eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
510 عکس
83 ویدیو
111 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴چرا ادعای سوفسطائیان مقبول نیست؟! ⬅️این اشخاص ادعا دارند که عالم هرگز قابل شناخت نیست، و کارشان فقط نفی مطلق ارزش معلومات است، به عنوان مثال سوفیست مشهور یونان به نام گرگیاس میگوید: 🔰"اولا هیچ چیز وجود ندارد، ثانیا به فرض وجود برای انسان شناختی نیست، ثالثا اگر شناختی باشد نمیتوان آن را به دیگری تعلیم داد زیرا احساسات انسان یکسان نیستند." ♨️سوفیست مشهور دیگری به نام پروتاگوراس گرچه نظرش نقطه مقابل گرگیاس است، ولی در نفی معلومات میگوید: 🔰هیچ چیز وجود ندارد، زیرا اگر چیزی موجود باشد یا از ازل بوده یا در زمانی به وجود آمده است، اما اگر چیزی ازلی باشد پس آغاز ندارد، پس بی نهایت است و چون بی نهایت است ،پس در هیچ جا نیست؛ زیرا مکان آن را محدود می نماید ، چیزی که هیچ جا نیست، هیچ است. 💠دقت کنید که گرگیاس میگوید هرکس هرچه پنداشت حقیقت است، پروتاگوراس میگوید هیچ حقیقتی را نمیتوان یافت. ♨️تاریخ فلسفه، جلد یکم یونان و روم، کاپلستون، فردریک، ترجمه سید جلال الدین مجتبوری، انتشارات سروش، تهران ،۱۳۷۵. ⬅️در نقد بنیه عقاید سوفیست ها می توان گفت: 💠اولا، فرضاً که حواس ما در نشان دادن کیفیت یا ماهیت محسوسات خطار کار باشند(!)،در دلالت بر وجود خارجی خطاکار نیستند.تمام این خطاها که به حواس نسبت داده شده، فرضاً که آنها را خطای حقیقی بدانیم، خطا در نشان دادن کیفیت یا ماهیت محسوس است نه در دلالت کردن بر وجود محسوس فی الجمله. ما در هیچ موردی سراغ نداریم(حتی در مورد سراب و آب)که محسوس به هیچ وجه وجود نداشته باشد و در عین حال ما وجود چیزی را احساس کنیم.پس مدعای سوفسطائيان(عدم وجود دنیای خارج)با این بیان ثابت نشد.✅ 💠ثانیا، حس به خودی خود خطا نمی کند(!)،در مواردی که گفته می شود حس خطا کرده است، واقعاً خطا در حس(=❎احساس مجرد❎)نیست بلکه خطا در حکم است یعنی خطا وقتی وقوع پیدا می کند که ذهن در مقام قضاوت بر می آید و حکم می کند که "این" "او" است و الا خود حس که منشأ اصلی تمام معلومات است خطا بردار نیست.✅ 💠ثالثا، در موارد نامبرده خطا نه در حس است و نه در حکم؛ یعنی هیچ قوه ای از قوای ادراکی انسان در کار مربوط به خود خطا نمی کند، هر یک از خطاها را که در نظر بگیریم پس از دقت معلوم می شود که خطا حقیقی نیست بلکه کار مربوط به قوه ای را به قوه دیگر نسبت داده ایم، پس وقوع خطا بالعرض است نه بالذات.✅ ♨️اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد یکم، علامه طباطبایی به پا ورقی شهید مطهری، انتشارات صدرا، تهران، اردیبهشت ۱۳۸۵. . . . . . . . . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴عقل و اسلام، و برتری اسلام بر تمام ادیان ⬅️شهید مطهری در آثار خود، شواهد و نمونه های متعددی بر این ادعا برشمرده است. 💠<<اصالت معرفتی عقلی در اسلام>>، بر خلاف مسیحیت و یهودیت(گرچه یهودیت در مباحث کلامی تا حدودی از اسلام شیعی مشی گرفته، ولی باز قابل انفکاک از ایمان گرایی نیست)، یکی از بیانات ایشان است، بدین بیان که: 💠"در هیچ دینی از ادیات دنیا به اندازه اسلام از عقل حمایت نکرده است، یعنی: حجیت عقل و از سندیت و اعتبار آن حمایت نشده است. مسیحیت برای عقل در قلمرو ایمان، حق مداخله نمی‌دهد و می‌گوید آنجا که انسان باید به چیزی ایمان بیاورد ،حق ندارد فکر کند. فکر از آنِ عقل است و عقل حق ندارد در این مسائل مداخله کند. ⬅️در اسلام، قضیه کاملا برعکس است. در اصول اسلام، چیزی جز عقل، هیچ چیز دیگری حق مداخله ندارد یعنی اگر از شما بپرسند که یکی از اصول دین شما چیست، می‌گویید: توحید(وجود خدای یگانه) اگر دوباره بپرسند به چه دلیل به خدا ایمان دارید؟ اسلام جز راه عقل را نمی‌پذیرد. 💠خودِ قرآن، دائما دم از عقل می‌زند و روایات و اخبار نیز آن قدر برای عقل اصالت و اهمیت داده اند که در کتب معتبر روایی اولین باب، کتاب عقل است. 💠امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرمایند: خدا دو حجت دارد؛ یکی درونی و دیگری حجت ظاهری عقل ، حجت درونی است و پیمغبران الهی، حجت بیرونی؛ این دو حجت مکمل همدیگر اند. انسان با هرکدام به تنهایی بدون دیگری راه سعادت را نمی‌تواند طی کند. ⬅️ورود عقل به جمع ادله اربعه ، پرهیز از دوری عقل و غفلت در امور زندگی است. ⬅️رابطه عقل و دین در اسلام، رابطه ای تضامنی است، یعنی: 💠یکی از آن دو متضمن، موید و مکمل یکدیگرند. دیگر آن که آنها بر روی هم متضمن کمال انسانی اند.همراهی عقل و اسلام‌، در بخش فقه و اصول فقه و احکام عملی این تضامن را تایید کرده اند. . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴ماهیت عقل و وحی در اسلام ⬅️گروه های مختلفی از متفکران اسلامی در این زمینه رویکرد ها و حرفای زیادی دارند. ⬅️پس از رحلت پیامبر اسلام(ص‌)، در اثر تمرکز خلفا بر قرآن و دوری از سنت پیامبر و نیز، با وجود آمیختگی، ارتباط و آشنایی مسلمانان با ملل دیگر(زرتشتیان مسیحیان یهودیان و...) نیاز به "عقل" و مباحث "عقلانی" رو به فزونی نهاد. ⬅️چنانکه معتزله نمونه بارزی از مکاتب دفاع عقلانی از دین بود. <<اهل حدیث>> از اهل‌سنت و <<اخباریون>>از شیعه، عقل را از حوزه دین جدا می‌دانستند ،به عنوان مثال، ابن تیمیه، ملاک تقرب به حق را دوری از عقل می‌دانست. 💠متکلمان اسلامی ،بر سر مسئله <<عدل الهی>>و <<حسن و قبح ذاتی افعال و اشیاء>> به <<عدلیه>> و <<غیر عدلیه>> منشعب شدند. ⬅️همگام با معتزله در قرن دوم، گرایش عقلی باطنی در میان شیعیان شکل گرفت و <<نهضت باطنیه>>شهرت یافت، پیروان این مکاتب، در جست و جوی باطن احادیث و قرآن بودند. ⬅️در اهل سنت انحرافات شدیدی به وجود آمد، اعم از اشعریون و معتزلیون و...، اما شیعیان گرفتار این انحراف نشدند، هم عقل(امور اونتولوژیک در مباحث علوم عقلی، یعنی گزاره های حقیقی)، مانند شیخ مفید، شیخ طوسی سید مرتضی، شیخ انصاری، خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی(ره) ،ملاصدرا(‌ره) و... ،که صبغه عقلی و برهان دارد و کاملا منطبق با منطق صوری است. ⬅️حکیم بزرگ جهان اسلام، مرحوم علامه طباطبایی(ره) (عامل فلاکت منتقدین اسلام از دوران پهلویون تاکنون) در آثار گران سنگ خود از جمله: تفسیر نفیس قرآن" المیزان"، بدایه الحکمه، نهایه الحکمه و اصول فلسفه و روش رئالیسم( بهترین کتاب فلسفی قرن معاصر، کتابی که تمامی ملاحد از آن وحشت دارند و تاکنون نتوانستند حتی 1 خط از آن را نقد کنند) ،پس از درخشش در میدان عقلی و فلسفی، به گونه ای زیبا و ترابط هماهنگ، سازگاری عقل و دین را نشان دادند. 💠شهید مطهری نیز به تبیین کامل موضوع پرداخته اند، ایشان ضمن تبیین موضع اسلام درباره عقل، در مقام مقایسه نسبت عقل و دین در اسلام با جهان مسیحیت، اثبات کردند اسلام دین عقلی صرف است برخلاف مسیحیت که بنیه عقاید آن ایمان گرایی است. 💠استاد جوادی آملی با بیان ارزش و منزلت عقلِ ناب، همانند نقل معتبر، آن را <<حجه الله>>خوانده و می،نویسند: 💠"بین دین و عقل ارتباطی دو سویه است و این ارتباط به گونه است که بعد از تبیین آن تفکیک و جدا سازی آن دو کاری لغو است و معنای ارتباط به شکلی دیگر نمایان می‌شود. دین از یک سو، اهمیت عقل را در هر دو بُعد نظر و عمل بیان می‌کند...از سوی دیگر، افزون بر ارزش گذاردن بر عقل، سمت و سوی اندیشیدن درست و نیز راه و روش صحیح انگیزه ها را در تعالیم خود ذکر می‌کند و بدین ترتیب، عقل را تنها و رها نمی‌گذارد، بلکه تبیین راه ها و روش های صحیح او را به سمت کشف حقایق مجهول رهنمون می‌شود." ⬅️وحی در قبال نیز دو وظیفه دارد: 💠1.تایید وحی نسبت به عقل در حیطه ای که عقل توان درک آن را دارد...؛ باید دانست که انسان ها به دلایل مختلفی خطا و اشتباه می‌کنند و این مورد تجربه و تایید کامل عقل است. البته عقل قطعی و ناب(وجودی، امر انتولوژیکال که با قوانین عالم کار دارد و آنها را کشف می‌کند) هرگز اشتباه نمی‌کند و خطایی ندارد و تعارضی بین وحی و او نیست؛ اما آیا انسان ها همیشه به چنین حقیقتی دست می‌یابند؟ اگر چنین بود ، انسان ها هیچگاه در دستیابی به عقلِ قطعی مرتکب اشتباه نمی‌شدند و تنوع تکثری در آرای آنان وجود نداشت؛ 💠2.راهنمایی و شکوفایی عقل در حیطه هایی که عقل توان نظر دهی درباره آنها را ندارد. وحی عهده دار تبیین همه جزئیاتی است که عقل به جهت محدودیت از درک آن ناتوان است. بخشی از این جزئیات به چگونگی ارتباط انسان با خداوند و اعمال و عبادی وی اختصاص دارد و بخش دیگر، امور مربوط به انسان با خود و دیگر موجودات است. . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
✅حکایت ماهیت_۳ چنانچه گفته آمد، درصورت پذیرش این سوال مطرح میشود که حمل برافرادوهویات خارجی به چه نحواست؟؟اگر وعاءحقیقت را وبه چیزی غیرازخودش مجال ظهوروتحقق نداده، پس عناوین ماهوی دلالت برچه چیز دارند؟؟ به اعتقاد ماهیت حکایت ازوجودنمیکندبلکه حاکی‌ازفقدان وجود است. وبه نظر ماهیت از خودماهیت حکایت میکند،زیراماهیت درخارج تحقق دارد.گرچه سعی ایشان درتنقیح محل نزاع، احتراز ازمحذور است،اما کلام ایشان توام باابهام وجرح است. اما دربین حکیمان متاخر پاسخ دیگری وجود دارد. به اعتقاد و ماهیت حاکی از وجود میباشد. به عبارتی ماهیت شانیت حکایی دارد امانه از فقدان وجود ویا ماهیت خارجی بلکه از وجود حکایت میکند.گرچه ماهیت هیچگاه حقیقت وجود خارجی را در ذهن حاضر نمیکندزیراحقیقت‌وجودتوام باخارجیت وآثارمعین است،اما نمود وپدیدار وجود خارجی است وروایتی توصیفی از آن برای ذهن ارائه میکند. درتوصیف چیستی وحکایتگری ماهیت، به سبک حکمای متاخر عمل کرده.وباتوضیح وتفصیل مستوفی شان ماهیت را تبیین کرده. توضیح آنکه موجودیت دومعنا دارد.اول: موجودیت یعنی صدق مفهوم برهویت خارجی.دوم: خودهویت خارجی. مثلا مفهوم علت،امری نیست که درخارج فردمشخص داشته باشد،بلکه مفهومی است که برموجودات خارجی صادق است.یعنی علت درمعنای اول موجودنیست ودرمعنای دوم موجود است. اما مفهوم درخت، نه تنها برموجود خارجی صدق میکند، بلکه میتوانیم به فردخارجی اشاره کنیم وبگوییم درخت است.لذا درخت درهردومعنا موجود است. براین اساس ماهیت درمعنای اول موجوداست، مفهوم وصورتی است که برحقایق خارجی صدق میکند امادرمعنای دوم موجود نیست،یعنی وعاءخارج راوجود فراگرفته نه ماهیت. لذا نمیتوانیم بگوییم هویت خارجی انسان است ولی میتوانیم بگوییم عنوان ماهوی انسان براین هویت و وجودمتعین خارجی صدق میکند.به عبارتی‌آنچه درخارج است وجودات متعین ومحدود میباشند.پس از حاصل شدن صورت آن وجودات محدود، ذهن آنهارا به صورت قالب مستقلی به نام ماهیت اخذ میکند.بنابراین ماهیت حکایت از وجودمحدود میکند. ماهیت را نقشِ وجود در ذهن میداند. و ماهیت را ظهور وجود برای ذهن میداند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
بر مبنای وعاء حقیقت را فراگرفته وبه چیزی غیرازخودش مجال ظهور نداده، براین اساس اسن سوال مطرح می‌شود که پس ماهیت ازچه چیز حکایت میکند؟؟ حکیمان متاخر نظیر و و ماهیت را حاکی از وجودمحدود میدانستند. مرحوم ماهیت راحکایت از فقدان وجود ویاحدونفاد وجود میدانست. و ماهیت را حاکی از خود ماهیت میدانند. @falsafeh_nazari
فلسفه مقدماتی۱.m4a
زمان: حجم: 27.6M
🔻مدخل 📌ضرورت ارجاع به . مقام فلسفه، خروج از فطرت اول به سمت فطرت ثانی است. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔻معاد جسمانی و منتقدان نظریه با ویژگی‌های بدیع و مطلوبش مورد پذیرش بسیاری از متفکران بعد از وی واقع شد و حتی در نظریات جدیدتری مانند نظریه از آن استفاده شد. اما بداعت مبانی آن از سوی منتقدین مورد رد و انکار قرار گرفت تا جایی که افرادی مانند و در صدد برآمدن تا مآخذ و منابع اقوال در کتب حکمای سلف را بیابند، زیرا به اعتقاد آنها در آثارش به انتحال و نوعی سرقت علمی از گذشتگان پرداخته است. ضیاءالدین دری در ترجمه‌ای که از کتاب "نزهة الارواح" دارد نتیجه تفحصات خود از کتب را اینگونه بیان میکند: (معلوم شد که لااقل دو ثلث این کتاب "الاسفار الاربعه" مسلماً عبارات قوم است و نویسنده محترم به خود نسبت داده است و اسم کتاب را نمی‌برد... قسمت اول کتاب غالباً از "الفق المبین" میرداماد است، قسمت دوم کتاب بیشتر از "المباحث المشرقیه" و "شرح المقاصد" است، غالب قسمت سوم از مصنفات میرصدر شیرازی و محقق دوانی است و قسمت چهارم در خصوص معاد از مصنفات غیاث الدین منصور پسر میرصدرالدین است.) بر این اساس دری اصفهانی کوشیده است تا با ریشه یابی مبانی و مقدمات نظریه ملاصدرا در اقوال و آرای حکمای متقدم بدیع بودن را از آن بزداید و در نتیجه نظریه معاد جسمانی صدرالمتالهین را انتحال و رونوشتی از آراء در کتاب "حجة الکلام" وی دانسته است. البته این نکته قابل بیان است که گرچه صدرا بخش اعظم کتاب "حجة الکلام" دشتکی را عیناً و بدون ذکر نام مولف در کتب خود ذکر کرده است اما این امر به معنای اخذ نظریه غیاث الدین منصور و انتحال و سرقت علمی توسط ملاصدرا نمی‌باشد، زیرا غیاث الدین منصور دشتکی و صدرالمتالهین در معاد جسمانی با هم اختلاف مبنایی و جوهری دارند وبراساس همین مبانی متفاوت و در عین استفاده از عبارات مشابه به نتایج مختلفی دست یافته‌اند. اساساً ملاصدرا نظریه ابتکاری غیاث الدین منصور در باب معاد جسمانی را مورد نقد و مناقشه قرار داد واشکال تناسخ را بر آن وارد دانسته است. وی با تمسک به مبانی ابتکاری خود در برهانی فلسفی بر اثبات معاد جسمانی اقامه نمود و بسیاری از مطالب و عبارات دشتکی را بدون ذکر نامی از او مورد نقد وبررسی قرار داده است. براین اساس با اینکه نظریه غیاث الدین منصور و ملاصدرا در باب دارای اختلافات مبنایی هستند اما معلوم نیست که چرا ضیاءالدین دری، صدرالمتالهین را متهم به انتحال و تکرار عینی مباحث غیاث الدین منصور میکند؟؟ نیز با اشاره به سخنان ضیاءالدین دری اصفهانی اظهار تعجب نموده که چگونه وی متوجه نشده است که آنچه صدرا در الهیات در باب معاد جسمانی گفته با آنچه دیگران بیان کرده‌اند تفاوت بسیار دارد. شهید مطهری در ج۳ کتاب مقالات فلسفی به منظور اثبات بداعت مبانی صدرایی شماری از آنها را مطرح کرده و با آراء حکمای متقدم مقایسه نموده است. 👤 ╰๛---๛---๛--------------------- ⌜@falsafeh_nazari