eitaa logo
🕊️عشـــ❤ـــق‌آسمانے🕊️
17.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
38 فایل
#اللهم‌بارک‌لمولانا‌صاحب‌الزمان💚 🔴در آخرالزمان همه هلاک میشوند مگر کسانی که برای تعجیل فرج دعاکنن🌷 #رفیق👈 هر کاری میکنی به نیابت از حضرت نذر سلامتی و فرج مولا کن❗ این‌کانال وقف امام زمان علیه السلامه و مطالب غیرمرتبط، تبلیغ‌ و‌تبادل گذاشته نمیشه❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ. 🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ. اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تاب‍‍َعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________ 🌼🍃 🍃 دعای زیبای ال یاسین🌼🍃 (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستاده‌اند می‌فرمایند: « هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …» 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹 🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ‏ وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ. اَلسَّلامُ‏ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسى‏وَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى‏، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ اَلسَّلامُ‏ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى‏ الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى‏ وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ وَعَلى‏ آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِ‏الْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى‏ مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فى‏ذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى‏ حِفْظِ حُجَّةِ‏ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى‏ وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً‏ هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى‏ بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِ‏وَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ‏ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ. پس بالا مى‏کنى سر خود را و مى‏گوئى اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى‏ غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ‏ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ‏ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى‏ بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى‏ عَلى‏ مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى‏ شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى‏ مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى‏ مَعَها وَمَعَ‏ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى‏ لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ‏ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه‏ وَیس‏، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى‏ مِنَ‏ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ‏ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى‏ مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ‏ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى‏ اِیَّاها، وَاْرزُقْنى‏ الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى‏، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى‏ فَاحْشُرْنى‏ فى‏ زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى‏ فى‏ شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى‏ وَلِوالِدَىَ‏ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى‏ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________ 🌸🍃 🍃 زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃 اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده. 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
