eitaa logo
فلسفه نظری
1.9هزار دنبال‌کننده
421 عکس
67 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
b.m4a
31.07M
─⊰❋✿✿❋⊱─ ❀› ❀› ◎مدخل 【فلسفه در معنای عام علم به حقیقت اشیاء میباشد. ودر معنای خاص تفکر استدلالی وقیاسی است.】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅ 🔻 : سلام و عرض ادب، مطلبی از  نقل شده است، نظر شما دراین باره چیست؟؟ وقتی میگویید را ایجاد میکند، آیا علت معدوم را میخواهد موجود کند یا موجود را میخواهد موجود کند؟ اگر معدوم را بخواهد موجود کند تناقض است. اگر موجود را بخواهد موجود کند یا ماهیتش را جعل میکند یا وجودش را و یا اتصاف را جعل میکند. اگر را ماهیت کند تحصیل حاصل است؛ اگر را وجود کند باز تحصیل حاصل است؛ و اگر اتصاف را بخواهد جعل کند اتصاف یک امر عدمی است. ࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─ 🔸 : در انتصاب این عبارت به فخر رازی تردید دارم. اما به طور کلی بسیاری از خلقت را مسبوق به عدم نمیدانند. برخلاف که خلقت موجودات را مالوف ومسبوق به معدوم دانسته‌اند. این گروه از فلاسفه که علیت را مسبوق به وجود میدانند، منظورشان این است که وجود اطوار و نشئات مختلفی دارد. یعنی حق تعالی وجود علمی موجودات( ) را تنزل داده و به وجود وسپس وآنگاه تبدیل کرده. مثلا: فردی فکری در ذهن دارد و آنرا به زبان می آورد وآنگاه مینویسد. آن مطلب چه درفکر وچه در زبان وچه در کتابت همگی یک وجود است که حالات مختلف پیدا کرده. و انسان که علت آن میباشد آن را از اطوار وحالات مختلف به حالات دیگر در آورده است وهر حالتی با حالت دیگر فرق میکند لذا تحصیل حاصل صورت نگرفته. زیرا آنچه در ذهنتان است وقتی به زبان جاری میشود تحصیل حاصل نیست بلکه ظاهر شدن وبسط پیدا کردن آن امر مخفی اجمالی ذهنی بوده است. تحصیل حاصل یعنی عینا تکرار شود. براین اساس اگر خلقت را مسبوق به وجود بدانیم تحصیل حاصلی صورت نگرفته. چون وجود در هر نشئه وطوری با نشئه بعدی متفاوت است. گاهی وجود به نحو اجمالی وعلمی است وگاهی به نحو تفصیلی عینی...مسلما این دو باهم فرق میکنند 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
فلسفه نظری
✅ ماهیت واجب الوجود استادغلامرضا فیاضی نکته : ماهیت در عنوان بحث ، ماهیت به معنای اخص است یعنی ما ی
ایشان بین و خلط کرده‌اند، تشخص لازمِ وجود خارجی است، هر موجودی خودش است و بادیگری متفاوت است. این خودیت یا تشخص از لوازم وذاتیات وجود است نه ماهیت. لذا نفسِ وجود سبب انفراد و تمیز افرادش از یکدیگر میشود. به عبارتی وقتی میگوییم وجود دارد، وفرد ومصداق است، همین امر دال بر تعیّن درونی وفارق بودن ذات از مخلوقاتش است. پس نیازی نیست ماهیت آن‌هم بالمعنی الاخص را برای حق تعالی مطرح کنیم. قاعده‌ای را بیان کرد والبته نیز برصحت آن تاکید میکند، تحت عنوان: النفس ومافوقها انیات محضه و وجودات صرفه. یعنی مافوق عالم جسم و طبیعت، مثل عالم نفس وعقل، ماهیتی درکار نیست و تشخص و اِنیات موجودات به خود وجود آنهاست. یعنی وجود به تنهایی برای تشخص و فارقیت از دیگران کفایت میکند به نحوی که در عوالم مجرد همین وجود تنها، مفید تشخص موجودات از یکدیگر است. اما ماهیت به معنای اخص دلالت بر تشخص ندارد بلکه دلالت بر محدودیت دارد. چون موجودات خارجی، وجوداتِ متشخصِ محدود هستند، این محدودیت را ذهن به عنوان حد مستقل لحاظ میکند وآنرا ماهیت مینامد. لذا ماهیت دال بر تعین درونی وفارق اشیاء نیست اگرهم باشد به واسطه وجود است. زیرا خود ماهیت افاده کلیت میکند ونه تشخص وفردیت.اساسا ماهیت من حیث هی لیست الا هی.... هرگز سبب تمیز افراد نیست زیرا بنفسه کلی میباشد. براین اساس خداوند ماهیت ندارد... البته این متن بنده را یاد متنی از انداخت مرحوم خواجه در جلد دوم شرح اشارات قولی رااز نقل میکند، مبنی براینکه به اذعان فخر رازی خداوند ماهیت دارد (شاید جناب استاد فیاضی این عقیده رااز فخر رازی گرفته باشند) وسپس خواجه نصیر حدود یازده صفحه در نقد سخن فخررازی مطالبی را بیان میکنند که قابل توجه است. محور نقد خواجه این است که، فخررازی بین وجود ذهنی مفهومی، که کلی است با وجود خارجی خلط کرده. وجود درمقام ذهن ومفهوم، کلی است وبرماهیات به نحو یکسان حمل میشود لذا افاده وحدت برای همه موجودات میکند اما وجود خارجی توام باتشخص وتفاوت وانیت است. لذا بنفس آنکه اذعان به وجود خداوند میکنیم به دلالت خفیه تشخص و تعین درونی وفارق بودن او از مخلوقات را افاده میکنیم. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari