فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت پنجم. ⬅️مسائل فلسفي اسلامي تا آنجا که نگارنده از نظر سي
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️قسمت ششم.
⬅️مسائلي که قيافه اوليه خود را حفظ کردهاند:
💠اکثر مسائل منطق، مبحث مقولات دهگانه، علل اربعه، تقسيمات علوم، تقسيم و تعديد قواي نفس از اين رديف مسائلند.
💠البته مقصود اين نيست که مسائل بالا دربست به صورت اول باقي ماندهاند و هيچ گونه دخل و تصرفي در آنها به عمل نيامده است؛ بلکه مقصود اين است که در مجموع، چهره و قيافه همان است که بوده است و الّا ميدانيم که ابن سينا تحقيقات بسيار ارزنده و بي سابقهاي در باب مقولات کرده است. ابن سهلان ساوجي مقولات را چهار ميداند نه ده. شيخ اشراق نيز قائل به پنج مقوله است، چهار مقولهاي که ابن سهلان قائل است بعلاوه حرکت.
💠شيخ اشراق حرکت را مقوله مستقل ميشمارد. بوعلي و صدرالمتألهين تحقيقي درباره جسم تعليمي دارند که نتيجه اين است: تفاوت جسم تعليمي با جسم طبيعي به يک امر تحليلي عقلي برميگردد يعني جسم تعليمي «عرض» خارجي جسم طبيعي نيست، بلکه «عارض» عقلي و تحليلي آن است، بلکه اساساً مقادير عموماً از صورت اعراض خارجي بيرون ميروند.
💠با همه اينها مقولات دهگانه ارسطويي هنوز شکل و قيافه قديم خود را حفظ کرده است.
⬅️در تقسيمات علوم نيز شيخ اشراق نظريات تازهاي ابداع کرده است ولي البته مورد قبول متأخران واقع نشده است.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه.
#فلسفه_ارسطو.
#علم_منطق.
#بوعلی.
#ملاصدرا.
#سهروردی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت ششم. ⬅️مسائلي که قيافه اوليه خود را حفظ کردهاند: 💠
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️ قسمت هفتم.
⬅️مسائل تکميل شده:
⬅️مسأله امتناع تسلسل، تجرد نفس، اثبات واجب، توحيد واجب، امتناع صدور کثير از واحد، اتحاد عاقل و معقول، جوهريت صور نوعيه از اين رديف مسائلند.
البته آنچه در اين گونه مسائل قابل توجه است ارزش برهانهايي است که اضافه شده است. گاه براهيني که اضافه شده استحکام بيشتري از برهاني که مثلًا از ارسطو يا شارحان اسکندراني او مأثور است ندارد، و احياناً استحکام بيشتري دارد.
💠متأخران درباره امتناع تسلسل، ده برهان اقامه ميکنند. تنها يکي از اين براهين است که از ارسطو رسيده است و آن برهان «وسط و طرف» است. فارابي و ابن سينا و ديگران اين برهان را معتبر شناختهاند. بوعلي اين برهان را به صورت کاملتر و جامعتري طرح کرده است. صدرالمتألهين پس از اينکه اين برهان را با تقرير بوعلي نقل ميکند آن را «اسدّ البراهين» ميخواند. ولي براهين زياد ديگري بر امتناع تسلسل اقامه شده است که به عقيده ما دست کمي از برهان «وسط و طرف» ندارد مثل برهان «اسدّ و اخصر» فارابي و برهان خواجه نصير الدين طوسي که از راه «الشيء مالم يجب لم يوجد» وارد شده است.
💠گمان ميکنم صدرالمتألهين از اينکه برهان خواجه را در باب امتناع تسلسل ذکر کند غفلت ورزيده است، ولي در اول «الهيات بالمعني الاخص» آن را آورده است. براهين ديگري نيز از طرف ميرداماد و غيره اقامه شده است مثل برهان ترتّب، برهان حيثيات، برهان تضايف، برهان تطبيق.
⬅️تا آنجا که اين بنده مطالعه دارد همه اين براهين بعد از ابن سينا اقامه شده است.
در مسأله اثبات واجب، برهاني که از قدماي ما قبل دوره اسلامي مأثور است، همان برهان «محرک اول» است که ارزش زيادي ندارد. براهين فراوان و نيرومندي از طرف مسلمين بر اين مدعاي عظيم اقامه شده است.
💠ابن سينا برهاني از راه وجوب و امکان اقامه کرده است و سخت بدان مبتهج است و نام آن را «برهان صدّيقين» نهاده است، ولي صدرالمتألهين برهان ديگري مبتني بر اصول فلسفي خود اقامه کرده است که بر برهان بوعلي مزيت دارد و مدعي است که اين برهان شايسته است که به نام «برهان صدّيقين» خوانده شود.
⬅️در باب توحيد واجب نيز مسلمين براهين زيادي اقامه کردهاند. بوعلي بالخصوص در شفا و اشارات چندين برهان اقامه ميکند. ديگران نيز براهين ديگري اقامه کردهاند. صدرالمتألهين برهاني که مبتني بر اصول خاص خودش است و همرديف برهان صديقين است اقامه مينمايد.
در باب تجرد نفس از ارسطو چيزي نرسيده است. اساساً از نظر تاريخ فلسفه معلوم نيست که ارسطو قائل به تجرد نفس و بقاي آن بوده است يا نه؟
⬅️دو شارح بزرگ اسکندراني ارسطو، اسکندر افريدوسي و ثامسطيوس، دو عقيده مختلف در اين زمينه داشتهاند.
💠مسلمين در اثبات تجرد نفس اهتمام زياد به خرج دادهاند. صدرالمتألهين در شرح هدايه ميگويد: «هر کس بخواهد براهين تجرد نفس را مطالعه کند به کتب بوعلي و شيخ اشراق مراجعه نمايد». بوعلي رسالهاي خاص در اين باب دارد به نام الحجج العشر. خود صدرا در جلد چهارم اسفار يازده برهان اقامه ميکند.
💠نگارنده در گذشته مجموع براهيني را که صدرالمتألهين در کتب مختلف خود از اسفار و شواهد الربوبية و مبدأ و معاد و غيره آورده است برآورد کرد، پس از حذف مکررات چهارده برهان بود. البته ارزش اين برهانها يکسان نيست، برخي از آنها چيزي شبيه مؤيد است نه برهان واقعي.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه_یونان.
#بوعلی.
#ملاصدرا.
#برهان.
#تجرد_نفس.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
✅ تقلیل ابن سینا
دیمیتری گوتاس محقق آمریکایی واستاد مطالعات عربیواسلامی در دانشگاه ییل است.او پژوهشهایی دربارهی انتقال علوم یونانی به جهان اسلام در قرون هشتم تا دهم میلادی و ابنسینا انجام داده است. به اعتقاد وی فلسفه #شیخ_الرئیس فاقد هرگونه عناصر ذوقی واشراقی است وی درمقالهای تحت عنوان (سرشت، درون مایه وانتقال حکمت مشرقیه ابنسینا) #بوعلی را تابع ومقلد محض #ارسطو معرفی میکند. به اذعان #گوتاس بوعلی هرگز نتوانسته از متافیزیک مفهومی وفلسفه بحثی ارسطویی فراتر رود. وی حکمت مشائی وفلسفه بوعلی را به مثابه حاملان #فلسفه_یونان قلمداد میکند که نه از حیث نظر واندیشه وابداعات فلسفی بلکه ازجهت تاریخی حائز اهمیت میباشند. زیرا واسطه انتقال فلسفه ارسطویی به دوران قرون وسطی بودند. گوتاس در توضیح مکتوبات عرفانی وذوقی بهجا مانده از ابن سینا نگاه خاصی دارد. او وقت بسیاری جهت مطالعه تطبیقی کتاب شفا و حکمت مشرقیه صرف کرده ودرنهایت میگوید، باآنکه عموما باور دارند که حکمت مشرقیه باسنت بحثی مشایی متفاوت است واین کتاب حائز نگاه ذوقی واشراقی شیخ الرئیس به هستیشناسی میباشد اما در واقع حکمت مشرقیه تکرار همان محتویات کتاب شفا میباشد.تفاوت دراین است که او در حکمت مشرقیه ادعاهای خود را صراحتا وبدون مقدمات بیان کرده!! وکتاب شفا نیز چیزی جز تکرار سنت ارسطویی نمیباشد. او همچنین درباره بحث مقامات العارفین که بوعلی درنمط نهم کتاب اشارات مطرح میکند همین تفسیر را ارائه میکند وشیخ رامقلد ارسطو میداند که البته برخی مواقع برخلاف منهج ارسطویی مباحثی رابه اشتباه مطرح کرده است!! گوتاس درباره آثار عرفانی منتسب به بوعلی مثل کتاب سلامان وابسال وهمچنین ملاقات وی با عارفانی چون #ابوسعید_ابوالخیر تشکیک وارد کرده واین امور را ازجمله جعلیات ودروغهای میداند که #ابن_طفیل به جهت معروفیت خویش واینکه دربین اهل حکمت جایگاهی پیدا کنند مطرح کرده است!! لذا بوعلی نه دیداری باعرفا داشته ونه مکتوبی عرفانی تمثیلی به نگارش درآورده.
گوتاس درنهایت انتقادات بسیار تندی به امثال #هانری_کربن و #دکتر_نصر وارد میکند. کربن کتابی درتفسیر داستانها ورسالههای عرفانی وتمثیلی بوعلی دارد. او میگوید چون کربن سالها دلمشغولیهای نسبت به سهروردی داشته لذا در خوانش بوعلی دچار انحراف شده وتفسیری اشراقی ازاو ارائه کرده. وی تمام افرادی را که به نوعی قائلند بوعلی سعی برفراروی از فلسفه یونان داشته واولین بحثهای حکمت مشرقی واشراقی توسط وی مطرح شده به نگاه تقلیل گرایانه متهم میکند واینکه آنها میخواهند فیلسوف ارسطویی مسلک را به یک صوفی خرقه پوش تنزل دهند.
اما حقیقت آن است که گوتاس خود نگاه محدود وتقلیل گرایانه به بوعلی دارد. مطالعات وتحقیقات وی درباره فلسفه اسلامی ومخصوصا شیخ الرئیس توام با تعصبات نژادی است. در واقع گوتاس در تحقیقات خود به این شعار معروف پایبند است که (همه راهها به آتن ختم میشود) یعنی یونان مبداء همه علوم ومعارف بشری است وسایر تمدنها واقوامی که درحد فاصل یونان باستان و عصر مدرن تلاش بسیار در تحقق علم وهنر وفلسفه وسایرصناعات بشری داشتند همگی شرح فلسفه وعلم یونان میباشندو مساعی آنها شامل ابداعات وبنیانگذاریهای نوین تمدنی نمیباشد. این همان نگاه همیشگی مستشرقان به تمدنهای شرقی واسلامی است.
#ژاک_دریدا در مسافرتی که به چین داشت باآنکه بامیراث فکری وفلسفی عمیق چین آشناشد اظهار داشت «چین فلسفه ندارد، تنها اندیشه دارد».. او در پاسخ به شگفتی آشکار مخاطبان خود، اصرار نمود که «فلسفه به نوع خاصی از تاریخ مرتبط است، زبانهایی خاص، و نوع خاصی از ابداع بهدست یونانیان باستان. ... فلسفه چیزی با قالب اروپایی است».
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔸به اذعان #دیمیتری_گوتاس فلسفه #شیخ_الرئیس فاقد هرگونه عناصر ذوقی واشراقی است. او #بوعلی را تابع ومقلد محض #ارسطو معرفی میکند. به اذعان #گوتاس بوعلی هرگز نتوانسته از متافیزیک مفهومی وفلسفه بحثی ارسطویی فراتر رود.
اما حقیقت آن است که گوتاس خود نگاه محدود وتقلیل گرایانه به بوعلی دارد.در واقع گوتاس در تحقیقات خود به این شعار معروف پایبند است که (همه راهها به آتن ختم میشود) یعنی یونان مبداء همه علوم ومعارف بشری است وسایر تمدنها واقوام همگی مقلد صرف یونان بودهاند.
@falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔻
1⃣ نه تنها #ابن_سینا درباب فلسفه سیاست و علم الاجتماع سخن گفته بلکه حجم آثار مکتوب او درباب سیاست بیشتر وکاملتر از آثار #فارابی است. لذا آنچه منتقد محترم درباب عدم توجه #بوعلی درباب سیاسات واجتماعیات میگوید نشان از بی اطلاعی ایشان از میراث #حکمت_اسلامی است.
بوعلی بحث از اجتماعیات وسیاست را از اقسام #حکمت_عملی دانسته لذا در این باب به تفصیل مطالبی بیان کرده که به نحو اختصار بدانها اشاره میکنم.
اول: شیخ الرئیس باموضوع فلسفه سیاست وامور اجتماعی به نحو مستقل شش کتاب ورساله به نگارش درآورده است که عبارتند از:
۱_رسالة في السياسة:
در این کتاب بوعلی به بررسی اخلاق وتدبیر منزل پرداخته ودر بخش الحاجة الی السیاسة سبب نیازمندی انسان به تشکیل جامعه و تدبیر سیاسی و تشکیل خانواده را توضیح میدهد و بررسی منشا اموری مثل اصل مالکیت می پردازد.
۲_تدبیر منزل العسکر:
کتابی است به زبان عربی درباره ارتش و چگونگی ساماندهی پادگانها و اردوگاههای نظامی.
۳_تدابیرالمنازل والسیاسات الاهلیه:
۴_ظفرنامه:
ظفرنامه کتابی است از مجموعه اندرزنامه های اخلاقی و سیاسی ایران پیش از اسلام و منسوب به حکیم آن دوره و وزیر انوشیروان ساسانی یعنی بزرگمهر بن بختگان میباشد که متن اصلی آن به زبان پهلوی بوده است و فردوسی حکمتهای آن را در شاهنامه به نظم کشیده است. حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون میگوید ظفرنامه قدیمی و اصلی همان است که ابن سینا آن را به فارسی ترجمه کرده.
۵_رساله در عدل پادشاهی:
۶_نصائح الحکماء للاسکندر:
موضوع کتاب از این قرار است که جمعی از فیلسوفان که در مسیر اسکندر به طور اتفاقی قرار گرفته بودند او راپند و اندرز داده و نکتههای در باب سیاست و اجتماع و نحوه تعامل با مردم بیان کردهاند که ابن سینا مجموع آنها را در این رساله گرد آورده است.
دوم: همچنین بوعلی در دیگر آثارش به نحو موضوعی به بحثهای مفصل درباب سیاست واجتماع پرداخته است...مثلا
(1)در کتاب #الشفاء بخش الهیات که مقاله دهم میباشد درباره اخلاق وسیاست سخن گفته است. همچنین در مقالههای دوم وسوم فن خطابه از بخش منطق، بطور مستقیم درباب سیاست تحت عنوان (عَقدِ مدینه)بحث کرده است. همچنین در فصل پنجم از مقاله دهم الهیات شفا درباره (جانشین نبی وامام ولزوم فرمانبری از وی و سیاسات ومعاملات واخلاق) نظام سیاسی مورد نظر خود را که به نام #مدینه_عادله نامیده بررسی نموده است.
(2)همچنین در کتاب #المجموع یا #الحکمه_العروضیه و در بخش ریطوریقا یا خطابه کتاب درباره انواع حکومتها ونظامهای سیاسی مانند #الیگارشی #دموکراسی وغیره بحث کرده است.
2⃣ از جمله انتقادات وارد به دوستان فلسفه پژوه ومخصوصا برخی از محصلین ومحققین #فلسفه_غرب این است که درکی از هویت مستقل تاریخی #شرق وجوامع اسلامی وحتی تاریخ کشور خودشان ندارند وبا نگاهی که در خوانش تاریخ و فلسفه غرب پیدا کرده اند به سراغ تحلیل وارزیابی سایر امور میروند. گمان میکنند همان روالی که در غرب طی شده، مسیر اصلی تاریخ بوده و سایر ملتها وتمدنها هم همان مسیر را طی کرده اند. حتی گمان میکنند تمام ملتها یک تاریخ ومسیر واحد را طی کرده اند...مثلا همگی دورهای در تفکر اسطوره ای بسرمیبردند آنگاه یونانیها برای اولین بار استفاده از عقل را به بشرگوشزد کرده و فلسفه را درست کردند، سپس فلسفه سیر تحولات مختلف داشته، افلاطون برای بار اول فلسفه را متوجه سیاست وتدبیر اجتماع کرد واین روال تا زمان بوعلی ادامه داشته وبوعلی فلسفه را به مسیر عدم اعتناء به نیازهای انسان برده و این مسیر در تاریخ فلسفه اسلامی شدت داشته واوج بی اعتنایی فیلسوفان به درد وآلام بشری در ملاصدرا تجلی یافته!!!! واین روال بی بُخاری فلسفه تاالان ادامه داشته است!!!
این مدل تحلیل ها بیش از انکه مستند به حقایق تاریخی باشد متکی بر خیال پردازیهای فانتزی وغیر واقعی است...هر گونه قضاوت درباره حکمت اسلامی باید مستند به کتابها ورسالههای فیلسوفان وحکیمان مسلمان باشد وگرنه دچار مغالطه های فراوان مستشرقان در خوانش وفهم تاریخ تمدن شرق خواهیم شد.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
4_5773860828210007558.m4a
41.6M
─⊰⊹❋✿#فلسفه_مقدماتی✿❋⊹⊱─
❀›#محسن_بهرامی
❀›#جلسه_سی_و_سوم
◎بخش چهارم: ادراک
【وجود ذهنی】
🔻 #قسمت_سوم
#ادراک #وجود_ذهنی #معرفت_شناسی #وجود_شناسی #موجودیت #ذهنیت #معقولات #صورت_ذهنی #بوعلی #جوهر #عرض #خواجه_نصیر #مکتب_شیراز #علامه_حلی #فخر_رازی #اضافه #شبح #معلوم_بالذات #معلوم_بالعرض
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ سیرتی خلاف صورت
#ابن_سینا در باب پدیدارشناسی مساله #عشق به تحلیل مساله زیبایی و گرایش طبیعی انسان به وجوهِ حِسان میپردازد. به تصریح #بوعلی صورت انسان ونظم وهماهنگی اجزاء جسم نشانه ای بر تعادل قوای نفسانی ونیک باطنی انسان میباشد.به عبارتی روح ونفس پاکیزه بر نظم وزیبایی جسم تاثیر گذارند وبرعکس آن ناپاکی باطن سبب ناهمگونی وزشتی صورت انسان میشود.اما این هماهنگی صورت وسیرت انسان دربرخی موارد نقض شده لذا امکان دارد فردی باصورت زیبا دارای سیرت وباطنی پلید وانسانی با صورت زشت صاحب باطنی نیک سرشت باشد.اما علت این ناهماهنگی چیست؟
#شیخ_الرئیس در پاسخ به این ابهام دو تحلیل ارائه میدهد:
۱) درباره افرادی که صورت زشت ولی سیرت زیبا دارند دو عامل را میتوان سبب این ناهماهنگی دانست: عامل جسمانی و عامل نفسانی
الف_عامل جسمانی: این انسان به نحو طبعی وطبیعی نیک سرشت و دارای تعادل مزاج و حُسنِ باطن بوده وبه نحو طبیعی در حال حرکت به سمت آن سیرت حَسن وبه فعلیت رساندن تامه آن بوده. براین اساس طبع فعال نفس بر روی جسم تاثیر گذاشته و صورتی زیبا برای فرد ایجاد کرده. اما عارضی خارجی(مانند بهم ریختگی مزاج بدن براثر تغذیه نامناسب) وارد شده و تعادل ونظم اجزائی جسم را بهم ریخته و صورت آن را زشت کرده.
لذا صورت وسیرت هماهنگ بودهاند اما براثر عاملی عارضی صورت زیبا عوض شده ولی سیرت همچنان حَسن باقی مانده .
ب_عامل نفسانی:به دلیل طبع رَحِم یا همان مسائل ژنتیکی این صورت زشت ایجاد شده و برحسب وراثت وعوامل رَحِمی همچنین دارای سیرت نامتعادل وزشت میباشد.اما بعد از تولد و طی مراتب رشد و به فعلیت رساندن استعدادهای مکتوم، فرد التفات یافت که سیرت ناپسند سبب گمراهی اوست لذا سعی کرد که خود را به حُسنِ خلق بیاراید. پس خود را به سیرت نیک تغییر داد اما صورتش همچنان نامتعادل است.
براین اساس دوعامل فوق باعث میشود که انسان زشت صورت دارای سیرت زیبا باشد.
۲) اما درباره افرادی که دارای صورت زیبا وسیرت زشت هستند دوعامل را ذکر میکند که هر دوعامل نفسانی میباشند.
الف_عامل خارجی:عاملی که بر انسان زیبا وارد شد و او را بد سیرت کرد. مثل تربیتهای ناشایست خانواده وجامعه یا تغذیه نامطبوع سبب اختلاط مزاج شده و بر سیرت او تاثیر گذاشت.مانند آن که حرارت بدنش بالا رود وسبب بدخلقی شود. یا رطوبت بدنش بالا رفته و تنبل شده ودرپی تکامل نفس نمیباشد.
ب_عامل ارادی: در این حالت خود انسان به سبب رفتار ناشایست و کثرت گناه سبب زشتی سیرت خود شده.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ شیخ اجل
سعدی تنها شاعری است که از همه چیز به نحوی سخن گفته. از زهد و ریاضت گرفته تا سیر وسیاحت در بلاد وسرزمینهای مختلف و دیدارش با پادشاهان و داستانهای عاشقانهاش، از مواجهه ای که با طایفه دزدان داشته و(راه از حرامیان پرخطر) گذرانده، همچنین با اهل ثروت وشهرت همنشین بوده (با طایفه بزرگان به کِشتی دَر نشسته بودم) و از طرفی با درویشان واهل طریقت نیز همراه وهمسفر بود( تنی چند از روندگان مُتَفِقِ سیاحت بودند وشریک رنج وراحت، خواستم تا مرافقت کنم) از طرفی بر منبر جامع بعلبک رفته وسخنی عرفانی گفت و پامنبریها حرف را نفهمیده(وقتی کلمهای همی گفتم بطریق وعظ باجماعتی افسرده، دل مرده، ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده) اما روندهای در بیرون مسجد سخن او شنید و در او اثر کرد و نعرهای زد واز فریادش همه گریستند(دیگران بموافقت او در خروش امدند وخامان مجلس بجوش)....او از مشکلات معیشتی و دم دستی خود هم گفته...از فقر وبی پولی(هرگز از دورِ زمان ننالیده بودم وروی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود واستطاعت(پول) پای پوشی(کفش) نداشتم ) از گرسنگی وبیابان گردی وحتی دعوای از شخصی که با همسرش داشت حکایت کرده...(یکی از روسای حلب ..برحالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم(اسارت) خلاص کرد وباخود بحلب برد ودختری داشت که بنکاح من درآورد بکابین صد دینار مدتی برآمد بدخوی ستیزهروی نافرمان بود زبان درازی کردن گرفت وعیش مرا منغض داشتن...).
سعدی از عقل معاش شروع میکند و سپس اوج گرفته و به مشاهده ملکوتی وشهودی یار میرسد. حرکت سلوکی #سعدی مانند #بوعلی است. #شیخ_الرییس از منطق استدلالی ارسطویی شروع میکند وبه بیانات عرفانی نمط ۹_۱۰ اشارات میرسد. شیخ اجل نیز از زمین ودنیا شروع میکند وبه معارف حکمی والهی میرسد.
آنچه در شیخ اجل نمود یافته، جامعیت نگاه او نسبت به مسائل مختلف است.شیخ بسیار مقید به شریعت وطریقت است.اما درعین حال اهل رفیق بازی نیز میباشد. او با هرطایفهای مرافقت داشته (جوانی چُست، لطیف، خندان، شیرین زبان در حلقه عشرت ما بود که در دلش از هیچ نوعی غم نیامدی و لب از خنده فراهم نکردی) از طرفی با شیوخ وپیران نیز مجالست داشته (مهمان پیری شدم در دیاربکر که مال فراوان داشت).سعدی #گلستان را برای رفیقش سروده و در همان حال در چله سکوت صوفیانه بود.
همت سعدی معطوف به جمع میان ابعاد وشئون مختلف انسانی بود. او از معنویت مجالس فقری و درویشی خود میگوید:
(از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم وطریق عزلت گرفتیم والسلامه فی الوحده..گفتم سپاس و منت خدای را عزوجل که از برکت درویشان محروم نماندم گرچه بصورت از صحبت، وحید افتادم) در عین آنکه چله نشینی را برای اعتلای روح لازم میداند وخود اهل آن طریقت است چنانچه روزگاری (بر بالین تربت یحیی پیامبر(ع) معتکف بودم در جامع دمشقی که یکی از ملوک عرب که به بیانصافی منسوب بود اتفاقا بزیارت آمد ونماز ودعا کرد وحاجت خواست) از طرفی حکایت دلدادگی خویش در جوانی را نقل میکند که ( در عنفوان جوانی چنانکه افتد ودانی باشاهدی سَری و سِرّی داشتم )
سعدی اهل تدریس و برگزاری مجالس علمی است، درعین انکه از بحث باطایفه دانشمندان در مسجد جامع شهر دمشق سخن گفته از حلاوت خاطره ای که در جوانی تجربه کرده میگوید:
(اینکه در جوانی گذر داشتم به کویی ونظر به رویی، در تموزی که حَرورَش دهان بخوشانیدی وسَمومَش مغز استخوان بجوشاندی ....ودر نهایت ...یار قدحی بَرفاب بردست وشکر در آن ریخته وبه عرق برآمیخته، ندانم به گلابش مُطیِب کرده یا قطرهای چند از گل رویش در آن چکیده، فی الجمله شراب از دست نگارینش برگرفتم و بخوردم وعمر از سر گرفتم....)
والبته چنانچه از خُنَکی وشیرینی شربت وبرفابی که از دست معشوق گرفته سخن میگوید همچنین از خاطرات سفرش به حج نیز مطالبی میگوید !!!!
سعدی مقام جمع بین دنیا وآخرت، رندی و نیک نامی، زهد و عیش نقد، مسجد ومیخانه، چله نشینی و حلقه عشرت، جمال وجلال، مجلس گرمی وخلوت گزینی .....و شئون مختلف انسانی است. سعدی یکسره شور ومستی نیست، بلکه از درد ورنج هم میگوید، او ناگهان اوج نمیگیرد بلکه هم پای ما حرکت میکند، او تارک دنیا نیست بلکه کم گزین است و حال مخاطب خویش درک میکند، او اوج میگرد اما از مشکلات روزمره زندگی بشر شروع میکند ، شیخ اجل پیامبر اشعار عاشقانه فارسی است وبه تمام لوازم آن آگاه است...
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻در باب عشق_۱
(نگاهی به کتاب رِسالَةُ العشق اثر ابوعلی سینا)
#رسالة_العشق کتابی است که #شیخ_الرئیس_ابوعلی_سینا درباب عشق و حالات واقسام مختلف آن به نگارش در آورده است.
در ابتدای رساله ایشان به ارائه تعریفی از #عشق و #شوق میپردازد.
شوق از منظر #بوعلی حالتی است که موجود نسبت به کمالات مفقودش (بالقوه) دارد. به شرط آنکه قابلیت کسب آن کمالات را داشته باشد و اگر شوق به اموری که امکان تحصیل ندارند باشد شوق کاذب است که فقط در انسان موجود است. زیرا دیگر جانداران شوق طبیعی دارند و فقط انسان است که علاوه بر شوق طبیعی برحسب اراده میتواند شوق کاذب داشته باشد. براین اساس شوق نسبت به امر مفقود وبالقوه است و مُحَصِل مفقودات میباشد.
اما عشق حالتی است که موجود نسبت به حفظ کمالات موجود وبالفعلش دارد. به عبارتی موجود درصدد حفظ دارائیها وکمالات موجود وبالفعلش است که این حالت را عشق میگویند.
البته منظور از حفظ فقط نگه داری نیست بلکه این امر افاده ابتهاج و مسرور بودن و دوست داشتن هم میکند یعنی وقتی کمالی به نام علم داریم و عالم هستیم از داشتن آن خوشحالیم و آنرا دوست داریم وبدان علاقه مندیم.
براین اساس:
شوق حالتی است نسبت به تحصیل مفقود و عشق حالتی است نسبت به حفظ موجود وبالفعل.
شوق باعث میشود آنچه را نداریم تحصیل کنیم و عشق باعث میشود آنچه را داریم حفظ کنیم.
#محسن_بهرامی
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻در باب عشق_۱
(نگاهی به کتاب رِسالَةُ العشق اثر ابوعلی سینا)
#شیخ_الرئیس در رسالة العشق برای خدا عشق قائل نیست اما در نمط هشتم کتاب الاشارات والتنبیهات برای خداوند عشق قائل است اما در هر دو کتاب خداوند را فاقد شوق میداند چرا که ذات باریتعالی کمال مفقود و بالقوه ندارد.
البته #بوعلی میگوید بهتر است که برای حق تعالی تعبیر عشق را به کار نبریم بلکه تعبیر به ابتهاج کنیم. زیرا عشق را گاهی برای امور پست به کار میبریم لذا اِبا داریم که این الفاظ رابرای خدا به کار ببریم.
عقول وملائکه هم دارای عشق هستند اما فاقد شوق میباشند. زیرا کمالات مفقود ندارند و تمام کمالاتشان از ابتدا به نحو بالفعل محقق است.
بر این اساس از عقول به پایین که نفوس وجسمانیات هستند هم دارای شوق میباشند وهم دارای عشق هستند.
به اعتقاد #ابن_سینا تمام آباء سبعه (افلاک هفتگانه) و اُمِهات اربعه (عناصر اربعه) و موالید ثلاث (گیاه،حیوان،انسان)همگی دارای عشق و شوق هستندبا عشق زنده میشوند با عشق باقی میمانند و با عشق به سمت کمال حرکت میکنند.
#محسن_بهرامی
⌜@falsafeh_nazari⌟