eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
16.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۷۰ سال ۱۳۸۵ وقتی من تقریبا ۱۶ سال داشتم ازدواج کردم، با یه جهیزیه بسیار ساده و فقط ضروری، بچه ی آخر خونه بودم با یک برادر و یک خواهر قبل از خودم، یک سال عقد بودیم و من همون سال دوم دبیرستان رو خونه ی پدری گذروندم، دوم دبیرستانم که تموم شد عروسی کردیم بدون تشریفات و برگزاری جشن عروسی و با یک مسافرت یک روزه به قم و زیارت بارگاه حضرت معصومه زندگیمون رو شروع کردیم. به غیر از مدیر مدرسه مون که از دوستان همسرم بودن بقیه از ازدواج من خبر نداشتن و قرار شده بود کسی متوجه این قضیه نشه. خلاصه قرار براین شد که من سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی رو در کنار همسرم و زیر یک سقف مشترک ادامه بدم. همسرم هم که مشعول به تحصیل بود از این قضیه استقبال کرد، من که با اشتیاق تمام درس میخوندم و یادمه همون سالها با این که هم باید خونه داری میکردم و هم درس میخوندم هر سال شاگرد ممتاز کلاسمون میشدم. همسرم هم تشویقم میکرد که حالا که درسم خوبه ادامه بدم. دو سال از زندگی مشترکمون گذشته بود که عزم کوچ به شهر دیگه ای رو کردیم به خاطر درس و کار همسرجان، درست زمانی بود که من امتحانات ترم دوم پیش دانشگاهی رو داده بودم، برام خیلی سخت بود این جابجایی و دور شدن یکباره از خانواده و جدایی😢 اما چاره ای جز این نبود ما که تا قبل از این خونه ی پدرشوهرم زندگی میکردیم و نه از کرایه خونه ها خبر داشتیم و نه قیمت رهن خونه ها، من یه مقدار طلا داشتم که توی عروسی هدیه گرفته بودم، تصمیم گرفتیم اونها رو بفروشیم تا بتونیم پول پیش خونه رو جور کنیم که همین کار روهم کردیم . البته من همون سال کنکور دادم و قبول نشدم به خاطر مهاجرت یکبارمون به شدت ناراحت بودم و به خاطر همین دیگه مثل قبل دل به درس نمیدادم و نمیخوندم یه مدتی گذشت و من تصمیم گرفتم تو ی این تنهایی دوباره رو به درس بیارم چون خیلی اوضاع خسته کننده و تکراری شده بود، برای دختری که دائم یا مدرسه بود یا مهمونی خونه ی مادر و مادرشوهر و اقوامی که نزدیکمون بودن یا خرید یا خیلی کارهای دیگه حالا از من یه دختر تنها و ناراحت ساخته بود. چندماهی از هجرت مون نگذشته بود که متوجه شدم باردارم🙊 منو همسرم که اصلا بچه نمیخواستیم😳 من تازه داشت اوضاع روحیم خوب میشد به هر حال کاریش نمیشد کرد بعد از تقریبا چهار سال باردار شده بودم اما نمیخواستم این بارداریم مانعی برای درس خوندنم باشه، تصمیم گرفتم به صورت غیر حضوری درس بخونم که هم لطمه ای به زندگیم نخوره و هم توی خونه کنار همسر و بچه ای که چندماه دیگه میخواست متولد بشه باشم. و البته اینطوری مشکل مسافت و دوری راه هم حل میشد. دوران بارداری و زایمان راحتی رو گذروندم و همزمان هم درس میخوندم تا این که پسرم دو ساله و نیمه شد که یک دفعه همسرجان ازم خواست که دیگه درس رو ادامه ندم و کنار بگذارم😞خیلی برام سخت بود اما حفظ زندگیم برام مهمتر بود و اولویت داشت به خواست و اراده ی همسر جان و علی رغم میل باطنیم درس رو کنار گذاشتم البته این روهم بگم از همون سالی که من ازدواج کردم به خاطر یه سری مشکلاتی که بین دوتا خانواده پیش اومده بود که مجال گفتنش اینجا نیست دائما حرفو حدیث بود تو خونه و مخالفت همسرم هم، بی تاثیر از این قضیه نبود. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
