فلسفه نظری
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت دوم. 💠۳.اصل کليت: اشتباه ديگر انسان که از مقايسه خدا با خودش پيدا میشود ا
🔴دلایل رد شر
♨️قسمت سوم.
💠۴.برای وجود يافتن يک حقيقت و واقعيت، تنها فياضيت و تام الفاعليه بودن فاعل کافی نيست، قابليت قابل هم شرط است. عدم قابليت قابل در موارد زيادی منشأ محروميت برخی موجودات از برخی خيرات و کمالات میگردد. راز پيدايش برخی نقص ها از قبيل جهل ها، عجزها، از نظر نظام کلی و جنبه ارتباط با واجبالوجود، همين است.
💠۵.خداوند متعال همانطور که واجب بالذات است واجب من جميع الجهات است؛ از اين رو محال است که موجودی قابليت وجود پيدا کند و از ناحيه او افاضه وجود نشود و امساک گردد.
💠۶.شرور و بديها يا خود از سنخ نيستی اند، مانند جهل ها، عجزها، فقرها، و يا از سنخ هستی اند اما شريت آنها از آن نظر است که منشأ نيستی ها میگردند مانند زلزلهها، ميکروب ها، سيل ها، تگرگ ها و امثال اينها. هستی هايی که منشأ نيستی ها میگردند، شرّيتشان از نظر وجود اضافی و نسبی آنها به اشياء ديگر است نه از نظر وجود فینفسه آنها؛ يعنی هر چيزی که شر است، برای خود شر نيست، برای چيز ديگر شر است. وجود حقيقی هر شیء وجود فینفسه اوست؛ وجود اضافی و نسبی او امری اعتباری و انتزاعی است و لازمه لاينفک وجود حقيقی اوست.
💠۷.خيرات و شرور دو صف جداگانه و مستقل از يکديگر را تشکيل نمیدهند، بلکه شرور لوازم و اوصاف لاينفک خيرات میباشند. ريشه شروری که خود از سنخ نيستی میباشند عدم قابليت قابل هاست و به محض قابليت قابل، افاضه وجود از ناحيه ذات واجبالوجود، حتمی و لايتخلف است؛ اما ريشه شروری که از سنخ نيستی نيستند، لاينفک بودن و جدايی ناپذيری آنها از خيرات است.
💠۸.هيچ شری شر محض نيست؛ عدم ها و نيستی ها به نوبه خود مقدمه هستی ها و خيرات و کمالات اند؛ شرور به نوبه خود مقدمه و پله تکاملاند. اين است که گفته میشود در هر شری خيری نهفته و در هر نيستی هستی ای پنهان است.
💢 #ادامه_دارد...
#شر.
#اپیکور.
#الحاد.
#شرور.
#توحید.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت اول.
💠در زبانهاى اروپايى لفظ متافيزيک، به معنى ما بعد الطبيعه، از ديرباز بر همين نوع از معرفت اطلاق شده است. نكته قابل ملاحظه اين است كه در اثر يک تقسيم بندى و نامگذارى ساده، كلمه متافيزيک در قرون اخير دچار سرنوشت خاصى شده است. بدين معنى كه چون در مجموعههاى اوليّهاى كه شاگردان ارسطو از آثار وى گرد آوردهاند، ابتدا مبحث طبيعيات و بعد از آن مباحث مربوط به الهيات و امور عامّه (مسائل وجود) درج شده است، در اعصار بعد، امور عامّه يا بخش فلسفه اولى را متافيزيک، يعنى آنچه پس از فيزيک (طبيعيات) قرار دارد، ناميدهاند.
اين نامگذارى باعث شده است كه فلسفه اولى به معنى ما بعد الطبيعه ناميده شود و در قرون بعد، بهويژه در عصر تجديد حيات فكرى اروپا (رنسانس) لفظ متافيزيک را بر فلسفهاى اطلاق كنند كه درباره عوالم ماوراء الطبيعه و موجودات غير محسوس و احياناً موهوم سخن مىگويد.
⬅️بر اين اساس بعضى از غافلان، متافيزيک را بهعنوان فلسفهاى كهنه و ارتجاعى معرفى كرده، بدون آنكه بر ماهيت موضوع واقف باشند آن را با ايده آليسم و سوفسطى گرى در يک رديف قرار دادهاند.
💢 #ادامه_دارد...
#متافیزیک.
#مابعدالطبیعه.
#ماوراءالطبیعه.
#طبیعیات.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت اول. 💠در زبانهاى اروپايى لفظ متافيزيک، به معنى ما بعد الطبيعه، از ديربا
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت دوم.
💠حال آنكه موضوع فلسفه اولى يا متافيزيک، مطلق وجود است و مسائل و قوانين آن از چنان عموميت و كلّيتى برخوردار است كه هيچ علمى و هيچ موضوعى و هيچ موجودى از دايره اصول و قواعد آن خارج نتواند بود، زيرا هيچ چيز از دايره وجود بيرون نيست هوايى وجود دارد كه تنفس مىكنيم، غذايى هست كه مىخوريم، مكانى هست كه در آن سكونت مىكنيم، زمينى هست كه بر روى آن از جايى به جايى مىرويم، خورشيدى هست كه از نور و گرمى آن بهرهمند مىشويم و ستارگانى كه توسط آنها جهت يابى مىكنيم و بسيارى چيزهاى ديگر از گياهان و جانوران.
⬅️همچنين چيزهايى هست كه مىبينيم و چيزهايى كه مىشنويم و چيزهايى كه بو و طعم آنها را احساس مىكنيم و امور ديگرى از اين قبيل.
⬅️امورى نيز وجود دارد كه بدان ميل مىكنيم و چيزهايى كه از آن مىگريزيم، چيزهايى كه دوست داريم و چيزهايى كه مورد نفرت و كينه ماست. چيزهايى كه بدان اميد بستهايم و چيزهايى كه از آن مىترسيم، چيزهايى كه به منظور استقرار در جايى يا انتقال از جايى به جايى يا حصول لذتى يا پرهيز از رنجى يا رهايى از ناملايمى يا براى مقاصد ديگرى از همين قبيل، مورد توجه و خواست ما قرار مىگيرد.
💠فيلسوف فقيد علامه طباطبائى رحمه الله، مانند ديگر فلاسفه اسلامى، اثبات واقعيت خارجى را از بديهيات اوليه بهشمار آورده و آن را نيازمند به استدلال ندانستهاند؛ مسئله را به فطرت سليم انسانى واگذار كرده تنها با ذكر انواع و اقسامى از موجودات اذهان را متوجه واقعيت هستى نمودهاند.
💢 #ادامه_دارد...
#متافیزیک.
#مابعدالطبیعه.
#ماوراءالطبیعه.
#حقیقت.
#کلیت_وجود.
#علامه_طباطبایی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت اول.
⬅️ آنچه در پی میآيد مقاله ای از حضرت آية الله مصباح يزدی ميباشد كه در «دومين همايش بينالمللی انديشه اسلامی»؛ برگزار شده از سوی مركز سازماندهی فعاليت های فرهنگی استانبول در عيد غدير 1417( ارديبهشت 1376 ) در استانبول تركيه ارائه گرديده است.
⬅️پيشگفتار
💠انسانها در عرصه ی اين جهان همانند توپی رها شده در فضايند كه انرژی نهفته ی در درون خود بري پرواز به جهان لايتناهی برين دارند، ولی جاذبهی لذايذ زمينی آنان را به حضيض جهان طبيعت میكشاند و حركتی سقوطی و انحطاط آور در ايشان پديد میآورد و تمايلات نفسانی و تسويلات شيطانی تبلور يافته در تمدن و فرهنگ مادی بر سرعت و شتابشان میافزايند. در اين ميان، افراد و گروه اندک شماری هستند كه چشم دلشان بر روی حقايق معنوی باز و گوش جانشان با پيام الهی آشنا شده، دامن همّت از آلودگی های حيوانی برگرفته و به سوی آفاق نورانی ملكوت پر میگشايند و حركتی صعودی در مسير تكامل خود و نزديک شدن به مبدأ همه زيبايی ها، شكوه ها، قدرت ها، بهجتها و سرچشمه ی بینهايتِ كمالها و در يك كلمه ، به «سوی خدا»؛ آغاز میكنند.
💠اما همانها كه مانند توپی فرو كوفته بر زمين سقوط میكنند، در بن بست تنگ مادّه سرخورده ميشوند و بار ديگر با سرعتی مشابه، ولی در جهت عكس حركت سقوطی، به سوی جهان برين روی ميآورند و بسا باشدكه اين جريان بارها تكرار شود.
⬅️اين عكس العمل را هم اكنون در گروهی از مردم سرخورده از فرهنگ منحطّ غربی به خوبی میتوان مشاهده كرد كه شوق و عطش فراوانی نسبت به ارزش معنوي در خود احساس میكنند و در پس چشمه ی آب زلالی یه اين سو و آن سو روی میآورند. اما دريغا كه بيشتر آنان در دام افسونگرانی میافتند كه به شهد معرفت، شرنگ ضلالت در كامشان فرو میريزند و از چاله گريختگان را به سوس چاه ويل رهنمايی میكنند و از در پشت به ديار دمار و بوارشان ميفرستند!
حركت گريز از مركز فرهنگ مادّی و روی آوردن به فراخنی فرهنگ معنوي تنها در گرايشهای فردی خلاصه نمیشود و ما امروز شاهد گسترش حركتی اسلامخواهانه در اقطارِ جهان، حتي آلودهترين و پليدترين سرزمين آفت زده، هستيم.
💠آنچه به اين حركتها شتاب بخشيده پيروزس يک انقلاب بزرگ اسلامس به رهبری عارفی بلند مرتبه است كه با بهرهگيری از استعداد های شكفته شدهی مردم در پرتو انوار معارف اسلامی بر همهی نيروهي شيطانی فائق آمده و عليرغم موانع سختی كه از هر سو بر سر راهش به وجود میآورند، همچنان به پيش ميتازد.
💠هرچند اين نخستين بار نيست كه مردی الهی و عارفی ربّانس رهبرس جنبش مردمی را به عهده میگيرد، ولی نشان دادن نمونه ی ديگری به اين گستردگی و ژرفايی و به اين استواري و پايداری آسان نيست.به هرحال، اين پديده نيز میتواند به نوبهی خود، انگيزهی نيرومند برای بررسی نقش گرايشهای معنوی و بويژه نقش عرفان اسلامس در تحولات مثبت و مطلوب در زندگی انسانها باشد.
💢 #ادامه_دارد...
#عرفان.
#تصوف.
#انقلاب.
#شهود.
#آیت_الله_مصباح.
#عرفان_اسلامی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت دوم. 💠حال آنكه موضوع فلسفه اولى يا متافيزيک، مطلق وجود است و مسائل و ق
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت سوم.
⬅️بنابراين در فلسفه اولى، بهويژه آنچه در ميان مسلمين متداول بوده و هست، ثبوت واقعيت هستى يكى از اصول متعارفه محسوب است و اساساً، اثبات واقعيت مرزى است كه فلسفه را از سفسطه جدا مىكند، زيرا فلسفه درست از نقطهاى آغاز مىشود كه واقعيت هستى بهعنوان يك اصل مسلم از پيش پذيرفته شده باشد و وسوسه ترديد يا انكار واقعيت كه همان سفسطه است در كار نباشد.
⬅️در مكاتب فلسفى اروپا در چند قرن اخير بيشتر اهتمام فلاسفه صرف اثبات واقعيت هستى و دفع تشكيكات سوفسطائيان شده است، اما بسيارى از اين فيلسوفان واقعيتگرا، خود نيز در تحليل مسئله «علم» و شناختشناسى در ورطه سفسطه افتادهاند.
