✅ توبه صدرا
به شخصه معتقدم دعوای فلسفه ومخالفان فلسفه یک دعوای صرفاطلبگی است وآنچنان جدی نمیباشدکه بخواهیم یک گروه راباعنوان مکتبی مجزا ازسایرین معرفیکنیم.فضلا که طرح این دعاوی بیرون ازظرف علمی خویشوبه نحوناقص ودربین غیراهل فن، چیزی جز احداث خصم وتداوم جدل نخواهد بود.اگرمعارف الهی به دقت مطالعه شود،خواهیم فهمیدکه معارف دینیحاوی روش ومنش استدلالی_فلسفی وذوقی_عرفانی میباشد.وهمچنین هیچ فیلسوف مسلمانی درطرح وبحث مباحث خویش بیتوجه وبیتفاوت به معارف وحیانی نمیباشد.
رحمت خداوندبر روح پاک استاد #محمدرضا_حکیمی که آثار ایشان درطرح وبسط معارف شیعی تاثیرگذار بوده است.قویا معتقدم آثارایشان،مهم و قابل استفاده میباشد،امامنزلت استادنباید مانع از طرح انتقادات علمی به ایشان شود.از جمله نکات مهم،نحوه مواجهه ایشان بافلسفه وعرفان بوده است.گویا ایشان ارتکازا فلسفه رانقیض دین میدانستند،که جماعت فیلسوف،سعی درچسباندن آن به دین داشتهاند. تاآنجا که دراین التقاط موفق شدهاندموجبات فسادوخسران معارف دینی رارقم زده وآنجاکه پیش نرفتهاند حسب الطاف الهی مرزهای شریعت ازخرق وهدم درامان مانده است.لذا گاها برخی از اهل فلسفه مستبصرشده وبه جفای خویش اذعان کرده وطلب استغفار از گناه خویش کردهاند. دراین راستامطلبی ازایشان در سایت فرداودیگرسایتهاوخبرگزاریها منتشرشده بودکه جناب حکیمی درباره #ملاصدرا گفته بودند:
«خود ملاصدرا اواخرعمرکتاب کوچکی داردبه نام«الحکمه العرشیه»که آن راپس ازاسفار نوشته است.اودرآن از اسفارنام برده وازاین اثرفوقالعاده وستودنی خویش استغفارمیکندومیگوید: خدایادرکتاب مطالبی است که به دین وسنت پیامبرضررمیرساند. جمله اوخبریه است نه شرطیه.نمی گویداگردرکتاب مشکلی بودمن استغفارمیکنم،میگویدچنین چیزی هست واستغفارمیکنم.»
اما اصل عبارت ملاصدراچنین است:
🔻«يقول هذا العبد الذليل إني أستعيذ بالله ربي الجليل في جميع أقوالي وأفعالي ومعتقداتي ومصنفاتي من كل مايقدح في صحة متابعة الشريعة التي أتانا بهاسيدالمرسلين وخاتم النبيين عليه وآله أفضل صلوات المصلين أويشعربوهن بالعزيمة و الدين أوضعف في التمسك بحبل المتين لأني أعلم يقيناأنه لايمكن لأحد أن يعبدالله كماهوأهله و مستحقه إلابتوسط من له الاسم الأعظم وهو الإنسان الكامل المكمل خليفة الله بالخلافة الكبرى في عالمي الملك والملكوت الأسفل والأعلى ونشأتي الأخرى والأولى»
🔻حاصل معنی آنکه: (من به خداوند پناه میبرم از اینکه درهمه گفتارها، کردارها،پندارها ونوشتارهایم چیزی وجودداشته باشدکه درصحت پیروی شریعت ختم المرسلین اشکال وایرادی واردکند یا حتی به صورت ضمنی بخواهد احکام قطعی الهی و در یک کلام دین خدا راسست نموده ودر تمسک به حبل المتین( ولایت انسان کامل) ایجادضعف کند،چون به طور قطعی و یقینی میدانم: عبادت خداوند آن گونه که او سزاوار آن است برای احدی ممکن نیست مگر به واسطه صاحب اسم اعظم که همان انسان کامل مکمل و خلیفه الله در دو عالم ملک وملکوت و دو نشأه دنیا وآخرت است.)
چنانچه در متن فوق آمده #ملاصدرا سعی درمعرفی شخصیت خود و زدودن هرگونه اتهام بیاعتنایی به دین و ولایت انسان کامل معصوم ازخود است. اما این مطلبی که #صدرا میگوید کجا!! وآن مطلب آقای #حکیمی (مبنی بر اینکه مقدمه کتاب حاوی توبه نامه واستغفار #صدرالمتالهین از #فلسفه است) کجا؟!
حقیقتا چرا ایشان «استعیذ» را «استغفر» خوانده است؟!!
پاسخی که بنده به آن رسیدم این است که ایشان تحت تاثیر ذهنیتی که نسبت به فلسفه وعرفان داشته اینگونه عبارتهای صریح و روشن را آنطور که خودشان میخواستند معنا کرده وچنین نسبتی به #صدرا داده ومیگوید: ایشان از کتاب اسفار خود استغفار کرده و اقرار نموده که مطالبی که در آن آورده بر خلاف دین خداست!!!
شاگردان ودوستداران مرحوم #استاد_حکیمی در ترویج کتابها ومطالب ایشان باید بدین جنبههای کلام ایشان التفات داشته باشند تا ناخواسته موجبات ترویج کلام غیرحقیقی نشوند.
رحمت خداوند بر تمام دغدغهمندان معارف اهل بیت(ع)...
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅قرآن،عرفان،فلسفه
درباب #فلسفه ازدوحیث میتوان سخن گفت: روش فلسفی و علم فلسفه
فلسفه عبارتاست از: خردورزی استدلالی درباره وجود به نحوکلی.براین اساس فلسفه پیش ازآنکه علم باشد،یک سنخ مواجهه باعالم ویک نوع نگاه به موجودات وهستی میباشد.چنانچه انسان سعی کندازمجرای قواعدعقلی پیرامون هستی وحقیقت عالم فکرکند فعل او رانگاه وروش فلسفی گویند.امادرطول زمان سعی شدکه این نوع نگاه به یک علم مدون باقوانین مشخص وقواعد متعین تبدیل شود. لذا بامساعی ارباب فکرواصحاب نظر علمی به نام فلسفه شکل گرفت.
به موازات این دوتلقی،مخالفین ومنتقدین فلسفه به دوگروه تقسیم میشوند.گروه اول انتقاداتی به #علم_فلسفه دارند. البته انتقادات این گروه به مثابه رشدوتکامل فلسفه میباشد.وگروه دوم باسنخ نگاه فلسفی وبالتبع باعلم فلسفه مخالف میباشند.
#مکتب_تفکیک جزء گروه دوم است.
یکی از روشهای
#استاد_محمدرضا_حکیمی در جهت نقد روش وسنخ نگاه فلسفی،استناد به مسلماتعندالخصم است. یعنی ایشان سعی کرده شواهدیاز کلام خودفیلسوفان درجهت اثبات نقض ونفی نگاه فلسفی ارائه کند.ازجمله استنادبهکلام #علامه_طباطبایی درجهت عدم جمع بین #قرآن و روش #فلسفه و#عرفان است. ایشان درکتاب (مقام عقل)اعتقاد داردکه مرحوم علامه قائل به جدایی دین وفلسفه وعرفان بوده.
#حکیمی دراین باره میگوید:
(این طرز فکرخاص اصحاب مکتب تفکیک نیست اهل نظروابتلامیدانند دین ماهیةً و منشاءً چیزی است وفلسفه چیزی وعرفان چیزدیگر.ازاینگونه اعترافات صریح از سوی پختگان اهل فن بسیاراست ازجمله علامه طباطبایی ایشان کسانی راکه در صددجمع بین فلسفه وعرفان ودین بر آمدهاند رابه چهاردسته تقسیم میکند: اول_کسانی که خواستندمیان ظواهردینی وعرفان جمع کنندمثل ابن عربی.
دوم_کسانی که خواستندبین فلسفه وعرفان جمع کنندمثل فارابی وسهروردی سوم_کسانی که خواستندمیان ظواهر دینی وفلسفه جمع کنندمانندقاضی سعید چهارم_کسانی که خواستندمیان همه یعنی فلسفه،دین وعرفان جمع کنندمثل ابن سینا وصدرالمتالهین وسپس درباره حاصل تلاش وکوشش این چهاردسته میفرماید: با وجودهمه این تلاشهااختلاف ریشهای میان این سه طریق(فلسفه،عرفان،دین)به قوت خودباقی است وکوششهای فراوانی که برای ریشه کن کردن این آتش به عمل آمده نتیجهای نداشته جز ریشهایتر شدن این اختلاف وشعلهورترشدن آتش ناسازگاری بطوریکه دیگردرمانی برای آن نمیشود مانندمرگ که درمانی ندارد.این سخن صریح یکی ازبزرگان وشارحان فلسفه اسلامی است وحجتی است برای کسانی که به فلسفه نگاهی سطحی اندیشانه و تعصب آلود دارند شایدکه متنبه شوند.)
🔻اما اصل سخن #علامه_طباطبایی درجلد پنجم کتاب #تفسیر_المیزان چنین است:
(بالجملة فهذه طرق ثلاثة فى البحث عن الحقائق والكشف عنها: الظواهر
الدينية وطريق البحث العقلى وطريق تصفية النفس،أخذبكل منهاطائفة من
المسلمين على مابين الطوائف الثلاث من التنازع والتدافع وجمعهم فى ذلك
كزوايا المثلث.)
مرحوم #حکیمی عبارت«الطوائف الثلاث » را به «الطـرق الثلاثـة» ترجمـه
كرده است.به عبارتی علامه میفرمايد: «جمع ميان ظاهرگرايان،فيلسوفان وعارفان»ممكن نشده و
نخواهدشد.درحالی که مرحوم حكيمى ترجمـه كرده اند:«جمع ميان ظواهردین، عرفانوبرهان»ممكن نشده ونخواهد شد.
به عبارتی مرحوم علامه بین مقام ثبوت واثبات تفکیک قائل شده وفرموده: در مقام ثبوت وآنچه درعالم خارج محقق شده این است که طايفههای سه گانه، یعنی: فقهاومتکلمین، فیلسوفان واهلمنطق، عارفانواهل تصوف، افراد وارباب این سه طریق اختلافاتشان زیاد است ودر طول تاریخ بایکدیگر نزاع داشتند.ونتوانستهاند به یک توافق کلی دست یابند. به عبارتی سخن علامه پیرامون مقام اثبات نیست یعنی نمیگوید که: خود طرق سهگانه یعنی ظواهردین با طريق بحث عقلى وطريق تصفيه نفس بایکدیگر غيرقابل جمع اند. مرحوم علامه در تکمیل سخن خود میگوید:
(وقدعرفت أن الكتاب يصدق من كل من الطـرق ماهـوحق وحاشاأن يكون
هناك باطن حق ولايوافقه ظاهره وحاشا أن يكون هناك حق من ظاهر أو بـاطن
والبرهان الحق يدفعه ويناقضه.....امكان ندارد(حاشا)كه ظاهروباطن قرآن باهم نسازندياظاهروباطن، مخالف برهان عقلى باشند.) یعنی اگر مرحوم حکیمی به این قسمت دوم کلام مرحوم علامه توجه میکردند دچار چنین خلط مهمی نمیشدند.
جالب اینجاست که باآنکه علامه در قسمت دوم صراحتا ظواهردین وطریق عقلی وطریق ذوق وشهود را بایکدیگر قابل جمع میداند بازهم جناب حکیمی به کلام خود پافشاری میکند ومیگوید:
(اختلاف ريشهای ميان اين سه
طريق(فلسفه، عرفان و دين)به قوت خود باقى است)!!!!
این بیان نشان دهنده آن است که مرحوم حکیمی بیش ازآنکه دعو فهم وتفسیر سخن علامه را داشته باشد در صدد اثبات نگاه تفکیکی خود بوده است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari