eitaa logo
کانال فلسفه علویه
102 دنبال‌کننده
167 عکس
143 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام 💢سوال یکی از بزرگواران 🧶 بر مبنای قاعده الواحد که الواحد لایصدر عنه الا الواحد. 🧶 از طرفی بر مبنای احادیثی که موجود است، مخلوق اول وجود مقدس رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم است. و پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «اول ما خلق الله نورى». همچنین حدیث داریم که: «..یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِد» (نعمانی، الغیبة، ۱۳۹۷ق، ص۹۳؛ جوهری بصری، مقتضب الاثر، نشر طباطبایی، ص۲۴). 🔰پرسش: از آنجایی که درخصوص معصومین علیهم‌السلام داریم که «کلهم نور واحد» آیا می توان نتیجه گرفت که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت مطهر ایشان (سلام الله علیهم اجمعین) جمیعا مخلوق اولند؟ ↩️ یعنی سخن پیامبر اکرم (ص) که فرمودند:«اول ما خلق الله نوری» را می توانیم با مقدماتی که عرض کردم به دو گونه تفسیر کنیم: 1⃣ مخلوق اول پیامبر اکرم(ص) است و بقیه ائمه (ع) بواسطه نور ایشان خلق شدند و سپس سایر خلایق. 2⃣ همه معصومین (علیهم‌السلام) جمیعا به منزله مخلوق اول هستند بواسطه اینکه قائلیم کلهم نور واحد. کدام صحیح است؟
پاسخ: 🔰این پرسش دارای اشکال مبنایی است و مشخص نیست مبنای سوال چیست؟ زیرا قاعده الواحد بر اساس نظام ماهوی طراحی شده است و بر اساس نظام وحدت شخصی قاعده الواحد مردود است. 🔘 چرا؟ 🔰زیرا در نظام ماهوی است که موجودات با هم در تباین قرار دارد در نتیجه این نگاه به هستی ساختار نظام علی و معلولی باید به نحوی طراحی شود که در عین حفظ تباین میان اشیا رابطه عللی و معلولی حفظ شود. در این صورت علت باید واجد معلول باشد + کمال برتر وجدان معلول در علت رابطه علت و معلول را تبیین میکند و کمال برتر تباین معلول و علت را تبیین می کند از این رو معلول در مرتبه علت قرار نمی گیرد و لاجرم سلسله علل طولی شکل می گیرد. در این صورت هر علت یک معلول خاص خواهد داشت + یک کمال برتر که ان را در مرتبه بالاتر از معلول قرار میدهد و اگر هر علت دارای چند معلول باشد+یک کمال مرتبه معلول ها با هم برابر میشود در نتیجه تباین بین موجودات محصل نمیشود با توجه به این نگاه واجب الوجود در مرتبه بعدی خودش تنها یک موجود میتواند خلق نماید و ان موجود فاقد یک کمال کمتر از کمال واجب است. 🔰 اما در نگاه وحدت شخصی التزام به قاعده الواحد لازم نیست در نتیجه صدور کثیر از واحد بلا مانع است و اصولا کثیری در این نگاه فرض نمیشود تا نیاز به قاعده الواحد باشد زیرا فرض وحدت شخصی وجود آن است که یک وجود حقیقی در هستی موجود است و ما سوالله جلوه همان حقیقت واحد است 🔰 در نظام تشکیکی وجود نیز قاعده الواحد ممکن الفرض نیست چرا که در اینجا وجود یک حقیقت دارد که در تمام مراتب وجود مشترک است و حد وجودی آن همان شدت و ضعف است در این حالت نظام عللی تنها برای موجود فی نفسه لنفسه قابل تصور است که ان واجب الوجود است و سایر موجودات علیت فاعلی فی نفسه برایشان متصور نیست و همان یک علت در تمام مراتب هستی علیت خود را اعمال می کند. 🔰 در نهایت باید عنوان داشت در نظام وحدت شخصی وجود صادر اول یعنی جلوه اول که همان مقام جلوه جمیع صفات است و مختص به مرتبه پیامبر اسلام ص و از آن در قرآن به کمان کان قاب قوسین او ادنی تعبیر شده است. و در مر تبه بعد جلوه جلوه است که مقام امیر المومنین است که از آن به مقام نفس نبی تعبیر شده است. بعد از آن مقام جلوه امامان است که مقام التقای لیله القدر است و نفس نبی یعنی امیر المومنین.. که مرج البحرین یلتقیان گفته شده و حاصل آن لولو و المرجان است. ♻️ ♻️ ♻️ ♻️ ♻️ ✍️ میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 🔴 @falsafeh_alaveyeh
اشکالاتی از جناب سعید رضا مشکینه بر فرسته پیشین: 1⃣ یکی این که در وحدت شخصی وجود کثرت نفی نمی‌شود چراکه بدیهی است. کثرت در مراتب وجود واحد است. دیگر این که کثرت موجودات فقط در نظریه اصالت ماهیت نیست بلکه طبق اصالت وجود هم تباین موجودات قائل دارد. 2⃣ دیگر اینکه اول ما خلق الله بشر نیست اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بشر هستند. قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی. بشری که تا مرتبه وجودی اول ما خلق الله استکمال یافته است. اول ما خلق الله وجود نوری دارد و قابل جسم داشتن نیست. 3⃣ دیگر اینکه عرفا که قائل به نظریه وحدت شخصی وجود اند قاعده الواحد را قبول دارند. طبق نظر مشاء صادر اول عقل اول است و طبق نظر عرفا صادر اول وجود منبسط است که نامهای متعدد دیگری هم دارد از جمله حقیقت محمدیه. البته درست است که در وحدت شخصی وجود علیت معنایی ندارد اما تشان (با همزه) هست. آیات قرآن هم بر همین‌ها دلالت می‌کند. وحدت تشکیکی وجود را هم که دنبال کنیم سر از وحدت شخصی وجود در می آورد. ↩️ البته جملات پایانی مطلب میرزا محمد رضا صفائي که صادر اول را مقام مختص به مرتبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان کرده است درست اگر وجود نوری صادر اول را انکار نکنیم و آن را بشر ندانیم. اگر صادر اول را خود ایشان که بشر هستند بدانیم غلط است. 🔴 @falsafeh_alaveyeh
↩️ پاسخ های اجمالی: 1⃣ ما مبانی را کار داریم نه نظریات مبنای وحدت شخصی وجود به معنی نفی کثرت است چرا که وجود بی نهایت جایی برای تحقق ما سوالله نمیگذارد و این مبنای وحدت شخصیه است. 2⃣ اول ما خلق الله نور محمد ص در روایات ما امده است و صدرا در شرح اصول کافی وجود مقدس ایشان را صادر اول میداند هرچند مبنا روایت است نه نظر صدرا 3⃣ در تفسیر ایه مذکور اختلاف است زیرا برخی مفسران یوحی الی را استدراک میدانند پس ایه مذکور نص نیست و بشر بودن پیامبر با ما متفاوت است 4⃣ در ایه وهو بالافق الاعلی برخی مفسران ضمیر هو را پیامبر ص میدانند در این صورت جایگاه پیامبر اعلی مرتبه هستی است که همان قاب قوسین است و عرفا هم قائلند. هرچند ایه ظاهر است 5⃣ همانگونه که روح القدس می تواند تمثل انسانی پیدا کند فتمثل لها بشرا سویا جسم داشتن پیامبر ص منافاتی با رتبه صادر اول ندارد. 6⃣ بنده نظر عرفا. را کاری ندارم لوازم مبنای وحدت شخصی را بیان کردم عارف و فیلسوف چه بسا خطا کند. 7⃣ حقیقت انسان جسم نیست که بشر بودن منافاتی با صادر اول داشته باشد مگر بر مبنای صدرا به جسمانیه الحدوث بودن که بنده ان مبنا را نمی پذیرم. 🔴 @falsafeh_alaveyeh
میرفندرسکی عالم عامل، میرداماد روزی روی منبر بی هوش می شود. یک هفته او را مداوا کردند، فایده ای نداشت. پس شیخ بهایی به منزلش می‌آید و نبض او را می‌گیرد و می‌بیند شخص بزرگی در او تصرف کرده است پس از تفحص معلوم می‌گردد که سیدی درس او را اتفاقی گوش می‌کند و چون از مدرسه خارج می‌شود میرداماد به این حالت می‌افتد شیخ بهایی متوجه می‌شود که این تصرّف کار عارف کامل میرفندرسکی است. پس به محضر او می آید و علت را جویا می شود. ایشان فرمود: <<مدتی حرفهای او را گوش دادم دیدم از عذاب خدا سخن میگوید و این سبب ناامیدی مردم می شود، خواستم رحمت خدا را به او بچشانم. >> شیخ تقاضای لطف می‌کند . میرفندرسکی می فرماید: بروید خانه اش او به هوش آمده و نشسته. کتاب نشان از بی نشان ها 2 ص 27
پژوهشگران: گوش‌‌ها و چشم‌های شما می‌توانند با یکدیگر صحبت ‌کنند در سال ٢٠١٨، محققان دانشگاه دوک کشف کردند که وقتی چشم‌ها حرکت می‌کنند، گوش‌ها صدایی نامحسوس ایجاد می‌کنند. اکنون دانشمندان در امتداد اولین مطالعه خود، بررسی کرده‌اند که آیا اصوات ضعیف تولیدشده توسط اعضای بدن حاوی اطلاعات جامعی در مورد حرکات چشم هستند یا خیر. دکتر «جنیفر گرو»، نویسنده ارشد این مطالعه، می‌گوید: «شما می‌توانید تنها از طریق صداهای ایجاد و ضبط‌ شده با میکروفون در کانال گوش، متوجه شوید که چشم‌ها چه هدفی را دنبال می‌کنند و فرد به چه سوژه‌ای خیره شده است.» گزارش جدید استاد بخش روانشناسی و علوم اعصاب و همچنین نوروبیولوژی دانشگاه دوک نشان می‌دهد که محققان قادرند شکل موج صدای گوش را به‌سادگی و با بررسی اینکه فرد به کجا نگاه می‌کند، تخمین بزنند. محقق ارشد این مطالعه بر این باور است که این صداهای نامحسوس توسط حرکات چشم‌ها ایجاد می‌شود تا مغز را تشویق کند که ماهیچه‌های گوش میانی را که عموماً به تضعیف صداهای بلند کمک کرده یا سلول‌های مویی که به تقویت صداهای آرام کمک می‌کند، سفت کند. 🔴 @falsafeh_alaveyeh
با سلام خدمت فضلای محترم دانشجوئی دو سوال پرسیده است❓ 🧶 سوال اول: با وجودی که می گوئیم خدا مهربان، خیرخواه، عالم به آینده و مختار است، چرا انسانهائی که جهنمی هستند آفرید؟ او که می دانست آنها فاسق و کافر می شوند و تا ابد در دوزخ می مانند اگرچه با فعل اختیاری خود، پس چرا آن مهربان آنها را خلق کرد؟ آیا براساس لطف و مهر خدا بهتر نبود آفریده نمی شدند؟ 🧶 سوال دوم: همچنین این افراد ممکن است بگویند خدایا تو یک طرفه ما را خلق کردی و نظر ما را نپرسیدی و اگر سوال می کردی و وضع خود را می دانستیم هرگز راضی به خلقت نمی شدیم. 🔴 @falsafeh_alaveyeh
💢 پاسخ پرسش اول: 🔰اینجا باید تفسیر دقیقی از خلق داد. و آن اینکه خلق در لسان عرفا همان جلوه اسمای الهی است و این جلوه بر اساس قاعده فیض امکان انقطاع ندارد و همواره او خلاق است و جلو می کند این جلوات بر اساس نظام ذاتی اسما استوار است و از این رو امکان تغییر در این جلوات ممکن نیست زیرا تغییر در نظام ذاتی مساوی تحول در ذات است پس خلق یا عدم خلق موجودی بر اساس نظام سبب و مسبب است و بر اساس این نظام وجود عالم ماده که عالم تزاحمات است لابد و ضروری است. 🔰و همچنین بر این اساس اگر شخصی بستر خلقتش در عالم ماده فراهم شود وجودش ضروری خواهد بود و این به جهت عام نظام ذاتی حاکم بر جلوات است ↩️ پس خلق موجودات بر اساس نظام ذاتی عالم است و خداوند این نظام ذاتی را بدون علت مانعه یا علت مقتضیه تغییر نمیدهد. 🔰 به عبارت دیگر 🔻خلق افراد در عالم بر اساس نظام اسباب و علل است. 🔻نظـام اســباب و علل ذاتی عالم ماده است. 🔻تحـول در ذاتی مســاوی تحـول در ذات اسـت 🔻تحول در ذات محال است. زیرا موجود تناقض است. 🔹پس خداوند نظام اسباب و علل را تغییر نمی دهد زیرا تحول در ذات لازم می آید که محال است. 🔴 @falsafeh_alaveyeh
💢 پاسخ پرسش دوم: 🔰 باید توجه داشت اصولا موجودی که هنوز خلق نشده است نمیتواند مورد خطاب قرار گیرد و چین فرضی ممکن نیست که قبل خلق فرد مورد خطاب شود زیرا قبل از خلق فاقد تعیین است. 🔰 بر فرض که فرد در عالم متافیزیکی وجودش تعیین یابد در آنجا عالم امر است و اختیار به معنی عالم ماده برای آن متصور نیست پس فرد امکان ندارد امری را اختیار کند. 🔰 بر فرض که فرد در عالم متافیزیکی اختیار داشته باشد از آنجا که فعل الهی بر اساس حکمت بالغه است و فرد حکمت خلق خود را در میابد مخالفتی با امر الهی نخواهد داشت. زیرا عالم متافیزیکی فاقد عوارض مادی مثل خودپرستی و... است 🔰 بر فرض که در عالم متافیزیکی اختیاری بر خلاف امر الهی انجام دهد تقدم امر الهی بر امر موجود و مالک حقیقی بر مملوک واضح است زیرا مالکیت الهی حقیقی است نه اعتباری و ناشی از رابطه عللی و معلولی 🔰 و بر فرض که اراده الهی و اراده فرد یکسان فرض شود چون نظام عالم ذاتی آن است از اساس امکان تغییر آن به خواست شخصی محال است. 🔴 @falsafeh_alaveyeh
تفاوت معنای ذاتی و ذات ⚛ 🧶 معنای ذات: ماهیت و چیستی شی را ذات آن شی گویند: به عبارت دیگر اینکه هنگامی که پرسش میشود: 1⃣ اگر «این شئ هست؟ یا نه؟» سوال از هستی شده است. 2⃣ اگر بپرسد: «این شئ چیست؟» سوال از چیستی شده است، به عنوان نمونه اگر در جواب گفته شود:‌ انسان یا سنگ …،‌ چیستی آن بیان شده است که از این چیستی،‌ ‌به ذات تعبیر می‌شود. 🧶 معنای ذاتی: ‌کلمه ذاتی در بیشتر موارد به سه معنی استعمال می‌شود: 1⃣ گاهی ذاتی به مفهومی گفتت می‌شود که خارج از ذات و چیستی مصادیقش نباشد. بر اساس این اصطلاح به خود ذات نیز ذاتی گفته می‌شود چراکه ذات شی،‌ همانند اجزائش خارج از خودش نیست. 2⃣ ذاتی باب ایساغوجی به حقیقی گفته میشود که داخل در چیستی افراد و مصادیق خود است به این معنی که قوام و تشکیل دهنده ماهیت افرادش باشد. به عنوان نمونه ماهیت انسان تشکیل یافته از حیوان و ناطق است. بنابراین این دو ذاتی برای انسان محسوب می‌شوند. ذاتی بنابر این اصطلاح تنها شامل اجزاء ذات (جنس و فصل) می‌شود. 3⃣ ذاتی باب برهان یکی از مهمترین آن شروط این است که مقدمات برهان باید از قضایایی تشکیل شوند که محمول‌های آن ذاتی برای موضوع‌هایشان باشند و مقصود از محمول ذاتی آن محمولی است که به خاطر ذات موضوع برآن حمل شود، یعنی خود ذات به تنهایی و با قطع نظر از هر چیز دیگر بری انتزاع و حمل آن محمول،‌ کافی باشد. به‌عنوان مثال، ‌حمل امکان بر انسان به خاطر ذات انسان است و نه چیز دیگر و همین طور حمل ناطق بر انسان به خاطر ذات انسان است. بنابراین ذاتی باب برهان اعم از ذاتی باب ایساغوجی است زیرا هم شامل مقّومات (جنس و فصل) شئ می‌شود و هم شامل اعراض ذاتی شئ. 🔺 🔺 🔺 🔺 کانال: 🆔 🔴 @falsafeh_alaveyeh
باکتری مغز ندارد، اما حافظه‌اش را به نسل‌های بعدی انتقال می‌دهد! 🦠تحقیقات جدید نشان می‌دهد که باکتری‌ها با وجود فقدان نورون، سیناپس و سیستم عصبی، از توانایی ایجاد حافظه‌ای شبیه به خاطره برخوردار هستند. علاوه‌بر این، باکتری‌ها می‌توانند «یادآوری خاطرات» را حداقل به چهار نسل بعدی خود منتقل کنند. 🦠البته بر اساس تحقیقات تجربی اثبات نشده باکتری‌ها هم مثل ما می‌توانند به اعماق خاطراتشان سفر کنند بلکه باکتری‌ها فقط بر اساس سطوح آهن سلولی موجود، قادر به ایجاد نوعی حافظه‌ی شبیه‌به خاطره هستند. 🦠این دست از پژوهش ها اثبات می کند موجوداتی که به ظاهر فاقد حافظه هستند دارای حافظه هستند و به همین ترتیب ممکن است با بررسی بیشتر؛ مراتب بیشتری از وجود این موجودات از جمله عقل را در این موجودات شناخت. چنان که در نظریه وحدت تشکیکی وجود این موجودات واجد عقل دانسته میشود. 🔺 🔺 🔺 کانال: 🆔 🔴 @falsafeh_alaveyeh
فرق فعل اختیاری با اثر ذاتیتعریف و ویژگی اثر ذاتی 🔰اثر ذاتی یعنی امری که از ناحیه ذات شی ایجاد میشود و وجود امر خارجی برای ان نیاز نیست. مثل خورشید که نور افشانی می کند همه نورها متصل به ذات خورشید است. این نو افشانی اثر ذاتی خورشید است و نیازی به تصور موجود دیگر نیست. 🔰 نکته دیگر اینکه اثر ذاتی را نمیتوان از ذات شی منفک کرد به عنوان نمونه در مثال فوق اگر نوافشانی از خورشید گرفته شود دو اتفاق متصور است: ↩️ دیگر خورشید. خورشید نیست و تبدیل به عدم یا موجودی دیگر میشود مانند ستاره کوتوله سیاه. زیرا اثر ذاتی بر آمده از ذات شی است و اگر تصور انفکاک از آن شود به معنای نبود منشا آن در ذات است که فقدان منشا اثر یعنی اختلال در ذات شی و این دو حالت را متصور است: 🔻اگر قوام ذات به ان منشا اثر نباشد بلکه جز علت باشد ذات به ذات دیگری بدل میشود. این در علت های مادی و صوری یا حتی غایی ممکن است تصور شود و در علت فاعلی تحقق ان بی معناست چون علت فاعلی علت هستی بخش است. 🔻قوام ذات به آن منشا اثر باشد ذات به کلی منعدم میشود. این حالت بر اساس اصالت وجود در خارج محال است تحقق یابد زیرا وجود معدوم نمیشود ولی بر اساس اصالت ماهیت ممکن است صورت پذیرد. ↩️ نور که اثر است از بین میرود. زیرا علت موجوده نور وجود ارتباط با خورشید است. پس در فقدان ارتباط میان اثر و موثر اثر نیز از میان میرود زیرا اثر نمیتواند از منشا ان جدا شود و اگر جدا شود از بین میرود. 🛐 تعریف و ویژگی فعل اختیاری اما فعل اختیاری امری خارج از ذات است که فاعل مختار بر موجودی مستقل از خودش اثر میگذارد و او اثر می پذیرد.
پرسش: آیا خلق خداوند اثر ذاتی وی است یا فعل اختیاری وی. 🚨 نکته: در پاسخ به این پرسش باید توجه داشت پاسخ مذکور ابتدا از دیدگاه عقلی و عرفانی است و نه ظواهر نصوص و بعد از روشن شدن دیدگاه عقل و عرفان نظری باید نصوص ظواهر را بررسی نمود. 🧶 بر اساس دیدگاه عرفا در هستی تنها یک علت وجود دارد و آن علت هستی بخش است در این گرایش حقیقت وجود در هستی تنها از آن خداوند متعال است و چیزی جز خداوند واجد معنای وجود نیست و هر آنچه غیر او است چیزی به جز شئون وجودی آن نیست، چنان که سایه چیزی به جز محدودیت در انتقال نور نیست. از این رو این نظریه به نظریه وحدت شخصی وجود تفسیر شد. بر اساس این دیدگاه فقط یک علّت حقیقی یعنی ذات خداوند در هستی می­تواند وجود داشته باشد و ما سوا الله  همه معلول نهایی او به شمار می­روند، و همیشه شئنی از شئون الهی به شمار می­روند. در این نگاه تنها یک وجود حقیقی در هستی وجود دارد و آن وجود اقدس الهی است، اوست که صرف وجود است و  مراتب هستی هیچ حقیقتی را در بر ندارد مگر به صورت مجازی و به صورت اتصاف انضمامی یعنی انتساب وجود به ماسوا الله نه از باب اتصاف حقیقی بلکه اتصاف مجازی است، مانند حمل حرکت به انسان در صورتی که انسان حرکت حقیقی ندارد بلکه قطار است که حرکت می­کند ولی انسان به دنبال آن متصف به حرکت می­شود در حالی که نشسته است. در اینجا نیز وجود حقیقتا از آن خداوند است و اتصاف ما سوالله به وجود از باب ارتباط الله به وجود خداست. 🔰 بر اساس این نگاه معلول نمیتواند خارج از وجود واجب و به صورت وجود استقلالی فرض شود بلکه وجود ان من حیث هی هی عدم است تنها به صورت انتسابی قابل تصور هستند و از این رو خلق در این نگاه به اثر ذاتی میماند. 🧶 بر اساس مبنای تشکیک وجود
️ ♋️ تغییر در زمان و مکان مخلوقات پرسش: چرا هر انسانی در زمان و مکان و...کاملا مشخص و‌متعین به وجود اومدن و طور دیگه یا در شرایط دیگه خلق نشدن؟؟ پاسخ: 🔴 بر اساس نگاه فلسفه مشاء: در نظام علی و معلولی بر اساس نگاه مشاء خداوند در مقام علت العلل و در انتهای سلسله علت و معلولی است و از آنجا که در این دستگاه قاعده الواحد حاکم است نظام طولی علل شکل خواهد گرفت تا فلک دهم که از آن عالم کثرات به وجود می آید. در این نظام فکری برای شکل گیری افراد باید در عالم ماده علت مادی و صوری و علت غایی و علت فاعلی برای تحقق یابد تا فرد شکل گیری پیدا کند. ↩️ علت فاعلی: هستی خداوند است البته در انتهای سلسله علل که در این صورت بین خدا و خلق علل طولی واسطه وجود دارد. ↩️ علت صوری: در نگاه ارسطو ناشی از عقل فعال است و در نگاه بو علی مفارق از انسان است. ↩️ علت مادی: نیز ماده ای است که شی از ان ساخته شده و از شی دیگر به شی جدید عطا میشود. ↩️ علت غایی: نیز در نگاه ارسطو ایجاد شوق می کند در شی برای حرکت به سوی کمال و در نگاه بوعلی سینا همان واجب الوجود است که به سبب خلاقیت دائمی شی به سوی او در حرکت تکاملی است 🔰 از این رو تغییر هرکدام پارامترهای زمانی و مکانی موجب تغییر دست کم علل صوری و مادی میشود و تغییر این علل موجب تغییر معلول خواهد شد و ممکن نیست فرد الف که با علل صوری و مادی الف شکل گرفته با تغییر علل صوری و مادی از الف به ب شکل گیرد. 🔵 دیدگاه فلاسفه تشکیک وجودی در تشکیک وجود نیز نظام طولی علیت قابل تصور است و در این نظام نیز قاعده الواحد حاکم و وجود هستی بخش وجودی است شدید الوجود که هیچ هیچ ضعفی در آن متصور نیست و از این رو فاقد هر گونه نقصی است و در انتهای سلسله علل وجودی قرار دارد در این نظام نیز برای شکل گیری شی در عالم ماده یک علت وجود دهنده به صورت علت العلل تصور میشود و سایر موجودات به صورت وجود معلول از وجود شدید در مرتبه والاتر تصور میشود زیرا حقیقت هر علتی کامل‌تر از واقعیت معلولش است و معلول ناقص‌تر از علتش است؛ به عبارت دیگر واقعیت علت و معلول واقعیات متکثری‌اند که در حقیقت واحد و یکی‌اند و تمایز آنها به میزان محدودیت و عدم محدودیت آنهاست؛ یعنی واقعیت معلول محدود به واقعیت علتش است و وجود معلول مرتبه نازل وجود علت است؛ پس کثرت حاصل از رابطه علی و معلولی، کثرتی تشکیکی است در این نظام نیز علل اربعه قابل تصور است ↩️ علت مادی: در وجود علت اشرف از وجود معلول به دست می دهد. ↩️ علت صوری: این علت نیز بر آمده از علت مافوق است ↩️ علت فاعلی: نیز علت مافوق است و در انتهای این سلسه علت علل است. ↩️ علت غایی: نیز علل العلل است. 🔰 در این نظام وجود سلسله علل به صورت طولی در وجود علل العلل متصور میشود تغییر در مکان و زمان یعنی تغییر در شی چرا که خود شی مکان و زمان است و در نتیجه تغییر زمان و مکان یعنی باید علل وجودی ان تغییر کند چراکه زمان و مکان شی بر آمده از علت اشرف است و تغییر در علت یعنی تغییر در شی و تغییر در علت بنا بر قاعده الواحد معلولی تفاوت نتیجه میدهد. 🟢 بر اساس دیدگاه وحدت شخصی وجود: در وحدت شخصی وحدت در وجود است و در مورد تشکیک در این نظریه دو دیدگاه وجود دارد: 🅰 از انجا که وحدت در وجود است اگر تشکیکی باشد تشکیک در مظاهر است در این نگاه دو دیدگاه وجود دارد 1⃣ امام خمینی: در وحدت شخصی نظام علیت ملغی است و نظام مظاهر پا برجاست. زیرا هیچ وجودی مفروض نیست نه وجود استقلای نه ربطی تا بتوان معلول را تصور نمود. 2⃣ یک علت در هستی قابل تصور است و آن وجود واحد احدی است و قاعده الواحد در آن تنها در رابطه بین جلوات قابل بحث است ولی واسطه ای میان خلق و حق متصور نیست. و رابطه میان جلوات و ذات مستقیم و بی واسطه است اما تشکیک در مظاهر یعنی تشکیک در شدت وضعف جلوه و رابطه این جلوات به صورت کثرت و وحدت است به این معنا که هرچه جلوه به ذات نزدیکتر باشد در وحدت بیشتر و هرچه جلوه از ذات دور شود دارای کثرت بیشتر است که جلوات اشد بطن جلوات ظاهره خواهد بود از این رو جلوات ظاهره در جلوه وابسطه به جلوات اشد خواهند بود. اما زمان و مکان در این نگاه از ویژگی های جلوات متکثره است و تغییر زمان و مکان یعنی تغییر جلوه و تغییر در جلوه در ان مرتبه از جلوات یعنی تغییر نظام جلوات که محال است. 🅱 تشکیکی در جلوات ممکن نیست زیزا تشکیک در جلوات یعنی واسطه شدن جلوات و ذات که با فرض تشکیک دروجود در تعارض است و رابطه هر جلوه با ذات اقدس مستقیم است و به این معنا که هر جلوه من حیث هی هی عدم است و در رابطه با ذات اقدس متصف به وجود می شود. هر جلوه ظهور اسمی از اسما ذات است و تغییر در جلوه یعنی تغییر در اسم که این محال است. 🔺 🔺 🔺 🔺 ✍️میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
♏️ معنای اتصاف ذهنی در معقولات کلی پرسش: آیا همین که در معقولات اتصاف را خارجی عنوان کرده‌اند. آیا مفهوم ذهنی می‌تواند اتصافش خارجی باشد یا شاید در اینجا از مفهوم چیز دیگری را قصد کرده‌اند؟ ♨️ مقدمه پاسخ: مفاهیم کلی که در علوم عقلی از آنها استفاده می‌شود، به سه دسته تقسیم می‌گردند: ۱. مفاهیم ماهوی یا معقولات اولی که به نام حقیقی نیز معروف است؛ مانند مفهوم انسان و مفهوم سفیدی؛ ۲. مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی مانند مفهوم علت؛ ۳. مفهوم معلول و مفاهیم منطقی یا معقولات ثانیه منطقی مانند مفهوم عکس مستوی و مفهوم عکس نقیض. 🔰 پاسخ ها: 1⃣ مفهوم کلی تنها امر ذهنی است و در خارج امر کلی نداریم و قسیم تقسیم معقولات مفهوم کلی است پس منظور از مفهوم امر ذهنی است. 2⃣ ویژگی مفهوم انتزاعی و کلی بودن آن است که البته منشا انتزاع آن منفاوت است. فلاسفه ما در معرفت شناسی قایل به نظریه مطابقت هستند پس وجود را دو نوع می کنند وجود خارجی و وجود ذهنی. وجود ذهنی همان مصداق بالعرض شی خارجی است. ↩️ حالا اگر از این مصداق بالعرض یک تصور کلی استخراج شود که چیستی آن را نشان دهد میشود مفهوم کلی ماهوی یا اولی. ↩️ اگر از این مفهوم ذهنی مفهوم کلی دیگری انتزاع شود میشود مفهوم ثانوی که بنا به نظر حکمای اختلاف است: 🔰 حکمای مشا از معقول ثانی فراتر نرفته اند ولی در نامگذاری انواع آن اختلاف کرده اند. 🔰 مشهور حکمای حکمت متعالیه عنوان می کنند معقول ثانی فلسفی خودش دو نوع است: 🅰 منشا انتزاع آن فقط مصداق ذهنی است میشود مفهوم ثانی منطقی 🅱 اگر منشا انتزاع مصداق خارجی باشد میشود مفهوم ثانی فلسفی. ↩️با توجه به این دو مهم مقصود از اتصاف در نظر مشهور حکما همان انتزاع است، زیرا معیار تفاوت بین معقولات ثانی منشا انتزاع آنها است و وجه شباهتشان در این است که هر دو ویژگی وجود را بحث می کنند. 🔰 برخی حکما معقول ثانی را دو نوع میدانن ولی انفکاک با توجه به محمولی که عارض موضوعی میشود و موضوع متصف به آن محمول میگردد تعیین میشود 🔙 در این حالت دو نسبت متصور است: یکی عروض محمول بر موضوع، و یکی اتصاف موضوع به محمول. 🔚 در اینجا، چهار حالت قابل تصور است: 🔹عروض عارض بر معروض خودش و اتصاف آن معروض به عارض هر دو در خارج است؛ مانند اینکه میگوییم: «مهدی آمد». 🔹عروض عارض بر معروض خودش و اتصاف آن معروض به عارض هر دو در ذهن است؛ مانند اینکه میگوییم: «انسان، کلی است». 🔹 ظروف عروض عارض بر معروض «ذهن» و ظرف اتصاف معروض به عارض «خارج» است؛ مانند اینکه میگوییم: «انسان، ممکن است» یا «انسان، واحد است.» 🔹ظرف عروض عارض بر معروض، «خارج» و ظرف اتصاف معروض به عارض، «ذهن» است. ⭕️ در اینجا مقصود از ظرف عروض و ظرف اتصاف چیست؟ ۱-حمل و عارض شدن محمول بر موضوع: عروض نام دارد 2- دارا شدن متصف شدن موضوع به محمول: اتصاف نام دارد. شهید مطهری ره در بیان تفاوت این دو می گوید: 🔻مقصود از «اتصاف» وجود رابط است. 🔻مقصود از «عروض» وجود محمولی است. ↩️وجود محمولی وجودی است كه خودش استقلال دارد. وجودی است كه به یك ماهیتی تعلق دارد یا اگر هم به ماهیتی تعلق ندارد به هر حال خودش اصالتی دارد. ↩️ وجود ربطی رابط میان موضوع و محمول است. ♦️ در این نگرش به معقولات ثانی فلسفی نیز مقصود از اتصاف باز به انتزاع بازگشت دارد زیرا در این تعریف مفاهیم ثانوی مفاهیمی هستند كه از خود ما بازائی جدا از موضوع ندارند؛ یعنی همان شیئی كه مصداق موضوع است مصداق محمول است پس محمول، مفهومی است كه از حاقّ ذات موضوع انتزاع شده است و در ذهن بر موضوع حمل میشود. ⭕️ نکته ای که باید توجه داشت در فلسفه اسلامی مصداق ذهنی عین مصداق خارجی است با این تفاوت که فاقد اثر است در این حالت انتزاع مفهوم کلی از آن معقول است چون عین شی دانسته میشود پس وجود آن حضوری در نزد ذهن است که نتیجه آن اتحاد علم و عالم و معلوم است. 🔺 🔺 🔺 ✍️میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
رابطه صفات انسان با اسماء الهی پرسش: لذت جویی ناشی از کدام اسم الهی هست؟ حب به فضائل اخلاقی ناشی از کدام اسم الهی هست؟ منفعت طلبی رو میشه بگید؟ پاسخ: این پرسش بر اساس مبانی مختلف متفاوت تعبیر میشود: 🔰 برخی متکلیمین هر فعل الهی را ناشی از ظهور اسم مشیت الهی می داند در نتیجه انسان و صفات وی به عنوان فعلی از افعال خداوند تلقی می کند. در این نگاه رابطه بین خالق و مخلوق رابطه صانع و مصنوع است و خداوند به عنوان سازنده از لا من شی انسان را با ویژگی های خاص خوش شکل می دهند مانند بنایی که خانه می سازد با این تفاوت که خلق خدا از لا من شی است و خدا در ماده وجودی مخلوق نیز موثر است اما این تاثیر به صورت صانع و علت فاعلی است نه به معنای وجود ربطی از این رو رابطه ای بین اسما الهی و صفات انسانی نیست. این دیدکاه به دیدگاه تباین میان خالق و مخلوق معروف است. 🔰 برخی از اهل حدیث درباره رابطه خداوند و خلق بر این باورند که وجود خلق همه منسوب به خالق است اما کیفیت آن مجهول است. 🔰بر اساس دیدگاه تشکیک وجودی هر فعل انسان را باید تضعیف شده صفت کمالی الهی دانست. در این صورت نیز صفات انسانی به صورت مستقیم به خداوند منسوب نیست بلکه به صورت مستقیم به علت قریب منسوب است و خداوند علت ابعد خواهد بود در این صورت صفات به خداوند منسوب است به صورت طولی. 🔰در نگاه وحدت شخصی دو دیدگاه است: ↩️ در نگاه قائلین به تشکیک مظاهر، صفات انسان به مظهر افضل منسوب است و البته در این نگاه علیت ملغی است و رابطه جلوات رابطه معدوم بالذات با معدم بالذات است یعنی مظهر وجود مستقل و غیر مستقل ندارد تا وجود دیگری منسوب شود و جلوه دانی جلوه عالی تر است که خود آن جلوه اعلی است و جلوه ذات است در نگاه نیز جلوات به جلوه واحد بازگشت می کند. ↩️ در دیدگاه عدم تشکیک در مظاهر صفات انسان نه به صورت ابعد که مستقیم به خدا منسوب است اما نه به اسما بلکه به خود ذات چون در این نگاه اعتبارات و حیثیات برای وجود مفروض نیست بلکه وجود واحد به تمام معنا بسیط و مطلق است و باید به ذات به نحو تنزیهی از هر قید از جمله انتساب اسما و صفات نگاه کرد اما جلوات نیز رابطه طولی با هم نخواهند داشت. چون تشکیکی در جلوات مفروض نیست. 🔻نتیجه: 1⃣ بر اساس دیدگاه متکلمین انتساب صفات انسانی به اسما منتفی است. 2⃣ بر اساس نگاه برخی اهل حدیث همه صفات انسان منسوب به خداوند است اما کیفیت آن مجهول است. 3⃣ بر اساس نگاه تشکیکی صفات انسانی منسب به وجود شدیدتر است و در نهایت به وجود اشد منسوب است از این رو لذت جویی منسوب است به لذت جویی خداوند که تفاوت انسان و خداوند در متعلق لذت است یعنی خداوند لذت جویی به حب ذات اکمل خودش بازگشت دارد ولی انسان به جهت نقص های بیشمار به لذات مادی و معنوی مختلف برای استکمال متمایل میشود. 4⃣ بر اساس نگاه وحدت شخصی ↩️ نگاه تشکیک در جلوات انتساب صفت به جلوه شریف تر و در نهایت به اسما الهی خواهد بود در این صورت لذت طلبی ناشی از اسم محب است. ↩️ در نگاه عدم تشکیک در جلوات صفت حب لذت به رابطه حب ذات بازگشت دارد که ناشی از رابطه فقر محض جلوه با ذات است. 🔺 🔺 ✍️میرزا محمد رضا صفائی تخته فولادی 💢@falsafeh_alaveyeh
پرسش: با توجه به جمله: «عارف از اول پایان را می بیند»، پس از اول رسیده بوده پس به نظرم سیر و سلوک دیگه معنایی ندارد؟ پاسخ: 1⃣ علم به نتیجه مستلزم حضور در واقعه نیست. مانند مهدنسی که پیش از ساخته شدن ساختمان علم دارد که نتیجه چه میشود. 2⃣ علم به نتیجه میتواند بر اساس علم به علت باشد اگر مبنای هستی شناسی: ↩️ اصالت ماهیت باشد: بر این اساس رابطه علت و معلول رابطه علت فاعلی است؛ اما اصالت ماهیت دو نگرش را ارائه میدهد 🔹 ماهیات با هم متباین هستند: در این صورت. علت تنها صانع معلول است مثل بنا که ساختمان را میسازد و علم به علت فاعلی یعنی تصوری که بر اساس ان علت به معلول شکل میدهد. 🔹ماهیات مشکک باشند: در این صورت وجه اشتراک بین علت و معلول باید در نوع مشترک انها باشد و تفاوت انها باید بر اساس عوارض انها باشد و در این صورت علم به علت یعنی علم به نوع کامل معلول بدون نقصی که در معلول وجود دارد. پس علم عارف به علت خودش به صورت نوع تکامل یافته است که میتواند حضور در نزد علت باشد میتواند صورت علت را درک کند. ↩️ وحدت تشکیکی باشد: در این صورت رابطه علت و معلول رابطه موجود شدید و ضعیف است در نتیجه علم عارف به علت مستلزم درک وجود شدیده خودش است. ↩️ وحدت شخصی وجود: که خود دو قسم دارد: 🔹 وحدت شخصی-تشکیک در جلوه علیت ملغی است و علم از طریق علیت منتفی است 🔹 وحدت شخصی بدون تشکیک در جلوه: علم به علت در اینجا یعنی رسیدن به مقام عدم تعین در این مقام عارف در حال در آینده و گذشته است زیرا فاقد تعین میگردد. و حالو اینده و گذشته برای او یکی است
بسم الله الرحمن الرحیم خداوند فیّاض استاد مطهری: لازمه اينكه خداوند فيّاض بالذّات و قديم‏الاحسان است، اين است كه تا خدا بوده، مخلوقات هم داشته. مجموعه آثار شهيد مطهري (نبرد حق و باطل، فطرت، توحيد)، ج‏4، ص: 36 ودر جای دیگر میگوید: حکمای الهی معتقدند که عالم قدیم است یعنی اصول و ارکان عالم ازلی است و از لحاظ زمان هر اندازه به عقب برگردیم به مبدأ و آغاز شروعی نمى‏رسیم. آثار شهيد مطهري (شرح منظومه)، ج‏5، ص: 378 اقول: اولا اندیشه جبر در فرمایش اول استاد کاملا مشهود است، گویا در نزد ایشان مسلم است که اگر هیچ محذوری ومانعی در احسان وجود نداشته باشد، (اصطلاحا قابلیت قابل تمام باشد) باید خداوند احسان کند، زیرا که او تام الفاعلیة است، ومنتظر دستور کسی نیست، ولی توجه نفرمودند که حکم جزمی به صدور فیض متفرع بر نظریه جبر است، زیرا که فاعل مختار وجهی برای لزوم صدور فعل از خودش را ندارد. اشکال: افعال خداوند تابع مصالح است، پس اگر مصلحت فعل کامل باشد، وقابل تام القابلیة وفاعل تام الفاعلیة باشند، وجهی برای عدم صدور فعل باقی نمی ماند. جواب: آنچه مسلم است این است که خداوند کار عبث وبیهوده انجام نمیدهد، پس همه افعال خداوند دارای مصالح است، ولی این که "هر چه مصلحت باشد باید خداوند انجام دهد"، دلیلی ندارد، پس آنچه دلیل بر آن اقامه شده تلازم بین فعل خداوند ومصلحت است، نه بین مصلحت وفعل خداوند، ولذا نمیتوان از وجود مصلحت در خلقت، نتیجه گرفت که خلقت انجام شده است. وبه عبارت دیگر: استدلال به فیاضیت خداوند بر قدیم بودن خلقت عالم، در صورتی تمام میشود که عدم صدور فعل خداوند را هم تابع مصالح بدانیم، وبگوئیم در فرض وجود مصلحت در خلقت عالم، نمیتواند ترک این کار دارای مصلحت باشد، پس لزوما باید خداوند عالم را ایجاد نماید. پس تنها توجیه برای کلام استاد مطهری این است که ایشان همانند سائر فلاسفه قاعده ضرورت علّی را بر خداوند منطبق میداند، ولذاست که میفرمایند چون مصلحت در خلق ازلی عالم بوده، پس نمیتواند خداوند از این مصلحت تخلف نماید، ونتیجه میگیرند که عالم قدیم است. متاسفانه بی توجهی به ادله حدوث عالم شبهه جبر را در نظر آقایان تقویت کرده است، وبه فرموده متکلم خبیر مرحوم خواجه نصیر طوسی: "وجود العالم بعد عدمه ينفي الإيجاب" (توجه به حدوث عالم نافی جبر است) ثانیا: از کجا معلوم که خلقت ازلی عالم، دارای مصلحت بوده است؟ مگر ما به همه مصالح ومفاسد عالم آشنا هستیم؟ شاید خداوند دیده که اگر عالم ازلی باشد مفاسدی بر آن مترتب میشود ولذا برای جلوگیری از آن مفاسد، عالم را حادث آفرید، پس نمیتوان از صرف فیاض بودن خداوند متعال، قدیم بودن عالم را استنتاج نمود. ثالثا: عبارت استاد مطهری نشان میدهد که ایشان خداوند را داخل زمان میداند، ولذا میفرماید "تا خدا بوده مخلوقات هم داشته"، وقدیم بودن عالَم را لازمه فیاض بودن خداوند دانسته است، ولی طبق برهان عقلی ومفاد قطعی روایات وآیات، خداوند متعال خارج از زمان است، پس اگر مثلا خداوند یک میلیارد سال پیش عالم را آفریده باشد، (وعالم قدیم نباشد) شروع زمان هم از آن موقع بوده است، نتیجتا هیچ گونه قطع فیضی صورت نگرفته است. وبه عبارت دیگر: "فیض" صفت فعل خداوند است، که در بستر زمان انجام میشود، پس اگر خداوند را خارج از زمان بدانیم، نمیتوان از دائم الفیض بودن خداوند قدیم بودن عالم را فهمید، زیرا که با خلقت عالم، زمان هم خلق میگردد ودیگر شائبه قطع فیضی وجود ندارد، تا گفته شود که برای دور کردن خداوند از محذور قطع فیض، بایستی عالم را قدیم بدانیم. نکته: 1- صفت "فیاض" برای خداوند متعال، در هیچ متنی از متون دینی، یافت نشد. 2- ادله اثبات حدوث عالم واستحاله نامتناهی، در جای خود بیان شده، وبحث فعلی منحصر در اشکال به استدلال به فیاضیت خداوند بر قدم عالم، بود.
در پاسخ به فروسته بالا باید عنوان نمود: 1⃣ هر اندیشه جبری قبیح نیست بلکه جبری که منجر به لوازم غیر عقلانی شود قبیح است از جمله جبری که سبب سلب اختیار از واجب میشود قبیح است اما جبر در حیطه امور محال بلا مانع است. به این معنا که جبر در فیاض بودن به معنی سلب اختیار یا تقیید اطلاق قدرت نیست. 2⃣ اشکال دیگر عدم توجه به معنای فیض در نگاه حکما است نویسنده توجه نداشته است فیض در نگاه حکما فعل در نظر گرفته نمیشود بلکه اثر ذاتی است چنان که خورشید نور افشانی می کند به صورت ذاتی خداوند نیز فیاض است به صورت ذاتی نه به صورت فعل اختیاری و از این رو عدم فیاضیت یعنی تحول در ذات که این محال است. 3⃣ و از آنجا که عدم فیاضیت خداوند محال است و امر محال متعلق قدرت قرار نمیگیرد. لازمه فیاضیت دائمی الهی محدودیت قدرت الهی و جبر فاعل مختار نیست. 4⃣ احکام الهی تابع مصالح و مفاسد است نه افعال الهی. که این یعنی خلط بین مقام تکوین و تشریع است. البته احکام نیز به صورت مطلق تابع مصالح و مفاسد نیست بلکه در مورد احکام آزمایشی مثل ذبح اسماعیل فعل مامور به واجد مصلحت نیست بلکه صرف اراده و امتثال مد نظر است نه مامور به. 5⃣ در نگاه حکما فعل الهی دارای غایت حکمت است و نه صرف مصلحت غایت افعال باشد در واقع مصلحت چنان که گذشت بحث تشریعی است و بحث فعل الهی بحث تکوینی است. هرچند بحث از غایت بودن مصلحت برای افعال الهی بحث از اساس درباره فیاضیت سالبه به انتفاع موضوع است زیرا فیض فعل نیست. 6⃣ حکما در اثبات فیاضیت استدلال نکرده اند که افعال الهی تابع مصالح است تا مستشکل اشکال کند وقتی این استدلال کامل است که عدم صدور فعل هم تابع مصالح باشد. 7⃣ بحث ضرورت علی ارتباطی با بحث مصلحت ندارد. ضرورت علی به معنای آن است که دو اصطلاح معلول و علت متلازمین هستند یعنی با وجود علت تامه لازم است ضرورتامعلول تحقق یابد و این به جهت مصلحت نیست بلکه بحث تکوینی است و در این مورد نیز نویسنده بحث اثر ذاتی را با فعل اختیاری خلط نموده است. 8⃣ حکما عالم را حادث ذاتی میدانند و قدیم زمانی میدانند. و ادله مذکور از خواجه ره خود تحصیل حاصل است زیرا محل بحث حدوث زمانی عالم است. و هنوز اثبات نشده عالم به تمام وجودش حادث زمانی است که خلق بعد از عدمش دلیل بر حدوثش باشد. پس این دلیل نفی قدیم زمانی نیست. 9⃣ به طور کل نویسنده پیش فرض خود یعنی خلقت عالم بر اساس مصلحت را مبنای حکما قرار داده است و اشکال می کند که حکما به مصلحت عالم علم ندارند. در صورتی که اساسا حکما چنین تقریری ندارند. 🔟 عالم ازلی است به دلیل آنکه ذات الهی همواره متصف است به صفت خلاقیت است و عدم خلاقیت خداوند یعنی انفکاک صفت کمالی از ذات واجب که محال است و خداوند محال است صفتی را از ذات خود منفک کند. 1⃣1⃣ بيشتر متکلّمان شيعه بر این عقيده اند که اراده الهي عبارت از علم خداوند متعال، به صلاحِ نهفته در امور است. اما حکماي الهي بر اين معنا تصريح کرده و گفته اند که اراده حق تعالي، عين علم او به نظام احسن است و اين علم، منشأ آفرينش جهان به شمار مي رود از آنجا که علم صفت ذات است منشا خلقت ذات واجب است. 2⃣1⃣ متن شهید ناظر به قدم زمانی است به عبارت دیگر این عبارت الاخری قدم زمانی است نه انکه خداوند محدود به زمان باشد بلکه بیان عرفی برای قدیم زمانی است. 3⃣1⃣ در نظر حکما خلقت خداوند محدود به عالم ماده نیست که فیض الهی در بستر زمان انجام شود و به تصریح حکما عالم مجردات فاقد زمان است چون طبق نظر حکما زمان بعد چهارم مکان یا منتزع از حرکت شی است که در عالم مجردات منتفی است و فیاضیت را هم قدیم می دانند نه زمان مند. 4⃣1⃣ فیاضیت از خلاقیت گرفته شده خلاق صفت مشبهه است و دائمی میباشد و از نظر حکما هر صفت کمالی متعلق به ذات واجب است چه منصوص باشد چه نباشد پس اشکالی بر فقدان نص وجود ندارد و حکما صفات الهی را توقیفی نمیدانند. 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh
دانشمندان از سلول‌های ریه انسان ربات ساختند!🫁 ▪️دانشمندان آمریکایی از ابداع ربات‌های کوچکی خبر داده‌اند که از سلول‌های ریه انسان ساخته شده‌اند و می‌توانند در ترمیم بافت آسیب‌دیده و درمان بیماری‌ها موثر باشند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️پدرخوانده هوش مصنوعی: نمی‌دانیم هوش مصنوعی دقیقا چگونه کار می‌کند ‌ 🧶 جفری هینتون، به عنوان «پدرخوانده هوش مصنوعی» شناخته می‌شود. در مصاحبه‌ای با شبکه CBS گفته است که ما به‌طور دقیق نمی‌دانیم هوش مصنوعی چگونه کار می‌کند؟! 🧶 در سال ۲۰۲۳ از گوگل استعفا داد تا بتواند در مورد خطرات ناشی از هوش مصنوعی هشدار بدهد. 🔺 🔺 🔺 💢@falsafeh_alaveyeh