اشهد... انّک حیّ لا تموت
حتّی تبطل الجبت و الطاغوت
پنجاه و هفتمین
محفل ادبی_مهدوی #التجا
چهارشنبه ۴ مهر ۱۴۰۳ شمسی
ساعت ۱۷ تا ۱۹
دفتر انتشارات محمل
#التجا
#انجمن_ادبی
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
سلام
باز بی خوابی به سرم زده و شروع کردم مرتب کردن فایلهای لپ تاپ و کشف گنجینه های فراموش شده.
تصویری که می بینید فایل صوتی جلساتی است که بخشهای مختلف رسالۀ دکتری ام را برای استادان مختلف یا در مجامع علمی ریز و درشت ارائه کرده ام.
موردی که مشخص شده، مصاحبه با سهیل محمودی است. رفته بودم بخش تاریخ شعر انقلاب را به ایشان عرضه کنم و ایشان تکمیلش کند.
علی عباسی دکترای ادبیات فرانسه دارد و استاد دانشگاه بهشتی است. نشانه شناسی مکتب پاریس را از ایشان آموختم و بعد از تکمیل کارم، دوباره بحث و یافته هایم را خدمت ایشان عرضه کردم تا غلطهایش را بگیرد.
میثم توکلی دکترای فلسفه دارد. حمزۀ نادعلیزاده همین طور.
منظور از طارمی، استاد حسن طارمی راد است که معاون علمی دانشنامۀ جهان اسلام است.
اینها بخشی از استادانی بودند که در رساله از آنها آموختم.
بعد از دفاع، چند سال دیگر روی آن کار کردم تا بالاخره به حدی رسید که مرا راضی به چاپ کرد.
کتاب نشا تکمیل شدۀ همین رساله است.
جلد اول: نشا: نظریۀ شعر آیینی
جلد دوم: نشا: نقد شعر آیینی (14 شاعر)
به نظرم کار ارزشمندی شده.
در مراحل پایانی چاپ است.
روزی منصور از امام صادق(ع) پرسید که چرا مثل بقیه به دیدار او نمیرود. جواب امام صادق(ع) این بود:
ما کاری نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آن را به تو تبریک بگوییم و تو آن را مصیبتی برای خود نمیدانی که تو را دلداری بدهیم، پس پیش تو چه کار داریم؟
شمس تبریزی، بدون سانسور!
در تقویم، امروز را به بزرگداشت #شمس_تبریزی اختصاص دادهاند.
در خصوص شمس و مولوی بسیار گفتهاند و عجیب آنکه هر چه بیشتر افسانهسازی کردهاند، بیشتر باور شده.
کتاب ملت عشق و فیلم مست عشق از همین افسانهسازیها هستند.
اما واقعیت شمس:
او چیزی نمینوشت؛ حرف میزد و بسیار پراکنده و آشفته حرف میزد.
مولوی شاگردانش را امر کرد که بنشینید و حرفهای شمس را بشنوید و یادداشت کنید. شاگردان چنین کردند.
پیادهشدۀ سخنان شمس، به شکل کتابی درآمد با عنوان «مقالات شمس». این کتاب لحن گفتاری دارد و همین نکته خواندن و فهمیدنش را دشوار کرده است.
در اینجا یکی از حکایتهای این کتاب را برای شما قرائت کردهام.
شمس خاطرهای تعریف میکند از دورهای که معلم مکتبخانه بوده است. مدل تربیتی شمس حیرتانگیز است. او با قساوت کامل بچهای خردسال را شکنجه میکند؛ موهایش را میکند. دستش را گاز میگیرد تا خون میآید؛ جوری به کف پای بچه چوب میزند که پوستش بلند میشود و خون میآید. دردناکترین بخش کار آنجاست که میگوید بچه تا جایی ناله میکرد؛ از مرحلهای به بعد، دیگر ناله هم نکرد؛ بچه بیهوش شده بود!
آنگاه، سالها بعد، این را به عنوان یک مکتب تربیتی به شاگردان مولوی آموزش میدهد!
تا نخوانید و نشنوید، باور نمیکنید.
🟢🔵🔴🟡
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
https://eitaa.com/joinchat/1193017661C158f62846e
چه دارد میشود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!
خبر، از انفجار قلب ها و خانه ها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!
پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می گفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دستآویز، نصرالله!
لبی واکن جهان ماندهست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسه صبری که شد لبریز، نصرالله!
بگو از مرکز فرماندهی از آسمان با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله
حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریه یکریز، نصرالله
خودت را سالها مجبور قید زیستن کردی!
چه شد یکسو نهادی جامه پرهیز، نصرالله!
از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادتخیز، نصرالله!
#میلاد_عرفان_پور
⚫️⚫️⚫️⚫️
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
https://eitaa.com/joinchat/1193017661C158f62846e
همایش علمی هیأت و آیینهای مذهبی ۱۴۰۳
🔶
مرکز تخصصی احیاء امر با همکاری اندیشکده هیأت برگزار میکند:
🔷
✍️محور اصلی: روایت اجتماعی هیأت
📋
دبیر علمی همایش: حجتالاسلام دکتر حمید پارسانیا
محورهای همایش:
◾️مبانی اجتماعی و روششناسی بنیادین هیأت
◾️هیأت، سرمایه اجتماعی و نظم سیاسی
◾️مردم شناسی هیأت و آیینهای مذهبی
◾️مواجهه هیأت با چالشها و مسائل اجتماعی
◾️هیأت، دین و نهادهای اجتماعی
◾️جامعه شناسی اقتصادی هیأت
◾️هیأت، فرهنگ و هنر
◾️هیأت، هویت و احساس تعلق
◾️هیأت، بانوان و خانواده
◾️هیأت، رسانه و حوزه عمومی
◾️آسیبشناسی اجتماعی هیأت و پژوهشهای کاربردی
🔶
📎جهت مطالعه توضیح تفصیلی هر یک از محورها، فایل پیوست را مشاهده نمایید.
🔷
📅مهلت ارسال چکیده مقالات: ۳۰ مهرماه
📅مهلت ارسال مقالات: ۳۰ آبانماه
📅تاریخ برگزاری همایش: ۱۸ بهمنماه
مهلت ارسال چکیدهها و مقالات، تمدید نخواهد شد.
🌐جهت ثبت نام و ارسال آثار به تارنمای همایش به نشانی heyatconf.ir مراجعه نمایید.
📫دبیرخانه همایش: تهران، دانشگاه امام صادق علیهالسلام، مرکز تخصصی احیاء امر
🆔شناسه ما در شبکههای مجازی: @heyat_conf
👤ارتباط با پشتیبانی: @ehyadmin
هدایت شده از سیده اعظم حسینی
🌕 تقدیم به آنانی که شهیدانه زیستند و شهید شدند
____________________
اینان بشارتند؟ شکوهند؟ چیستند؟
پیداست از اهالی این خاک نیستند
دست اشاره ی ملکوتند بر زمین
اینان که روی خاک،شهیدانه زیستند...
به رغم عقل،این شور جنون آور نمی میرد
به رغم مرگ،این سودای سرتاسر نمی میرد
شب بی رحم طوفان،لاله ی مغرور صحرایی
به دست باد وحشی می شود پرپر...نمی میرد!
صدا از جنس "هل من ناصرٍ" وقتی که برخیزد
خوشا آن کس که جز با تیزی خنجر نمی میرد!
کفن بادا حرامِ این بدن،جایی که پرچم هست
که با فتوای غیرت، مرد در بستر نمی میرد
خوشا قامت کشیدن از میان خون و خاکستر!
کسی با مرگی از این مرگ زیباتر نمی میرد!