سلام روزتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ - زهرا تو چیزی میخوای بردار حساب کنیم - نه گلم من چیزی لازم ندارم، ببین اونجا لیوان های ست داره خیلی خوشگله بریم یه ستش رو برا خودت و حمید بردار - کو؟ قسمتی که قبلا با زینب بودیم رو نشونش دادم و باهم رفتیم، سحر به انتخاب حمید یه ست برداشت و بعد از انتخاب یه سری وسایل دیگه، به قسمت صندوق رفتیم. آقا محمد به شوخی رو به زینب گفت - خانمی بسه دیگه مغازه رو جارو کشیدی، فکر جیب سوراخ منم باش از حرفاش خنده م گرفت، زینب هم فقط خندید و با دیدنم گفت - زهرا دادم روش اسم هامونم چاپ کردن -ببینم چه شکلی شدن نشونم داد، با دیدنش گفتم - پس اونی که من انتخاب کرده بودم کو؟ وقتی میخوای خودت انتخاب کنی برا چی نظرات مفید من رو هدر میدی؟هان؟ خندید و با اشاره گفت - اونی که شما انتخاب کردی دست یکی دیگه ست نه من!! متوجه منظورش نشدم برگشتم و با دیدن جعبه ای که دست علی آقابود قلبم به هیجان اومد و خودش رو به در و دیوار قفسه سینه م زد. دوباره ادامه داد - اگه میخوای ببینی چه شکلی شد خودت برو ازش بپرس نشونت بده! فقط به چشم های زینب که با شیطنت نگاه می کرد زل زدم و خنده م رو به زور کنترل کردم، خوب بلده آدمو تو منگنه قرار بده تا به خواسته ش برسه میدونم که عمدا ازم خواست انتخاب کنم و به علی آقا گفته تا بخره. وقتی سکوتم رو دید دستش رو جلوی چشم هام تکون داد - چی شدی؟ سنگکوب کردی؟ زنده ای؟ نتونستم خودم رو کنترل کنم و خندیدم. واقعا زینب رو با تمام شیطنتاش دوستش دارم. خداروشکر هر لحظه که میگذره از انتخاب این خانواده خوشحالم. بالاخره بعد از چند ساعت گشتن تو پاساژها، خریدها تموم شد و به سمت سوئیت حرکت کردیم. پاهام از درد گز گز میکنه، روبه خانم جون گفتم - من که پادرد ندارم خیلی خسته شدم و الان پاهام بدجور درد گرفته، شما ماشاالله بهتر از منین خانم جون خندید و گفت - نمیخوام از شما جوونا کم بیارم بالاخره رسیدیم نگاهی به ساعتم کردم یک ساعت به افطار مونده، شب هم که قراره باهم برای وداع بریم حرم! خیلی دلم گرفته، کاش بیشتر میموندیم. حمید رفت دوش بگیره، ماهم دراز کشیده بودیم که پیامکی به گوشیم اومد -زهرا یه لحظه بیا بیرون کارت دارم . چادرم رو سر کردم و وقتی در رو باز کردم، با دیدن قیافه خوشحال زینب گفتم - همیشه بخندی عزیزم، جانم کاری داشتی اشاره کرد بیرون برم، در رو آروم بستم. از زیر چادرش جعبه ای رو در اورد ازم خواست بشینم. مشتاقانه منتظر بودم ببینم چیه، از داخل جعبه لیوان هایی رو که انتخاب کردم رو در آورد - فقط داداش نمیخواست تو ببینی ولی دلم طاقت نیاورد، ببین چه ناز شدن. علی خودش گفت چی چاپ کنن با دیدنش خون زیر پوستم دوید. روی یکیش اسم علی و روی دیگه ش اسم زهرا نوشته شده بود. - ببین داداش من چقدر احساسی و عاشقانه ست. البته بگما برا تو اینجوریه و الا من که ازش حساب میبرم. کافیه الان بدونه بهت نشون دادم، خفه م میکنه! از نوع حرف زدنش خنده گرفت - خب تو که میدونی حساسه چرا آوردیش؟؟ سرش رو خاروند و جواب داد - توکه میدونی من دلم کوچیکه طاقت نمیاره، چطور صبر میکردم تا مَحرم بشین و خودش بده. فقط وقتی بهت داد طوری ذوق کن که انگار اولین باره، باشه؟ یعنی شتر دیدی ندیدی!!! نگاه عاقل اندر سفیهی بهش کردم - موندم آقا محمد عاشق چیِ تو شده!!! یه تای ابروش رو بالا برد و با خنده جواب داد - معلومه همین شیطنتام... هر دو خندیدیم و ولی طولی نکشید هین بلندی کشید، پرسیدم - بسم الله، مگه جن دیدی؟ اشاره به پشتم کرد و جواب داد - یا خدا گاوم زایید، این از جنّم بدتره. هی میگم به من اصرار نکن نشونت بدما!!! متعجب از حرفاش به پشت نگاه کردم و با دیدن علی آقا که طلبکار برای زینب خط و نشون میکشید، زینب هم برا اینکه خودشو از مهلکه نجات بده این حرف رو زد. سریع چادرم رو مرتب کرد. روبه زینب با خنده گفتم - زینب جان من رفتم، هر کی هندونه میخوره پای لرزشم میشینه! گریه نمایشی کرد و گفت - رفیق با کلک زهرا!!!! 🔴 اگه میخوای کل رمان رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 ❗️ چه جوابی برای این سوال داریم؟ 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
سلام شبتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ گریه نمایشی کرد و گفت - رفیق با کلک زهرا!!!! علی آقا نگاهی به من کرد و رو به زینب گفت - من با تو بعدا کار دارم، باید مفصل باهم حرف بزنیم بهتره به اتاق برگردم، زینب که دید میرم چادرم رو گرفت - کجا داری میری؟من به خاطر تو تو دردسر افتادم. تو نمیدونی عصبانی بشه ممکنه منو بزنه!! چشم هام از حرفاش گرد شد، علی آقا با تشر گفت - زینب بس کن. خودتم میفهمی چی داری میگی؟ زینب که کوتاه بیا نبود رو به علی آقا گفت - راست میگم دیگه، اومدم مثلا زهرا رو خوشحال کنم، بیا و خوبی کن اصلا به من چه! بلند شد و بدون حرف دیگه ای به طرف اتاقشون راه افتاد. منم پا کج کردم تا برم که زینب چشمکی بهم زد و وارد اتاقشون شد. خواستم وارد اتاق بشم که علی آقا گفت - زهرا خانم، حرفای زینب رو جدی نگیرین. میشناسینش که! - بله اتفاقا خیلی خوب میشناسمش. - اگه مشکلی نباشه من به مادر بگم با مادرتون صحبت بکنن که روز عید خدمت برسیم قلبم به تپش افتاد، باورم نمیشه که همه چی داره تموم میشه، به آرومی لب زدم - هر طور صلاح میدونین میترسم زیاد بمونم حس درونم لو بدم، با اجازه ای گفتم و وارد اتاق شدم. خانم جون خوابیده، اما سحر دراز کشیده، با گوشیش مشغوله. در روبستم و دستی به گونه م زدم حس میکنم داغ کرده، دست هام از هیجان و استرس میلرزه، سحر پرسید -چی شده؟ کنارش نشستم و آروم گفتم - علی آقا گفت میخواد به حاج خانم بگه برای عید فطر قرار خواستگاری بذارن هیجان زده سرجاش نشست - جدی میگی؟ این که خبر خوبیه. حالا چرا دست هات میلرزه؟ - نمیدونم از هیجانه یا استرس! سحر میترسم، نمیدونم دل نگرانم دستم رو گرفت و با محبت نگاهم کرد - نگران نباش، بسپر دست خدا. تا الان کمکت کرده بقیشم کمک میکنه! آهی کشیدم و به دیوار تکیه دادم - امیدوارم همه چیز ختم بخیر بشه صدای پیامک گوشیم بلند شد، بازش کردم از طرف زینبه - سلام زهرا این مجنونت کم مونده بود منو خفه کنه، از الان بگم بعدا به حسابش برس. درضمن الان علی گفت مامانم به مامانت زنگ بزنه قرار بذارن خیلی خوشحالم، عاشقتم زنداداش خنده م گرفت، سحر پرسید - مگه دیوونه شدی که میخندی! پیام زینب رو نشونش دادم، اونم خنده ش گرفت. - میدونی زهرا، زینب خیلی تلاش کرد که شما به هم برسین. همچین خواهر شوهری کم پیدا میشه ها! با مشت به بازوش زدم - پس من بوق بودم؟؟ خوبه من کمکتون کردم شما دوتا بهم برسین، حیف که این دست نمک نداره - از کی این قدر حسود شدی؟شوخی کردم بابا! حالا جواب بیچاره رو بده با کلی ذوق بهت خبر داده - حالا بمونه بعدا دیدمش جوابشو میدم، الان از استرس نمیدونم چیکار کنم. یاد جانماز صدیقه خانم افتادم، از داخل وسایلها برداشتم و روبه سحر گفتم - پاشو بریم پایین، هم کمک صدیقه خانم بکنیم هم اینو بهش بدم هر دو به طبقه ی پایین رفتیم، صدیقه خانم و دو سه نفر از خانم ها کا می کردن، مادربزرگ آقا صادق هم گوشه ای نشسته بود و صحبت میکرد. سلامی دادیم و به گرمی جوابمون رو دادن. اشاره ای به صدیقه خانم کردم، پیشم اومد.... 🔴 اگه میخوای کل رمان رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹☘ 🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند: ✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه 💠فراز 26 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿 26- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُورِثُ الْأَسْقَامَ وَ الْفَنَاءَ وَ يُوجِبُ النِّقَمَ وَ الْبَلَاءَ وَ يَكُونُ فِي الْقِيَامَةِ حَسْرَةً وَ نَدَامَةً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ. بند 26: بار خدایا! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب بیماری و نابودی و باعث گرفتاری ها و بلاها میشود، و در قیامت حسرت و ندامت در پیش خواهد داشت؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! 💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ. 🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ. اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تاب‍‍َعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________ 🌼🍃 🍃 دعای زیبای ال یاسین🌼🍃 (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستاده‌اند می‌فرمایند: « هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …» 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹 🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ‏ وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ. اَلسَّلامُ‏ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى‏ والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسى‏وَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى‏، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ اَلسَّلامُ‏ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى‏ الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى‏ وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلسَّلامُ‏عَلَیْکِ وَعَلى‏ آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى‏ رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِ‏الْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى‏ مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فى‏ذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى‏ حِفْظِ حُجَّةِ‏ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى‏ وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً‏ هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى‏ بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِ‏وَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ‏ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ. پس بالا مى‏کنى سر خود را و مى‏گوئى اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى‏ غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ‏ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ‏ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى‏ بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى‏ عَلى‏ مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى‏ شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى‏ مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى‏ مَعَها وَمَعَ‏ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى‏ لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ‏ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه‏ وَیس‏، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى‏ مِنَ‏ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ‏ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى‏ مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ‏ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى‏ اِیَّاها، وَاْرزُقْنى‏ الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى‏، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى‏ فَاحْشُرْنى‏ فى‏ زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى‏ فى‏ شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى‏ وَلِوالِدَىَ‏ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى‏ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________ 🌸🍃 🍃 زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃 اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده. 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
سلام روزتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ نایلون رو به سمتش گرفتم - اینو براشما خریدم نایلون رو گرفت و از داخلش جانماز رو بیرون آورد، چشم هاش برقی زد و حلقه ی اشک تو چشم هاش جمع شد - اینو برا من خریدی؟ - ببخشین ناقابله، چیز دیگه ای پیدا نکردم. این مدت خیلی زحمت کشیدین، خصوصا اون شب که حالم بد شد خیلی اذیت شدین - این چه حرفیه دخترم. همینم برام زیادیه! راستش خیلی وقته کسی بهم هدیه نخریده بود، مثل بچه ها ذوق کردم - فقط برام دعا کنین، خیلی محتاجم -چشم دخترم الهی عاقبت بخیر بشی. به سمت بقیه رفتم و سفره ها رو از داخل کابینت برداشتم، سحر به کمکم اومد و هردو سفره ها رو پهن کردیم. بچه های خودمون پایین اومدن و بعداز خوردن افطار و جمع کردن سفره، علی اقا از پشت میکروفون اعلام کرد که امشب هر کس زیارت میخواد، بره. فردا صبح وسایلهارو جمع کنیم تا بتونیم قبل رفتن سوئیت رو تمیز کنیم. بعد از رفتن بقیه، نماز خونه رو سریع تمیز کردیم، نماز خوندیم و به سمت حرم راه افتادیم. این اخرین باریه که به حرم میام، این بیشتر اذیتم میکنه. همه تو حال و هوای خودشونن، برخلاف روزهای قبل امشب همه ی کاروان یکجا اومدیم و یه گوشه ای از حیاط نشستیم. علی اقا دوباره با صدای سوزناکش مداحی وداع رو میخوند. یا امام رضا ازت میخوام خیلی زود باهم دعوتمون کنی برای عرض تشکر بیایم. ممنونم که کمکم کردی.. همه زیارت کردیم و بالاخره وقت برگشتن رسید. هر کسی با خودش زمزمه هایی میکرد و با امام رضا علیه السلام درد و دل می کرد. رو به گنبد آقا ایستاده بودم، انگار پاهام توانی نداره، سحر نزدیکم شد و گفت - بیا بریم همه منتظرم اشکی از گوشه ی چشمم سر خورد و روی گونه م ریخت. هیچ وقت خداحافظی نمیکنم بلکه امید دارم خیلی زود دعوتم کنی و برگردم. همراه بقیه با قدم هایی آروم و دلی گرفته به سمت سوئیت حرکت کردم، دل و دماغ حرف زدن ندارم. به محض ورودم به اتاق دراز کشیدم و چشم هام رو بستم. از بی خوابی به قدری از این پهلو به اون پهلو شدم، آخر کلافه سر جام نشستم. هرسه تاشون راحت خوابیدن، به ساعت گوشیم که نگاه کردم ساعت یک و نیم شبه. به سرم زد که برم پشت بوم و کمی اونجا بشینم، هر موقع خوابم گرفت برگردم. آروم چادرم رو سر کردم و از اتاق بیرون رفتم. همه جا تاریکه، چراغ قوه ی گوشی رو روشن کردم و با قدم های آروم از پله ها بالا رفتم. با دیدن درِ باز پشت بوم کمی اطراف رو نگاه کردم، وقتی خیالم از همه جا راحت شد چندتا پله ی باقی مانده رو هم بالا رفتم. با دیدن گنبد طلایی بغضم سر باز کرد، هرسال که میخوایم برگردیم همیشه اینجوری میشم. وارد پشت بوم شدم،با دیدن علی آقا که دوباره رو به گنبد نشسته بود یک قدم به عقب برگشتم، انگار دل بی قرارم خبر داشت که علی آقا اینجاست. بی صدا کنار در نشستم و بی اختیار نگاهش کردم آروم با خودش روضه میخوند، اونقدر سوزناک بود که نتونستم جلوی خودم رو بگیرم. 🔴 اگه میخوای کل رمان رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Negah Amam Zaman.mp3
17.34M
❌❌ 👈 حواسمون باشه 👇 ✅چرا هر چی دعا میکنم مستجاب نمیشه😔 ✅چرا امام زمان جوابمو نمیده ✅چرا حاجتمو نمیده .... 🔴 سوالی که میدونم خیلیاتون تو ذهنتون دارید و گاهی وقتا از حضرات گله میکنید😢 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌹 🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو تا میتونید با لینک نشر دهید تا افراد زیادی با حضرت اشنا شن http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1 🌿🌿🌸
سلام شبتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دلم نمیخواد متوجه حضورم بشه، همون جا کنار در نشستم و زانوهام رو بغل گرفتم. انگار همه چی جور شده تا امشب یه روضه ی دونفره داشته باشیم، تقریبا یک ساعتی نشستم، حس میکنم چشم هام دیگه بسته میشه. علی آقا همچنان مشغول بود خدارو شکر متوجه حضورم نشد، آروم بلند شدم و به اتاق برگشتم، چادرم رو باز کردم و کنار خانم جون دراز کشیدم. با اینکه خوابم میاد ولی دل تو دلم نیست، امشب اخرین سحری رو تو مشهد میخوریم، دلم نمیخواد بخوابم ولی میترسم تو قطار نتونم کمک کنم. هر چند صبح زود باید بیدار شیم و کارها رو انجام بدیم. تازه چشم هام گرم شده بود که با تکون های دست سحر بیدار شدم - زهرا پاشو بریم پایین، خواب موندیم چشم هام رو مالیدم - بذار بخوابم، تازه چشم هام گرم شده - پاشو ببینم یه ساعت به اذان مونده، تا بریم کارهارو انجام بدیم اذان شده. درضمن تو قطار که نمیتونی غذا بخوری حداقل الان بیا بخور که تو راه خیلی ضعف نکنی همونطور که چشم هام بسته بود سرجام نشستم‌، خواب واقعا شیرینه اصلا دلم نمیخواد خواب از سرم بپره. - میگم زود باش، نشسته خوابت برده؟ - سحر بیخیال بذار بخوابم، یکم دیگه میام نوچی کرد و بعد از چند لحظه صورتم خیس شد، هینی کشیدم و چشم هام رو باز کردم - دیوونه شدی؟ نگاهی به لیوان دست سحر کردم، دیشب برای خانم جون آب آورده بودم بقیه ش مونده بود اونو پاشید تو صورتم، با خنده گفت - خب دیگه خواب از سرت پرید، حالا پاشو چادر و روسریم رو روی پاهام گذاشت و همونطور که خودش آماده میشد گفت - امشب رو از دست نده، آخرین سحریه که اینجا دور همیم، بعدا پشیمون میشیا با گفتن این حرف حس کردم یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه، بغض به گلوم چنگ میزنه. آهی از ته دل کشیدم - خیلی زود گذشت، اصلا دلم نمیخواد برگردم - منم مثل توأم، ولی خب مجبوریم. باز خداروشکر حرم خانم رو داریم وقتی دلمون گرفت میتونیم بریم اونجا! - حق با توعه! واقعا وجود اهل بیت نعمت بزرگیه، خداروشکر که قم هستیم. سریع روسریم رو بستم و چادرم رو سرکردم، پله هارو که پایین رفتیم، قبل از ما بچه ها مشغول به کار بودن، سلامی دادیم و به سمت آشپزخونه رفتیم. کنار صدیقه خانم ایستادم، زینب کنار گوشم گفت - میگم زهرا داداش دیشب جانماز و لیوانهایی رو که برا دوتاییتون خریده بود رو مثل یه چیز قیمتی تو ساکش جاسازی میکرد، منم تا میتونستم بهش گیر میدادم. چشم هاش با گفتن این حرف برق میزد، کاش میتونستم بگم اگه محرم بودیم نمیذاشتم اینقدر اذیتش کنی. اخم الکی کردم - چرا بنده خدا رو این همه اذیت میکنی؟ خندید و با طعنه گفت - اوه اوه طرفداریش رو نکن ببینم. حقشه نمیدونی سر آقا محمد چقدر اذیتم کرده منم بهش گفته بودم میخوام تلافیش رو سرش خالی کنم. خندیدم و ادامه داد .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