🔺 از ویژگیهای بارز آیتالله مصباح که همیشه برای من تعجب برانگیز بود، تواضع شدید ایشان بود.
⬅️ مستحضرید که در بین اهل علم، تعریف کردن از عالمِ همترازِ همعصر واقعا چه هنر و تواضعی میخواهد!
ببینید آیتالله مصباح که از بزرگان فلسفه در عصر حاضرند، با چه تعابیری دربارهی آیتالله جوادی صحبت میکنند:
"واقعاً اصل در رياست فلسفه اسلام در اين عصر با آقای جوادی است والا اگر ما اينجا برای چند طلبه بحث فلسفی مطرح می كنيم، معنايش اين نيست كه نام بنده در كنار حضرت آيت الله جوادی آملی برده شود..."
📽 فیلم زیر را ببینید که آیتالله مصباح در این سن و سال چطور خم میشوند و دست آیتالله شبیری زنجانی را میبوسند👇
https://eitaa.com/asnadkashkool/17
رحمت و رضوان الاهی به روح بزرگش...
💠به کشکول یک طلبه بپیوندید🔰🔰🔰
🆔 @KashkooleTalabeh
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 فیلم اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر آیتالله مصباح یزدی. ۹۹/۱۰/۱۳
@almorsalaat
مکتب خانه
💠 فیلم اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر آیتالله مصباح یزدی. ۹۹/۱۰/۱۳ @almorsalaat
اللهم إنّا لا نعلم منه إلا خیراً
#یادداشت_ویژه_تحول
⬅️ مصباح، چراغی که خاموش نمی شود.
🔻یکی از علائم عدم فرهیختگی یک ملت عدم شناخت نخبگان خود و تجلیل از آنهاست. اگر چنین مشکلی در ملتی پدیدار شود این مسئله نه یک مشکل ساده بلکه یک نارسایی هویتی است.
👈 شاید بتوان آیت الله مصباح یزدی(ره) را طلایی ترین عنصر حوزه در ده های اخیر انقلاب دانست. ایشان مجمع کمالات متراکم بودند. این شخصیت بزرگ بیش از آنکه به تجلیل نیاز داشته باشد به تحلیل نیاز دارد.
🔸 عظمت ایشان را می توان در صف مخالفان درجه اول ایشان شناخت. ایشان با درجه عمیق جریان لیبرال کشور درگیری اندیشه ای نمود و الحق و الانصاف که به عنوان نماینده ای از جریان حوزه های علمیه، سربلند بیرون آمد.
🔸مواجه های گفتمانی ایشان با افرادی مانند دکتر سروش و شاگردانش بویژه در ایام اصلاحات از مهمترین برهه های تاریخ علمی ایشان محسوب می شود.
◽️اگر بگوییم با وفات آن استاد والا، حوزه علمیه، تمدنی ترین عنصر خود را از دست داد سخن گزافی نگفته ایم. او پیش از همه حوزویان به تشکیل زمینه های تخصصی علوم انسانی پرداخت و دست به تربیت شاگردانی زد که امروز هرکدام در گرایش های مختلف علوم انسانی از سرآمدان محسوب می شوند.
🔸 هرچند ایشان در فلسفه، کلام، معرفت شناسی، جامعه شناسی، عرفان اسلامی، حکومت اسلامی، اخلاق و فلسفه اخلاق و همچنین در فهم های فقهی سرآمد و صاحب نظریه بود ولی به همین سطح اکتفا نکردند و دست به شاگرد پروری گسترده زدند. توجه کنیم که شاگرد پروری با تدریس حوزوی تفاوت جدی دارد و به صبر و حوصله و زمان گذاری به مراتب بیشتری نیازمند است. شاگرد پروری ایشان نیز با شاگردپروری های مرسوم تفاوت جدی داشت و شکلی تشکیلاتی و سازماندهی شده به خود گرفته بود. به راستی در بین علمای حوزه امروز چند نفر سراغ داریم که اینگونه علاوه بر کار علمی، به صورت کاملا نظام مند دست به شاگرد پروری زده باشد؟
🔸حضور ایشان در زمینه روشنفکری و تبیین نگاه اسلام از جمله کارهای کم نظیر ایشان بود. ایشان با روشنفکران بزرگ دنیا آشنایی داشت و غرب را به خوبی مطالعه کرده بود و تحلیل می کرد. بسیارند کسانی که با فضای روشنفکری آشنایی دارند ولی کسانی که این جرأت را به خود بدهند که در این فضا به هماورد طلبی و درگیری اندیشه ای بپردازند بسیار محدودند. چه بسا حوزویانی که در این فضا وارد شدند و نه تنها توفیقی نیافتند که خود نیز هضم این فضا گشتند.
