zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت817
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
وارد خونه که شدیم، به اتاق رفتم و لباسهام رو عوض کردم، تا مامان صدیقه خانم و حدیث رو به هال راهنمایی کنه،به سمت آشپزخونه پاکج کردم تا زیر سماور رو روشن کنم
سحر نزدیکم شد و گفت
- میگم زهرا، میخوام یه چیزی بگم، البته تصمیم با خودته نمیخوام دخالت کنما، ولی اگه حدیث عذرخواهی کرد ببخشش!
همونطور که قوری رو میشستم تا چایی دم کنم، لبخندی زدم وجواب دادم
- حالا چی شد که یهو اینو گفتی؟
نگاهی به هال کرد و گفت
- درسته که حدیث اشتباه بزرگی کرده، ولی خیلی پشیمونه، آقا حمید میگفت وقتی با علی آقا رفته بودن خونشون صدیقه خانم هم دعواش کرد هم کتکش زد
چشم هام از این حرف سحر گرد شد، اصلا دلم نمیخواست به خاطر من کتک بخوره، واقعا ناراحت شدم
- خیالت راحت من خیلی وقته بخشیدمش!
بغلم کرد و گفت
- خیلی مهربونی، میخوام اگه تو هم راضی باشی حدیث رو بیاریم تو جمع خودمون،. راستش همنشین خیلی تأثیر داره، اگه حدیث دوستایی داشت که راه درست رو بهش میگفتن و راهنماییش میکردن، هیچ وقت دنبال امثال مهسا و دوست پسر و کارای دیگه نمیرفت. من تصمیم دارم بهش کمک کنم
لبخندی از سر رضایت زدم
- خیلی هم خوبه، به نظرم چون تو خونه تنهاست و صدیقه خانم هم مجبوره کار کنه، حدیث به خاطر کمبود محبت و جلب توجه میره سراغ همچین آدمایی. اگه بتونیم تو جمع خودمون بیاریم و تو مسجد و کلاسهای مهدویت فعالیت کنه عالی میشه!
مامان وارد آشپزخونه شد و گفت
- پس چرا نمیاین بچه ها!
زهرا جان، صدیقه خانم فکر میکنه چون از دستشون ناراحتی نمیخوای اونارو ببینی!
نگاهی به سحر کردم و گفتم
- نه مامان این چه حرفیه، شما برین منم چایی
بریزم بیایم
مامان به هال برگشت، به سحر گفتم
-سحر، از داخل یخچال ظرف میوه رو بردار باهم بریم
کاری رو که میخواستم انجام داد، چاییهارو ریختم و همراه بیسکوییت به هال رفتیم.
صدیقه خانم با دیدنم لبخندی زد و وقتی چایی رو تعارف کردم گفت
- تبریک میگم زهرا جان، خوشبخت بشی!
به مامان که خواستم چایی بگیرم گفت
- زهرا جان صدیقه خانم زحمت کشیده شیرینی آورده اونم باز کن با چایی بخوریم.
چشمی گفتم و صدیقه خانم گفت
- ببخش که نتونستم زودتر برای تبریک بیام
جعبه ی شیرینی رو باز کردم و به همه تعارف کردم، حدیث تو این مدت فقط سکوت کرده بود و حرف نمیزد، حتی وقتی چایی و شیرینی رو گرفتم سرش رو اصلا بالا نیاورد.
روی مبل نشستم، سحر هم بعد از تعارف میوه کنارم نشست. نگاهم روی حدیث قفل شده بود، دلم میخواد از این حالتش در بیارم، صدیقه خانم آروم به پهلوی حدیث زد و چیزی کنار گوشش گفت، حدیث سرش رو بالا آورد و با دیدنم که بهش نگاه میکنم، شروع به جویدن لب پایینش کرد.
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
مکیال کهنه نمیشود! 🌱
از آفتاب روشنتر!
ثقة الإسلام کلینی از مفضل بن عمر روایت آورده که گفت:
از حضرت امام صادق علیهالسّلام شنیدم که میفرمود:
"مبادا فاش کنید! به خدا قسم امام شما سالیانی از روزگار، غایب خواهد ماند و شما در امتحان سخت واقع خواهید شد، تا این که دربارهی او حرفهای مختلف گفته میشود، مرده، کشته شده، در کدام وادی رفته است؟ البته دیدگان مؤمنین بر او گریان خواهد بود، و در امواج حوادث، واژگون خواهید شد، همان طور که کشتی در امواج دریا واژگون میشود؛ پس کسی نجات نمییابد مگر آن که خداوند از او پیمان گرفته و در دلش ایمان ثبت گردیده باشد و او را به روحی از جانب خود تأیید نموده باشد و دوازده پرچم اشتباهانگیز بر پا خواهد شد که نمیدانند به کدام سوی رو کنند."
راوی گوید:
پس گریه کردم و گفتم:
پس چه باید کرد؟
آن حضرت نگاهی به خورشید افکند که به ایوان تابیده بود و فرمود:
"ای اباعبدالله! این آفتاب را میبینی؟"
گفتم:
بله!
فرمود:
"به خدا سوگند امر ما از آفتاب روشنتر است!"
راه نجات از مهالک در زمان غیبت، دعا کردن برای تعجیل فَرَج میباشد، که در آیات قرآن و روایات ادلّه و شواهد بسیاری بر آن هست، از جمله:
حضرت امام حسن عسکری علیهالسّلام به احمد بن اسحاق فرمودند:
" وَ الله لَیَغیبَنَّ غَیبةً لا ینجُو فیها من الهَلکةِ إلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ الله عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی القَوْلِ بإمامتِهِ وَ وَفِّقَهُ [فیها] للدُّعاءِ بِتَعْجیلِ فَرَجِهِ"
" به خدا سوگند [فرزندم مهدی] غیبت خواهد کرد، غیبت کردنی که در آن نجات نخواهد یافت مگر کسی که خدای عز و جل او را بر اعتقاد به امامتش ثابت دارد، و به دعا کردن برای تعجیل فَرَجش توفیق دهد."
📚 مکیال المکارم، ج2
4_5960956965197713936.mp3
3.94M
🔸حکایت غربت (۱۰)
گفتاری پیرامون ابعاد غربت امام عصر علیهالسلام
🎧قسمت دهم:
دوران غیبت، دوران استضعاف امام
#غربت_حضرت
#پادکست_مهدوی
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت818
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
خونه رو سکوت گرفته، بالاخره حدیث لب باز کرد و گفت
- زهرا....جان....من...
نفس عمیقی کشید و همونجور که با ناخناش بازی میکرد با بغض گفت
- بابت همه ی اتفاقایی که برات افتاد معذرت میخوام. من اصلا نمیخواستم این بلاها سرت بیاد، همش تقصیر مهسا بود اون....
دلم نمیخواد حالا که همه چی درست شده و زندگی روی خوشش رو بهم نشون داده، اتفاقات گذشته دوباره یادم بیاد
- حدیث جان نمیخواد ادامه بدی، هر چی بوده تموم شده
سرش رو بالا آورد و متعجب تو چشمهام نگاه کرد، حلقه ی اشک جمع شده زیر چشمش رو پاک کرد، صدیقه خانم به جای حدیث ادامه داد
- نه زهرا جان، حدیث باید به خاطر اشتباهاتش معذرت خواهی کنه. اجازه بده بگه چه اشتباهایی کرده
با خوشرویی گفتم
- خب حدیث هم معذرت خواهی کرد، هم از کارش پشیمونه، گفتن اشتباهات گذشته به دردی نمیخوره غیر از اینکه دوباره خاطرات تلخ رو یاد آدم میاره و روز هممون رو خراب میکنه. در ضمن اعتراف به گناه باید پیش خدا باشه، نه بنده ی خدا...درسته یه اشتباهایی رو کرده، اما همین پشیمونیش یه دنیا برام ارزش داره.
به نظرم حدیث اگه دوستای خوبی داشت و کمکش میکردن، هیچ وقت سراغ همچین کارایی نمیرفت.
مامان وقتی این حرفام رو شنید، لبخند ی زد و تأیید کرد، صدیقه خانم شرمنده سرش رو پایین انداخت و گفت
- بعد از اون روز که علی آقا و آقا حمید اومدن خونمون، کلی باهاش حرف زدم و خودشم فهمید راهی که انتخاب کرده اشتباه بوده، از اون روز با تمام دوستاش قطع رابطه کرده، خداروشکر هم خودش ارامش داره هم من ازش راضیم
سحر گفت
- حدیث دوست داری بیای تو جمع ما؟ هم تو مسجد فعالیت کنی، هم کلاسهای مهدویت شرکت کنی
نگاهم به عکس العمل حدیث بود، با این حرفِ سحر، چشمهاش برقی زد. کمی خودش رو روی مبل جابجا کرد و گفت
- یعنی میتونم؟ ولی آخه....
با خنده گفتم
- ولی و آخه نداره حدیث، اگه دوست داری میتونی هم تو کلاسها شرکت کنی، هم تو مسجد فعالیت کنی.
صدیقه خانم زیر لب خداروشکر کرد و به حدیث گفت
- حدیث جان، به نظرم خیلی خوبه، حالا که با دوستات قطع رابطه کردی، بهتره دوستای خوبی رو جایگزین اونا بکنی! اینجوری خیال منم راحته.
حدیث با خوشحالی قبول کرد، گازی به شیرینیم زدم و با چایی شروع به خوردنش کردم.
گذشت و بخشش به نظرم خیلی به آدم آرامش میده و مثل همین شیرینی که خوردم، شیرین و لذت بخشه!
تقریبا یک ساعتی دور هم نشستیم، صدیقه خانم به حدیث اشاره کرد تا برن، هر چی مامان برای نهار اصرار کرد بمونن قبول نکردن، قرار شد زمان کلاسها رو به حدیث بگیم تا بیاد.
قبل از خداحافظی حدیث نزدیک اومد و محکم بغلم کرد
- ممنون زهرا جون، تو خیلی خوبی! قول میدم جبران کنم
- خواهش میکنم، اگه میخوای جبران کنی، هوای مامانت رو داشته باش
با خوشحالی چشمی گفت و بعد از خداحافظی رفتن.
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 61 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
61- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ دَلَّسْتُ بِهِ مِنِّي مَا أَظْهَرْتَهُ أَوْ كَشَفْتُ عَنِّي بِهِ مَا سَتَرْتَهُ أَوْ قَبَّحْتُ بِهِ مِنِّي مَا زَيَّنْتَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 61: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با آن، آنچه را ظاهر کرده بودی واونه جلوه دادم، یا با آن، آنچه را ازمن پوشانده بودی بر ملا کردم، یا با آن آنچه را زینت داده بودی زشت شمردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت819
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
بعد از رفتنشون، مامان ازم خواست نهار درست کنم، از داخل کابینت رشته رو در آوردم و کمی هم برنج خیس کردم تا رشته پلو بپزم، سحر هم از یخچال گوجه و خیار برداشت و مشغول درست کردن سالاد شد.
نزدیک اذان بابا و حمید هم اومدن و بعد از خوردن نهار، کمی استراحت کردن تا ساعت چهار دوباره مغازه برن.
دست سحر رو گرفتم و باهم به اتاقم رفتیم.
روی تخت نشستم و به سحر گفتم
- میگم سحر بیا به استاد بگیم این هفته کلاس بذاره، یادته سری قبل گفت میخوام یه کلاس بذارم درباره ی جوانان در قرآن؟
- اره یادمه!
- بیا به استاد بگیم کلاس اونم بذاره
- باشه میگیم، ولی استاد سرش شلوغه اگه قبول کنه، خیلی خوب میشه.