🚨وقتی حادثه خبر نمیکنه🚨 بازیگر معروف سریال پایتخت قطع عضو شد😱 جزئیات از دست دادن پای بازیگر پایتخت👇 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340 همه ماجرا را اینجا ببینید👆
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی از آنچه بر یک مرد به دلیل بد اخلاقی با همسر در برزخ گذشت ▪️این قسمت: به خدا می‌سپارمت ▫️تجربه‌گر : آقای بهروز عظیمی 💢لینک فیلم کامل در تلوبیون: https://www.telewebion.com/episode/2566840 ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak
سلام ستایش خانم. ممنون از کانال خوبتون. می خواستم به اون خانمی که گفته بودن اندومتریوز دارن بگم که منم تیرماه سال قبل دچار این مشکل شدم، خیلی پیشرفت کرده بود حتی یکی از لوله هام رو هم از دست دادم. بعد از جراحی هم دکترگفتن که احتمال باردار شدنم به صورت طبیعی خیلی کمه. اما با توکل به خدا و پیگیری هایی که داشتیم، درمان های دارویی جواب داد و خداروشکر تیرماه امسال حامله شدم. از لطف و عنایت خدا غافل نشید. ان شاءالله خدا به همه کسانی که آرزوی فرزند دارن، فرزند سالم و صالح عطا کنه. برای منم دعا کنید که بچم سالم و صالح به دنیا بیاد ان شاءالله. 🌹🌹التماس دعا 🌹🌹 ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام در جواب اون خانم که درباره سزارین چهارم پرسیدن بگم که خاله من سزارین چهارم انجام دادن و الحمدالله اتفاقی نیفتاد. التماس دعا ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام به ستایش گرامی و دوستان مجازی... من فقط میخوام به دوستانی که برای لاغری شکم و پهلو رژیم ترک نهار رو که واقعا عالی هم هست در پیش میگیرن یه نکته بگم :در این رژیم شما باید یک بار بعد نماز صبحتون و بار دوم حدود ساعت ۱۰ صبح صبحانه ی کامل بخورید و بعد تا بعد نماز مغرب و عشا صبر کنید...و شام کامل بخورین،امیدوارم رعایت کنین تا نه ضعف کنین نه اندامتون بهم بخوره😊 بی بی گل از مشهد..‌. ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام من باید ۷ روز دیگه پریود شم امروز دیدم ترشح هورمونیم زیاد شده و اینکه یه لخته کوچیکم هست حالت لکه بینی دادم به نظرتون احتمال بارداری هست دعا کنید برام خیلی چشم براه هستم ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام عزیزم برای خانمی که گفتند دندونشون دردمیکنه ،من هم ماه سوم دندون دردعجیبی داشتم که گریه میکردم تااین که به دکتر خودم گفتم ومجوز دادند و به دندون پزشک دادم ودندونم روکندند.چون یکی دوروز نبود .البته خود دندون پزشک گفتند که برم مجوز بیارم .واین که نباید هیچ مشکل زمینه ای داشته باشند مثل فشارخون یاکم خونی شدید یاناراحتی قلبی یایه جور مریضی هست که خونشون بندنمیاد خداراشکر من نداشتم انشالله که شماهم نداشته باشید ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
سلام مجدد خانمی سونوگرافی انجام دادن میخواستم بپرسم مشکلی دارن یانه برا بارداری؟؟ممنون ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تازگی شواهد جدیدی از کشف گونه ای از دایناسورها به دست اومده..😍 ┄┅┅❅▪️◾️◼️🔲◼️◾️▪️❅┅┅┄ @khandehpak
۴۷۰ پسرم خیلی تنها بود، خیلی خوب میشد اگه یه همبازی پیدا میکرد. تصمیم داشتیم که بچه دار بشیم، پسرم که دقیقا سه ساله بود متوجه شدم باردارم اما نمیدونستم چطور باید به خانوادم قضیه ی بارداریم رو بگم چون میدونستم اصلا واکنش خوبی نشون نمیدن، مامانم به شدت مخالف بچه دار شدن من بود و همیشه میگفت بچه دوتا خوبه ولی برا تو که مستاجری و شوهرت تو رو برده شهر غربت، همین یکی بسه. خلاصه روز موعود فرا رسید و خانوادم فهمیدن که من باردارم، مامانم از همون اول بهم گفت که کاری نداره و چون به حرفش گوش ندادم برای زایمانم نمیاد ،اما بعدش دلش سوخت و گفت دعا میکنه که این یکی دختر بشه که دیگه نیارم😔 خواه ناخواه حرفهای دیگران داشت روم تاثیر منفی می ذاشت، دست خودم نبود شهر غربت، تنهایی، دوتا بچه، مستاجری....... و خیلی حرفهای دیگه که ازش تو ذهنم غول ساخته بودن، من تقریبا اعتقادی به روزی مادی و معنوی که بچه با خودش میاره نداشتم، اینقدر که تو گوشم خونده بودن همه چیز گرونه، زندگی سخته، کی گفته خدا الکی روزی میده، خدا عقل داده باید فکرتو به کار بندازی بعد بگی خدا گفته و.......... ذهن من پر از این افکار منفی بود، این بار هم خدای مهربونم بهمون یه پسر خوشگل هدیه داد و من رو متوجه کرد هیچ چیز بی خواست و ارادش شکل نمیگیره... مامانم برا زایمانم نیومد ولی خدای بزرگم منو تنها نگذاشت و یکی از بهترین دوستانم رو بدون اینکه بهش بگم که دارم میرم بیمارستان و از طریق پسر کوچیکم متوجه شده بود به بالینم فرستاد که کمکم کنه و تا عمر دارم شرمنده ی دوستم هستم بعد زایمانم با دیدنش گل از گلم شکفت، منتظره هیچکس نبودم و ناراحت اما خدا میدونه وقتی دوستم رو پشت در اتاق زایمان دیدم چقدر خوشحال شدم. این بار هم به خواست و اراده ی خداوند زایمان نسبتا راحتتری از قبل داشتم و پسرم رو که پر از روزی معنوی بود در آغوش کشیدم. شاید روزی مادی پسر دومم خیلی محسوس نبود یا به چشم من نیومد اما به شدت روزی معنوی زیادی داشت که قابل شمارش نیست. پسر دومم هم خیلی زود قد کشید و بزرگ شد و هم چنان تیکه و کنایه های خانواده تمومی نداشت و وجود من رو پر از اضطراب میکرد. نزدیکای اربعین امام حسین علیه السلام بود که همسرم قصد سفر به کربلا کردن، خیلی دوست داشتیم که با هم بریم اما نشد، همسرم گفت به نیابت از من این سفر رو میرن و اولین نگاهی که به حرم ابا عبدلله انداختن حاجت من رو میخوان، ازم پرسید حاجتت چیه من هم گفتم به امام حسین بگو از طرف من، سومین بچه مون دختر باشه 👧 سومین بچم رو بعد از برگشت همسرم از کربلا باردار شدم به صورت خیلی اتفاقی🤔 وقتی فهمیدم باردارم تا چند روز اشکم تموم نمیشد و گریم بند نمیومد نه از این که چرا باردار شدم، استرس و اضطراب بازخورد خانواده ها علی الخصوص مادرم برام کاملا روشن بود، من تو خونواده ای بزرگ شده بودم که دو بچه زیاد محسوب میشد چه برسه به سه تا😰. مدتی گذشت و سعی کردم اول با خودم کنار بیام، همسرجان هم خیلی کمکم کرد و با صحبتهاش بهم انرژی مثبت می داد از روزی های فراوون خدا و نعمتهایی که بهمون داده که توان لحظه ای شکر گذاریش رو نداریم تا سلامتی بچه ها و بارداری آسون و ........ اول بارداریم رو با مادرشوهرم درمیون گذاشتم و خداروشکر خیلی دعوا نکرد🤗 و گفت آب و نون شون که با خودتونه، سختی های بزرگ کردنشم با خودتون، هر چی دوست دارید بیارید😄 دو ماهم بود که مادرم متوجه بارداریم شد و خدا میدونه که از اون به بعد به من چی گذشت، هفت ماه چرا به فکر خودت نیستی، زندگی سخته، بچه ی زیاد تربیتش سخته، تو که نه ماشین داری نه خونه ... اما جالب اینجاس از اون جایی که خدای مهربون حاضر و ناظر به اعمالمون هست و به پیغمبرشون در قرآن فرمودن( و یرزقهم من حیث لا یحتسب) ما تونستیم همون ماه اول بارداریم، صاحب ماشین بشیم 🚖 تقریبا سر و صداها کم شد ولی مادرم هم چنان سر سنگین و ناراحت از من بود. روزها می گذشت و من منتطر روزی بودم که نوبت سونو گرافیم برسه و منتظر حاجت روا شدنم بودن، اگه بچم دختر میشد همه میگفتن خوب دختر میخواست و بهش رسید و اگه پسر میشد میگفتن خوب پس باز میاره تا دختر بشه، تا اون روز حرف دیگران برام خیلی زیاد مهم بود یعنی بهتره بگم اصلا بنای زندگی من حرفهای اطرافیانم بود، اینکه چه کاری رو دوست دارن من انجام بدم و این که از چه کاری خوششون نمیاد من انجام ندم. چهار ماهم بود که با کلی نذر و نیاز راهی مطب دکتر شدم و با استرس خیلی زیاد روی تخت دراز کشیدم قلبم تند تند میزد خانم دکتر گفت چندتا بچه داری گفتم دوتا گفت جنسیت شون؟ گفتم پسر گفت مبارک باشه پسره😄گفتم خانم دکتر مطمئنید گفت بله مطمئن😄 ادامه دارد... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ بی اذن خدا برگی از درخت نمی افتد.... بعد از ده روز جشن غدیر از عید قربان تا غدیر متوجه شدم که فرزند چهارمم راباردار هستم واین راچون هدیه‌ی امیرالمؤمنین «ع» دانستم بسیار خوشحال بودم. بعد از یک دهه روضه خوانی در این شرایط خاص کرونا و.. در دهه اول محرم مزد آن رفتن به کربلای معلی بدون هیچ گونه برنامه ریزی طی 24 ساعت کارهای ویزا وتست منفی کروناوبلیط هواپیما و... حل شد وراهی کربلای معلی شدیم. بعد از 4 روز اقامت در کربلا، کم کم لکه بینی پیداکردم وبا انجام تدابیر خانم شریفی وکم کردن پیاده روی فاصله هتل تا حرم «حدود 6 دقیقه»کمی بهتر شدم. روز پنجم به نجف اشرف رفتیم که قرار شد بعد از دوروز اقامت در نجف، هوایی به ایران برگردیم. روز اولی که در نجف بودیم لکه بینی ها بیشتر وتیره تر شد. ولی اصلا نگران نبودم چون همه چیز روبه خود امیرالمؤمنین سپرده بودم وخودم را مهمان ایشان می‌دانستم. تااین که خونریزی ودرد من شروع شد ومن تنها در هتلی که حتی آب‌جوش هم پيدا نمیشد با توسل به ائمه معصومین علیهم السلام وهمراهی همسرم بعد از 5 ساعت درد شدید، هدیه امیرالمومنین در خانه خودشان سقط شد. فردای آنروز جنین را در وادي السلام پای قبر آیت الله قاضی دفن کردیم. اولش خیلی ناراحت شدم چون من این فرزند را بیمه حضرت ابوالفضل ونظر شده حضرت علی علیه السلام می‌دانستم. ولی بعد که روایت هایی دررابطه با سقط جنین را شنیدم که اینها خود شافع پدر و مادر درب بهشت هستند واز طرفی اگر دختر باشد نزد حضرت زهرا سلام الله علیها واگر پسر باشند نزد حضرت ابراهیم «ع» تربیت می‌شوند، خداروشکر کردم. هر کار خداوند حکمتی دارد... قرار بر این بود که ما بعد از زیارت نجف برگردیم ولی بعد از این اتفاق تابه امروز ما هنوز مهمان اهل بیت هستیم .. من این اتفاق با همه‌ی سختی که داشت به فال نیک میگیرم وامید دارم که انشالله خداوند فرزندان زیادی را رزق ما قرار دهد. من اینجا به یاد همه ی مادران گروه نائب الزیاره بودم بخصوص خانم شریفی عزیز که خاصا برایشان زیارت عاشورا با صد لعن و سلام رو خوندم. انشالله خدا قبول کند.
وقتی عمو پورنگ ناشناس تو اسنپ سوار میشه☺️ واکنش رانتده👇😳 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
۴۷۰ با گریه از مطب اومدم بیرون همسرم و بچه ها توی ماشین منتظر من بودن مطمئن بودم که همسر جان براش مهم نیست جنسیت بچه چیه و فقط مثل همیشه می پرسه سالم بود یا نه، اما برای من که باید با خانوادم که منتطر بودن بفهمن جنسیت بچه چیه مواجه میشدم خیلی مهم بود، البته غیر از اون خودم هم از صمیم قلب دختر میخواستم و نمیتونم این مسئله رو انکار کنم. وقتی برگشتم خونه موقع اذان مغرب بود با گریه نشستم سر سجاده و قرآن رو باز کردم (من همیشه مواقعی که خیلی ناراحتم و واقعا مستأصل میشم به قرآن رجوع میکنم و از خداوند مهربون راهنمایی میخوام)سوره ی اسرا آیه ی ۸ (عسی ان یرحمکم و ان عدتم عدنا ..............و یدع الا نسان بالشر دعاعه بالخیر و کان الانسان عجولا)(امید است که خداوند به شما رحم کند و اگر طغیان و فساد کنید ما هم به عذاب شدید باز میگردیم. و انسان به همان صورت که خوبی ها را می طلبد،بدی ها را می طلبد و انسان بسیار عجول و شتابزده است) وقتی این آیات اومدن جلوی نظرم ناخودآگاه اشکام بند اومدن، اون جا بود که متوجه شدم دارم ناشکری میکنم و خدای حکیم مطمئنا بهترین ها رو نصیبمون کرده و ما از خیلی چیزها بی خبریم. فردای اون روز وقتی همه فهمیدن که این فرزندم هم پسره به حالتهای گوناگون بهم می فهموندن که پس به قول معروف این رشته سر دراز دارد😒 خوب حالا من مونده بودم و متقاعد کردن یکسری آدمی که اصلا حرفهای منو قبول نداشتن نه تنها حرفهای من بلکه آیات قرآن، اونجا بود که فهمیدم خیلی از ماها مصداق آیه ی شریفه ی ( نومن ببعض و نکفر ببعض) هستیم، می بینیم کجا و چی به نفعمون هست همون جا حجت رو قرآن قرار میدیم ولی وای به اون روزی که اعتقادات تو خالی ذهنمون با کلام خدا و اهل بیت تطابق پیدا نکنه...... جالب اینجاست که خودم میدونستم چیکار دارم میکنم و با خدا جونم عهد بستم که انشاالله لیاقت داشته باشم و بچه هام رو خوب تربیت کنم که یار و مددکار حضرت حجت باشن انشاالله، اما باز هم سعی در متقاعد کردن اطرافیان داشتم، همونهایی که تو خفا به حرفهای من میخندیدن و احتمال میدادن شاید من عقلم رو از دست داده باشم😄 بارداری راحتی رو پشت سر گذاشتم البته خوب با بودن دوتا پسر بچه ی شیطون و نبودن همسر (چون همسرم گاهی برای کار مجبور بودن ما رو تنها بگذارن و به شهر دیگه ای برن) کار سختتر بود اما با توکل بر خدا و توسل به حضرت رباب (که ارادت خاصی بهشون دارم) میگذشت. این بار هم اولتیماتوم از طرف مادرم صادر شد که برای زایمانم نمیاد 😔 دوباره استرسها شروع شد و فکر و خیال اینکه اگر نتونم این بار زایمان طبیعی داشته باشم چون این بارداریم یه کم با حاملگی های قبلم تفاوت داشت و اون فشار بالای من بود و همین بیشتر من رو می ترسوند. به خاطر کار همسرم مجبور شدیم به شهر خودمون برگردیم و حالا دیگه من ۷ ماهه باردار بودم، باز هم خدای مهربونم کمکم کرد و تنهام نگذاشت و من تونستم با یک زایمان طبیعی خیلی راحت پسرم رو دنیا بیارم البته اینبار تنها کسی که پشت در اتاق زایمان منتظرم بود همسرم بودن که بعد از زایمانم هم به یکی از خدمه مقداری پول داده بودن و ازشون خواستم بیان کمک من و لباسهای پسرم رو بپوشونن😊 نکته ی قابل توجه این اتفاقات اینجاست که هر چی من از طرف اطرافیان تهدید میشدم که اگر بچه بیارم تنها میمونم و کسی حاصر نیست بیاد کمکم اما هر بار اسباب و مسببات الهی جوری رقم میخورد که همه چیز آسون تر از قبل می شد. الحمدلله و با فضل خدا یه پسر شیطون و خوشگل نصیبمون شده که هر کسی تا میبینتش عاشقش میشه😊 ثواب دوسال شیر دادن به پسرم رو این بار هدیه به حضرت رباب مادر شش ماهه ی کربلا کردم و ازشون خواستم که اینبار خونه مون رو به قدوم مبارک یه فرشته کوچولو مزین کنن که همونجا نذر کردم که اگر این اتفاق بیفته اسمش رو به تبعیت به اسم مادرمون حضرت فاطمه، فاطمه می گذارم. از زایمان پسر سومم به بعد تقریبا همه ی انگشت اشاره ها به سمت من بود حتی اگر تا اون موقع از سمت خانواده ی همسرم هم حرفی نمیشنیدم، حالا دیگه اونها هم شروع کرده بودن به نصیحت و پند و اندرز این که دیگه بسه، خیلی سخته، بچه ی زیاد دردسره، تو که شوهرت همیشه پیشت نیست، میخوای چکار این همه، بچه آینده میخواد و در آخر آموزش راههای مختلف جلوگیری از بارداری توسط فامیل😳 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
سلام یه مطلبی رو میخوام به اون دوست عزیزی که بچه شون نجف از دست دادن عرض کنم اول یه نکته رو بگم که سوءتفاهم نشه من خودم نه ماهه باردار بودم که سال ۹۸ رفتم پیاده‌روی چهار روز بعداز اینکه رسیدم خونه زایمان کردم این گفتم که فکر نکنین اصلا به بحث توکل و توسل و این چیزا اعتقاد ندارم اما مادر عزیز بنظر بنده حقیر کار شما اشتباه بوده اگر من یا خیلی از دوستان که باردارن و میرن پیاده‌روی دلیل اصلیش اطمینان از سلامت خودمون و فرزندمون هست رفتن شما اشتباه نبوده اما وقتی دیدین لکه بینی دارین باید استراحت میکردین اینکه شما با اون حالتون به سفر ادامه دادین مثل این میمونه شما تو راه بخورین زمین پاتون بشکنه ولی بجای رفتن به بیمارستان و عمل و...... به راهتون با همون پای شکسته ادامه بدین خب مسلما این عاقلانه نیست ما روایت داریم که خود ائمه هم در زمان بیماری از اسباب شفا که همون دارو و مرهم و...... هست استفاده میکردن (به هیچ وجه رفنتشون نزد طبیب رو قبول ندارم فقط منظورم استفاده از مرهم و دارو و..... هست) حالا دوست عزیز من اصلا نمیخوام خدایی ناکرده سرزنشتون کنم فقط قصد داشتم به بقیه عزیزانی که پیام شما رو میخونن عرض کنم اگر روزی همچین اتفاقی براتون افتاد خواهش میکنم بیشتر دقت کنید چون اکثر لکه بینی ها بدون استفاده از شیاف و استراحت عاقبتش سقط جنین هست (توسل و توکل بدون درنظر گرفتن عقل کار درستی نیست) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
پسرم حرف های میزنه !!!😡 دخترم با هم بازیایش میکنه😱 بچه هام میکنند 😭😭 فرزندم‌ تنهایی بره اتاقش 😔 نمی دونم چیکار کنم ، کلافه شدم دلم میخواد بچه ام با باشند ، باشند ، 🤲 کمک ما به تربیت دینی شما در این زمانه سخت در این کانال🔰 https://eitaa.com/joinchat/2968453184C2dce02421f
با استفاده از فرمایشات،رهبری ،اقای پناهیان،و اساتید برجسته و احادیث و روایات😍
سلام خانما من ۵ شهریور زایمان کردم چند دقیقه بعد از دنیا اومدن بچه فهمیدن بچه مشکل قلبی داره اعزامش کردن به استان ۱۸ ساعت بعدش بچم آسمونی شد الان خیلی حال روحیم داغونه ازتون میخوام برام دعا کنید و بگید چکار کنم حالم بهتر بشه 😭😭 سلام لطفا سوال منو بزارید خیلی استرس دارم بجز خانم بیوس کسی دیگه ماماهمراه خوب وبا ایمان میشناسه درقم؟واینک هزینشونم میدونن؟ ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━** 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بانوی باردار برای شوهرت با حرص و عصبانیت آشپزی نکن باعث میشه بچه در نوجوانی بسیار با پدرش دشمن بشه ... (خانم پرتو اعلم روانشناس) ╰━━═━━⊰❀👨‍🍳👩‍🍳❀⊱━━═━ @menoeslami آشپزی اسلامی @T_ASHPAZE سوال آشپزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پروفسور کرمی: با مدارک علمی ثابت میکنم که معنویت سیستم ایمنی را بهبود میبخشد 🔺پروفسور کرمی: در صورت تأمین هزینه‌های مطالعاتی من به عنوان یک متخصص حاضرم با اسناد و مدارک علمی معتبر ثابت کنم مراسمات معنوی مانند و... تأثیر بسیاری در بهبود سیستم ایمنی بدن دارد. 👈 غرب برای شناسایی و از کار اندختن ژن خداجو (و بخشی از مغز مربوط به حس‌های مذهبی) تحقیقات وسیع میکنه، اونوقت ما به عنوان کشور شیعه امام زمان هیچ هزینه ای برای تحقیقاتِ تأثیر معنویت بر زندگی و انسان‌ها نداریم. 🔻 رزومه علمی و تحصیلاتی پروفسور کرمی: http://www.dralikarami.com/about/id,2/about.html 💠 گروه رسانه‌ای تیمورا 🆔 @timoora
با سلام خدمت استاد پور احمد گرامی🙏 من یه پسر ۵و نیم ساله دارم،تغریبا از ۴سالگی،پسرم میگه مامان می‌خوام شیر بخورم (مثل دوره ی شیر خوارگی) ویا اینکه دست میزنه به بدنم و خودشو لوس میکنه به شدت از این کارش حالم بد میشه،واز هر روشی که تونستم استفاده کردم که این حرفها وکارش از سرش بره،از قاعده حواس پرت کردن،بی محلی،دعوا و حتی پشت دستش هم زدم ولی انگار نه انگار،تا ببینه تنها نشستم میاد که دستشو بزنه به بدنم،استاد توروخدا راهنمایی بفرمایید من واقعا موندم با این کارش چطوری رفتار کنم ماهواره نداریم،چند وقتیه که فکر میکنم حساس تر شده،با بلوز نیم آستین وشلوارم(به جای تاپ شلوارک) اگه پدرش متوجه این کارش بشه دعواش میکنه،،ولی هیچ اثری نداشته ممنون میشم راهنمایی بفرمایید🙏 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
۴۷۰ بابت این اتفاقات خودم رو مقصر میدونم که اجازه میدادم دیگران اینقدر راحت در مورد زندگیم تصمیم بگیرن. یه مدت تصمیم گرفتم از مواضع زندگیم دفاع کنم ولی وسطاش کم آوردم و دوباره همون راه قدیم رو پیش گرفتم هر کی میگفت بچه نیاری ها میگفتم نه دیگه بسه یا هرکسی می گفت ببین اگه برا خاطر دختر میخوای بیاری که نیار معلومه دیگه تو هر چی بیاری پسر میشه😒 پسرم دوساله شده بود و الحمدلله چند روزی بود که از شیر گرفته بودمش، متوجه شدم که یه حالتهایی بهم دست میده🤮 حالم زیاد خوش نبود، پیش خودم گفتم من که باردار نیستم ولی حالا بذار یه بی بی چک بگیرم برا رفع ابهام خودمم که شده، همینکار رو هم کردم همسرم پیشم نبود وقتی دوتا خط رو بی بی چک رو دیدم، انگار یکی یه سطل آب یخ ریخته روی سرم باورم نمیشد😧 سریع اومدم و زنگ زدم به همسرم و های های گریه میکردم ایشون میگفتن گریه نکن، گفتم چطور گریه نکنم ما مستاجریم و صاحب خونه جوابمون کرده، هیچ کس منتظر بچه ی چهارم ما نیست، همه مسخرمون میکنن، همسرم با طمانینه و آرامش بهم گفت که خواب دیده خیر کثیری قراره شامل حالمون بشه ولی من کوتاه نمیومدم بعد از خداحافطی دوباره مستاصل شدم، وضو گرفتم و رفتم سمت قرآن از خدا خواستم راهی جلوی پام بگذاره، قرآن رو باز کردم صفحه ی ۳۰۷ قرآن کریم جلوی صورتم بازم شد سوره ی مریم ایه ی ۲۶ (فکلی و اشربی و قری عینا ........فاتت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جیت شیئافریا)(مریم از آن خرما بخور و از آن نهر بیاشام و اگر کسی را دیدی که درباره ی نوزادت پرسیدند بگو من برای خداوند روزه ی سکوت گرفته ام) انگار که خداوند مثل همیشه تنهام نگذاشت و آرومم کرد، تصمیم گرفتم به همین شکل عمل کنم و تا وقتی متوجه بارداریم نشدن به اقوامو فامیل نگم که باردارم. روزهای اول بارداری چهارمم بود که استرس رهن و اجاره ی بالای خونه و مسافت دور کار همسرم تنهایی من خرجو برجهای گزاف مدرسه ی بچه ها و ... من رو لحظه ای غافل نمیکرد، توی همون ماه اول بارداری به طرز شگفت انگیز و معجزه آسایی برطرف و رو به راه شد، وقتی خداوند میفرماید (یرزقه من حیث لا یحتسب ) یعنی همین اصلا با دودوتا چهارتای زمینی ما جور در نمیاد و قرار هم نیست جور بیاد، وجود ناخواسته ی این بچه تو زندگیمون قفلهای باز نشدنی رو یک به یک برامون باز میکرد، بدون اینکه خودمون متوجه بشیم دست پروردگار مهربونم رو روی سرمون میدیدم😊 همسرم همون روزهای اول بارداریم و با توجه به وسعت رزق اتفاق افتاده توی زندگیمون بهم گفت بچمون دختره😊 بعد از چهار ماه، متوجه شدیم که نی نی مون دختره و بالاخره من به آرزوم رسیدم😍 و خداوند رحمتش رو شامل حالمون کرد الحمدلله، نمیدونستم چطور باید شکر خدا رو به جا بیارم. بعد از تعیین جنسیت و توی ماه ششم تقریبا به اقوام خودم و همسرم گفتم که باردارم همراه با جنسیت جنین😜 همشون اول شوکه میشدن و می گفتن چرا زودتر نگفتی😄 گفتم چون میدونستم با پالسهای منفی که بهم القا می کنید حالم بد میشه و این بهترین تصمیم زندگیم بود با مادرم که مخالف شدید فرزندآوری من بودن صحبت کردم هنوز هم مخالفن و گاهی با کنایه بهم میگن پنجمی رو امسال میاری یا سال دیگه😄 ولی حرف بقیه اصلا دیگه برام اهمیت نداره، اون کسی که باید ببینه داره میبینه و مطمئنم هیچ وقت تنهامون نمیگذاره، فهمیدم روزی دست خداست، اول و آخر رو خدا جونم تعیین میکنه، این که من تلاشم رو بیشتر کنم برای روزی بیشتر خیلی خوبه ولی برکت دست اوست و مالی رو که او برکت بده زندکی رو متحول میکنه، فهمیدم که دعا خیلی زیاد اثر داره و اگر انسان های با آبرو رو پیش خدا شفیع قرار بدیم مطمئنا حاجت میگیریم یا دنیوی یا اگر نشد به سبب تقدیر انشاالله در عالم آخرت و از همه مهمتر صبور بودن و تحمل کردن رو آموختم نه ماه بارداری من هم با کلی ذوق و انتظار به پایان رسید و این بار هم من و همسرم راهی بیمارستان شدیم، این بار هم همسرم به یکی از خدمه مقداری پول داد و ازش خواست کمکم کنه. البته بماند که رفتارهای دکتر ها و ماماهای بیمارستان که چطور بود😒 من هنوز مستاجرم و یه ماشین قدیمی سوار میشیم اما هیچ وقت لنگ نموندیم برام مهم نیست خونه دار بشم یا نشم، مهم اینه که هر جای کره ی زمین که هستم، زندگی هدفمند داشته باشم و برای کاری که میکنم ارزش قائل باشم، اگر تو این راه گزندی هم بهم رسید نترسم و با صلابت ادامه بدم چون مطمینم درست ترین راه رو دارم میرم این روهم بگم در آخر که همه چیز پول نیست گاهی بچه هامون با وجودشون معنویات بهمون هدیه میدن البته که با یکم بصیرت میتونیم همه ی این اتفاقات رو ببینیم چون خیلی اتفاقات توی زندگی چشم باطنی میخواد نه ظاهری برای همه زنهای خوب سرزمین دعا میکنم به حق حضرت رباب و طفل شیرخوارشون صاحب فرزنهای زیاد بشن و علی وار بزرگ شون کنند «دوتا کافی نیست» @dotakafinist1