eitaa logo
اسلام سیاسی | مومنی
2.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
517 فایل
https://eitaa.com/eslamesyasi 🔸 در خدمتم 👇 @momeni1366
مشاهده در ایتا
دانلود
↙️ پای کار اسلام ♦️خاطره ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال اسلام سیاسی درباره مرحوم محمدحسین فرج نژاد 🔴 قسمت ۲۷: دلسوز سیستان 🔻استاد فرج نژاد مسافرت هم که میرفت، بخاطر دغدغه ها و کارهای علمی-فرهنگی میرفت. برای تفریح و خوشی مسافرت نمیرفت مگر با خانواده اش. 🔻 در یکی از این سفرها که سفر به زاهدان بود، من و چند نفر دیگه از دوستان، ایشون را همراهی کردیم. ♦️نوروز ۹۶ بود. شب اول را در مسیر بودیم، وقتی به بم رسیدیم مقداری استراحت کردیم و خوابیدیم. شب دوم را در زاهدان خوابیدیم و شب سوم را در شهر سرباز در منزل یکی از اهالی. 🔻در طول سفر چند نکته برام خیلی جالب بود: یکی اینکه من ندیدم حسین آقا اصلا استراحت کنه. در مسیر وقتی همه میخوابیدن، او بیدار بود. رسیدیم زاهدان و رفتیم خونه آقا مجید گورگیج، همه رفتند استراحت اما حسین فرصت را از دست نداد و رفت با مجید صحبت کردن. مجید از برادران اهل سنت بود که شیعه شده بود. حسین نیومده بود مسافرت که تفریح کنه، با کلی دغدغه اومده بود و کلی برنامه داشت. میگفت ماهم باید در تمدن سازی اسلامی یه نقشی داشته باشیم، باید یه کاری بکنیم. حسین مسئله محور بود، مسئله او در زندگی افشای نقشه های در سرزمینهای اسلامی بود. میگفت صهیونستها که خبیث ترین موجودات روی زمین هستند، برای تفرفه بین شیعه و سنی برنامه دارن، اونها میخوان مردم این منطقه در فقر و تنگدستی زندگی کنند و منابعشون را غارت کنند. حسین با انرژی و انگیزه و بدون خستگی کار میکرد. 🔻نکته بعدی اینکه وقتی رسیدیم زاهدان، گفت بریم خرید. رفتیم مغازه، برنج و روغن و مرغ و... خریدیم. میخواست در اون چند روزی هم که زاهدان هست، باری روی دوش کسی قرار نده. حتی از یزد هم که میخواستیم حرکت کنیم، رفت و بهترین سوغات یزد را خرید تا دست خالی نریم. 🔻یه روز رفتیم شهرک صنعتی زاهدان، به برکت این دولت، خیلی از کارگاه‌ها و کارخونه‌ها تعطیل شده بود! حسین از این ماجرا خیلی ناراحت بود. یکی از دوستان یزدی ساکن تهران را که دستی بر تولید داشت را گفته بود بیاد زاهدان بلکه بتونه برای مجید و رفقاش کسب و کاری راه بندازه. حتی به فکر خریدن چرخ خیاطی و راه اندازی کارگاه خیاطی برای خانواده مجید و اهالی اون منطقه بود. 🔻بعد رفتیم بازار، داخل بازار همش توی فکر بود، چیزی هم نخرید، فقط یه دونه ماشین جنگی اسباب بازی برای پسرش علیرضا خرید گفت بهش قول دادم برات میخرم. ❓بعد از خرید پرسیدیم چرا ناراحتی؟ گفت من شیطان را توی این بازار میدیدم. گفتیم یعنی چی؟ شروع کرد به توضیح دادن جریانهای اقتصادی که بازار زاهدان را در دست گرفتن و از توطئه های اقتصادی جریان برامون گفت. ❗️اونجا بود که فرق خودم را با آدمی که نسبت به کوچکترین مسائل اطرافش حساسه و مطالعه داره رو فهمیدم. حسین از نقشه های دشمن برای جای جای کشور اطلاع داشت، به خاطر همین هر جا میرفت با رویکرد خنثی سازی این نقشه ها میرفت. ♦️ سفر ما ۳-۴ روز طول کشید، با اینکه از زاهدان به سمت چابهار هم رفتیم و در مجموع بیش از سه هزار کیلومتر مسافت طی کردیم اما ذره ای خستگی در چهره حسین دیده نمیشد. 🔻هرجا میرسید، بومی های منطقه را دور هم جمع میکرد و شروع میکرد باهاشون صحبت کردن. ♦️وقتی هم از زاهدان برمی‌گشتیم به سمت یزد، در مسیر برگشت به تک تک رفقا زنگ زد و گفت ما فلان ساعتی میرسیم، وعده ما موسسه صادقیه میرچخماق. میگفت همه را باید دور هم جمع کنیم، همفکری کنیم ببینیم چیکار باید بکنیم. وقتی رسیدیم یزد، رفتیم یه سر به خونه زدیم و خیلی زود خودمون رو رسوندیم صادقیه. 🔻در جمع دوستان شروع کرد سفر سیستان را توضیح دادن و چون جامع نگر بود، راهکارهای کمک به سیستان را روی تخته نوشت. تخته کاملا پر از مطلب شد. این نشون میداد که یه منظومه فکری بر ذهنش حاکمه و یه عقبه مطالعاتی سنگین داره که میتونه در حوزه های مختلف راهکار بده. 🔰معتقد بود استان سیستان و بلوچستان خصوصا منطقه زابل که از قدمت بیشتری برخورداره ظرفیت بسیار بالایی در تمدن سازی اسلامی داره. 🔹راوی: م. کارگر https://eitaa.com/eslamesyasi
خاطرات از استاد (12) درس‌ها که شروع شد، چندان بهانه‌ای برای رفت‌وآمد به منزل استاد نداشتم. تا این‌که پس از چند ماه، در یزد، سری به دبیرستان شهید صدوقی زدم تا رفقا را ببینم. با یکی از دوستان صمیمی- نمی‌دانم بر سر چه- بحثی سیاسی کردم و کار به تلخی گرایید. آن‌قدر تلخ که پس از آمدن به قم، سریع به منزل استاد رفتم و موضوع را در میان گذاشتم. استاد هم بلافاصله گفت: کتاب (نوشته‌ی حجةالاسلام‌والمسلمین محمدجواد نوروزی، از کتاب‌های ) را تهیه کن و بیا با هم مباحثه کنیم. من هم ازخداخواسته، کتاب را خریدم و به یکی از رفقای طلبه هم گفتم بیا. رفتیم و دو سه جلسه‌ای منزل استاد به بحث نشستیم. نمی‌دانم چه شد که بحث آن سال ادامه نیافت؛ شاید سال تحصیلی تمام شد. ولی سال آینده که از راه رسید، دوستان زیادی از یزد به قم آمدند و مباحثه را با جمعیتی بیش‌تر و نشاطی افزون‌تر، این‌بار در مدرسه‌ی آغاز کردیم. پیش از آن‌که به سال آینده برسم، لازم است بگویم که سال آینده یک سال عادی نبود؛ سال 1388. از دگردیسی‌های سیاسی خودم که بگذرم، حوادث آن سال، نیاز ما را به چنان مباحثه‌ای مضاعف ساخت. سال تحصیلی که آغاز شد، جلسات هم پا گرفت و آن حلقه که گمانم سومین حلقه‌ی مباحثاتی استاد با طلاب یزدی بود، کلید خورد. البته افراد حاضر، به یزدی‌ها منحصر نماندند و افراد مختلفی از مدارس و شهرهای مختلف به ما پیوستند. دیگر، دوران جدیدی برای من شروع شده بود... @jorenush
