✅ هرسه باهم....
هر سه با هم در این زمان بودند
فارغ از هر گروه و حزب و شُعار
هر سه دریایی از معارف و عقل
کوهی محکم،لطیف چون آبشار
هر سه"سرباز رهبری"بودند
گرچه بود جایگاهشان سردار
هر سه اهل بگو بخند و شَعف
نیمه شب ها ولی به گریه و زار
یک از آن سه،ز نسل من قِرتی!
دو از آن سه،بزرگتر و یاشار
هر سه با هم رفیق و مشتی و خوب
اصطلاحا به قول ما ندار
هر سه اهل سخن،ولی معقول
هر کدام از برای خلق عمّار
هر سه معمولی و اصیل و نجیب
فارغ از ژست و از ادا اطوار
هر سه اهل نماز و روزه و خُمس
ولی بیشتر، تعالیِ افکار
هر سه بی شک شدند مهمانِ
مادرم،کشته ی در و دیوار...
کاش من هم سپر شوم روزی
سپری بین مادر و مسمار...
👤 باتشکر از کاربر محترم (هادی) که این متن زیبا را برای ارسال در کانال فلسفه نظری در اختیار ما قرار دادند.
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ تهافت التفکیک_۲
اول: یکی از محورهای نقد جریان تفکیک به عرفان وحکمت اسلامی، استفاده حکماء از روش کشف وشهودی جهت نیل به حقیقت ونفس الامر امور میباشد.
در پست قبل اشاره کردیم که مرحوم #میرزا_جواد_آقا_تهرانی با آنکه در بحث ملاک صدق معارف با جریان #عرفان_اسلامی به ملاک واحدی رسیدند وهر دو طرف بر لزوم سنجش علوم ومطالب اعتقادی با عقل وشرع تاکید داشتند اما بازهم از نقد #عرفان دست نکشید و روش شهودی را باطل میدانستند. به گفته ایشان [ هرگز شخص عاقل بصیر نمیتواند به نفس مکاشفه (ولو صدها مکاشفه برای خودش حاصل شود) در معارف الهی خاصه مهمترین مسائل(که توحید است) اعتماد بنماید بلکه باید به آنچه در قرآن میزان و مرجع و حجت در کشف حقایق و معارف است (که قرآن و حدیث باشد) رجوع نماید_ عارف وصوفی چه میگویند ص198_ ] چرا که به اعتقاد ایشان وقتی در روش معرفتی مثل کشف وشهود، شیاطین قدرت دخالت دارند، واساسا خود انسان در فهم آن امکان خطا واشتباه دارد [ ما را نسزد (بلکه جایز نبود) که کورکورانه از احدی به نام فیلسوف، عارف، ولی، واصل، مرشد و غیرذالک...استرشاد و تقلید و پیروی بنماییم_ص200 ].
.
دوم: آنچه در ویدیوی بالا از طرف جناب آقای #سید_جعفر_سیدان از اساتید وبزرگان #مکتب_تفکیک نقل میشود این است که برای #آیه_ الله_بروجردی نسبت به کتاب شریف #مثنوی_معنوی یک کشف عرفانی رخ داده است....سروش غیبی بر ایشان ندا میزند که [ #مولوی راه را گم کرده است، آنرا رها کن!! ] بنابر نقل مرحوم تهرانی این مساله یک امر شهودی واز سنخ مکاشفات صوری بوده است [کشف یامعنوی است یاصوری. کشف صوری در عالم مثال حاصل شود از طریق مشاهده یا سماع یا ذوق یا بوسیله سایر حواس. درابتدای سلوک مکاشفات در خیال سالک ومثال مقید حاصل گردد_ ص196]
.
🔻اما نکته مهم این است که بنابر مشرب مکتب تفکیک مرحوم آیه الله بروجردی نباید به آن امر کشفی که برایش حاصل شده بود توجه میکرد...ایشان را نَسِزَد که به یک ندای غیبی اکتفا کند وبدون آنکه آنرا با عقل وقران و روایات بسنجد، و مطمئن شود که از جانب شیطان نیست از آن پیروی کند. به قول مرحوم تهرانی [ مشَخِص حق از باطل درباب معارف الهی و مرشد ومنجی از مهالک تنها یکی عقل است ودیگر قرآن وحدیث_ص199] باید پرسید ندای فوق که آیت الله بروجردی را از خواندن مثنوی انذار داده بود آیا عقلانی واستدلالی بوده؟ یا قرآنی بوده؟ ویا روایی؟ قطعا هیچ کدام نبوده بلکه از سنخ یک منبع معرفتی مستقل به نام شهود حضوری قلبی بوده...خوب اگر کشف وشهود قلبی به تعبیر اهل تفکیک مذموم است وغیرقابل اعتنا، پس چرا #آیت_الله_سیدان به یک امر شهودی که برای فردی رخ داده استناد میکند؟ وآنرا سندی بر بی اعتباری کتاب مثنوی معنوی میداند؟؟ آیا بنابر اصول مکتب شهود آیت الله بروجردی غیر قابل اعتنا نیست؟؟
از کجا معلوم که آن ندا الهی بوده و از القائات نفس و خیال نبوده؟؟
اما سوال مهمی که از جناب سیدان باید پرسید این است که اگر فردی تحت تاثیر سخنان شما با میراث عرفانی حکماء و بزرگان شیعه از جمله کتاب مثنوی معنوی مخالف باشد و آنها را نقد کند، اما روزی ناگهان سروشی غیبی بر اوندا دهد که فلانی مولوی راه را پیدا کرده ومثنوی را بخوان تا هدایت شوی...آیا شما آن ندای شهودی را میپذیرید وبه آن استناد میکنید؟؟ فرض کنید به آیت الله بروجردی گفته میشد که برای فهم دقیقتر معارف الهی مثنوی مولوی را بخوان زیرا او راه را پیدا کرده، آیا شما بازهم به آن مساله استناد میکردید وآنرا میپذیرفتید؟؟
گمان نمیکنید آنجا که به نفع شماست پای شهود افراد را وسط میکشید وآنجا که بر علیهتان است در مذمت مکاشفات داد سخن سر میدهید؟؟
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 تهافت التفکیک_۲
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ حکمت کشتن پسران ازسوی فرعون برای [یافتن] موسی این بود که:
روح هریک از پسرانی که کشته شدند به موسی بازگشت کند تا او را در هلاک فرعون کمک کنند. پس موسی متولد نشد مگر اینکه مجموع ارواح کثیره و قوای فعاله بود.
ارواح پسران کشته شده جمع شدند و متحد گردیدند و در صورت موسویه ظاهر شدند تا حقوقشان را استیفا کنند و پرورندهشان را اعانت کنند و پیامبرشان را مدد رسانند؛ زیرا بر طهارت ذاتی بودند و کاری نکرده بودند که بدان شایسته مرگ باشند.
محییالدین ابن عربی
(شرح فصوص الحکم، فص موسوی، ص۴۴۶-۴۴۵)
🚩 به یاد ۳۳ هزار شهید مظلوم وبی دفاع #غزه
🚩 به یاد پسران ودختران قطعه قطعه شده #فلسطینی
🚩 به یاد تمام شهدای مظلوم #مقاومت_اسلامی
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 الله اکبر... پرواز موشک های بالستیک ایرانی بر فراز مسجد الاقصی
⌜@falsafeh_nazari⌟
🚩 بگو یهود نخوابد، نظر کند امشب
عصای خامنهای را که اژدها شده است
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ [پس حلاج] به بغداد آمد با جمعی صوفیان به پیش جنید آمد و از جنید مسائل پرسید. جنید جواب نداد و گفت: زود باشد که سَرِ چوبپاره سُرخ کنی؛ گفت: آن روز که من سر چوبپاره سرخ کنم، تو جامهٔ اهل صورت پوشی. چنانکه آنروز که ائمه، فتوی دادند که او را بباید کشت، جنید در جامهٔ تصوف بود نمینوشت و خلیفه گفته بود که خط جنید باید، جنید دستار و دُرّاعه درپوشید و به مدرسه شد و جوابِ فتوی که: نَحنُ نَحکُم بِالظّاهر، یعنی بر ظاهرِ حال کُشتَنی است و فتوی بر ظاهر است، اما باطن را خدای داند.
- ذکر منصور حلّاج
- تذکره الاولیاء عطار
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
33.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 سنت و روح ایرانی_اسلامی
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻وجیزهای درباب شیخ اجل...به مناسبت سالروز گرامیداشت جناب سعدی
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ شیخ اجل
سعدی تنها شاعری است که از همه چیز به نحوی سخن گفته. از زهد و ریاضت گرفته تا سیر وسیاحت در بلاد وسرزمینهای مختلف و دیدارش با پادشاهان و داستانهای عاشقانهاش، از مواجهه ای که با طایفه دزدان داشته و(راه از حرامیان پرخطر) گذرانده، همچنین با اهل ثروت وشهرت همنشین بوده (با طایفه بزرگان به کِشتی دَر نشسته بودم) و از طرفی با درویشان واهل طریقت نیز همراه وهمسفر بود( تنی چند از روندگان مُتَفِقِ سیاحت بودند وشریک رنج وراحت، خواستم تا مرافقت کنم) از طرفی بر منبر جامع بعلبک رفته وسخنی عرفانی گفت و پامنبریها حرف را نفهمیده(وقتی کلمهای همی گفتم بطریق وعظ باجماعتی افسرده، دل مرده، ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده) اما روندهای در بیرون مسجد سخن او شنید و در او اثر کرد و نعرهای زد واز فریادش همه گریستند(دیگران بموافقت او در خروش امدند وخامان مجلس بجوش)....او از مشکلات معیشتی و دم دستی خود هم گفته...از فقر وبی پولی(هرگز از دورِ زمان ننالیده بودم وروی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود واستطاعت(پول) پای پوشی(کفش) نداشتم ) از گرسنگی وبیابان گردی وحتی دعوای از شخصی که با همسرش داشت حکایت کرده...(یکی از روسای حلب ..برحالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم(اسارت) خلاص کرد وباخود بحلب برد ودختری داشت که بنکاح من درآورد بکابین صد دینار مدتی برآمد بدخوی ستیزهروی نافرمان بود زبان درازی کردن گرفت وعیش مرا منغض داشتن...).
سعدی از عقل معاش شروع میکند و سپس اوج گرفته و به مشاهده ملکوتی وشهودی یار میرسد. حرکت سلوکی #سعدی مانند #بوعلی است. #شیخ_الرییس از منطق استدلالی ارسطویی شروع میکند وبه بیانات عرفانی نمط ۹_۱۰ اشارات میرسد. شیخ اجل نیز از زمین ودنیا شروع میکند وبه معارف حکمی والهی میرسد.
آنچه در شیخ اجل نمود یافته، جامعیت نگاه او نسبت به مسائل مختلف است.شیخ بسیار مقید به شریعت وطریقت است.اما درعین حال اهل رفیق بازی نیز میباشد. او با هرطایفهای مرافقت داشته (جوانی چُست، لطیف، خندان، شیرین زبان در حلقه عشرت ما بود که در دلش از هیچ نوعی غم نیامدی و لب از خنده فراهم نکردی) از طرفی با شیوخ وپیران نیز مجالست داشته (مهمان پیری شدم در دیاربکر که مال فراوان داشت).سعدی #گلستان را برای رفیقش سروده و در همان حال در چله سکوت صوفیانه بود.
همت سعدی معطوف به جمع میان ابعاد وشئون مختلف انسانی بود. او از معنویت مجالس فقری و درویشی خود میگوید:
(از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم وطریق عزلت گرفتیم والسلامه فی الوحده..گفتم سپاس و منت خدای را عزوجل که از برکت درویشان محروم نماندم گرچه بصورت از صحبت، وحید افتادم) در عین آنکه چله نشینی را برای اعتلای روح لازم میداند وخود اهل آن طریقت است چنانچه روزگاری (بر بالین تربت یحیی پیامبر(ع) معتکف بودم در جامع دمشقی که یکی از ملوک عرب که به بیانصافی منسوب بود اتفاقا بزیارت آمد ونماز ودعا کرد وحاجت خواست) از طرفی حکایت دلدادگی خویش در جوانی را نقل میکند که ( در عنفوان جوانی چنانکه افتد ودانی باشاهدی سَری و سِرّی داشتم )
سعدی اهل تدریس و برگزاری مجالس علمی است، درعین انکه از بحث باطایفه دانشمندان در مسجد جامع شهر دمشق سخن گفته از حلاوت خاطره ای که در جوانی تجربه کرده میگوید:
(اینکه در جوانی گذر داشتم به کویی ونظر به رویی، در تموزی که حَرورَش دهان بخوشانیدی وسَمومَش مغز استخوان بجوشاندی ....ودر نهایت ...یار قدحی بَرفاب بردست وشکر در آن ریخته وبه عرق برآمیخته، ندانم به گلابش مُطیِب کرده یا قطرهای چند از گل رویش در آن چکیده، فی الجمله شراب از دست نگارینش برگرفتم و بخوردم وعمر از سر گرفتم....)
والبته چنانچه از خُنَکی وشیرینی شربت وبرفابی که از دست معشوق گرفته سخن میگوید همچنین از خاطرات سفرش به حج نیز مطالبی میگوید !!!!
سعدی مقام جمع بین دنیا وآخرت، رندی و نیک نامی، زهد و عیش نقد، مسجد ومیخانه، چله نشینی و حلقه عشرت، جمال وجلال، مجلس گرمی وخلوت گزینی .....و شئون مختلف انسانی است. سعدی یکسره شور ومستی نیست، بلکه از درد ورنج هم میگوید، او ناگهان اوج نمیگیرد بلکه هم پای ما حرکت میکند، او تارک دنیا نیست بلکه کم گزین است و حال مخاطب خویش درک میکند، او اوج میگرد اما از مشکلات روزمره زندگی بشر شروع میکند ، شیخ اجل پیامبر اشعار عاشقانه فارسی است وبه تمام لوازم آن آگاه است...
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
معرفی کانالهای تخصصی ویژه
ادبیات،منطق،فقه و اصول،فلسفه و عرفان
معرفی دروس اساتیدو....
https://eitaa.com/joinchat/2877816889C2015afa665
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام اجزاء آسمان، از ستارگان وکواکب گرفته تا سیارات و کهکشانها و دیگر اجرام کیهانی، همگی توسط نفسِ مجردِ مدبری تحت عنوان #نفس_کل در حرکت وچرخش و دَوَران میباشند.
روح کلی که بر افلاک حاکم است، او سبب حیات آسمانها و عامل تغییر وتحولات کیهان میباشد.
#نفس_کلی واسطه بین فیض خدا با اجرام سماوی وافلاکی است......
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ احضارات مرحوم محمد حسن الهی طباطبایی(ره)
آقای آسیّد محمّد حسن الهی اخوی آقای طباطبایی، صاحب «المیزان»، خیلی متواضع، خاکی و بیادّعا بود.
شنیدم: ایشان در عرفان و فقه بر برادرش مقدّم بود و آقای طباطبایی در فلسفه و تفسیر بر وی ترجیح داشت.
آقای حاج سیّد صدرالدین جزایری از علمای بزرگ تهران مطلبی درباره آقای الهی نقل میکرد که حدّ و حدود دقیق آن از خاطرم رفته ولی قریب به این بود: آقای الهی میگفت:
زمانی که در تبریز بودم، شخصی نزد من آمد و از من درس «اسفار» خواست. من قبول کردم و مدّتی به وی «اسفار» درس میدادم. بعداً فهمیدم که او از علوم غریبه مطالبی میداند. آن شخص میگفت: من روح ارسطو را احضار کردم تا نزد او فلسفه بخوانم ولی او قبول نکرد. از او خواستم کسی را معرّفی کند تا پیش او فلسفه بخوانم. او شما را معرّفی کرد و کتاب «اسفار» را هم او معرّفی کرد، لذا من با راهنمایی ارسطو نزد شما آمدم و «اسفار» را برای درس انتخاب کردم.