نگاهی به سر تا سر اتاقم کردم و گفتم
- میگم اگه عروسی کنم، خیلی دلم برا اینجا تنگ میشه
از حرفم خندید و گفت
- دلبستگی به مال دنیارو از دلت بیرون کن، اونوقت راحتتر دل میکَنی. من خودم این مدت فقط موقع خواب یا وقتی آقا حمید میاد به اتاقم میرم، بیشتر تو هال پیش مامانم، اینجوری بعد عروسی خیلی دلتنگش نمیشم
- منم باید همین کارو بکنم، ولی در کل برای همه ی دخترا سخته خونه ای رو که از بچگی توش بزرگ شدن و کلی خاطره دارن، جدا بشن. بیشتر از همه دوری از بابا و مامان یکم اذیتم میکنه گاهی وقتا گریه میکنم
- منم مثل توأم ولی خب زندگیه دیگه، نهایتش یکی دوماه اول سخته، ولی شیرینیش به اینه که داری زندگی جدیدی رو در کنار همسرت شروع میکنی و تنها نیستی!
باسر تأیید کردم، یاد دانشگاه افتادم گفتم
- راستی هفته ی بعد شنبه میخوام برای انتخاب واحد برم دانشگاه، میتونی بیای؟
- اره حتما میام. چون خودمم با خانم حسینی کار دارم، یه ماهه که امروز و فردا میکنم.
بعد از رفتن بابا و حمید، همراه سحر تو اتاقم مشغول مطالعه ی کتاب مکیال المکارم شدیم، که چند تقه به در خورد و مامان با سینی چایی و میوه وارد اتاق شد
- بچه ها چایی و میوه تون رو بخورین، بعدش آماده شین بریم خونه ی خانم جون!
شرمنده از اینکه مامان برامون چایی آورده گفتم
- قربونت بشم، خب صدام میکردی خودم میومدم میاوردم، چرا زحمت کشیدین
لبخند شیرینی روی لبش نشست
- کاری نکردم مادر، همیشه تو میاری یه بارم من آوردم، فقط تا هوا تاریک نشده آماده بشین بریم
- حالا چی شد یهویی میرین؟
- دایی مرتضی زنگ زد گفت فردا قراره برگردن، بریم اونجا باهم باشیم، به حمید هم زنگ زدم گفتم شب بیان اونجا
چشمی گفتیم و بعد از اطلاع به علی، آماده شدیم و همراه مامان و سحر خونه ی خانم جون رفتیم.
دایی مرتضی داخل حوض، مشغول رنگ زدن بود.
نزدیک رفتم و سلام دادیم، بعد از اینکه جواب هممون رو داد گفت
- به به زهرا خانم خوبی؟ جات خالی بود، علی آقا خوبه
- خداروشکر خوبه، کمک نمیخواین؟
دستی به کمرش گذاشت و صاف ایستاد
- نه دیگه داره تموم میشه، زیاد نزدیک نیا، چادرت کثیف میشه
چند قدم عقبتر رفتم و کنار مامان و سحر ایستادم، مامان پرسید
- رویا و خانم جون کجان؟
- تو خونه دارن دکوراسیون عوض میکنن، تو که میدونی رویا هر بار بیاد اینجا با خانم جون باید یه دور خونه رو کن فیکون کنن
از حرفش خنده م گرفت، مامان و سحر داخل رفتن، خواستم برم که دایی گفت
- زنگ بزن علی اقا هم بیاد باهاش خوش میگذره
چشمی گفتم و وارد خونه شدم
❌❌ چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
4_5960956965197713937.mp3
3.53M
🔸حکایت غربت (۱۱)
گفتاری پیرامون ابعاد غربت امام عصر علیهالسلام
🎧قسمت یازدهم: دوران غیبت، دوران فراموش شدن امام و غفلت شیعه
#غربت_حضرت
#پادکست_مهدوی
☘صلوات، ذکر جمعهها
🔻امام صادق علیهالسلام:
🔸یکی از سنتها این است که جمعهها هزار بار و سایر روزها صدبار بر محمد و اهلبیتش (علیهمالسلام) صلوات بفرستی
🔹️إنَّ مِنَ السُّنَّةِ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ و عَلى أهلِ بَيتِهِ في كُلِّ يَومِ جُمُعَةٍ ألفَ مَرَّةٍ، و في سائِرِ الأَيّامِ مائَةَ مَرَّةٍ.
📚الكافي: ج ۳، ص ۴۱۶.
📿 لینک شرکت در ختم صلوات، به نیت تعجیل فرج
#صلوات