🔸 درباره حضور تبلیغی ایشان نیز باید گفت: در شرایطی که معمولا علمای تراز اول، فرصتی برای حضور تبلیغی نمی یابند، آیت الله مصباح از منبری های ثابت برنامه مهم و مختلف بود. حضور دائم ایشان در جلسات هفتگی اخلاق، انواع محافل طلبگی و دانشجویی و حتی حضور گسترده تبلیغی بین الملل از ایشان شخصیتی کم نظیر ساخته بود. طرح ولایت ایشان طرحی منسجم و تشکیلاتی است که تا به امروز هیچی بدیلی در حوزه های علمیه برای ارتباط با خواص و نخبگان کشور ندارد.
🔸تمام این خدمات جدای از حضور سیاسی و با بصیرت ایشان در عرصه های مختلف ملی بود. سخنرانی های پیش از خطبه ایشان در ایام اصلاحات بود که بنیان اندیشه های غربی تهاجمی آن ایام را بر می افکند و کار را به جایی رساند که یکی از سران سازمان اطلاعاتی آمریکا، محمد تقی مصباح یزدی را تنها مانع بسط دموکراسی (بخوانید آمریکایی سازی) در ایران دانست و کار را به جایی رساندند که برای اولین بار در تاریخ رسانه ای ایران، به رسم کاریکاتور موهن در روزنامه های خود حقد و کینه خود را از ایشان بروز دادند.
✅ براستی اگر مدافعان حرم برای این اسلام و انقلاب جان دادند، می توان گفت آیت الله مصباح یزدی(ره) از کسانی است که برای این انقلاب آبرو داد و هرچه داشت فدای این ملت نمود.
🖋 سیدعلی موسوی
🆔@tahavol_howze
هدایت شده از فلسفه و عرفان
تعليقة على نهاية الحكمة - الشيخ محمد تقي مصباح اليزدي.pdf
13.08M
📝تعلیقه علی #نهایه_الحکمه
✍آیت الله #مصباح_یزدی
موضوع : فلسفه
تعداد صفحات : ۴۰۰ صفحه
♦️کانال فلسفه و عرفان♦️👇
https://eitaa.com/AGLOESHG
#قواعد_فلسفی
قاعده کل حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها
#استدلال
#استاد_مطهری در توضیح استدلال بوعلی بر این قاعده می فرمایند:
✅ گفتیم برهانی که مرحوم آخوند در اینجا آوردهاند برهانی است که بوعلی بیان کرده است. بوعلی به چه دلیل میگوید هر حادثی مسبوق به امکان قبلی و به مادهای است که حامل آن امکان باشد؟ میگوید هر شیء که حادث میشود، در زمان قبل از وجودش هم، ممکن است یعنی دارای امکان است، زیرا اگر در زمان قبل ممکن نباشد پس باید یا ممتنع باشد و یا واجب، چون شیء یا ممکن است یا ممتنع و یا واجب. این امرِ حادث نمیشود در زمان قبل ممتنع باشد؛ اگر در زمان قبل ممتنع بود محال بود که در هیچ زمانی به وجود بیاید، پس چرا به وجود آمده است؟ این حادث در زمان قبل واجب هم نبوده است چون اگر واجب بود در همان زمان قبل و بلکه از ازل وجود داشت پس چرا در زمان قبل وجود نداشته است؟ پس شیئی که در یک زمان حادث میشود در زمان قبل هم باید ممکن و دارای امکان باشد.
✅ بعد میرود سراغ امکان. میگوید این امکان با «قدرت فاعل» اشتباه نشود. گاهی برخی امکان ممکن را با قدرت فاعل اشتباه میکنند که در عرف چنین است. مثلًا میگوییم این کار برای من ممکن است، یعنی من قدرت انجام آن را دارم یا میگوییم این کار برای من ممکن نیست یعنی من قدرت انجام آن را ندارم. این امری است که به فاعل مربوط است. فاعل قدرت داشته باشد یا نداشته باشد، قدرت فاعل غیرمتناهی باشد یا متناهی، در هرحال یک شیء در ذات خود یا واجب است یا ممکن و یا ممتنع. پس این امکان، امکانی است که صفت شیء است نه صفت فاعل.
پس امکان یک حادث غیر از مسئله قدرت فاعل است.
✅ حال که ثابت شد هر حادثی در زمان قبل از حدوثش هم دارای امکان بوده است، این امکان یا جوهر است یا عرض قار (که عرض قار در اینجا یعنی عرض غیر اضافه) و یا عرضی است از قبیل اضافه. بدون شک امکان وجود یک شیء به صورت یک جوهر وجود ندارد. اگر میگوییم در دانه گندم امکان بوته گندم هست اینطور نیست که بتوانیم در لابراتوار، گندم را تجزیه کنیم و امکان را از گندم جداکنیم. یا اگر میگوییم در نطفه انسان امکان وجود انسان هست نه این است که این امکان به صورت یک جوهر قائم به ذات وجود دارد، بلکه به صورت یک صفت برای یک جوهر وجود دارد. حال آیا این صفت، صفتی است که ماهیت آن غیر از اضافه و نسبت است یا جز اضافه و نسبت چیز دیگری نیست؟ در باب اعراض ثابت شده است که ما یک سلسله اعراض داریم که اصلًا ماهیت آنها ماهیت اضافه و نسبت است، مثل ابوّت و بنوّت.
✅ البته هر چیزی ممکن است دارای اضافه باشد و بلکه هیچ چیزی در عالم نیست که دارای اضافه نباشد ولی اینکه «چیزی دارای اضافه و نسبت است» یک مطلب است و خود «اضافه و نسبت» مطلب دیگری است. مثلًا زید چون برادر عمرو است با عمرو نسبتی دارد. در اینجا زید «ذات اضافه» [یعنی دارای نسبت اضافه[ است ولی خودِ برادری و اخوت یک نسبت است، نه شیء دارای نسبت. همینطور است فوقیت و تحتیت.
✅ این فلاسفه میخواهند بگویند این چیزی که ما به نام امکان مینامیم- و مسئله مهم هم همین است که بعد باید اثبات بشود- جز یک نسبت چیز دیگری نیست؛ ماهیتش ماهیت نسبت است. مثلًا امکان استعدادی نطفه برای انسان عبارت است از نسبتی میان نطفه و انسان. بعد آن اشکال در ذیل این فصل به وجود میآید که باید در مورد آن مفصل بحث کنیم که نسبت باید میان دو امر موجود باشد. آیا نطفه نسبت دارد با انسانی که بعد میخواهد به وجود بیاید و الآن معدوم است؟ چطور امکان استعدادی عبارت است از نسبت میان این و آن؟ اصلًا آنی وجود ندارد. چطور میشود میان موجود و معدوم نسبتی باشد؟ این اشکالی است که بعد درباره آن بحث میکنیم.
✅ البته برای این برهان که در آن میخواهیم امکان و مادهای را که حامل امکان است اثبات کنیم فرق نمیکند که ماهیت آن اضافه باشد یا عرض دیگری باشد ولی این را طرداً للباب در اینجا ذکر کردهاند.
✅ پس خلاصه برهان فلاسفه برای آنکه اثبات کنند حادث بدون امکان قبلی و ماده قبلی نمیتواند پدید بیاید این است که حادث قبل از حدوثش واجب یا ممتنع نیست پس ممکن است. بنابراین امکانش در زمان قبل وجود داشته است. این امکان، جوهر که نمیتواند باشد پس عرض است. این عرض که در زمان قبل وجود داشته است معروض میخواهد و معروضش همان است که آن را ماده مینامیم چون تعریف ما از ماده در اینجا «حامل استعداد» است. پس بدین ترتیب اثبات شد که «کل حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها».
استاد مطهری، درسهای اسفار، ج 1، ص193 _ 195
#فلسفه
#فلسفه_اسلامی
مکتب خانه
#قواعد_فلسفی قاعده کل حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها #استدلال #استاد_مطهری در توضیح استدلال بوعلی
مرحوم بوعلی در استدلال بر این قاعده می نویسد: «إشارة؛ كلُّ حادثٍ فقد كانَ قبلَ وجودِه ممكنَ الوجودِ فكان إمكانُ وجودِه حاصلاً؛ و ليس هو قدرة القادر عليه و إلاّ لكانَ إذا قيل في المحالِ: «إنّه غيرُ مقدورٍ عليه، لأنّه غير ممكن في نفسه» فقد قيل: «إنّه غير مقدور عليه، لأنّه غير مقدور عليه» أو «إنّه غير ممكن في نفسه، لأنّه غير ممكن في نفسه»! فبيّن إذن أنّ هذا الإمكانَ غيرُ كونِ القادرِ عليه قادراً عليه؛ و ليس شيئاً معقولاً بنفسه يكون وجوده لا في موضوعٍ بل هو إضافيٌّ؛ فيَفتَقِرُ إلى موضوعٍ. فالحادثُ تَتَقَدَّمُه قوّةُ وجودٍ و موضوع»
❇️ الإشارات و التنبیهات، نمط 5، ص ۲۸۴، چاپ بوستان کتاب قم
#فلسفه
#فلسفه_اسلامی
مکتب خانه
#قواعد_فلسفی قاعده کل حادث مسبوق بقوة و مادة تحملها #استدلال #استاد_مطهری در توضیح استدلال بوعلی
مرحوم #علامه_طباطبایی همین استدلال را در نهایه الحکمه، مرحله نهم، فصل 1 آورده و می نویسد:
✳️ الفصلُ الأولُ كلُّ حادثٍ زمانيٍّ فإنَّه مَسبُوقٌ بقُوَّةِ الوجودِ ✳️
✅ و ذلك لأنَّه قبلَ تحقُّقِ وجودِه يَجِبُ أن يكونَ مُمكنَ الوجودِ جائزاً أن يَتَّصِفَ بالوجودِ و أن لا يَتَّصِفَ إذ لو لم يَكُن ممكناً قبلَ حدوثِه لكانَ إما ممتنعاً فاستحالَ تَحقُّقُه و قد فُرِضَ حادثاً زمانياً هذا خلفٌ و إما واجباً فكانَ موجوداً و استحالَ عدمُه لكنَّه ربما تَخَلَّفَ و لم يُوجَد
✅ و هذا الإمكانُ أمرٌ موجودٌ في الخارجِ و ليس اعتباراً عقلياً لاحقاً بماهيةِ الشيءِ الممكنِ لأنَّه يَتَّصِفُ بالشدَّةِ و الضعفِ و القُربِ و البُعدِ فالنطفةُ التي فيها إمكانُ أن يَصيرَ إنساناً مثلاً أقربُ إلى الإنسانِ الممكنِ مِن الغذاءِ الذي يُمكِنُ أن يَتبَدَّلَ نطفةً ثم يَصيرَ إنساناً و الإمكانُ في النطفةِ أيضاً أشدُّ منه في الغذاءِ مثلاً
✅ ثم إنَّ هذا الإمكانَ الموجودَ في الخارج ليس جوهراً قائماً بذاته و هو ظاهرٌ بل هو عرضٌ قائمٌ بموضوعٍ يَحمِلُه فَلنُسمِّه قوةً و لَنُسَمِّ الموضوعَ الذي يَحمِلُه مادةً فإذن لكلِّ حادثٍ زمانيٍّ مادةٌ سابقةٌ عليه تَحمِلُ قُوَّةَ وجودِه و يَجبُ أن تكونَ المادةُ غيرَ ممتنعةٍ عن الاتحادِ بالفعليةِ التي تحمل إمكانها و إلا لم تحمل إمكانها فهي في ذاتها قوة الفعلية التي تحمل إمكانها إذ لو كانت ذات فعلية في نفسها لامتنعت عن قبولِ فعليةٍ أخری بل هي جوهر فعلية وجوده أنَّه قوةُ الأشياء لكنها لكونها جوهرا بالقوة قائمة بفعليةٍ أخری إذا حدث الممكن و هو الفعليةُ التي حملت المادةُ إمكانَها بَطَلَت الفعليةُ السابقةُ و قامَت الفعليةُ اللاحقةُ مقامَها كمادةِ الماء مثلاً تَحمِلُ قوةَ الهواءِ و هي قائمةٌ بعدُ بالصورةِ المائيةِ حتّی إذا تَبَدَّلَ هواءً بطلت الصورةُ المائيةُ و قامت الصورة الهوائية مقامها و تقومت المادة بها؛ و مادة الفعلية الجديدة الحادثة و الفعلية السابقة الزائلة واحدة و إلا كانت المادةُ حادثةً بِحُدُوثِ الفعلية الحادثةِ فاستلزمت إمكاناً آخَرَ و مادةً أخری و نَنقُلُ الكلامَ إليهما فكانت لحادثٍ واحدٍ إمكاناتٌ و موادٌّ غيرُ متناهيةٍ و هو محالٌ و نظيرُ الإشكالِ لازمٌ لو فُرِضَ للمادةِ حدوثٌ زمانيٌّ ...»
مکتب خانه
مرحوم بوعلی در استدلال بر این قاعده می نویسد: «إشارة؛ كلُّ حادثٍ فقد كانَ قبلَ وجودِه ممكنَ الوجودِ
❇️ #شیخ_اشراق در نقد این استدلال می فرمایند در این استدلال مغالطه اشتراک لفظی رخ داده و مستدل بین امکان ذاتی و امکان استعدادی خلط نموده است.
❇️ #استاد_فیاضی در تعلیقه اول بر فصل اول از مرحله نهم نهایه الحکمه با یادآوری این مطلب که مرحوم #علامه_طباطبایی اشتراک امکان ذاتی و امکان استعدادی در امکان را از نوع اشتراک لفظی می داند، نقد #شیخ_اشراق را بر استدلال #علامه_طباطبایی وارد می داند.
✳️ #استاد_مطهری در پاسخ به این نقد می فرمایند که براساس اصالت وجود، امکان ذاتی و امکان استعدادی مشترک معنوی هستند.
برای توضیح این نظریه ر.ک مجموعه آثار، ج10، ص 228 الی 245
#فلسفه_اسلامی
#فلسفه
مکتب خانه
❇️ #شیخ_اشراق در نقد این استدلال می فرمایند در این استدلال مغالطه اشتراک لفظی رخ داده و مستدل بین ام
#اصطلاح_فلسفی
🔆🔆 تفاوتهای امکان ذاتی و امکان استعدادی🔆🔆
✅ فرق اول
یکی از جهات افتراق ایندو این است که امکان استعدادی یک امر موجود
بالفعل است و اصلًا وجود عینی دارد و حال آنکه ما قبلًا گفتیم که امکان ذاتی از معقولات ثانیه است و در عالم عین مابازاء ندارد؛ مصداقش همان معروضش است، یعنی فقط از معروضش انتزاع میشود بدون آنکه در معروضش وجود داشته باشد. قبلًا دیدیم که حاجی فرمود:
فَمِثْلُ شَیئیةٍ أو امْکانٍ
مَعْقولُ ثانٍ جا بِمَعْنی ثانٍ
یعنی اگر ما میگوییم انسان ممکن الوجود است به امکان ذاتی، آنچه که در خارج وجود دارد انسان است؛ امکان انسان، دیگر در خارج وجود ندارد ولی این مفهوم از انسان انتزاع میشود که انسان چیزی است که نه اقتضای وجود دارد و نه اقتضای عدم. این لااقتضائیت وجود و عدم اسمش «امکان ذاتی» است. لااقتضائیت یک وجود عینی ندارد، ولی امکان استعدادی یک حقیقت عینی است، چون امکان استعدادی در واقع همان استعداد است. استعداد را اگر به مستعد نسبت بدهیم «استعداد» نامیده میشود و اگر به «مستعد له» نسبت بدهیم «امکان استعدادی» نامیده میشود؛ یعنی الآن واقعاً و عیناً چیزی در گندم وجود دارد که آن مناط استعداد این گندم است برای بوته شدن و آن امکان استعدادی آن بوته است در اینجا. پس این یک امر بالفعل است و آن امکان ذاتی یک امر انتزاعی ذهنی است.