همچنین آقای الهی میگفت: من از طریق همان شاگرد برای ضعف مزاج و کسالتم خودم را به ابن سینا عرضه کردم تا او مرا معالجه کند. ابن سینا دستوری داد و آقای الهی مدّتی به آن دستور عمل کرد. سپس آقای الهی خودش را به محمد بن زکریای رازی عرضه کرد و او طب بوعلی را تخطئه کرد. ابن سینا و رازی هر دو فیلسوف و طبیب بودند ولی بوعلی در فلسفه مقدّم بود و رازی در طب.
یکی از مراجعههای آقای الهی برای کلّیِ ضعف مزاج و مراجعه دیگرش برای ناراحتی معده بود. درباره زکریای رازی به یاد دارم رازی گفته بود: مشکل شما کُند شدن خارهای معده است و برای هضم غذا خوب عمل نمیکند و سبب ثقل سامعه هم میشود. سپس آقای الهی پرسیده بود: راه معالجه چیست؟ رازی گفته بود: شیرینبیان. از آن به بعد آقای الهی شیرینبیان میخورد.
يکوقت آقای الهی احتمالاً از طریق همان شاگرد، روح پدرش را احضار کرد و متوجه شد پدرش از برادرش - آقای طباطبایی - گلهمند است. از سبب ناراحتی پرسید. پدرش گفت: چون او مرا در ثواب تفسیرش شریک نکرده است.
مطلبی که من بیواسطه از آقای الهی شنیدم این است: آقای حاج سیّد صدرالدین جزایری از آقای الهی نقل کرده بود: من راجع به سماوات سبع و ارضين سبع به وسیله همان شاگرد سؤال کردم. جواب این بود: نه اینکه هفت آسمان و هفت زمین یعنی چهارده موجود باشد، بلکه هشت موجود است: یکی زمین علی وجه الإطلاق و در طرف مقابل یکی آسمان على وجه الإطلاق و مابین آن دو، شش موجود است که هم آسمان است و هم زمین بالإضافه.
من در قم از آقای الهی پرسیدم: شما این مطلب را از چه کسی پرسیدید؟ فرمود: از سلطان سنجر ماضی استاد شمس تبریزی! این را بلا واسطه از آقای الهی شنیدم و تا آن وقت نشنیده بودم سلطان سنجر ماضی استاد شمس تبریزی است.
📚 جرعهای از دریا، ج۳، ص۵۱۷
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ حرکت حبی
جناب #ارسطو از لحاظ مشی و طریق حکمی وفلسفی، روشی سرد و خشک دارد، تحلیل و استدلال و تفسیر محض است.البته از این جهت ایشان یکی از نوابغ تاریخ است. عظمتی از عقلانیت وتحلیل و واکاوی پیرامون حقیقت موجودات.
اما یکی از نکات جالب وقابل بیان، سخنی از ارسطو که در کتاب #متافیزیک بیان شده.
ارسطو حرکت را به دو قسم طبیعی و قَسری تقسیم میکند.
#حرکت_طبیعی مانند حرکات #عناصر_اربعه. طبع آب وخاک حرکت به سمت پایین وزمین است. وطبع آتش وهوا حرکت به سمت بالا و آسمان میباشد.
به بیانی هر موجودی بر اساس طبع وساختار طبیعیش حرکتی دارد، یا به سمت پایین وزمین (سِفل عالم) حرکت میکند و یا به سمت بالا وآسمان (عرش فلک الافلاک) میرود.
مثلا اگر آهن یا چوب را رها کنید به سمت زمین حرکت میکنند. ویا اگر آتش برپا کنید و یا هوای درون سینه را رها کنید به سمت بالا حرکت میکنند. این حرکت طبیعی موجودات است. طبعشان آنها را به سمت بالا یا پایین میکشد.
#حرکت_قسری یعنی حرکتی که خلاف حرکت طبیعی است. مثلا طبع سنگ حرکتش به سمت پایین میباشد حالا شما سنگ را به بالا پرتاب کنید این حرکت به سمت بالا برای سنگ، غیر طبیعی و یا زوری و قسری است.
اما ویژگی هردو حرکت طبیعی وقسری این است که پایان میپذیرند. سنگ در حرکت قسری به سمت بالا، حرکتش تمام شده و حرکت طبیعیش به سمت پایین شروع میشود ودر نهایت بارسیدن به زمین وجایگاه خود، حرکت طبیعی او هم تمام میشود.
🔻ارسطو در این بین از حرکت چرخشی ویا دَوَرانی #افلاک یاد میکند ومیگوید حرکت افلاک از کدام یک از اقسام حرکت است؟؟ طبیعی یا قسری؟؟ قاعدتا جزء هیچکدام نیست زیرا ویژگی بارز حرکتین قسری وطبیعی پایان پذیری آنها بود، ولی حرکت افلاک پایان ناپذیر ودائمی است، پس حرکت فلک قسم سوم از انواع حرکت است.
به اعتقاد ارسطو حرکت افلاک عبارت است از #حرکت_حبی . با این توضیح که نفس وعقل #فلک شاهد کمالات وجمال #محرک_اول یعنی خداوند متعال است، لذا در شوق رسیدن به آنها واخذ کمالات وجودی الهی سعی میکند خود را بایک حرکت دَوَرانی به فعلیت رسانده واستعدادهای خود را ظاهر کند تا او هم به کمال رسیده وسنخیت وشباهت به اله پیدا کند.
به اذعان ارسطو: زیبا رو مینشیند و دیگران را به حرکت در میآورد.
محرک اول که بلاتحرک است(خداوند)در کمالات و اوصاف وجودیش ظاهر شده، لذا عقل ونفوس افلاک به سبب تجرد و قرب الی الله شاهد جمال وکمال الهی میباشند، لذا در سودای رسیدن به آن مبدا کمالی هستند. شوق وصول به حق تعالی سبب ایجاد یک حرکت دائمی در افلاک شده است...شور و وجدی آسمانی که سبب حرکت چرخشی بدنه جسمانی افلاک واسمانها شده است.
🔻به عبارتی آسمانها وافلاک به سبب حُب و شوق رسیدن به خداوند در جنب وجوش وحرکت و چرخش مداوم میباشند.
وجدی شور انگیز در میانه کیهان برقرار است، از تاب وتبِ جمال الهی آسمانیان در شور وسماع میباشند. لحظه ای از این خلسه عاشقانه خسته نمیشوند ودر چرخش دائمی بسر میبرند.
🔻همین سخن در میان حکمای مسلمان موثر واقع شد وآنها حرکت دایرهای و خود دایره را اکمل اشکال هندسی عالم دانستهاند. لذا از فرآیند خلقت وتنزل موجودات به #قوس_نزول واز معاد وبرگشت آنها به مبدا اولیه خود به #قوس_صعود یاد کردهاند که این دو قوس هریک جهتی از دایره خلقت میباشند.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻منطق مشّائی توان اثبات مطالب عرفانی را ندارد؛چه این که توان اثبات مطالب حکمت متعالیه را هم ندارد و باید حکمت متعالیه از منطق مختص خود استفاده کند.
قاعدهٔ بسیط الحقیقه که «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشيء منها» بر اساس منطق مشّائی، تناقض است، ولی بر اساس حمل حقیقت و رقیقت، تناقضی ندارد.
بر این اساس، همان طور که حکمت مشّاء و اشراق برای خود بخشی به نام منطق دارند، حکمت متعالیه نیز بایست بخش منطقی می داشت؛ اما ملاصدرا موفق به تدوین این بخش نشد. همچنين عرفان نظری باید بخش منطق داشته باشد تا مسائل عرفانی را با آن حل کند.
📘عقلانیت شهود(تحریر فصوص الحکم قیصری)، ج7، ص62
✅ به مطلب بالا انتقاداتی وارد است از جمله:
#منطق یعنی طریق صحیح #فکر کردن و فکر کردن عبارت است از حرکت بین مجهول ومعلوم. #تفکر حرکتی واحد است که در ذهن به وقوع میپیوندد، از آنجا که ماهیت تفکر حرکت واحده ذهن بین مجهول ومعلوم است لذا یک طریق و ساختار صحیح برای تفکر و بررسی جوانب مختلف آن وجود دارد نه اینکه چهار منطق وطریق و راه متفاوت برای صحیح فکر کردن وجود داشته باشد.
وقتی میگوییم چهار مشرب مختلف #مشائی #اشراقی #متعالیه #عرفان_نظری هر کدام برای صحیح فکر کردن طریق و روش خودشان (منطق) را دارند به معنای پذیرش #نسبی_انگاری معرفتی است. با این توضیح که:
مشائیون منطق وساختار بدیهی تفکری دارند که مخصوص به آنهاست، اشراقیون نیز همینطور پیروان حکمت متعالیه هم منطق و روش صحیح فکر کردن مخصوص به خود را دارند، از طرفی قائلین به عرفان نظری هم چنین ادعای دارند.... در این صورت چهار طریق و مشرب فکری چطوری میتوانند با یکدیگر گفتگو کرده و تعامل فکری داشته باشند؟؟ چطور میتوان سخن وادعاهای هر یک را سنجید وفهمید کدام یک درست وکدام یک غلط میگویند؟؟
مشائیون ادعای خود را صحیح دانسته زیرا آنرا منطبق با منطق خودشان میدانند.
اشراقیون نیز ادعاهای خود را صحیح میدانند زیرا آنرا منطبق با منطق خود قلمداد میکنند، حکمت متعالیه و عرفان نظری هم به همین منوال هستند.
در اینصورت از طریق کدام معیار واحد عقلانی وفکری که مورد اجماع واشتراک انسانهاست باید بفهمیم که کدام یک درست وکدام یک غلط میگویند؟؟
وقتی یک ملاک واحد جهت فکر کردن وجود نداشته باشه چطور باید صحت وسقم مطالب ومسائل چهارطریق حکمی را بسنجیم؟؟
عقل دارای یک ساختار ثابت منطقی است زیرا امر واحد بسیطی است که ذاتا کثرتی ندارد که طبق آن کثرت منطقهای مختلف وکثیر داشته باشد، این ساختار ثابت و واحد منطقی بین همه ابناء بشر مشترک است واساسا بر طبق آن انسانها میتوانند بایکدیگر تبادل اطلاعات ومواجهه علمی و مخاصمه فکری و گفتگو داشته باشند. اگر جز این باشد و بگوییم به ازای هر مکتب فلسفی یک منطق مستقل مختص به آن مشرب فکری وجود دارد تمام جریانهای فکری وفلسفی وهمچنین سایر جریانهای علمی نیز چنین ادعای رامطرح میکنند..یعنی این سخن دیگر اختصاص به چهار نحله فکری مشاء واشراق و حکمت متعالیه وعرفان نظری ندارد بله جریانهای دیگر مثل فقها ومتکلمین واصولیون ومفسرین ومحدثین و....هر کدام ادعا میکنند که مانیز دستگاه منطقی خاص خودمان را داریم و همگی بر طبق منطق وروش اختصاصی صحیح فکر کردنمان درست میگوییم.
از طرفی سایر جریانهای فکری غرب وشرق هم چنین ادعای میکنند.
در اینصورت باید پرسید میزان سنجش و عیارِ نقد و ملاک بررسی هر جریان علمی که مورد اشتراک بین همه انسانها باشد کدام است؟؟
وقتی من با یک انسان مدرن غربی حرف میزنم چون میدانم ملاک صحیح فکر کردن بین من واو مشترک است وهردو بر طبق اصول بدیهی منطق ذهنی فکر میکنیم، لذا بااستناد به آن امر مشترک با او گفتگو میکنم ...اما وقتی او چنین ملاک مشترکی راقبول نداشته باشد وبگوید من منطق خودم را دارم واز طرفی من هم بگویم که من هم منطق خودم را دارم پس چطور میتوانیم باهم گفتگو کنیم؟؟؟ بااستناد به کدام ملاک واحد میتوانیم بفهمیم کدام غلط میگوید وکدام صحیح؟؟
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