eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
509 عکس
83 ویدیو
111 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه نظری
🔴‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پوزيتويسم ⬅️در اوايل قرن نوزدهم ميلادی اگوست کنت فرانسوی که «‌پدر جامعه‌شناسی» لقب يافت
🔴‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پوزيتويسم ⬅️در اوايل قرن نوزدهم ميلادی اگوست کنت فرانسوی که «‌پدر جامعه‌شناسی» لقب يافته است، يک مکتب تجربی افراطی را به‌نام «‌پوزيتويسم‌» (‌اثباتی، تحصلی، تحققی) بنياد نهادکه اساس آن را اکتفا به داده‌های بی ‌واسطه حواس تشکيل می‌داد و از يک نظر، نقطه مقابل ايده آليسم به‌شمار می‌رفت. 💠کنت ‌حتی مفاهيم انتزاعی علوم را که از مشاهده مستقيم به‌دست نمی‌آيد، متافيزيکی و غيرعلمی می‌شمرد و کار به‌جايی رسيد که اصولاً قضايای متافيزيکی، الفاظی پوچ و بی‌معنا به حساب آمد. 💠اگوست کنت برای فکر بشر، سه مرحله قائل شد:نخست، مرحله الهی و دينی، که حوادث را به علل ماورايی نسبت می‌دهد؛ دوم، مرحله فلسفی، که علت ‌حوادث را در جوهر نامرئی و طبيعت اشياء می‌جويد؛ و سوم مرحله علمی که به‌ جای جست‌وجو از چرايی پديده‌ها، به چگونگی پيدايش و روابط آنها با يکديگر می‌پردازد، و اين همان مرحله اثباتی و تحققی است. ⬅️شگفت‌آور اين است که وی سرانجام به ضرورت دين برایـبشر اعتراف کرد، ولی معبود آن را «‌انسانيت‌» قرار داد و خودش عهده‌ دار رسالت اين آيين شد و مراسمی برای پرستش فردی و گروهی تعيين کرد. آيين انسان‌پرستی که نمونه کامل اومانيسم است، در فرانسه، انگلستان، سوئد و امريکای شمالی و جنوبی، پيروانی پيدا کرد که رسماً به آن گرويدند و معابدی برای پرستش انسان بنا نهادند، ولی تأثيرات غيرمستقيمی در ديگران هم به‌جای گذاشت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴اهميت اصل عليت در عالم ⬅️محور همه تلاش‌های علمی را كشف روابط علّی و معلولی بين پديده‌ها تشكيل می‌دهد و اصل عليت به عنوان يک اصل كلی و عام، مورد استناد همه علومی است كه درباره احكام موضوعات حقيقی بحث می‌كنند. ⬅️از سوی ديگر، كليت و قطعيت هر قانون علمی، مرهون قوانين عقلی و فلسفی عليت است و بدون آنها نمی‌توان هيچ قانون كلی و قطعي را در هيچ علمی به اثبات رسانيد، اين يكی از مهم‌ترين نيازهای علوم به فلسفه می‌باشد. بعضی از كسانیچكه منكر اصالت عقل و احكام عقلی مستقل از تجربه هستند و يا اساساً برای مسائل فلسفی و متافيزيكی ارزش علمی و يقينی قائل نيستند، تلاش می‌كنند كه اعتبار اصل عليت را از راه تجربه ثابت نمايند. 💠اما چنان‌كه بارها اشاره شده، اين‌گونه تلاش‌ها بيهوده و نازاست؛ زيرا از سويی اثبات وجود حقيقی براي اشياءعينی و خارج از نفس، مرهون اصل عليت است و بدون آن راهی براي اثبات حقايق عينی باقی نمی‌ماند و هميشه جای اين شبهه وجود خواهد داشت كه از كجا فراسوی ادراكات و صور ذهنی، حقايقی وجود داشته باشد تا مورد تجربه قرار گيرد؟ و از سوی ديگر اثبات مطابقت ادراكات با اشياء خارجی(بعد از پذيرفتن آنها) نيازمند به قوانين فرعی عليت است و مادامی كه اين قوانين به ثبوت نرسيده باشد، جاي اين شبهه باقي است كه از كجا ادراكات و پديده‌های ذهنی ما مطابق با اشياء خارجی باشند تا بتوان از راه آنها حقايق خارجی را شناخت؟ و سرانجـام با شـک در قـوانين ،عليـت نمی‌توان كليـت و قطعيت نتايج تجربه را اثبات كرد و اثبات قوانين عليت از راه تجربه، مستلزم دور است؛ يعنی كليت نتايج تجربه، متوقف بر قوانين عليت است و فرض اين است كه می‌خواهيم آن قوانين را از راه تعميم نتايج تجربه و كليت آنها ثابت كنيم. 💠به ديگر سخن استفاده از تجربه در صورتی ممكن است، كه وجود اشياء مورد تجربه ثابت باشد و نتايج تجربه هم به‌طور قطعی شناخته شود، و اين هردو متوقف بر پذيرفتن اصل عليت قبل از اقدام به تجربه است؛ زيرا در صورتی كه آزمايشگر به اصل عليت معتقد نباشد و بخواهد آن را از راه آزمايش اثبات كند، نمی‌تواند وجود حقيقی اشياء مورد تجربه را احراز نمايد، چون در پرتو اين اصل است كه ما از راه وجود معلول (پديده‌های ادراكی) به وجود علت آنها (اشياءِ خارجی) پی ‌می‌بريم، چنان‌كه در درس بيست و سوم توضيح داده شد. نيز تا به كمک قوانين عليت ثابت نشود كه علت پديده‌ های ادراكی، مختلف و متغير و حاكی از ابعاد و اشكال گوناگون اشياء مادی متناسب با آنهاست، نمی‌توانيم صفات و ويژگی ‌های اشياء مورد تجربه را به‌طور قطعي و يقيني بشناسيم تا درباره نتايج تجربه‌ های مربوط به آنها قضاوت كنيم. گذشته از اينها، نهايت چيزی كه از تجارب حسی به‌دست می‌آيد، تقارن يا تعاقب منظم دو پديده در حوزه تجربه‌های انجام‌يافته است، ولی چنان ‌كه دانستيم تقارن يا تعاقب پديده‌‌ها، اعم از عليت است و از راه آنها نمی‌توان رابطه عليت را اثبات كرد. 💠سرانجام اين اشكال باقي می‌ماند كه تجربه حسی هرقدر هم تكرار شود، نمی‌تواند امكان تخلف معلول را از علت نفی كند، يعنی همواره اين احتمال وجود خواهد داشت كه در موارد تجربه نشده، معلولی بدون علت تحقق يابد يا اينكه با وجود علت، معلول آن تحقق نيابد، يعنی تجربه حسی از اثبات رابطه كلی و ضروری بين دو پديده هم عاجز است، چه رسد به اينكه قانون كلی عليت را در مورد همه علل و معلولات اثبات نمايد. 💠از اين‌ رو اشخاصی مانندهيوم كه عليت را به‌معنای تقارن يا تعاقب دو پديده دانسته‌اند، راهی برای رهايی از اين شكوک و شبهات ندارند و به‌همين جهت اين‌گونه مسائل فلسفی را لاينحل قلمداد كرده‌اند. ⬅️همچنين كسانی كه گرايش‌ های پوزيتويستی دارند و تنها به داده‌های حواس اكتفا می‌كنند، نمی‌توانند هيچ قانون كلی و قطعی را در هيچ علمی اثبات كنند. . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هفتم. ⬅️اين نكته قابل توجه است كه فلسفه هرگاه در استنباطات خود راه خطا ر
🔴مروری بر متافیزیک ♨️قسمت هشتم. ⬅️. فلسفه اعم از همه علوم و معارف است، زيرا موضوع آن (موجود) عام‌ترين موضوعات و در برگيرنده همه چيزهاست. علوم كلًاّ از حيث ثبوت موضوع متوقف بر فلسفه‌اند، اما فلسفه در ثبوت موضوع خود بر هيچ ‌يک از علوم مبتنى نيست. 💠موضوع هر علم در حيطه قوانين فلسفى و طبقه‌بندى‌هاى خاص آن مشخص مى‌شود، زيرا حد و رسم وجودى هر موجود در فلسفه تعيين مى‌شود؛ فلسفه اثبات مى‌كند كه موضوع علم خاصّى اساساً وجود دارد يا نه؟  شايد تصور شود كه وجود موضوع از بديهيات است، اما چنين نيست، زيرا نحوه وجود موضوع بايد در فلسفه معين شود. چه بسيارى از موضوعات سال‌ها بلكه قرن‌ها به‌عنوان يک موجود حقيقى مورد بحث واقع مى‌شود و درباره آن احكام گوناگون صادر مى‌كنند، اما بعداً مشخص مى‌شود كه موضوعى با آن مشخصات وجود نداشته است. ⬅️اين اشكال بيشتر در مورد موضوعاتى پيش مى‌آيد كه قابل آزمايش و تجربه در آزمايشگاه علوم تجربى نيست.  كسانى كه سال‌هاست جامعه انسانى را به‌عنوان يک واحد حقيقى از موجودات پنداشته‌اند و درباره حركت و تكامل و زندگى و قوت و ضعف آن درست مانند يک موجود زنده سخن مى‌گويند، يعنى همه فلاسفه جامعه و تاريخ، نيز كسانى كه تاريخ را به‌عنوان يک موجود واحد حقيقى متحرک و متكامل پنداشته، براى زندگى و حركت و حتى آينده آن از حيث غايت تعيين تكليف مى‌كنند، اگر از ابتدا نحوه وجود جامعه و تاريخ را، يعنى معنى واحد حقيقى و واحد اعتبارى را در فلسفه آموخته بودند هيچ‌گاه در سخنان خود اينچنين خطاهاى فاحشى مرتكب نمى‌شدند. ⬅️همچنين كسانى كه معنى تناقض را نمى‌دانند و اجتماع هستى و نيستى يک شى‌ء واحد را امكان‌پذير بلكه ضرورى مى‌دانند، اگر از مبانى فلسفه اطلاعى داشتند به اين خطاها دچار نمى‌شدند.  اگر در طبقه‌بندى‌هايى كه توسط بعضى از فلاسفه دوره‌هاى اخير نسبت به علوم و معارف بشرى صورت گرفته است توجه شود اين نكته به خوبى روشن خواهد شد كه براى حفظ وحدت معرفت بشرى كه خود ناشى از اشتراک وجود و وحدت ذاتى آن است، بايد علوم و معارف را از كلّى به جزئى طبقه‌بندى كرد؛ و بديهى است كه مرتبه هر علم در اين طبقه‌بندى، متناسب با ميزان كليّت يا جزئيت موضوع آن علم خواهد بود. چنان‌كه در طبقه‌بندى‌هاى معروف مشاهده مى‌شود، علوم و معارف بشرى بر حسب كليّت متنازل طبقه‌بندى گرديده است، بدين معنى كه آنچه كلى‌تر و عام‌تر است در بالا و آنچه جزئى‌تر و خاص‌تر است در مراتب پايين‌تر، به ترتيب، قرار گرفته است. ⬅️اگوست كنت در طبقه‌بندى خود، كليّت و عموميت را با بساطت در رابطه مستقيم دانسته، در ترتيب متنازل از كلى به جزئى و از بسيط به مركب سير نموده؛ از رياضيات به هيأت و از هيأت به فيزيک و از فيزيک به شيمى تنازل كرده است. ⬅️هربرت اسپنسر در طبقه‌بندى او تجديدنظر كرده، اصلاحاتى را پيشنهاد نموده است. پيشنهاد او بسيار منطقى و دقيق است. وى علوم انتزاعى را كه مستقيماً با ماده سر و كار ندارند كلّى‌تر و عام‌تر از ديگر علوم دانسته، از اين‌رو، منطق و رياضيات را در طبقه اول و مكانيک و فيزيک و شيمى را در مرتبه دوم و ... قرار داده است. 💠در اين تقسيم‌بندى نيز سير صعودى به سمت بساطت و كليّت است (البته هيچ‌يک از اين طبقه‌بندى‌ها جامع و مانع نيست).  با توجه به اين‌كه از وجود، عام‌تر و بسيط‌تر هيچ چيز متصور نتواند بود، طبعاً در هر نوع طبقه‌بندى كه از معارف بشرى صورت مى‌گيرد، علم وجود، يعنى فلسفه اولى، كه موضوع آن عام‌ترين و بسيط‌ترين موضوع است در رأس طبقه‌بندى قرار خواهد گرفت. 💠انگيزه اصلى فلاسفه در طبقه‌بندى علوم آن بوده است كه وحدتى ميان شعب گوناگون علم برقرار كنند تا تقسيم و تشعُب معارف بشرى مانع از يك برداشت كلّى و فراگير از جهان هستى و حقيقت واحد آن نشود.  اين بينش وحدانى را پيشرفت‌هاى اخير علمى نيز هر روز بيش از پيش تأييد كرده‌اند. ⬅️قوانين علوم در سير طبيعى خود، هر روز به وحدتى كه بشر فطرتاً در جهان هستى مى‌يابد نزديك‌تر مى‌شود و سرانجام همه قوانين در قوانين كلّى وجود خلاصه مى‌گردد كه از وحدت و بساطت محض برخوردار است. بديهى است كه كلى‌ترين قوانين، قوانين وجود يا موجود به‌طور مطلق است. از اين‌رو فلسفه اولى‌ كه فوق همه معارف و علوم است، همواره در طول تاريخ انديشه بشرى، به كشف و استنتاج چنين قوانينى پرداخته، به‌ويژه در ميان مسلمين كه با عنوان «علم اعلى» گرامى‌ترين نوع معرفت بوده است‌ موضوع فلسفه موجود عام است كه علم بدان ضرورى است، زيرا تصور آن بديهى و اولى است و تصديق به وجود آن نيز ضرورى است، زيرا خود عين موجوديت است. 💢 ... . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari