eitaa logo
🕊️عشـــ❤ـــق‌آسمانے🕊️
16.6هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
38 فایل
#اللهم‌بارک‌لمولانا‌صاحب‌الزمان💚 🔴در آخرالزمان همه هلاک میشوند مگر کسانی که برای تعجیل فرج دعاکنن🌷 #رفیق👈 هر کاری میکنی به نیابت از حضرت نذر سلامتی و فرج مولا کن❗ این‌کانال وقف امام زمان علیه السلامه و مطالب غیرمرتبط، تبلیغ‌ و‌تبادل گذاشته نمیشه❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📿نـــــمازت را مــــتّصل ڪن به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عجل الله تعالی فرجه»  و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر ڪه هـــــیچ نـــمازے بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت. درقنوت🤲همه ے نمازهایم توراازخدامیخواهم. 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
🔹 خدایا فقط تو می توانی مرا از غفلتم نسبت به خودت و امام زمانم بیدار کنی، پس مرا از این خواب سنگین غفلت بیدار کن!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🍃 💚 تولددخترم هم به عنایت امام زمان ارواحنافداه هست،بیشترهفته هاسه شنبه به جمکران میرفتیم،خیلی دلم فرزنددخترمیخواست وبرای بارداری مشکلی پیش آمده بود،به جمکران که رفتم اصلابه زبان نیاوردم امانیتم خواستن دخترازاقابود،وبه فاصله ی کمی ازاون سفربه عنایت حضرت مادرشدم، راستش بازروم نمیشدوقتی جمکران میرم بگم آقا جانم دخترباشه ها☺️ بازایشون پدرانه دست برسرم کشیدن ولحظه ی اذان متوجه شدم فرزنددخترعنایت شده❤️ونکته ای که خیلی برام جالب بوداینکه درزمان بارداری چندقدم که میرفتم دلم دردمیگرفت اماخداشاهده جمکران که میرفتم تمام حیاطهاروزیرپامیگذاشتم بدونه هیچ دردوناراحتی😍 ❤️ 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🍃 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🌿 ❄️ در این روزهای سرد دلم به بودنت گرم است... 🖼 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
سلام شبتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ - آخه ظهر که از مسجد برمیگشتیم یه آقای میانسالی با یه مأمور دم درشون بود، بیچاره اعظم خانم کلی التماسش میکرد بابا با این حرفم به فکر رفت و ناراحت گفت - پس چرا هیچی به من نگفته، حالا بنده خدا خانم و بچه ش چیکار میکنه. - راستش بابا، خانمش میگفت خیلی تلاش کرده پول جور کنه، ولی نتونسته. دخترشم چهارسالشه هی بهونه میگیره از جاش بلند شد و شروع به قدم زدن کرد، روبه حمید گفت - حمید جان، بابا تو صندوق مغازه تقریبا چقدر پول داریم حمید فکری کرد و گفت - نقد هارو انتقال دادم به بانک، فکر کنم حدود دو سه تومنی مغازه باشه. حالا میخواین یه زنگ به آقا سید هم بزنم شاید اونم داشته باشه روبه بابا گفتم - خب ما که فعلا نمیدونیم چقدر بدهکاره! بابا جواب داد - حق باتوعه، بعداز افطار با مامانت یه سر میریم، از حالشون مطلع بشیم، حمید که چاییش رو میخورد گفت - تا اونجایی که من خبر دارم علی و دوستاش هم یه گروه خیریه دارن، شما اول برین پرس و جو کنین بعد من زنگ بزنم - توکل به خدا، ان شاالله قبل رفتنتون به مشهد مشکلشون حل شه. حمید ان شااللهی گفت، استکان هارو جمع کردم و روی سینک گذاشتم، سحر هم ظرف های میوه رو جمع کرد و روی کابینت گذاشت، بعداز شستن ظرف ها، مامان و بابا خونه اعظم خانم رفتن و کمی تخمه آوردم با حمید وسحر مشغول خوردن شدیم. تقریبا نیم ساعتی از رفتن باباو مامان گذشته بود که تلفن خونه زنگ خورد . از جام پاشدم و نگاهی به شماره کردم، خونه ی خاله ست، کمی دو دل شدم گوشی رو خودم جواب بدم یا بگم حمید بیاد. نگاهی بهشون کردم،دیدم سحر و حمید باهم بگو بخند میکنن دلم نیومد مزاحمشون بشم، نفس عمیقی کشیدم و گوشی رو برداشتم، با صدای آرومی جواب دادم - بله، بفرمایید باشنیدن صدای پشت خط دلم آروم گرفت - الو - سلام خاله مریم، خوبین؟ - سلام زهرا جان، خوبی عزیزم. مامان خونست؟ - سلامت باشین نه رفتن یه سری به همسایه بزنن، کاری داشتین؟ - باشه پس، خانم جون هست؟ - بله الان صداشون میکنم خانم جون رو صدا کردم و بعد از خداحافظی از خاله، گوشی رو روی میز گذاشتم، به آشپزخونه رفتم و چهار تا چایی داغ ریختم تا بعد از تخمه بخوریم، کنار حمید و سحر نشیتم اما تمام فکرم پیش خاله و کارش موند 🔴کل رمان تو وی ای پی کامله و خیلی طولانیه، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🍃🌼دوست عزیزم🌼🍃 🍃🌷کسی را دوست داشتم. خیلی هم دوست داشتم. یک روز که نمی‌دیدمش گویی یک روزگار بود که در غربت نفس می‌کشیدم. وقتی که پیشم بود در بیابان هم بودم گویی در یک شهر شلوغ دارم زندگی می‌کنم. 🍃🥀یک بار کاری کردم که خیلی رنجید از من و با من قهر کرد. اوّلش باورم نمی‌شد که قهر کرده باشد ولی یک روز، دو روز، سه روز نه، گویی بنای سر زدن به من نداشت. او قهر کرده بود با من. باید باور می‌کردم. 🍃🌹چه قدر روزها تاریک شده بود برایم. خورشید حتّی اگر وسط آسمان بود توان روشن کردن روز مرا نداشت. چه قدر منتظر نشستم که پیغام و پسغامی برایم بیاید ولی نیامد که نیامد. هر کسی که او را می‌شناخت وقتی پیشم می‌آمد سلام نکرده، خیال می‌کردم حامل پیغام آشتی است. وقتی که حرفش را می‌زد و نزدیک رفتنش می‌شد با خودم می‌گفتم حتماً پیغام او را گذاشته، آخر حرفش به من بدهد. کاغذی از لای در خانه اگر خودنمایی می‌کرد می‌گفتم حتماً او برایم دستی به قلم برده و خطی نوشته. 🍃🌸چه حالی داشتم در روزهایی که منتظر لحظۀ آشتی کنان ایستاده بودم. آقا! این که چرا این خاطره‌ها را به یادم آوردی، نمی‌دانم ولی هر چه هست این مثل قبلی‌ها نیست که بخواهد ثابت کند من منتظرت نیستم. 🍃🌼به گمانم اینها را به خاطرم آوردی تا بفهمم تو در دوری من داری چه می‌کشی. نه؟ خواستی به من بفهمانی که چه قدر منتظرم هستی. درست می‌گویم؟ من داشتم قبول می‌کردم که منتظرت نیستم ولی حالا باید قبول کنم که حواسم نبوده تو منتظرم هستی. و باز هم همان سؤال قدیمی: «تو چرا مرا دوست داری؟» 🍃شبت بخیر دوست عزیزم! 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ. 🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ. اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تاب‍‍َعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________ 🌼🍃 🍃 دعای زیبای ال یاسین🌼🍃 (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستاده‌اند می‌فرمایند: « هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …» 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹 🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ‏ وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ. اَلسَّلامُ‏ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسى‏وَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى‏، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ اَلسَّلامُ‏ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى‏ الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى‏ وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ وَعَلى‏ آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِ‏الْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى‏ مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فى‏ذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى‏ حِفْظِ حُجَّةِ‏ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى‏ وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً‏ هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى‏ بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِ‏وَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ‏ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ. پس بالا مى‏کنى سر خود را و مى‏گوئى اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى‏ غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ‏ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ‏ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى‏ بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى‏ عَلى‏ مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى‏ شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى‏ مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى‏ مَعَها وَمَعَ‏ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى‏ لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ‏ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه‏ وَیس‏، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى‏ مِنَ‏ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ‏ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى‏ مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ‏ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى‏ اِیَّاها، وَاْرزُقْنى‏ الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى‏، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى‏ فَاحْشُرْنى‏ فى‏ زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى‏ فى‏ شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى‏ وَلِوالِدَىَ‏ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى‏ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________ 🌸🍃 🍃 زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃 اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده. 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
سلام روزتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ خانم جون رو صدا کردم و بعد از خداحافظی از خاله، گوشی رو روی میز گذاشتم، به آشپزخونه رفتم و چهار تا چایی داغ ریختم تا بعد از تخمه بخوریم، فکرم پیش خاله و کارش موند. سینی،رو برداشتم وپیش،حمید وسحر رفتم. خانم جون گوشی رو روی تلفن گذاشت و پیش مانشست، منتظر نموندم و سریع پرسیدم - خاله چی می گفت خانم جون سرش رو به چپ و راست تکون داد و جواب داد - هیچی طبق معمول بحث سر مهساست. با سعید دعواشون شده، گفت اعصابش خورده با حاج احمد میان اینجا. دلم به حال خاله میسوزه، حمید پرسید - من نمیدونم این دختره از وقتی پاش رو گذاشته خونه خاله فقط دلخوری آورده! منم ساکت نموندم و گفتم - همش تقصیر سعیده، هر چی مهسا میگه، حتی غلط هم باشه، به حرف خاله ترجیح میده. صدای زنگ آیفون بلند شد، تخمه های تو دستم رو ریختم تو بشقاب و بلند شدم در رو باز کنم. با دیدن مامان و بابا تو مانتیتور آیفون دکمه رو زدم و در باز شد. هر دو وارد شدن و مامان، چادرش رو از سرش باز کرد، ازش گرفتم و آویزون کردم - چی شد، تونستین بفهمین ؟ بابا کلافه گفت - بنده خدا خیلی به مشکل خورده، کاش زودتر از حالشون با خبر میشدیم. متاسف گفتم: - حالا چی شده - مثل اینکه با دوستش مغازه لباس فروشی باز کردن، دو هفته ی پیش، صبح رفتن دیدن یه از خدا بی خبر مغازه رو خالی کرده، حالا ایناهم با فروختن طلا و هرچی دار و ندارشون بوده پول وسایل هارو جور کرده بودن، بقیه ش هم چک دادن، حالا صاحبای چک، بردن دیدن حساب خالیه و این بیچاره رو انداختن زندان. حمید پرسید - حالا چندتومنه قرضش؟ - بیست میلیون چک دادن. من نهایتش بتونم پنج تومن جور کنم بقیه ش رو ببینیم از کی میتونیم جور کنیم حمید کمی فکر کرد وگفت - بذار من به آقا سید وعلی بگم شاید به کمک هم بتونیم یه کاریش کنیم بابا باشه ای گفت و تازه یادم اومد بگم خاله میاد اینجا، روبه مامان گفتم - مامان خاله و شوهرخاله میان اینجا مامان متعجب پرسید - خیره ان شاالله، چی شده یهویی میان؟ خانم جون گفت - یه مقدار اعصابش بهم ریخته بود گفت میاد اینجا ببینه چیکار میتونیم بکنیم. مامان سریع گفت - حتما باز این دختره اعصابشون رو بهم ریخته! ناراحت گفت - زهرا جان زیر کتری رو روشن کن، تا بیان یه چایی بذار.حمید جان میوه کم داریم برو دوکیلو میوه بخر بیا. هر دو چشمی گفتیم، کتری رو پر کردم و روی شعله ی گاز گذاشتم 🔴کل رمان تو وی ای پی کامله و خیلی طولانیه، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به خاطر همینه که میگم هر کی زودتر بخونه ضرر نمیکنه😁 خصوصا مطالب اموزشی رمان درباره زیارتها باعث میشه با معرفت برین☺️
🔴 اگر او نبود... 🔹امام باقر علیه‌السلام: «لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَهًًْ لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِه.» «اگر امام یک ساعت در روی زمین نباشد، زمین ساکنان خود را فرو میبرد همانطور که دریا انسان را در امواج خروشان غرق مینماید.» 🔸 امام صادق عليه‌السلام: «لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ» «اگر زمين بى‌امام شود، فرو خواهد رفت.» 🔹 امام رضا علیه‌السلام: «لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا» «چنانچه زمین لحظه‌ای خالی از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو می‌برد.» 🔸 حضرت مهدی علیه‌السلام: «فَقَالَ أَنَا خَاتَمُ اَلْأَوْصِيَاءِ بِي يَدْفَعُ اَللَّهُ اَلْبَلاَءَ عَنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي» «من خاتم اوصيا هستم و به واسطه من خداوند بلا را از اهل بيت و شيعيانم دفع مى‌كند.» 🔹 حضرت مهدی علیه‌السلام: «لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِکُمْ لِبَعْض، لَهَلَکَ مَنْ عَلَیْها.» «اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی از شما (امام) برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک می گردید.»  🔸 زیارت جامعه کبیره: «وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرْضِ الّا بِاِذْنِه» به واسطهٔ شماست که خداوند آسمان را از سقوط کردن بر روی زمین نگه می‌دارد!» 📗تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۷،ص۶۰۸ 📗بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۴ 📗الغيبة(للطوسی)، ج ۱، ص ۲۴۶ 📗بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۴۸۹ 📗علل الشرایع ج ۱، ص ۱۹۸ 📗الکافي ج ۱، ص ۱۷۹ 📗إثبات الهداة، ج ۱، ص ۱۰۵ ای ایمنی بخش زمین و آسمان! امنیّت و آرامش‌مان را مدیون توائیم!!! 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴•💚 مهدی ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز.... ❤️
4_5841256123578975332.mp3
4.98M
🌷 ▫️دلت می‌خواد اسمت رو پیش امام زمان علیه السلام بیارن و حضرت لبخند بزنه؟! 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو با لینک نشر دهید تا افراد زیادی با حضرت اشنا شن http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1 🌿🌿🌸
...🌱 دقت‌کردی‌‌وقتےشارژِ‌گوشیت ؛ در‌حالتِ‌اخطارِ‌چقدر‌سریع‌میزنیش‌بہ‌شارژ؟! الان‌هم‌؛زمان‌ِغیبت‌؛توحالتِ‌وضعیت‌قرمزه‼️ 👈باید‌سریع‌تقواتوبزنی‌بہ‌شارژ🌼🍃 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
سلام شبتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ هر دو چشمی گفتیم، کتری رو پر کردم و روی شعله ی گاز گذاشتم. روسریم رو سر کردم و چادرم رو روی دسته مبل گذاشتم تا اومدن سرکنم. نزدیک ساعت ده بود که زنگ رو زدن، بلند شدم و چادرم رو سر کردن و دکمه ی آیفون رو زدم. خاله و حاج احمد، به همراه سهیل داخل اومدن و بعداز سلام واحوالپرسی، به تعداد چایی ریختم، چادرم رو مرتب کردم و بهشون تعارف کردم. به خاله که رسیدم، تشکری کرد و آه کشید، چشم هاش پراشک شد، بعداز تموم شدن چاییها کنار سحر نشستم. مامان به خاله گفت - خیر باشه مریم، چرا اینقدر ناراحتی؟ خاله شروع کرد به گریه کردن، حاج احمد سرش رو تکون داد و گفت - مریم خانم، اوقات این بنده های خدارو تلخ نکن، خاله نگاهی به حاج احمد کرد و یه دستمال از روی میز برداشت و اشکش رو پاک کرد - چیکار کنم دست خودم نیس، خدا بگم این سعید رو چیکار کنه خانم جون گفت. - دخترم هیچ وقت نفرین نکن براش دعای خیر بکن، حالا بگو ببینیم قضیه چیه - خاله نفسش رو با آه بیرون داد و جواب داد - چند روز پیش مهسا خونه ی مابود، فقط،یه کلام بهش گفتم، دخترم ان شاالله برای آخر سال مراسم عروسیتون رو بگیریم، همین که اینو گفتم یه قشقرقی به پا کرد بیا وببین، که من نمیخوام زود عروسی کنیم، فعلا زوده. حداقل دوسال نامزد باشیم و فلان. گفتم باشه حالا چرا ناراحت شدی دخترم، نه گذاشت نه برداشت جلوی بچه ها و حاج احمد به من میگه ماخودمون صلاح کارمون رو بهتر میدونیم، من از اول به سعید گفتم دوست ندارم خانواده ت دخالت کنه. حاج احمد هم ناراحت شد و گفت احترام به بزرگتر واجبه، اما پسره ی بی عقل من به جای اینکه یه کلمه به زنش بگه احترام مادرم رو حفظ کن، به من میگه تو چرا مهسا رو ناراحت کردی، والا نمیدونم این پسرو چیزخورش کردن یا زدن توسرش و عقل از سرش پریده. خاله کمی از چاییش رو خورد و ادامه داد - بعد اون شب دیگه بامنم حرف نمیزنه، حالا امروز اومده خونه میبینم پیاده ست، میگم ماشینت کو، میگه دست مهساست. سعی داشت تو چشم هام نگاه نکنه شک کردم نکنه ماشینو به نامش کرده، به جون خودم قسمش دادم که راستش رو بگه. بالاخره زبون باز کرد و گفت ماشین رو زده به نام مهسا برا تولدش. بابا خیلی ناراحت شد وپرسید - سعید الان کجاست حاج احمد جواب داد - با مادرش دعواشون شد رفت بیرون، والا ما جرأت نمی کردیم جلو پدرو مارامون پامون رو دراز کنیم. همیشه هم لقمه حلال آوردم تو سفره مون، نمیدونم چرا سعید از این رو به اون رو شده، تاحدی که سهیل هم بهش ایراد میگیره از رفتاراش خانم جون هم که مشخصه خیلی ناراحته رو به خاله گفت - نمیخوام بدبین بشین ولی از کارهای مهسا باید مواظب باشین، با اون صحبتایی که قبلا کردیم احتمالش هست اینبار بخواد مهریه ش رو طلب کنه. با این حرف نگرانی خاله و حاج احمد بیشتر شد، حاج احمد گفت - فعلا که هرکاری دلشون میخواد میکنن 🔴کل رمان تو وی ای پی کامله و خیلی طولانیه، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا