═✧❁﷽❁✧═
💠#شرح_حدیث
💐| مولانا امیرالمومنین عليه السلام:
📜 |شُكرُ العالِمِ عَلى عِلمِهِ عَمَلُهُ بِهِ وبَذلُهُ
. مُستَحِقِّهِ
📚|غررالحكم حدیث۵۶۶۷
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═✧❁﷽❁✧═
🎥| #کلیپ_کوتاه
استاد فاطمی نیا حفظه الله: چه کار کنیم وقت کم نیاریم؟
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
═✧❁﷽❁✧═
📜| #همای_رحمت
🎬| قسمت 9⃣
📌📍| لینک قسمت هشتم:
https://eitaa.com/fanose_shab/3404
🔰 لبهایم خشک شده بود. چقدر امروز هوا گرم شده این مدت مدام باران باریده بود و هوا خیلی خوب بود، 😕
🌤 همین امروز که من از خانه بیرون آمدم، انقدر گرم شده است. خدا هم با من لج کرده و دارد من را آزار میدهد.
😇در همین افکار بودم و سرم را بالا گرفتم و گفتم:
آ خدا 🙄 دستت درد نکنه تو که از اول هم با ما لج بودی چیز جدیدی نیست اینم روش. انقدر هواتو گرم کن که بشه انگاری جهنم ما که دیگه پوستمون کُلُفت شده، آب دیده شدیم.😏
🚶♂به سمت خانه حرکت کردم.
😳در مسیر دوباره همان پسره را دیدم که با عجله رد شد و رفت❗️ تعجب کردم جریان چیه این پسره مشکوک میزنه معلومه چیکار میکنه⁉️ اصلا این مدت اینو تو این محله ندیده بودم.
🧐خواستم دنبالش بروم و ببینم چکار میکند.
پیش خودم گفتم: که چی؟ از بیکاری فضول محله شدی⁉️
♨️برو خونه یه لیوان آب بخور تا خفه نشدی
✨مادرم داشت قرآن میخواند و آبجی هم مشغول آماده کردن ناهار برای من بود.
👕لباسهایم را عوض کردم و به آشپزخانه رفتم.
آبجی: کجا بودی از صبح؟ مگه کلاس مجازی نداشتی⁉️
🤷♂با بیحوصلگی گفتم: بیرون کار داشتم. کلاس هم نداشتم. امری بود⁉️
خواهرم: چته با کی دعوات شده نرسیده با من اینجوری حرف میزنی؟😤
😏بی محل از کنارش رد شدم و از یخچال یک بطری آب برداشتم و سر کشیدم
خواهرم: حمید❗️ با لیوان آب بخور بطری رو دهنی کردی
➖دلم نمیخواد، تو از ین بطری آب نخور
🌀خواهرم که دید اعصاب ندارم از آشپزخانه خارج شد و رفت توی اتاق کنار مادرم مشغول دفتر و کتابش شد. او هم دانشجو بود و کلاسهای دانشگاه را مجازی میگذراند.
🛏به اتاق رفتم و یک بالشت گذاشتم و خوابیدم.
مادر: حمید❗️ مامان چیزی شده؟ از دیروز انگار حالت عوض شده اخمهات تو هم رفته و خیلی حرف نمیزنی از صبح رفتی بیرون و حالا هم ناهار نخورده خوابیدی😔
#کرونا
#داستان
#اسلام
📍این داستان جذاب ...
♨️#ادامه_دارد....
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
1_382535969.mp3
11.62M
🎙| #کتاب_صوتی
📕|کتاب #سلام_بر_ابراهیم جلد ۱
🎬| قسمت 0⃣1⃣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═✧❁﷽❁✧═
💠#شرح_حدیث
💐| پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
📜 | أفضَلُ العَمَلِ أدوَمُهُ وإن قَلَّ
📚| تنبيه الخواطر ج۱ صفحه۶۳
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═✧❁﷽❁✧═
🎥| #کلیپ_کوتاه
📰اخبار برزخی از مرد برزخی را #ببینید
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
═✧❁﷽❁✧═
📜| #همای_رحمت
🎬| قسمت 🔟
📌📍| لینک قسمت نهم:
https://eitaa.com/fanose_shab/3410
-چیزی نیست مامان خیالت راحت، تو فکر اینم که یه کاری پیدا کنم همین 🙂
مادر🧕: توکل بخدا پسرم.
فکر کردم چی شده❗️ فعلا که هنوز پسنداز داریم یک ملیون یارانه هم گیرمون اومده منم که دوباره خورده خورده مشغول کار شدم یکی دوتا لباس آوردن بدوزم 👚
-به هر حال آخرش چی منم باید یه کاری پیدا کنم⁉️
🧕: نگران نباش خدا بزرگه 😌
نیشخندی زدم و گفتم: آره خیلی بزرگه امروز یک چشمهاش رو دیدم فقط زورش به ما میرسه 😒
مادر: وا مگه چی شده❓
☔️هر روز بارونی بود و خنک، همین امروز ما رفتیم بیرون خیابونا از شدت گرمای آفتاب انگار جهنم شده بود.☀️
خدا انگار با ما لج کرده. 😏
مادرم خندهای کرد و گفت: این چه حرفیه پسرم⁉️ تو مثلا دانشجوی این مملکتیهاااا،
⌚️نگاهی به ساعت کردم، ساعت 2و نیم بود. با خودم گفتم حدود ساعت 4ونیم دوباره برم ببینم جایی کاری پیدا میشود یا نه❗️
به آشپزخانه رفتم و مشغول خوردن غذا شدم. خیلی گرسنه بودم. نمیدانم این آبجی و مامان چجوری از صبح تحمل میکنند⁉️
🚪در همین حین درب خانه به صدا در آمد خواستم بروم در را باز کنم که مادرم پیشدستی کرد و در حالی که چادرش را سرش میکرد به سمت در رفت. 👀
بعد از چند لحظه که مادرم آمد داخل.
🤔سوال کردم مامان کی بود⁉️
مادر🧕: یکی از همسایهها بود، گفت اگر میتونم برای دوخت ماسک بهشون کمک کنم.🤔
❌لازم نکرده واسه کسی کار مفتی انجام بدی. میخواستی بگی نه نمیام 😒
مادر🧕: گفتم بذار فکرام بکنم خبر میدم.
بعد از خوردن ناهار ؛گوشیم را برداشتم و مشغول چک کردن پیامها شدم.
👨🎓یکی از همدانشگاهیها که پسر مذهبی بود و کلیپ آن پسر کانادایی را برایش فرستاده بودم، پیام داده بود. 📬
🤦♂حوصلهاش را نداشتم و اصلا از هرچی مذهبی هست، حالم بهم میخورد. اما انتهای پیامش که در صفحه نمایش افتاده بود، من را کنجکاو کرد.🙄
✍نوشته بود: حمید داداش، یافتمش
صفحه پیامهایش را باز کردم و دیدم یک کلیپ و یک متن برایم ارسال کرده است.
📽 کلیپ همان پسر کانادایی.
زیرش نوشته بود:
👇👇👇
✅ رفع یک سوتفاهم
چند روز پیش «مداد» خبر داد که جمعی از نیکوکاران کامیونیتی ایرانیان مونترال اقدام به تهیه چند ده سبد خواربار کردهاند تا در این روزهای سخت بین آنهایی که نیاز دارند، توزیع شود. پس از دریافت دهها درخواست، توزیع این بستهها شروع شد و در مجموع ۶۳ سبد خواربار بین متقاضیان توزیع گردید. گویا یکی از همشهریانی که این بسته را تحویل گرفته بودند تصور کردهاند این مواد غذایی بخشی از کمک دولت کانادا است. 😅
#کرونا
#داستان
#اسلام
📍این داستان جذاب ...
♨️#ادامه_دارد....
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
1_382539457.mp3
13.3M
🎙| #کتاب_صوتی
📕|کتاب #سلام_بر_ابراهیم جلد ۱
🎬| قسمت 1⃣1⃣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
═✧❁﷽❁✧═
💠#شرح_حدیث
💐| مولانا امیرالمومنین عليه السلام:
📜 |رِضاكَ عَن نَفسِكَ مِن فَسادِ عَقلِكَ
از خود راضى بودن، نشانه تباهى عقل توست
📚|غررالحكم ح ۵۴۱۲
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═✧❁﷽❁✧═
🎥| #کلیپ_کوتاه
🍰شیرینی را دیرتر بخور!
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
📜| #همای_رحمت
🎬| قسمت 1⃣1⃣
📌📍| لینک قسمت دهم:
https://eitaa.com/fanose_shab/3417
😑 در این مدت مثل اصحاب کهف از بس در خانه بودم دیگر از بیرون و ماجراهای اطرافم هیچ اطلاعی نداشتم.
فقط گاهی نانوایی سر کوچه و سوپری محله، میرفتم و بر میگشتم. 🚶 فکر کنم بخاطر رعایت هشتک در خانه بمانیم یک جایزه باید به خانواده ما بدهند.😅
⏰ساعت چهار شده بود.
👕 دوباره لباس پوشیدم و از خانه خارج شدم.
جلوی مسجد که رسیدم چیز عجیبی دیدم. درب مسجد باز است😳
مگر نماز جماعت و مسجد و اینها ممنوع نشده بود⁉️ در همین افکار بودم که دوباره همان پسره را در کوچه دیدم بسرعت به سمت انتهای کوچه حرکت میکند و چیزهایی را در یک پلاستیک مشکی گذاشته و با احتیاط میبرد❗️
🤔 تصمیم گرفتم این بار دنبال سرش بروم و ببینم این چکار میکند که انقدر در این کوچه بدو بدو دارد و اینور و آنور میرود.
🚶♂پشت سرش رفتم، خانه ما ابتدای کوچه بود و بعد یک کوچه باریک قدیمی و بن بست بود. داخل یکی از خانه های انتهای کوچه شد صبر کردم، بعد که داخل خانه رفت، پشت سرش تا جلوی درب خانه رفتم.🚶♂️🚶♂️
♦️ دیوارهای خانه، قدیمی و کاه گِلی بود و دربی قدیمی و چوبی داشت. به خانه که نگاه میکردم یاد خانه جادوگرها و فیلمهای ترسناک میافتادم.
😬از اینکه وارد خانه بشوم ترسیدم که مبادا کار خلاف میکنند و من هم در خانه گیر بیفتم⁉️
اما هر طور که شده وارد اون خانه شدم....
تا اینکه😱
#کرونا
#داستان
#اسلام
📍این داستان جذاب ...
♨️#ادامه_دارد....
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
Part12_سلام بر ابراهیم ج1.mp3
11.81M
🎙| #کتاب_صوتی
📕|کتاب #سلام_بر_ابراهیم جلد ۱
🎬| قسمت 2⃣1⃣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
═✧❁﷽❁✧═
💠#شرح_حدیث
💐| امام صادق عليه السلام:
📜 |إنَّ خَيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأِبنائِهِم الأدَبُ لاَ المالُ
بهترين ارثى كه پدران براى فرزندان باقى مى گذارند ، ادب است نه ثروت
📚|الكافى جلد۸ / صفحه۱۵۰
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═✧❁﷽❁✧═
🖌|#قلم_مطهر 2⃣
🔵 خطایی همگانی هنگام دعا به درگاه الهی
🎙|استاد#شهید_مطهری (ره)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
📜| #همای_رحمت
🎬| قسمت 2⃣1⃣
📌📍| لینک قسمت یازدهم:
https://eitaa.com/fanose_shab/3422
وارد خانه که شدم حیاط قدیمی و زیبا با باغچههای پر گل و حوض آبی رنگ دیگر آن ظاهر ترسناک قدیمی را نداشت.
در حال تماشای اطراف بودم که پسره با سرعت از کنارم رد شد پیرزن صدایش کرد و گفت:
مسعود❗️ مادر، این پسر جوان جلوی درب خانه بود ببین مشکلش چیه⁉️
و به داخل ساختمان رفت.
پسره که الان میدانستم اسمش مسعود است رو کرد به من و با مهربانی دستش را روی شانه من گذاشت و گفت:
خب داداش بفرمایید در خدمتم.
اما من هنوز گیج بودم و نمیدانستم دقیقا در آن خانه چه خبر است و محو نگاه کردن به اطراف بودم و به بستههایی که گوشه حیاط چیده شده بود نگاه میکردم. با دستی که به شانهام خورد به خودم آمدم و گفتم: چی گفتید⁉️
مسعود: گفتم در خدمتم چیزی میخواهید
⁉️😊سوالات و کنجکاوی داشت دیوانهام میکرد باید سر درمیآوردم که در این خانه چه خبر است.🤔
سینهام را صاف کردم و گفتم:
راستش کنجکاوی من را به این سمت کشاند. همین😕
مسعود خندهای کرد و گفت:
معمولا این کنجکاویها رو خانمها دارن😅
بهم برخورد و رویم را به سمت در چرخاندم که بروم...
با دستش که هنوز روی شانهام بود فشاری آورد و من را به سمت خودش چرخاند و متوجه ناراحتی من شده بود گفت:
ببخشید میخواستم شوخی کرده باشم عذر میخوام. 😥 ما در اینجا کارای زیادی میکنیم. مثلا...
نگذاشتم ادامه دهد و گفتم:
ممنون از توضیحتون ببخشید فضولی کردم و خواستم بروم که مجدد دستم را گرفت ...
و چشمکی زد و ادامه داد:
از روزهای اولی که کرونا شروع شد و اعلام کردن عده ی ماسک احتکار کردن و توی بازار ماسک کم هست ما در این خانه با کمک ننه سلطان و چند تا از خانمهای مسجد ماسک تولید کردیم. 😷
در این بین من هم مواد اولیه برای تولید ماسک آماده میکردم و ماسکهای آماده رو به بازار و شرکتها میبردم تا بدست مردم برسه. 😎
بعد دست من را گرفت و به سمت ساختمان برد. خانهای قدیمی با اتاقهای زیاد و شیشههای رنگی که نور آفتاب باعث شده بود رنگهای شیشه به داخل خانه منعکس شود.
👌چرخهای خیاطی دور اتاق چیده شده بود و خانمها داشتند ماسک میدوختند بعد از این اتاق، من را به اتاق بعدی برد تعدادی مرد در آن اتاق مشغول بسته بندی ماسکها بودند.
و در همین حین که اتاق به اتاق میرفتیم مسعود برایم توضیح میداد که جریان از چه قرار است و چه کارهایی انجام میدهند.🙄
#کرونا
#داستان
#اسلام
📍این داستان جذاب ...
♨️#ادامه_دارد....
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
1_382548825.mp3
13.8M
🎙| #کتاب_صوتی
📕|کتاب #سلام_بر_ابراهیم جلد ۱
🎬| قسمت 3⃣1⃣
❌ #پایان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
═✧❁﷽❁✧═
💠#شرح_حدیث
💐| امام صادق عليه السلام:
📜 |خَفِّفُوا الدَّيْنَ، فَإِنَّ فِي خِفَّةِ الدَّيْنِ زِيَادَةُ الْعُمُر
بدهی خود را کم کنید! كه كم قرض داشتن، عمر را زياد مى كند .
📚|الأمالي (للطوسي)، صفحه ۶۶۷
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═✧❁﷽❁✧═
🖌|#قلم_مطهر 3⃣
📍 چه بهانه خوبی!!!
چون «احتمال اثر» نمیدهم و یا «قدرت» ندارم پس «امر به معروف و نهی از منکر» نمیکنم
🎙|استاد#شهید_مطهری (ره)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
📜| #همای_رحمت
🎬| قسمت 3⃣1⃣
📌📍| لینک قسمت دوازدهم:
https://eitaa.com/fanose_shab/3429
در اتاق بعدی بسته بندیهای غذایی دیدم و تعدادی آقا و خانم که در حال چیدن بستهها بودند با تعجب به مسعود نگاه کردم او که متوجه سوالم شد
گفت:
اینجا یکسری مواد غذایی جمع آوری شده که به خانوادههای آسیب پذیر و کسایی که بخاطر این بیماری از نظر مالی دچار مشکل شدند، داده میشه. 🍱
چیز زیادی نیست اما خب برای رفع نیاز ابتدایی یک خانواده در این شرایط، بد نیست.🙂
قسمتهای دیگر خانه و کارهای دیگری که انجام میگرفت، به من نشان داد و دوباره به حیاط برگشتیم.
🚶🚶 وقتی به حیاط برگشتیم دیدم حیاط را شستهاند و یک فرش بین حوض و باغچه پهن کردهاند، سفره و یکسری وسایل برای افطار گذاشته بودند روی فرش و چقدر این صحنه لذت بخش بود.
پای حوض و زیر درخت و هوای خنک.😌
در همین افکار بودم که....
مسعود گفت:
داداش امشب افطار مهمون مایی.😊
بهش گفتم:
ممنون مزاحم نمیشم
اما یه سوال❗️
مسعود: شما صدتا بپرس😉
-چرا انقدر وقت گذاشتی و همه جا رو به من نشون دادی❓
چه اهمیتی داشت که من بدونم اینجا چه خبره و شما چه کاری میکنید❓
برای هر کس دیگهای هم همین اندازه وقت میذارید❓
مسعود: وقت که آره مهمان حبیب خداست
😊اما چند روز پیش که در مغازه نانوایی شما رو دیدم و 20 تا نون خواستم شنیدم شما چی گفتید. یکی دوبار هم، دوباره شما را دیدم و خواستم بیام و رفع سوء تفاهم کنم اما همش دَوَندگی و کار اصلا فرصت پیش نمیآمد. 😕
یکبارش هم جلوی در بسته مسجد بود که شما رو دیدم در حال راز و نیاز بودی دلم نیامد حال خوبت رو خراب کنم.😢
امروز که اینجا دیدمت خیلی خوشحال شدم و همه جا رو نشونت دادم تا هم کار ما رو ببینی هم علت اون 20 تا نون رو برات توضیح بدم.
اون نونها رو برای اعضای اینجا میخریدم، ننه سلطان نذر داشت و چون نمیشد کسی را برای افطاری دعوت کنیم، تصمیم گرفتیم که همین اعضای اینجا را افطاری بدهیم و اون نونها واسه همین بود.😋
#کرونا
#داستان
#اسلام
📍این داستان جذاب ...
♨️#ادامه_دارد....
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯
🎧📚| #کتاب_صوتی
💠" #خون_دلی_که_لعل_شد
🎬|در 0⃣2⃣ قسمت هنرمندانه
📜"خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب"
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
╭┅─────────┅╮
🌺 @fanose_shab
╰┅─────────┅╯