بيشتر اين فيلسوفان بدان دليل كه ادراكات انسان از طريق حوّاس حاصل مىشود و حواس انسان ناقص و محدود و در برخى از موارد خطاكار است، منكر آن شدهاند كه آنچه انسان از جهان خارج بهعنوان علم و معرفت كسب مىكند مطابق با واقع باشد؛ و بدين ترتيب، ايده آليسم، در اشكال گوناگون بر افكار فلاسفه قرن هجدهم و نوزدهم اروپا سايه مىافكند بهطورى كه حتى مخالفان آن نيز خواه ناخواه در مسائل آن درگير مىشوند.
💠ماترياليسم بهطور اعمّ و ماترياليسم ديالكتيك بهطور اخصّ بازتابى است از پندارگرايى و آشفتگىهاى فلسفى غرب كه در اواسط قرن نوزدهم نضج گرفته است. بنيانگذاران ماترياليسم ديالكتيک بيشتر همّ خود را صرف دفع و ردّ ايده آليسم كرده و در نوشتههاى خود لبه تيز انتقاد را متوجه افكار ايشان ساختهاند.
اما پس از آنكه اين مكتب بهصورت ايدئولوژى حزبى درمىآيد، نويسندگان طرفدار آن براى مبارزه با مخالفان خود اعم از فلسفى و مذهبى، برچسب ايده آليسم را دانسته و ندانسته بر همه مكتبهاى فلسفى و اديان و مذاهب مىزنند و از جمله، متافيزيک را بهعنوان فلسفهاى كه از ماوراء طبيعت سخن مىگويد معرفى كرده و همواره در رديف مكاتب پندارگرا قرار دادهاند، اما بايد توجه كرد كه متافيزيک بهعنوان دانشى كه از «وجودشناسى» بحث مىكند نمىتواند مورد انكار قرار گيرد همه اين گونه امور، كه نسبت به آنها آگاهى داريم، و شايد بسيارى چيزهاى ديگر كه از آنها آگاه نيستيم، غيرواقعى و پوچ و باطل نيست، بلكه وجود حقيقى و واقعيت و ثبوت جدّى دارد.
💢 #ادامه_دارد...
#متافیزیک.
#ماوراءالطبیعه.
#مابعدالطبیعه.
#حقیقت.
#کلیت_وجود.
#علامه_طباطبایی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت اول. ⬅️ آنچه در پی میآيد مقاله ای از حضرت آية الله مصباح يزدی ميباش
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت دوم.
⬅️عرفان در جهان اسلام:
⬅️از ديرباز در جهان اسلام گرايشهايی به نام «عرفان»؛ و «تصوّف»؛ وجود داشته و از قرن چهارم تا هشتم هجری در بسياری از كشورها مانند ايران و تركيه به اوج خود رسيده است. اكنون نيز نحله های گوناگون متصوّفان در سراسر جهان اسلام حضور دارند. مشابه اين گرايش در ميان پيروان ساير اديان نيز وجود داشته است. با توجه به همين نقطهي اشتراک، اين سؤال مطرح میشود كه آيا در اسلام چيزی به نام عرفان اسلامی وجود دارد يا مسلمانان آن را از ديگران گرفتهاند و آنچه به نام «عرفان اسلامی»؛ ناميده میشود در واقع، عرفان مسلمانان است، نه عرفان اسلام؟ و در صورتي كه اسلام چيزی به نام «عرفان»؛ آورده باشد آيا اين همان چيزي است كه امروز در ميان مسلمانان وجود دارد يا دستخوش تغيير و تحوّل شده است؟
💠در پاسخ به اين سؤال، برخی مطلقاً منكر وجود عرفان در اسلام شده و آن را امری بدعت آميز و مردود شمردهاند. برخی ديگر آن را خارج از متن اسلام، ولي سازگار با آن دانستهاند. در همين زمينه، بعضی گفتهاند كه تصوّف بدعتی مَرْضی است، مانند رهبانيت در مسيحيت، چنان كه قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: «وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْناها عَلَيْهِم اِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ الّلهِ»؛ (حديد: 27): رهبانيت را مسيحيان از خود در آوردند و ما آن را برايشان الزام نكرديم جز اينكه به انگيزهی كسب رضوان الهی انجام دهند. و بالاخره گروهي عرفان را جزئی از اسلام، بلكه به منـزلهي مغز و روح آن دانستهاند كه مانند ساير بخش های اسلام از قرآن كريم و سنّت نبوی سرچشمه گرفته است، نه آنكه از ساير مكاتب و مسالک اقتباس شده باشد و وجود مشابهت بين عرفان اسلامی و ساير عرفانها دليل اقتباس از آنها نيست، چنان كه مشابهت شريعت اسلام با ساير شرايع آسماني به معنی اقتباس اسلام از آنها نمیباشد.
⬅️نظر اخير پسنديدهتر است و اضافه ميكنيم كه اصالت داشتن عرفان اسلامی به معنی صحّت هر آنچه در عالم اسلام به نام «عرفان»؛ و «تصوّف»؛ ناميده میشود نيست، چنانكه هرگونه عقيده يا رفتاری را كه در ميان هر گروهی از منسوبان به اسلام يافت شود نميتوان عقيده يا رفتاری اسلامی به شمار آورد، وگرنه بايد اسلام مجموعهی از عقايد و ارزشهای متضاد و متناقض باشد يا اسلام های متضاد و متعارضي داشته باشيم. به هر حال، ما در عين اعتراف به وجود عرفان اصيل اسلامی ـ عرفانی كه مرتبهی عالی آن را پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و جانشينان راستين آن حضرت (عليهم السلام) داشتند ، وجود عناصر بيگانه را در ميان عرفا و متصوّفهی مسلمان انكار نمیكنيم و بسياری از آراء نظري و شيوه های رفتاری طوايفی از متصوفان را قابل مناقشه میدانيم.
💢 #ادامه_دارد...
#عرفان_اسلامی.
#علم_حضوری.
#حکمت.
#آیتالله_مصباح.
#تصوف.
#شهود.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت سوم. ⬅️بنابراين در فلسفه اولى، بهويژه آنچه در ميان مسلمين متداول بوده
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت چهارم.
⬅️هرگز چيزى بهسوى چيزى ميل نمىكند مگر آنكه وجود عينى و واقعيت خارجى داشته باشد و يا منتهى به موجودى واقعى گردد، نه سراب باطل و پندار گزاف.
⬅️پس ما نبايد ترديد كنيم كه وجودى هست و نمىتوانيم واقعيت هستى را انكار كنيم مگر آنكه از در مكابره درآييم و حق را زير پا بگذاريم و در واقعيت شک كنيم، و بديهى است كه اگر كسى از چنين ترديدى سخن بگويد صرفاً جنبه لفظى خواهد داشت.
💠بنابراين هر يک از ما يا هر موجود ذى شعور ديگرى كه در اين جهان هست، خود را موجود واقعى مىداند كه داراى آثار واقعى است، و با هيچ چيز ديگرى جز از آنرو كه آن هم از واقعيت برخوردار است تماس برقرار نمىكند.
البته ترديد نيست كه ما در عين آنكه نسبت به واقعيت هستى يقين داريم نبايد در اين امر به خود ترديد راه دهيم كه در بسيارى از موارد دچار خطا مىشويم و مثلًا، چيزى را كه وجود ندارد موجود، و يا چيزى را كه وجود دارد معدوم مىپنداريم.
💠چنانكه انسانهاى پيش از ما چيزهايى را موجود مىپنداشتند و به امورى اعتقاد داشتند كه ما امروز منكر آنها هستيم و به نقيض آن معتقديم، و ناگزير يكى از آن دو بايد باطل باشد.
⬅️يكى از مسائلى كه همچنان بهعنوان موضوع اساسى فلسفه برقرار ماند اين بود كه دست آوردهاى علوم گوناگون مىتواند بهعنوان موادّ اوليه شناخت كلى مورد استفاده قرار گيرد و جهان هستى را در دستگاهى قانونمند توجيه كند. اين تقريباً همان موضوعى است كه بهعنوان تنها موضوع فلسفه اولى مورد پذيرش واقع شد، هستى و قوانين و خواص آن.
⬅️توضيح اين كه اگر فيزيک از خواص ماده و شيمى از ماهيت و تركيبات آن و رياضى از كميات و مقادير و فيزيولوژى از طرز كار و وظايف اعضا سخن مىگويد و خلاصه هر علمى گوشهاى از حقيقت جهان را بر ما روشن مىسازد، آيا تركيب اين نتايج، به علت وجه مشتركى كه در هستى با يكديگر دارند ،براى شناخت قوانين كلّى وجود، امرى الزامى نيست؟ و اگر هست آيا اينگونه معرفت همان فلسفه متافيزيک، با تعريف درست آن نخواهد بود؟
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه.
#مابعدالطبیعه.
#ماوراءالطبیعه.
#متافیزیک.
#حقیقت.
#علامه_طباطبایی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت دوم. ⬅️عرفان در جهان اسلام: ⬅️از ديرباز در جهان اسلام گرايشهايی به ن
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت سوم.
⬅️مفهوم عرفان، تصوّف، حكمت و فلسفه:
⬅️پيش از تبيين اصالت عرفان اسلامی، شايسته است توضيحی درباره واژه های عرفان و تصوّف بدهيم تا از پاره ی خلطها و سوء تفاهمها جلوگيری شود:
💠واژه ی «عرفان»، مانند واژهی همخانوادهاش «معرفت»، در لغت به معنی شناختن است، ولی در اصطلاح، به شناخت ويژهی اختصاص يافته كه از راه حس و تجربه يا عقل و نقل حاصل نميشود، بلكه از راه شهود درونی و يافت باطنی حاصل میگردد. اين مشاهدات به گزاره های حاکی از آن مشاهدات و مكاشفات تعميم داده شده است. به دليل اينكه محصول چنان كشف و شهودهايی معمولاً متوقف بر تمرينها و رياضتهای خاصی است، روشهای عملی يا آيين سير و سلوک را نيز «عرفان»؛ ناميده، و آن را با قيد «عملی»؛ مشخص كردهاند، چنان كه گزارههای حاكی از شهود را «عرفان نظری»؛ ناميدهاند و بعضاً مانند فلسفهی اشراق با نوعی استدلال عقلی توأم ساختهاند.
⬅️اما واژهی «تصوّف»، بنابر اظهر احتمالات، از واژهی «صوف»؛ گرفته شده و به معنی پشمينه پوشی به عنوان نمادی از زندگی سخت و دور از تن پروری و لذّت پرستی است و مناسبت بيشتری با «عرفان عملي»؛ دارد، چنان كه واژهی «عرفان»؛ با «عرفان نظری»؛ مناسبتر است.
بدين ترتيب، در حوزهی عرفان، دست كم سه عنصر را میتوان شناسايی كرد:
💠يكی، دستورالعملهای خاصي كه به ادعای توصيهكنندگان، انسان را به معرفت شهودی و باطنی و علم حضوری آگاهانه نسبت به خدای متعال و اسمی حسنی و صفات علی او و مظاهر آنها میرساند.
💠دوم، حالات و ملكات روحی و روانی خاص و در نهايت، مكاشفات و مشاهداتي كه برای سالک حاصل میشود.
💠سوم، گزارهها و بياناتی كه از اين يافتههای حضوری و شهودی حكايت میكند و حتی برای كسانی كه شخصاً مسير عرفان عملی را نپيمودهاند نيز كمابيش قابل دانستن است، هرچند يافتن حقيقت و كنه آنها مخصوص عارفان راستين ميباشد.
⬅️با توجه به اين توضيحات، روشن شد كه عارف حقيقی كسی است كه با اجرای برنامههای عملی خاصی به معرفت شهودی و حضوري نسبت به خدای متعال و صفات و افعال او نايل شده باشد و عرفان نظری در واقع، گزارش و تفسيری از آن است كه میتواند نارسايی های بسياری نيز داشته باشد و با نوعي مسامحه و توسعه در اصطلاح، میتوان همهی سير و سلوکهايی را كه به انگيزهی يافتن حقيقت و رسيدن به رستگاری انجام ميگيرد و حالات روحی و شهودهای ناشی از آنها را عرفان ناميد، به گونهی كه شامل عرفانهای هندی و بودايی و عرفانهای بعضي از قبايل ساكن سيری و قبايل بومي آفريقا هم بشود.
💠واژه «دين»؛ هم با همين توسّع و تسامح بر بوديسم و توتم پرستا و مانند آنها اطلاق میگردد.
⬅️در اينجا مناسب است اشاره ی به مفهوم حكمت و فلسفه نيز داشته باشيم:
⬅️واژهی «حكمت»، كه يک واژهی عربی اصيل است، به معنی معرفت محكم و متقن میباشد و غالباً در مورد معارف عملی به كار میرود. در قرآن كريم نيز اين واژه در همين مورد به كار رفته است: (اسراء: 39). اما در اصطلاح شايع، به معنی فلسفهی الهی و نيز به معني فلسفهی عملی و علم اخلاق به كار میرود. در خود علم اخلاق هم طبق اصطلاح خاصي، به معنی ملكهی نفساني مرتبط با به كارگيری عقل و به عنوان حدّ وسط بين جُربُزه و غَباوت، استعمال میشود و در هر حال، در مورد فلسفههای الحادی و شكاكيت به كار نمیرود، بخلاف واژهی «فلسفه»؛ كه از ريشهی يونانی گرفته شده و به معنی هر نوع تلاش فكری و عقلانی برای فهم مسائل كلّی هستی استعمال میشود، هرچند منجر به انكار معرفت يقينی و ثابت و حتی انكار وجود خارجی گردد.
💢 #ادامه_دارد...
#علم_حضوری.
#عرفان.
#عرفان_اسلامی.
#تصوف.
#حکمت.
#فلسفه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت چهارم. ⬅️هرگز چيزى بهسوى چيزى ميل نمىكند مگر آنكه وجود عينى و واقعيت
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت پنجم.
⬅️مسئله ديگر اينكه ارزش معلومات بشرى را تحت كدام يک از دانشهاى متداول مىتوان بررسى كرد؟ زيرا تحقيق در ميزان واقع نمايى علوم و پردهبردارى آن از واقعيات خارجى، امرى است كه در زمانهاى پيش جزء دانش كلى فلسفه بوده و اكنون نيز موضوع هيچ دانش ديگرى قرار نمىگيرد، زيرا حاصل هر علم مشتى معلومات است، اما خود معلومات و علم چيست و آيا با آنچه در واقعيت امر هست انطباق دارد يا نه؟ آيا علم در ذهن انسان، وجود تبعى و ظلى دارد يا وجود حقيقى؟ آيا آنچه در ذهن قرار مىگيرد عين واقعيت خارجى است يا شبيه و حكايتى از آن است؟ حقيقت چيست؟ نسبى است يا مطلق؟ منشأ علم چيست؟ تجربه است يا عقل فطرى؟ و صدها مسئله ديگر كه نه فيزيک به حل آنها كمكى مىكند و نه شيمى و نه حتى فيزيولوژى و روانشناسى، و نه هيچ علم تجربى ديگر.
💠ليكن چنانكه گفته شد دستآوردهاى اين علوم مىتواند قضاياى مقدماتى شناخت فلسفى را فراهم سازد و بهعنوان صغراى قياس در برهانهاى عقلى قرار گيرد. بدين ترتيب قسمت عمده تحقيقات فلسفى عصر جديد حول مسئله شناخت تمركز يافت و هر چند آشفتگى و مكتبهاى عجيب و غريبى در فلسفه ايجاد كرد، اما در زمينه منطق و روشهاى تحقيق و تنظيم متدولوژى كمک هاى شايانى به فرهنگ انسانى نمود.
💠بايد توجه داشت كه مسائل مربوط به شناختشناسى، در فلسفه اولى بهويژه در بين مسلمين و بالاخص در مكتب فلسفى ملاصدرا و حكمت متعاليه او، جايگاه خاصّى دارد و از اهميت بسيارى برخوردار است، ليكن نه بهعنوان موضوعى مستقل، بلكه در ضمن مسائل ديگرى مورد بحث واقع شده است. چنانكه حتى بسيارى از مشكلات و نقاط تاريک كه در مسئله شناخت، براى انديشمندان مغرب زمين لاينحل مانده است، توسّط ملاصدرا و پيروان او، با اصول و ضوابط خاص فلسفى وى حل و فصل گرديده است كه بخشى از آن را در همين كتاب (مبحث وجود ذهنى و اتحاد عاقل و معقول) مطالعه خواهيد كرد همچنين اشتباهاتى را كه هر روز مرتكب مىشويم و چيزهايى را موجود مىپنداريم كه وجود ندارد يا از چيزهايى نفى وجود مىكنيم كه در حقيقت وجود دارد و بعداً متوجه مىشويم كه در حكم خود راه خطا رفتهايم.
💠بنابراين، بحث و كاوش براى تشخيص آنچه وجود دارد از آنچه وجود ندارد و تعيين خواص و احوال موجود واقعى به نحوى كه هرگونه شكّى را از بين ببرد ضرورى است و تنها با چنين پژوهشى مىتوان موجود واقعى را از غيرواقعى باز شناخت.
💢 #ادامه_دارد...
#متافیزیک.
#فیزیک.
#علم.
#ساینس.
#مابعدالطبیعه.
#ماوراءالطبیعه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت پنجم. ⬅️مسئله ديگر اينكه ارزش معلومات بشرى را تحت كدام يک از دانشهاى
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت ششم.
⬅️اما همين سخن كه بهصورت يک قانون اظهار مىگردد كه «هر علمى كه از طريق حس و تجربه به دست نيايد باطل است» خود از طريق كدام يک از حواسّ يا در چه آزمايشگاهى مورد احساس و تجربه واقع شده است؟ سخن ايشان در واقع اين است كه بحث از اشياء و امور واقعيتدار و موجود، سخنى است علمى و منطقى و مفيد، ليكن بحث در اينكه واقعيت چيست و موجود به چه معنى است و وجود اساساً چه مشخصاتى دارد، امرى غيرلازم و ناسودمند است. اما در عمل، هر انسان متفكرى به اين مسئله توجه دارد كه اثبات وجود و عدم اشياء اساسىترين مسئلهاى است كه بحثها و كاوشهاى بشرى بهطور عمده حول آن مىچرخد، زيرا اگر مباحث وجود و عدم زائد است، به چه دليل آن همه تلاش و كوشش و تبليغ در رد يا قبول امور گوناگون صورت گرفته و مىگيرد؟
💠مگر مسئله جز اين است كه يک فرد يا گروه چيزى را اثبات مىكند و ديگران نفى و بالعكس. آيا بحث و جدالهاى علمى و فلسفى ميان مكاتب گوناگون بر سر آن نيست كه گروهى مىگويند فلان چيز هست و گروهى ديگر مىگويند نيست؟ آيا خصوصيات هستى واقعى از هستى اعتبارى يا پندارى در چه دانشى جز فلسفه مشخص مىشود؟ درست است كه هر بخش از جهان هستى موضوع يكى از رشتههاى علوم واقع شده است و نتايج علمى و نظرى خود را به دنبال داشته و دارد، اما نبايد تصور كرد كه علوم مىتوانند جاى فلسفه را بگيرند، چون فلسفه نگرشى ديگر به جهان هستى است. فيزيک و شيمى قوانين مربوط به حوزه عمل خود را كشف مىكنند، اما ماهيت و ميزان قطعيّت و ارزش معرفتى اين قوانين را در فيزيک و شيمى نمىتوان تعيين كرد، و اگر دانشمندى به اين كار بپردازد، حتماً بر اساس قوانين فلسفه متافيزيک عمل خواهد كرد، نه به كمک وسايل آزمايشگاهى. يعنى نوع معرفت فلسفى جوابگوى سؤالات او خواهد بود و او ناگزير است براى دستيابى به واقعيت مسائل از قوانين متافيزيک استفاده كند و اين بدان معنى نيست كه فلسفه را بهجاى فيزيک و يا فيزيک را بهجاى فلسفه قرار بدهد.
💠پس اثبات وجود يا خواص موجود مطلق (نه يک موجود ويژه) پيش از تحقيق در ذات و ماهيت اشياء و امور قرار دارد، چون هر چيزى قبل از آنكه «آن چيز» باشد وجود دارد و پيش از آنكه بپرسيم چيست؟ مىپرسيم هست يا نه؟ آنچه گفته شد مربوط به كسانى است كه در زمينههاى علمى و فلسفى، لااقل ضوابط منطقى سخن را رعايت مىكنند و قول و عمل ايشان مطابق يكديگر است وگرنه آن گروه از مدعيان كه فرق علم و فلسفه را ندانسته، سخن فلسفى را بهعنوان تجربه علمى جا مىزنند، و يا امورى را اثبات مىكنند كه هيچگاه از طريق حس و تجربه قابل اثبات نيست و با اين وصف خود را طرفدار علم، آن هم علم مبتنى بر مشاهده و آزمايش معرفى مىكنند، نه اهل فلسفهاند و نه طرفدار علم.
💢 #ادامه_دارد...
#متافیزیک.
#مابعدالطبیعه.
#ماوراءالطبیعه.
#حقیقت.
#علم.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت سوم. ⬅️مفهوم عرفان، تصوّف، حكمت و فلسفه: ⬅️پيش از تبيين اصالت عرفان
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت چهارم.
⬅️اصالت عرفان اسلامی:
💠كسی كه آيات كريمه قرآن و سخنان پيامبر اكرم و اهل بيت طاهرينش (عليهم السلام) را با دقت مورد توجه قرار دهد بی شک، مطالب بسيار بلند و ژرفی در قلمرو عرفان نظری و نيز آداب و دستورالعملهای فراوانی در ارتباط با سير و سلوک عرفانی خواهد يافت. به عنوان نمونه، ميتوان به آيات مربوط به توحيد ذات و صفات و افعال در سورهی توحيد و ابتدای سورهی حديد و آخر سورهی حشر و همچنين آياتی كه بر حضور الهی در سراسر عالم هستی.
⬅️و بر احاطهس او بر تمام موجودات، و تسبيح و سجده تكوينی همهی مخلوقات برای خدای متعال دلالت دارد، اشاره كرد. (ر. ک. به: ضميمه 1)
همچنين آياتی مشتمل بر آداب و سنن ويژهی وجود دارد كه ميتوان آنها را آيين سير و سلوک اسلامی ناميد، مانند: آيات تفكر و تأمّل، ذكر و توجّه دايمی، سحرخيزی و شب زنده داری، روزه داری، سجده وتسبيح طولاني درشبها، خضوع و خشوع و اخبات، و گريه كردن و به خاک افتادن هنگام خواندن و شنيدن آيات قرآن، اخلاص در عبادت و انجام كارهای نيک از سر عشق و محبت به خدا و به انگيزهس رسيدن به قرب و رضوان الهی، و نيز آيات مربوط به توكّل، رضا و تسليم در پيشگاه پروردگار. (ر. ک. به: ضميمه 2)؛ آنچه در بيانات پيامبر اكرم و ائمّه اطهار (عليهم السلام) و ادعيه و مناجاتهای ايشان درارتباط با اين مطالب آمده قابل احصا و شمارش نيست. (ر. ک. به: ضميمه 3)
💠در برابر اين آيات بيّنات و بيانات رسي پيامبر اكرم و اهل بيت طاهرينش (عليهم السلام)،گروهی راه تفريط و گروه ديگری راه افراط در پيش گرفته اند: گروه اول تنگ نظرانه و ظاهربينانه، آنها را بر معانی ساده پيش پا افتاده حمل كرده و حتی بری خداوند متعال حالات متغير و نزول و صعود جسمانی قايل شدهاند و آيات و روايات را از محتوای بلند و والی خودشان تهی كردهاند. اينان همان كسانی هستند كه به طور كلّی، منكر وجود چيزی به نام «عرفان»؛ در متون اسلامی شدهاند.گروه ديگری تحت تأثير عوامل گوناگون اجتماعی، عناصر دخيل و بيگانهی را از ديگران دريافت داشته و پذيرفتهاند و در نتيجه، به اموری معتقد شدهاند كه نميتوان آنها را برخاسته از متون دينی و مضامين كتاب و سنّت به حساب آورد، بلكه شايد بعضي از آنها مخالف نصوص صريح و غير قابل تأويل نيز باشد.
