🔴فلسفه (رنج)شوپنهاور
⬅️ #قسمت_اول
@falsafeh_nazari
⬅️شوپنهاور،معتقد است که انسان اسیر در چرخه «اراده»، همیشه بدبخت و رنجور است. برای رهایی از این رنج، دو راهحل وجود دارد:
۱_ راهحل موقت: هنر
۲_ راه حل دائم: یک جنبه آن اخلاق و جنبة دیگر آن زهد است.
⬅️شوپنهاور، مارکس و نیچه، سه فیلسوف منتقد آلمانی، از فلاسفة نیمه دوم قرن نوزده هستند. از نکات مشترک این سه فیلسوف، توجه آنها به مشکلات دوران و انتقاد از آن است. علاوه بر نگاه متنقدانه این سه فیلسوف، جستوجو برای رهایی انسان از سختیها و رنجها از وجوه مشترک آنهاست. این نکته در شوپنهاور، به صورت دو راه حل موقت و دائم برای رهایی از این درد و رنج، متجلی میشود.
⬅️اما اهمیت شوپنهاور به چند دلیل است
۱_او یکی از بزرگترین و پرنفوذترین فلاسفه تاریخ غرب در حوزه اخلاق، هنر، ادبیات و روانشناسی جدید است.
۲- او نخستين فیلسوف بزرگ غربي است كه آشكارا و صريحا منكر وجود خداوند بزرگ ومتعال میشود،وبه نوعی تاثیر گذاربرفلاسفه ملحد بعد از خود بود.
@falsafeh_nazari
۳-او یکی از چهر های است که بزرگترین تاثیر را برفلاسفه واندیشمندان بعد از خودبرجای گذاشت:
💢از جمله چهرهای که از شوپنهاور وفلسفه الحادی_بدبینانه او تاثیر پذیرفتند میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
ساموئل بکت، آلبرت اینشتین، زیگموند فروید،فردریش نیچه،کارل پوپر،
مارسل پروست، ژان پل سارتر،
لئو تولستوی،ریشاردواگنر،لودویگ ویتگنشتاین،خورخه لوئیس بورخس
دیوید هربرت لارنس، توماس مان، موریس مترلینک،توماس هاردی
هرمان هسه، اروین شرودینگر،
ایوان تورگنیف، لئون تروتسکی
۴_فیلسوفان معمولا افراد خوشبینی بودهاند. ولی در میان آنان نادر کسانی هم یافت میشوند که جهان را با نگاهی بدبینانه مینگریستهاند. آرتور شوپنهاور یکی از آنان است.
@falsafeh_nazari
⬅️شوپنهاور به دلیل نگاه بهغایت بدبینانهای که به عالم و آدم داشت، در تاریخ اندیشه در زمره نادر متفکرانی است که به آنان «فیلسوفان سیاه» میگویند. جهان در نظر او ابلهانه و انسان موجودی نکبتزده بود.
💢مادر شوپنهاورکه خود نویسنده بود یک بار گفته بود:
(نمیدانم دنیاومردمش باپسرمن چه کرده اند که اوچنین آنان را تقبیح میکند)
🌀ادامه دارد.....
#فلسفه_غرب
#شوپنهاور
✅کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
🔴فلسفه(رنج)شوپنهاور:
فیلسوفی که سلاح داشت!!
⬅️ #قسمت_دوم
@falsafeh_nazari
⬅️شوپنهاور به دلیل نگاه به غایت بدبینانه ای که به عالم وآدم داشت،درتاریخ اندیشه درزمره نادر متفکرانی است که به آنان (فیلسوفان سیاه)میگویند.
جهان درنظراو ابلهانه وانسان موجودی نکبت زده بود.
@falsafeh_nazari
⬅️شوپنهاور به ندرت به کسی اعتماد میکرد. روایت میکنند که همواره در اتاق خوابش سلاحی پنهان کرده بود. هرگز به آرایشگاه نمیرفت، زیرا بیم آن داشت که آرایشگر گلوی او را با تیغ ریشتراشی ببرد.
⬅️هرگز اجازه نمیداد کسی بیش از اندازه به او نزدیک شود. یک بار زن خیاطی را که در راهرو خانهاش با سروصدای زیاد آرامش او را برهم زده بود چنان هل داده بود که زن نگونبخت با سقوط از پلهها دچار آسیبدیدگی مادامالعمر شده بود. با شکایت زن به دادگاه، شوپنهاور ناچار شده بود تا پایان عمر آن زن، ماهانه مبلغی بابت غرامت به او بپردازد.
@falsafeh_nazari
⬅️شوپنهاور همواره با ناشران آثار خود دعوا داشت. آنان را متهم میکرد که به اندازه کافی در نشر آثار او نمیکوشند. دوستان کمی داشت و در سالهای پایانی عمر، زندگی تنها با سگش را به معاشرت با اطرافیان ترجیح میداد. شوپنهاور از بیشتر فیلسوفان همعصر خود متنفر بود. هگل را شیادی میدانست که کارش «لفاظی جنونآمیز» و «مهملبافی» و «یاوهگویی» است. درباره فیشته نیز گفته بود که کار او «صوفیگری» و «جمبل و جادوست» و به فلسفه ارتباطی ندارد. او معتقد بود که آنها فلسفه را به وسیله معاش و به خدمتکار دین و دولت تبدیل کردهاند و سخنان آنهارا تنها میتوان در تیمارستانها از دیوانگان شنید.
@falsafeh_nazari
⬅️گفتنی است که شوپنهاور با وکیلی مشورت کرده بود تا ببیند در توهین به دیگران تا کجا میتواند پیش رود!!!! و چه توهینهایی از مرزهایی که قانون تعیین کرده فراتر و قابل مجازات است. ولی از سوی دیگر، شوپنهاور برای کانت احترام ویژهای قائل بود و خود را وارث حقیقی او میشمرد.
ادامه دارد.....
#فلسفه_غرب
#شوپنهاور
#فلاسفه_ملحد
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
🔴شرح فلسفه
♨️قسمت یازدهم.
⬅️پس از اینکه "فلسفه" تعریف شد ، باید برویم سراغ موضوع فلسفه و مبانی موضوع را هم بچینیم .
⬅️ البته با مشخص شدن موضوع فلسفه و مبانی معرفتی آن ، به ضرورت بحث از فلسفه پی میبریم و تصدیق به وجود این علم خواهیم کرد .
💠 مباحث دیگری از جمله "شرافت فلسفه" ، "تصدیق هستی فلسفه" و "ضرورت فلسفه" را بعد از مطرح کردن موضوع فلسفه و مبانی معرفتی آن شرح خواهیم داد چون ممکن است برخی مخاطبان قبل از مشخص شدن جایگاه موضوع فلسفه ، به شرافت فلسفه و ضرورت آن پی نبرند .
💠از این جهت وارد "معرفت شناسی" میشویم و درباره ی نحوه ی ادراک به زبان ساده سخن خواهیم گفت و نیز ویژگی های مفهوم موضوع فلسفه را تبیین خواهیم کرد .
💠موضوع فلسفه "موجود" است و مفهوم "وجود" یا "موجود" در معرفت شناسی بررسی میشود .
نحوه ی شکل گیری این مفهوم در ذهن ، جایگاه و ویژگی های آن ، نحوه ی صدق مفهوم بر مصادیقش و ...بحث خواهد شد.
⬅️منبع ما برای این مطالب ، کتاب "مابعدالطبیعه چگونه ممکن است؟" نوشته ی دکتر مهدی قوام صفری است.♥️
🔰پ.ن: ممکن است دوستانی اشکال کنند و بگویند؛ فلسفه تنها به وجود و وجود شناسی(امور انتولوژیکال) ختم نمیشود، بلکه امور شناخت شناسی (اپیستمولوژیکال) را نیز شامل میشود.
در پاسخ به این عزیزان میگویم امور شناخت شناسی امری اشتباه و انحرافی است ؛ همانطور که عمده فلاسفه غرب به آن مبتلا شدند و در چاه افتادند و به بی راهه رفتند، در حالی که امور انتولوژیکال حقیقت هستی را روشن میکند و از معرفت شناسی صحیح پیروی میکند.
💢 #ادامه_دارد...
#ادراک.
#فلسفه.
#حقیقت.
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه_غرب.
#وجود_شناسی.
#شناخت_شناسی.
#آموزش_فلسفه.
#عشق_فلسفه.
#مخالفان_فلسفه_اسلامی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴تفاوت برهان صدیقین و برهان آنسلم
♨️پاسخ به طرفداران فلسفه غرب و مخالفان فلسفه اسلامی.
⬅️در سنت فلسفه غرب برهان وجودی در اثبات وجود خداوند مطرح شده است که منسوب به آنسلم است اما فلاسفه دیگری نیز درباره آن مباحثی مطرح کرده اند.
💠برخی افراد این برهان را با برهان صدیقین که در سنت اسلامی مطرح بوده است یکی گرفته اند در حالی که به برهان آنسلم اشکالاتی وارد است که به برهان صدیقین وارد نمیشود.
💠برهان آنسلم اجمالاً اینگونه است که ما میتوانیم موجودی که بزرگتر از آن قابل تصور نباشد را تصور کنیم، حال اگر موجودی باشد که بزرگتر از آن قابل تصور نباشد باید نه تنها در ذهن بلکه در خارج هم وجود داشته باشد( زیرا موجود بودن در ذهن و خارج بزرگتر از موجود بودن فقط در ذهن است) بنابراین اگر ما میتوانیم موجودی که بزرگتر از آن قابل تصور نباشد را تصور کنیم پس چنین موجودی باید در خارج هم وجود داشته باشد(بیان دقیق تر در مقالات و نوشتجات در اینترنت قابل دستیابی است).
💠اما چندین انتقاد به این برهان شده است که ۲ مورد مهم آن را بیان میکنیم: اولاً این برهان سعی کرده است که با تصور خداوند در ذهن، وجود خداوند در خارج را اثبات کند در حالی که دلیلی ندارد که اگر موجودی در ذهن وجود داشت در خارج نیز وجود داشته باشد.ثانیاً نمیتوان موجودی که بزرگتر از آن قابل تصور نباشد را تصور کرد چون این یعنی موجود بی نهایت و موجود بی نهایت به ذهن نمیآید.
💠شاید بتوان مبنای انتقاد اصلی به این برهان را که برهان صدیقین از آن مبراست را این دانست که ذهن و خارج دو چیز جدای از هم هستند در حالی که برهان صدیقین از واقعیت شروع میکند که اعم از ذهن و خارج است، همچنین برهان آنسلم از ماهیت(ذات) موجودی که بزرگتر از آن را نمیتوان تصور کرد به وجودش میرسد در حالی که ماهیت به وجود ربطی ندارد اما در برهان صدیقین از وجود (یا به عبارت دیگر واقعیت مطلق)به وجود یا همان واقعیت مطلق میرسد.
💠برهان آنسلم با مفهوم است اما برهان صدیقین با وجود مطلق اعم از ذهنی و خارجی است.✅
⬅️منبع: اصول فلسفه و روش رئالیسم ج۵ ص۸۵.
💠پ.ن:امید به اینکه مخالفان فهم کنند!
#برهان_صدیقین.
#برهان_آنسلم.
#فلسفه_اسلامی.
#فلسفه_غرب.
#اصالت_وجود.
#ملاصدرا.
#مخالفان_فلسفه_اسلامی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴تمثیل (غار )افلاطون
✅ تمثیلیست که توسط افلاطون درکتاب (جمهور) طرح شده و برای توضیح نظریهٔ عالم مُثُل خود به کار بردهاست
@falsafeh_nazari
⬅️تعدادی انسان در حالی که به دیوار غل و زنجیر شدهاند، به طوری که همیشه رویشان به سمت دیوار رو به رو بوده است و هیچگاه پشت سر خود را نگاه نکردهاند. در پشت این افراد آتشی روشن است و در جلوی این آتش نیز مجسمههایی قرار دارند و هنگامی که حرکت میکنند سایهٔ آنها بر دیوار روبه رو میافتد. در واقع این مجسمه ها همان اعتقادات و عقایداین گروه از افراد هستند که سایه ی آنها بر روی دیوار منعکس میشود.
⬅️در این میان، ناگهان زنجیر از پای یکی از این زندانیان که به سوی دیوار غار نشسته است باز میگردد. و آن شخص به عقب برمیگردد و پشت خود را میبیند و سپس از دهانهٔ غار به بیرون میرود.
@falsafeh_nazari
✅ او تازه متوجه میشود که حقیقت چیزی جز آن است که در داخل غار قرار داشت.
⬅️در واقع، این جهانِ خارج همان عالم مثل افلاطونی است که شخص، هنگامی که به آن میرسد متوجه میشود که حقایقِ جهان چیزی جز این است و داخل غار کجا و خارج آن کجا! شخصی که به عالم خارج از غار رفته و از آن آگاهی کسب کرده است تصمیم میگیرد که به غار برگردد و دیگران را نیز از این حقیقت آگاه کند.
⬅️و هنگامی که به سوی آنان میرود تا آنها را نسبت به جهانِ خارج آگاه کند و بگوید که حقیقت چیزی جز این است که شما به آن دل بستهاید، با برخورد سرد زندانیان مواجه میشود، وآنان حرف وی را دروغ میپندارند...
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
💠ادامه دارد...
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد.
⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها ) خواند.
@falsafeh_nazari
⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست.
✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند.
@falsafeh_nazari
⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد.
✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:
♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴در واقع این تمثیل بیان میکند که این جهان سایهایست از آن جهان حقیقی که همان عالم کلی یا عالم مُثُل میباشد.
@falsafeh_nazari
⬅️غار نیز تمثیلی است از این عالم که همان سایهٔ مثل است و تنها کسی که میتواند خود را به عالم حقیقی برساند فیلسوف است.
⬅️وظیفه فیلسوف این است که خود را از این عقاید باطل و غیر عقلانی مردم درباره جهان هستی به دور کند و حقیقت را از خاستگاه حقیقی آن یعنی همان عالم مُثُل لایتغیر جستجو وشهود کند.
@falsafeh_nazari
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد.
⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها)خواند.
@falsafeh_nazari
⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست.
✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند.
@falsafeh_nazari
⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد.
✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد:
♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
🔴افلاطون خاطر نشان می کند که اگر کسی، پس از صعود به روشنی خورشید، دوباره به غار برگردد، به علّت تاریکی نخواهد توانست درست ببیند، و خود را مورد تمسخر خواهد ساخت؛ و اگر بکوشد تا دیگری را آزاد کند و به سوی نور بالا بکشاند، زندانیان، که تاریکی را دوست دارند و سایه ها را واقعیّت راستین می پندارند، اگر بتوانند او را می گیرند و به مرگ محکوم می کنند.
@falsafeh_nazari
⬅️این سخن را می توان اشاره ای به سقراط دانست، که کوشید تا کسانی را که به گفتار او گوش فرا می دادند روشن کند و انان را، به جای اینکه بگذارد به علت تعصّب و سفسطه گمراه شوند، برآن دارد که حقیقت و عقل را دریابند.
⬅️از اینجاست پافشاری او بردادن اهمّیّت زیاد به تعلیم و تریبت، که به وسیله ی آن جوانان می توانند تدریجاً به مشاهده ی حقایق و ارزشهای جاوید و مطلق رهبری شوند، و بدین ترتیب از گذراندن زندگی خود در«عالَم سایه وارِ» خطا و کذب و تعصّب و پیروی سوفسطائی و کوری نسبت به درک ارزشهای حقیقی، و غیره، نجات یابند.
@falsafeh_nazari
#فلسفه_غرب
#تمثیل_غار_افلاطون
✅فرهنگستان علوم انسانی قم_۲
🔸فلسفه شدن، و فلسفه فاعلیت
بررسی ابعادمختلف فکری وعلمی #سید_منیرالدین_حسینی_الهاشمی فرصتی مفصل میطلبد، وتفصیل آن ازحوصله این مقال خارج است.به فراخور موضوع این صفحه اشارتی به نظرات فلسفی ایشان میکنیم.به زعم #سید_منیرالدین #فلسفه_اسلامی تابه حال فلسفه چیستی وچرایی بوده،یعنی این ازسنخ فلسفه نظری محض بوده که به مسائل بنیادین هستی پرداخته واز عینیت جامعه غافل بوده، ازاین رو قدرت تولید علم ندارد.درحالی که مااز #فلسفه انتظار کنترل عینیت راداریم.همانطور که فلسفه های حسی #غرب با ایجاد هماهنگی در حوزههای علوم آنهاراتحت اشراف خود درآوردهاند.یعنی نظام علوم طبیعی وکاربردی بر اساس فلسفه# پوزیتویسم شکل می گیرد. #فرهنگستان_علوم میگویدکه اگرانتظار مااز #دین این است که حضورعینی درجامعه داشته باشدوفرهنگ وسیاست واقتصادوتکنولوژی راکنترل نمایدبایدفلسفه برآمده از آن بر علوم اشراف داشته باشد.بایدفلسفهای داشته باشیم که به چگونگی وکنترل حرکت درعینیت بپردازدچون عالم، دارِتغییر است وکارعلوم کنترل تغییراست. وفلسفه هم بایدفلسفه حرکت وتغییر و #فلسفه_شدن باشد.این فلسفه شدن باید به سه مسئله مهم بپردازد:
اول:وحدت وکثرت. دوم: زمان ومکان سوم:اختیار وآگاهی.
وقتی این سه متغیر ارکان #فلسفه_شدن هستند بایدمبتنی بریک محورباشند.ماباید یک موضوع مبنایی داشته باشیم که این سه مساله رابراساس آن جلوببریم.موضوع محوری فلسفه #ملاصدرا و #شیخ_اشراق #اصالت_وجود و #اصال_ ماهیت است. ولی این دو نمیتوانند ما را به فلسفه شدن و عمل اسلامی برسانند.از این رو بایدموضوع جدیدی تعریف نمایید.مبنایی که سیدمنیرالدین مطرح میکند درابتدا #اصالت_ربط است یعنی موجودات عالم کاملاًبایکدیگرمرتبطاند.این ارتباط درسیرکمالیاش به تعلق منتهی میشود.یعنی موجودات عالم نه تنهابایکدیگرمرتبطاندبلکه تعلق وتقوم به یکدیگر دارند.پس از اصالت ربط به #اصالت_تعلق منتهی میشود.سپس میگوید همه این موجودات به یک حقیقت بالاترارتباط دارند.ازاینجا #اصالت_فاعلیت رامطرح میکندو وحدت وکثرت،زمان ومکان،واختیارواراده رابراساس اصالت فاعلیت تعریف مینمایدواین تفسیر درشکل تکامل یافتهاش تبدیل به #فلسفه_نظام_ولایت میگردد.این تفسیر معتقداست که هویت،تغییر،انسجام،وحدت،ودریک کلام تمامی شوون مخلوقات برپایه تولی و ولایت تفسیرمیشوند.همه شوون مخلوقات تحت ولایت الهی قرار میگیرندزیراهمه مخلوقات شوون حقتعالی هستند.لذابایدبراساس اصالت فاعلیت واصالت ولایت سه مساله سابق راتفسیر نماییم.براین اساس فرهنگستان دیگربه دنبال صدق وکذب ادراکها نیست بلکه معیار را حق وباطل میداند،ادراکی که محصول جریان تولی باشدادراک حقی است.ازاین رو دیگرباید ازمعرفت حق وباطل سخن گفت نه صادق وکاذب.حتی ازبرخی گفتههای #فرهنگستان برمیآید که #اصل_تناقض راقبول ندارند وتمام این علوم ویافتههای فعلی را محصول جریان ولایت باطل میدانند.نه تنها #فلسفه_غرب بلکه حتی #فلسفه_ملاصدرا چون ریشه درفلسفه یونان داردمبتنی بر تولی به ولایت طاغوت است.معیارحق بودن اندیشههای نظری نیزانطباق آنها با #وحی است.براین اساس ایشان به لحاظ #معرفت_شناختی معتقد به تقدم ایمان برمعرفت هستند.بایداول ایمان پیدا کنیم وبعد بفهمیم.وبراساس این ولایت ایمانی است که فلسفه شدن شکل میگیرد وفلسفه شدن تولید سه #منطق و روش میکند: منطق فهم دین،منطق فهم کاربردی،ومنطق فهم اجرایی، سپس آنهارا تکامل میبخشد ودرمرحله دیگر یک هماهنگی دین درتکامل این منطقها بوجود میآورد، هماهنگ سازی که براساس آن اطلاعات تخصصی وبعدایجاد فرهنگ عمومی جامعه وتکامل آنرا بر محور دین قرار میدهد، هه این امور مبتنی بر دین است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
فرهنگستان علوم انسانی قم_۳
.
#محسن_بهرامی
.
بیتردید #سید_منیرالدین_هاشمی از علمای دغدغهمند نسبت به مسائل اسلامی وجامعه مسلمین بوده وتلاشهای ایشان وشاگردان آن مرحوم،جهت برپایی شعائرودستورات الهی وگذارازسلطه غرب وبرپایی تمدن اسلامی، بسیار مهم وحائز اهمیت است.اما انتقاداتی به وجوه فکری ایشان وارد است که به نحو خلاصه بیان میکنیم
ایشان درصدد پیریزی فلسفهای جامع بود،که زیربنای علوم باشدلذاطرح ایجادفلسفهای جدید تحت عنوان #فلسفه_شدن را دادکه ناظربه تغییرات است.دراین راستا ایشان به نفی متافیزیک وفلسفه گذشتگان پرداخت ومیگفت فلسفه گذشتگان ناظربه چرایی وچگونگی بوده ولی فلسفه جدیدبایدناظربه شدن باشد تا بتواند علوم را مدیریت کند.
اول: فلسفه،علم کلی است که بایدبه طرح فراروایت بپردازد تا بتواندپرسشهای بنیادین بشرراپاسخ گوید.ودرادامه مسیرش مبادی علوم راتعریف واثبات کند.فراروایت فلسفی باید مبتنی بر بدیهیترین امرباشد وبدیهی چیزی است که فهمش نیاز به مفاهیم ماتقدم ندارد.لذاتعریف وشناخت تمام مفاهیم فلسفی مبتنی برمبدا بدیهی است.مثلا مبدا بدیهی فلسفه #صدرایی وجود است.لذاصدرادرتعریف وشناخت هرامری به وجود استنادمیکند. #فلسفه_شدن به اعتقادایشان باید پیرامون سه موضوع باشد:زمانومکان،وحدتوکثرت،آگاهیو اراده. اما هیچکدام ازاین سه موضوع بدیهی نیستند ومبتنی بر بسیاری از مباحث ماتقدم میباشند.فی المثل زمان ومکان ویژگی وصفت موجودات جسمانی است. شناخت صفت مشیربه شناخت موصوف است.ویاآگاهی واراده ویژگیهای انسانی است وقبل ازپرداختن به آنهاباید به تعریف انسان پرداخت.به راستی درمنظومه فکری سیدمنیرالدین، برای شناخت انسان باید به کدام مبدابدیهی رجوع کرد؟؟ به اراده وآگاهی که فهمش بعداز علم به چیستی انسان است؟؟
دوم: به زعم ایشان اصالت نه باوجوداست ونه باماهیت.بلکه اصالت باربط است.یعنی بین موجودات ربط وتعلق برقراراست.گویاایشان به معنای دقیق اصالت اعتنایی نداشته.اصالت یعنی تحقق بالذات. یعنی وقتی به عالم خارج رجوع میکنیم چه چیزی به نحوذاتی وبدون تکیه به امرماتقدم تحقق دارد؟؟ ربط درصورت وجود موجودات معنا میابد.یعنی اول باید موجوداتی باشند وسپس انهاباهم ارتباط برقرارکنند تاماچیزی به نام ربط را انتزاع کنیم.پس آنچه قبل از ربط وجود داردموجودات هستند وربط در تحقق خودش متکی به موجودات است.به عبارتی ربط اصلا تحقق فینفسه ندارد که ماآنرااصیل بدانیم.ربط وجودفی غیرهای است که درضمن متن وجود فینفسه محقق میشود.امر اصیل بایدتحققش فی نفسه باشد نه فی غیره.
پس ربط متکی به موجودات است.اماوقتی موجودات خارجی رامشاهده میکنیم وصورتی ازآنهابرای انسان حاصل میشود،آن صورت درذهن به دوسطح وجود وماهیت تقسیم میشود.لذااین سوال مطرح میشود که وجوداین موجوداصیل است؟؟ یاماهیت آن؟؟ پس حتی اگربخواهیم بنابرعرف مرحوم #سید_منیرالدین اصالت راباربط بدانیم قبلش باید به مباحث متافیزیک گذشتگان رجوع کنیم واول معلوم کنیم وجوداصیل است یاماهیت.زیرا درتفسیر ربط، این سوال مطرح میشود که ارتباط وتعلق موجودات به نحوذاتی و وجودی است؟؟ یا عرضی وماهوی؟؟ لذاشناخت ربط هم مسبوق به بحث اصالت وجود وماهیت است. به عبارتی تحقق #فلسفه_شدن مبتنی بر تحقق فلسفه جرایی وچگونگی ومتافیزیک انتزاعی اصالت وجودی وماهوی است.
💠البته از جمله سنتهای اشتباه میان قائلین به تغییرات درفلسفه وعلوم سنتی وفراروی از مدرنیته واحیایی تمدن اسلامی این است که دراول کار تمام میراث حکمی وفلسفی گذشتگان رانفی میکنند.گویا ایجاد تحول در جامعه واوضاع واحوال مسلمین، وهمچنین برپایی تمدن اسلامی وگذاراز غرب در گروِ تخطئه فلسفه وعرفان اسلامی است.اینکه فلسفه موجود دارای نواقص وکمبودهایی است قابل تردید نیست، اما راه ازبین بردن نواقص فلسفی،نفی کلیه مباحث گذشتگان نمیباشد، بلکه باتکیه برتراث حکمی سلف، باید به ابداع واجتهاد در مسائل جدید پرداخت. حتی غرب هم در بدایت مدرنیته به بازخوانی میراث فلسفی وهنری یونان باستان پرداخت وبا طرح مسائل جدید وتکیه بر گذشته فلسفی خود موفق به ایجاد تمدن فعلی شد. اما متاسفانه برخی از منتقدین مدرنیته که دعو جامعه اسلامی دارند، قدم اول رادر نفی کامل میراث حکمی وعرفانی گذشته خود میدانند...والبته این خطای بزرگی است.
مرحوم #سید_منیرالدین_حسینی_الهاشمی به تبعیت ازاین فضا به نفی #فلسفه_اسلامی پرداخته، اما درواقع ایشان بر بُن شاخهای تیشه میزند که خودبرآن نشسته.
مواجهه ایشان با #فلسفه_اسلامی و #فلسفه_غرب دارای نقاط ضعف بسیاری است که جهت احتراز از اطاله کلام ازبیانشان صرف نظرمیکنیم.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
مرحوم #سید_منیرالدین قائل بود که #فلسفه_اسلامی ،فلسفه چرایی وچگونگی است، ماباید ازاین فلسفه گذرکنیم و #فلسفه_شدن راایجادکنیم تابتوانیم درعلوم تحول ایجاد کنیم.
اماحقیقت آن است که بدون داشتن فلسفه چرایی وچگونگی وبیآنکه تکلیف مباحث انتزاعی رامشخص کنیم نمیتوان به فلسفه شدن دست یافت. #فلسفه_غرب هم چنین کاری نکرده است.اگرغرب توانست به فلسفه کاربردی برسد وفلسفههای دورههای #رنسانس وجدید راتولید کند وبراساس آنها به گسترش علوم بپردازد بدان جهت است که توانست از مبادی عام انتزاعی همچون کوژیتوی #دکارت واحکام فاهمه #کانتی که به زعم آنها امور کلی بدیهی بودند آغازکنند وسپس به مراتب میانی فلسفه وانگاه به فلسفه عملی که ناظربه تغییرات اجتماعی وعلمی است برسند.
لذا بدون فلسفه چرایی وچگونگی نمیتوان به فلسفه شدن دست یافت.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
درباره فلسفه اسلامی _۱.ogg
29.86M
◍⃟﷽˼
🎙ویس چت
گروه تلگرامی الهیات اسلامی ↡↡
https://t.me/Islamic_Theology0
᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
📌نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه غرب در ایران
|↫#درباره_فلسفه_اسلامی
|↫ #فلسفه_اسلامی #فلسفه
|↫ #سهروردی #ملاصدرا #صدرا
|↫ #کانت #فلسفه_غرب #کانت
|↫ #قاجار #پهلوی #استعمار
|↫ #دانشگاه #آلوین_تافلر
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
درباره فلسفه اسلامی_۲.ogg
33.24M
◍⃟﷽˼
🎙ویس چت
گروه تلگرامی الهیات اسلامی ↡↡
https://t.me/Islamic_Theology0
᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
📌چیستی و هویت فلسفه اسلامی
|↫#درباره_فلسفه_اسلامی
|↫ #فلسفه_اسلامی #فلسفه
|↫ #سهروردی #ملاصدرا #صدرا
|↫ #کانت #فلسفه_غرب
|↫#بوعلی_سینا
|↫#شیخ_الرئیس #کلام #فقه #اصول
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
1⃣ نه تنها #ابن_سینا درباب فلسفه سیاست و علم الاجتماع سخن گفته بلکه حجم آثار مکتوب او درباب سیاست بیشتر وکاملتر از آثار #فارابی است. لذا آنچه منتقد محترم درباب عدم توجه #بوعلی درباب سیاسات واجتماعیات میگوید نشان از بی اطلاعی ایشان از میراث #حکمت_اسلامی است.
بوعلی بحث از اجتماعیات وسیاست را از اقسام #حکمت_عملی دانسته لذا در این باب به تفصیل مطالبی بیان کرده که به نحو اختصار بدانها اشاره میکنم.
اول: شیخ الرئیس باموضوع فلسفه سیاست وامور اجتماعی به نحو مستقل شش کتاب ورساله به نگارش درآورده است که عبارتند از:
۱_رسالة في السياسة:
در این کتاب بوعلی به بررسی اخلاق وتدبیر منزل پرداخته ودر بخش الحاجة الی السیاسة سبب نیازمندی انسان به تشکیل جامعه و تدبیر سیاسی و تشکیل خانواده را توضیح میدهد و بررسی منشا اموری مثل اصل مالکیت می پردازد.
۲_تدبیر منزل العسکر:
کتابی است به زبان عربی درباره ارتش و چگونگی ساماندهی پادگانها و اردوگاههای نظامی.
۳_تدابیرالمنازل والسیاسات الاهلیه:
۴_ظفرنامه:
ظفرنامه کتابی است از مجموعه اندرزنامه های اخلاقی و سیاسی ایران پیش از اسلام و منسوب به حکیم آن دوره و وزیر انوشیروان ساسانی یعنی بزرگمهر بن بختگان میباشد که متن اصلی آن به زبان پهلوی بوده است و فردوسی حکمتهای آن را در شاهنامه به نظم کشیده است. حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون میگوید ظفرنامه قدیمی و اصلی همان است که ابن سینا آن را به فارسی ترجمه کرده.
۵_رساله در عدل پادشاهی:
۶_نصائح الحکماء للاسکندر:
موضوع کتاب از این قرار است که جمعی از فیلسوفان که در مسیر اسکندر به طور اتفاقی قرار گرفته بودند او راپند و اندرز داده و نکتههای در باب سیاست و اجتماع و نحوه تعامل با مردم بیان کردهاند که ابن سینا مجموع آنها را در این رساله گرد آورده است.
دوم: همچنین بوعلی در دیگر آثارش به نحو موضوعی به بحثهای مفصل درباب سیاست واجتماع پرداخته است...مثلا
(1)در کتاب #الشفاء بخش الهیات که مقاله دهم میباشد درباره اخلاق وسیاست سخن گفته است. همچنین در مقالههای دوم وسوم فن خطابه از بخش منطق، بطور مستقیم درباب سیاست تحت عنوان (عَقدِ مدینه)بحث کرده است. همچنین در فصل پنجم از مقاله دهم الهیات شفا درباره (جانشین نبی وامام ولزوم فرمانبری از وی و سیاسات ومعاملات واخلاق) نظام سیاسی مورد نظر خود را که به نام #مدینه_عادله نامیده بررسی نموده است.
(2)همچنین در کتاب #المجموع یا #الحکمه_العروضیه و در بخش ریطوریقا یا خطابه کتاب درباره انواع حکومتها ونظامهای سیاسی مانند #الیگارشی #دموکراسی وغیره بحث کرده است.
2⃣ از جمله انتقادات وارد به دوستان فلسفه پژوه ومخصوصا برخی از محصلین ومحققین #فلسفه_غرب این است که درکی از هویت مستقل تاریخی #شرق وجوامع اسلامی وحتی تاریخ کشور خودشان ندارند وبا نگاهی که در خوانش تاریخ و فلسفه غرب پیدا کرده اند به سراغ تحلیل وارزیابی سایر امور میروند. گمان میکنند همان روالی که در غرب طی شده، مسیر اصلی تاریخ بوده و سایر ملتها وتمدنها هم همان مسیر را طی کرده اند. حتی گمان میکنند تمام ملتها یک تاریخ ومسیر واحد را طی کرده اند...مثلا همگی دورهای در تفکر اسطوره ای بسرمیبردند آنگاه یونانیها برای اولین بار استفاده از عقل را به بشرگوشزد کرده و فلسفه را درست کردند، سپس فلسفه سیر تحولات مختلف داشته، افلاطون برای بار اول فلسفه را متوجه سیاست وتدبیر اجتماع کرد واین روال تا زمان بوعلی ادامه داشته وبوعلی فلسفه را به مسیر عدم اعتناء به نیازهای انسان برده و این مسیر در تاریخ فلسفه اسلامی شدت داشته واوج بی اعتنایی فیلسوفان به درد وآلام بشری در ملاصدرا تجلی یافته!!!! واین روال بی بُخاری فلسفه تاالان ادامه داشته است!!!
این مدل تحلیل ها بیش از انکه مستند به حقایق تاریخی باشد متکی بر خیال پردازیهای فانتزی وغیر واقعی است...هر گونه قضاوت درباره حکمت اسلامی باید مستند به کتابها ورسالههای فیلسوفان وحکیمان مسلمان باشد وگرنه دچار مغالطه های فراوان مستشرقان در خوانش وفهم تاریخ تمدن شرق خواهیم شد.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