✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
#داستان
🍃#پیامبر_مهربانی_ها
🍃#درس_آموزگار_به_شاگردانش
🍃#مسئولیت_پذیری
🍃#نمره_ی20
🍃#_سه_راهزن_و_صندقچه
🍃#کیسه_آرد_و_موش_کوچولو
🍃#مگس
🍃#پری_کوچولو
🍃#زندگی_ائمه
🍃#مبادا_خدا_را_نشناسیم
🍃#شاهین_بیحرکت
🍃#الاغ_سخنگو
🍃#تولد_لاک_پشت_ها
🍃#لاک_پشت_ماورا
🍃#بادکنک_حسود
🍃#نتیجه_ی_خوشمزه
🍃#پیامبر_مهربانی
🍃#مادر
🍃#محرم
🍃#مرد_گوژ_پشت
🍃#سرش_بره_قولش_نمیره
🍃#سوار_و_پیاده
🍃#کیف_من
🍃#مشکل_بزرگ_شهر
🍃#بابای_مهربان_همه
🍃#آب_گوارا
🍃#انفاق_نان_جو
🍃#چوپان_و_پیامبر
🍃#هواپیما
🍃#آزادی
🍃#جشن_عید
🍃#نماز_خواندن_خوابیده
🍃#کار_و_تلاش_در_روز
🍃#خطای_انسانی
🍃#ماجرا
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
#داستان
#سوار_و_پیاده
مسافر فقیر و پابرهنه ای به دنبال کاروانی، به سفر می رفت. پیرمرد ثروتمندی که بر شتر بزرگی سوار بود به او گفت: "ای مرد! این چه کاری است که می کنی؟! با پای پیاده در بیابان راه رفتن، نتیجه ای به جز مرگ و نابودی ندارد آن هم در این هوای گرم!" مسافر فقیر پاسخی به مرد شتر سوار نداد و همچنان به دنبال کاروان می رفت. دو روز گذشت و کاروان به راهش ادامه می داد و گاهی هم در جایی می ایستاد و مسافران استراحت می کردند. روز سوم پیرمرد شتر سوار بیمار شد و دیگر نتوانست روی شتر بنشیند. لحظه به لحظه حال پیرمرد بدتر می شد تا جایی که کاروان به ناچار ایستاد و مسافران، پیرمرد را کنار راه خواباندند و سعی کردند او را درمان کنند امّا ساعتی بعد او مرد. مرد فقیر و پیاده بالای سر پیرمرد مرده آمد و گفت: " خدا تو را بیامرزد! برخلاف آنچه می پنداشتی بر شتر سوار بودن و یا نبودن لزوماً دلیل و علّت مرگ نیست و حال من که پیاده و پابرهنه بودم ماندم امّا تو که با غرور و مطمئن بر شتر سوار بودی، مردی!"
♦️🔆 ۱۲ تا ۱۴سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/992018451C75cf835438
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🔙70🔜