پس یکی از فرقهای امکان استعدادی و امکان ذاتی در این جهت شد که امکان ذاتی صرفاً انتزاع ذهن است بدون اینکه خود این امکان یک وجودی در موضوعش داشته باشد، ولی امکان استعدادی خودش یک حقیقتی است که در خارج وجود دارد و به منزله یک عرَض در یک معروض وجود دارد[1].
✅ فرق دوم
فرق دوم که حاجی در اینجا ذکر میکند این است که میگوید امکان ذاتی به منزله اصل است برای امکان استعدادی؛ یعنی شیء باید اول امکان ذاتی داشته باشد، پس از آنکه امکان ذاتی داشت میتواند امکان استعدادی هم داشته باشد و میتواند نداشته باشد. پس آن به منزله اصل است برای این و این به منزله فرع است برای آن. هرچه که امکان ذاتی دارد هم میتواند امکان استعدادی داشته باشد و هم میتواند امکان استعدادی نداشته باشد. مثلًا میگوییم انسان یک ماهیتی است که امکان ذاتی دارد. این ماهیت امکان ذاتی دارد، ولی ممکن است امکان استعدادی هم داشته باشد و ممکن است نداشته باشد. اگر یک مادهای وجود داشته باشد که قابل تبدیل شدن به انسان باشد میگوییم امکان استعدادی دارد، ولی اگر چنین مادهای نبود او دیگر امکان استعدادی ندارد ولو اینکه امکان ذاتی دارد؛ یعنی انسان یک چیزی است که میتواند موجود باشد ولی چون الآن یک مادهای که قابلیت وجود او و استعداد وجود او را داشته باشد در خارج وجود ندارد پس امکان استعدادی ندارد.
✅ فرق سوم
فرق سومی که ذکر میکنند این است که میگویند در امکان ذاتی، دو طرف یعنی وجود و عدم برای شیء علی السویه است. میگوییم انسان یک طبیعتی است که میتواند موجود باشد و میتواند معدوم باشد ولی اینچنین نیست که یکی از دو طرف تعینی و رجحانی پیدا کرده باشد، ولی با امکان استعدادی یک طرف تعین پیدا میکند، یعنی آن شیئی که دارای این امکان هست با آن چیزی که این امکان، امکان او هست یک اضافه و نسبت و تعینی پیدا میکند. دانه گندم که الآن قوه و استعداد بوته گندم شدن در آن هست اینچنین نیست که بگوییم برای دانه گندم بوته گندم شدن و نشدن علی السویه است؛ نه، علی السویه نیست. به حکم اینکه استعداد آن را پیدا کرده است، الآن بوته گندم شدن برای آن تعین پیدا کرده است؛ یعنی یک نسبتی با آن طرف پیدا کرده که این نسبت را با عدمش پیدا نکرده است.
#استاد_مطهری ، شرح مبسوط منظومه، ج 2 (مجموعه آثار، ج 10)، ص119 تا221
#اصطلاح
#اصطلاح_شناسی
#فلسفه
#فلسفه_اسلامی