🔴 بررسی مفهوم «مدرنیته» modernity
⬅️قسمت اول➡️
⏮واژه (مدرن) که امروز درزبانهای اروپایی نیز رواج دارد ازلفظ لاتینی(modernus)گرفته شده که خودمشتق ازقید(modo)است
که به معنای(این اواخر،به تازگی،اخیرأ)میباشد
مفهوم ( مدرن )تاکنون مراحلی رااز سرگذرانده است
⬅️درخلال قرن پانزدهم مقارن با دوره رنسانس،مدرن درنقطه مقابل (وسطی)قرار داشت،وبامفهوم(باستان)مترادف بود
دراین دوره به فرهنگ یونان باستان به مثابه یک فرهنگ جدیدیاهمواره جدید نگریسته می شد
⬅️در مرحله بعد(درقرن شانزدهم وهفدهم)مدرن از تعهد و التزام به باستانی گری نیزمنقطع می شود،ومفهومی نزدیک به ریشه لغوی(یعنی نوآوری و امروزی بودن)ازآن مراد میگردد
⬅️مرحله بعدی ازدوره روشنگری(قرن هجدهم)به این سواست که مفهوم نوآوری(که بابهترزیستن ملازم انگاشته می شد)درآن تثبیت می شودوصریحأبامفهوم(سنت)«traditon»درتقابل می افتد
مدرن دراین کاربرد،که امروزه نیز مصطلح است،همراه با نگاهی نووجدیدودگرگون به عالم وآدم است،نگاه وشناختی که برخاسته از زیستن در اکنون وگسستن از گذشته است
🔵اما اصطلاح (مدرنیته)اولین بار در آثار ژان ژاک روسو درقرن هجدهم به کار رفت وبعداز وی در آثار بسیاری از نویسندگان آن عصر متداول شد
🔹درسده هیجدهم واژه (مدرنیست)ودرقرن نوزدهم واژه(مدرنیته)به کاررفته است.
🔹(شارل بودلر)شاعرومنتقدادبی فرانسه درسال۱۸۶۳میلادی بانگارش مقاله ای (نقاش شهرمدرن)که درباره آثار(کنستانتین گایز)نقاش هم وطن خودنگاشته بوداصطلاح (مدرن)رادرمحافل ادبی آن روز فرانسه بیش ازپیش رواج داد ودرعین حال معنایی نسبتأدقیق ازاین واژه ارائه می دهد.
🔹زمینه های مطرح شدن این اصطلاح را میتوان درآثار
⬅️(یاکوب بورکهارت)و
⬅️(ژان میشله)مورخان پر آوازه سوئیسی وفرانسوی قرن نوزدهم ونیز در تقسیم بندی
⬅️ (فردریش هگل)ازتاریخ فلسفه جستجوکرد.
🔹برخی پژوهشگران وجامعه شناسان همچون( هاناآرنت) و(آنتونی گیدنز )زمان شکل گیری مدرنیته را قرن هفدهم میدانند.
🔹درحالی که (السیدر مک اینتایر)و(میشل فوکو)آغازمدرنیته راقرن هیجدهم میدانند.
🔹حال آنکه(اسوالد اشپنگلر)و(آرنولد توئین بی)آغاز شکل گیری مدرنیته رادررنسانس جستجو میکنند.
ادامه دارد۰۰۰
#مدرنیته
#مدرنیته_۱_
➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
🔴خرافه بودن اصالت تجربه و انکار ماوراء تجربه
♨️خرافه بودن تجربه در منظر غرب.
⬅️آیت الله جوادی آملی:
💠تمام امور بود و نبود از يک سو و بايد و نبايد را از سوی ديگر در قلمرو حس و تجربه منحصر کردن و دربارهی امور غير محسوس و تجربه ناپذير فتوا دادن صنفی از خرافه است که دامنگير حس گرايان و تجربه زدگان شده و میشود حضرت استاد علامه طباطبايی جمود بر حس و تجربه و نفی امور تجريدی محض را که محسوس نبوده و تجربه پذير نيستند، خرافه دانسته و چنين فرموده اند:
💠"علوم الطبيعة إنما تبحث عن خواص الطبيعة..و أما ماوراء ذلک فلا سبيل لها إلی نفيه و إبطاله فالإعتقاد بانتفاء ما لا تناله الحس و التجربة من غير دليل من أظهر الخرافات ".
💢منبع: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص ۸۱.
#تجربه.
#پوزیتیویسم.
#اصالت_تجربه.
#مدرنیته.
#غرب.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴ماهیت وچیستی «مدرنیته» modernity
#قسمت_اول
⬅️مدرنیته یک عهد،یک عالم،یک افق تاریخی-فرهنگی؛یک دوران تاریخی،ویک رویکرد نسبت به مقولات اساسی فرهنگی ،تاریخی، فلسفی ،اقتصادی، سیاسی، هنری و....است
مدرنیته دورانی تاریخی است که پس ازقرون وسطی ظهورکرده وماهیتأبادوران باستان وسدهای میانه فرق دارد
ویژگیهای مدرنیته رامیتوان اینطور فهرست کرد:
۱-اومانیسم وبشرانگاری به عنوان اصلی ترین ویژگی روح عصرمدرن
۲-تأکیدوتکیه بر عقل جزوی نفسانیت مداراستیلا جو(عقل مدرن)
۳-اعتقاد به نظریه سیر خطی پیشرفت تاریخ(اندیشه ترقی)-
۴-اعتقادبه(ساینتیسم)یااصالت علوم جدیدکه مبتنی برروش شناسی آزمایشگاهی ومعرفت شناسی حسی تجربی هستند
۵-جداکردن اخلاق ازتاروپود عالم یابه تعبیری اعتقاد به جدایی(هست)از(باید)
۶-ظهوروحاکمیت تکنولوژی مدرن وتکنو کراسی
۷-سکولاریسم
۸-شکل گیری وسیطره بوروکراسی پیچیده مدرن
۹-نیهیلیسم یانیست انگاری به عنوان صفت ذات مدرنیته
۱۰-اعتقادبه قانون گذاری توسط عقل بشری وحق حاکمیت خودبنیادبشر(دموکراسی)
۱۱-سرمایه سالاری(کاپیتالیسم)
مدرنیته موجب رواج:
نسبی انگاری درقلمرو اخلاق ومعرفت شناسی ونیز شیوع شکاکیت،ظاهربینی وسطحی گرایی،ماده گرایی وصورمختلف ماتریالیسم
وشیوع ابتذال وانحطاط درروابط مابین آدمیان به ویژه روابط زن ومرد
وغلبه ازخودبیگانگی وشیئی شدگی روابط انسانی ونگرش کالایی-بازاری به آدمیان می گردد.
مدرنیته ذاتأغیر دینی وبلکه دین ستیزاست؛زیرادرجوهرمدرنیته انکار(خدامداری)واثبات(بشرمداری نفسانی)نهفته است.
⬅️بامدرنیته نسبت میان آدمی وهدایت وحیانی دینی قطع می گرددوبشر خودراچونان موجودی خودبنیادومستقل وناسوتی ونفس مدارمی بیندوعالم رانیز یکسره براین مبناتعریف میکند
درذات مدرنیته اعراض ازحق،دین،وحی وشرایع الهی نهفته است زیرا درتفکرمدرن اومانیسم حاکم است. وبشرخودرادرآینه حق می بیندو وجودوحقیقت خویش راباخودبنیادی ونفسانیت ووجه ناسوتی تعریف میکند.
مدرنیته یک عهد وعالم است که درهیأت یک تفکرظاهر گردیده است وبرپایه این تفکرتمدنی را بناکرده است.
⬅️تکنولوژی،دموکراسی،مناسبات ازخودبیگانه وکالایی آدمیان بایکدیگر،کاپیتالیسم،ظهورطبقات اجتماعی وتضادها وپیوندهای میان آنها،تعلیم وتربیت جدیدونظام حقوقی مدرن که مبتنی برمفهوم حقوق بشروآزادی های نفسانی است،همگی شؤون تمدن مدرن هستندومحصول آن به شمارمی آیند.
شاید بتوان تعریف (مارشال برمن)نویسنده کتاب (تجربه مدرنیته)رااز(مدرنیسم)یکی از دقیق ترین تعاریف دانست
(برمن)معتقداست:
(مدرن بودن یعنی زیستن دریک زندگی سرشارازمعماوتناقض؛مدرن بودن یعنی اسیرشدن درچنگ سازمانهای بورو کراتیک عظیمی که قادربه کنترل وغالبا قادربه تخریب همه اجتماعات وارزشها وجانهاهستند)
ادامه دارد۰۰۰
#مدرنیته
💠کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
🔴ماهیت وچیستی #مدرنیته modernity
#قسمت_دوم
بررسی ادوارتاریخی مدرنیته
⬅️همانطورکه درمقاله قبل بیان شدمدرنیته بخشی ازتاریخ تطورصورت تاریخی-فرهنگی ای به نام غرب است؛غرب درسیر تطورخودپس ازگذشتن ازعصرباستانی تمدن های یونان وروم وسده های میانه قرون وسطی به عصرجدیدیامدرنیته ویابه ترجمه عربی آن(تجدد)رسیده است.
⬅️مدرنیته یاغرب مدرن به عنوان یک کلیت درتاریخ بسط وتطور خودادوارومراحلی راطی کرده است که به یک اعتبارمی توان این مراحل رااینگونه تقسیم بندی کرد:
۱-مرحله اول:دوره آغازمدرنیته(عصررنسانس)
ازنیمه قرن چهاردهم میلادی تامرگ مارتین لوتر ؛به عبارتی تانیمه قرن شانزدهم میلادی (سال۱۵۴۶م).
@falsafeh_nazari
باواقعه«رنسانس»تاریخ غرب مدرن آغازمیگردد.ازحدودقرن چهارده نهضت ادبی-فرهنگی دربرخی شهرهای ایتالیا به ویژه(فلورانس)پدیدآمدکه حکایتگرظهورتدریجی بشرجدیدی بودکه دیگردلبستگیهاوعلایق وافق وتعلقات قرون وسطای نداشت این بشر جدید که اورا (انسان مدرن)مینامندعلاقه مند به افق ناسوتی حیات وزندگی سوداگرانه ومنش سودجویانه بود.دراین دوره تدریجأواقعه موسوم به (انقلاب تجاری)رخ می دهدوبشرغربی درهیأت یک سوداگر سودجوی متهور ودنیازده حرکت گسترده ای جهت تجارت بامشرق زمین وکشف سرزمین های ناشناخته رابه منظور سودجویی هرچه بیشتر آغاز می کند،در دل این تلاش اکتشافی نحوی استعمارپنهان وغارت ثروت های ملل دیگر وکشتاروآزار بومیان آن مناطق نهفته است
رنسانس فصل نخست تاریخ غرب مدرن است.روح رنسانس (اومانیسم)ورسیدن به این معناست که «بشرنیازی به هدایت غیبی ندارد».
@falsafeh_nazari
اگربخواهیم یک شخصیت تاریخی رابه عنوان مظهروضع اخلاقی وروحی دوران رنسانس مطرح کنیم آن شخص همانا(سزاربورژیا)است.
(سزاربورژیا)شاهزاده ایتالیایی بود که به هیچ امرومحدوده اخلاقی وقیدواعتقادی پایبند نبود،او سوداهای بلندپروازانه وقدرت طلبانه داشت وفردی فاسد وریاکارو هرزه وحتی جنایتکارومکاربود
برخی از مورخان غربی نیز(بورژیا)رامظهراومانیسم رنسانس دانسته اند.
از چهرهای فلسفی این دوره که دربسط اندیشه مدرن گام برداشتند میتوان به(فیچینو) و(پیکو دلا میراندولا)
اشاره کرد واز هنرمندان مدرن این دوره میتوان به(پترارک)و(بوکاچیو)و(لئوناردو داوینچی)(رافائل)(میکل آنژ)اشاره کرد
ازآثارهنری معروف این دوره که به نوعی حکایت از ظهور دنیای جدید وعالمی بشرگرا دارد میتوان به مجسمه هاوتندیسهای میکل آنژ اشاره کرد؛ازجمله مجسمه معروف (موسی)وتندیس عظیم(داوود)وهمچنین معروف ترین مجسمه معروف وی(سیکستین)که همگی نشان ازظهور نگرشی نو به عالم وانسان است ،تمامی این آثارهنری بااینکه قالبأ درباره مفاهیم مذهبی وچهرهای معنوی چون پیامبران است اماکوچکترین اثری از قدسیت ومعنویت درآنهادیده نمیشودبلکه همگی انسانهای قوی هیکل با عضلاتی پیچیده است که بیننده دربرخوردبااین آثار تنهاتوجه اش به بعد مادی وجسمانی آنها جلب میشود ،این نگاه ناسوتی ودنیوی ومادی به انسان وعالم وحتی پیامبران ومفاهیم مذهبی همگی درذیل تمدن وعالم مدرن متجلی شد.
ادامه دارد.....
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
#مدرنیته
✅شهرفلورانس درایتالیا
این شهر زادگاه نهضت اومانیسم بودو همچنین اولین مکانی بود که مدرنیسم در آن به وجود آمد.
@falsafeh_nazari
#مدرنیته
✅سزاربورژیا شاهزاده معروف ایتالیاکه به اعتقادبسیاری از مورخین به علت خلق وخوی هرزگی وسوداگرایانه وقدرت طلبانه اش نمادومظهراومانیسم واخلاق مدرن است.
@falsafeh_nazari
🔴سازواری علوم درحکمت اسلامی
.
#محسن_بهرامی
.
در حکمت قدیم رابطه دانشها به نحو احصاءالعلوم بود یعنی هرعلمی به مثابه مقدمه ای جهت رسیدن به علم دیگرمطرح میشد که همگی دریک کنش کلی به تکامل یکدیگر میپرداختند ودرنهایت ساختاری راتشکیل میدادند که خروجی آن شناخت حقیقت و کمک به انسان جهت تدبیر زندگی فردی واجتماعی بود.
فلسفه به عنوان علمی که هدفش(هستی شناسی عقلی)است در راس این هرم قرار داشت وپس از ترتیب مسائل خود دریک حرکت طولی به تبیین مبادی نظری علوم وتعیین جهت گیری آنهامیپرداخت.درنهایت مجموعه ای از علوم نظری وتجربی وتحلیلی ایجاد میشد که همگی آنها در یک سازگاری وجودی ویک هماهنگی ماهوی بایکدیگر قرار داشتند. که علوم دانی آن مرتبط با عالی ترین بخش منظومه معرفتی حکمت دینی واسلامی بود.والبته این هماهنگی اپیستمیک به سازواری وملائمت میان نظروعمل،فلسفه وعلم،تئوری ورفتار،عقیده وکردار...منتهی میشد.
حاجی سبزواری(ره)در کتاب شریف منظومه میفرماید:
راءِ لِنور فی طریقِ کافِّ
لَم یَتَکَادهُ صُعود کافِ
یعنی (کسی که علم منطق رافرامیگیرد)نور(علم وتمیز حق از باطل)را میبیند (که این نور برای طی مسیرعلم برای اومناسب و کافی است) فراگیری منطق باعث میشود که سالک در صعود به قاف ملول وخسته نشود
سپس مرحوم حاجی در معنای(صعود قاف)میگوید:
(اَی قافُ القَلَم اَلذی هُو عَرشُ الرَحمان وقافُ العَقل الَّذی هو عالَمُ العقول بقدمِ المَعرِفت)
منظور از (قاف)قاف قلم وقاف عقل است.قاف قلم همان عرش رحمان میباشد وقاف عقل عبارت است از عالم عقول وجبروت....که اگر کسی علم منطق را فرابگیرد(لَم یُمِل ولَم یُکِّلَّهُ)در طی این سیروسلوک معنوی(که بخشی از آن باقدم معرفت حاصل می آید)ملول وخسته نمیشود.
این عبارات ونظایر آن گویای این مطلب است که حتی علم انتزاعی چون منطق در منظومه معرفتی حکمت، با عالی ترین اعمال یعنی سیروسلوک عارف رابطه مستقیم دارد.و طالب علم میداند که هرچه دراین سپهر معرفتی بیاموزد با بخشهای دیگر مرتبط است.وآنچه پس از تعلیم نصیب او میشود،وحدت معرفتی است.
یکی از معضلات ایران بعداز مشروطه، بسط ناسازواری علوم وفرهنگ میباشد، علوم مدرن بدون هیچ مبنای تاریخی ونیاز فرهنگی وبه بازور استبداد پهلوی وارد ایران شد.حال آنکه زمینه فرهنگی و سابقه تاریخی ونیاز روحی وروانی مردم امردیگری بود.
سایه قزاق بی اصل ونسب، نه تنها برسر مخدرات چادری، که برعرصه علم وهنر نیز سنگینی میکرد. اونه تنها چارقد رابه زور از سر زنها برداشت بلکه شیرازه سازواری علوم که حاصل هزارسال زیست فکری مردم وعلما با فرهنگ ومذهب کشور بود را از بین برد. دستورات مکتوب او به مدرسه صنایع مستظرفه کمال الملک، مبنی بر عدم ترویج موسیقی وهنرسنتی ولزوم آموزش وترویج هنرو موسیقی غربی،وهمچنین جمع کردن بساط طب سنتی و گِل گرفتن درِ هر مرکز وانجمن ومحفلی که دغدغه سازواری علوم بومی را داشتند ازدیگر خدمات دیکتاتورچکمه پوش به استعمار مدرنیته وقشر منورالفکران بی هویت بود.
البته راه رضاماکسی توسط روشنفکران سکولار با روشهای جدید ادامه پیداکرد
و نتیجه این مدرینیزاسیون مریض وغیراصولی در ایران،تاسیس دانشگاههای بود که علوم (منتَشر)را ترویج میکنند.ریاضیاتی که هیچ ارتباطی با علم سیاست ندارد،واقتصادی که از روانشناسی بی نیازاست،وعلوم فنی که بارشته الاهیات وفقه وحقوق غریبه میباشند،ودر نهایت پرورش متخصصین ودانشمندانی که علومشان ارتباطی با فرهنگ ومذهب مردم وخواستگاه تاریخی ونیازهای فرهنگی کشور ندارد.
این جهان و ساکنانش منتشر
آن جهان و سالکانش مستمر
#علوم_انسانی_اسلامی #حکمت_اسلامی #مدرنیته #مدرنیزاسیون #تولید_علم #سازواری_علوم #پهلوی #رضا_خان #روشنفکران
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
۱_تفکر فلسفی #مدرن با #کانت تعیّن وتشخص یافت.حدومرز #پارادایم جدید توسط او مشخص شدوانسان به عنوان دال مرکزی عصر مدرن تعریف جدیدی پیدا کرد.
۲_به زعم برخی #مدرنیته یک مکتب فلسفی انحرافی است که جهت پاسخ به شبهات باید آنرا مطالعه کرد وباارائه چند نقد میتوان از تفکر مدرن عبور کرد.
اما مدرنیته به عنوان افقی تاریخی، پارادایمی است که همه مادرساحتش زیست میکنیم.اصلیترین خروجی #مدرنیسم ارائه تعریف جدید ازانسان است. کانت اصلیترین طراح انسان مدرن میباشد.
🔸 گذار از #عقل_مدرن مستلزم شناخت دقیق مبانی پارادایمی وفلسفی آن است.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
🔸طیف نظریات #فیزیکالیستی_نوین بیش از آنکه راهگشای علمی و با این ابعاد مبهم و مجهول عالم باشند فرصتی مناسب جهت فروش فیلم های پر زرق و برق هالیوودی بوده.... علم باید رافع جهل باشد نه محرک خیال...
فیلم (تلقین) نمونهای از تلفیق: فیزیکالیسم+سوبژکتیویسم+ناخودآگاه فرویدی.... است.
جهان عبارت است از امتداد جسمانی که فاقد بُعد مجرد میباشد وماهیتی کمی دارد( #فیزیکالیسم )
ذهن انسان افاضه کننده حقیقت این امتداد جسمانی است. ذهن سازنده معنا و اعطا کننده حقیقت به ماده تاریک خارج از ذهن است( #سوبژکتیویسم )
در این فرآیند ذهن به صورت بندی اموری که بدانها التفات و آگاهی ندارد و در سیرزمان فراموش کرده وبه بُعد مخفی روان فروکاسته میپردازد. (ناخودآگاه فرویدی)
گرچه پیش از #مدرنیته پدیده خواب به عنوان سیر انفسی بشر به عالم ملکوت و مشاهده آفاق مثالی بود اما در نگاه جدید خواب حاصل تراوش ناخودآگاه ذهن است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔸فیزیکالیسم_۳
طبیعت ازعناصربسیط اولیه تشکیل یافته.وآن عناصر هرکدام طبعابه سمتی حرکت میکنند.حرکت طبیعی آتش وهوابه سمت بالاوآب وخاک به سمت مرکز زمین یاپایین است. چنانچه هرکدام ازاین عناصربه خلاف جهت طبیعیشان حرکت کنند، آنراحرکت اجباری یاقَسری میگویند.چنانچه سنگ رابه سمت بالا پرتاب کنیدحرکت اوقسری است ودر نهایت سنگ به حرکت طبیعی خودکه به سمت پائین است برمیگردد.دراین بین افلاک حرکت دائمِ دورانی دارند.یعنی حرکتشان نه طبیعی است ونه قسری.پس حرکت آنها چیست؟ #ارسطو میگفت حرکت حُبّی میباشد.افلاک شیفته محرک اول(خداوند)هستند وبه شوق اودرحرکت میباشند.لذا افلاک وستارگان دارای نَفسی هستند.که آنها را به یک حرکت دائمی شوقی وادار میکند.این تحلیل ازجانب کسی است که عقلانیت خشک واستدلالی اوزبانزد است.از طرفی ارسطو طبیعت را یک موجودواحدمتشخص میدانست.در برخی از مکتوبات او از(حیوان طبیعت) یاد میکند.یعنی براین طبیعت محسوس نفسی حاکم است که به تمشیت آن میپردازد.دراین سوی عالم، #شیخ الرئیس_ بوعلی سینا درنمط دهم اشارات وتنبیهات پس از تحلیل ونقد سخن ارسطو درباب افلاک بیان داشت، افلاک دارای نَفس ناطقه معقوله هستند.گویی عقلی مانند ذهن انسان برتمام آسمانها وستارگان وکهکشانهامستولی است واو آنرا عقل کل مینامید.
در نگاه #مدرن سیارات وستارگان کُرههای گازی وسنگی هستند که در پهنه فضابدون مقصدخاصی سرگردان میباشند.اما بوعلی هرفلک را دارای نفس وعقلی مستقل میدانست.یعنی عقلانیت وخردی بر اجرام آسمانی حکم فرماست واو آنهارا تدبیر میکند. #شیخ الرییس آنرا عقل فلکی میخواند.اوبرخلاف #افلاطون باورداشت حیث حقیقی ومعقول موجودات در باطنشان میباشدنه درعالمی دیگر.لذااو طبیعت رادارای ظاهری حسی وباطنی عقلانی میدانست.چه در آکادمی آتن وچه درحوزه اسلامی،طبیعت کل واحدزندهای بود که نفس وعقلی برآن حاکم میباشد.امادرعصرمدرن این نگاه نقض شد.ابتدا #دکارت طبیعت راصرفا امتدادجسمانی فاقد بُعدمجردوعقلانی دانست که قوانین مکانیکی مانند ماشین برآن حاکم است.طبیعت انبانی ازکثرات مادی بی ربط بود که قوانین فیزیک برآن حاکم میباشد.و #کانت درادامه، حتی این بُعد جسمانی وقوانین مکانیکی طبیعت را ازآن گرفت وهمه آنهاراحاصل عملکرد قالبهای پیشینی ذهن بشر دانست.او طبیعت راتابع ذهن وفاهمه انسان قرارداد.یعنی درخارج حتی همین جوهریت وجسمانیت هم موجود نیست.اصلا نمیدانیم خارج از ذهن چه خبراست.نومن ماده تاریکی است که ازآن بی خبریم.اینقدر میدانیم که ذهن انسان طی فرایندی صورت ماهیات خارجی رابراندام آنها میپوشاند..درصورت وجودانسان این کثرات پراکنده دارای هویتی به نام درخت میشوند.زیرافاهمه بشر،حقیقت رابه طبیعت افاضه میکند. در نگاه دکارتی_کانتی انسان ارباب وخداونگار طبیعت است.اوست مرکز عالم چراکه واهب الصور وسوژه مطلق میباشد.بین نگاه مدرن تا نگاه پیشامدرن نسبت به رابطه انسان وطبیعت بسیار فرق است.در افق فکر ارسطو وابنسیناطبیعت کلِ واحدِ متشخص ذیالشعوراست که دارای خردی مدبر ونفسی مشتاق میباشد.بنابراین فعل بشر نباید به هدم وبردگی طبیعت منتهی شود.چه اینکه کمال انسان درشناخت طبیعت همانگونه که هست میباشد.زیراشناخت یعنی نیل به باطن عقلانی موجودات،وبه حکم قاعده(اتحادعقل وعاقل ومعقول) این ادراک حقیقی کماهیعلیه، سبب وسعت نفس بشر وارتقای عقلانی اوست.چون باطن طبیعت از سنخ حقایق عقلی است.فهم آن به مثابه اتحاد عقل بشربا حقیقتی متعالی است.تعالی ذاتی مدرَک سبب ارتقای وجودی مدرِک میشود.امادرنگاه مدرن طبیعت، شانی از مراتب فاهمه بشراست.دربهترین حالت، طبیعت ماده فاقدشعوروتجمع عناصرشیمیایی است. چنین فهمی انسان رامجاز به دخل وتصرف مطلق درطبیعت میکند.آنهم نه برای رفع نیازهای اولیه،بلکه به سبب تامین سودومنفعت بیشتر.به همین روی #نیچه میگفت انسان پیش از #مدرنیته حیوانِناطق بود وبعداز #مدرنیسم ناطقیِ حیوان است.یعنی عقلانیت اوماده ارضای تمایلات حیوانیاش میباشد.واین مقدمه ظهور #تکنولوژی یا تصرف علیالاطلاق انسان بر طبیعت است. انسانِ خودبنیادمدرن که خویش را ارباب طبیعت میداند وجهت مهاراین حیوان ناآرام به ساخت تکنولوژی مبادرت میورزد،خود را مجاز میداند که جهت دمافزونی سود سرمایه به هرنحوی در طبیعت وجامعه بشری تصرف کند.واین آغاز #سرمایه_داری است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
#مدرنیته تاریخ نقادی #رئالیسم وهمچنین واژگونی #فلسفه میباشد.
شاید دقیقترین تعبیر درباره #سوبژکتیویسم سخن #هگل باشد، اودرابتدای کتاب پدیدارشناسی درتوصیف فلسفه خود( که به مثابه اوج #مدرنیته است) آنرا، 《افلاطونِ برعکس باخوانشی #کانتی》میداند.
@falsafeh_nazari
💠از جمله سنتهای اشتباه میان قائلین به تغییرات در #فلسفه و #علوم_سنتی وفراروی از #مدرنیته واحیایی #تمدن_اسلامی این است که دراول کار تمام میراث حکمی وفلسفی گذشتگان رانفی میکنند.گویا ایجاد تحول در جامعه واوضاع واحوال مسلمین، وهمچنین برپایی تمدن اسلامی وگذاراز #غرب در گروِ تخطئه فلسفه و #عرفان_اسلامی است.اینکه فلسفه موجود دارای نواقص وکمبودهایی است قابل تردید نیست، اما راه ازبین بردن نواقص فلسفی،نفی کلیه مباحث گذشتگان نمیباشد، بلکه باتکیه برتراث حکمی سلف، باید به ابداع واجتهاد در مسائل جدید پرداخت. حتی غرب هم در بدایت #مدرنیته به بازخوانی میراث فلسفی وهنری یونان باستان پرداخت وبا طرح مسائل جدید وتکیه بر گذشته فلسفی خود موفق به ایجاد تمدن فعلی شد. اما متاسفانه برخی از منتقدین مدرنیته که دعو جامعه اسلامی دارند، قدم اول رادر نفی کامل میراث حکمی وعرفانی گذشته خود میدانند...والبته این خطای بزرگی است.
#سید_منیرالدین_حسینی_الهاشمی به تبعیت ازاین فضا به نفی #فلسفه_اسلامی پرداخته، اما درواقع ایشان بر بُن شاخهای تیشه میزند که خودبرآن نشسته.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅ #روشنفکری و #حقیقت
گفتگوی #عبدااکریم_سروش با #مصطفی_ملکیان نمونه ای از تقابل دو سنخ از #روشنفکری میباشد.سنخ اول جریانی است که هنوزدر رویاهای منورالفکری قرن هجدهم به سرمیبرد.اینکه عقل خودبنیاد به زعمشان بدون استعانت از زعامت منبع فرا انسانی(وحی)میتواندملاک ومرجع امور قرارگیردوشناخت طبیعت خارجی وسرشت انسان بوسیله آن میسوراست.بدین طریق #انسان_مدرن به تنهایی میتواند پیشوایی خودرادر عرصه تقریرحقیقت وتقلیل مرارت برعهده گیردواین رسالت روشنفکری است.شایدبتوان گفت روشنفکری قرن هجدهمی،که #اصحاب_دائرةالمعارف نماینده آن هستندفانتزی ترین نوع تفکر انسان درطول تاریخ بوده.به گمان آنهاباکشف وتبیین طبیعت انسان ازطریق روشهای علمتجربی میشدتمام نیازهای واقعی اوراشناخت وبرای وصول به آنهابرنامهریزی کرد.گمان براین بودکه #علم_مدرن ماراقادر میسازدکه انسانیتر زندگی کنیم.باعلم وعقلانیت جدید میتوان ازدردوآلام بشرکاست،آزادی وعدالت رابرقرارکرد،وتاجایی پیش رفت که بیماری ومرگ هم ریشه کن شود.اوج این تفکردرنقد دوم #کانت است.آنجاکه اوتلاش،میکندباابطال هستیشناسی غیرمدرن وازسکه انداختن مرجعیت مذهب،اخلاق ومناسبات انسانی راکماکان زنده نگه دارد.کانت گمان میکردوجدان بشربه تنهایی میتوانداورااز بی اخلاقی ونابهنجاری نجات دهدومعیارخوبی است برای زندگی اخلاقی انسان منقطع ازوحی.امااین نگاه خوش بینانه دراوایل قرن بیستم،آنگاه که بشرمدرن دوجنگ جهانی رابرپاکرده بودبربادرفت.زیراعلم #سکولار بستر ظهور نژادپرستی #فاشیسم و وحشی گری #کمونیسم وجنگ افروزی #لیبرالیسم شده بود.اگر کانت وسایرفلاسفه روشنگری،که به انسان #سکولار بسی خوش بین بودنددرقیدحیات بودنددرمییافتندکه وجدان بشرمدرن دربرابر بی اخلاقی عصرجدید ساکتتر از دیوار میباشد وقدرت راهبری اخلاقی راندارد. #ملکیان وعمده روشنفکران ایرانی هنوزدراین فانتزیهای قرن هجدهمی به سرمیبرند.به راحتی برای انسان نسخه میپیچند.گویافکرمیکنندبحرانهای نظیر رشد ناموزون علم وتکنولوژی،بهرهکشی بی رویه ازمحیط زیست ونابودی آن توسط تکنولوژی،بیهویتی وپوچ گرایی ،اصالت یافتن فردگرایی سودمحور وترویج حرص وآز بورژوازی،رسمیت یافتن پورن وهرزهگی وازبین رفتن بنیادخانواده،فزونی یافتن جنگهاوتوسعه سلاحهای کشتارجمعی وسایرصعوبتهای زندگی مدرن همگی زیرسرتفکر دینی وانسانهای غیرروشنفکراست!!گرچه به سبب بسط سکولاریسم عنانگسیخته مطمحنظر اصحاب روشنگری بحران انسان مدرن به تعبیر #برژنسکی خارج ازکنترل شده امااین جماعت کماکان طلبکار میباشندوهیچگاه پاسخگوی فجایع حاصل ازتحقق آرمانهای سکولاریسم نیستند.
سنخ دوم از روشنفکران،مادامی که درایران بودند درهپروت شعارهای منورالفکری میزیستند اماچون رحل اقامت دربلادغربی افکندند،وپس ازمواجهه باوضعیت انسان غربی دریافتند که خیلیوقت است تشت خودبنیادی آرمانهای #مدرنیته برزمین خورده وشکاکیت وتردیدهای #پست_مدرنیته امکان تقریرحقیقت وتقلیل مرارت رااز انسان سلب کرده. باآنکه #عبدالکریم_سروش مادام که درایران بود،خود رادرقامت اصلاحگران تجددمآب قرن هجدهم میدیداماگویا پس ازاقامت بلندمدت درغرب فهمیده که آن حرفهاکشک است واندازه پول سیاه نمیارزد. #سروش ازبیملاکی وبیمعنایی روشنفکری قرن بیستویکم میگوید.اوشعارهای ملکیان راخوشبینانه وغیرقابل تحقق میداند.نه آنکه سروش متنبه شده واز اسلام ستیزی ولجاجت بااندیشه دینی توبه کرده باشد،بلکه انسان پُست مدرن قرن بیست ویکم راازنزدیک دیده واو رابیمعناتر وسرگشتهتر از آن میداند که بخواهدازسربندفانتزیهای کذایی عصرروشنگری،به مبارزات آزادیخواهانه بپردازد.او ازحقایق متکثر،وشکاکیت وعدم امکان دست یابی به حقیقت واحدمیگوید.اینکه در دوره جدید دیگرآن های وهوی نعره مستان روشنفکران صدرمدرنیته به گوش نمیرسد واصولا پرداختن به زندگی معمولی وپذیرفتن نظم جهانی وسعی درشهروند نمونه بودن مطلوبتر از پرداخت هزینههای مبارزات روسنفکری وبیخانمانی ودربهدری وزندان ومکافات است. و ملکیان باآنکه سروش راپیشگام خود درمباحث تجددمآبی میداند،اما کماکان برطبل جهل خودمیکوبد وخوش بینانه از آرمانهای بربادرفته #مدرنیته دفاع میکند.این حکایت امروز ماست.روشنفکران مقیم ایران در توهم خودگالیله پنداری سیرمیکنندوگویادرحال مبارزه با #فئودالیسم سنتی وارباب کلیسای کاتولیک میباشند.میخواهند خط به خط نمایشنامه گالیله برتولت برشت رادرایران اجراکنند.وآنانکه درغرب زندگی کرده واوضاع مضطرب مردمان آن یِنگدنیا رادیدهاند، از خواندن فاتحه ارزشهای مدرنیته وظهور انسان شکاک بیرمق پست مدرن،که دیگرشعف سکولاریسم وعلم ودانش مدرن راندارد، میگویند.البته هردوسنخ درطور تقلیداز غرب سیرمیکنند،یکی از غرب قرن هجدهم ودیگری از غرب قرن بیست ویکم تقلید میکند. واین تقلید ذات وهویت روشنفکری وارداتی است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
گفتگوی #مصطفی_ملکیان و #عبدالکریم_سروش نمونهای از تقابل دوسنخ از #روشنفکری میباشد. سنخ اول جریانی است که هنوز در رویاهای منورالفکری قرن هجدهم به سرمیبرد. اینکه عقل خودبنیاد به زعمشان بدون استعانت از زعامت منبع فراانسانی(وحی) میتواند ملاک ومرجع امور قرار گیرد وشناخت طبیعت خارجی وسرشت انسان بوسیله آن میسور است. سنخ دوم از روشنفکران، مادامی که درایران بودند در سراب شعارهای منورالفکری میزیستند اماچون رحل اقامت در بلاد غربی افکندند، وپس از مواجهه باحقیقت عیان #مدرنیته دریافتند که تشت خودبنیادی آرمانهای #روشنگری و#مدرنیته برزمین خورده وشکاکیت وتردیدهای #پست_مدرنیته امکان تقریر حقیقت وتقلیل مرارت را از انسان سلب کرده.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅الهیات تاریخ فلسفه_۲
بیان #تاریخ_فلسفه عمیقا توام با انگارههای نژادی وبیان مولفههای برتری جویانه تمدنی #غرب نسبت به #شرق میباشد.گرچه این تفکردرمتن وبنیان #مدرنیته تقررداردامابه نحوتحصلی درجریان #ایدئالیسم_آلمانی رسمیت فلسفی یافت. #هگل درکتاب پدیدارشناسی روح این ایده اصلی رابه نحو روشمند بیان میکند.براین اساس تاریخ انسان سیراز ناخودآگاهی به آگاهی وخودآگاهی بوده. به موازات آنکه بشر به وجود جواهر فراتراز خود نظیر طبیعت،افلاک و..قائل بود در ظلمات ناخودآگاهی بسرمیبرد،وچون فهمیدکه جزاو کسی درسراپرده عالم حضورندارد،وظهورات پدیداری او به همه چیز معنا میدهد، وفردیت اتونوم اوحاکمیت دارد، به مقام خودآگاهی وآزادی مطلق نائل شده.دراین سیر، انسان از تفکر معنوی شرقی(که عین ناخودآگاهی است)به تفکر استدلالی فلسفی یونانی(که آغازآگاهی است) وسپس سوژه انگاری مطلق اومانیستی(که عین خودآگاهی وآزادی است)نائل شده. امانقطه ثقل صعودبشرازجهالت معنوی به نورانیت علمی، ظهور عقلانیت فلسفی واستدلالی است.که دست برقضااین گام مهم درغرب یعنی یونان برداشته شده.چه اینکه انسان شرقی اساسا قابلیت تفکراستدلالی راندارد.زیرا ترجیح وی پرداختن به شعروعرفان ومذهب است.واین از استعدادهای نژادغربی است که حائز تفکراستدلالی منطقی_فلسفی است، پس بنابر جبرتاریخی تفکرفلسفی از خواستگاه غربی آغازشده.
#پیتر_پارک درکتابِ(آفریقا،آسیا،و تاریخ فلسفه:نژادپرستی در شکلگیری چارچوب فلسفه)که درسال (۲۰۱۴)منتشرکرد بیان میکندکه درقرن هجدهم وقبل ازآن بسیاری ازاندیشمندان ومورخین غرب باورداشتندکه فلسفه درهندتولدیافته وبرخی دیگرآغاز آن رادرآفریقا میدانستند.اساساازجمله اختلافات ومشاجرات مورخین واندیشمندان این بوده که آغازفلسفه از هنداست؟یا آفریقا؟
وجالب اینجاست که هیچ کدام یونان راشروع کننده تفکرفلسفی نمیدانستند!!اما چه چیز باعث شد که مورخین فعلی اصرار براین داشته باشند که آغاز فلسفه از غرب ویونان باستان بوده؟
به اعتقاد #برایان_فان_نوردن نژادپرستی #کانت وپیروان اودرتدوین فلسفه وتاریخ عامل اصلی این قضیه میباشد..#کانت بهطرزی ننگین نژادپرست بود.او نژادرایک مقولۀ علمی درنظرمیگرفت وآن راباتوانایی تفکرانتزاعی تطبیق میداد،وبرای نژادهاساختاری سلسلهمراتبی بیان میکرد «نژاد سفیدپوست شامل تمام استعدادها و انگیزههااست..هندوهااز درجۀ بالایی از آرامش برخوردارهستند،وهمگی شبیه فیلسوفان هستنداماگرایش زیادی به خشم وعشق دارند ،بنابراین آنها راتابالاترین درجه میتوان آموزش داد،اما تنهادرهنرهانه درعلوم.آنها هرگزبه مفاهیم انتزاعی دست نخواهندیافت.
#کانت چینیان رابابومیان شرق آمریکادریک رده قرار میدهد،وادعامیکندکه قومی ایستاهستند...زیراکتب تاریخشان نشان میدهدکه اکنون چیزی بیشتراز آن نمیدانندکه مدتهای مدیدمیدانستهاند»
بنابراین فیلسوفان ومورخین غربی معاصر این را امری بدیهی میانگارند که آغازفلسفه ازیونان است وفلسفه شرقی وجود ندارد.
کانت درباره فلسفه شرق میگفت«فلسفه در هیچ کجای مشرق زمین یافت نمیشود.معلمشان کنفوسیوس در آثار خود چیزی جزآموزههایی اخلاقی آموزش نمیدهدکه برای شاهزادگان طرح شده است»وقتی از دیوگنس،پرسیدنداهل کجایی؟در پاسخ گفت اهل جهانم.اما باظهور کانت و شاگردانش،جهان دوپاره شد:در یک سو غرب ودرسوی دیگر«هر آنچه غرب نبود»قرارگرفت. قدرتِ فلسفه کانت غربیهارابه این سمت کشاندکه آن جهانِ دیگر، یعنی شرق،بهطور مادرزادی ازفلسفه بی بهره هستند.
براین اساس،طردفلسفۀ غیراروپایی از چارچوب فلسفه یک تصمیم بود،نه چیزی که مورخین واندیشمندان همواره به آن باورداشتهاند. #مارتین_هایدگر میگفت:«اصطلاح بسیار رایج فلسفۀ غرب درحقیقت اینهمانگویی است.زیرا فلسفه بنا بر ذات خودیونانی میباشد واز آنجا شروع شده» #ژاک_دریدا وقتی به چین سفر کرد باآنکه از میراث فلسفی آنهاآگاه بوداماتحت تاثیرگرایشهای نژادپرستانه گفت«چین فلسفه ندارد، تنها اندیشه دارد»
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ نسیان تاریخی
عموما به موقعیت غیر #مدرن ، اعم از دوران پیش از #مدرنیته واحیانا پس از آن ،آگاهی نداریم. حجاب معاصریت بس قوی و پُرتوان است...اما هر تحول و فراروی از پارادایم حاکم، مستلزم آگاهی به وضعیت قبل وبعدآن است...واین قدرت #عقل است که میتواند ازحصار زمان ومکان فراتر رود...
نمیدانیم که آینده تمدنی ما چیست...زیرانمیدانیم که چه میخواهیم ودر آینده به دنبال چه هستیم....علت آن، عدم التفاط وتوجه به گذشته است... ما نمیدانیم که پیش از مدرنیته چه بودیم، ودر چه وضعیتی به سر میبردیم...و #مدرنیسم چه تحولاتی در ماایجاد کرده وما رابه کجا رسانده...گویی دچار نسیان تاریخی شدیم.
#علم توان از بین بردن #نسیان_تاریخی وازخودبیگانگی ما را ندارد...زیرا علوم، مقیّداتِ اطلاقات کلی هستند...علوم مشیر به غایاتِ مبادی عامه خود میباشند.
#زیگموند_فروید ادامه #کانت در #روانشناسی است#امیل_دورکیم ،هگلی است که به قید #جامعهشناسی درآمده
و #آدام_اسمیت ،دکارتی است که #اقتصاد میگوید
تعینات، مطلقاتِ مقیدشده هستند
وعلوم، فلسفه ناظربه عمل هستند
نمیتوان باجامعهشناسی،اقتصاد،سیاست، روانشناسی مدرن، از افق مدرنیته فراتر رفت...
زیرا، عقلِ این علوم، #خود_بنیاد است وعلوم، همان خودبنیادی به عمل درآمده میباشند.تا عقل واطلاقات غیرمدرن تولید نکنیم، امکانِ فرا روی از مدرنیته وحرکت به سمت آرمانهای انقلابی میسر نیست. #فلسفه،اطلاقی است که از تعین وتوجهاش به عمل، علم تولید میشود.
ما در وضعیت، نسیان فلسفی بسر میبریم وتا افق اطلاقی خویش راترسیم نکنیم، آینده کماکان مبهم است.
پرداختن به فلسفه،درافتادن به وادی انتزاعیات نیست،بلکه تاسیس مبادی وغایت علوم وهمچنین تعین اغراض ومفردات اجتماعی_تمدنی است.
#نسیان_فلسفی یعنی، عدم آشنایی و وقوف به تُراث گذشته که سبب عدم مواجهه بافلسفه حاکم #غرب میشود.
#فلسفه_اسلامی فعلی، یا به مسائل کلامی تنزل یافته، ویا قلب درعرفان شده، ویا دچارِ تک قرائتی #صدرایی وعدم توجه به مشربهای دیگر شده، ویا در دام تقلید ازفلسفه غرب وپرداختن افراطی به مباحث #معرفت_شناسی شده.الغرض خودش نیست.فلسفه ازمنطقشروع میشودبه #الهیات_بالمعنی_الاعم وسپس #الهیات_بالمعنی_الاخص میرسد
#طبیعیات میگوید #حکمت_نظری را تمام کرده وبه سراغ تاسیس مبادی فلسفی علوم و #حکمت_عملی میرود.
التفاط به خود وآنچه بودیم،قدم اول در بازشناسی هویت ملی وبازیابی اهداف انقلابی ودینی است.
#محسن_بهرامی
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅وجود ذهنی وایدئالیسم
مساله #وجود_ذهن پس از #اصل_واقعیت مهمترین مبنای تفکر #فلسفی میباشد.حقایقی مستقل ازانسان درعالم خارج موجود هستند(اصل واقعیت) وانسان میتواند صورت وتمثیلی آن موجودات را آنگونه که هستند دریافت کند.به عبارتی ذهن انسان حیث کشفی دارد،یعنی قادر است واقعیات خارج ازخود را آنگونه که هستند نشان دهد واین بازنمایی واقعیت به نحو مفهومی وحصولی میباشد. وجود ذهنی دو بُعدو حیث مهم دارد:
اول_حیث ارتسامی: یعنی ذهن بشر درابتدا خالی از صورتهای مفهومی است وبه مرور زمان از عالم خارج صورتهای رادریافت میکند.
دوم_حیث حکایی: صورت ارتسامی حاصل درذهن، از مصادیق خارجی حکایت میکند.
بنابراین وجود ذهنی یعنی صورتهای حاصل از موجودات خارجی که حاکی ازآنهامیباشد.
اما ظهور #مدرنیته توام با جرح ونقد وجود ذهنی بود.
#دکارت بُعد ارتسامی آن رامورد نقد قرار داد.به اذعان وی ذهن بشر درابتدا خالی از صورتهای ارتسامی نیست.بلکه هرانسانی به نحو فطری حائز سه مفهوم ذهنی، نفس،خدا وجهان میباشد.لذا ذهن همچون آیینهای که منعکس کننده حقایق خارجی است نمیباشد. بلکه به نحوفطری حائز بخشی از واقعیت است. #دیوید_هیوم به نقد حیث دوم وجود ذهنی یعنی حیث حکایی وکشفی آن پرداخت. اوبرخلاف دکارت به حیث ارتسامی ذهن قائل بود، عقل به نحو فطری دارای هیچ صورتومفهومی نمیباشد. اما آیاتصورات وتصدیقات ذهنی، به نحوکامل ودقیق ازعالم خارج حکایت میکند؟؟چه دلیلی برتطابق مفاهیم ذهنی بامصادیق خارجی وجود دارد؟؟از نظر هیوم هیچ راهی برای رسیدن به واقعیت یقینی خارجی وجود ندارد. اساسا امر یقینی که #منطق درپی رسیدن به آن بودحاصل انطباق صورتهای ذهنی بامصادیق خارجی نمیباشد.بلکه حالتی از روان انسان است که براثر تکرر مشاهدات جزئی_متوالی ایجادمیشود.
بنابراین دوجریان مهم فلسفی #راسیونالیسم و #آمپریسم هرکدام به ابطال یکی از حیثیتهای وجودذهنی پرداختند.
دراین بین میتوان #کانت رافاتح این نزاع فلسفی دانست.او هردوجریان فوق رامورد نقد قرار داد،ازنظروی هردو گروه در فضای فکری وجود ذهنی بسرمیبرند.یعنی هرکدام باوردارندکه چیزی درذهن است که حکایت از خارج میکند.وازطرفی مساعی آنهامعطوف به تطابق ذهن با عالم خارج است.به زعم وی راهکار برون رفت ازمشکل فوق انکارمساله وجود ذهنی است.اساسا نباید به دنبال انطباق صورتهای ذهنی باحقیقت خارجی باشیم زیرا ذهن حکایتگرموجودات خارجی نیست. بلکه ایجاد کننده معناوهویت آنهاست. ذهن انشاء کننده واقعیت است نه حکایتگر آن. شکل تکامل یافته ایده کانت در این عبارت #هگل خودرانشان داد که (طبیعت حاصل کار انسان است) بدین معنا که اگر انسان نباسد هیچ چیز دارای هویت ومعنا نمیباشد.چرا که طبیعت حاصل صورتگری وفعالیت قوای فاهمه در ساخت وانشاء هویت وماهیت خارجی میباشد. با وجود انسان،درخت وکوه معنا وهویت میابند. چنانچه انسان نباشد طبیعت چیزی جز کثرات بی ربط پراکنده فاقد هویت ومعنا نمیباشد. همه چیز حاصل ظهور ذهنیت انسان است. گرچه فلاسفه بعد از هگل به نقد وابطال #سوبژکتیویسم کانتی وهگلی پرداختند،اما #ایدئالیسم فوق به استکبار واستیلاطلبی انسان مدرن منتهی شد. بنابراین میتوان گفت ایدئالیسم همراه با انکار وجود ذهنی میباشد واین همان #انقلاب_کپرنیکی کانت درفلسفه بود.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
فلسفه مقدماتی۱.m4a
27.6M
#فلسفه_مقدماتی
#محسن_بهرامی
🔻مدخل
#جلسه_اول
📌ضرورت ارجاع به #شهید_مطهری.
مقام فلسفه، خروج از فطرت اول به سمت فطرت ثانی است.
#فلسفه_اسلامی
#فلسفه_مدرن
#مدرنیته
#شهید_مطهری
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ بحران انرژی در غرب
جریان #روشنفکری سالهاست که خطاب به منتقدین #مدرنیته و تمدن #سکولار میگویند: از محصولات تکنولوژیک وصنعتی #غرب ، مثل گوشی همراه وکامپیوتر وبرق واتومبیل و.... استفاده میکنید ودر کمال وقاحت در مذمت آنها ونقد فرهنگ و تمدن غرب سخن میگویید؟؟ گفتارتان با عملکردتان در تعارض است واگر با غرب مشکلی دارید از فرآوردههای تمدنی آن استفاده نکنید وآنگاه زبان به تعریض بگشایید.
گرچه جریان روشنفکری درنقد تعصب #دینی و رفتار تعبدی مومنان نسبت به دستورات وارزشهای #مذهبی داد سخن سر داده و گفتهاند وتاختهاند، اما در مواجهه با غرب گویا به رفتار تعبدی معتقد وملتزم هستند. مادام که از صنعت وتکنیک جدید استفاده میکنیم نباید نقد وتعریضی روا داریم وباید نسبت به غرب جانب رواداری درپیش گرفت، چه اینکه مدیونشان هستیم و...الخ.
در این اثنا جنگ #روسیه و #اوکراین حقیقتی را عیان ساخت که پیش از آن صرفا در عالم نظر ومقام اثبات قابل طرح بود وآنهم اینکه با منع صادرات انرژی از روسیه به اروپا، غرب دچار بحران شدید انرژی شده است. واین بحران، چرخ صنعت وتکنولوژی غرب را معیوب ساخته. چه اینکه در رگهای ماشین تکنولوژی و در تاروپود غول صنعت، خونِ نفت وگاز جریان دارد، مادام که به این تشکیلات انرژی نرسد، اتومبیلهای لوکس وپیشرفته به درشکه تنزل یافته و اگر تختِ بند اسب وستوران شود بدرد رفت وآمد میخورند، وگرنه ماشین بدون سوخت، آهن پارهای است لایعلم وبی خاصیت.
کوتاه سخن آنکه، حیاط غرب به انرژی شرق وابسته است. گویا مدرنیسم صورتی است که ماده تحققش انرژی شرق است. وصورت بی ماده، طرحی است خیالی که قامتش به اندازه وهم و رویا میباشد. البته ماده نیز در صورت افاضه صورت به فعلیت میرسد، اما شرق در گذشته خویش همیشه دارای ماده وصورت مستقل تمدنی بوده. ودر بقای خود نیازی به انرژی غرب نداشته.
#مدرنیته یک بار در تاریخ تحقق یافته وآنهم در رگ وپی کالبدش، نفت وگاز وانرژی شرق جریان دارد. رَجها و خشت این بنای باشکوه از شرق غارت شده، این عمارت چشم نواز شان تمدنی مستقلی ندارد، زیرا در اوج اقتدار و بسط هژمونیکش، اگر نفت وگاز به حلقومش نرسد به احتضار افتاده و لکنت زبان پیدا میکند. به همین دلیل است که مدرنیته از بدو پیدایش توام با جنگ واستعمار و کشورگشایی بوده. او حُکمِ درختِ مویی را دارد که برای پیدا کردن آب وامتداد زنده بودن، به هر سو میرود ومیچسبد تا بلکه با یافتن انرژی بقاء خود را تضمین کند. غرب در ترس از دست رفتن انرژی شرق روزگار را میگذراند از این رویی با استقلال طلبی و روحیه مبارزاتی و ضد استعماری شرق در تقابل همیشگی است.
پ.ن: چند کلیپ به متن فوق انضمام یافته، که درباب بحران انرژی غرب است.
#محسن_بهرامی
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔸 بازیابی خرد انسانی، عنوانی است که به بهانه آن در سیصدسال اخیر نقدهای بسیاری به ادیان و باورهای مذهبی وارد کرده اند. فیلسوفان #مدرن باهدف رشد #عقلانیت و رسیدن به #آزادی هر گونه #دین و #مذهب و امر مقدس را کنار نهادند تا بشر از توهمات خویش بیرون آمده، علمی بیاندیشد وعاقلانه عمل کند چرا که دین را مانع عقل وعلم میدانستند.
اما حاصل ترویج #سکولاریسم وضدیت با مذهب، چیزی جز وقوع دو جنگ بزرگ جهانی، گسترش سلاحهای مکانیزه وتمام اتوماتیک کشتارجمعی، ظهور ایدئولوژیهای مدرن وجنگ طلب نظیر #فاشیسم و #نازیسم و #کمونیسم ، از بین رفتن اخلاق وعفت عمومی وترویج هرزگی و انهدام بنیان خانواده، تجاری شدن سکس وپورن علنی در دنیا و......صدها مصیبت وفاجعه بزرگ وکوچک نبوده است.
به عبارتی تاریخ سیصدسال مدرن اثبات کرد که اگر دین از عرصه زندگی انسان کنار برود، بمب اتم و کورههای آدم سوزی #هیتلر وبزرگترین اتحادیه نظامی تاریخ (ناتو) ظهور میکند.
گرچه بشر دراین دوران از لحاظ تکنیکی وصنعتی رشد کرد، اما حقیقتی برای او کشف نشد، شکاکیت و نسبی انگاری #پست_مدرن وعدم باور به هر گزاره یقینی وحقیقی، آخرین افق فلسفی وعقلانی بود که سکولاریسم برای انسان گشود.
گرچه پیامبران #مدرنیته مثل #کانت اعتقاد داشتند که بشر برای زیست اخلاقی وانسانی نیازی به دین ندارد، اما تاریخ گواه آن بود که اخلاق در دنیای بدون دین عبارت است از مشروع شمردن همجنسبازی وازدواج باحیوانات واشیاء وآموزش اصول سکس به کودکان معصوم !!!!
این است نتیجه تاریخی سخنان #کانت و #هگل و #مارکس .....
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