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↙️ بررسی ابعاد شخصیتی طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد (۳) ♦️مجاهد، انقلابی، عالم، بصیر، ساده‌زیست 🔻درد دین داشت و با جماعت اهل تزویر سر سازش نداشت. 🔻شخصیتی عمیق‌تر و دقیق‌تر از شهید آوینی https://eitaa.com/eslamesyasi
📌 یادداشت استاد سعید مستغاثی در روزنامه کیهان به تاریخ 9 مرداد 1400 🔰 به یاد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد حکایت آن پژوهشگر پرشور و خوش مشرب و ساده زیست ✏️ سعید مستغاثی وقتی با او برخورد می کردی، انگار نه انگار که علاوه بر حوزه علمیه، در دو سه رشته دانشگاهی هم تحصیلات عالی دارد و چندین مسئولیت تحقیقاتی و رسانه ای برعهده اوست. با صفا بود و خوش مشرب و اهل شوخی و بذله گویی ولی در عین حال در مسائل مبرم جامعه و به خصوص وضعیت فرهنگی آن، خیلی جدی بود و بسیار عصبی می شد و جوش می زد. موتوری زیرپایش بود (همان موتوری که او و خانواده اش را بعد از دعای عرفه و در شب عید قربان به ملکوت اعلا برد) و خانه محقری در پایین دست ترین بخش های قم، اجاره کرده بود و خوشحال بود که از معماری سنتی برخوردار است و در آن حریم محرم و نامحرم رعایت می شود. آرام و قرار نداشت، یا در حال مطالعه بود و تحقیق و درس خواندن یا در حال بحث و فحص های فرهنگی و علمی و یا در حال درس دادن و نوشتن. یک بار که پس از فارغ التحصیلی دوره عالی یکی از رشته ها، دیدم دوباره مشغول درس خواندن است، پرسیدم دیگر این ماجرا چیست؟ گفت: می خواهم دکترای رشته ای را به زبان انگلیسی بخوانم که حداقل در یک زبان دیگر هم مسلط بشوم! بار دیگری که دیدمش، کتاب هایی از تاریخ هنر و فلسفه هنر دستش بود، گفت: دارم دکترای فلسفه هنر می خوانم! و یک بار هم ناظر دفاعش از پایان نامه دکترای رشته ای دیگر در یکی از دانشگاه های کشور بودم! هر وقت که او را می دیدم، انبوهی از دستنوشته و کتاب و... زیر بغلش بود و با شور و حرارت بی نظیری درباره آنها سخن می گفت، گویی تازه موضوعات جدیدی کشف کرده و با مسائل نویی برخورد داشته است. برای هر موضوعی ده ها کتاب و رفرنس و منبع معرفی می کرد و در عین حال اصلا متکلم وحده نبود و با پرسش های متعدد سعی می کرد از آنچه طرف مقابلش هم می داند، نهایت بهره را ببرد. و البته همه اینها را در گوشه کلاس ها و اتاق ها و حجره ها حبس نکرد، به طور مداوم در دانشگاه ها و مراکز آکادمیک سراسر کشور جلسه درس و سخنرانی داشت و مباحث تاریخی و هنری و روز را به نحو هوشمندانه و استادانه ای در کنار یکدیگر تحلیل می کرد، در یک سالی آمار گرفتیم، قریب به ۵۰۰ جلسه سخنرانی و درس در دانشگاه ها و حوزه های سراسر کشور برگزار کرده بود! فعال فضای رسانه ای بود و دوره های متعدد سواد رسانه ای برای دانشجویان و طلاب برگزار کرد که حقیر هم در چند دوره آن، همکار و در کنارش بودم. سعی می کرد در تحقیقات و پژوهش های خود، دانشجویانش را نیز همراه گرداند و از همین روی در تالیف کتاب هایش، ده ها دانشجو و طلبه شرکت داشتند و هر یک تحت مدیریت او به گونه ای بخشی از تحقیق و پژوهش و تالیف را برعهده گرفته بودند که نامشان نیز برروی جلد آن کتاب ها ثبت شده است. کتاب هایی مثل «تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما» یا «دین در سینمای شرق و غرب» و یا «اسطوره های صهیونیستی سینما» و... روزگاری نشریه «رواق اندیشه و هنر» را در می آورد و به عمیق ترین مسائل فکری هنر در دنیای امروز می پرداخت. روی سینمای امروز دنیا خیلی کار کرده بود، خصوصا روی برخی فیلم ها مانند مجموعه «هری پاتر» یا «ارباب حلقه ها» که به جرات می توانم بگویم تقریبا منبع و نوشته و نظری در زمینه آن دو فیلم در دنیا نبود که او پی گیر نشده و از قلم انداخته باشد. مثلا برای «ارباب حلقه ها»، همه کنه و بن اندیشه های «جی. آر. آر. تالکین» (نویسنده اش) را بیرون کشیده بود. برنامه های متعدد برای بالا بردن سواد دانشجویان و طلاب می ریخت و در مراکز مختلف مثل مرکز فرهنگی هنری حوزه علمیه قم و انجمن سواد رسانه ای طلاب و...به اجرا در می آورد. کارشناسی را که برای برنامه های یاد شده دعوت می کرد، حتی در یک روز حداکثر استفاده را از زمان او برای دانشجویان و طلاب می برد. مثلا خاطرم هست در یکی از این دوره ها، از صبح ساعت ۸ تا ۱۲ ظهر برای دو گروه از دانشجویان ارشد و طلاب سطح عالی حوزه، کلاس شناخت سینما داشتم و بعد از ظهر هم حدود ۴ ساعت برای خواهران جامعه الزهرا که اغلب در سطح عالی حوزه تحصیل می کردند و بعضا همکاران دکتر فرج نژاد در پروژه های تحقیقاتی اش بودند، همان کلاس را برگزار می کردیم و در بین این کلاس ها هم یا دوربین ضبط می آورد و درباره مباحث مورد نظرش صحبت می کرد و یا جلسه ای برای یافتن راهکار برخی مسائل مطرح در عرصه های فرهنگی و هنری برقرار می ساخت. ادامه🔻🔻🔻🔻🔻 https://eitaa.com/eslamesyasi
ادامه🔺🔺🔺🔺🔺 📌 یادداشت استاد سعید مستغاثی در روزنامه کیهان به تاریخ 9 مرداد 1400 🔰 به یاد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد حکایت آن پژوهشگر پرشور و خوش مشرب و ساده زیست ✏️ سعید مستغاثی در جامعه المصطفی هم درس می داد و تعداد انبوهی دانشجوی خارجی از کشورهای مختلف، از کلاس هایش بهره می بردند. در یکی از این کلاس هایی که بنده را برای درس سینما دعوت کرده بود، دانشجویان رشته های دکترا از عراق و اندونزی و چین و هند و... حضور داشتند و به خاطر حضور استادی همچون دکتر فرج نژاد برعکس اغلب کلاس های دیگر دانشگاه ها، چقدر پرسشگر و با روحیه محققانه و جوینده مسائل جدید، کلاس را مورد استفاده قرار می دادند. در ایام نزدیک به راهپیمایی اربعین، پذیرای بسیاری از زائران کشورهای مجاور برای سفر کربلا بود و از همان فرصت هم برای آگاهی دادن و بالا بردن سواد رسانه ای و هنری آنها بهره می جست. علی رغم همه سواد فوق العاده و معلومات عالی در دین و هنر و فلسفه و رسانه و... اما اهل افاده و طاقچه بالا گذاشتن هم نبود، اگر برای جلسه یا گفت و گویی دعوتش می کردی، از هر کجا که در این مملکت بود، چه قم و چه یزد (شهر پدری اش) و چه مشهد و زابل و... می آمد. ایام بسیاری در کارگروه رسانه و هنر پژوهشگاه اندیشه و هنر اسلامی در کنار او و چند دوست باصفایش، گپ زدیم و یاد گرفتیم و حظ بردیم. برای مستند «راز آرماگدون» و «... اینک آخرالزمان» و... بدون هیچ چشمداشتی آمد و هر چه اطلاعات داشت را در طبق اخلاص گذارد و رفت و وقتی برای پنل سینمای آخرالزمانی جشنواره جهانی فیلم فجر در بهار ۱۳۹۸ دعوتش کردم، نه تنها خودش که گروهی از دانشجویان و طلاب را نیز با هزینه خودش آورد و یکی از پرمغزترین سخنرانی ها را در آن جلسه ارائه کرد. اما علی رغم همه این معلومات و صدق و صفا و جهد و تلاش، از بی انصافی ها و نادانی ها و بی حرمتی های برخی دوستان گله مند بود. و با حرارت و دلخوری غریبی (که عادت و سیره اش نبود) از این موضوع شاکی بود حتی بیشتر از عصبانیتی که نسبت به خودباختگان و پشیمانان وادادگان از انقلاب داشت. در تابستان ۹۸ که برای آخرین بار برای درس سواد رسانه ای و کارگاه نقد سینما، دوره ای را در مرکز فرهنگی دفتر تبلیغات اسلامی قم داشتم، دیگر او آنجا نبود و با تغییر مدیریت، عذرش را خواسته بودند. در آخرین دیدار که آمده بود تا برای جلسه ای درباره ساخت مستند با گروهی از جوانان، همکاری کنم، حتی به داخل مرکز هم راهش ندادند! آن روز دلگیر و ناراحت، چند خیابان را پیاده رفتیم و می گفت ده ها پروژه ناتمام تحقیقی و علمی رسانه ای دارد که همش مانده و کسی حمایت نمی کند. می گفت این مملکت و سرزمین و انقلاب بیش از هر چیز نیاز به آگاهی و سواد دارد و هر بدبختی می کشیم ناشی از همین ناآگاهی و جهل و بیسوادی خصوصا در میان طبقه به اصطلاح نخبه و امروز در میان جوانان انقلابی است! لحظاتی را در دفتری دیگر درباره ساخت مبرم ترین فیلم های مستند آگاهی بخش در حوزه رسانه و تاریخ جلسه ای داشتیم که حقیر هم هر چه می دانستم گفتم و او مرتب یادداشت برمی داشت. اواخر اسفند ۹۸ بود که برای جلسه ای برای پایان فروردین ۹۹ تماس گرفت اما ویروس منحوس کرونا دیگر مجال دیدار مجدد را نداد تا امروز که آن خبر را شنیدم... https://eitaa.com/eslamesyasi
یادداشتی از مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد سینما ساحل نجات صهیون (بخش اول) اخیرا صهیونیست ها شرکت های جدیدی در سینمای آمریکا تاسیس کرده اند که همان آرمان های قدیمی بنی صهیون را با رنگ و لعاب و جذابیت های بیش تر گسترش می دهند؛ مانند شرکت دریم ورکز که استیون اسپیلبرگ و یارانش راه اندازی کرده اند. از آغاز شکل گیری سینما در سواحل شرقی آمریکا، یهودیان و صهیونیست ها قدرت آن را دریافتند و با گسترش فعالیت ها در ساحل غربی، شهرک هالیوود را تاسیس کردند. آن ها هر روز بیش از پیش در آنجا سرمایه گذاری می کردند تا اینکه توانستند لقب «سلطان سینما» را به خود اختصاص دهند. پایه گذاری هالیوود با نام هایی چون برادران وارنر، ساموئل گلدن، لویی مایر، کارل لمله هادکنسون، آدولف زوکر و ویلیام فاکس همسان است و ما را به یاد شرکت های آغازین یهودی می اندازد که هنوز هم نقش مهمی در بازی های فکری و سیاسی هالیوود بازی می کنند. در اهمیت این شرکت ها همین بس که فیلم های تاثیرگذار و شاخصی چون ماتریکس یک، دو، سه، هری پاتر یک، دو، سه، چهار، پنج، تراوا و... را شرکت برادران وارنر ساخته و فیلم های پر فروش و موثری چون جنگ های ستاره ای، روز استقلال، عصر یخی، روز پس فردا، امپراتوری ضربه می زند و... را شرکت فوکس قرن بیستم تولید کرده است. یونیورسال، آثار مهمی چون پارک ژوراسیک، دنیای گمشده (پارک ژوراسیک)، کینگ کنگ، ملاقات با والدین، بروس توانا و... را در کارنامه سال های اخیر خود دارد و پارامونت خالق تایتانیک، فارست گامپ، جنگ دنیاها، ماموریت غیرممکن ۲، روح و... می باشد. برای آنان که با سینما و گیشه در هالیوود آشنایی دارند، فقط نام این فیلم ها که همگی جزء پرفروش ترین فیلم های دو دهه اخیر هستند، کافی است که به قدرت بی بدیل صهیونیسم در هالیوود پی برند. در فیلم های مذکور و دیگر آثار این شرکت ها، سیاست های فرهنگی، مذهبی و سیاسی خاصی دنبال می شود که برخی از آنها بدین قرارند: ترویج نگاه آخرالزمانی با مبانی عهد عتیق (توراتی)، گسترش فرقه کابالیسم (تصوف یهودی) و شیطان گرایی، بسط اندیشه خودمحوری اندیشه بشری، نگاه انحرافی توراتی به مقوله وحی و پیامبری، عصمت زدایی و سکولاریزاسیون اولیا و انبیای الهی، تحریف تاریخ، جعل داستان ها و اساطیر و افسانه های خاص، تقدیس روابط نامشروع و عشق زمینی، تعمیم سکس و خشونت و جادو و خرافه، رواج ماده گرایی و لیبرالیسم و فمینیسم، القای برتری نژادی یهودیان و تروریست بودن مسلمانان، اسلام هراسی و اسلام ستیزی، تبلیغ فرقه ها و عرفان های صهیونیستی بودیستی و ادیان جعلی جدید، بازتولید معناگروی زمینی شده و بهشت مادی واتوپی یهودی، القای فرهنگ الهی و نشان دادن مدرنیته و جنگ طلبی به مثابه تنها راه نجات بخش بشر، پروژه موعودسازی بر اساس تفکرات یهودی و کابالایی، الگوسازی و اسوه سازی از قهرمانان دنیاطلب و مقام پرست و... اخیرا صهیونیست ها شرکت های جدیدی در سینمای آمریکا تاسیس کرده اند که همان آرمان های قدیمی بنی صهیون را با رنگ و لعاب و جذابیت های بیشتر گسترش می دهند؛ مانند شرکت دریم ورکز که استیون اسپیلبرگ و یارانش راه اندازی کرده اند. وی پس از ساخت فیلم فهرست شیندلر-که به تثبیت اسطوره هلوکاست می پرداخت- جوایز کلانی از موسسه های مالی و سیاسی صهیونیست های آمریکا، اروپا و اسرائیل گرفت و توانست این شرکت را پایه گذاری کند. https://eitaa.com/eslamesyasi
(بخش دوم) آثار تاثیرگذاری چون پرنس مصر، «شرک» ۱، ۲، ۳، ماداگاسکار، نجات سرباز رایان، فرار مرغی و... در جهت گسترش اهداف صهیونیسم به خوبی پیش رفته اند و جزو آثار پر فروش این شرکت به شمار می آیند. صهیونیست ها از تاثیر اسطوره پردازی و الگودهی اساطیر نیز به خوبی آگاه بوده و اسطوره های سینمای صهیونیستی را بیش از گذشته رواج داده اند؛ اسطوره هایی همچون: سرزمین مادری و موعود، ده سبط گمشده، آوارگی یا دیاسپورا، مظلومیت یهود، شیطان قدرتمند، خدای ضعیف قوی، برتری نژاد یهودی، سرزمین بدون مردم برای مردم بدون سرزمین، معاد دنیوی، ناجی قومی و قبیلگی، یهودستیزی هیتلر، فاشیسم ستیزی صهیونیست ها، اتاق های گاز، نسل کشی یهودیان هولوکاست، ساختن صابون از روغن بدن یهودیان در کوره های آدم سوزی، انگیزاسیون مسیحی، رنسانس سعادت بخش، اصلاح طلبی پروتستان ها، عرفان ظلم پذیر، تثلیث، نبرد نهایی آرماگدون، مظلومیت تاریخی یهودیان، عقب ماندگی مسلمانان و آفریقاییان، کشف آمریکا، سرخ پوست ها و سیاه پوست های وحشی و بی تمدن، انحصار تمدن در غربی ها، حقوق بشر غربی، متافیزیک اومانیستی، کاپیتالیسم مهربان، سوسیالیسم مردمی، آزادی اطلاع رسانی در غرب و... در یک کلام می توان گفت که در دریای متلاطم قرن پانزدهم هجری، یهودیان جزیره نجات خود را سینما و رسانه یافته و توانسته اند با لنگراندازی در این ساحل نجات، از امواج توفنده و رو به تزاید انقلاب معنوی اسلام در امان باشند؛ اما به خواست خدا اگر ما بکوشیم و بتوانیم در مسیر الهی از رسانه ها استفاده کنیم، نتیجه غیر از این خواهد بود. منبع: فصلنامه فرهنگ پویا، شماره 8، شهریور 87 https://eitaa.com/eslamesyasi
سینما ساحل نجات صهیون.pdf
130.8K
فایل پی دی اف مقاله «سینما ساحل نجات صهیون»👆
↙️ پای کار اسلام 💢 خاطرات محسن مومنی از طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد 💢قسمت ۲۸: مبارزه با جمود، تحجر و دگم اندیشی ♦️اولین باری که با کتابهای شهید آوینی آشنا شدم، دوران دبیرستان بود. 🔻اما خیلی جدی نگرفتم چون اهمیت نگاه شهید آوینی را نفهمیدم. 🔻شاید برای اولین بار و به طور جدی، حسین فرج نژاد بود که ما را با عمق نگاه شهید آوینی آشنا کرد. 🔻در جلسات صبح جمعه، به کوچکترین مناسبتی نام کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» را از زبان حسین می‌شنیدم. 🔻 اینقدر شنیدم و آنقدر روی نام و نگاه او تاکید کرد که مشتاق شدم آثار شهید آوینی را یک دور بخوانم. 🔻اصلا برای اولین بار، حسین بود که ما را با مفهوم "توسعه" و ذات و ماهیت آن آشنا کرد. 🔻کم کم پای آثار شهید آوینی به مباحثه ها باز شد، از آیینه جادو گرفته تا حلزونهای خانه به دوش و فتح خون. 🔻حسین با تفکرات سید احمد فردید هم آشنا بود، نگاه انتقادی طرفداران و شاگردان فردید مانند مرحوم محمد مددپور، دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر محمد رجبی و... به تمدن غرب را می پسندید اما انتقاداتی به آنها نیز داشت. 🔻بعدها و باز هم برای اولین بار، نام مارتین هایدیگر، فیلسوف مشهور اگزیستانسیالیسم آلمانی را از زبان حسین شنیدم. 🔻او برای ما از کانت، دکارت، هیوم، هگل، هایدیگر، نیچه و حتی فیلسوفهای پست مدرن غرب میگفت اما با تعابیری کاملا انتقادی و بعضا تند. 🔻برای حسین، عقلانیت دینی و فلسفه اسلامی بسیار مهم بود. او خود را پیرو آیت الله مصباح و آیت الله جوادی میدانست و به این دو شخصیت علمی، بسیار احترام میگذاشت. 🔻البته جریانهای داخلی مدافع غرب و لیبرالها را نیز به شدت نقد میکرد و از انحرافات عبدالکریم سروش(شاگرد پوپر) و حلقه کیان برایمان میگفت. 🔻حسین با گروه های اخباری و تفکیکی نیز به شدت مخالف بود. جریانها و شخصیتهای این طیف را خوب میشناخت، هم در قم و مشهد و هم در برخی شهرهای دیگر. 🔻برای ما از تحرکات اخباری ها در تاریخ معاصر میگفت و از مرحوم وحید بهبهانی به بزرگی یاد میکرد، چراکه وحید بهبهانی با تقویت جریان اصولی موجب تضعیف جریان اخباری شده بود. 🔻از انجمن حجتیه برایمان میگفت و انحرافات فکری آنها را توضیح میداد. 🔻حسین فرج نژاد، فردی آزاد اندیش بود و درباره تمامی این مکاتب و جریانها مطالعه میکرد و نسبت به انحرافات آنها نقدهای علمی داشت. https://eitaa.com/eslamesyasi
استادفرج نژاد.mp3
3.44M
🔹مشکل اصلی و راه چاره از نظر استاد چه بود؟ 🎙استاد فرج‌نژاد: در حوزه چقدر به قرآن اهمیت می‌دهیم؟ دشمن شناسی یعنی تاریخ و قرآن؛ آنوقت در حوزه چقدر تاریخ و قرآن خوانده می‌شوند؟کم کاری حوزه در بحث دشمن شناسی مشهود است. 🔹 راه حل آنست که 5 مساله را دنبال کنیم 1. ولایت فقیه 2. دشمن شناسی 3. تاریخ 4. قرآن 5. معنویت و ارتباط با شهدا شهدا 📌 https://eitaa.com/eslamesyasi
كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى، فَيُخَالِفُهُ 👈فعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا، فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِير. 🔹مرا در گذشته برادرى بود، كوچكى دنيا در نظرش او را در نظرم مى نمود. از سلطه شكمش آزاد بود، آنچه نمى يافت آرزو نمى كرد، و هرگاه مى‌يافت زياده روى نداشت. افتاده بود و او را ناتوان مى‌شمردند، ولى به وقت جدّ و جهاد شير خشمگين و مار زهرآگين بود. چيزى را كه مى گفت انجام مى داد، و آنچه را عمل نمى كرد نمى گفت. اگر در سخن بر او غالب مى شدند در سكوت مغلوب نمى شد، و بر شنيدن حريص تر از گفتن بود. هرگاه دو برنامه پيش مى آمد دقت مى كرد كه كدام به نزديك تر است پس آن را مى نمود. 👈بر شما باد به اين اوصاف و ملازمت و رغبت به آنها، پس اگر همه آنها را قدرت نداريد بدانيد كه به دست آوردن اندك بهتر از ترك بسيار است. 📗نهج البلاغه، حکمت 289. استاد 🆔 https://eitaa.com/eslamesyasi
↙️ پای کار اسلام خاطرات ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد قسمت 29: وظیفه شناس و بی تکلّف 🔻🔻🔻 من تا قبل از آنکه استاد فرج نژاد را ببینم، وصف ایشان را شنیده بودم. فکر میکردم ایشان استادی معمم و با پرستیژ هستند که حتی قدری هم خودشان را میگیرند و غرور و تکبر دارند...اما اصلا این طور نبود. بار اول که استاد فرج نژاد را دیدم، توی اردوی نخبگان مدرسه عشق (دارالولایه) بود. محل برگزاری اردو، آهن شهر بافق بود و موضوع اردو، تاریخ معاصر بود. اولین مواجه من با استاد در همان اردو بود. ایشان خیلی ساده بین بچه ها راه میرفت و میگفت بچه ها این فرم هایی که دادیم را با دقت پر کنید. این کار را افراد دیگه هم میتونستن انجام بدن، اما ایشان خیلی ساده و بی تکلف خودشون دنبال کار بچه ها بودند. استاد فرج نژاد میگفت چون حضرت آقا فرموده اند خواندن تاریخ معاصر بر جوانان واجبه، داریم اردو برگزار میکنیم! یک جمله آقا باعث شده بود تا ایشون یک اردو برگزار کنند و این نشان از تقید استاد نسبت به بیانات حضرت آقا بود. اساتید قوی هم از قم دعوت کرده بودند، استاد ابوطالبی، استاد اشکوری و... همه این اساتید بخاطر اعتبار آقای فرج نژاد بود که اومده بودن وگرنه بعید بود اساتیدی با اون تحصیلات، قبول کنن برای یه تعداد دانش آموز تدریس کنن. 🔸یک جمله پرتکراری را استاد فرج نژاد داشتند که میگفتند: برو مرد شو با کوچک انگاری خودمون مخالف بود، به ما اعتماد به نفس میداد حتی وقتی با من که تازه آن زمان حدود 18 سال داشتم مواجه میشدند انگار با یک انسان چهل ساله روبرو شده بود، خیلی ما را تحویل میگرفت، به شخصیت ما بها میداد. همیشه به تمام سوالها پاسخگو بودن. شبها با اینکه خسته بودن، تا ساعت 1و2 شب مینشستن و با بچه ها حرف میزدن و این هم از بزرگواری ایشان بود. اون زمان من مدرسه تیزهوشان بودم و رشته ریاضی میخوندم. یکسری بتها در ذهن ما شکل گرفته بود مثل کنکور و المپیاد و....که شکستن اونها سخت بود. استاد فرج نژاد ما را از عرفی نگری خارج کردند، آینده را به ما نشان دادند، هربار از ایشان میپرسیدم برم حوزه یا دانشگاه؟ میگفت خودت باید به تصمیم برسی. برامون تعیین تکلیف نمیکرد، میگفت خودمون باید برسیم و انتخاب کنیم. در این اردوها خیلی از بچه ها مسیر زندگیشون را پیدا میکردند، اینکه من کی هستم و به کجا میخواهم برسم دغدغه اکثر رفقا میشد. از لاک فردی خودشون خارج میشدند و نگاه های اجتماعی پیدا میکردند. یکی از مباحث ایشان ترسیم «درخت علم» بود و برنامه ریزی 15ساله برای هر طلبه ای. استاد برای ما انرژی بخش و محرک بود، نمیخواست ما سیب زمینی باشیم! هر موقع در جلسات ایشون شرکت میکردیم، وقتی بیرون می آمدیم سرزنده تر میشدیم، اصلا خسته نمیشدیم. همیشه وظیفه محور عمل میکردند، یادم میاد دی ماه 96 که شد ایشون مثل همیشه به دنبال انجام وظیفه بود و این دغدغه را به ما هم منتقل میکردند. ایشان میرفت بعد به ما میگفت بیایید...منتظر کسی نمیموند. دی ماه 96 و بحث فتنه اقتصادی که پیش اومد، ایشون به جد پیگیر مباحث و مطالعات اقتصادی بودن و به ما هم کتابهای متعدد اقتصادی رو معرفی میکردند تا در ایام عید برای اقوام روشنگری اقتصادی داشته باشیم. اصلا «ما نمیتوانیم» را در ایشان نمیدیدم. موقعی که مجلس میخواست اف ای تی اف رو تصويب کنه، صبح جمعه با استاد رفتیم پیش گروهی که برای روشنگری قرداد اف ای تی اف مطالبی رو آماده می‌کردند تا بعد نماز جمعه برای مردم بیان کنند. استاد میفرمودند سجاد ببین برای اینکه بیانات آقا رو اجرا کنیم چقدر باید کار کنیم!! منظورشون این بود که نباید اینقدر برخی مسئولین به دور از دیدگاه آقا فعالیت کنند که ما بخواهیم اینجوری بیاییم وسط میدون. بعد نماز جمعه خود ایشون پلاکارد دست گرفتن و با مردم صحبت میکردند و ابایی از این کار نداشتن. در یک کلام استاد فرج نژاد عالم وظیفه شناس جهادی بی تکلّف بود. 🔷راوی: سجاد مزیدی، طلبه پایه 6 مدرسه علمیه حقانی قم https://eitaa.com/eslamesyasi
↙️ پای کار اسلام 🔴خاطرات ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد 🔹قسمت ۳۰: ایستاده در محراب یکی از دغدغه های استاد فرج نژاد معماری بومی و اسلامی بود. دغدغه ایشان این بود که بر روی معماری یزد کار پژوهشی انجام بدیم و معماری بومی خودمان را بشناسیم و بشناسانیم. به صورت خاص سعی میکرد تا به معماری مسجد جامع یزد و مسجد جامع ابرکوه بیشتر بپردازیم، کار پژوهشی حرفه ای و تخصصی انجام بدهیم، مقاله بنویسیم، و این میراث عظیم را با کار درست و با زبان علمی حفظ و به مردم معرفی کنیم. یادم میاد درباره نشان حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) که در دو طرف محراب مسجد جامع یزد قرار داره با آقای فرج نژاد صحبت کردم. درباره تعدد استفاده از این الگو در مسجد جامع و تکیه امیرچقماق صحبت‌هایی داشتیم. اهمیت معماری یزد و این نقش زیبا برای ایشان طوری بود که وقت گذاشت، تفکر کرد، با دیگر اساتید هنر گفتگوهایی کرده بود، مطالعاتش را تکمیل کرد تا در نهایت آن را به صورت مدون، به مقاله تبدیل کرد. مقاله‌ای با عنوان زیبای «شش گوشه دوار علوی_محمدی در معماری یزد». بعد از چند ماه که به یزد آمده بود، اون مقاله را برام چاپ کرده بود و بهم داد تا نظرم را بهش اعلام کنم. چندین و چندبار با همدیگر یا با دوستان دیگه به مسجد جامع یزد رفته بود، از بخش‌های مختلف آن دیدن می‌کرد و پیرامون آن کلی بحث و گفتگو رقم زده بود. حسین آقا عاشق مسجد جامع بود. زیر گنبد مسجد جامع می ایستاد و از عرفان و هنر اسلامی برایمان میگفت. درباره معماری اجزای مسجد از جمله گنبد، ماذنه و سردر گفتگو می‌کردیم. اگر حرفی، نکته‌ای، مسئله‌ای ابراز می‌کردیم به خوبی گوش می‌داد به طوری که فکر می‌کردی دارد شاگردی‌ات می‌کند، برایمان تحلیل میکرد و از آموزه‌های حکمی و عرفانی‌ این دست‌ساخته‌های هنرمندان این مرز و بوم برایمان میگفت. یادمه یک بار زیر گنبد مسجد جامع بودیم، از گنبد و نقوش آن گفت، از سیر الی الله و رسیدن از کثرت به وحدت و در نهایت عبادت و عبودیت و بندگی را برایمان معنا کرد و رسید به فرش. از حکمت‌ها و اسرار فرش ایرانی برایمان نکته‌ها بیان داشت. برایمان گفت که رنگ لاکی فرش ایرانی خون سیاوش است که زمین را قرمز کرده و ایرانی در همه زندگی‌اش این خون به ناحق ریخته را یادآور بوده، تا جایی که در فرش محل زندگی اش بروز و ظهور کرده است. می‌گفت پس از عرضه اسلام به ایرانیان و فاجعه کربلا، رنگ لاکی فرش ایرانی با خون سیدالشهدا علیه السلام گلگون تر می‌شود و ماهیت دینی مردم این مرز و بوم در همه زندگی شان ساری و جاری است، از فرش تا عرش. او بود که برایمان از سر مکنون الهی در عرفان صحبت می‌کرد و رد آن را تا نقطه مرکزی فرش پر نقش و نگار ایرانی رونمایی می‌کرد. از فرش ایرانی به گنبد گیتی نمای مساجد ایرانی می‌رفت و از آنجا به شش گوشه دوار علوی_محمدی. لحظه به لحظه همراهی با او مکاشفه‌ای بود از دنیای هنر و ذوق ایرانی موحد. ♦️راوی: آصف نجیبیان https://eitaa.com/eslamesyasi
↙️ پای کار اسلام قسمت۳۱: واقعا مربی بود خاطرات ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد 🔻🔻 نزدیکهای انتخابات ریاست جمهوری سال۹۲ بود در ساختمان پرتو منتظر حضور استاد فرج نژاد بودیم، رفقا ایشون رو دعوت کرده بودن برای تحلیل سیاسی. اضطراب داشتم که چطور باید با استاد مواجه بشم، تحویل می گیرد یا نه؟ آخه تا حالا ایشون را ندیده بودم. ناگهان شخصی عینکی با موهای فر با پیراهنی چهار خونه و تیره رنگ با سرعت وارد ساختمان شد. سلام و علیکی با بچه های حاضر کرد و به یکی از اونها گفت: حکیم فشارم افتاده. لیوان آب قندی درست کردند و ایشون هم میل کرد و همین طور حرف می زد. از مضرات قند گفتند براشون. گفت الآن مجبورم، فشارم افتاده. وقتی شنیدم بچه ها استاد صداش می کنند، گفتم: ایشون استاد فرج نژاده؟! هنوز باورم نشده بود، البته بچه ها گفته بودن که اگر ببینیش نمیشناسیش، از بس ساده و بی آلایشه. 🔻🔻 کم کم توی قم ارتباطم با ایشون زیاد شد. حتی اگه مشکل مالی داشتم با استاد در میون میگذاشتم. برای چک ماشینی که خریده بودم پول نیاز داشتم، با اینکه از وضعیت مالی استاد خبر داشتم به او زنگ زدم و مساله را گفتم. گفت من فلان مقدار بهت قرض می دهم و تو بجاش مقاله بنویس،گفتم مگر چه قدر مقاله بنویسم تا حسابمون صاف بشه؟ گفت تو بنویس کار نداشته باش، حتی یک منت کوچک هم سر من نگذاشت، مدتی مقاله نوشتم و بعد دیگه ننوشتم و ایشون حرفی از حسابمان نزد، یک بار به استاد گفتم اما استاد گفت من نمی دانم چه قدر هست هر وقت خواستی مابقیش را بده. 🔻🔻 وقتی با موتور به سمت پردیسان می رفتیم حسابی توی راه با صدای بلند حرف می زد، تازه به پردیسان که می رسیدیم می گفت بیا بریم خونه تا مطالبی را که گفتم یا نیاز داری بهت بدم. ممکن نبود با استاد خوش و بشی داشته باشی و تو را به خانه اش دعوت نکند، آخر شب بعد از کلاسی که با استاد بودیم ما را برد خونه، درب خانه که باز می شد بچه های عزیزش به استقبال می آمدند و استاد من را معرفی می کرد، ما می رفتیم تو اتاق استاد و ایشان سریع می رفتند سلامی به خانواده می کردند و بر می گشتند، اینقدر می خندیدن و شوخی می کردن که مبادا احساس غریبی کنیم. همسرشان بلافاصله سینی چای و دمنوش با میوه می آوردند و استاد به من می گفت: سید چای سیب بخور. فکرش را بکن تا ساعت یک و نیم نصف شب تو خونه استادت باشی، تازه که می خواستی بری او بالشتی بر می داشت زیر دستش می گذاشت و لپ تاپش را دست می گرفت و می گفت سید تا صبح باید این کار را تمام کنم. 🔻🔻 استاد مدیریت چند سایت را بر عهده داشت. زیر ساخت ها را خودش برایمان فراهم می کرد، از کلاس آموزشی تا خریدن اینترنت و... اون چیزی که براشون مهم بود این بود که کار بره جلو حتی اگه از جیبشون خرج کنند. برای تشکیل یک مدرسه علمیه ایشان را دعوت کرده بودند، زنگ زد به من و گفت سید بیا بریم فلان جا جلسه. وقتی اسم اونجا را شنیدم خیلی جا خوردم؟ دیدم راست می گوید، اما توی اون جلسه جدی اصلا جای حرف زدن من نبود ولی ایشون طوری من را معرفی کرد که خودم باورم نمیشد؟! دنبال شهرت خودش نبود، از آبرویش می زد و امثال من را می برد تا رشد کنیم. 🔻🔻 اولین مطلبم را که نوشتم و برای استاد فرستادم، آنقدر ذوق زده شد و تعریف کرد که من کلی کیف کرده بودم، بعضی رفقا با جدیت مخالفت کردن که این مطلب به درد سایت نمی خوره، استاد محکم جواب داد این مطلب از همه بهتره! حتی مرا مسول بخش فرهنگی سایت کرد، کاری که استاد کرد جسورانه و حیرت آور بود. 🔻🔻 با اینکه خودش استاد بود بهترین اساتید را دعوت می کرد. اینقدر اخلاص داشت که حتی یکی از اساتید گفت من این همه تدریس کرده ام هیچ دوره ای مثل این دوره پای کار نبودن. خیلی به اساتید احترام میگذاشت، می گفت پول اساتید را هنوز به منزل نرسیده حتی از جیب خودم هم که شده واریز می کنم. 🔻🔻 به استاد گفتم دوست دارم شهید بشم، گفت سید کاری کن که اینقدر برای دشمن مهم بشی که بیایند تو را بکشند. مرتب می گفت سید باید مرد شوی، باید قوی شوی تا یک مشت لیبرال نتونن روی جوونا و مملکت اثر بگذارن. 🔸راوی: سید ضیاءالدین رضی https://eitaa.com/eslamesyasi
↙️ پای کار اسلام قسمت۳۲ ۱:چیزی از سکونتم داخل قم نگذشته بود. مثل خیلی از طلبه ها احساس مبهمی داشتم از اینکه توو قم چه خبره؟ درس کدوم استاد رو انتخاب کنم؟ برا مطالعات جنبی چه موضوعاتی رو انتخاب کنم؟ در کنار درس و بحث رسمی حوزه، و در بین این همه تنوع موضوعات و اساتید قم، کدوم موضوعات رو اولویت بدهم و کدوم جلسات رو شرکت کنم؟ یکی از رفقای همشهری، جلسه ای رو بهم معرفی کرد و گفت بیا بریم با این جلسه و استادش آشنا بشیم. جلسه آقای فرج نژاد بود که جمعه ها برگزار میشد و هرکسی از طلبه و دانشجو، و در هر سطح علمی میتونست شرکت و استفاده کنه. معمولا جلسات جمعه هاش یا موضوع دقیقا مشخصی نداشت، یا بحثها مکرر از موضوع اصلی خارج میشد؛ چون استاد فضای بحث و گفتگو رو باز میذاشت تا مخاطب بتونه سوالات و دغدغه هاش رو راحت و به هر بهانه ای مطرح کنه‌. اولویت استاد هم توی اینجور جلسات جهت دهی به دغدغه های مخاطب بود؛ هرکسی به‌ شیوه ای. در عین تال که نکات علمی استاد برا بچه ها جذاب و حالب بود، ولی رابطه اغلب اونها با استاد، خیلی زود از حالت استاد_شاگردی خارج نیسد و به حالت رفاقت تبدیل میشد؛ طوری که حتی بعضی بچه ها آقای فرجنژاد رو به اسم کوچکش صدا میزدند: 《حسین》 بدون هیچ پسوند و پیشوندی! حال و هوای حاکم بر جلسات و احساسی که به مخاطب منتقل میشد این بود: روحیه علمی و تحقیقی آقای فرج نژاد با غیرت و حمیت دشمن‌ستیزانه اش ترکیب شده بود و از او ساخته بود که شاکله زندگی‌ و طرحهای پژوهشیش رو غیرت دشمن‌ستیزان او شکل میداد. رابطه‌ صمیمی و خودمونی او با بچه ها این روحیه را به آنها هم منتقل میکرد‌. ۲: رسیدیم به تابستان؛ تابستاتی که مقارن شده بود با ماه مبارک رمضان. درسها تعطیل شدند و اکثر طلبه ها به شهرستانهاشون رفته بودند. با یکی از رفقا موندیم قم برا استفاده از یکسری برنامه های علمی، و خصوصا جلسه با استاد فرج نژاد. روزی ۳ ساعت میرفتیم خانه استاد و مباحثه میکردیم. یکی از مهمترین محورهای بحثمون کتاب "زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران" بود؛ کتابی که تاریخ معاصر ایران رو با رویکرد دشمن شناسی و با تاکید بر نقش یهود در استعمار جهان و ایران مورد تحقیق قرار میداد. استاد این کتاب تحقیقی رو چندین بار با افراد مختلف مباحثه کرده بود و حاشیه‌هایی هم بر این کتاب نوشته بود. ۳: در مباحثه کتاب "زرسالاران..." وقتی بحث تاریخ اندلس اسلامی (اسپانیای بعدی) تموم شد، استاد فرج نژاد به عنوان جمع بندی و نتیجه‌گیری عملی از بحث گفت: تاریخ تمدن اسپانیا نشون میده که این سرزمین ظرفیت بالایی در اسلام‌گرایی داره. باید روی اون کار کنیم و طرح عملیاتی برا گسترش اسلام در اسپانیا بنویسیم من که تا اون موقع، به مسائل اسلام و جهان اینطوری نگاه نکرده بودم، با تعجب گفتم: 《ما طرح بنویسیم برا اسلام‌گرایی اسپانیا؟!! مگه ما چکاره مملکت و دنیا هستیم؟!! مگه ما قدرت و امکانات برا چنین کارها و افکاری داریم که حالا بنشینیم طرح عملیاتی‌ش رو بنویسیم؟!!》 استاد فرج. نژاد که میخواست بلندهمتی خودش رو به شاگرداش هم یاد بده، جواب داد: 《پول نمیخواد؛ میخواد. اگه بلد باشیم عقلمون رو درست رو بکار بندازیم، بقیه مشکلات‌مون حل میشه》 بعد همونجور که نشسته بود، پاچه شلوارش رو نشونمون داد! و گفت: 《هندل موتورم خراب شده؛ هنوز نتونستم درستش کنم. وقتی هندل میزنم برمیگرده و پاچه شلوارم رو پاره کرده. ببین! منِ پاچه‌پاره دارم به فروپاشی نظام سلطه آمریکا و صهیونیسم فکر میکنم و طرح مینویسم. کشور ما به طرحهای کلان نیاز داره.》 بعد، با اون لحن همیشگی خطاب به من گفت: 《بِجُنب! بجُنب، زود مَرد شو! که خیلی کار داریم. باید زیاد کتاب بخونی تا مَرد بشی!》 راوی: محسن عطارمنش https://eitaa.com/eslamesyasi
اسلام سیاسی | مومنی
#خاطره ↙️ پای کار اسلام قسمت۳۲ ۱:چیزی از سکونتم داخل قم نگذشته بود. مثل خیلی از طلبه ها احساس مب
↙️ پای کار اسلام قسمت۳۳ ۴: میگفت: بچه‌ها! بزرگترین دشمن اسلام کیه؟ یهود. آیه قرآن چی میفرماید؟ "لَتجدنَّ اَشدَّ الناس عداوتاً للذین آمنوا الیهود". آیه رو تحلیل کنید: لام مفتوح 《لَتجدنّ》 برا تاکید؛ نون آخر 《لتجدنّ》 برا تاکید؛ تشدید روی نون یعنی تاکید بیشتر؛ استفاده از ماده "شدت" (اَشدّ) یعنی تاکید؛ میفرماید 《اشدّ الناس》 یعنی از همه سرسخت‌تر در دشمنی. هیچ نردمانی دشمن‌تر از اینها نیستند... . دیگه قرآن چجوری بفهمونه که باید دشمن‌شناسی کار کنید؟! خدا چجوری بگه باید یهود رو بشناسید؟! ما چقد کار کردیم؟! تفاسیر ما ختی ذیل همین آیه چقد به یهود پرداختن؟! تقریبا هیچی. سروصداش خیلی جاها هست؛ ولی کار عمیق و حدی علمی که اهداف و استراتژیها و طرحهاشون رو دقیقا تبیین کنه و مشخص کنه که ما دقیقا در مقابلشون چه استراتژیهایی رو باید در میش بگیریم انجام نشده. حوزه باید رشته یهودشناسی داشته باشه اونهم با نگاه دشمن‌شناسانه. دانشگاه هم همینطور. یکی از آرزوهای من اینه که یه روز دایره المعارف یهود بنویسم؛ و خواهم نوشت‌. اگر من مُردَم و عمرم کفاف نداد شماها باید بنویسید. اگه یه دایره المعا ف قوی توو این زمینه نوشته بشه مسیر باز میشه.》..... چند سال بعد، استاد فرجنژاد تالیف دایره المعارف یهود در قرآن رو تحت اِشراف آیه الله علم الهدی شروع کرد. از بچه ها هم دعوت به همکاری میکرد‌. وقتی میخواست پروژه رو توضیح بده این نکته رو هم تذکر میداد: 《من بخاطر این پروژه اسمم توی لیست سازمان سیای آمریکاست. هرکسی هم توو این پروژه مشارکت بکنه اسمش میره توو لیست سازمان سیا》. ۵: یه روز گفت: من هر روز بعد از این جلسه، یه جلسه نقد فیلم دارم؛ اگه میخواهید بیایید با هم بریم. هر روز ماه رمضان، بعد از ۳ ساعت مباحثه کتاب "زرسالاران..." توو خونه‌ش، میرفتیم به جلسه ۶ ساعته نقد فیلم. مخاطب جلسه نقد فیلم چند نفر از جوونای بالاشهرنشینی بودند که پای ماهواره بزرگ شده بودن و... . نقد فیلم بهانه‌ای بود برا طرح مسائل کلامی و فلسفه سیاسی و... . به بهانه نقد فیلم سعی میکرد هم عقائد مخاطب رو ترمیم و تعمیق کنه، هم اونها رو دشمن‌شناس بار بیاره، و هم ازشون یه کنشگر فعال انقلابی بسازه. دربرخورد با شبهات و سوالات سعی میکرد ذهن مخاطبش رو متوجه لایه‌های مبنایی و عمیق بحث بکنه و بر اساس مبانی، اشکالات موردی و مصداقی رو هم حل کنه. مثلا وقتی کسی به عملکرد رهبری اشکال میگرفت، اول به فراخور حال مخاطب، نظام سیاسی اسلام و مبانی فلسفه سیاسی رو مطرح میکرد و اشکالات مصداقی رو هم جواب میداد.یکی از بچه های اون جلسه که اوائل منتقد رهبری بود، بعد از مدتی عکس رهبری رو روو صفحه گوشی‌ش میگذاشت. یکی دیگه از بچه‌های اون جلسه رو بعدها توی هیئت حاج مهدی سلحشور (هیئت فاطمیون قم) و پای درس خارج تفسیر "یهود در قرآن" آیت الله علم الهدی میدیدم؛ تفسیری با رویکرد دشمن‌شناسی. این حوون با همون شلوار لی جذبش میومد پای درس تفسیر مینشست و گاهی به تناسب خودش، وارد سوال و جواب با آیت الله علم الهدی هم میشد. علاوه بر اینکه دنبال این بود که ببینه برا اقتصاد مقاومتی چکار عملی میتونه انجام بده. راوی: محسن عطارمنش https://eitaa.com/eslamesyasi
اسلام سیاسی | مومنی
#خاطره ↙️ پای کار اسلام 🔴خاطرات ارسالی توسط یکی از مخاطبان کانال «اسلام سیاسی» درباره طلبه مجاهد
یادم می آید هنگامی که در کوچه های تنگ و کاهگلی محله فهادان یزد باهم قدم می‌زدیم، میگفت: یه دونه از این کوچه ها را با کل ساختمانها پس و خیابانهای بالا شهر عوض نمی‌کنم. حسین، این طوری به ما درس مردم ‌شناسی، درس خودشناسی و خداشناسی می‌داد. وقتی بر روی نقشه ها و طرح های اسلیمی در معماری و کاشی‌کاری مسجد جامع یزد با هم صحبت می‌کردیم، حسین آقا نکات بسیار شگفت انگیزی می‌گفت و ارتباطش را با معماری سایر ابنیه دوره تیموری به خصوص مسجد گوهرشاد بیان می‌کرد. وقتی درباره نقوش فرش ایرانی برایمان صحبت کرد، ارتباطش را با افسانه های شاهنامه فردوسی و بعد هم ارتباطش را با داستان کربلا و قرب و بعد نسبت به ذات اقدس الهی تحلیل می‌کرد. استاد فرج نژاد به علت اشرافی که به تاریخ تمدن داشت و از طرف دیگه به علت مطالعات گسترده در هنر و معماری، می‌توانست پیوند تاریخ، تمدن و معماری را بازشناسی کنه و ابعاد مختلف این موضوع را بیان کنه. https://eitaa.com/eslamesyasi
🔻نشریه الکترونیکی "فرمانده خط آتش" صفحه اول ♦️به یاد طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد https://eitaa.com/eslamesyasi
🔻نشریه الکترونیکی "فرمانده خط آتش" صفحه دوم ♦️به یاد طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد https://eitaa.com/eslamesyasi
فرمانده خط آتش.pdf
4.83M
↙️ فایل پی دی اف نشریه الکترونیکی "فرمانده خط آتش" 🔻یادنامه طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد https://eitaa.com/eslamesyasi
نقد اقتصاد لیبرال.mp3
5.72M
🔉 پادکست صوتی 🔶 موضوع |نقد تفکر اقتصاد لیبرالی 🎙دکتر 🔹دانشگاه‌های شبه اقتصادی ما و کتاب‌های شبه علمی اقتصاد که به وفور در دانشگاه‌های ما ترجمه می‌شود و حتی بعضی موسسات شبه تخصصی قم به اسم "اقتصاد" دارند «شبه علم» را رواج میدهند! 🔹نتیجه وضعیت امروز اقتصاد کشور، ماحصل تفکر مکاتب شبه علمی است که از آمریکا و اروپا ترجمه می‌شود و بدون نقد درست و بدون توجه به مبانی ایدئولوژیک و تند اقتصاد غرب؛ و بدون توجه به مبانی فلسفی؛ در دانشکده‌های شبه اقتصادی ما بدون توجه به قرآن و خط اهل بیت پیاده‌سازی می‌شود! https://eitaa.com/eslamesyasi
🔹پیش‌نیازهای کار رسانه اي از منظر دکتر 🖋استاد فرج‌نژاد، متن زیر را به عنوان پیش‌نیازهای کار رسانه اي نگاشته‌ بودند: 1- شناخت اسلام ولايي (قرآن شناسي، انسان شناسي، هستي شناسي، معرفت شناسي، فلسفه سياست و اخلاق و تاريخ و فلسفه هاي مضاف علوم) 2- توان اجتهاد نسبي براي استفاده از قرآن و احاديث در حوادث واقعه(ادبيات، اصول، رجال، درايه، فقه) 3- شناخت تاريخ تمدن اسلامي و توان هزار ساله اسلام در اداره جامعه. 4- شناخت دقيق دنياي پيراموني (سياست واقتصاد روز)با محوريت فلسفه تاريخ قرآني وفرمايشات رهبري. 5- شناخت جدي تاريخ، خصوصا تاريخ معاصر. 6- شناخت دقيق تمدن رقيب غربي و جنايات آنها. 7- شناخت دشمن با محوريت شناخت خدعه هاي شيطان ويهوديت ماده گرا وصهيونيسم. 8- شناخت رسانه ها وارتباطات بين المللي. 9- شناخت فلسفه و تاريخ هنر با حاکميت جهان بيني اسلامي. 10- شناخت هنر وتکنيک هاي سينما وتاريخ سينما واصول نقد برنامه هاي تلويزيوني و رسانه اي. 11- اسطوره شناسي خصوصاً اساطير ايران، مصر، بابل، روم، يونان، هند، چين، ژاپن، آمريکا واسترالياي باستان ودين شناسي خصوصا اسلام، بوديسم، يهوديت، مسيحيت، هندوئيسم. 12- شناخت مهم ترين اديان و عرفان ها وفرقه هاي جعلي جديد، مانند بهائيت، وهابيت، پروتستانتيسم، پيوريتانيسم، مسيحيت صهيونيستي و... 🆔 @darseenghelab .......... https://eitaa.com/eslamesyasi
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مهمترین مؤلفه‌های تمدن غربی ▪️استاد •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 📌آدرس کانال؛ 🆔 https://eitaa.com/eslamesyasi
یادش بخیر همین چند ماه پیش بود که با استاد فرج نژاد عزیز یه جلسه وبیناری داشتیم انگار همین دیروز بود https://eitaa.com/eslamesyasi
و اما امروز... ای سرا پای وجودت همه زخم و غم و درد https://eitaa.com/eslamesyasi