🕊
#مادرانه❤️
🍃تا قبل از آخرین لحظه دیدارش نمیدانستم به ماموریت سوریه میرود. یک روز اول صبح دیدم به اتفاق همسر و بچههایش پله های خانه را میآیند پایین یکی از دو قلو هایش را بغل گرفته بود داد به من و گفت مادرم مرا حلال کن میخواهم به جنگ به دشمنان حضرت زینب (س) بروم.
🍃این حرفش مرا شوکه کرد هر چه به او التماس کردم به این طفل معصومها و همسر جوانت رحم کن و از این تصمیم منصرف شو. ولی وی در جوابم گفت: مادر اگر جواب خانم زینب (س) را میدهی که این طور حرم شریفش در معرض تیر دشمنان قرار گرفته و دشمن گفته تا کیلومترها حرم را به زمین فرو میبرد من بمانم.
🍃 برایم حرف متقاعد کنندهای بود، گفتم: پسرم میروی تو را به خدای یکتا میسپارم، دیگر از مادری تو خلاص میکنم و تو را به خانم فاطمه زهرا (س) هدیه میدهم. اگر شهید شدی خانم زهرا (س) حضرت ابوالفضل (ع) را به یاد بیآور که تو را در آغوش خود میگیرند.
🍃 هاشم پاسخ داد: فدای سرت مادرم مرا به مادری والاتر از خودت سپردی. بهترین دعا را برایم کردی.
🍃وقتی رفت نگاههای معصوم بچهها و همسرش او را تا ته کوچه بدرقهاش کردند. او فقط یکبار برگشت دستی به ما تکان داد و دیگر او را ندیدیم.💔😭
#مدافع_حرم
_شهید_هاشم_دهقانی_نیا🌷
#سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
🕊
#مادرانه🌹
🦋 صفیه کمانی مادر ۶۲ ساله سجاد ، خیلی سال پیش وقتی هنوز بچه بوده ، افتاده داخل تنور. زبانه های آتش ، زبانش را بند آورده و او حالا سالهاست که نمی تواند صحبت کند.
🦋 قصه دلتنگی و عشق به فرزند، اما زبان نمی خواهد. دلتنگی های این مادر وقتی لباس های سجاد را یکی یکی از پشت پرده گوشه اتاق و ساک سبزرنگی که با خودش به سوریه برده بود ، بیرون می آورد ، اشک می شوند و می نشینند روی چهره اش.
🦋این لباس ها، حالا همه دارایی مادری است که ته تغاری خانه اش کیلومترها دورتر از او در سوریه به شهادت رسیده؛ دارایی هایی ارزشمند که صفیه خانم هرچند وقت یک بار سراغشان می رود و تک تک آنها را در آغوش می کشد و می بوسد و می بوید؛ جوری که انگار که سجادش را در آغوش گرفته باشد و ببوسد و ببوید.
🦋داخل اتاقی که در و دیوارش پر از عکس و نشانی از سجاد است ، روبه روی مادر شهیدی می نشینیم که هروقت دلتنگ می شود سراغ لباس های پسرش می آید، مثل همین حالا که لباس ها را یکی یکی جلوی ما می گیرد و با زبان بی زبانی می گوید که این لباس سجادش است، این کلاهش ، این لباس رزمش ، این کمربندش، این بازوبند قرآنی اش...
#مدافع_حرم
#شهیدسجادزبرجدی🌷
#سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
🕊
#مادرانه🦋
🍃عباس خیلی اهل هیئت و مسجد بود و از هر فرصتی برای حضور در مجالس اهل بیت استفاده می کرد. او می گفت زنده بودن من ماه محرم و صفر است. بیشتر اوقات صبح ها به یاد امام حسین(ع) روضه می خواند و بر سینه می زد به گونه ای که به او می گفتم عباس جان قلبت پاره می شود اینقدر بر سینه میزنی. در جواب لبخند می زد و می گفت آن کس که برای او سینه می زنم خودش محافظ من خواهد بود.
🍃عباس چندان موافق محیط دانشگاه نبود و گاهی می گفت اشتباه کردم که وارد دانشگاه شدم باید به حوزه علمیه می رفتم. این اواخر هم کتب عربی و حوزه را گرفته بود.
🍃همیشه با وضو و مراقب رفتارش با دیگران به خصوص نامحرمان بود. هیچ گاه از او اخمی ندیدم. بسیار با اخلاق و با تقوا بود. هر چه از او بگویم کم گفته ام.
🍃در امور مختلف دینی، فقهی، سیاست و مسائل دیگر بسیار مطلع بود چرا که با مطالعه بسیار خود تلاش می کرد معلومات خود را بالا ببرد.
🍃آرام و خاموش کارهایش را می کرد و هیچ گاه خودرا مطرح نمی کرد. اخلاق و رفتارش همیشه زبانزد خاص و عام بود.
🍃بعد از شهادتش خانواده ای به خانه ما آمدند و با گریه گفتند مدتهاست این شهید بزرگوار با کمک های مادی و معنوی خود از آنها حمایت می کند.
#مدافع_حرم
#شهید_عباس_آسمیه🌷
#سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
🕊
#مادرانه❤️
🍃 سعیدم اهل نماز و روزه و نماز شب بود همیشه وضو داشت. تا زمانی که نماز نمیخواند سر سفره نمینشست.خوش اخلاق، مهربان بود بسیار به بزرگترها احترام میگذاشت
🍃 غذا زیاد نمیخورد میگفتم پسرم بیشتر بخور خیلی ضعیف هستی چون به مناطق محروم میرفت میگفت مادر اگر بروی کرمان و مناطق محروم مردم نان برای خوردن ندارند و یا نان را با آب میخورند مسلمان وقتی صبح بلند میشود در فکر دیگر مسلمان نباشد مسلمان نیست.
🍃همیشه میگفت به آمریکا دل نبندیم آمریکا مانند گرگ است به هر گله ای برسد میدرد. ارادت خاصی به مقام معظم رهبری داشت و ایشان را آقاجان خطاب میکرد.
🍃زمانی که اسم رهبر می آمد گریه میکرد به او میگفتیم مادر جان مگه بچه ای گریه میکنی میگفت مادر عده ای با آبروی ایشان بازی میکنند مملکت چه میشود گفتم مامان خدا بزرگ است دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند خداوند پشتیبان رهبر ما است
#مدافع_حرم
#شهیدسعید_کمالی🌷
#سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
🕊
#مادرانه❤️
🍃پدرم همیشه در ایام بارداری سفارش میکرد و میگفت وقتی چنین امانتی را حمل میکنی نباید حرام و حلال را با هم بخوری، قرآن هم میفرماید «وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا» و این به این دلیل است که نسل آینده خراب نشود.
🍃من در طول بارداری هر ۴ پسرم شبها سوره انبیاء و صبحها سوره صافات میخواندم؛ در این سوره نام بسیاری از پیامبران آمده و همیشه به خودم میگفتم اینها نام پیامبران است و شما گوش کنید.
🍃محمود تمایل زیادی داشت که با حضرت زهرا(س) نسبت پیدا کند و محرم شود و به من گفتند خانمی را برای من پیدا کنید که «سیده» باشد، من خیلی پیگیر شدم، آخر هم یک خانمی پیدا کردم که با یک واسطه به محرمیت حضرت زهرا(س) درآمد، یعنی مادر خانمش از اولاد پیغمبر است.
🍃 قرضالحسنههایی داشتیم که محمود تاکید داشت که معصومه حتما در آنها شرکت کند تا با فامیلهای دو طرف ارتباط تنگاتنگی برقرار کند، البته معصومه روابط عمومی خیلی خوبی دارد، خیلی خوشروست و محمود هم همین طور بود، روابط آنها با هم عالی بود، بارها محمود به من گفته بود انصافاً زن خوبی دارم. حتی در وصیتنامهاش نهایت تشکر و قدردانی را از خانم خودش کرده بود.
🍃محمود با بچههای خودش بسیار منضبط بود و مخصوصاً در مسائل اخلاقی کوتاه نمیآمد ولی با آنها خیلی هم بازی میکرد و انواع و اقسام آموزشهای نظامی را به علی میداد، من فکر میکنم علی آموزشهای نظامیای دیده که هیچ بچهای ندیده است.
#مدافع_حرم
#شهید_محمود_رادمهر🌷
#سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
🕊
#مادرانه❤️
🍏 شهید از دوران کودکی تقوای خاصی داشت، زمانی که چهار ساله بود او را به همراه خواهرش به یک مهدکودک فرستادم روزی معلم مهد کودک به آنها گفته بود پسر و دختر دست هم را بگیرند و با یکدیگر برقصند؛ شهید علیخانی در آن لحظه شروع به دعوا با معلم میکند و میگوید ما میرویم بیرون و دست خواهرش را میگیرد و از مهد کودک بیرون میآورد اما مسیر منزل را پیدا نمیکنند و گم میشوند و بعد از گذشت یک روز آنها را پیدا کردیم.
🍏یکی از زنان همسایه حرف زشتی به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی زده بود، پسرم بعد از شنیدن این حرف به منزل آمد و از شدت غصه و رنجش دل بدون خوردن شام خوابید. در اوسط شب به ما خبر دادند که آن خانم فوت کرده و شوهرم برای تشییع جنازه او رفت، صبح زود حسین گفت پدرم کجاست گفتم پدر برای تشییع جنازه خانم همسایه رفته دیدم فرزندم به شدت ناراحت شد و گفت نباید پدر به تشییع جنازه این خانم میرفت زیرا او حرف خیلی زشتی به انقلاب و نیروهای انقلابی زده و قلب من را به شدت سوزاند.
#مدافع_حرم
#شهید_حسین_علیخانی🌷
#سرم_فدای_فدائیان_بانوی_دمشق💔
🌹 #مادرانه
🍃 امیررضا هدیه کوچکی بود به رهبر، کشور، امنیت کشور و ناموس ایران تقدیم کردم که امیدوارم لیاقت مادر شهید بودن را داشته باشم.💔
🌴 #شهید_امیررضا_دلاوری🥀🕊
🌙 #رزق_شبانه
🌺 #مادرانه
🌹محمدحسین بسیار مهربان بود برای من و پدرش احترام خاصی قائل بود با بزرگ تر ها رفیق بود و به کوچکتر ها محبت میکرد همه از بودن با محمدحسین لذت میبردند.
🌹هیچ وقت احساس نکردم کسی از دست محمدحسین ناراحت باشد. با بچه ها بازی میکرد. اهل هیئت بود اهل نماز شب بود در عین حال بسیار شاد و خوشرو بود. شاعر بود مداح بود اهل ورزش بود. درواقع محمدحسین تک بعدی نبود.
🌴 #شهید_مدافع_حرم
🌴 #شهید_محمدحسین_محمدخانی🕊🥀
✨ #شبتون_شهدایی ✨💫
🌺 #مادرانه
🪴🐚عبدالله در بچگی و نوجوانی شیطنت های مخصوص خودش را داشت. بچهای نبود که از دیوار راست بالا رود یا شیشه همسایه را بشکند. عاشق آتش زدن چوب کبریت بود. کافی بود سرم را بر گردانم همه قوطی را می برد کوچه تند تند آتش می زد.
🪴🐚علی رغم همه شیطنتهایش همیشه مودب بود. امکان نداشت من یا پدرش وارد خانه شویم تمام قد بلند نشود. گاهی حتی از سر کار آمده بود و از خستگی حس نداشت اما محال بود بلند نشود و دستهای ما را نبوسد.
🌷 #شهید_مدافع_حرم
🌷 #شهید_عبدالله_باقری🥀🕊
🌙 #رزق_شبانه
🌺 #مادرانه
🪴🐚پسرم از کودکی شوخ طبع و خوش اخلاق بود و همیشه به برادر کوچک خود می گفت که با سه خواهرمان خوب رفتار کن و با پرخاش با آنها حرف نزن چون وقتی ازدواج کنند و از پیش ما بروند دلت برای این روزها تنگ می شود و می گویی کاش با آنها اینگونه رفتار نمی کردم.
🪴🐚 وی با همه با ملامیمت ورفتار می کرد و در واقع از دوران کدوکی رفتار بزرگانه ای داشت و انگار از کودکی برای بزرگتر شدن علاقه داشت و همیشه خود را در جمع بزرگتر های خود میدید و همیشه حرف من و پدرش را گوش می کرد.
🌹 #شهید_مدافع_حرم
🌹 #شهید_نقیب_الله_هزاره🕊🥀
🌹 #تیپ_فاطمیون
✨ #شبتون_شهدایی💫
🌙 #رزق_شبانه
🌺 #مادرانه
🌹محمدحسین بسیار مهربان بود برای من و پدرش احترام خاصی قائل بود با بزرگ تر ها رفیق بود و به کوچکتر ها محبت میکرد همه از بودن با محمدحسین لذت میبردند.
🌹هیچ وقت احساس نکردم کسی از دست محمدحسین ناراحت باشد. با بچه ها بازی میکرد. اهل هیئت بود اهل نماز شب بود در عین حال بسیار شاد و خوشرو بود. شاعر بود مداح بود اهل ورزش بود. درواقع محمدحسین تک بعدی نبود.
🌴 #شهید_مدافع_حرم
🌴 #شهید_محمدحسین_محمدخانی🕊🥀
✨ #شبتون_شهدایی ✨💫
🌺 #مادرانه
🪴🐚عبدالله در بچگی و نوجوانی شیطنت های مخصوص خودش را داشت. بچهای نبود که از دیوار راست بالا رود یا شیشه همسایه را بشکند. عاشق آتش زدن چوب کبریت بود. کافی بود سرم را بر گردانم همه قوطی را می برد کوچه تند تند آتش می زد.
🪴🐚علی رغم همه شیطنتهایش همیشه مودب بود. امکان نداشت من یا پدرش وارد خانه شویم تمام قد بلند نشود. گاهی حتی از سر کار آمده بود و از خستگی حس نداشت اما محال بود بلند نشود و دستهای ما را نبوسد.
🌷 #شهید_مدافع_حرم
🌷 #شهید_عبدالله_باقری🥀🕊