🔸 گرچه انیمیشن #روح درحدیک شاهکارسینمایی نیستاما جالبوتماشایی است.بررسی وارزیابی فنی این فیلم به عهده دوستانی که تخصصشان نقدفیلم میباشداما نکته حائز اهمیت نوع نگاه به رابطه #نفس و #بدن دراین فیلم و البته سایرمحصولات سینمایی وهنری وحتی فلسفی غرب است.شناخت نفس ازجمله مسائل پرمناقشه #فلسفه میباشد.نگاه مشهور مبتنی بر تفسیر #مشائی از چیستی روح ونفس ورابطه آن بابدن است.اینکه نفس وجسم دو امرمتباین میباشندکهدراین دنیا مجاور یکدیگرقرار گرفته وحیات فردی انسان را رقم میزنند.بنابر این نگاه نفس وبدن دومقوله ازهم جدابوده که هیچ سنخیتی ندارند.گویی انسان مرکب از دوجزء متباین است یکی نفس مجرد ودیگر بدن جسمانی عنصری،که با ریسمانی بهیکدیگر گره خوردهاند.تفسیر مشائی از روح ونفس توسط #ابن_رشد به حوزه فلسفی غرب وارد شد.نگاه فوق درطول تاریخ متاخر قرون وسطی وحتی عصر مدرن برفلسفه وکلام غرب حاکم بود.حتی درهنردینی غرب ثنویت ودوگانگی نفس وجسم برقراراست ودر عصرمدرن این نگاه مشائی توسط #دکارت خوانشی #اومانیستی یافت و او تباین نفس وجسم رابه ثنویت #سوژه و #ابژه تبدیل کرد.به عبارتی غرب هیچگاه نتوانست ازتفسیرمشائی_اومانیستی نفس وبدن فراتر رود وآنرابه نحو واحدتفسیرکند.اما حکمایمسلمان ازاین نگاه فراتر رفته و #صدرالمتالهین تفسیری دیگر ازاین مساله ارائه کرد.به اعتقاد #صدرا نفس وبدن ارتباطیوثیق دارند، چنانچه گویا یک چیز میباشند.او دوگانه نفس وبدن رانمیپذیرد بلکه به اعتقاد وی نفس وجسم یک چیزهستند،نفس صورت رقیقشده بدن،وبدن حالت غلیظشده نفس میباشد.لذا انسان ترکیبی از دوجوهرغیرهمجنس نمیباشد.انسان یک حقیقت واحداست، ساحتی ازاو مجردومرتبه دیگرش جسمانیاست.منتهی بهاشتباه این دوساحت رادومقوله استقلالی درنظرمیگیریم وبه ثنویت نفس وبدن قائل میشویم.به سبب این تفسیروحدانی ازحقیقت انسان، ثنویت دکارتی مجال ظهوردرحکمت اسلامی رانیافت.
.
الغرض آنکه انیمیشن #روح تکرار نگاه مشائی به رابطه نفس وبدن آنهم باروکشی #اومانیستی میباشد.درتمام آثار هنری غرب این نگاه درحال تکرار است.پرسشی که مطرح میشودایناست که آیا #سینمامیتواند بانگاه #صدرایی به نفس وبدن #فیلم بسازد؟؟گرچه نگاه فوق درشعروادبیات عرفانی ما وجود دارد ودر#نگارگری و#تذهیب باحذف #پرسپکتیو وابعادجسمانی سعی برفراروی ازدوگانه مشائی شده و هنرمندانی مثل استاد #فرشچیان باتکیه براین نگاه آثار بینظیری راخلق کردهاند، اما آیاسینماقابلیت این رادارد که باتفسیرصدرایی تولیداتی داشته باشد؟؟
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖
@falsafeh_nazari
✅ توبه صدرا
به شخصه معتقدم دعوای فلسفه ومخالفان فلسفه یک دعوای صرفاطلبگی است وآنچنان جدی نمیباشدکه بخواهیم یک گروه راباعنوان مکتبی مجزا ازسایرین معرفیکنیم.فضلا که طرح این دعاوی بیرون ازظرف علمی خویشوبه نحوناقص ودربین غیراهل فن، چیزی جز احداث خصم وتداوم جدل نخواهد بود.اگرمعارف الهی به دقت مطالعه شود،خواهیم فهمیدکه معارف دینیحاوی روش ومنش استدلالی_فلسفی وذوقی_عرفانی میباشد.وهمچنین هیچ فیلسوف مسلمانی درطرح وبحث مباحث خویش بیتوجه وبیتفاوت به معارف وحیانی نمیباشد.
رحمت خداوندبر روح پاک استاد #محمدرضا_حکیمی که آثار ایشان درطرح وبسط معارف شیعی تاثیرگذار بوده است.قویا معتقدم آثارایشان،مهم و قابل استفاده میباشد،امامنزلت استادنباید مانع از طرح انتقادات علمی به ایشان شود.از جمله نکات مهم،نحوه مواجهه ایشان بافلسفه وعرفان بوده است.گویا ایشان ارتکازا فلسفه رانقیض دین میدانستند،که جماعت فیلسوف،سعی درچسباندن آن به دین داشتهاند. تاآنجا که دراین التقاط موفق شدهاندموجبات فسادوخسران معارف دینی رارقم زده وآنجاکه پیش نرفتهاند حسب الطاف الهی مرزهای شریعت ازخرق وهدم درامان مانده است.لذا گاها برخی از اهل فلسفه مستبصرشده وبه جفای خویش اذعان کرده وطلب استغفار از گناه خویش کردهاند. دراین راستامطلبی ازایشان در سایت فرداودیگرسایتهاوخبرگزاریها منتشرشده بودکه جناب حکیمی درباره #ملاصدرا گفته بودند:
«خود ملاصدرا اواخرعمرکتاب کوچکی داردبه نام«الحکمه العرشیه»که آن راپس ازاسفار نوشته است.اودرآن از اسفارنام برده وازاین اثرفوقالعاده وستودنی خویش استغفارمیکندومیگوید: خدایادرکتاب مطالبی است که به دین وسنت پیامبرضررمیرساند. جمله اوخبریه است نه شرطیه.نمی گویداگردرکتاب مشکلی بودمن استغفارمیکنم،میگویدچنین چیزی هست واستغفارمیکنم.»
اما اصل عبارت ملاصدراچنین است:
🔻«يقول هذا العبد الذليل إني أستعيذ بالله ربي الجليل في جميع أقوالي وأفعالي ومعتقداتي ومصنفاتي من كل مايقدح في صحة متابعة الشريعة التي أتانا بهاسيدالمرسلين وخاتم النبيين عليه وآله أفضل صلوات المصلين أويشعربوهن بالعزيمة و الدين أوضعف في التمسك بحبل المتين لأني أعلم يقيناأنه لايمكن لأحد أن يعبدالله كماهوأهله و مستحقه إلابتوسط من له الاسم الأعظم وهو الإنسان الكامل المكمل خليفة الله بالخلافة الكبرى في عالمي الملك والملكوت الأسفل والأعلى ونشأتي الأخرى والأولى»
🔻حاصل معنی آنکه: (من به خداوند پناه میبرم از اینکه درهمه گفتارها، کردارها،پندارها ونوشتارهایم چیزی وجودداشته باشدکه درصحت پیروی شریعت ختم المرسلین اشکال وایرادی واردکند یا حتی به صورت ضمنی بخواهد احکام قطعی الهی و در یک کلام دین خدا راسست نموده ودر تمسک به حبل المتین( ولایت انسان کامل) ایجادضعف کند،چون به طور قطعی و یقینی میدانم: عبادت خداوند آن گونه که او سزاوار آن است برای احدی ممکن نیست مگر به واسطه صاحب اسم اعظم که همان انسان کامل مکمل و خلیفه الله در دو عالم ملک وملکوت و دو نشأه دنیا وآخرت است.)
چنانچه در متن فوق آمده #ملاصدرا سعی درمعرفی شخصیت خود و زدودن هرگونه اتهام بیاعتنایی به دین و ولایت انسان کامل معصوم ازخود است. اما این مطلبی که #صدرا میگوید کجا!! وآن مطلب آقای #حکیمی (مبنی بر اینکه مقدمه کتاب حاوی توبه نامه واستغفار #صدرالمتالهین از #فلسفه است) کجا؟!
حقیقتا چرا ایشان «استعیذ» را «استغفر» خوانده است؟!!
پاسخی که بنده به آن رسیدم این است که ایشان تحت تاثیر ذهنیتی که نسبت به فلسفه وعرفان داشته اینگونه عبارتهای صریح و روشن را آنطور که خودشان میخواستند معنا کرده وچنین نسبتی به #صدرا داده ومیگوید: ایشان از کتاب اسفار خود استغفار کرده و اقرار نموده که مطالبی که در آن آورده بر خلاف دین خداست!!!
شاگردان ودوستداران مرحوم #استاد_حکیمی در ترویج کتابها ومطالب ایشان باید بدین جنبههای کلام ایشان التفات داشته باشند تا ناخواسته موجبات ترویج کلام غیرحقیقی نشوند.
رحمت خداوند بر تمام دغدغهمندان معارف اهل بیت(ع)...
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ متافیزیک علم_۲
اشکال مطرح شده بر چیستی #علم نزد #حکمای_مسلمان مسیر #پدیدارشناسی علم در #عالم_اسلام را تغییر داد. مَساعی ارباب #حکمت درجهت رفع ابهام فوق طَرفی نبست و راهگشا نبود. گویی هر پاسخ گرهای جدید برمساله علم و #وجود_ذهنی ایجاد میکرد. #متکلمین جهت فراروی از اشکالات فوق از موضع وجود ذهنی عقب نشینی کرده و #نظریه_شبح را مطرح کردند. وجود ذهنی بیانگر آن بودکه #ذهن قادر است صورتی مطابق با #ماهیت موجودات از عالم خارج دریافت کند. به نحوی که بیانگر ذاتیات و حقیقت موجودات باشد. اما در نظریه شبح ذهن نمیتواند #صورت حقیقی موجودات (ذاتیات) را دریافت کند بلکه سیاهه و شبحی از شیء برای ذهن حاصل میشود. یعنی ذهن فقط اعراض و امور وصفی اشیاء رادرک میکند. و هیچگاه به فهم ارتسامی حقیقت آنگونه که هست نائل نمیشود. گرچه این فرضیه درصدد نجات #نظریه_علم از دام #سوفسطایی_گری بود اما ناخواسته حیثیت انطباقی وحکایی علم را نفی میکرد. برخی از اعاظم حکمت نظیر #فاضل_قوشچی و #سید_صدرالدین_دشتکی و #علامه_دوانی پاسخهای را جهت نجات مساله وجود ذهنی ارائه کردند اما هیچ کدام رافع مشکل نبود.
علت راهگشانبود پاسخهای فوق این بود که علم را وفق روایت #اصالت_ماهیت توضیح میدادند. چرا که علم بیانگر حیثی وحدانی است. #صورت_ذهنی درامر حکایتگری بامصادیق خویش وحدت دارد. اما وجه این وحدت چیست؟ ماهیات مثار #کثرت واختلافات هستند. زمانی که تحقق ماهیات را اصیل بدانیم در واقع پذیرفتیم که حقیقت ذاتا چندپاره و متباین است.
حال چطورمیتوان روایتی واحدازحاکی ومحکی این حقیقت متباین ارائه کرد؟؟
دراین بین پاسخ #صدرالمتالهین رافع ابهام تاریخی مساله علم و وجود ذهنی بود. ایشان باطرح نظریه #اصالت_وجود نگرشی نوین در مسائل #فلسفی و #معرفتی ایجاد کرد وتوانست بسیاری از مشکلات و ابهامات فلسفی را گرهگشایی کند.
به دونحو میتوانیم #صورت_ذهنی وعلم را لحاظ کنیم(مثلا صورت درخت):
اول: صورت درخت از این حیث که در ذهن است وچیزی جز #مفهوم نمیباشد. دراینحالت به چیزی جز معنای خودش اشاره نمیکند. معنای مفهوم درخت اشاره به موجودی است که درطبیعت به نحو استقلالی موجود است(حیث مفهومی علم)
دوم: #وجود منشاء آثار است. و هر چیزی که حضی از وجود دارد آثاری براو متبادر میشود. صورت ذهنی درخت بهرهای از وجود دارد، پس باید آثاری داشته باشد آثاروجودی مفهوم درخت چیست؟(حیث وجودی علم)
#صدرا بُعد نخست را #حمل_اولی وجهت دوم را #حمل_شایع نامید.
صورت ذهنی درخت به جهت اینکه مفهوم است وهر مفهومی حکایت ازچیزی میکند حاکی از مصداقی است که درطبیعت به نحو #جوهر موجود است.
پس صورت ذهنی درخت به جهت مفهومی وبه حمل اولی (از این حیث که شان مفهومی و ذهنی دارد و به معنای خودش دلالت میکند) #جوهر است.
اما صورت ذهنی درخت از این حیث که بهرهای از وجود دارد و موجود است پس آثاری دارد. این صورت عارض بر ذهن شده. وهرامر عارضی حالِ در محل(جوهر) است. پس صورت درخت عرضی میباشد وهرعرضی که غیرقابل تقسیم باشد از سنخ #کیف یا #کیفیت است. و کیفیتی که عارض بر نفس شود و حالت وچگونگی برای #نفس و ذهن ایجاد کند اصطلاحا #کیف_نفسانی است. بنابراین وجودِ صورت ذهنی درخت، آثارِ موجود عرضی وکیف را دارد. پس صورت درخت به حمل شایع کیف نفسانی است.
بنابراین، صورت درخت چون شان مفهومی وحکایی دارد، منطبق بر مصداقش است و حاکی از جوهریت مصداق و محکی خویش میباشد. لذا مفهوم درخت به حمل اولی #جوهر است.
واز این جهت که وجود حقیقت عالم را فراگرفته و هیچ امری خارج از آن نیست، صورت درخت آثار کیف نفسانی را دارد. پس مفهوم درخت به حمل شایع کیف است.
محور اصلی پاسخ صدرا اشاره به وجود دو بعد ماهیت و وجود در موجودات است. علم نیز شان ماهوی و وجودی دارد. علم، حسبِ بُعد #ماهوی منطبق بر مصداق ومحکی خویش است لذا حاکی از حقیقت ماهوی شیء است. و بر وفقِ بُعد وجودی، آثار وحقیقت دیگری دارد که ما رابه سطح عمیقتر حقیقت رهنمون میکند.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
💠 پس از طرح اشکالات متعدد بر مساله #وجود_ذهنی ، متافیزیک #علم که عبارت از حیثِ انطباقی آن است، دچار تزلزل شد.
#متکلمین جهت فراروی از اشکالات فوق، وجود ذهنی رامنکر شده و #نظریه_شبح رامطرح کردند. گرچه سعی آنان بر مصون نگه داشتن علم از ساحت #سوفسطایی_گری ( #شکاکیت ) بود اما نظریه شبح به نفی بُعد حکایی علم منتهی شد.
مَساعی بسیاری از اعاظم حکماء نظیر #فاضل_قوشچی ، #علامه_دوانی ، #سید_صدرالدین_دشتکی جهت رفع گرههای مساله علم و وجود ذهنی راهگشا نبود ...بلکه برابهام مساله افزود.
بدون شک فاتح این میدان #صدرالمتالهین میباشد. او باطرح فراروایت #اصالت_وجود، بستر حل وفصل مشکلات وجود ذهنی را ایجاد کرد.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅ متافیزیک علم_۳
تا پیش از #صدرالمتالهین چالش اصلی #علم عبارت از چگونگی انطباق #کیف_نفسانی با #جوهر خارجی و نحوه حکایتگری آن بود.درختی که مشاهده میکنیم جوهر است،و #صورت_ذهنی آن کیفنفسانی است،پس این دو هم سنخ نیستند،چگونه امری که متغایرچیز دیگری است ازآن حکایت میکند؟؟ ومنطبق آن است؟؟ #ملاصدرا باطرح حمل #اولی و #شایع محذور فوق را پشتسر نهاد.اما کلام #صدرا پایانی بر #پدیدار_شناسی علم نزد مسلمین نبودبلکه آغازی براجتهادات عمیق آنهاپیرامون مساله علم وحکایتگری صورتذهنی بود. دراین بین تفسیر #حکیم_اسرار #حاج_ملاهادی_سبزوارای_ره از مساله علم افقی تازه فراروی #حکمت_اسلامی گشود.#حاجی_سبزواری بر مبنای #اصالت_وجود به نقد کلام صدرالمتالهین پرداخت. ایشان برخلاف #صدرا اعتقاد داشت که علم از سنخ کیف نفسانی نیست. بسیاراتفاق میافتد که مااز کنار شیء ردمیشویم وآنرا مشاهده میکنیم، اما چنانچه کسی درباره آن از مابپرسد درپاسخ میگوییم: چون بدان توجه نداشتیم لذا علمی به آن نداریم. اگرحقیقت علم از سنخ کیف نفسانی بود باید به صرف تبادر آن، علم محقق میشد.این مساله نشان میدهدعروض صورت برذهن به تنهایی جهت تحقق علم کفایت نمیکندبلکه توجه نفس دراین بین شرط لازم است.درواقع توجه نفس به صورت حاصل، سبب تحقق علم میشود.علم عبارت است از صورتِ حاصل للنفس(برای نفس).یعنی با الحاق توجه نفس به صورتذهنی،علم محقق میشود. اما توجه نفس از چه سنخی است؟؟ مرحوم #حاج_ملاهادی توجه نفس رااز سنخ #اضافه_اشراقیه میداند.اضافه اشراقیه یعنی یک طرف باعث ایجاد طرف دیگر میشود. یعنی یک ذات غنی است،وطرف دیگر فقیر ومحتاج آن است واساساطرفِ دیگر براثر توجه وعنایت ذات غنی ایجاد میشود.به عبارتی نفس پس ازمواجهه باعالم خارج، صورتی در وِزانِ شیءخارجی انشاءوایجاد میکند.واین ایجاد،نوری است که از نفس به صورتذهنی افاضه میشود و #صورت_علمی که حاکی ازمصداق خارجی است را ایجاد میکند. #اضافه_اشراقیه همان #وجود است. بنابراین علم عبارت است از وجود. وجودِعلم،نوری است کهحاصلِ اشراقِ نفس میباشد. زیرا نفس همان #نور_اسپهبدی است که امتداد نورانیت حقتعالی و #نورالانوار میباشد.نور نفس همان حضور و #اتحاد است. اتحاد در ظرفِ تجرد وپالایش از جسمانیات ومشوبات مادی رخ میدهد. هرچه قدر از جسمانیات فاصله بگیریم وبه ساحت تجرد نزدیک شویم درواقع نورِ نفس قویتر شده وآفاق حقیقت را درمنظر انسان بیشتر روشن میکند.ماهیات مثارِ کثرت است وکثرت مفیدِ تحقق علم نمیباشد. زیرا علم بربستر وحدت محقق میشود.وحدت علم درامتداد بسط وجودی #نور_اسفهبدی رخ میدهد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ تجربه مرگ
⬅️ قسمت اول
این روزها با پخش برنامه #زندگی_پس_از_زندگی موجی ازنظرات وگفتگوهای مختلف پیرامون مسائلی چون تجربه مرگ ودرک عوالم مجرد شکل گرفته است. فارغ ازورود به مباحث جزئی وحاشیهای پرداختن به اموری که مربوط به اعتقادات دینی وباورهای الهیاتی مردم جامعه میشود دارای اهمیت ویژه میباشد.از این روی نکاتی خدمت مخاطبین گرامی عرض میکنم:
1⃣ انسان دارای دوبُعد: بدن جسمانی وروح یانَفسِ مجرد میباشد.
عالم دنیا وطبیعت مادی جایگاه اصلی بدن عنصری است.و موطن اصلی روح ونفس مجرد، عالم ملکوت (عالم برزخ،مثال،آخرت) میباشد. بدن ما از ترکیب عناصر جسمانی دنیاتشکیل یافته اما روح یانفس از سَرای ملکوت آمده ودرنهایت بعداز مرگ بدانجا برمیگردد.
پس انسان جمع بین دو عالم دنیا وآخرت، ناسوت وملکوت است.
گرچه جسم بشر مربوط به عالم دنیا میباشد وباامور مادی طبیعت بقاء حیوانی دارد اما نفس یاروح یاجان بشر سودای هجرت به وطن مجردملکوتی و برزخی خود رادارد.
براین اساس هرگاه و به هردلیلی نفس مجرد، بدن جسمانی را ترک کند به عالم برزخ وملکوت خواهد رفت واینطور نیست که درگوشهای از طبیعت سرگردان بماند وبه تنهایی زندگی کند. براین اساس اموری چون خواب، کشف وشهود،مرگ،خلع بدن، همگی دارای جنسی مشترک و حقیقتی همسنخ میباشند. درهمه این موارد آنچه رخ میدهد فاصله گرفتن یاترک نفس از جسم و رفتن بُعدمجرد انسان(نفس) به عالم مجردات میباشد. تفاوت این امور تنها در کیفیت مشاهدات است. در خواب وکشف وشهود وخلع بدن ،نفس از جسم خارج میشود ولی کماکان تعلق تدبیری به جسم دارد اما در مساله مرگ، تعلق تدبیری نفس از بدن بنحوکامل قطع میشود. امادر همه این احوال نفس به عالم مجردات برزخی رفته ونتیجه اعمال خود رامشاهده میکند وباحقایق بسیاری آشنا میشود.
لذا اینکه برخی از منتقدین، این تجربیات رابامرگ متفاوت میدانند ومیگویند بیان این مسائل بیارتباط بامساله مرگ است وسودی برای مردم جامعه ندارد، به هم سنخی این امور توجهی نداشته وسخنشان باطل است.
2⃣ عقل، قوه مدرک کلیات است. این امر طی مراحلی رخ میدهد. از ادراک تصورات جزئی شروع شده وپس از طی مراحل تجرید به مفهوم سازی ذهنی ودلالت برمصداق ونفس الامر خارجی ختم میشود.عقل وذهن ادراک مفهومی از امور دارند.اساسا کار ذهن آن است که به وزان حقایق خارجی، مفاهیم وصورعلمیه حکایی میسازد.به تعبیر #صدرالمتالهین نفس در وجود ذهنی به انشاء مفاهیم مبادرت میورزد.والبته قدرت پردازش وتحلیل نفس در انشاء صورت ومفهوم ذهنی که منطبق با مصداق خارجی میباشد از عجایب قدرت نفس انسان است.
برخی از منتقدان میگویند که ذهن انسان آگاهانه ویا ناآگاهانه به دستکاری خاطرات وتجربیات میپردازد. یعنی امکان دارد برای ما تجربهای حضوری رخ دهد ودر گذر زمان ذهن ما به آن ادراک اموری رااضافه کند واز کاه کوهی بزرگ بسازد.
در پاسخ باید گفت:
باید بین امور انتزاعی واعتباری فرق گذاشت.
امور اعتباری یعنی جعلیات وبرساختهای کاذب ذهن. اینکه فردی برای داغ شدن تنور شهرت ومحبوبیت، به دروغ کرامتی نقل کند..امری مذموم وقبیح میباشد. والبته ادعای اینکه تجربهگرانی که دراین برنامه میآیند، انچه میگویند از این سنخ است....ادعای است که بیانش به تهمت نزدیک بوده و اثباتش دشوار میباشد. مگر آنکه تجربیات فوق با اخباردینی وقواعد واصول عرفانی وعقلی در تعارض باشد.
اما چنانچه منظور از دست کاری ذهن اشاره به فرایند مفهوم سازی تفصیلی باشد باید گفت این مساله که ذهن ادراکات حضوری بسیط ودفعی را به نحو حصولی و تدریجا تفصیل میدهد فرآیند طبیعی ذهن در انشاء صورتهای ذهنی ومفاهیم حکایی وبرساخت معارف تصدیقی انکشافی است.
آنچه ما در ادراک حضوری(کشف وسهود، خلع بدن،تجربههای فردی مرگ و...) مییابیم، حقیقتی بسیط است اما بعداز یافت حضوری، کار تحلیل ذهنی شروع میشود وآن ادراک بسیط اولیه را در قالب مفاهیم حصولی و به صورت مستوفا وتفصیلی درک میکند.
انتزاع ذهن، حرکت طبیعی عقل جهت فهم حصولی حقایق است. ذهن مرتبه ادراک مفهومی_تفصیلی ادراکات حضوری است. این دو در طول یکدیگر هستند ونافی هم نمیباشند.
🔶لذا طبیعی است که تجربه مرگ ویا کشف وشهود لحظهای یاساعتی ویا چند روز طول بکشد اما فهم ذهنی_حصولی وسپس بیان مفهومی_زبانی آن ادراک حضوری روزها ویا ساعتهای به طول انجامد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ روح بخاری_۲
#ملاصدرا مانند ساير حكماء مساله وساطت #روح_بخاری ميان نفس و بدن را پذيرفته و بلكه اين مطلب را كه نفس ناطقه با واسطه روح بخاری در بدن تصرف ميكند آنقدرواضح و روشن ميداند كه آن را بینياز از اثبات و اقامه برهان برمیشمارد. #صدرالمتألهين بر اين باور است كه روح بخارى جسم لطيف گرم و شفافی است كه از لطافت اخلاط اربعه دربدن حاصل میشود و سرچشمه آن تهيگاه جانب چپ قلب است و آن را روح حيوانى نيز مینامید.
روح بخاری حامل همه قوای نفس انسانی و خليفه آن است.وبه واسط عروق و رگها در سراسر بدن منتشر شده است. لذا هر عضوی از اعضای بدن كه اين روح در آن سريان دارد زنده است و هر عضوی كه از اين روح بیبهره بماند خواهد مرد.
نتيجه آنكه برهان فلسفی ما رابه اين مسئله رهنمون میکند كه وجود مرتبهای جسمانیلطیف که بيشترين مناسبت را با تجرد داشته باشد جهت برقراری ارتباط ميان نفسو بدن ضرورت دارد.
اساسا نفس فقط بـه جسمی ميتواند تعلق بگيرد که لطیف وبه دوراز تکاثف باشد و بيشترين مناسبت را در بين اجسام با عالم مجردات داشته باشد.
مصداق چنين مرتبهای ازجسم بر اساس علم طب قديم روح بخاری بوده و شايد بتوان درعلم جديد مصداق بهتری برای آن يافت.
دكتر ابوالقاسم پاكدامن دانشيار و متخصص جراحی عمومی وجراحی قلب و عروق، ودكتر محمدرضا غفاری استاديار وجراح دندانپزشك، كه در ترجمه كتاب قانون ابن سینا، تهیه حواشیها و پاورقی ها و مقايسه برخی از موارد با پزشكی مدرن را بر عهده داشتهاند، روح بخاری مورد نظر ابن سینا را به صورت نوعی انرژی كه توسط عروق خونی حمل ميشود توضیح میدهند.
شايدبتوان با اعتماد به يافته های علم پزشكی جديد به جای روح بخاری كـه درطب قديم لطيفترين بخش بدن پنداشته ميشد، امواج الكتريكی بسيار ضعيفی كه به صورت پيامهایی، در شبكه های عصبی منتشر و در همه اعضا و جوارح بدن ردو بدل ميشود را به عنوان آن بخش جسمانی از بدن كه در نهايت لطافت بوده و بيشترين مناسبت را با عالم تجرد دارد قرار داد.
البته بايد توجه داشت كه اگر روزی دانشمندان به چيزی لطيف تر از امواج الكتريکی موجود در اعصاب بدن پیببرند و نقش آن را درتدبير بدن و اعضاوجوارح آن تبيين كنند فيلسوف به راحتی همان امر جديد را واسطه ميان نفس و بدن معرفی میكند؛ زيرا برای فيلسوف، اين مساله اهمیتی ندارد كه مصداق واسطه نفس و بدن كدام است.آنچه برای وی اهميت دارد چيزی است كه برهان فلسفی اثبات كرده و غير قابل انكار است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ تهافت التفکیک_۱
مرحوم #حاج_میرزا_جواد_آقا_تهرانی از بزرگان #مکتب_تفکیک در کتاب #عارف_و_صوفی_چه_میگویند در بیان نقد روش عرفا مبنی بر استفاده از کشف وشهود میگوید:
[ هرگز شخص عاقل بصیر نمیتواند به نفس مکاشفه (ولو صدها مکاشفه برای خودش حاصل شود) در معارف الهی خاصه مهمترین مسائل(که توحید است) اعتماد بنماید بلکه باید به آنچه در قرآن میزان و مرجع و حجت در کشف حقایق و معارف است (که قرآن و حدیث باشد) رجوع نماید_ص198_ ] لازم به ذکر است که اهل طریقت مطلق مکاشفه را حجت ندانسته وآنچه با اصول شرع وعقل منطبق باشد را قابل استناد میدانند لذا مکاشفات رابه دو نوع شیطانی وحقانی تقسیم کرده و کشف حقانی را صواب دانسته. البته مرحوم تهرانی به این موضع عرفا آگاه است و مطالبی دراین باب از قول آنها نقل میکند:
[ از آنچه #صدرالمتالهین نقل فرموده است از عرفایی چون #محی_الدین_عربی و #صدرالدین_قونوی معلوم میشود که درحقیقت آنان میگویند که نفس مکاشفات و مشاهدات به تنهایی و بدون انطباق با قرآن و حدیث موجب علم به حقانیت مطلب مشهود نمیشود_ص198_]
ایشان در ادامه سخن #قیصری را نقل کرده که میگوید:
[ میزان عام برای تمیز صواب از خطا (در کشف وشهود) قرآن وحدیث است ]
مرحوم تهرانی در ادامه میگوید:
[ #لاهیجی شارح #گلشن_راز بعد از ذکر واقعه و مکاشفهای از خودش که در آن مکاشفه حتی همه عالم را از نور و یک رنگ دیده و جمیع ذرات موجودات را به کیفیتی و خصوصیتی انا الحق گویان مشاهده نموده است اقرار میکند که:
( تصدیق این چنین مکاشفات بی آنکه به دلیل نصی(قرآن وحدیث) مدلل باشد مشکل است) ]
در ادامه مرحوم تهرانی نیز همصدا با عرفا آن علم و مطلبی را حجت میداند که منطبق با شرع وعقل باشد:
[ مشخِص حق از باطل در باب معارف الهی ...تنها یکی عقل است و دیگر قرآن است و حدیث که صدور و دلالتش معلوم باشد و تا مطلب منتهی به یکی از این دو حجت نشود ما را نسزد که کورکورانه از احدی... تقلید و پیروی بنماییم_ص198_]
اما نکته مهم این است...با آنکه مرحوم تهرانی با اهل طریقت بر سر حجیت کشف وشهود به ملاک صدق واحدی جهت سنجش مکاشفات باطل از صواب میرسد و هر دو طرف بر میزان بودن قرآن وعقل تاکید میکنند اما ایشان همچنان بر موضع رد ونقد اهل شهود باقی مانده و تیغ نقد را غلاف نکرده و هرنوع مکاشفه صاحبان شهود، چه شیطانی وچه حقانی را باطل میشمارد ومیگوید:
[ ما را نسزد (بلکه جایز نبود) که کورکورانه از احدی به نام فیلسوف، عارف، ولی، واصل، مرشد و غیرذالک...استرشاد و تقلید و پیروی بنماییم ولو با دهها خواب و صدها امور دیگر از سنخ خواب (که حق و باطل و شیطانی و رحمانی غیر ممتاز دارد، به نام مکاشفه و واقعه و الهام و واردات و غیرذلک) مطلب تایید گردد_ ص200_]
اما جالب تر آن است که ایشان به مکانیسم کشف وشهود و بیان انواع واقسام آن در نگاه عرفا اشاره کرده وکلام آنان مبنی براینکه هر شهودی صحیح نیست و سالک باید مراتبی راطی کند تا کشف او مصیب حق از باطل باشد را هم ذکر کرده اما در انتها روش شهودی را باطل واهل طریقت را به حسب استفاده از آن نقد میکند.
اما باید پرسید دلیل این تناقض وتهافت در نگاه و کلام مرحوم تهرانی چیست؟؟
با اینکه ایشان از قول عرفا تصریح میکند که هر کشفی صواب نبوده واساسا مشاهدات به دوقسم شیطانی وحقانی تقسیم میشوند وتا آنها را به نص دینی (قرآن وروایات) عرضه نکنیم حجیت نداشته ومصیب نمیباشند ( و البته خود مرحوم تهرانی هم انطباق هر مطلبی با عقل وشرع را لازم میداند) اما بازهم به نقد وابطال کشف وشهود صوفیه و عرفا پرداخته ومیگوید:
[ حاصل اینکه مکاشفات به تنهایی برای شخص عاقلِ بصیر در ثبوت امری آن هم مهمترین مسائل معارف (که توحید است) هرگز مدرک و دلیل نخواهد شد_ص 201_]
ظاهرا ایشان موفق به خرق تعصبات فکری نشده و نتوانسته از مشهورات تفکیکی فراتر رود لذا باور نمیکند که شهود عرفا مصیب حق وحقیقت باشد... با آنکه به تصریح اعاظم وفحول طریقت هر کشفی باید منطبق با عقل وشرع باشد وگرنه قابل استناد نیست...وخود ایشان هم چنین موضع وملاکی را قبول دارند... اما در نهایت در نقد روش عرفا وصوفیه قلم فرسایی کرده و آنها را باطل دانسته است.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
فلسفه نظری
╭──────────────── ꧷ 🔻 درباره #چشم_زخم_۲ ( اَصابت العین_اِزلاق البصر ) #محسن_بهرامی ╰๛---๛---๛--- ‑
🔻 درباره چشم زخم_۳
#ملاصدرا در کتاب المبدأ و المعاد تصریح کرده است که برخی نفوس در قوه وهمیه بهحدی میرسند که میتوانند در مواد خارجی تأثیر بگذارند و #چشم_زخم نیز به همین مقوله تعلق دارد.
#صدرالمتالهین مساله چشم زخم یا اِزلاق البصر را در بحث نبوات فلسفه مطرح میکند.
پرسش مهم این است که چگونه انبیاء و اولیای الهی در طبیعت خارج واعیان موجودات تاثیر میگذاشتند؟؟ و اموری چون:
اِنفلاقِ بحر (شکافتن بحر)
انفلاق جبل و ولاده ابل (شکافتن کوه و ولادت شتر توسط حضرت صالح)
ویا شق القمر از آنها صادر میشد؟؟
#صدرا در پاسخ میگوید این مسائل جزء تاثیرات نفس ناطقه نبی و ولی الهی بر اعیان و عالم خارج میباشد.
به این معنا که کل عالم خارج به مثابه جسم وبدن انسان کامل است که بوسیله قدرت فعاله نفس در هر قسمتی میتواند تصرف کند.
#صدرا در ادامه بحث قدرت نفس انسان در تاثیر بر خارج را مطرح میکند و اینکه چشم زخم نیز یکی از مواردی است که میتوان به عنوات قدرت واهمه نفس بر تاثیر در عالم خارج یاد کرد، این تصرف در خارج جزء نبوات عقل عملی اولیاء و انبیاء الهی است.
لذا نفس مهذب ایشان مصداق عبودیت
واقعی خداوند و این روایت امام صادق(ع) است که:
العبودیة جوهرة کنهه الربوبیة
جوهر وحقیقت عبودیت وبندگی خداوند اینه که انسان رب و پرورش دهنده موجودات عالم میشود ودر آنها قدرت تصرف پیدا میکند.
لذا ازلاق البصر هم جزء همین تاثیرات فعاله نفس بر خارج است که حد اعلای این انشائات انفسی نزد انبیاء میباشد.
#محسن_بهرامی
╰๛---๛---๛---------------
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻معاد جسمانی و منتقدان
نظریه #معاد_جسمانی #ملاصدرا با ویژگیهای بدیع و مطلوبش مورد پذیرش بسیاری از متفکران بعد از وی واقع شد و حتی در نظریات جدیدتری مانند نظریه #ملا_علی_مدرس_زنوزی از آن استفاده شد. اما بداعت مبانی آن از سوی منتقدین #حکمت_متعالیه مورد رد و انکار قرار گرفت تا جایی که افرادی مانند #حکیم_میرزا_ابوالحسن_جلوه و #ضیاء_الدین_دری_اصفهانی در صدد برآمدن تا مآخذ و منابع اقوال #ملاصدرا در کتب حکمای سلف را بیابند، زیرا به اعتقاد آنها #صدرا در آثارش به انتحال و نوعی سرقت علمی از گذشتگان پرداخته است.
ضیاءالدین دری در ترجمهای که از کتاب
"نزهة الارواح" #شهرزوری دارد نتیجه تفحصات خود از کتب #صدرالمتالهین را اینگونه بیان میکند:
(معلوم شد که لااقل دو ثلث این کتاب "الاسفار الاربعه" مسلماً عبارات قوم است و نویسنده محترم به خود نسبت داده است و اسم کتاب را نمیبرد... قسمت اول کتاب غالباً از "الفق المبین" میرداماد است، قسمت دوم کتاب بیشتر از "المباحث المشرقیه" و "شرح المقاصد" است، غالب قسمت سوم از مصنفات میرصدر شیرازی و محقق دوانی است و قسمت چهارم در خصوص معاد از مصنفات غیاث الدین منصور پسر میرصدرالدین است.)
بر این اساس دری اصفهانی کوشیده است تا با ریشه یابی مبانی و مقدمات نظریه ملاصدرا در اقوال و آرای حکمای متقدم بدیع بودن را از آن بزداید و در نتیجه نظریه معاد جسمانی صدرالمتالهین را انتحال و رونوشتی از آراء #غیاث_الدین_منصور_دشتکی در کتاب "حجة الکلام" وی دانسته است.
البته این نکته قابل بیان است که گرچه صدرا بخش اعظم کتاب "حجة الکلام" دشتکی را عیناً و بدون ذکر نام مولف در کتب خود ذکر کرده است اما این امر به معنای اخذ نظریه غیاث الدین منصور و انتحال و سرقت علمی توسط ملاصدرا نمیباشد، زیرا غیاث الدین منصور دشتکی و صدرالمتالهین در معاد جسمانی با هم اختلاف مبنایی و جوهری دارند وبراساس همین مبانی متفاوت و در عین استفاده از عبارات مشابه به نتایج مختلفی دست یافتهاند.
اساساً ملاصدرا نظریه ابتکاری غیاث الدین منصور در باب معاد جسمانی را مورد نقد و مناقشه قرار داد واشکال تناسخ را بر آن وارد دانسته است. وی با تمسک به مبانی ابتکاری خود در #حکمت_متعالیه برهانی فلسفی بر اثبات معاد جسمانی اقامه نمود و بسیاری از مطالب و عبارات دشتکی را بدون ذکر نامی از او مورد نقد وبررسی قرار داده است.
براین اساس با اینکه نظریه غیاث الدین منصور و ملاصدرا در باب #معاد_جسمانی دارای اختلافات مبنایی هستند اما معلوم نیست که چرا ضیاءالدین دری، صدرالمتالهین را متهم به انتحال و تکرار عینی مباحث غیاث الدین منصور میکند؟؟ #شهید_مطهری نیز با اشاره به سخنان ضیاءالدین دری اصفهانی اظهار تعجب نموده که چگونه وی متوجه نشده است که آنچه صدرا در الهیات در باب معاد جسمانی گفته با آنچه دیگران بیان کردهاند تفاوت بسیار دارد. شهید مطهری در ج۳ کتاب مقالات فلسفی به منظور اثبات بداعت مبانی صدرایی شماری از آنها را مطرح کرده و با آراء حکمای متقدم مقایسه نموده است.
👤 #محسن_بهرامی
╰๛---๛---๛---------------------
⌜@falsafeh_nazari⌟