eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
510 عکس
83 ویدیو
111 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ حکایت ماهیت_۲ چنانچه گذشت بنابر قرائت عبارت است از حدونفاد ،لذا ماهیت ازهویت وافراد خارجی حکایت نمیکند، بلکه برتمام شدن حدوکمالات موجود دلالت میکند.لذابه نحو مجازی به موجود خارجی میگوییم درخت، مفهوم ماهوی درخت به هیچ حقیقتی دلالت نمیکند بلکه تنهابر تمام شدن کمالات اشاره میکند.درخت یعنی، نداشتن قوای ادراکی ظاهروباطن، فقدان قوای تحریکی، وعدم قوه عاقله. امابرخی ازشاگردان ایشان به نقد قرائت استادمصباح پرداخته وقائلندکه اگر اتصاف موجودات به ماهیت مجازی باشد، پس میتوان به درخت گفت انسان وبه انسان گفت سنگ و...الخ. زیرا امر مجازی ملاکی جهت صدق حقیقی ندارد.وضع وکاربردش به اعتبارجاعل است ونسبتی با حقیقت ندارد.حال آنکه نمیتوان عنوان هرماهیتی رابه دیگری حمل کرد.انتقادات دیگری به این نگاه وارداست که تفصیلش دراین‌مختصر نمیگنجد. قرائت دوم که موضع انتقادی نسبت به نگاه آیت الله مصباح است مربوط به میباشد. قائل است که ماهیت حقیقتااز موجودخارجی حکایت میکندوبرآن صدق میکند. ایشان به این مطلب اکتفانمیکندوقدمی دیگر جلو آمده ومیگوید حال که ماهیت بر فردخارجی صدق میکندپس درخارج هم ماهیت موجوداست. البته برای احتراز از باوربه میگوید چنانجه قائل شویم که ماهیت یک هویت حقیقی است و وجودفاقدهویت وخارجیت است، اصالت ماهوی شدیم.اما اگر بگوییم ماهیت و وجود هردو درخارج موجودند بالحقیقه، منتهی وجودشان به نحو اتحادی است،دیگر در وادی اصالت ماهیت وارد نمیشود. اما اینکه بگوییم وجودوماهیت هردو هویت حقیقی خارجی دارند، سخنی مبهم است.میتوان از قول استادفیاضی دوگونه تعبیر کرد. اول: منظوراین است که دریک متن وجودی حیثیتهای مختلفی وجود دارد.متن واقعی حقیقت وجوداست ودرعین حال ماهیت هم براو صدق میکند.به‌عبارتی درخارج یک انسان وجود داردولی در ذهن ما دومفهوم است.مفهوم وجودومفهوم ماهیت که هردو مفهموم ذهنی برآن هویت خارجی صدق میکند. چنانچه منظورایشان این تعبیرباشد، باقواعدکلی حکمت اسلامی سازگاراست وقابل پذیرش میباشد. گرچه ایت الله مصباح منکر این قول است ومیگوید یامفهوم وجود صدق میکند وماهیت صدق نمیکند یابرعکس. اماعموم فلاسفه گفته اند هیچ اشکالی ندارد. تعبیر دوم اینکه خود ماهیت درخارج موجوداست.وهمچنین حقیقت وجود هم یک هویت است ودرخارج موجود میباشد. به عبارتی ایشان میگوید درعالم خارج یک هویت واحد موجود است واز آن دومفهوم در ذهن حاصل میشود.مفهوم وجود ومفهوم ماهیت. به موازات مفهوم وجود در ذهن یک هویتی درخارج است که اسمش راگذاشته ایم وجود.وبه موازات مفهوم ماهیت یک هویتی درخارج وجود دارد به نام ماهیت....اما درعین حال این دوتا هویت در عالم خارج دوهویت نیستند بلکه یک هویت هستند. استاد فیاضی برای تایید نظرخویش مثال خداوند رامیزند.مبنی براینکه حق تعالی هم عالم است هم قادر.هم رحمان است وهم رحیم و..الخ. یعنی یک متن وجودی که مصداق حقیقی هویات مختلفه است ودرعین حال یک حقیقت واحدمیباشد. اماباید اذعان داشت که منظوراز اسماء خداوند این است که درخارج یک حقیقت واحد وجود دارد که منشاهمه اوصاف را دارد.وگرنه اینطور نیست که درخارج یک هویت علمی خداوند داشته باشد که جداومستقل از هویت رحمانیت خداوند است. 🔸نقدی که به جناب استادفیاضی وارد میشود این است که....خارجیت،موجودیت،تشخص سه ذاتی وجود میباشند.وماهیت به ماهو فاقداین سه امرذاتی است. چنانچه قائل شویم که شیئیت ماهیت درخارج موجود است وشیئیت وجود هم موجود باشد.یعنی گفته‌ایم: ساحتی از هویت خارجی ذاتیاتی چون خارجیت،موجودیت،تشخص دارد(ساحت وجود) وساحتی از آن فاقد این سه بُعداست(ساحت ماهیت)واین مساله میباشد وباطل است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅حکایت ماهیت_۳ چنانچه گفته آمد، درصورت پذیرش این سوال مطرح میشود که حمل برافرادوهویات خارجی به چه نحواست؟؟اگر وعاءحقیقت را وبه چیزی غیرازخودش مجال ظهوروتحقق نداده، پس عناوین ماهوی دلالت برچه چیز دارند؟؟ به اعتقاد ماهیت حکایت ازوجودنمیکندبلکه حاکی‌ازفقدان وجود است. وبه نظر ماهیت از خودماهیت حکایت میکند،زیراماهیت درخارج تحقق دارد.گرچه سعی ایشان درتنقیح محل نزاع، احتراز ازمحذور است،اما کلام ایشان توام باابهام وجرح است. اما دربین حکیمان متاخر پاسخ دیگری وجود دارد. به اعتقاد و ماهیت حاکی از وجود میباشد. به عبارتی ماهیت شانیت حکایی دارد امانه از فقدان وجود ویا ماهیت خارجی بلکه از وجود حکایت میکند.گرچه ماهیت هیچگاه حقیقت وجود خارجی را در ذهن حاضر نمیکندزیراحقیقت‌وجودتوام باخارجیت وآثارمعین است،اما نمود وپدیدار وجود خارجی است وروایتی توصیفی از آن برای ذهن ارائه میکند. درتوصیف چیستی وحکایتگری ماهیت، به سبک حکمای متاخر عمل کرده.وباتوضیح وتفصیل مستوفی شان ماهیت را تبیین کرده. توضیح آنکه موجودیت دومعنا دارد.اول: موجودیت یعنی صدق مفهوم برهویت خارجی.دوم: خودهویت خارجی. مثلا مفهوم علت،امری نیست که درخارج فردمشخص داشته باشد،بلکه مفهومی است که برموجودات خارجی صادق است.یعنی علت درمعنای اول موجودنیست ودرمعنای دوم موجود است. اما مفهوم درخت، نه تنها برموجود خارجی صدق میکند، بلکه میتوانیم به فردخارجی اشاره کنیم وبگوییم درخت است.لذا درخت درهردومعنا موجود است. براین اساس ماهیت درمعنای اول موجوداست، مفهوم وصورتی است که برحقایق خارجی صدق میکند امادرمعنای دوم موجود نیست،یعنی وعاءخارج راوجود فراگرفته نه ماهیت. لذا نمیتوانیم بگوییم هویت خارجی انسان است ولی میتوانیم بگوییم عنوان ماهوی انسان براین هویت و وجودمتعین خارجی صدق میکند.به عبارتی‌آنچه درخارج است وجودات متعین ومحدود میباشند.پس از حاصل شدن صورت آن وجودات محدود، ذهن آنهارا به صورت قالب مستقلی به نام ماهیت اخذ میکند.بنابراین ماهیت حکایت از وجودمحدود میکند. ماهیت را نقشِ وجود در ذهن میداند. و ماهیت را ظهور وجود برای ذهن میداند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
بر مبنای وعاء حقیقت را فراگرفته وبه چیزی غیرازخودش مجال ظهور نداده، براین اساس اسن سوال مطرح می‌شود که پس ماهیت ازچه چیز حکایت میکند؟؟ حکیمان متاخر نظیر و و ماهیت را حاکی از وجودمحدود میدانستند. مرحوم ماهیت راحکایت از فقدان وجود ویاحدونفاد وجود میدانست. و ماهیت را حاکی از خود ماهیت میدانند. @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
✅ ماهیت واجب الوجود استادغلامرضا فیاضی نکته : ماهیت در عنوان بحث ، ماهیت به معنای اخص است یعنی ما ی
ایشان بین و خلط کرده‌اند، تشخص لازمِ وجود خارجی است، هر موجودی خودش است و بادیگری متفاوت است. این خودیت یا تشخص از لوازم وذاتیات وجود است نه ماهیت. لذا نفسِ وجود سبب انفراد و تمیز افرادش از یکدیگر میشود. به عبارتی وقتی میگوییم وجود دارد، وفرد ومصداق است، همین امر دال بر تعیّن درونی وفارق بودن ذات از مخلوقاتش است. پس نیازی نیست ماهیت آن‌هم بالمعنی الاخص را برای حق تعالی مطرح کنیم. قاعده‌ای را بیان کرد والبته نیز برصحت آن تاکید میکند، تحت عنوان: النفس ومافوقها انیات محضه و وجودات صرفه. یعنی مافوق عالم جسم و طبیعت، مثل عالم نفس وعقل، ماهیتی درکار نیست و تشخص و اِنیات موجودات به خود وجود آنهاست. یعنی وجود به تنهایی برای تشخص و فارقیت از دیگران کفایت میکند به نحوی که در عوالم مجرد همین وجود تنها، مفید تشخص موجودات از یکدیگر است. اما ماهیت به معنای اخص دلالت بر تشخص ندارد بلکه دلالت بر محدودیت دارد. چون موجودات خارجی، وجوداتِ متشخصِ محدود هستند، این محدودیت را ذهن به عنوان حد مستقل لحاظ میکند وآنرا ماهیت مینامد. لذا ماهیت دال بر تعین درونی وفارق اشیاء نیست اگرهم باشد به واسطه وجود است. زیرا خود ماهیت افاده کلیت میکند ونه تشخص وفردیت.اساسا ماهیت من حیث هی لیست الا هی.... هرگز سبب تمیز افراد نیست زیرا بنفسه کلی میباشد. براین اساس خداوند ماهیت ندارد... البته این متن بنده را یاد متنی از انداخت مرحوم خواجه در جلد دوم شرح اشارات قولی رااز نقل میکند، مبنی براینکه به اذعان فخر رازی خداوند ماهیت دارد (شاید جناب استاد فیاضی این عقیده رااز فخر رازی گرفته باشند) وسپس خواجه نصیر حدود یازده صفحه در نقد سخن فخررازی مطالبی را بیان میکنند که قابل توجه است. محور نقد خواجه این است که، فخررازی بین وجود ذهنی مفهومی، که کلی است با وجود خارجی خلط کرده. وجود درمقام ذهن ومفهوم، کلی است وبرماهیات به نحو یکسان حمل میشود لذا افاده وحدت برای همه موجودات میکند اما وجود خارجی توام باتشخص وتفاوت وانیت است. لذا بنفس آنکه اذعان به وجود خداوند میکنیم به دلالت خفیه تشخص و تعین درونی وفارق بودن او از مخلوقات را افاده میکنیم. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari