eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
510 عکس
83 ویدیو
111 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴گزاف گویی زیست شناس مُلحد ،ریچارد داوکینز ⬅️وقتی که یک بیولوژیست پا در کفش فلاسفه می‌گذارد!! ⬅️حجت الاِلحاد والملحدین کاهن اعظم شیخ ریچارد داوکینز یک بیولوژیست است ، به تقلید از فیلسوف بی سواد برتراند راسل، در کتاب پندار خدای خویش پا در کفش فلاسفه گذاشته و مدعی می‌شود: 💠اگر  شخصی به عنوان خدا وجود داشته باشد باید بسیار پیچیده (Complex) باشد و هرچه چیزی پیچیده تر باشد احتمال وجود داشتن آن کمتر است. ⬅️به راستی استدلال مضحک فوق را کدام انسان عاقلی می‌پذیرد...؟! 💠 عجیب نیست که وی مدعی می‌شود چون خدا باید بسیار پیچیده باشد پس امکان وجودش صفر است لذا عالم بر اساس تصادف و اتفاق خلق شده است...! 💠گویا داوکینز نمی‌فهمد تصادفی و اتفاقی بودن خلق عالم با توجه به ممکن الوجود بودن جهان، امری است که احتمالش به مراتب از احتمال وجود طراحی هوشمند ضعیف تر است. 💠و شاید اگر داوکینز می‌دانست خداوند در دانش فلسفه، موجودی است بسیط نه پیچیده و اگر می‌دانست پیچیدگی مربوط به موجود مادی است نه مجردات، هیچ گاه این توهم را نمی‌زد. 💠لذا، بهتر است نام کتاب وی را به جای <<توهم خدا>>، به <<توهم داوکینز>> تغییر نام دهیم.✅ . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴معرفت شناسی و پوزیتیویسم 💠شهریار زرشناس: بر خلاف نظر پوزیتیویست‌ها هر تمدنی یک پارادایم علمی برای خود ایجاد کرده است. ⬅️نگاه پوزیتیویستی به علم، معتقد است تاریخ تحولات علم یک جریان خطی انباشتی است که صورت اولیه آن در اعصار کهن باستانی ظهور کرد و بعد به مرور پیشرفت کرد تا به علم امروز رسید. علم امروز صورت کامل علم بشری است؛ کامل‌ترین صورت آن و علوم گذشته صورت‌های جاهلانه و ناقص علم امروزی اند. 💠همین حرف‌های رایجی که امروز وجود دارد مبنی بر این که علم پیشرفت کرده و یا تکنولوژی پیشرفت کرده است. کتاب‌های درسی تاریخ علم متاسفانه در کشور ما بر این مبناست. 💠با طرح دیدگاه‌های پل فایرابند، توماس کوهن، و تا حدی لاکاتوش و عده‌ای دیگر، نگاه مدرن و پوزیتیویستی به علم شکست و این تلقی به وجود آمد که علم اینگونه نیست که یک جریان انباشتی خطی بوده که از همان نقطه صفر در عصر باستان شروع شده و پیشرفت کرده و ما امروز در اوج پیشرفت علم هستیم و از قبلی‌ها بیشتر می‌دانیم. نه، اینگونه نیست. 💠کوهن در «تئوری پارادایم‌ها» می‌گوید هر تمدنی، به تعبیر ما هر عالم تاریخی، یک پارادایم علمی برای خود دارد. در ذیل آن پارادایم یک صورت علمی ایجاد کرده است و با از بین رفتن هر تمدن، پارادایم علمی آن تمدن نیز رفته است. طبق گفته کوهن این پارادایم‌ها با یکدیگر قابل مقایسه نیستند و نمی‌شود گفت کدام بهتر و یا بدتر یا کدام قوی‌تر و کدام ضعیف‌تر است. بلکه فقط می‌توانیم از ظهور و آمد و رفت پارادایم‌ها حرف بزنیم. ⬅️به این ترتیب می‌توانیم از پارادایم علم شرقی، پارادایم تمدن اسلامی، پارادایم علم یونانی–رومی و پارادایم قرون وسطایی سخن بگوییم. 📷 yon.ir/dSNN9 . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴چرا قید پوزیتیویسم (اثبات‌گرایی) را می‌زنند؟ ⬅️پوزیتیویسم نه قادر بود برای علوم طبیعی تفسیری رضایت‌بخش فراهم آورد و نه برای فلسفه زیرا علل طبیعی و مبانی منطقی (تبیین و توجیه، وجود و ارزش) را یکی در نظر می‌گرفت. پوزیتیویسم با پاره پاره کردن واقعیت در علوم طبیعی مختلف مسئلۀ بنیاد و مشروعیت آنها را بی‌پاسخ می‌گذاشت و این همان وظیفۀ مشروع و ضروری فلسفه بود. پس فلسفه به ضرورت پیگیری مشروعیت است و از آنجا که اعتبار و مشروعیت را فقط می‌شد به ارزش‌ها منسوب کرد به نظر ویندلباند فلسفه نظریه‌ای عام درباب ارزش یا همان ارزش‌شناسی بود. 💠پس فلسفه بنیاد ارزش‌هایی را می‌جست که بلاشرط و ضرورتاً اعتبار عام دارند و این جستجو برای اعتبار ارزش‌ها با روش نقد صورت می‌پذیرفت. بدین ترتیب معرفت‌شناسی و فلسفه چیزی نبود مگر نظریۀ ارزش. ارزش‌های مطلقی وجود داشت که اندیشه مبتنی بر آنها بود درست مثل قواعد اخلاقی و اصول ادراکی که در اخلاق و زیبایی‌شناسی حاکمند. به نظر ویندلباند صدق یک ارزش بود و به همین دلیل منطق نیز تابع نظریه ارزش. او گمان می‌کرد که ابژۀ ارزش منحصربه‌فرد است به همین دلیل رویدادهایی که تکرار می‌شدند یا اموری که ذیل یک مقولۀ علم قرار می‌گرفتند اهمیت و معنایی ارزش‌شناختی نداشتند. 💠به عنوان مثال در تاریخ‌نگاری مسیحی هر رویدادی مشمول در روایتی یکه و تکرارناپذیر است. از نظر ویندلباند این امر ریشۀ علاقۀ نظری ما به امور فردانی و یکه است. تنها رویدادهای یکه‌اند که می‌توان به آنها ارزش‌ها را منسوب کرد. علم طبیعی فهم و علاقه‌ای به این امور منحصربه‌فرد ندارد؛ علم طبیعی کیفیات ممیزۀ اشیاء را نادیده می‌گیرد تا ویژگی‌های عام آنها را آشکار کند. از این منظر امور منفرد نمونه‌هایی از مفاهیم عامند و وظیفۀ علم طبیعی توسعۀ قوانینی انتزاعی است که فقط ویژگی‌های عام اشیاء را به دست می‌دهد، در این معناست که علم طبیعی قانون‌محور نامیده می‌شود. به تعبیر ویندلباند علم طبیعی در دریایی لنگر می‌اندازد که به نحو جاودان همان است! علم طبیعی علاقمند تغییر نیست بلکه صرفاً صورت نامتغیر تغییر را می‌جوید. از سوی دیگر علوم تاریخی فرهنگی فردمحورند. کیفیات فردی و یکۀ رویدادها موضوع علاقۀ این دسته از علوم است و علوم طبیعی آنها را نامکشوف رها می‌کند. در اینجا دیگر خبری از قوانین عام حاکم بر رویدادها نیست. در این چارچوب است که اساساً تاریخ ممکن می‌شود. علم طبیعی اساساً نمی‌توان امر سپری شده را بازسازی کند زیرا قادر نیست آن را در انفراد و یکه‌بودنش ببیند و زمانمندی و تکینگی رویدادها را قربانی می‌کند در حالی که علم فرهنگی قادر به این امر است. در همین بستر است که نقد پوزیتیویسم معنادار می‌شود؛ پوزیتیویسم امر اجتماعی را به شیئی محصل تبدیل می‌کند و بدین ترتیب با مکان زدایی و زمان زدایی آن را ممتنع می‌سازد. ⬅️پوزیتیویسم با این شیئی‌سازی ناچار به استفاده از روش‌های علوم طبیعی است تا قوانین عام و جهان شمول را کشف کند، در حالی که خاص‌بودگی و بی‌همتایی رویدادهای فرهنگی تاریخی را قربانی می‌کند. تبیین علی و قانون‌مدار رویدادهای منفرد تاریخی نتیجۀ این انحراف است. 💢نویسنده: "کاوه شمسایی" . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴خرافه بودن اصالت تجربه و انکار ماوراء تجربه ♨️خرافه بودن تجربه در منظر غرب. ⬅️آیت الله جوادی آملی: 💠تمام امور بود و نبود از يک سو و بايد و نبايد را از سوی ديگر در قلمرو حس و تجربه منحصر کردن و درباره‌ی امور غير محسوس و تجربه ناپذير فتوا دادن صنفی از خرافه است که دامن‌گير حس گرايان و تجربه زدگان شده و می‌شود حضرت استاد علامه طباطبايی جمود بر حس و تجربه و نفی امور تجريدی محض را که محسوس نبوده و تجربه پذير نيستند، خرافه دانسته و چنين فرموده اند: 💠"علوم الطبيعة إنما تبحث عن خواص الطبيعة..و أما ماوراء ذلک فلا سبيل لها إلی نفيه و إبطاله فالإعتقاد بانتفاء ما لا تناله الحس و التجربة من غير دليل من أظهر الخرافات ". 💢منبع: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص ۸۱. . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
✅واژگونی فلسفه_۳ به اعتقاد حکمای اسلامی ماهیت حائز دو وجوداست: و . وجودآتش درعالم خارج توام باآثاراست، ازجمله حرارت ودود. بعداز مشاهده آتش، صورتی ازآن درذهن انسان نقش میبندد، که مطابق مصداق خارجی است،بااین تفاوت که آتش ذهنی دارای آثارآتش خارجی نیست.یعنی صورت ذهنی آتش دود نمیکندوحرارت ندارد.دراین مثال ماهیت یک چیزواحد به نام آتش است،اما به دو وجود متقرر میباشد.وجودخارجی آتش باآثارخاص، و وجود ذهنی آتش بدون آثارخارجی.بنابراین صورت حاصل ازماهیات خارجی درذهن، که فاقدآثاروجودخارجی هستندرا وجود ذهنی مینامند. وجود ذهنی یکی ازاصول اساسی فلسفه کلاسیک است.اینکه واقعیتی درعالم خارج موجود بوده، وصورتی از آن برای انسان حاصل میشود که مطابق ماهیت خارجی است مبنای و میباشد. وجود ذهنی قائم به دو بُعد مهم است: (۱)وجه ارتسامی: به معنای تبعیت و انفعال ذهن از عالم خارج، در پذیرش حقایق است. (۲)بُعدانطباقی:صورت ذهنی ماهیات مطابق باافراد خارجی است. وعلم به حقایق هستی، برمبنای این دوبُعد مهم شکل میگیرد. وجه ارتسامی وجود ذهنی توسط مورد تشکیک ونقد قرار گرفت.به این معنا که هرآنچه ثبوت ذهنی دارد لزوما ازعالم خارج بدست نیامده بلکه ذهن به نحو فطری واجدآنهاست. او مفاهیمی چون وامتداد وآگاهی و را سه مفهوم بنیادین بدیهی میدانست که هرذهنی بدون رجوع به عالم خارج بدانها آگاه است.گرچه دکارت بحث وجود ذهنی رانقد نمیکند زیرا به لزوم احرازحیث انطباقی مفاهیم قائل است اما این فکر که در رواج داشت مبنی براینکه انسان درابتدای تولد خالی الذهن بوده وفاقد هرگونه مفهوم میباشد،توسط دکارت مورد نقد جدی واقع شد.دکارت بانقد بُعد ارتسامی معرفت،مساله وجود ذهنی رامتزلزل ساخت. و هرکدام طریق دکارت را ادامه دادند.به زعم آنها برخی‌ازمفاهیم ذهنی باحس وتجربه بدست نمی‌آیند بلکه آنهارا ازدرون عقل میابیم وباخارج منطبق میکنیم. # دیوید_هیوم برخلاف دکارت اعتقاد داشت که همه مفاهیم ذهنی ازخارج می‌آیند وهیچ تصوری ذاتی عقل نیست اما حیث انطباقی توسط به شدت مورد نقد واقع شد.به زعم وی هیچ راهی جهت فهم این مطلب که تصورات ذهنی ماآیابامصادیق خارجی مطابقت دارند یاخیر وجود ندارد. بنابراین هرکدام از دومشرب فلسفی و هرکدام یکی از پایه‌های رئالیسم و وجود ذهنی را نقد میکنند. اما درخاتمه این نزاع، قرار دارد. او جهت برون رفت ازاین انسداد، بحث وجودذهنی وپارادایم رئالیسم و واقع‌گرایی فلسفه کلاسیک را مورد جرح ونقد قرار داد.به زعم وی تاوقتی در فضای فلسفه رایج و مساله وجود ذهنی قرار داشته باشیم، دعوابرسر اثبات حیث انطباقی یاارتسامی معرفت با شکاکانی نظیر هیوم کماکان وجود دارد.لذا باید به تحولی اساسا در بپردازیم.واین همان انقلاب کانت درفلسفه نام دارد. یعنی نفی وجود ذهنی ویکی شدن مقام ثبوت واثبات در معرفت.بدین روی عصر دوران واژگونی فلسفه میباشد.چنانچه کانت در فصل سوم کتاب نقداول،یعنی فصل دیالکتیک استعلایی، فلسفه را مورد نقد جدی قرار میدهد، زیرا بدنبال کشف حقیقت فراتر از انسان بوده.فیلسوف به صیرورت عقلی جهت نیل به احکام ذاتی وجود میپرداخته ودر آخربه مصاحبت با حقیقت نائل میشده.رشد وکمال بشر در گروِ توجه به این حیث التفاتی بوده.اما در دوران جدید وباانقلاب کپرنیکی کانت ،فلسفه سودای کشف حقیقت خارجی راکنار نهاده، وبه نقادی دستگاه معرفتی بشر میپردازد.عالم خارج، وعاء تاریک نومن، وطور مبهم ماده حسی است. سهم بشراز حقیقت، فراتر از وی نمیباشد بلکه توسط ذهن خودش جعل واعتبار شده. خود انسان مصدر امور است.مُعطی حقیقت وجاعل معرفت، بشر میباشد.وقتی حقیقت ذومراتب که انسان رااحاطه کرده، به نحو استقلالی وذاتی وجود نداشته باشدمسلما بحث احراز صورارتسامی که انطباقش با آن حقیقت مطمح نظر باشد، منتفی میباشد. قبل از کانت فلسفه پل ارتباطی انسان با حقیقت خارجی به نحو ارتسامی بود، بعداز کانت خارج مستقل که انسان بتواند آنرا به کمک ذهن بشناسد نقض شد، دراین فضا فلسفه پلی بین ذهن وعین نمیباشد.لذا جایگاه تفسیر حقیقت رااز دست میدهد وبه نقادی ریاضی وار ویا تحلیلی ذهن مبادرت میورزد. واین به معنای واژگونی ونقض و است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
دومشرب فلسفی و هرکدام به جرح ونقد یکی از مقوِمات فلسفه و معرفت حصولی پرداختند. اما این نزاع درآخر به ظهور منتهی شد. وی راه برون رفت از نزاعهای فلسفی را نقض امکان معرفت و طرد کامل دانست. به زعم وی حقیقت انشاء ذهن انسان است. واقعیت قابل فهم وشناختی که فراتر از انسان باشد وجود ندارد. لذا نیازی به کشف قواعد ارتسام صحیح وانطباق صادق نداریم.آنچه هست اعطای حقیقت عالم توسط انسان میباشد.واین همان انقلاب کانت بود که به واژگونی فلسفه ومعرفت الوجود منتهی شد. @falsafeh_nazari
a.m4a
زمان: حجم: 42.8M
─⊰❋✿✿❋⊱─ ❀› ❀› ◎مدخل 【 فلسفه عبارت است از هستی‌شناسی عقلانی 】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
با شعار مبارزه با خرافات و طرح نگاه علمی، بسط وگسترش یافت. آنچه جریان از وارداتی وتحمیلی برای ما به ارمغان آورد، کنار نهادن هرگونه تفکر وایمان مذهبی وسنتی تحت عنوان مبارزه با خرافات بود. از یک سو میراث ملی و اجدادی و ارزشهای دینی ما را به بهانه توسعه علمی و تحول فرهنگی لگدکوب کرده ویک معیوبِ ناکارآمد را بر ما تحمیل کردند. اما در خود نه تنها میراث تاریخی بلکه خرافات عرفی و روزمرگیهای مضحک وبی پایه واساس مردمی حفظ وتکریم میشود. در حدی که وقتی مردم در یک اقدام کاملا غیرعاقلانه هزاران آدامس جویده شده رابه دیواری میچسبانند، آنرا به عنوان جاذبه گردشگری حفظ میکنند!!! اما در کشور ما هنوز سایه شبه مدرنیسم معیوب بر تمام فعالیتهای علمی وفرهنگی حکم فرماست!! آثار و کتب علمی گذشتگانی چون و و و ودهها وصدها اثر پژوهشی وعلمی که میراث تاریخی وملی ما میباشند وهر کدام شاخصی در علم ودانشی خاص بوده است، به بهانه قدیمی وخرافی بودن وتعارض با مقالات و اکتشافات پوزیتیویست‌ها کنار نهاده شده و چاپ وترجمه نمیشوند!!! اعتماد به نفس تاریخی و ملی، اِکسیری است که سبب پیشرفت و توسعه غرب شده وآنها را از جهل قرون میانه به حاکمیت علمی وتکنیکی دنیا رساند!! خود تحقیری وعدم اعتماد به نفس تاریخی وملی، بیماری است که سبب عقب افتادگی و زیست مقلدانه ما از غربیها شده و ما را از کانون علمی وفرهنگی دنیا به حاشیه‌نشینی تمدن جهانی کشانده است... 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari