eitaa logo
🕊️عشـــ❤ـــق‌آسمانے🕊️
17.6هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
38 فایل
#اللهم‌بارک‌لمولانا‌صاحب‌الزمان💚 🔴در آخرالزمان همه هلاک میشوند مگر کسانی که برای تعجیل فرج دعاکنن🌷 #رفیق👈 هر کاری میکنی به نیابت از حضرت نذر سلامتی و فرج مولا کن❗ این‌کانال وقف امام زمان علیه السلامه و مطالب غیرمرتبط، تبلیغ‌ و‌تبادل گذاشته نمیشه❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ. 🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ. اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تاب‍‍َعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________ 🌼🍃 🍃 دعای زیبای ال یاسین🌼🍃 (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستاده‌اند می‌فرمایند: « هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …» 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹 🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ‏ وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ. اَلسَّلامُ‏ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسى‏وَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى‏، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ اَلسَّلامُ‏ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى‏ الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى‏ وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ وَعَلى‏ آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِ‏الْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى‏ مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فى‏ذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى‏ حِفْظِ حُجَّةِ‏ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى‏ وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً‏ هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى‏ بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِ‏وَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ‏ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ. پس بالا مى‏کنى سر خود را و مى‏گوئى اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى‏ غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ‏ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ‏ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى‏ بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى‏ عَلى‏ مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى‏ شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى‏ مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى‏ مَعَها وَمَعَ‏ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى‏ لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ‏ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه‏ وَیس‏، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى‏ مِنَ‏ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ‏ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى‏ مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ‏ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى‏ اِیَّاها، وَاْرزُقْنى‏ الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى‏، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى‏ فَاحْشُرْنى‏ فى‏ زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى‏ فى‏ شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى‏ وَلِوالِدَىَ‏ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى‏ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________ 🌸🍃 🍃 زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃 اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده. 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام روزتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ آماده شدیم و حمید وسایل هارو تو ماشین گذاشت، همه سوار شدیم و به نزدیکترین پارک محلمون رفتیم. قبل از ما خانواده های زیادی اومده بودن، حمید زیر انداز رو جایی که تقریبا خلوت بود، زیر درخت انداخت. به کمک هم وسایل هارو بردیم و دورهم نشستیم. بعضیا توپ آورده بودن و باهم بازی میکردن، بچه ها همدیگرو دنبال می کردن و با صدای بلند میخندیدن. یاد حرف های سحر تو اتاقم افتادم نزدیک گوشش گفتم - میگم سحر، میدونستی داداش حمید خیلی دوست داره زیر نور چراغ نگاهی بهم کرد و جواب داد - چطور؟ - آخه اونموقع که ناراحت شدی و از اتاق رفتی، خیلی دستپاچه بود، با اینکه من ازش ناراحت بودم، اول اومد از دل تو دربیاره. داداش حمید واقعا عاشقته، طاقت ناراحتیتو نداره سحر با محبت نگاهی به حمید کرد و جواب داد - منم دوستش دارم، غیر از این که خیلی رو تو غیرت داره، رو منم تعصب خاصی داره. بیچاره میترسه وقتی به تو محبت میکنه من حسودی کنم، اومده تو اتاق کلی منت کشی کرده که نمیخواستم ناراحت شی و فلان. بهش گفتم میدونم طاقت ناراحتی زهرا رو نداری، ولی حق رو به زهرا بده برو ازش عذرخواهی کن. دستش رو گرفتم و گفتم - هرچی داداش حمید به تو محبت کنه، من بیشتر خوشحال میشم. مطمئن باش اگه داداش نداری، اون برات هم برادره هم رفیقه هم همسر. من داداشمو خوب میشناسم تمام تلاششو برای خوشبختی وخوشحالی تو میکنه. صدای زنگ گوشیم بلند شد‌، گوشی رو از کیفم بیرون آوردم ونگاهی به شماره ش کردم، روبه سحر گفتم - زینبه، حتما خیلی شاکیه این چند روز جوابش رو ندادم - پس زود جواب بده تا قطع نکرده تماس رو وصل کردم - الو سلام زینب جون، خوبی؟ - سلام بی معرفت، معلوم هست تو کجایی؟ دو روزه هی بهت زنگ میزنم جواب نمیدی به سحر چشمکی زدم و آروم لب زدم - دیدی گفتم الان شاکیه؟ دوباره جواب دادم - این چه حرفیه، یکم حال نداشتم، به هرحال شرمنده. جونم کاری داشتی؟ - کجایین که این قدر سرو صدا میاد؟ - ما اومدیم پارک جاتون خالی. مامان دست تکون داد وگفت - بگو بیاین دور هم باشیم - زینب جان مامان میگه بیاین دور هم باشیم - بذار بگم ببینم نظرشون چیه، آخه علی سرکاره ماشین نداریم. راستی یه خبری دارم دیدمتون میگم - خیره ان شاالله، جور کن بیاین دورهم باشیم باشه ای گفت و تماس رو قطع کردم که مامان گفت - چی شد میان؟ - میگه داداشش بیمارستانه ماشین ندارن، ولی گفت اگه بیایم خبر میدم. حمید کنار سحر نشسته بود و مشغول چایی میخورد، بهم گفت - زهرا یه زنگ بزن اگه میان، آماده شن من برم بیارم شماره ی زینب رو گرفتم و بعد از دوتا بوق جواب داد - جانم زهرا؟ - چی شد صحبت کردی؟ - اره ماهم حوصله مون سر رفته، بذار زنگ بزنم آژانس بیایم - نمیخواد زنگ بزنی، داداش گفت آماده شین، میاد دنبالتون - نه زهرا جان زحمت میشه - چه زحمتی اماده شین، الان حرکت میکنه تماس رو قطع کردم ومامان به حمید گفت - حمید جان از خونه بشقاب و قاشق واستکان بیار، کم آوردیم. حمید باشه ای گفت ورفت‌، من و سحر هم کمی بلند شدیم تا دور پارک قدم بزنیم تقریبا ده دقیقه ای میشد که حمید رفته بود پراید سفید رنگش رو کنار خیابون دیدم، که زینب و بقیه از ماشینش پیاده شدن. دست سحر رو گرفتم و نزدیکشون شدیم بعداز سلام واحوالپرسی پیش بقیه رفتیم 🔴کل رمان تو وی ای پی کامله، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🍂🌻🍁 برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود دست‌های خویش و دامان توام یادم آمد 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
🌸🌿🌿 💠 🌹🌱راز محبوبیت نزد خدا اگر کسی نسبت به خانواده شما محبت داشته باشد چه حسی نسبت به او خواهید داشت؟ اگر مشکلی را از شما یا خانواده تان برطرف کرده باشد چطور؟ قطعاً حس شما، احترام و بزرگداشت خواهد بود و سعی خواهید کرد با لطف و محبت برخورد و حتی جبران کنید. امام صادق علیه السلام از قول خدای متعال فرمودند: قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اَلْخَلْقُ عِيَالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِمْ . امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى عز و جل می فرمايد: *مخلوق عيال من هستند (زيرا ضامن روزى ايشانم) و محبوبترينشان نزد من كسى است كه نسبت به آن ها مهربان تر و در راه حوائجشان كوشاتر باشد.* کافی شریف ،ترجمه مصطفوی ج۳ص۲۸۵ *خدای متعال محبوبترین انسان ها نزد خودش را کسانی معرفی می فرماید که بیشتر در رفع نیازهای مردم کوشش کند؛ هم مادی و هم معنوی*. با توجه به این کلام نورانی چقدر خوب است در حد توانمان در رفع احتیاج و نیاز اطرافیانمان کوشش کنیم! 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸روزای بی تو چه غمگینه... 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
سلام شبتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ تقریبا ده دقیقه ای میشد که حمید رفته بود، پراید سفید رنگش رو کنار خیابون دیدم، که زینب و بقیه از ماشینش پیاده شدن. دست سحر رو گرفتم و نزدیکشون شدیم بعداز سلام واحوالپرسی پیش بقیه رفتیم. بعدار خوردن شام،همه دور هم نشستیم و مشغول خوردن چایی بودیم که حمید رو به حاج آقای محبی گفت - حاج آقا این قبول نیستا، همتون باهم مشغولین، شما با بابا، مامان و خانم جون با حاج خانم، دخترا هم که باهمن، ولی من رفیقم نیومده؟ بابای زینب خندید و جواب داد - پسرم چه فرقی میکنه شماهم بیا با ما هم کلام شو. مادر زینب جواب داد - راستش علی امروز شیفت صبح بود، زنگ زد گفت یکی از دوستاش کاری براش پیش اومده، مجبوره تا شب بمونه، حالا میخوای یه زنگ بزن ببین شاید اومد. حمید گوشیش رو در آورد و شماره ی علی آقا رو گرفت و نزدیک گوشش گذاشت - الو سلام دکتر،خدا قوت. - سلامت باشی، ما که همیشه به یادتیم. جات خالیه پیشمون - خدمتت عرض کنم ما به همراه خانواده جنابعالی اومدیم پارک محلمون، خلاصه نگاه کردم دیدم همشون با رفیقاشون حرف میزنن، من تنها موندم گفتم حداقل بهت زنگ بزنم ببینم رفیق بامرام من کجاست - اره فعلا که هستیم، تاساعت چند بیمارستانی؟ - خب این که عالیه، باشه منتظریم خداحافظ تماس رو قطع کرد و روبه حاج خانم گفت - حاج خانم، علی گفت احتمالا کارش زود تموم شه، مثل اینکه دوستش گفته یه ساعته میاد ، گفت به محض اینکه اون بیاد منم میام اونجا. خانم جون روبه حمید گفت - خب اینم از دوست بامعرفتت یهو یاد خبر خوش زینب افتادم بهش گفتم - زینب، بگو ببینم خبر خوشت چی بود خندید و کمی به اطرافش نگاه کرد - اینجا که نمیشه، پاشین بریم یه دوری بزنیم، تو راه میگم هرسه بلند شدیم، روی سنگ فرش های اطراف پارک سه نفری قدم زنان میرفتیم ، روبه زینب گفتم - بگو دیگه کشتی مارو!حالا یه خبر میخوای بدیا. ابروهاش رو بالا داد و گفت - خودتون حدس بزنین، نمیشه که به این راحتی بگم سحر باخنده گفت - با معده پر نمیشه فکر کرد و حدس زد، خودت بگو و راحتمون کن. توکه میشناسی ما تنبلیم برق چشم های زینب رو زیر نور چراغ میتونم ببینم، با کمی مِنّ و من گفت - راستش، آقامحمد رو یادتونه؟ که باهم رفتیم منطقه ی محروم؟؟ سریع گفتم - خب! - خب دیگه بقیه ش رو خودت حدس بزن - نکنه داری عروس میشی اره؟ خوشحالی تو صورتش موج میزد، سحر با ذوق گفت - پس بگو چرا اون روز پیش ما اومدن دستپاچه بود، منم با خودم میگم خدایا این پسر چرا اینجوری دستپاچه شده، نگو یارش رو دیده، دست و پاشو گم کرده خندیدم و با خوشحالی گفتم - عزیزم مبارکت باشه حالا اومدن خواستگاری؟ یا قراره بیان؟ - اره همون شب که از منطقه محروم برگشتیم، علی و محمد رفته بودن شام بیرون، اونجا مطرح میکنه. مامان وبابامم که میشناختنش، اجازه دادن بیان خواستگاری. دیشب که اومدن صحبت هامون رو کردیم، قرار شد فردا جلسه نهایی رو بذاریم و بعداز دادن آزمایش، فعلا یه صیغه ی موقت محرمیت بخونیم. متعجب گفتم - حالا چرا موقت؟ - اخه دوست داریم عقد دائمی رو توحرم امام رضا علیه السلام بخونن با خودم گفتم واقعا چه سعادتیه، خوش به حالشون، خدا باید توفیق به آدم بده. سحر جواب داد - خیلی خوشحال شدم زینب جان، به نظرم خیلی بهم میاین ان شاالله خوشبخت شین به شوخی رو به زینب گفتم - آقا قبول نیس، شما دوتاتونم با نامزداتون میخواین برین من بیچاره که تنها میمونم. هر دو زدن زیر خنده، زینب گفت - ببخش زهرا جون، یکم چشم و گوشت رو باز کن و اطرافت رو خوب ببین، شاید توهم به زودی قاطی ما شدی. 🔴کل رمان تو وی ای پی کامله، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ. 🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ. اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تاب‍‍َعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________ 🌼🍃 🍃 دعای زیبای ال یاسین🌼🍃 (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستاده‌اند می‌فرمایند: « هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …» 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹 🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ‏ وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ. اَلسَّلامُ‏ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسى‏وَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى‏، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ اَلسَّلامُ‏ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى‏ الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى‏ وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ وَعَلى‏ آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِ‏الْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى‏ مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فى‏ذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى‏ حِفْظِ حُجَّةِ‏ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى‏ وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً‏ هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى‏ بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِ‏وَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ‏ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ. پس بالا مى‏کنى سر خود را و مى‏گوئى اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى‏ غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ‏ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ‏ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى‏ بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى‏ عَلى‏ مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى‏ شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى‏ مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى‏ مَعَها وَمَعَ‏ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى‏ لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ‏ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه‏ وَیس‏، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى‏ مِنَ‏ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ‏ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى‏ مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ‏ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى‏ اِیَّاها، وَاْرزُقْنى‏ الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى‏، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى‏ فَاحْشُرْنى‏ فى‏ زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى‏ فى‏ شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى‏ وَلِوالِدَىَ‏ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى‏ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________ 🌸🍃 🍃 زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃 اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده. 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
سلام روزتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ - ببخش زهرا جون، یکم چشم و گوشت رو باز کن و اطرافت رو خوب ببین، شاید توهم به زودی قاطی ما شدی. شونه بالا انداختم و گفتم - شما برین با نامزداتون خوش باشین، من که فعلا نیاز به آرامش دارم. میخوام برم بست بشینم حرم تا خود امام رضا، گمشده م رو بهم بده. سحر نگاهی به ساعت گوشیش کرد - بچه ها کم کم برگردیم پیش بقیه؟ تایید کردیم و نزدیک جمع که شدیم، با دیدن برادر زینب که پیش حمید نشسته بود جاخوردم، چه زود اومدن. زینب نگاهی به برادرش کرد و آروم گفت - ببین چه زود خودش رو رسونده. هرسه سلام دادیم و بعداز جواب گرفتن جای قبلیمون نشستیم.مامان روبه زینب گفت - عروس خانم، تبریک میگم. همین الان حاج خانم گفت که قراره به زودی عروس بشی، ان شاالله خوشبخت شین. زینب تشکری کرد و با لبخند جواب داد - ممنون معصومه خانم، ان شاالله قسمت زهرا جون خانم جون رو به زینب گفت - خوشبخت بشی دخترم، زهرا خانم ما منتظره شادوماد با اسب سفید بیاد خجالت کشیدم و آروم گفتم - اِ... خانم جون زینب و سحر باهم اروم حرف میزدن، نگاهی به حمید کردم که حواسش به من بود.علی آقا لحظه ای نگاهش روم قفل شد، سرش رو پایین انداخت و حاج خانم گفت - از زینب که خیالم راحت شد، خداروشکر اقا محمد پسر خوبیه، هم مؤمنه، هم اهل کار و زندگیه. نرگسم که کوچیکه. این علی آقامونم بتونم سرو سامون بدم یکم خیالم راحت میشه مامان جواب داد - جوونای این دوره زمونه با زمان ما فرق دادن حاج خانم، خودشون باید انتخاب کنن. ماشاالله علی آقا خودش عاقل وبالغه، نگران نباشین، خودش یکی رو پیدا میکنه! - والا چی بگم، هر بار بحثش پیش میاد، میگه صبر کنین، بهش میگم اگه کسی رو زیر نظر داری خوب بگو مادر، از جواب دادن طفره میره. میگه هنوز وقتش نیست. نمیدونم کی قراره وقتش برسه. علی آقا که از حرف های مادرش شوکه شده بود خندید و گفت - مااااماااان...لطفا! الان که وقت این حرف ها نیست. همه خندیدن و مامان گفت - این اقا حمیدِ ما هم مثل علی آقا هر بار بحث ازدواجش پیش میومد، می گفت وقتش نیس، تا اینکه خدا خیرش بده یه خواستگار برا سحر اومد، دست و پاش رو گم کرد. الانم خداروشکر سحر عروسم شده. - خداروشکر، ان شاالله خوشبخت شن حمید همونطور که بشقاب میوه رو برمیداشت جواب داد - حاج خانم ، این علی که من میشناسم، فعلا قصد نداره قاطی مرغا شه. باید چند جلسه مشاوره بهش بدم شاید از خر شیطون بیاد پایین و شمام از دستش راحت شین. همه با خندیدن، در ظاهر میخندم، ولی تو دلم غوغاییه. نمیدونم چرا هر وقت اسم ازدواج میاد، تنم میلرزه. تمام خاطرات سعید و بحث هایی که شده، جلوی چشمم رژه میره. ناخواسته بغضی ته گلوم گیر کرد و آب دهنم رو به سختی قورت دادم، سحر حواسش بهم بود. اروم نزدیک گوشم گفت - خوبی زهرا، میگم این بار دیگه تورو باید عروس کنیم! لبخند کجی زدم و آهی کشیدم گفتم - بیخیال، فعلا که وقتی یاد اتفاقات این چند ماه میفتم، میترسم به ازدواج فکر کنم - فراموشش کن بره، بیخودی هم فکرتو خراب نکن. توکلت به خدا باشه - اوهوم... راست میگی، ولی چه میشه کرد هرچی میخوای یادت نیاری، بدتر جلوی چشمت ظاهر میشن سنگینی نگاهی رو روم حس کردم، سرم رو بالا آوردم و با برادر زینب که تقریبا روبروی هم نشسته بودیم، چشم تو چشم شدم.سرم رو پایین انداختم و خودم رو مشغول خوردن میوه کردم. ازاینکه قراره مشهد تنها باشم دلم میگیره، با خودم میگفتم سحر که نامزده، شاید دوست داره با حمید بره بیرون، خداروشکر زینب هست، ولی تمام محاسباتم به هم ریخت، زینبم با نامزدش میره. قربونت بشم خدا، انگار تقدیر من فقط تنهاییه. زینب آروم به پهلوم زد و گفت - به چی فکر میکنی؟ - میخوای راستش رو بدونی؟به اینکه تومشهد قراره تنها بمونم - کی گفته؟ سحر که کنارم بود، دلخور گفت - کی تو رو تنها گذاشتم که الان بار دوم باشه - خب نمیشه که همه جا آویزونتون باشم، به هرحال اولین سفر متأهلی شما دوتاست، شاید دوست دارین دوتایی برین 🔴کل رمان تو وی ای پی کامله، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا