایش روی لب‌ها و سرم می‌لغزند. شالم را با یک حرکت به روی شانه‌ام سر می‌دهد. موهای احتمالاً به هم ریخته‌ام را مرتب می‌کنم و لب می‌گزم. _ چه اتفاقی می‌افته اگه از در این اتاق بیرون بری و من به اندازه‌ی کافی نبوسیده باشمت؟ او قصد دارد من را از شرم بکشد؟ چه مرگ دلنشینی! پلک‌های سنگینم را روی هم می‌اندازم و خودم را به انگشت‌های نوازشگرش می‌سپارم: _ پس شاید لازم باشه همین‌جا توی چمدونت قایمم کنی . نفس‌ معطرش به صورتم برخورد می‌کند: _ اگه امکانش بود سینم‌و می‌شکافتم و همون‌جا پنهونت می‌کردم چشم باز می‌کنم: _ و من برخلاف یونس هرگز دعا نمی‌کردم خداوند از دهن ماهی بیرونم بیاره ... نوک بینی‌هایمان به هم می‌خورد. قلقلکم می‌گیرد. هر دو می‌خندیم. با شیطنت می‌گوید: _ این ماهی خیلی گرسنه‌ست! حالا که قرعه به نام تو افتاده غرق شی تو رو بعنوان برکت الهی می‌بلعم! https://eitaa.com/joinchat/453312565Cad8008b0ac 😉
💞 زمانی که مصطفی این خواب را در خصوص مسجد محل دیده بود، مسجد هنوز ساخته نشده بود. مصطفی از سن ۱۴، ۱۵ سالگی جزو کسانی بود که برای ساخت مسجد کمک می‌کرد؛ چه از لحاظ کارگری کردن برای ساخت که نخواهند هزینه‌ای را متقبل شوند و چه از طریق جمع آوری پول در بهشت رضوان یا بهشت زهرای تهران🍀 مصطفی روزی برای عمه اش خوابی تعریف می‌کند که گویا خواب دیده بوده مسجد ساخته شده آن هم با چه عظمتی و آنجا شهید آوردند🥀 تابوت را وسط مسجد گذاشتند و از این تابوت نور در آسمان می‌رود💫 جالب اینجاست که اولین شهیدی که در این مسجد تشییع شد خود مصطفی بود بعد از او هم سجاد عفتی🌿
🌻͜͡🐚 (:🌈 اگه‌کسی‌‌تو‌‌کُما‌‌باشه؛🤕 خانوادش‌‌همه‌‌منتظرن‌‌ڪه‌برگرده!🌱 خیلیامون‌‌تو‌کمای‌‌گناه‌‌رفتیم؛💔 اَهل‌‌بِیت‌‌منتظرمونند(:✨ !🦋