AUD-20220506-WA0021.mp3
10.88M
🎧 #صوت
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
🎙#مهدیصدقی
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
.
دوستان فصل اول و دوم جدا نداریم لطفا درخواست ندید.❌
همه تو یک کاناله که دائمیه اگه میخواین کل رمان رو بخونین فقط با واریز هزینه امکان پذیره🌸
.
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت157
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
-آدم عاقل خوب میدونه کدوم رو انتخاب بکنه. امشب ماه مبارک شروع میشه و قراره به مهمونی خدا بریم، چه بهتر که با قلب بی کینه و پاک بریم!
حرف های اخرش ، تیر خلاص رو زد و باعث شد از عصبانیت چند دقیقه قبلم کم بشه و فروکش کنه.
خانم جون، دنیا دیده ست، انگار هر چینی که تو صورتش افتاده یه تجربه با خودش داره. همونطور که چشمم به تسبیح توی دست خانم جون بود، به فکر رفتم ببخشم یانه.
من هرسال قبل از شروع ماه رمضان برای خودسازی برنامه ریزی میکردم، حالا که محبت امامم وارد دلم شده، چرا باید سیاهی کینه سعید رو هم تو قلبم نگه دارم.
سعید اشتباه کرده، خودشم تاوانشو میده، اما من نباید بذارم این کینه باعث بشه بهترین ها رو مثل عزت و آرامش و خیلی چیزای دیگه از دست بدم.
خانم جون دستش رو جلوی صورتم تکون داد وگفت
- زهرا جان، فهمیدی چی گفتم؟
این بار لبخند پررنگی زدم و جواب دادم
- بله، داشتم به حرفای شما فکر میکردم، خیلی برام سخته، ولی می بخشمش. چون میخوام خدا بهترین هارو بهم بده. برای من عزت و آرامش مهمه، الان که فکر میکنم میبینم خوب شد که ازدواج من و سعید بهم خورد، تو ظاهر همه فکر می کردن ما باهم تفاهم داریم، اما الان میبینم راه ما خیلی وقته از هم جدا شده.
صدای باز شدن درِ حیاط اومد بلند شدم و از پشت پنجره نگاه کردم.
- مامانه!
- زهرا جان ، این حرفا بین خودمون باشه.
- به روی چشم خانم جون، خیالتون راحت. راستش خیلی خداروشکر میکنم پیشم هستین، شما معلم زندگی منین که درس زندگی یادم میدین، همه اینارو آویزه ی گوشم میکنم تا هر جا لازم شد استفاده کنم
با دیدن مامان که دستش پراز وسایله، به کمکش رفتم و چند تاشو گرفتم.
- خدا قوت، خب چرا نگفتین داداش حمید برگشتنی بخره؟
- ممنون مادر، اخه حمید معلوم نیس کی بیاد، زود این کاهو، گوجه وخیار رو بشور سالاد درست کن دخترم. زینب و بردارش بیان وقت نمیشه.
پاک فراموش کرده بودم که میخوان بیان، سریع کاهو و بقیه وسایل رو برداشتم و تو سینک ریختم، به کمک خانم جون سالاد درست کردیم و تو یخچال گذاشتم که حمید و سحر اومدن.
نزدیک رفتم و بعد از سلام دادن سحر رو محکم بغل کردم، حمید به شوخی گفت
- خوبه همین دیروز هم دیگرو دیدینا
خندیدم و گفتم
- سحر مثل خواهر نداشتمه، یه روز نبینمش دلم تنگ میشه. شما هم حالا نمیخواد حسودی کنی!
حمید با خنده سرش رو تکون دادو جواب داد
- ماشاالله تو حرف کم نمیاری که...
بذار یه زنگ بزنم بگم علی بیاد
شماره شون رو گرفت
- الو سلام علی جان،
- اره رسیدم، کی میای؟
- باشه منتظرم، خداحافظ
تماس،رو که قطع کرد پرسیدم
- کی میان؟
- گفت خواهرم آماده شه بیایم
سریع رفتم اتاق، روسری رو از کمد برداشتم و بستم، دنبال جوراب گشتم اما انگار آب شده رفته تو زمین، کلافه وسط اتاق وایسادم و باچشم همه جارو نگاه کردم، ناامید از پیدا کردنش سرم رو از اتاق بیرون آوردم و بلند گفتم
- مامان، جوراب منو ندیدین؟
- چرا مادر دیروز شستم پهن کردم رو سیم، الان برات میارم.
ناراحت از اینکه این چند روز مامان مجبور شده کارای شخصی من رو انجام بده روی تخت نشستم، که سحر جوراب به دست وارد شد
- بیا زهرا اینم جوراب
- دستت درد نکنه، بیچاره مامان این روزا خیلی خسته شده، همه کارای من رو انجام میده
- خداروشکر الان خوب شدی، بعد این دیگه خودت انجام میدی
جورابام رو پوشیدم وچادر رنگی رو برداشتم، کشش رو روی روسری تنظیم می کردم که سحر گفت
- منم مثل تو تموم چادر رنگی هام کش دوختم، این جوری راحتتره، سُر نمیخوره.
- اره دقیقا، من که بدون کش نمیتونم سر کنم
صدلی زنگ آیفون بلند شد و همراه سحر به هال رفتیم، با دیدن زینب و برادرش که وارد شدن، چادرم رو مرتب کردم و سلام دادم.
🔴کل رمان تو وی ای پی با 1566پارت آماده ست، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
Ghorbat emam (1).mp3
8.28M
#تذکر
🔰حضرت فرمودند :ایا این مردم میخوان که من
بیام ⁉️
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌼🍃
🌸🌾وقتی مشکلی داری
به جای اینکه بشینی، زانوی غم
بغل بگیری...
وضو بگیر، دو رکعت نماز
برا سلامتی اقا بخون وباهاش
حرف بزن، ببین چه معجزه ای میکنه
والسلام....😊
نحوه ی خوندن نماز امام زمان علیه السلام
روی این متن ابی بزنین 👆
🌼🍃
AUD-20231028-WA0000.mp3
5.36M
#تلنگر
*وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ*
قبلیها را ببینید درس بگیرید!!!
قبل از اینکه سرنوشت تو برای بعدیها درس شود‼️
🎙استاد زرین
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو با لینک نشر دهید تا افراد زیادی با حضرت اشنا شن
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
🌸🌿🌿
🌾 #مالحلال
♦️حاج علی بغدادی میگوید: هشتاد تومان سهم امام علیهالسلام(خمس) به ذمهام بود. به نجف اشرف و کاظمین رفتم و آن را به مراجع تقلید از جمله آیة الله شیخ محمد حسن کاظمینی پرداخت کردم. بعد از پرداخت برای اینکه مزد کارگران را که هر هفته شب جمعه میدادم بدهم به سمت بغداد برگشتم. مقداری از راه را آمده بودم که سید بزرگواری را دیدم که از طرف بغداد به سمت من میآید همین که نزدیک شدم سلام کرد و دستهای خود را برای مصاحفه و معانقه باز نمود و مرا در بغل گرفت.
عمامه سبز روشنی بر سر داشت و بر رخسار مبارکش خال سیاه بزرگی بود.
ایستاد و فرمود: «علی خیر است کجا می روی؟» گفتم: کاظمین را زیارت کردم و به بغداد بر میگردم. فرمود: «امشب شب جمعه است برگرد تا برای شما شهادت دهم که از دوستداران جدّم امیرالمؤمنین علیهالسلام هستی و از دوستان مایی و شیخ هم شهادت دهد». (این مطلب اشاره به چیزی بود که در ذهن داشتم. یعنی میخواستم از جناب شیخ خواهش کنم که نوشتهای به من دهد که من از موالیان اهلبیتم و آن را در کفنم بگذارم).
گفتم: شما از کجا این موضوع را میدانید؟
فرمود: «کسی که حقّش را به او میرسانند، چطور آن رساننده را نشناسد؟»
گفتم: چه حقی؟
فرمود: «آن چیزی که به وکیل من رساندی».
گفتم: وکیل شما کیست؟
فرمود: «شیخ محمد حسن»(کاظمینی از مراجع تقلید آن وقت).
حاج على بغدای میگوید: به ذهنم خطور کرد از کجا این سید اسم مرا میداند با اینکه من او را نمیشناسم؟! بعد با خود گفتم شاید او مرا میشناسد و من ایشان را فراموش
کردهام....
آنگاه فرمود: «برگرد و جدّم را زیارت کن.»
من هم برگشتم در حالی که دست راست او در دست چپ من بود.....
در بین راه سؤالاتی پرسیدم و جوابهایم را شنیدم. از جمله پرسیدم: سیدنا! صحیح است که میگویند: هر کس امام حسین علیهالسلام را در شب جمعه زیارت کند این زیارت برگ امان از آتش است؟ فرمود: «آری والله». و اشک از چشمانش جاری شد و گریست.
به راه رفتن ادامه دادیم و چند قدمی نرفته بودیم که خود را در صحن مقدّس نزد کفشداری دیدیم، در حالی که هیچ کوچه و بازاری را مشاهده نکردیم. وارد شدیم ایشان کنار در حرم ایستاد و به من فرمود: «زیارت بخوان».
عرض کردم: من سواد ندارم.
فرمود: «من برای شما میخوانم».
و شروع کردند به خواندن: ءَاَدخل يا الله؟.... السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا امیرالمؤمنین و همچنین بر همه ائمه سلام نمود تا به حضرت عسکری رسید بعد فرمود: «آیا امام زمان خود را میشناسی؟»
عرض کردم چرا نشناسم؟!
فرمود: «بر امام زمانت سلام کن».
عرضه داشتم: السلام علیک یا حجة الله يا صاحب الزمان.
تبسم نمود و فرمود: «علیک السلام ورحمة الله و بركاته».
داخل حرم مطهر شدیم و ضریح را بوسیدیم و پس از آن برایم زیارت امین الله را خواند و چون شب جمعه بود زیارت وارث امام حسین علیهالسلام را هم برایم خواندند. تا موقع نماز شد به من فرمود: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان». و خود فرادی' در طرف راست امام جماعت به ردیف او ایستاد و من وارد صفها شدم.
بعد از نماز آن سید بزرگوار را ندیدم. هر چه دنبالش گشتم تا او را مهمان کنم اثری نیافتم. بعد از ناامید شدن یکی یکی معجزات و قرائتی به ذهنم خورد که یقین کردم ایشان حضرت بقية الله الاعظم عجلاللهفرجه بودهاند. صبح نزد جناب شیخ محمد حسن کاظمینی رفتم و هر آنچه را دیده بودم نقل کردم. ایشان دست خود را بر دهان گذشته و مرا از اظهار این قصه و افشای این سرّ نهی نمود، من هم آن را مخفی میداشتم تا اینکه.....
📕نجمالثاقب، ص۴۸۴.
📕عبقری الحسان، ج۲، ص۱۱۴.
#تشرفات
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت158
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
صدای زنگ آیفون بلند شد و همراه سحر به هال رفتیم، با دیدن زینب و برادرش که وارد شدم، چادرم رو مرتب کردم و سلام دادم.
با تعارف مامان روی مبل نشستن و به آشپزخونه رفتم تاچایی بریزم.
حمید رو صدا کردم تا چاییهارو ببره، کنار سحر روی مبل دو نفره نشستم.
حمید بعداز گرفتن چایی نزدیک برادر زینب نشست و گفت
- خب علی جان، چه خبر ؟
برادر زینب استکانش رو روی میز گذاشت و جواب داد
- راستش حمید جان، ما یه گروه داریم که کارهای جهادی میکنن، دیروز که باهم صحبت کردیم گفتن یه منطقه ی محروم هست که مدرسه ندارن و بچه هاشون تا حالا کسی نبوده آموزش بده، گفتم با چند نفر از خانما صحبت کنم که این مسئولیت رو اگر مقدور باشه انجام بدن، خود ما هم کارهای دیگه رو به عهده بگیریم. زینب گفت که خانم شما و خواهرتون میتونن تواین زمینه کمک کنن، به خاطر همین مزاحم شدم.
حمید نگاهی به ما کرد و جواب داد
- راستش علی جان، اتفاقا ماهم چند تا منطقه ی محروم سراغ داریم اگر بشه باهم کار کنیم عالی میشه. خب خانما نظر شما چیه میتونین این کارو بکنین
نگاهی به سحر کردم و جواب دادم
- بله داداش، من که از خدامه. حداقلش تواین مورد میتونیم یه خدمتی بکنیم
سحر هم حرفم رو تایید کرد و جواب داد
- اتفاقا من و زهرا دوره های تربیت معلم رفتیم، میتونیم هم درس یاد بدیم هم قرآن.
نگاهی به زینب که کنار برادرش نشسته بود و با لبخند نگاهم میکرد انداختم، علی آقا گفت
- خب خداروشکر تواین مورد میتونم خبر خوشی به گروه بدم، بعداز ظهر قراره بریم سری بزنیم اگر موافق باشین باهم بریم.
نگاهی به من کرد و گفت
- البته زهراخانم فکر کنم بهتره شما نیاید و استراحت کنید.
دستپاچه گفتم
- نه...نه...من حالم خوبه، از خونه موندن دیگه خسته شدم دوست دارم بیام و همراه بقیه باشم
حمید خندید و گفت
- راست میگه علی جان، این چند روز کلافه مون کرد از بس گفت حوصله م سر رفته، امروزم کار خاصی قرار نیست انجام بدیم فقط سر زدنه، بهتره همراه ما بیاد و کمی آب وهواشم عوض شه. خداروشکر تیممون دکترم داره دیگه خیالمون راحته
علی اقا خنده ای کرد و جواب داد
- باشه هر جور صلاح میدونین، من در خدمتم، پس بهتره با ماشین من بریم.
با یکی،دو نفر از بچه ها هم هماهنگ شم اونا هم بیان.... خب اگه اجازه بدید ما رفع زحمت کنیم،
مامان سریع گفت
- کجا پسرم، تازه اومدین. حالا چاییتونو بخورین، نهار هم آماده س دور هم یه لقمه میخوریم بعدمیرین
زینب جواب داد
- ممنون معصومه خانم مزاحم نمیشیم، ان شاالله یه وقت دیگه..
مامان چادرش رو مرتب کرد و گفت
-مراحمین زینب جان، این چه حرفیه. آقا رضا ناراحت میشه موقع نهار کسی بره، بشینین الان خودشونم میان
با اصرار مامان بالاخره قبول کردن و موندن، سریع وسایل نهار رو با سحر آماده کردیم، بعداز اومدن بابا نهار رو دور هم خوردیم.
شستن ظرف ها که تموم شد، زینب نزدیکم شد و گفت
- زهرا جون اگه نمیومدی، اصلا خوش نمی گذشت.
لبخند دندون نمایی کردم و جواب دادم
- زهی خیال باطل، فکر کردین میذارم تنهایی برین
🔴کل رمان تو وی ای پی با 1566پارت آماده ست، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت159
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
سحر میوه ها رو شست و با دستمال خشکشون کردم، تقریبا ساعت یک می شد که زینب و برادرش خداحافظی کردن و قرار شد ساعت چهار بیان دنبال ما و به اون مناطق گفته شده بریم تا وضعیتشون رو چک کنیم.
کمی استراحت کردیم و نزدیک چهار آماده شدیم، علی آقا تماس گرفت و بعد از خداحافظی رفتیم و سوار ماشین شدیم.
همراه زینب و سحر روی صندلی عقب نشستیم.
خوشحال از اینکه بعداز چند روز بیرون در اومدم، آروم به زینب گفتم
- خدا خیرت بده زینب، دلم پوسید توخونه.
زینب آروم به پهلوم زد و با خنده اشاره به برادرش کرد و گفت
- والا من کاره ای نبودم، داداش این برنامه رو جور کرد که امروز بریم.
باهم مشغول صحبت بودیم که گوشی علی آقا زنگ خورد.
ماشین رو گوشه خیابون پارک کرد و تماس رو وصل کرد
- الو سلام محمدجان، خوبی داداش
- سلامت باشی، نه یادم نرفته.
- اره ماهم توراهیم، تقریبا نیم ساعته میرسیم
- قربانت خداحافظ
بعداز قطع تماس،دوباره به مسیرمون ادامه دادیم که حمید گفت
- من فکر کردم فقط ماییم
- نه چندتا از بچه ها هم هستن، چون قراره برای ماه رمضان کارمون رو شروع کنیم.
به منطقه ی مورد نظر رسیدیم، نگاهی خونه هاشون کردم، داغونتر از اونی بود که فکرش رو می کردم.
چند نفری از پسرها دور هم مشغول صحبت بودن، با دیدن ماشین ما دست بلند کردن و باسر سلام دادن.
از ماشین پیاده شدیم و حمید وبرادر زینب پیش پسرها رفتن و ماهم مشغول صحبت شدیم.
حمید از جمع آقایون جدا شد و نزدیک ما اومد
- علی به همراه بقیه میخوان برن وضعیت خونه هارو ببینن، به من گفت بیام همراه شما بریم از چند تا خانم بپرسیم ببینیم تعداد بچه هایی که نیاز به آموزش دارن چندتاست.
سحر و حمید جلوتر رفتن و من به همراه زینب پشت سرشون راه افتادیم، زینب گفت
- میگم زهرا یه سؤال بکنم ناراحت نمیشی؟
- نه بپرس، براچی ناراحت شم
- اون روز که از مسجد در اومدیم حالت خوب بود، چی شد یهویی بردنت بیمارستان؟ البته اگه دوست داری جواب بده
بین دوراهی گفتن و نگفتن بودم، زینب دختریه که دوستیش برام ثابت شده س، بالاخره تصمیمم رو گرفتم و جواب دادم
- راستش چجور بگم...من و پسرخاله م قرار بود باهم ازدواج کنیم، ولی به خاطر یه سری اتفاقات جور نشد، پسرخالمم رفت بایکی دیگه که دوستش داشت نامزد کرد.
آهی کشیدم و ادامه دادم
- اون روزم به خاطر یه مسئله ای اومد خونمون و باعث شد بحث بشه، منم عصبانی شدم و یهو حالم بد شد
- آهان ، ببینم نکنه همون مهسا عروس خاله ت رو میگی؟
- اره، امیدوارم خوشبخت بشن
- از من اگه بپرسی میگم اشتباه کرده که تو رو از دست داده، البته از یه نظرم خوب شد بهم خورد، چون حس میکنم خدا تورو برا یکی دیگه قرار داده که بهت علاقه داره.
لبخند زورکی زدم
- دیگه حالا حالاها به ازدواج فکر نمیکنم، اونی که اون همه ادعای عاشقی داشت، اون کارو کرد چه برسه به...
نذاشت حرفم تموم شه و گفت
- همه که مثل هم نیستن زهرا، قرار نیس همه رو به یه چشم ببینیم، کافیه با دقت به اطرافت نگاه کنی اون وقت میفهمی شاید یکی دوستت داره!
به چند نفر از خانم ها که دور هم نشسته بودند رسیدیم و حمید چند تا سؤال پرسید، با جواب هایی که دادن فهیمدیم حدود دوازده تا پسر و بیست تا دختر نیاز به آموزش دارن.
موقع برگشت علی اقا با یکی از پسر ها نزدیکمون شدن و دوستش که اسمش رو محمد صدا میزد سربه زیر سلام داد.
جوابش رو دادیم و حمید اطلاعاتی که از پرس و جو به دست آورده بود به علی آقا گفت
🔴کل رمان تو وی ای پی با 1566پارت آماده ست، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