⬅️همچنين در مقام عمل از يک سو، آداب و رسومی از پيش خود وضع كردهاند يا از فرقههای غير اسلامی وام گرفتهاند و از سوي ديگر، به سقوط تكليف از عارفِ واصل قايل شدهاند.
البته كسانی كه به همهی عرفا و متصوّفه حسن ظنّ فوق العادهی دارند برای همهی اين مطالب توجيهات و تأويلاتی ذكر كردهاند، ولی انصاف اين است كه دست كم، برخی از اين گونه سخنان توجيه مقبولی ندارد و نبايد عظمت شخصيتهي علمي و عرفانی آنچنان ما را تحت تأثير قرار دهد كه همهی گفتارها و نوشتارهايشان را چشم و گوش بسته بپذيريم و تأييد كنيم و حق هرگونه نقد و بررسی آثار آنان را از ديگران سلب كنيم. اما روشن است كه پذيرفتن حق نقد به معنی صحّه گذاشتن بر داوری های خام و نسنجيده و اظهارات متعصّبانه و غير منصفانه و ناديده گرفتن نقطههای مثبت و ارزنده نيست.
💠و در هر حال بايد در جستجوی حق و حقيقت بود و طريق عدل و انصاف را پيمود و از خوشبينیها يا بدبينیهای افراطی و بی دليل احتراز كرد و از خدای متعال برای شناختن حق و پايداری در طريق حق ياری خواست.
بديهی است بررسی همهی مسائل مربوط به عرفان و تصوّف و حكمت و فلسفه و رابطهی آنها با يكديگر و رابطهی يكايک آنها با اسلام كاری نيست كه بتوان در يک مقاله انجام داد. از اين رو، با رعايت اختصار به اهمّ نكات مورد نظر میپردازيم و بررسی گستردهتر را به مجالی وسيعتر وامیگذرايم.
💢 #ادامه_دارد...
#عرفان.
#عرفان_اسلامی.
#مکتب_تفکیک.
#شهود.
#آیتالله_مصباح.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت ششم. ⬅️اما همين سخن كه بهصورت يک قانون اظهار مىگردد كه «هر علمى كه از
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت هفتم.
⬅️اين نكته قابل توجه است كه فلسفه هرگاه در استنباطات خود راه خطا رفته است غالباً در همان مواردى است كه مقدمات برهانى خود را بر اساس قضاياى نادرستى استوار كرده است كه علوم در اختيارش گذاشتهاند، زيرا چنانكه گفتيم قضاياى مقدماتى برهانهاى فلسفى گاه ممكن است از قضاياى علمى گرفته شود.
💠به همين دليل فلاسفهاى كه در بخش طبيعيات حكمت نظرى براهين خود را بر اساس «مشهورات» و بهطور كلّى قضاياى غيربديهى و اولى مبتنى ساختهاند همواره به نتايج نادرستى رسيدهاند، اما خطاى آنها آن بوده است كه قضيه علمى مشهورى را در قياس برهانى خود بهكار گرفته، آن را در حكم بديهيات اولى پنداشتهاند.
⬅️روش تحقيق فلسفى استدلال است، كه از بين اقسام آن صرفاً قياس برهانى بهكار گرفته مىشود و چنانكه پس از اين بيان خواهد شد قياس برهانى مبتنى بر قضاياى بديهى و ضرورى و اولى است. اين نوع قياس از استوارترين انواع قياس است كه نتايج حاصل از آن قطعى و يقينى است؛ مگر آنكه قضاياى مقدماتى آن بهجاى قضاياى اولى و ضرورى، اشتباهاً و يا از روى مسامحه، از مظنونات و مشهورات و متواترات گرفته شده باشد. از اينجا معلوم مىشود كه علم بدون فلسفه ابتر است و فلسفه بدون علم عقيم است به عبارت ديگر، بحثى كه در آن تنها برهان بهكار گرفته مىشود، زيرا از ميان انواع قياس، قياس برهانى است كه منتج نتايج يقينى است و يقين، خود عبارت است از اعتقادى كه از ميان ساير اعتقادات واقعيت را بر انسان مكشوف سازد.
💠چون روش بحث و تحقيق در فلسفه اينچنين است، براى ما فقط اين امكان وجود خواهد داشت كه بر اساس آن استنتاج كنيم كه اين چيز موجود است و آن ديگرى موجود نيست، وگرنه بحث از امور جزئى از وسع ما خارج است، زيرا برهان در امور جزئى و متغيّر و بىثبات جارى نيست. به همين دليل در اين نوع بحث، موجود بهطور كلى مورد بررسى قرار مىگيرد و موجود مطلق از آن جهت كه كلّى است موضوع تحقيق واقع مىشود.
⬅️و از آنجا كه ممكن نيست موجود به صفات و حالاتى وصف شود كه آن صفات و حالات خود وجود نداشته باشد، از اين جهت، صفات و حالاتى كه در بحث برهانى براى موجود مطلق بهكار مىبريم ناچار منحصر به امورى است كه حكم آنها با موجود عام يكى است، مانند: خارجيت مطلق، وحدت عام، فعليت كلى، كه مساوى با موجود مطلقند، و يا احوالى كه اخصّ از موجود مطلق است ليكن هرگاه با مقابل آن بر روى هم در نظر گرفته شود مساوى با موجود مطلق است.
⬅️چنانكه گوييم: موجود يا خارجى است و يا ذهنى، يا بگوييم: موجود يا واحد است يا كثير يا بالقوه است يا بالفعل كه همه از امورى است كه از موجوديت مطلق خارج نيست.
💠ما مجموعه اينگونه مباحث را «فلسفه» مىناميم.✅
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
#موجود.
#علم.
#مابعدالطبیعه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت چهارم. ⬅️اصالت عرفان اسلامی: 💠كسی كه آيات كريمه قرآن و سخنان پيامبر
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت پنجم.
⬅️عرفان و عقل:
⬅️يكی از مسائل مبنايی، كه مورد اختلاف طرفداران و مخالفان عرفان میباشد، اين است كه دربارهی دادههای عرفان كه به فرض، از راه كشف و شهود درونی به دست میآيد ، آيا عقل میتواند به داوری بنشيند و مثلاً، بعضی از آنها را نفی كند يا نه؟ پاسخ به اين سؤالات از آن حيث اهميت دارد كه بسياری از عرفا مطالبی را اظهار میدارند كه قابل تبيين عقلانی نيست و ادعا میكنند كه آنها را از راه باطن يافتهاند و عقل توان درک آنها را ندارد و طبعاً حق نفی و انكار آنها را هم نخواهد داشت.
💠مهمترين موضوعی كه مورد چنين گفتگوهايی واقع شده «وحدت وجود»؛ میباشد كه به صورتهای گوناگونی مطرح شده است: يكی آنكه اساساً غير از حدی متعال هيچ چيزی وجود نداشته است ونخواهدداشت وآنچه به نام موجودات ديگر ناميده میشود توهّمات و خيالاتي بيش نيست.
💠 شكل ديگر قضيّه اين است كه چيزی خارج از ذات خدا يا خارج از ظرف علم الهی وجود ندارد و بدين ترتيب، نوعي كثرت در وحدت پذيرفته میشود. شكل ديگر مدّعا، كه شيوع بيشتری دارد، اين است كه سالك در نهايت سيرش، به مقام فنا ميرسد و از او جز اسمی باقی نمیماند و بالاخره، شكل معتدلتر مدعا اين است كه سالک به مقامی میرسد كه چيزی جز خدا نمیبيند و همه چيز در او محو میشود. به تعبير دقيقتر، محو بودن همه چيز را در وجود خدای متعال مشاهده میكند؛ مانند محو شدن نور ضعيف در نور خورشيد.
⬅️در چنين مواردی، معمولاً مخالفان از دلايل عقلی استفاده میكنند و مدّعيان در نهايت، میگويند:
اينگونه مطالب فراتر از حدّ عقل است و بدين وسيله، شانه از زيربار تبيين عقلانی مدّعايشان خالی میكنند.
⬅️با توجه به اين جريانات، اين سؤال مبنايی مطرح میشود كه آيا حقايقی وجود دارد كه عقل توان درک وحق نفی آنها را نداشته باشد؟ آنچه در اينجا به اختصار، میتوان گفت اين است كه هرچند سر وكار عقل همواره با مفاهيم است و كار عقل شناختن حقيقت وجود عينی و يافتن كُنه هيچ مصداق خارجی نيست ، چه رسد به وجود متعال الهی ولی احكام ايجابی يا سلبی عقل، در صورتی كه بديهی يا منتهی به بديهيات باشد، قابل نقض نيست و از راه مفاهيم بر مصاديق خارجی انطباق میيابد و فرض خطا بودن چنين احكامی مستلزم تناقض است.
💠و به ديگر سخن، گرچه كار عقل معرفت بالكليه وجود نيست، اما در اعتبار معرفت بالوجه با شرط مذكور نمیتوان ترديدی روا داشت.
⬅️اما در خصوص مسألهی وحدت وجود، بايد گفت: نفی وجود از غير خدای متعال و نفی مطلق كثرت نه تنها مستلزم نفی اعتبار احكام عقل است، بلكه همچنين مستلزم نفی اعتبار علوم حضوری متعلق به نفس و افعال و انفعالات آن نيز میباشد. در اين صورت، چگونه میتوان برای كشف و شهود، اعتباری قايل شد با اينكه بالاترين سندِ اعتبارش حضوري بودنِ آن است. پس وحدت وجود با چنين تفسيری به هيچ روی، قابل قبول نيست، اما میتوان برای آن تفسير قابل قبولی در نظر گرفت كه در حكمت متعاليه مطرح شده است، و حاصل آن اين است كه وجود مخلوقات نسبت به خدای متعال ربطی و تعلّقی است، و با دقت، میتوان گفت كه عين ربط و تعلق است و از خود هيچ گونه استقلالی ندارد،و آنچه را عارف میيابد همين نفی استقلال از ساير موجودات است كه آن را نفی وجود حقيقی مینامند.
⬅️در اينجا، میتوان سؤال را به شكل ديگری طرح كرد و آن اينكه: آيا میتوان حكم عقل را مقدّم بر وجدان و كشف دانست؟ و به ديگر سخن، آيا میتوان بر اساس حكم عقل، كه نوعی علم حصولی است، اعتبار علم حضوری را انكار كرد؟
💠در پاسخ بايد گفت: علم حضوری خالص، در حقيقت، يافتن خود واقعيت است و از اين رو، قابل تخطئه نيست، ولی معمولاً علم حضوری همراه با تفسير ذهنی است، به گونه ای كه تفكيک آنها از يكديگر نياز به دقت فراوان دارد و اين تفسيرهای ذهنی، كه از قبيل علوم حصولی است، قابل خطا میباشد و آنچه با برهان عقلی رد میشود همين تفسيرهای ذهنی نادرست از مشاهدات و علوم حضوری است، نه آنچه دقيقاً مورد علم حضوری واقع شده است.
⬅️در مورد وحدت وجود هم آنچه دقيقاً مورد شهود واقع میشود اختصاص وجود استقلالی به خدای متعال است كه با مسامحه، به وجود حقيقی تعبير میشود و بر اساس آن، وجود حقيقی از ساير موجودات نفی میگردد.
⬅️شايان ذكر است كه بزرگان عرفان اسلامی تصريح كردهاند كه بعضی از مكاشفات، شيطانی و نامعتبر و با شواهدي قابل تشخيص است،و در نهايت، با عرضه داشتن آنها بر دلايل يقينی عقلی و بر كتاب و سنّت بازشناخته میشود. روشن است كه بررسی انواع مكاشفات و مشاهدات و انواع علوم حضوری و كيفيت انعكاس آنها در ذهن و علت نادرستی بعضی از تفاسير ذهنی آنها و راه بازشناسی صحيح از ناصحيح در حدّ اين مقاله نيست.
💢 #ادامه_دارد...
#عرفان.
#عرفان_اسلامی.
#وحدت_وجود.
#شهود.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هفتم. ⬅️اين نكته قابل توجه است كه فلسفه هرگاه در استنباطات خود راه خطا ر
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت هشتم.
⬅️. فلسفه اعم از همه علوم و معارف است، زيرا موضوع آن (موجود) عامترين موضوعات و در برگيرنده همه چيزهاست. علوم كلًاّ از حيث ثبوت موضوع متوقف بر فلسفهاند، اما فلسفه در ثبوت موضوع خود بر هيچ يک از علوم مبتنى نيست.
💠موضوع هر علم در حيطه قوانين فلسفى و طبقهبندىهاى خاص آن مشخص مىشود، زيرا حد و رسم وجودى هر موجود در فلسفه تعيين مىشود؛ فلسفه اثبات مىكند كه موضوع علم خاصّى اساساً وجود دارد يا نه؟
شايد تصور شود كه وجود موضوع از بديهيات است، اما چنين نيست، زيرا نحوه وجود موضوع بايد در فلسفه معين شود. چه بسيارى از موضوعات سالها بلكه قرنها بهعنوان يک موجود حقيقى مورد بحث واقع مىشود و درباره آن احكام گوناگون صادر مىكنند، اما بعداً مشخص مىشود كه موضوعى با آن مشخصات وجود نداشته است.
⬅️اين اشكال بيشتر در مورد موضوعاتى پيش مىآيد كه قابل آزمايش و تجربه در آزمايشگاه علوم تجربى نيست.
كسانى كه سالهاست جامعه انسانى را بهعنوان يک واحد حقيقى از موجودات پنداشتهاند و درباره حركت و تكامل و زندگى و قوت و ضعف آن درست مانند يک موجود زنده سخن مىگويند، يعنى همه فلاسفه جامعه و تاريخ، نيز كسانى كه تاريخ را بهعنوان يک موجود واحد حقيقى متحرک و متكامل پنداشته، براى زندگى و حركت و حتى آينده آن از حيث غايت تعيين تكليف مىكنند، اگر از ابتدا نحوه وجود جامعه و تاريخ را، يعنى معنى واحد حقيقى و واحد اعتبارى را در فلسفه آموخته بودند هيچگاه در سخنان خود اينچنين خطاهاى فاحشى مرتكب نمىشدند.
⬅️همچنين كسانى كه معنى تناقض را نمىدانند و اجتماع هستى و نيستى يک شىء واحد را امكانپذير بلكه ضرورى مىدانند، اگر از مبانى فلسفه اطلاعى داشتند به اين خطاها دچار نمىشدند.
اگر در طبقهبندىهايى كه توسط بعضى از فلاسفه دورههاى اخير نسبت به علوم و معارف بشرى صورت گرفته است توجه شود اين نكته به خوبى روشن خواهد شد كه براى حفظ وحدت معرفت بشرى كه خود ناشى از اشتراک وجود و وحدت ذاتى آن است، بايد علوم و معارف را از كلّى به جزئى طبقهبندى كرد؛ و بديهى است كه مرتبه هر علم در اين طبقهبندى، متناسب با ميزان كليّت يا جزئيت موضوع آن علم خواهد بود. چنانكه در طبقهبندىهاى معروف مشاهده مىشود، علوم و معارف بشرى بر حسب كليّت متنازل طبقهبندى گرديده است، بدين معنى كه آنچه كلىتر و عامتر است در بالا و آنچه جزئىتر و خاصتر است در مراتب پايينتر، به ترتيب، قرار گرفته است.
⬅️اگوست كنت در طبقهبندى خود، كليّت و عموميت را با بساطت در رابطه مستقيم دانسته، در ترتيب متنازل از كلى به جزئى و از بسيط به مركب سير نموده؛ از رياضيات به هيأت و از هيأت به فيزيک و از فيزيک به شيمى تنازل كرده است.
⬅️هربرت اسپنسر در طبقهبندى او تجديدنظر كرده، اصلاحاتى را پيشنهاد نموده است. پيشنهاد او بسيار منطقى و دقيق است. وى علوم انتزاعى را كه مستقيماً با ماده سر و كار ندارند كلّىتر و عامتر از ديگر علوم دانسته، از اينرو، منطق و رياضيات را در طبقه اول و مكانيک و فيزيک و شيمى را در مرتبه دوم و ... قرار داده است.
💠در اين تقسيمبندى نيز سير صعودى به سمت بساطت و كليّت است (البته هيچيک از اين طبقهبندىها جامع و مانع نيست).
با توجه به اينكه از وجود، عامتر و بسيطتر هيچ چيز متصور نتواند بود، طبعاً در هر نوع طبقهبندى كه از معارف بشرى صورت مىگيرد، علم وجود، يعنى فلسفه اولى، كه موضوع آن عامترين و بسيطترين موضوع است در رأس طبقهبندى قرار خواهد گرفت.
💠انگيزه اصلى فلاسفه در طبقهبندى علوم آن بوده است كه وحدتى ميان شعب گوناگون علم برقرار كنند تا تقسيم و تشعُب معارف بشرى مانع از يك برداشت كلّى و فراگير از جهان هستى و حقيقت واحد آن نشود.
اين بينش وحدانى را پيشرفتهاى اخير علمى نيز هر روز بيش از پيش تأييد كردهاند.
⬅️قوانين علوم در سير طبيعى خود، هر روز به وحدتى كه بشر فطرتاً در جهان هستى مىيابد نزديكتر مىشود و سرانجام همه قوانين در قوانين كلّى وجود خلاصه مىگردد كه از وحدت و بساطت محض برخوردار است.
بديهى است كه كلىترين قوانين، قوانين وجود يا موجود بهطور مطلق است. از اينرو فلسفه اولى كه فوق همه معارف و علوم است، همواره در طول تاريخ انديشه بشرى، به كشف و استنتاج چنين قوانينى پرداخته، بهويژه در ميان مسلمين كه با عنوان «علم اعلى» گرامىترين نوع معرفت بوده است موضوع فلسفه موجود عام است كه علم بدان ضرورى است، زيرا تصور آن بديهى و اولى است و تصديق به وجود آن نيز ضرورى است، زيرا خود عين موجوديت است.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه.
#متافیزیک.
#پوزیتویسم.
#آگوست_کنت.
#هربرت_اسپنسر.
#وجود.
#مابعدالطبیعه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هشتم. ⬅️. فلسفه اعم از همه علوم و معارف است، زيرا موضوع آن (موجود) عامت
🔴مروری بر متافیزیک
♨️قسمت نهم.
⬅️توضيح در باب قضاياى بديهى و اولى:
⬅️اهل منطق علم را به دو قسم تقسيم كردهاند، علم ضرورى و علم مكتسب.
💠علم ضرورى آن است كه حصول آن محتاج به دليل و تأمّل فكرى نباشد. بر اين اساس قضايايى كه تصديق آنها براى ذهن نيازى به اثبات و استدلال ندارد، ضروريّات يا قضاياى ضروريّه ناميده مىشوند.
⬅️قضاياى ضرورى شش قسم است:
⬅️1. اوليات و آن قضايايى است كه بالذّات و بدون احتياج به تصور امرى ديگر مورد تصديق عقل قرار گيرد؛ يعنى كافى است ذهن انسان، موضوع و محمول و نسبت حكميّه را تصور كند و بدان علم يقينى حاصل نمايد. اينگونه قضايا را بديهيات نيز گويند.
⬅️2. مشاهدات يا محسوسات، كه علم بدان از راه حس و مشاهده حاصل مىشود.
⬅️3. مجرّبات، كه علم بدان از راه تجربه براى انسان حاصل مىشود.
⬅️4. حدسيّات، كه بر اساس حدس صائب كه خود نوعى از تجربه است حاصل مىگردد.
⬅️5. متواترات، كه علم حاصل از آن ناشى از كثرت اخبار است.
⬅️6. فطريّات يا قضايايى كه حد وسط به همراه موضوع و محمول در ذهن حاضر است.
💠در كليه اقسام ششگانه علم بديهى يا قضاياى ضرورى براى حصول يقين احتياج به دليل نيست و اينگونه قضايا هستند كه در هر نوع قياس برهانى ماده قياس قرار مىگيرند و از آنها علم قطعى و جازم حاصل مىگردد.
💠موضوع فلسفه از آن جهت كه عامترين چيزهاست و هيچ چيز نمىتواند خارج از آن ثبوت يابد، هرگونه محمولى كه براى آن اثبات گردد، يا خود عين موضوع است، مانند:
⬅️هر موجودى (از حيث وجود) واحد است، يا:
⬅️هر موجودى بالفعل است؛ كه در اينجا واحد يا بالفعل، گرچه از حيث مفهوم با موجود مغايرند، ليكن از حيث مصداق عين آنند؛ و اگر جز اين بود نه از جهت ذات خود ثابت بودند و نه از حيث اثبات آنها براى موضوع، يعنى موجود مطلق. و يا آنكه محمول، عين موضوع نيست و اخصّ از موجود عام است ليكن چيزى غير از آن هم نيست.
💠چنانكه گوييم: علت، موجود است. كه در اين قضيّه، علت گرچه اخصّ از موجود مطلق است، ليكن حيثيتى خارج از موجوديت عام ندارد وگرنه باطل بود.
اينگونه اوصاف با آنچه در برابر آن قرار دارد، از نوع قضاياى مردد المحمول است و اطراف ترديد بر روى هم مساوى با موجوديت عامّ است.
⬅️مانند اينكه گوييم:
⬅️هر موجودى يا بالفعل است يا بالقوه. اكثر مسائل در فلسفه بهصورت تقسيم جريان مىيابد، مانند تقسيم موجود به واجب و ممكن و تقسيم ممكن به جوهر و عرض و تقسيم جوهر به مجرّد و مادى و تقسيم مجرّد به عقل و نفس و بر همين قياس در ساير مسائل.
💠مسائل در فلسفه به شيوه «عكس حمل» مطرح مىشود.
⬅️مثلًا وقتى مىگوييم:
⬅️واجب موجود است و ممكن موجود است، در معنى چنان است كه گفته شود:
⬅️وجود، واجب است و ممكن. و يا اگر بگوييم:
⬅️وجوب يا بالذّات است و يا بالغير، به اين معنى است كه موجود واجب منقسم مىشود به واجب ذاتى و واجب غيرى.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه.
#وجود.
#واجب_الوجود.
#ممکن_الوجود.
#متافیزیک.
#مابعدالطبیعه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴نظري اجمالي به سير فلسفه در اسلام
♨️قسمت اول.
⬅️مطالب فوق به نقل از مقاله ی "نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام" میباشد که خدمت شما عزیزان ارائه میکنیم که پاسخ به شبهات مختلفی که از سمت مخالفان فلسفه اسلامی نیز میشود را داراست.
💠از ورود فلسفه به جهان اسلام در حدود دوازده قرن ميگذرد و در حقيقت دوازده قرن است که مسلمين داراي نوعي حيات علمي هستند که از آن به «حيات فلسفي» ميتوانيم تعبير کنيم.
حيات تعقلي مسلمين مقارن است با ظهور اسلام و تشکيل جامعه اسلامي. قرآن کريم تکيه فراواني به حيات تعقلي دارد و خود پارهاي استدلالات قياسي و منطقي به کار برده است. در کلمات مأثوره از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و بالخصوص در آثار مرويه از علي عليه السلام بحثهاي تعقلي دقيق و عميق فراوان است و جداگانه بايد درباره آنها بحث شود. متکلمين اسلامي، قبل از آنکه کتب فلسفي ترجمه شود، به يک سلسله بحثهاي تعقلي و استدلالي پرداختند.
⬅️عليهذا حيات عقلي مسلمين سابقه طولانيتري دارد و چهارده قرن از آن ميگذرد. آنچه دو قرن با ظهور اسلام فاصله دارد نوعي خاص از حيات تعقلي است که ما آن را «حيات فلسفي» ميناميم و با ترجمه آثار يوناني و اسکندراني آغاز شد.
دوره ترجمه ديري نپاييد. ترجمهها متعلق است به قرون دوم و سوم و چهارم هجري. اوج ترجمه در قرن سوم است. از همان قرن سوم دوره تأليف و تصنيف و تحقيق به وسيله مسلمين آغاز گشت. اولين فيلسوف اسلامي که آثار و تأليفات زيادي دارد و ابن النديم در الفهرست به تفصيل از آنها ياد کرده است يعقوب بن اسحاق کندي (متوفا در 260 هجري) است.
مطلبي که لازم است طرح و تحقيق کافي بشود اين است که محصول کار مسلمين در اين دوازده قرن چه بوده است؟ آيا کار مسلمين صرفاً بازگو کردن گفتههاي پيشينيان است؟ آيا نقش مسلمين در تاريخ فلسفه صرفاً اين است که رابط و واسطه انتقال فلسفه از قديم يوناني به جديد اروپايي بودهاند و نقش ديگري نداشتهاند؟ آيا فلسفه اسلامي همچنانکه معروف است به ابن سينا و غزالي و ابن رشد ختم ميشود و از آن به بعد به مطلب قابل توجهي بر نميخوريم؟ آيا در فلسفه اسلامي مطالبي که با فلسفه جديد اروپايي قابل مقايسه و مطابقه باشد وجود ندارد؟
اينها يک سلسله پرسشهاست که بايد به آنها پاسخ داده شود.
💠بديهي است که پاسخ صحيح و دقيق به آنها به اين سادگي نيست، وقت و فرصت و نيروي کافي ميخواهد. خوشبختانه دو سال است که دانشکده الهيات و معارف اسلامي درسي در رشته فلسفه تحت عنوان «سير فلسفه در اسلام» قرار داده است و اميدوار است که اين وظيفه مهم را بتواند انجام دهد.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه.
#فلسفه_یونان.
#افلاطون.
#ارسطو.
#خلفای_عباسی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظري اجمالي به سير فلسفه در اسلام ♨️قسمت اول. ⬅️مطالب فوق به نقل از مقاله ی "نظری اجمالی به
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️قسمت دوم.
⬅️سير فلسفه در اسلام، جزئي از سير علوم در اسلام است، اعمّ از علومي که در ميان خود مسلمين و به وسيله خود مسلمين ابداع و اختراع شد مانند فقه و اصول و تفسير و حديث و درايه و رجال و صرف و نحو و معاني و بيان و بديع، و يا علومي که از جهان خارج از دنياي اسلام ترجمه شد و جزء علوم مسلمين قرار گرفت مانند طب، نجوم، حساب، هندسه، منطق و فلسفه.
💠از نظر محققان و نويسندگان تاريخ علوم، قطعي و مسلّم است که همه اين علوم در جهان اسلام تطور و تکامل پيدا کردهاند و مسلمين مقام عالياي در پيشرفت فرهنگ بشري و تکامل علوم داشتهاند. «دليس اوليري» درباره علوم يوناني که به مسلمين رسيده ميگويد:
«آنچه از يونانيان به اعراب (مسلمين) رسيد تنها به همان صورت اصلي و دست نخورده به ديگران انتقال نيافت، بلکه بايد گفت که علوم يوناني در محيط عربي (اسلامي) براي خود زندگي و نشو و نماي خاص داشته است. در نجوم و رياضيات کارهاي يونانيان و هنديان را در هم آميختند و به آنها نظم و سامان تازه بخشيدند و به همين جهت پيشرفت قابل ملاحظهاي در اين دو رشته علم به دست عربي زبانان صورت گرفت. ميتوان گفت که علم جبر و مثلثات مستوي و کروي از علومي است که به وسيله علماي عربي (اسلامي) ايجاد شده و توسعه يافته است.
💠اينان در ارصادفلکي و تهيه کتابهاي زيج مهارت کامل داشتند و تنها به اين بس نکردند آنچه را از يونانيان گرفته بودند توسعه دهند، بلکه زيجها و رصدهاي قديمي را مورد تدقيق قرار دادند و آنها را اصلاح کردند.»
⬅️بررسي تطورات و تحولات علوم اسلامي کاري است که اگر بخواهد به صورت صحيحي انجام گيرد بايد وسيله خود مسلمين يعني افرادي که در فضاي فرهنگ اسلامي تنفس کرده و در اين جوّ رشد علمي کردهاند و با اين علوم از نزديک آشنا هستند صورت گيرد. يک نفر مستشرق که در جوّ علمي ديگري رشد کرده و در فضاي ديگري تنفس کرده است هرگز نخواهد توانست به خوبي از عهده برآيد؛ و بديهي است که انجام چنين منظوري کار يک نفر و ده نفر و کار يک سال و ده سال نيست.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه_یونان.
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه.
#ارسطو.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت دوم. ⬅️سير فلسفه در اسلام، جزئي از سير علوم در اسلام است
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️قسمت سوم.
⬅️آنچه ما ميخواهيم در اين مقاله نظري اجمالي به آن بيفکنيم «سير فلسفه در اسلام» است؛ و البته مقصود، فلسفه به معني خاص يعني فلسفه اولي يا علم مابعدالطبيعه (متافيزيک) است؛ و نظر به آميختگي فراوان منطق با فلسفه اولي ممکن است دامنه بحث به منطق هم کشيده شود، همچنانکه مباحث «نفس» نيز که به علت خاصي در قلمرو فلسفه اولي قرار گرفته است مشمول بحث ما خواهد بود. عليهذا بحث «سير فلسفه در اسلام» شامل چهار قسمت است:
💠امور عامّه، الهيات بالمعني الاخص، مباحث نفس، منطق.
💠در ميان علوم و معارف وابسته به فرهنگ اسلامي آنچه از لحاظ سير تاريخي از همه ناشناختهتر است فلسفه است. سرّ مطلب معلوم است، ابهام و پيچيدگي مسائل فلسفي.
⬅️چيزي که کار اين تحقيق را دشوارتر ميسازد اين است که فلاسفه اسلامي نه تنها توجهي به سير تاريخي اين مسائل نداشتهاند، احياناً به علل خاصي موجبات ابهام و اشتباهکاري فراهم کردهاند و سخنان گمراه کنندهاي از اين نظر گفتهاند.
💠به نظر ما شيخ شهاب الدين سهروردي معروف به «شيخ اشراق» بيش از هر فيلسوف ديگري بيانات گمراه کنندهاي از نظر ريشههاي تاريخي مسائل ابراز داشته است.
💠مرحوم حاج ملا هادي سبزواري حکيم و عارف بزرگوار قرن سيزدهم نيز به نوبه خود در گمراه ساختن افکار از نظر ريشههاي تاريخي سهم به سزايي دارد. ولي آن چيزي که موجب شده بيانات مرحوم حاجيـسبزواري ارزش تاريخي خود را از دست بدهد با آنچه که درباره شيخ اشراق مصداق دارد متفاوت است.
نداشتن کتابخانه و اعتماد به نقل هاي ديگران، و مخصوصا ميل شديد آن مرد بزرگ به توجيه و تأويل کلمات گذشتگان به محملي قابل قبول، علت اصلي اين امر است.
💠در کلمات مرحوم حاجي غالباً بر ميخوريم به اينکه به طور قاطع ميگويد: در فلان مسأله اشراقيون چنين گفتهاند و مشّائين چنان. براي يک دانشجو که به او القا شده اشراقيون پيرو افلاطونند و مشائين پيرو ارسطو، ترديدي باقي نميماند که اين مسأله از زمان افلاطون و ارسطو مطرح بوده است و تا زمان ما ادامه داشته است؛ ولي وقتي که به کتب قدما مراجعه ميکند ميبيند اسمي از اين مسأله نيست. گاهي برخي طلاب و دانشجويان سؤال ميکنند که مثلًا مسأله اصالت وجود و اصالت ماهيت در کجاي کتاب شفا يا کتاب نجات يا کتاب اشارات بوعلي است؟ و وقتي که ميبينند در همه کتب بوعلي که رئيس المشّائين اسلامي است نه کلمه «اصالت وجود» آمده و نه کلمه «اصالت ماهيت»، تعجب ميکنند که پس چگونه است که ميگويند مشائين اصالت وجودي و اشراقيون اصالت ماهيتي بودهاند؛ تازه ميفهمند که بسياري از مسائل که به نام مشائين و اشراقيين در فلسفه اسلامي مطرح است، هم روح افلاطون از آن بيخبر است و هم روح ارسطو، و مسألهاي که حاجي سبزواري به ضرس قاطع عموم مشائين و اشراقيين را در برابر هم قرار ميدهد از مستحدثات دوره اسلامي است.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
#یونان.
#سهروردی.
#اصالت_وجود.
#ارسطو.
#افلاطون.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت سوم. ⬅️آنچه ما ميخواهيم در اين مقاله نظري اجمالي به
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️قسمت چهارم.
⬅️مرحوم حاجي سبزواري گاهي کار توجيه و تأويل گفتههاي قدما را به جايي ميرساند که حتي با منقولات خودش نيز سازگار نيست.
⬅️مثلًا ميگويد:
الفهلويون الوجود عندهم
حقيقة ذات تشکک تعم
از اين بين چنين استنباط ميشود که فلاسفهاي که حاجي آنها را به تبع شيخ اشراق «فهلويون» ناميده است، وجود را حقيقت واحد ذي مراتب ميدانند. اهل فن ميدانند که چنين نظريهاي منحل به دو نظريه ميشود: يکي اينکه آنچه حقيقت است وجود است نه ماهيت؛ ديگر اينکه وجود که حقيقت است، واحد ذي مراتب است.
💠اما همه ميدانيم مدرک مرحوم حاجي در اين سخن، شيخ اشراق است. شيخ اشراق که صاحب اين عقيده است و مدعي است که در ايران باستان حکمايي وجود داشتهاند و آنها هم چنين نظريهاي داشتهاند، به شدت منکر اصالت و حقيقي بودن وجود است و در حکمة الاشراق تحت عنوان «في عدم زيادة الوجود علي الماهية» ادلّه زيادي بر اعتباري بودن وجود اقامه ميکند. کسي که وجود را امري اعتباري ميداند چگونه ميتواند مدعي شود که: «الوجود حقيقة ذات مراتب تعمّ مراتباً مختلفاً غني و فقراً».
💠حقيقت اين است که شيخ اشراق که مدرک مرحوم حاجي است هرگز تفوّه نکرده است که حکماي ايران باستان (فهلويون) وجود را حقيقت واحد ذي مراتب ميدانستهاند، همچنانکه چنين نظريهاي را به خودش نيز نسبت نداده بلکه آن را نفي کرده است و همه جا بر اعتباريت وجود نظر داده است. چيزي که هست، شيخ اشراق اساس فلسفه خود را بر «نور و ظلمت» گذاشته است و نور را حقيقت واحد ذي مراتب شناخته است.
⬅️در فصل سوم از مقاله اول بخش فلسفي حکمة الاشراق ميگويد: «شيء به نور و غير نور، نور نيز به نوبه خود منقسم ميگردد به نور مجرد و نور عارض ... الي آخر». او معتقد است که نور که ذي مراتب است، در يک مرتبه واجب است و در يک مرتبه ممکن، در يک مرتبه جوهر است و در مرتبه ديگر عرض.
💠فلاسفه اصالت وجودي مخصوصاً شخص صدرالمتألهين که پايه گذار «اصالت وجود» در شکل فلسفي است به او اعتراض کردهاند که آنچه تو به نام «نور» در صدد اثبات آن هستي همان حقيقت وجود است که تو اصرار بر اعتباريت آن داري، نوريت حکمي از احکام وجود است.
💠اينجاست که براي فلاسفهاي مانند مرحوم حاجي سبزواري که تمايل شديد به توجيه و تأويل و حمل به احسن کلمات ديگران دارند اين فکر پيدا شده که بهتر است بگوييم مقصود شيخ اشراق هم از «نور» حقيقت وجود بوده است. ولي البته ميدانيم که اين توجيه با تصريحات شيخ اشراق به هيچ وجه سازگار نيست. اگر شيخ اشراق به اعتباريت وجود تصريح نکرده بود و فقط قاعده نور را بيان کرده بود، مانعي نبود که سخنش توجيه و تأويل شود که مقصود از «نور» ماهيت خاص نيست، بلکه منظور حقيقت وجود است. اما با آن تصريحات به هيچ وجه جاي چنين توجيهات و تأويلات نيست. اثر اينچنين توجيهات و تأويلات صرفاً گمراه شدن ذهن دانشجو از نظر سير تاريخي مسائل است.
⬅️در کلمات مرحوم حاجي نمونههاي ديگر از اين قبيل نيز هست. ما اين نمونه را بدان جهت آورديم که خواننده محترم بداند کتب قدماي ما از نظر ارائه خط سير تاريخي مسائل نه تنها کمک درستي نميکند، احياناً دشواريهايي ايجاد مينمايد.
💠نگارنده در چند سال پيش به فکر افتاد مسأله «وجود ذهني» را از نظر سير تاريخي مورد بررسي قرار دهد. به نکات زيادي در اين زمينه برخورد و شايد توفيق يابد که روزي آنها را منتشر نمايد. از جمله نکاتي که بدان برخورد اين است که برداشت شرح منظومه از نظر ارائه سير تاريخي اين مسأله برداشت صحيحي نيست.
💠وقتي که آن را با برداشت اسفار مقايسه کرد، نقل هاي اسفار را و برداشت هاي آن را از نظر ارائه مسير تاريخي مسأله بسي متقنتر يافت. علت اساسي اين است که مرحوم حاجي کتاب زيادي در دسترس نداشته است بر خلاف صدرالمتألهين که کتب زيادي در اختيار داشته است.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
#یونان.
#سهروردی.
#اصالت_وجود.
#ایران_باستان.
#ارسطو.
#افلاطون.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت چهارم. ⬅️مرحوم حاجي سبزواري گاهي کار توجيه و تأويل گفته
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️قسمت پنجم.
⬅️مسائل فلسفي اسلامي تا آنجا که نگارنده از نظر سير تاريخي آنها را مطالعه کرده است چهار دستهاند:
💠1. مسائلي که تقريباً به همان صورت اولي که ترجمه شده باقي مانده و چهره و قيافه اوليه خود را حفظ کرده، تصرف و تغيير و تکميلي در آنها صورت نگرفته است.
💠2. مسائلي که فلاسفه اسلامي آنها را تکميل کردهاند، اما تکميل به اين صورت بوده که پايههاي آنها را محکمتر و آنها را مستدلتر کردهاند به اينکه شکل برهان مسأله را تغيير دادهاند و يا براهين ديگري اضافه نمودهاند.
تکثير براهين در فلسفه، بر خلاف رياضيات، ارزش فراوان دارد. در رياضيات، مثلًا هندسه، تکثير برهان نوعي تفنن فکري محسوب ميشود، مثل کاري که گفته ميشود خواجه نصير الدين طوسي و ديگران در شرح تحرير اقليدس کردهاند که يک مسأله را از راههاي مختلف اثبات کردهاند.
بساطت و سادگي مفاهيم رياضي طوري است که اذهان با يک برهان قانع ميگردند. اما فلسفه چنين نيست. راههاي فلسفي از قبيل گردنههاي صعب العبور است؛ براي بعضي اذهان عبور از برخي راهها سادهتر است تا راههاي ديگر. از اين رو تکثير براهين در فلسفه ارزش بسيار دارد.
💠3. مسائلي که گرچه نام و عنوان آنها همان است که در قديم بوده است اما محتوا به کلي تغيير کرده و چيز ديگر شده است؛ آنچه با آن نام در دوره اسلامي اثبات و تأييد ميشود غير آن چيزي است که در قديم به اين نام خوانده ميشده است.
💠4.مسائلي که حتي نام و عنوانش تازه و بي سابقه است و در دورههاي قبل از اسلام به هيچ شکل مطرح نبوده است و منحصراً در جهان اسلام طرح شده است.
آنچه تا اينجا گفتيم مربوط است به «مسائل» فلسفه و در حقيقت به موادي که فلسفه از آنها تشکيل ميشود. علاوه بر تغيير مواد، يک سلسله تغييرات در شکل و صورت و نظم مطالب صورت گرفته است. اگر مابعدالطبيعه ارسطو را که ترجمهاش در دست است در نظر بگيريم و با کتب متأخرين فلاسفه اسلامي از نظر نظم و تربيت مطالب مقايسه کنيم شباهت کمي ميان آنها ميبينيم.
علاوه بر اينها، برخي مسائل در دورههاي قبل جزء منطق يا طبيعيات شمرده شده و در منطق يا طبيعيات از آنها ياد ميشده است اما در دوره اسلامي تدريجاً جا عوض کرده و در رديف مسائل فلسفه اولي قرار گرفته است از آن رو که آنها را در قلمرو فلسفه اولي دانستهاند يعني از احکام و عوارض «موجود بما هو موجود» دانستهاند نه از معقولات ثانيه منطقي و نه از عوارض جسم طبيعي.
⬅️مثلًا «مقولات» را ارسطو در منطق آورده است. ابن سينا نيز به تبع ارسطو مقولات را در «منطق شفا» و «منطق نجات» آورده است. اما تدريجاً فلاسفه مقولات را جزء فلسفه اولي دانستهاند و در رديف مسائل فلسفي قرار دادهاند.
همچنين مباحث «حرکت» را ارسطو و ابن سينا در طبيعيات آوردهاند به حکم اينکه حرکت از عوارض جسم طبيعي است، ولي صدرالمتألهين به حکم اينکه حرکت را منحصر به عوارض جسم نميداند و به حرکت جوهريه نيز قائل است و عليهذا حرکت حقيقتي است که ميتواند «مقوّم» وجود جسم باشد نتيجه گرفت که حرکت صرفاً از عوارض جسم نيست تا در قلمرو طبيعيات قرار گيرد. صدرالمتألهين ثابت کرد که حرکت از اقسام اوليه «موجود بما هو موجود» است نه از اقسام ثانويه آن؛ يعني انقسام موجود به متغير و ثابت از قبيل انقسام موجود به واجب و ممکن و به حادث و قديم است، نه از قبيل انقسام موجود به سفيد و سياه و يا به ريز و درشت و امثال اينها.
عليهذا تحقيق درباره حرکت بايد در فلسفه اولي صورت گيرد نه در طبيعيات؛ از اين رو مباحث حرکت را ضمن مباحث امور عامّه اسفار ذکر کرد.
⬅️مباحث «نفس» نيز در فلسفه ارسطو و فلسفه ابن سينا جزء طبيعيات است. ولي نظر به اينکه چنانکه بوعلي در اوايل «الهيات شفا» و صدرالمتألهين در تعليقات بر «الهيات شفا» ثابت کردهاند برخي مسائل دو وجهه دارد، از يک وجهه داخل در طبيعيات است و از وجهه ديگر جزء فلسفه اولي، صدرالمتألهين به اعتبار وجهه دوم، اين مباحث را جزء فلسفه اولي قرار داده است.
⬅️ملا صدرا سلوک عقلي فلسفي را بر سلوک قلبي عرفاني تطبيق کرد و مباحث فلسفه اولي را بر منوال چهار سفر روحي و معنوي عرفا به چهار سفر عقلي تقسيم کرد:
1. سفر از خلق به حق (امور عامّه فلسفه که مقدمه معرفت ذات باري است).
2. سفر در حق با حق (الهيات بالمعني الاخص و مباحث مربوط به شؤون و اسماء و صفات ذات باري).
3. سفر از حق به خلق با حق (مباحث مربوط به افعال باري و عوالم کلي وجود).
4. سفر در خلق با حق (مباحث نفس و معاد).
بديهي است که مسائل فلسفي را با اين ديد نگاه کردن، نظم و شکل مغايري با ديد ارسطويي و سينوي ميدهد.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
#اسفار.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت پنجم. ⬅️مسائل فلسفي اسلامي تا آنجا که نگارنده از نظر سي
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️قسمت ششم.
⬅️مسائلي که قيافه اوليه خود را حفظ کردهاند:
💠اکثر مسائل منطق، مبحث مقولات دهگانه، علل اربعه، تقسيمات علوم، تقسيم و تعديد قواي نفس از اين رديف مسائلند.
💠البته مقصود اين نيست که مسائل بالا دربست به صورت اول باقي ماندهاند و هيچ گونه دخل و تصرفي در آنها به عمل نيامده است؛ بلکه مقصود اين است که در مجموع، چهره و قيافه همان است که بوده است و الّا ميدانيم که ابن سينا تحقيقات بسيار ارزنده و بي سابقهاي در باب مقولات کرده است. ابن سهلان ساوجي مقولات را چهار ميداند نه ده. شيخ اشراق نيز قائل به پنج مقوله است، چهار مقولهاي که ابن سهلان قائل است بعلاوه حرکت.
💠شيخ اشراق حرکت را مقوله مستقل ميشمارد. بوعلي و صدرالمتألهين تحقيقي درباره جسم تعليمي دارند که نتيجه اين است: تفاوت جسم تعليمي با جسم طبيعي به يک امر تحليلي عقلي برميگردد يعني جسم تعليمي «عرض» خارجي جسم طبيعي نيست، بلکه «عارض» عقلي و تحليلي آن است، بلکه اساساً مقادير عموماً از صورت اعراض خارجي بيرون ميروند.
💠با همه اينها مقولات دهگانه ارسطويي هنوز شکل و قيافه قديم خود را حفظ کرده است.
⬅️در تقسيمات علوم نيز شيخ اشراق نظريات تازهاي ابداع کرده است ولي البته مورد قبول متأخران واقع نشده است.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه.
#فلسفه_ارسطو.
#علم_منطق.
#بوعلی.
#ملاصدرا.
#سهروردی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت ششم. ⬅️مسائلي که قيافه اوليه خود را حفظ کردهاند: 💠
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️ قسمت هفتم.
⬅️مسائل تکميل شده:
⬅️مسأله امتناع تسلسل، تجرد نفس، اثبات واجب، توحيد واجب، امتناع صدور کثير از واحد، اتحاد عاقل و معقول، جوهريت صور نوعيه از اين رديف مسائلند.
البته آنچه در اين گونه مسائل قابل توجه است ارزش برهانهايي است که اضافه شده است. گاه براهيني که اضافه شده استحکام بيشتري از برهاني که مثلًا از ارسطو يا شارحان اسکندراني او مأثور است ندارد، و احياناً استحکام بيشتري دارد.
💠متأخران درباره امتناع تسلسل، ده برهان اقامه ميکنند. تنها يکي از اين براهين است که از ارسطو رسيده است و آن برهان «وسط و طرف» است. فارابي و ابن سينا و ديگران اين برهان را معتبر شناختهاند. بوعلي اين برهان را به صورت کاملتر و جامعتري طرح کرده است. صدرالمتألهين پس از اينکه اين برهان را با تقرير بوعلي نقل ميکند آن را «اسدّ البراهين» ميخواند. ولي براهين زياد ديگري بر امتناع تسلسل اقامه شده است که به عقيده ما دست کمي از برهان «وسط و طرف» ندارد مثل برهان «اسدّ و اخصر» فارابي و برهان خواجه نصير الدين طوسي که از راه «الشيء مالم يجب لم يوجد» وارد شده است.
💠گمان ميکنم صدرالمتألهين از اينکه برهان خواجه را در باب امتناع تسلسل ذکر کند غفلت ورزيده است، ولي در اول «الهيات بالمعني الاخص» آن را آورده است. براهين ديگري نيز از طرف ميرداماد و غيره اقامه شده است مثل برهان ترتّب، برهان حيثيات، برهان تضايف، برهان تطبيق.
⬅️تا آنجا که اين بنده مطالعه دارد همه اين براهين بعد از ابن سينا اقامه شده است.
در مسأله اثبات واجب، برهاني که از قدماي ما قبل دوره اسلامي مأثور است، همان برهان «محرک اول» است که ارزش زيادي ندارد. براهين فراوان و نيرومندي از طرف مسلمين بر اين مدعاي عظيم اقامه شده است.
💠ابن سينا برهاني از راه وجوب و امکان اقامه کرده است و سخت بدان مبتهج است و نام آن را «برهان صدّيقين» نهاده است، ولي صدرالمتألهين برهان ديگري مبتني بر اصول فلسفي خود اقامه کرده است که بر برهان بوعلي مزيت دارد و مدعي است که اين برهان شايسته است که به نام «برهان صدّيقين» خوانده شود.
⬅️در باب توحيد واجب نيز مسلمين براهين زيادي اقامه کردهاند. بوعلي بالخصوص در شفا و اشارات چندين برهان اقامه ميکند. ديگران نيز براهين ديگري اقامه کردهاند. صدرالمتألهين برهاني که مبتني بر اصول خاص خودش است و همرديف برهان صديقين است اقامه مينمايد.
در باب تجرد نفس از ارسطو چيزي نرسيده است. اساساً از نظر تاريخ فلسفه معلوم نيست که ارسطو قائل به تجرد نفس و بقاي آن بوده است يا نه؟
⬅️دو شارح بزرگ اسکندراني ارسطو، اسکندر افريدوسي و ثامسطيوس، دو عقيده مختلف در اين زمينه داشتهاند.
💠مسلمين در اثبات تجرد نفس اهتمام زياد به خرج دادهاند. صدرالمتألهين در شرح هدايه ميگويد: «هر کس بخواهد براهين تجرد نفس را مطالعه کند به کتب بوعلي و شيخ اشراق مراجعه نمايد». بوعلي رسالهاي خاص در اين باب دارد به نام الحجج العشر. خود صدرا در جلد چهارم اسفار يازده برهان اقامه ميکند.
💠نگارنده در گذشته مجموع براهيني را که صدرالمتألهين در کتب مختلف خود از اسفار و شواهد الربوبية و مبدأ و معاد و غيره آورده است برآورد کرد، پس از حذف مکررات چهارده برهان بود. البته ارزش اين برهانها يکسان نيست، برخي از آنها چيزي شبيه مؤيد است نه برهان واقعي.
💢 #ادامه_دارد...
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه_یونان.
#بوعلی.
#ملاصدرا.
#برهان.
#تجرد_نفس.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️ قسمت هفتم. ⬅️مسائل تکميل شده: ⬅️مسأله امتناع تسلسل، ت
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام
♨️قسمت هشتم.
⬅️تغيير محتوا:
يک سلسله مسائل است که قدمت دارد ولي خالي از نوعي ابهام نبوده است. اين مسائل تدريجاً تشخص يافته و از ابهام خارج شده است و در حقيقت هر چند نام و عنوان همان است که بوده است ولي محتوا تغيير کرده و دگرگون شده است.
⬅️صورت تغيير يافته مسأله در فلسفه اسلامي طوري است که به فرض به طرح کننده اولي و اصلي مسأله عرضه شود، مصداق «گر تو ببيني نشناسيش باز» است. به عقيده ما «مُثُل افلاطوني» از اين قبيل است. افلاطون نظريه خاصي دارد که به نام «مثل افلاطوني» معروف است. ارسطو منکر آن است و در دوره اسلامي بوعلي سينا سخت بدان ميتازد و برعکس، شيخ اشراق آن را تأييد و اثبات مينمايد. ميرداماد با اينکه مشّائي مسلک است طرفدار آن است و صدرالمتألهين سخت از آن دفاع ميکند و بوعلي را مورد حمله قرار ميدهد.
💠ولي اگر به کتبي که مستقيماً نظريه افلاطون را نقل کردهاند مراجعه کنيم، ميبينيم که آنچه فلاسفه اسلامي به نام «مُثُل» آن را اثبات ميکنند با آنچه مورد نظر افلاطون بوده است، با همه قرابتها و شباهت ها، تفاوت زياد دارد و حتي آنچه مثلًا شيخ اشراق طرفدار آن است با آنچه ميرداماد به اين نام ميخواند متفاوت است.
💢 #ادامه_دارد...
#ابن_سینا.
#ملاصدرا.
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
#افلاطون.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴وحدت و کثرت وجود
⬅️اين بحث، بحث وحدت و کثرت وجود است که از مهمترين مسائلي است که به يک معنا هميشه در جهان مطرح بوده است.
⬅️تاريخچه:
⬅️مسأله وحدت و کثرت وجود به اين نام و به اين عنوان و به اين شکلي که الآن ما در اينجا ميبينيم، در کتب فلاسفه قبل از ملاصدرا، يعني در کتب فارابي يا بوعلي يا بعد از بوعلي مطرح نبوده است و آنها بحثي را تحت عنوان وحدت وجود يا کثرت وجود طرح نکردهاند. همان ريشههايي که مسأله اصالت وجود را در فلسفه وارد کرد، همان ريشهها نيز مسأله وحدت وجود و کثرت وجود را مطرح نمود، که يکي از اين ريشهها عرفان است.
⬅️در عرفان هم باز آن کسي که اين مسأله را تحت اين نام «وحدت وجود» عنوان کرد محيي الدين بود در قرن هفتم هجري. قبل از محيي الدين مسأله وحدت در عرفان مطرح بوده است ولي هنوز به طور جزم صاحبنظران نميتوانند ادعا کنند که وحدت عارف آيا وحدت شهود است يا واقعا وحدت وجود است؛ يعني آن وحدتيکه عرفا از آن بحث ميکنند صرفا يک جنبه انساني دارد به اين معنا که عارف ميرسد به مقامي که غير از خدا چيزي نميبيند و به قول سعدي: «رسد آدمي به جايي که بجز خدا نبيند» يا واقعا جز خدا چيزي وجود ندارد؟ اينکه عارف ميرسد به مقامي که غير از خدا چيزي نميبيند غير از اين مسأله است که جز او وجود ندارد.
💠اين از آن جنبه است که انسان عارف به دليل همان عشق عارفانه- که قهرا خاصيت عشق تک بيني است- جز معشوق چيز ديگري را نميتواند ببيند و در هر چيز ديگر هم نگاه کند باز معشوق را ميبيند (که اين حالت احيانا ممکن است در يک عشق ديگر نيز براي انسان پيدا بشود). آيا مسأله اين است و يا واقعا به وحدت وجود معتقد بودهاند؟
عدهاي معتقدند که عرفاي قديم مثل عرفاي قرن سوم و قرن چهارم اگر دم از وحدت وجود زدهاند چيزي بالاتر از وحدت شهود نگفتهاند و واقعا جهان بيني عرفاني بر اساس وحدت وجود در عرفان وجود نداشته است.
ولي ديگران معتقد هستند که نه، در جهان بيني عرفاني همان واقعيت وحدت وجود بوده است منتها آنها تعبير فلسفي درباره اين مطلب نداشتهاند و کاري که محيي الدين کرده است اين است که براي اين مطلب تعبير فلسفي آورده و بعد توانسته است اينها را در يک قالبهاي مأنوس با ذهن و مأنوس با فکر بريزد؛ يعني آنچه را که آنها از طريق مکاشفه در مييافتهاند او توانسته است در يک قالبهاي مأنوس با فکر و مأنوس با ذهن بيان کند.
#وحدت_وجود.
#عرفان.
#فلسفه.
#بداهت_وجود.
#ابن_عربی.
💢 #ادامه_دارد...
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴فلسفه الهي چیست؟
♨️قسمت اول.
⬅️در بنيان واقعيت جهان هستي هيچ ترديدي نيست و وجود حقايق عالم, به اعتباربخشي ما نياز ندارد ـ اصولاً اعتبار ما ارزشي ندارد ـ و اساسً انكار عالمِ بيرون سفسطهاي بيش نيست. اين سفسطه دردي است كه از طريق برهان و دليل درمان نميشود و اگر داروي شفابخشي باشد, همان داغ كردن است.
⬅️شكّي نيست كه علم به حقايق خارجي از نوع علوم بديهي اختلافناپذير نيز نيست, زيرا در اين صورت آراي مردم در نفي و اثبات اين حقايق, گوناگون نميشد; به گونهاي كه در بعضي موارد, نظر عدّهاي به اثبات موضوعي و نظر عدّه ديگري به نفي آن موضوع ميانجامد. دو عقيدهي متناقض دربارهي يك موضوع, حتي گاه يك فرد در طول حيات علمي خود, دربارهي يك موضوع, دو عقيدهي متناقض دارد.
⬅️ريشهي اين اختلاف نظرها در آن است كه گاهي يك انسان موضوعي را موجود معيّن خارجي ميپندارد و ميگويد: اين موضوع, موجود حق و ثابت است و در همين حال, انسان ديگري, همين موضوع را موهوم و خرافي ميپندارد و ميگويد: اين موضوع هيچ اثر وجودي در خارج ندارد, بدينسان, آنچه در نظر يك انسان چشمهاي جوشان است, در نگاه انسان ديگري سرابي خشك و موهوم است و آنچه نزد يكي سراب خشك است, براي ديگري چشمهاي جاري است.
⬅️از اينرو كسي به موضوعي ايمان ميآورد و ديگري به همين موضوع كفر ميورزد. او به چيزي تديّن دارد كه ديگري نسبت به آن كافر است. زيرا انسان موجودي حيّ (مدرك فعّال) است و نميتواند به سادگي از كنار حقايق هستي بگذرد, بلكه ناگزير بايد همراه با اين حقايق و به وسيله آنها زندگي خود را بگذراند. چنانكه نميتواند به هر شكلي كه بخواهد به اين حقايق دست يابد و به هر گونهاي كه بخواهد در آنها تصرّف كند.
پس ناچار بايد اين حقايق را چنان كه هستند, بشناسد, ولي چنانكه گفته شد دستيابي به اين حقايق, از علوم بديهي سهلالوصول نيست, بلكه رسيدن به حقايق هستي از علوم نظري دشوار است.
💠از اينرو انسان كه در پي شناسايي حقايق است, به ترازويي نيازمند است كه به وسيله آن حق را بسنجد و آن را از باطل باز شناسد تا بدينسان رشد و هدايت حقيقت از گمراهي و ضلالت خرافات جدا شود.
💠اين ميزاني كه حق را با آن ميسنجند و به وسيله آن بودنِ حق را از نبودنِ باطل ممتاز ميسازند, همان علمي است كه «فلسفه» نام گرفته است. زيرا فلسفه عهدهدار بحث از احوال موجود به لحاظ موجوديت آن است.
#فلسفه.
#فلسفه_الهي.
#امام_رضا(ع).
💢 #ادامه_دارد...
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari