اصرار
خبرنگار غزه: این بدترین ماه رمضانی نیست که بر امت مسلمان میگذرد بلکه بدترین امت مسلمان است که ماه ر
یکی از روزنامه نگاران نجات یافته از جنایت بیمارستان شفا میگوید یکی از سربازان بر سر بازداشت شدگان برهنه، از بیماران گرفته تا پزشکان و پرستاران فریاد میزد و به عربیِ دست پا شکسته با شماتت میگفت:
مسلمانان و اعراب کجا هستن؟ اون میلیون ها آدم (که می گفتید) کجا هستن؟ گور بابای شما و ماه رمضانی که ما رو با اون میترسونید و همینطور خداتون...
استغفرالله
#فلسطین #مصیبت #خبرنگار
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونید جنگ باعث شد من چه حسی داشته باشم؟
من بچهی هشت ساله احساس کنم هجده سالمه.
باعث شد به خدام نزدیک بشم و شب و روز دعا کنم جنگ رو متوقف کنه.
باعث شد احساس کنم چقدر مامان و بابا و خواهرم نایه رو دوست دارم. اینکه پیشم باشن و خوب باشن.
اینکه چقدر شهر و خونهم رو دوست دارم.
آرزو دارم به اونجا برگردم.
یادم داد قوی و صبور و مسئولیت پذیر باشم.
🧷«من بچهی هشت ساله احساس میکنم هجده سالمه»
این جمله را به اشکال مختلف شنیدیم، دیدیم و زندگی کردهایم.
اصلا ما در سطر به سطر اینها نفس کشیدهایم.
غزه واقعیترین، نزدیکترین و صریحترین زبانیست که میتوانست از ما بگوید.
وقتی برملاست، اشاره چرا؟
وقتی وقوعست، استعاره چرا؟
وقتی سرریزست، کفایت چرا؟
با این وجود،
حدّ و ردّ ما غزه است.
هر جا که باشیم.
هر چه که باشیم.
#زمان #نسل #غزه #مقاومت
@Esrar3
برخی از پزشکان محبوس در بیمارستان شفا در تماسی تلفنی به ما اطلاع دادند که خدمه پس از اتمام آب آشامیدنی مجبور به نوشیدن سرم شدند.
+برای چندمین روز است که هزاران نفر از مردم آواره و بیپناه گرفته تا بیمار و پرستار و پزشک و کارمندان بیمارستان شفا بدون آب و غذا در بیمارستان محاصره شدهاند.
#مواد_غذایی #مصیبت
@Esrar3
عزیز من میتونی تصور کنی قیمت این اقلام ممنوعه در شمال غزه چقدره؟
سه هزار شیکل یعنی حدودا هزار دلار.
+ممنوعه از این جهت که در شمال غزه بسیار نادر و کمیاب شده.
#مواد_غذایی #غزه #مصیبت
@Esrar3
اصرار
در شرایطی که سلاح جدید رژیم صهیونیستی تحمیل گرسنگی برای تسلیم کردن اهالی غزه است، تن و رنگ و روی خب
از خبرنگاران غزه نه، اما از بقیه چند باری شنیدم و خواندم گلههایی از اهالی کرانه داشتهاند. گلههایی مثل اینکه آنها هم مانند همه دنیا فقط تماشا کردند. از آن طرف از اهالی کرانه در پاسخ به این گلهها چیزی نشنیدم. اما بعد از خبرهایی که از بیمارستان شفا به گوش میرسد وضع کمی عوض شده.
1⃣در تصویر اول یکی از اهالی غزه نوشته:
مردم کرانه باختری، بیت المقدس و داخل فلسطین از ترس رژیم اشغالگر و دوست داشتنِ زندگی ذلیلانه به بهترین شکل ممکن کشته شدند. برای همین هست که میبینیم غافل و ترسوهایی هستند که به زندگی ذلت بار چسبیدهاند.
2⃣در تصویر دوم یکی از اهالی کرانه نوشت:
غزهای که از ناموس دفاع میکند هیچکس از او در سختترین روزهایش دفاع نکرد. ننگ بر همگی ما بدون استثنا.
3⃣در تصویر سوم یکی از اهالی قدس ضمن بازنشر خبر تجاوز به زنان محاصره شده در بیمارستان شفا نوشت: و ما تماشا می کنیم و جهان تماشا می کند.
اینها را جهت مطالعهی فضای درونفلسطینی ننوشتم. اتفاقا اگر این سالها دنبال خبری بوده باشید، حتما بارها و بارها از عملیات های گسترده در کرانهی باختری شنیدهاید. گفتنِ این خبرها از این حیث بود که بگویم اتفاقی که در غزه می افتد حتی برای آن کسی که در کرانه است این گونه بوده که بعد از ۵ ماه او هم حس کرده به یک تماشاچی بدل شده.
میدانید؟ مسأله نباید مرز و فاصله و هویت و تاریخ و حضور و تمام اینها باشد. حالا یقین دارم چیز دیگری وسط است. یک وضع مشترک بدون لحاظ هرگونه تفاوت میان ما،
چیزی که انگار آمده تا با شخص خودمان حرف بزند و دست تک تک مان را پیش همین خودمان رو کند.
#غزه #شخص #جهان
@Esrar3
ليست خيارة عادية!تم تهريب هذه الخيارة مع أحد سائقي الشاحنات من جنوب القطاع إلى مدينة غزة، وقد كانت أختي نور محظوظة أن حصلت عليها كهدية قيمة من صديق زوجها، ثم قررت أن تهديها لأمي التي احتفظت بها ليوم ثم أرسلتها لأختي هبة التي قسمتها نصفين، نصف صنعت به سلطة والنصف الآخر شاركته مع جارتها.خيارة واحدة مهربة أكلها 11 شخصا بكل سرور.اليوم جاءني ابن أختي براء وقال لي: "خالو، أقلك سر؟ مبارح أكلنا خيار"غـ𓂆ـزة رمضان ٢٠٢٤ قصة قصيرة لكنها طويلة من شمال غزة
یه خیار عادی نیست. این خیار با یه راننده کامیون از جنوب نوار غزه به شهر غزه قاچاق شده. خواهرم نور خوش شانس بود که اون رو به عنوان یه هدیهی ارزشمند از دوست شوهرش گرفت. بعد تصمیم گرفت اون رو به من هدیه بده. مادرم در حالیکه یه روز اون رو نگه داشته بود، بعد (خیار رو) برای خواهرم هبه فرستاد، که (هبه) نصفش کرد و با نصفی از اون سالاد درست کرد و نصف دیگه رو با همسایه اش تقسیم کرد. یه خیار قاچاق رو ۱۱ نفر با شادی خوردن. امروز برادرزادهام براء پیش من اومد و بهم گفت: "دایی، می تونم یه رازی رو بهت بگم؟ دیروز خیار خوردیم" غزه رمضان ۲۰۲۴ داستان کوتاه اما طولانی از شمال غزه.
#مواد_غذایی #غزه
#صفا #مصیبت #همسایگی
@Esrar3