اگر جا می گذارد بر زمین تن،جا نمی مانَد
اگر سر می زند از روی نی با سر...نمی میرد!
مسیر لاله باران ظهور است این که می بینی
که در این راه هر کس کشته شد، دیگر نمی میرد!
چه فرقی می کند "مَن یَنتَظِر" با "مَن قَضیٰ نَحبَه"؟
شهید از ابتدا زنده ست و تا آخر نمی میرد
نفس،جریان سیالی ست؛ می آید،نمی پاید
نفس، تنها اگر شد ذکرِ "یا حیدر" نمی میرد!
برو -در ازدحام فتنه- زیر چادر "زهرا"
فقط هر کس که زیر چادر مادر...نمی میرد..
#شهید
#شهادت
#دفاع_مقدس
..........
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
⚔️سوگواری برای عمار یاسر، به سبک سپاه امیرالمؤمنین⚔️
در منظومۀ #علی_نامه هیچ نشانی از ضعف و شکست و گریه در سپاه مولا نیست. در صفین وقتی عمار شهید میشود یک هفته برای او اقامۀ عزا میشود؛ اما به این گونه: یک روز اهل بیت و بنیهاشم به انتقام عمار به میدان میروند، یک روز اصحاب پیامبر که در صفین حاضرند به انتقام عمار شمشیر میکشند، روز دیگر سپاهیان مولا به میدان میروند... .
اما در همین حال در سپاه معاویه داستان فرق میکند. پهلوان بزرگشان عبیدالله بنعمر است. وقتی میخواهد به میدان برود همۀ دوستان و آشنایانش به او توصیه میکنند که «به جنگ نرو و جانت را حفظ کن» و وقتی او نمیپذیرد و آمادۀ کارزار میشود، سپاهیان معاویه قبل از جنگیدن و کشته شدن عبیدالله و در حضور خود او برایش مجلس ختم میگیرند! پس از مرگ او نیز روزها به ماتم مینشینند.
📌پ.ن: علی نامه منظومه ای حماسی است که 60 سال بعد از شاهنامه جنگ جمل و صفین را در 11 هزار بیت روایت کرده است.
⚫️⚫️⚫️⚫️
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
https://eitaa.com/joinchat/1193017661C158f62846e
🔹برای شما که مخاطب دورههای مدرسه اندیشه آکادمی زیتون بودهاید،
✨دوره “دینداری در دنیای مدرن”معرفی میشود.
🔖اساتید: آقایان سیدعلی باروتیان، دکتر مهدی نساجی، دکتر محمدمهدی مجاهدی، علیاشرف فتحی و دکتر یاسر میردامادی
📌 ۵ جلسه از ساعت ساعت ۱۸:۰۰ تا ۲۰:۰۰
⏰ پنجشنبهها
🗓 شروع از ۲۶ مهر ۱۴۰۳
🔹🖥 این دوره کاملا آنلاین است.
ثبتنام از تلگرام⬇️:
@zeitoon_academy
اطلاعات تکمیلی و ثبتنام👉
@ZeitoonAcademy 🌿
📚✒📚✒📚✒
پنجاه و هشتمین
محفل ادبی_مهدوی #التجا
چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳ شمسی
ساعت ۱۷ تا ۱۹
دفتر انتشارات محمل
#التجا
#انجمن_ادبی
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
سلام و شب بخیر
هفتۀ بهتآوری را پشت سر گذاشتیم؛ از شهادت سید حسن نصرالله عزیز تا حملۀ عزتمندانۀ ایران و سپس دیگر کشورهای مقاومت به اسرائیل و اخبار جنگ و نمازجمعۀ پرشکوه و ...
بعضی وقتها خبر آنقدر زیاد و داغ است که جا برای کارهای دیگر نمیماند. در چنین شرایطی لطفی ندارد که اثر هنری و تحلیل تاریخی و ... بخوانیم.
از سویی فهام کانال خبری نیست و نمیخواهد در شرایط ویژه هویتش را از دست بدهد.
بگذریم؛ امیدوارم به اندازۀ کافی کمکاری هفتۀ پیشم را توجیه کرده باشم 😊
ان شاء الله روال عادی فهام را پی میگیریم و از پیروزیهای جبهۀ اسلام علیه اسرائیل هم خبر نه، فقط اثر ادبی- هنری یا تحلیل فرهنگی میگذاریم.
امروز کتابی را دربارۀ ادبیات شیعی به پایان رساندم که به خودم خیلی چسبید. امیدوارم که واقعا خوب شده باشد.
قرار بود به زبان ساده برای عموم اقسام ادبیات شیعی را معرفی کنم.
سختترین جایش برایم ادبیات مجلسی (نوحه و سرود و ...) و ادبیات عامیانه (لالایی، دعای سفره و ...) بود. در این زمینهها تا حالا کاری نکرده بودم.
🟢تعریف ادبیات عامیانه
در ادبیات مجلسی، مخاطب عموم مردم بودند؛ اما گوینده یک نفر بود که معمولا از یک یا چند جهت بر عموم مردم برتری داشت؛ مثلا کمی اهل مطالعه بود؛ صدای بهتری داشت یا ... . اما در ادبیات عامیانه، گوینده یکیک مردم عادیاند؛ بدون هیچگونه برتری خاصی بر یکدیگر.
شاید این مثال برای فهم بهتر مفید باشد: یک آشپز حرفهای میتواند در هتلها و سالنهای بزرگ غذاهای فاخر بپزد. یک آشپز هیئت، به آن معنا «حرفهای» محسوب نمیشود؛ شغل او آشپزی نیست؛ بلکه فقط در ایام محرم یا ... به مدت چند شب، برای اهل هیئت پخت میکند؛ آن هم فقط غذاهای خاصی مثل قیمه و قرمه و عدسپلو و ... . یک آشپز هیئت هیچگاه سالادها و دسرهای ویژه آماده نمیکند؛ غذاهای خاص نمیپزد و در همان غذای هیئتی، او با امکانات معمول کار میکند و غذایی با کیفیت معمولی تحویل میدهد و بهانهگیرترین عضو هیئت نیز آن غذا را تبرکی میداند و بر خلاف عادت همیشگیاش در رستورانها و مجالس رسمی، از غذا شکایت نمیکند و بر سر کیفیت غذا با آشپز و مسؤول هیئت بحث نمیکند.
تا اینجا ازا گذاری ساده است: غذا را معادل شعر در نظر بگیرید. آشپز حرفهای همان شاعر رسمی و درباری است و آشپز هیئتی، معادل شاعر هیئتی و نوحهسرا. اما ادبیات عامیانه چه میشود؟
در همان مثال یک زن خانهدار را در نظر بگیرید که میتواند برای اعضای خانوادۀ خودش غذا بپزد. توانایی و امکانات او حداکثر برای 5-6 نفر پاسخگوست. هیچکس چنین کسی را «آشپز حرفهای» نمیداند و از دیگر سو هیچکس لذت و کیفیت «غذای خانگی» را انکار نمیکند.
ادبیات عامیانه دقیقا چنین چیزی است: لالایی یک مادر برای کودکش؛ بی آنکه آن مادر ادعای شاعری یا خوانندگی داشته باشد؛ آوازهایی که یک شالیکار موقع کار در شالیزار زیر لب زمزمه میکند؛ دعایی که بزرگتر جمع، پس از پایان غذا سر سفره میخواند؛ ضربالمثلی که دوستی به دوستش میگوید و ... .
🟢ویژگیهای ادبیات عامیانه
هیچکس نمیداند مخترع عدسپلو چه کسی است. همین امروز، یکی عدسپلو را با شکر میخورد و یکی نه، یکی با گوشت و دیگری نه، یکی با پیازداغ و دیگری نه، ... .
آنچه که مربوط به عامه است همین است. نه سرآغاز مشخصی دارد و نه انواعش قابل گردآوری و احصاست و نه میشود یک نوعش را اصل گرفت و باقیاش را انحراف از اصل. یک نمونۀ مشهور و ملموسش دوبیتیهای باباطاهر است. به گویش محلی سروده شده و بعدها هر که خوانده با گویش خودش اندکی تغییرش داده. امروزه دقیقا نمیدانند که دوبیتیهای باباطاهر به چه گویشی بوده؛ زبان سرودههایش را لری، همدانی، کردی، رازی (راثی/ راجی) یا از گویشهای نزدیک به یهودیان گفتهاند و امروزه خیلی از این دوبیتیها به گویش تهرانی نزدیک شده است. بسیاری از دوبیتیهایی را که به نام او میبینیم، در آثار فایز دشتستانی و دیگران هم آمده و به واقع گویندۀ آنها مشخص نیست.
🟢🔵🔴🟡
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
https://eitaa.com/joinchat/1193017661C158f62846e
ویژگیهای ادبیات عامیانه:
🔴 معجزه/ کرامت/ سحر
در واقعیت داشتن معجزات انبیا و امامان و نیز کرامتهای برخی اولیای خاص خدا تردیدی نیست. باور به سحر و چشمزخم را نیز در قرآن و حدیث نیز میتوان ردیابی کرد. ولی آنچه که هست، در ادبیات و فرهنگ عمومی هرچه فضا عامیانهتر میشود حضور این عناصر پررنگتر و مؤثرتر است. حتی در کتب فضایل اهل بیت(ع)، در آثار شیخ مفید (ق5) و علامۀ حلی(ق7) با آیات و احایث و تاریخ از حقانیت امیرالمؤمنین(ع) دفاع شده و در مدینة المعاجز (ق12) و القطره (ق14) با کثرت معجزات.
ویژگیهای معجزات کتب عامیانه آن است که در کتب معتبر یافت نمیشوند و گاه با منطق دینی جور در نمیآیند. منطق دینی میپذیرد که آتش بر ابراهیم(ع) سرد و سلامت شود؛ زیرا این معجزه پیش چشم خلق بسیاری است و اتمام حجت میکند و منجر به حفظ جان نبی خداست ... . ضمن این که در معتبرترین منبع، یعنی قرآن کریم، ذکر شده است.
اما همین منطق نمیپذیرد که مثلا شخصی در ایام حج پیش امام معصوم بیاید و بگوید: شما که امام هستید، میتوانید کعبه را از جایش بلند کنید؟ بعد امام اشاره کند و کعبه به آسمان برود. در همان حال مردم هم مشغول طواف باشند و متوجه این اتفاق نشوند.
در کتاب القطره این معجزه برای چهار امام نقل شده است. در حالی که نه سند معتبر دارد، نه عمومی است، نه واقعی است. طبق نقل داستان، دیگران این بالا رفتن کعبه را نمیبینند؛ پس واقعی نیست و از جنس چشمبندی است!
عوام چنین داستانهایی را دوست دارند و در ادبیات عامه نمونههای اینچنینی فراوان است. حتی همین که نقاشان دور سر پیامبران و امامان هالۀ نور میکشند، از همین جنس است. آن بزرگواران در زندگی واقعی چهرههایی عادی داشتند؛ چنان که اگر غریبهای وارد مسجد مدینه میشد، باید میپرسید که پیامبر(ص) کدامیک از شماست؟
در ادبیات سینمایی فاخر ما نیز همین ساختار برقرار است. در فیلم «محمد(ص)» ساختۀ مجید مجیدی پیامبر(ص) لحظه به لحظه در حال معجزه است و حتی در سکانس دریایی که ماهی بیرون میریزد، معجزهای به ایشان نسبت داده میشود که در هیچ متن ضعیفی نیز نقل نشده و مستقیما اختراع فیلمساز است.
بخش مهمی از قصههای عامیانۀ دینی اسرائیلیات نام دارد که ابتدا به دست کعب الاحبار و تمیم داری وارد متون تفسیری شده و بعد به مرور زمان گسترش یافته است. این دو از عالمان اهل کتاب بودند که اواخر عمر پیامبر(ص) مسلمان شدند و در دستگاه خلافت به عنوان مفسران رسمی قرآن منصوب شدند و افسانهها و خرافههای یهودی و مسیحی را به عنوان تفسیر قرآن وارد فرهنگ مسلمانان کردند.
یکی از مشهورترین این اسرائیلیات داستان انگشتر سلیمان(ع) است. طبق این قصه، نبوت و علم و خصایل سلیمان(ع) آنقدر در کشورداری او تأثیر نداشت که آن انگشتر! وقتی شیطان آن انگشتر را از او دزدید، تمام شکوه و سلطنت سلیمان از دست رفت!
🟢🔵🔴🟡
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
https://eitaa.com/joinchat/1193017661C158f62846e
نظر مخاطبان:
سلام استاد. همچنان مثل کلاسهای حضوری در فهام هم از شما میآموزم و از این بابت بسیار ممنونم.
من با این قسمت از متن شما خیلی موافق نیستم. نقاشی اثر هنری است و کشیدن هالهی نور به نظرم ربطی به خرافات و عامهپسندی ندارد و ضمنا از لحاظ علمی هم اثبات شده که هالهی افراد مختلف بسته به میزان مثبتها و منفیهایشان نورانی یا تاریک میشود و حتی در بعضی بیمارستانها از هاله عکس میگیرند. احتمال اینکه قدما هم به بخشی از این دانش رسیده باشند بعید نیست.
مطلب دوم اینکه فرمودید افراد غریبه که وارد مسجد میشدند پیامبر را نمیشناختند هم البته از جهت سادگی و مردمی بودن ایشان بدیهی است اما افراد مختلف با توجه به صفای باطن خود نورانیت و تفاوت ایشان با دیگران را تشخیص میدادند و این درمورد همهی ملاقاتکنندگان یکسان نیست.
جواب بنده:
1. نقاشی اثر هنری است و کشیدن هالهی نور به نظرم ربطی به خرافات و عامهپسندی ندارد.
جواب: اثر هنری بودن نمی تواند عذرخواه نگاه اشتباه باشد. هنری بودن مربوط به فرم ظاهری است و بنیانهای فکری را تحت تاثیر قرار نمی دهد. فقط می توانیم بگوییم که هنر می تواند «تخیل» را به کار اضافه کند که آن تخیل هم باید در راستای تفکر کلی باشد.
2. از لحاظ علمی هم اثبات شده که هالهی افراد مختلف بسته به میزان مثبتها و منفیهایشان نورانی یا تاریک میشود...
جواب: فرض خوبی است؛ ولی آن هاله کل بدن را در بر میگیرد نه فقط سر را. ضمنا فقط مخصوص قدیسان نیست و همۀ آدمها هاله دارند.
3. افراد مختلف با توجه به صفای باطن خود نورانیت و تفاوت ایشان با دیگران را تشخیص میدادند و این درمورد همهی ملاقاتکنندگان یکسان نیست.
جواب: اگر واقعا نقاشان اینقدر صفای باطن داشته باشند که هالۀ افراد را ببینند و بتوانند تخیل کنند که پیامبر(ص) هم چنین هاله ای داشته، خوشا به حال فرهنگ و هنر ما؛ ولی «خدای داند و من دانم و تو هم دانی» که در اغلب موارد این چنین نیست.
۱۳۳
هر که به دردی و غمی شد دچار
گوید اگر یک صد و سیّ و سه بار،
_ای علم افراشته در عالمین!_
اکشف یا کاشف کرب الحسین،
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده، آبش دهی
#ریاضی_یزدی
عدد جلسات ادبی_مهدوی الغوث به صد و سی و سه رسید و این عدد مطابق نام مبارک حضرت عبّاس علیهالسّلام است.
امیدواریم امشب حضرت حجّت عجّلاللهفرجه به خاطر عمو جانشان تفضّل مضاعف کنند.
یکشنبه نیمهی مهر ۱۴۰۳شمسی
پل آهنچی.حرمنما.شماره۱۵
ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۲:۳۰
#الغوث
#قم
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
در ادامه مقدمۀ کتاب شعر شیعی را تقدیم حضورتان می کنم.
کتاب در آستانۀ چاپ است؛ همان است که درآمد فصل ادبیات عامیانۀ آن را هم دیده اید.
لطفا با راهنمایی های خود کمک کنید کار بهتری بشود.
ممنون
ادامه👇
بسم الله النور
1️⃣
«اَلرَّحمانُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْانسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»
خداوند علم را فرو میفرستد و پیامبر(ص) آن را تبیین میکند. خدا به پیامبرش هم علم را آموخته و هم روشنگری و تبیین را.
پیامبر(ص) شهر علم و حکمت است؛ علم و حکمت تبیین میخواهد. گروهی که از دیگر مردمان بهتر میبینند و بهتر میفهمند و بهتر بازگو میکنند، باید تبیین کنند. پیامبر(ص) میفرماید: «إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِكْمَةً»: قطعا بخشی از شعر حکمت است.
این خلاصۀ داستان است. شاعر، اگر شاعر درستی باشد، باید سخنان خدا و رسول را به زبان قابل فهم مردمان تبیین کند.
2️⃣
به حدیث نبوی بازگردیم:
«إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِكْمَةً وَ إِنَّ مِنَ الْبَيَانِ لَسِحْراً»: «قطعا بخشی از شعر حکمت است و بخشی از بیان سحر است.» (من لا یحضره الفقیه 4: 379)
در اینجا میخواهم کمی به جایگاه شعر و سحر در فرهنگسازی و تبیین بپردازم.
شعر یکی از اقسام هنر است؛ در کنار موسیقی و نقاشی و مجسمهسازی و ... . هنر روی روح و روان مخاطب تأثیر میگذارد و علمی که با کتاب و خطابه منتقل میشود، روی ذهن؛ هنر با احساس مواجه میشود و علم با منطق؛ و ما آدمیان، هرچه که خود را حیوان ناطق بنامیم و بر منطق خود تأکید کنیم، باز هم بیشتر احساسی هستیم تا منطقی.
در اغلب اوقات ما با احساسمان تصمیم میگیریم و با منطق آن تصمیم احساسی را توجیه میکنیم. حتی در گزینش خبرها همینگونهایم. فرقی نمیکند که خبر را از لابلای متون تاریخی بیرون کشیدهایم یا از فضای مبهم و متناقض مجازی یا از دهان دوست و آشنا و همسایه؛ بسیار پیش میآید که در یک موضوع خاص چند خبر متناقض میشنویم. نمیتوانیم همۀ آنها را باور کنیم؛ چون نمیشود در یک لحظه هم شب باشد و هم روز. در چنین مواردی آن خبری را انتخاب میکنیم که با باورهای پیشین ما سازگارتر است؛ خبری را انتخاب میکنیم که بیشتر دوست داریم بشنویم. نشانه بدهم: وقتی خبر ناگواری میشنویم، یکی از اولین و شایعترین عکسالعملهایمان این است: «دروغ میگویی!». این یعنی حتی وقتی خبر معارضی در کار نباشد، ما دوست داریم خبری را بشنویم و باور کنیم که دوست داریم. عرضم را خلاصه کنم: ما انسانها احساسی هستیم.
ادامه👇
🟢🔵🔴🟡
فهام: فرهنگ. هنر. ادبیات. مذهب
https://eitaa.com/joinchat/1193017661C158f62846e