ما صاحب یک پسر هستیم
اما متاسفانه بیشتر از این خدا نخواست بده
اما ما همچنان بخاطر فرمان جهاد رهبر عزیزتر از جانم امیدوار هستیم😍
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال ۲۴۵
سلام من و همسرم هم اقدام به باردارى كرديم و تخمك و اسپرم و همه ى ازمايش ها و سونو ها نرمال و عالى و طبيعى اما نتيجه نگرفتيم، البته تنها مشكلى كه دارم اينه كه خشكى واژن دارم و دكتر اينو نميدونست و ما هم از ژل هاى روان كننده استفاده ميكرديم و در حال اقدام هم بوديم و ژلهاى روان كننده اسپرم كش هستند و تازه متوجه اين موضوع شدم، در حال حاضر روغنمالى زير ناف و نواحى تخمدانها و باد كش گرم انجام ميدم همينطور درمان خشكى واژن، براى همه ى خانم هايى كه انتظار فزند ميكشن با نفسهاى حقتون از صميم قلب از خدا بخواين و در اخر براى من هم دعا كنين تا دامنمون دوباره سبز بشه🌸 براى فرج مولا و حاجت روايى همديگر سه صلوات لطف كنيد🦋
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
#تجربه_من ۶۹۰
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#مادری
#سختیهای_زندگی
#فرزندآوری
متولد ۷۷ هستم. در سن ۱۶ سالگی با همسرم که پسر عموم هستن ازدواج کردم ۱سال و نیم عقد بودیم. فامیل، مادرم رو بخاطر این وصلت سرزنش میکردن چون منو بچه فرض می کردم.
خلاصه رفتیم سر خونه زندگی توی یکی از اتاق های پدر شوهرم، ۱ سال اول زندگی رو اونجا گذروندم و بعدش به واحد بالای خونه شون نقل مکان کردیم و متاسفانه یه ضربه بزرگ روحی که از همسرم خوردم. با توکل به خدا بخشیدمش و به فکر بچه افتادم و الحمدالله خیلی سریع باردار شدم و دخترم سال ۹۷ در ماه هشتم بارداری بصورت سزارین به دنیا اومد و من در سن ۲۰ سالگی مادر شدم.
با اومدن دخترم اخلاق و روحیات همسرم ۱۸۰ درجه بهتر شد و من از لحاظ اعتقادی قوی تر شده بودم. البته اینم بگم قبل از تولد دخترم عمل دیسک کمر انجام داده بودم. زمانی که دخترم ۲ سال و نیم بود اقدام به بارداری کردم با اینکه میدونستم واکنش اطرافیان (خانواده خودم)چیه، البته همینجا میخواستم برای خانواده همسرم دعای خیر کنم که همیشه پشت من بودن و البته سلامی به هم عروسم که توی کانال هستن😄
خلاصه اینکه بعد از مدت کوتاهی برای بار دوم باردار شدم من و همسرم فوق العاده خوشحال بودیم که متاسفانه شادی ما زیاد دوامی نداشت و از اون موقع مشکلات سخت پشت سر هم روی ما انبار شد و من تو ۲ ماهگی جنین نازنینم رو از دست دادم و چند ماه بعدش متوجه شدم تو گردنم توده دارم که زمانی که پیگیر شدم متوجه شدم درگیر سرطان تیروئید شدم که همین توده ها باعث سقط جنین شدن،و رفتم دنبال درمان که عمل و یددرمانی به همراه داشت و خداروشکر بعد از ۱ سال بطور کامل مریضی رو شکست دادم و به حالت عادی زندگی برگشتم.
دوباره نوای فرزندآوری رهبر عزیزمان رو شنیدم و لبیک گفتم و اقدام به بارداری کردم که در همین حین دوباره دیسکی که ۷ سال پیش عمل کرده بودم پاره شد و بازم رسالتم نصفه موند و الان در استراحت مطلق به سر میبرم و از همه شما خوبان میخوام برای موفق شدن تو این مسیر دشوار من رو از دعای خیرتون محروم نکنید و بتونم برای امام زمان عج یار و یاور به دنیا بیارم التماس دعا🌷🌷
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش جالب نوزاد بیقرار، بعد از اینکه مادرش رو نزدیک خودش حس میکنه👌
حالا فکر کنید این بچههای بدبختی که توسط دوتا مرد همجنسباز بزرگ میشن چه آسیبی میبینن
#تمدن_نکبت
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
#شهید_ستاری
✅ این کار فلسفه داره...
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور. نمازش که تمام شد، گفتم: «منصور جان، مگه جا قحطیه که برای نماز میآیی وسط بچهها؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم بیام دنبال مُهر تو بگردم!» تسبیح را برداشت و همانطور که میچرخاندش، گفت: «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میخونم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم یه اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چطور بعداً بهشون بگم بیایین نماز بخونین؟!»
قرآن هم که میخواست بخواند، همینطور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش، قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خطبهخط با او میخواندم.
اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت بهجای اینکه چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
📚 آسمان ۵
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
من سال ۸۰ بود که ازدواج کردم. اون موقع ٢۴ سالم بود.
پدرم اصرار داشتند که ازدواج کنم و البته دختر مناسبی هم انتخاب کرده بودند. من می گفتم الان آمادگی ندارم و پولی هم ندارم. اجازه بدید حداقل یک سال دیگه...
ایشون می گفتن می ترسم عروس خوب رو از دست بدیم. یه روز ایشون به من گفتند اصلا خونه بهت میدم و تا یک سال هم خرجت با من، نترس...
حالا قبول می کنی؟ من هم فکری کردم و گفتم قبول... (کور از خدا چی میخواد؟ دو چشم بینا)
طبق وعده هم عمل کردند و خدا می داند که بعد از ازدواج چطور خدا برامون تا به امروز ساخته...
الان هم فرزند چهارممون تو راهه ولی خدا میدونه که هر کدام آمدند، زندگیم بهتر شد.
چون واقعا معتقد بودم به فرموده امام صادق علیه السلام که رزق و روزی در گرو زن و فرزنده...
به هر حال به پدرها توصیه می کنم به فرزندانتون اطمینان بدید که کمکشون می کنید و ترسشون رو از بین ببرید.
قطعا خدا کمک خواهد کرد. البته حتما والدین آسان بگیرند، هم مهریه، هم جهیزیه، هم خرید و جشن رو...
جوانها هم نترسند، اصلا هنر مرد به اینه که با وجود سختیها زندگی رو اداره کنه. اگر بنا بود همه چیز آماده باشه که نیاز به مدیریت مرد نبود.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از مخزن سوالات و جوابهای تجربه#بانو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوزادی که بعد زایمان قشنگ راه میره😍
سبحان الله
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano