مرکز اردویی تربیتی فصل نو نسل نو
میز خدمت اربعینی 🏴 #بعشق امام حسین(ع) یه میز خدمت توروزهای منتهی به اربعین تو شهر و محله و کوچه ت
شما بعشق امام حسین علیه السلام ، تو روزهای منتهی به اربعین چه کاری میکنید؟
پیشنهاد ویژه ی مضمار نوجوانی ها به همه ی همراهان در ایام اربعین💯
#احب_الله_من_احب_حسینا
#اربعین ۱۴۰۰
بنظرتون عزت نفس از کجا میاد؟ چطور ینفر عزیز میشه؟ چطور ینفر به خودش خیلی مطمئنه؟
#عزت_نفس #خودشناسی
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
#قسمت_بیست_و_پنجم°°°
#ماهان
با امیر و بچه ها داشتیم بستنی می خوردیم که یهو امیر پرسید:(( بچه ها سی دی از کجا پیدا کردین؟! الان که همه سرشون تو گوشی و تبلته! اپلیکیشن میدونم که داریم اما سی دی واقعا پیدا کردنش سخته!))
پیمان:(( کار نشد نداره. اگه اپلیکیشن بود که باید براشون دانلود و نصب میکردیم ، اما ما که گوشی شونو ندیدیم! رفتیم سازمان تبلیغات و انبارشو زیر و رو کردیم تا بالاخره پیدا شد.))
میلاد:(( راستی ماموریت دوم رو چی کار کنیم؟!من میام تحویل میدم به همسایه ماهان اینا. حیف که از این جمع فقط منو ماهان تو یه گروهیم. با شما ها قطعا یه جور خاصی خوش میگذشت.))
مسعود:(( اره چون ما کلا خاصیم!))
پیمان:(( ولی دم همگی گرم که به واسطه ی رویداد داریم کار خفن میکنیم!))
_:(( دم خدا گرم که ما رو گذاشت وسط یه کار خیر و اینجوری بهمون یه حال معنوی حسابی داد!))
امیر:(( راستی گفتین رویداد! دو روز پیش که کنار همین بچه کوچولو ها بودم داشتم با هم گروهیم در مورد این خرید و اینا حرف میزدم که منم از وسایل خودم میزارم وسط. بعد از حرفم شایان اومده میگه:(( میخوای دفتر بخری؟))
_:(( داریم برای بچه هایی که نمیتونن لوازم التحریر داشته باشن ، با دوستام پول جمع میکنیم و وسیله می خریم.))
دیدم از تو جیبش 10 هزار تومن در اورد و گفت:(( عمو اینو هم بگیر لازمت میشه. من الان فقط همینقدر پول همراهمه.))
هر کاری کردم پس نگرفت. غروب مجبور شدم بگم مامانم بره خونه شون به مادرش توضیح بده. مادرش هم 50 تومن بهمون پول داد و خواست تو این کار شریک بشه.))
_:(( این شایان خیلی بچه ی گلیه! خیلی دلش پاکه! خیلی مهربونه!))
مسعود:(( کلا این نسل جدید خیلی دست و دل باز و مهربونن. بیشتر هم درک میکنن مسائل رو. خواهر کوچولوی منم سر این ماموریت رویداد وقتی فهمید ، با اینکه 5 سالشه رفت دفتر نقاشی و مداد رنگی هاشو اورد و داد بهم. مامانم یادش داد که باید حتما استفاده نکرده باشه. رفت قلکشو اورد!))
میلاد:(( نسل جدید، هم مهربونه ، هم دست و دل بازه، هم از خود گذشتس ، هم درکش بالاست ، هم خاک تو سر بچگی های من که به خاطر یه چیز کوچک دعوا و زد و خورد راه مینداختم!))
_:(( دور از جون داداش! بچه بودی دیگه! ماهیت بچه اینه که از روی نادونی کارای خوبی انجام نده.))
مسعود:(( البته کافیه سمت غذا و خوراکیای داداش میلاد بری تا تبدیلش کنی به میلاد 5 ساله!))
پیمان:(( بسه دیگه! پاشین به این فکر کنین که حالا چیکار کنیم؟!))
_:(( چیو؟!))
پیمان:(( تو مدیری ولی من بیشتر حواسم هست!))
_:(( خب فرمانده باید حواسش باشه که ترور نشیم! حالا بگو چی؟!))
پیمان:(( الان حاجی تون داره استراحت میکنه. کجا به این بچه ها درس بدیم؟ تا کی قراره ببمونن تو خونه و همه جا سکوت باشه؟! اصلا حاجی اجازه میده برن تو حیاط خونش دوباره؟!))
#رمان_نسل_نو 🇮🇷
#قرن_نو_نسل_نو
بزرگترین رویداد رهبران اجتماعی نوجوان
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
هدایت شده از 『 فــانـ⚘ـوس 』
📣📣📣📣📣📣📣
📌آیین رونمایی از کانال #فانوس
☘بانک محتوایی مناسبت های ملی و مذهبی مقطع ابتدایی ☘
🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊
زمان : ۳۱شهریور ۱۴۰۰
ساعت 16:30
مکان #پخش_زنده : کانال بسیج دانش آموزی مازندران در شاد به آدرس
@bdmazand
#فــانـ_ـوس🌻
https://eitaa.com/joinchat/1977352259Ce5119a229a
#قسمت_بیست_و_ششم°°°
# المیرا
همراه مامان رفتم خونه ی خاله اینا تا به مهسا کمک کنم. نمیشد که همه چیز فقط رو سر اون اوار بشه. 😕 ناسلامتی بچه محل های ما بودن اونوقت مهسا داشت براشون کاردستی درست می کرد. 😑
_:(( تو شدیدا استعداد معلم شدن داری. برو معلم شو یا مهد کودک باز کن!))😍
مهسا خنده ی کوتاهی کرد.🙂 سخت بود اما از این کار لذت می برد. یه کمی غمگین به نظر می رسید.
_:(( طوری شده؟! نرمال نیستیا!))😮
مهسا:(( نمی دونم اینایی که داریم درست می کنیم اصلا به کار گرفته میشه یا نه؟!☹️ الان یه هفته میشه که حاج اقا تون از بیمارستان اومده اما این بچه ها هنوز توی خونه هستن. با یه سی دی که نمیشه کار زیادی کرد! می دونم اون بنده ی خدا نیاز به استراحت داره اما این سه بچه هم دل شون بازی و تفریح می خواد. نمی دونم کی قراره این وضعیت تغییر کنه.))☹️😕
_:(( امیر هم مثل توئه! دلش برای اونا می سوزه. الان داره سعی میکنه یه جایی رو پیدا کنه برای بازی ، اما پارک خیلی از محل ما دوره!))☹️
جفت مون اه کشیدیم. 😮💨😖 شرایط سختی بود ولی باید توکل می کردیم تا همه چیز زود تر به حالت اول برگرده! داشتم به این فکر می کردم که اصلا حاج اقا اجازه میده که این کارا دوباره تکرار بشه؟🤔 لابد باید این کارا رو تموم می کردیم. همون لحظه خاله صدا کرد و رفتیم کمکش کنیم برای پهن کردن سفره ی ناهار.🍱 بعد از نیم ساعت ماهان و امیر و بابا هامون اومدن و دور هم ناهار خوردیم. واقعا دست پخت خاله حرف نداشت! 😍🥰مثل مامانم اشپزی می کرد.🥘 انصافا مامان بزرگ خوب تونسته بود هنرشو به بچه هاش انتقال بده. بعد از ناهار ، نزدیک اذان بود که امیر با سرعت نور به همراه گوشیش رفت تو اتاق ماهان.🤳🏃♂️ بعد از بیست دقیقه با شونه های افتاده و لب و لوچه ی اویزون برگشت.☹️😫
ماهان:(( چی شد یهو ؟ حالت خوب بود که!))🤔
امیر:(( به پسر حاج اقا زنگ زدم و احوال پرسی کردم. اونم گفت که حاجی حسابی احتیاج به استراحت داره.🤒🤕 تشکر کرد که محله رو اروم نگه داشتیم اما واقعا نمیتونه کاری برای بچه ها بکنه. فعلا همه چی تعطیل.))😩😫
منو مهسا و ماهان هم پنچر شدیم.😟 ماهان دستی روی صورتش کشید و نفسش رو محکم بیرون داد.😮💨😟
_:(( مامان محمد جواد می گفت جدیدا خیلی مودب تر و اروم تر شده. بیشتر تو کارای خونه کمک می کنه و کمتر اذیت می کنه.))
مهسا:(( خیلی حیف شد... .))😫
ماهان:(( کاریه که شده. الان که نمی تونیم بریم خونه ی اونا و مسجد هم داره ساخته میشه ، باید فکر کنیم ببینیم چی کار میشه کرد!))😕🤔
امیر:(( ما پول نداریم جایی رو اجاره کنیم. از طرفی همه ی این بچه ها خونه شون اپارتمانیه و بقیه همسایه ها ممکنه شاکی بشن از سرو صدای بچه ها. راهی دیگه ایی مونده؟!))😫😑
ماهان:(( بزار فکر کنم. حتما یه راهی هست! این کارا برای رضای خدا بود، خود خدا هم درستش میکنه.))🙃✌️
#رمان_نسل_نو 🇮🇷
#قرن_نو_نسل_نو
بزرگترین رویداد رهبران اجتماعی نوجوان
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
هدایت شده از قرارگاه وصال اربعین
#روایت_دلتنگی_اربعین 🍃
🔴این اربعین را که جامانده ایم، چهل منزل، چهل شهید را واسطه قرار خواهیم داد تابازهم آنها فتح بابی برایمان داشته باشند همراه با بازتاب دلگویه های خانواده هایی که عزیزانشان راه کربلا را بارها برای همه مان باز کرده اند و امروز منتظرن...🏴
🔰شما هم برای شرکت دراین حرکت وکسب اطلاعات بیشتر به این آیدی پیام دهید 👌
@vesal_arbaeen1400
💠🌐°°°قرارگاه وصال اربعین°°°🌐💠
@vesale_arbaeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارم من هوای
موکب و مشایه
میمیرم برای
پایین پای
ضریح با صفای
اربابم... 🏴
#پنج_روز_تا_اربعین
#اربعین ۱۴۰۰
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
#قسمت_بیست_و_هفتم°°°
#امیر
امروز با سجاد رفتم پارک محله ی ماهان که همیشه با دوستاش جمع می شد. انگار نه انگار که دوستای ماهان بودن! حس میکردم باهاشون صمیمی تر از ماهانم. بعد از معرفی سجاد و احوال پرسی های معمول ، دور هم روی چمن نشستیم.
پیمان:(( قابل توجه سجاد و امیر عزیز! از هفته ی بعد شماها کله سحر میرین مدرسه، اما من می خوابم! گفتن این جمله برام ارزو شده بود!))
سجاد:(( داغ دلمو تازه کردی!))
مسعود:(( انلاینه دادا ! لای پتو درس میخونی دیگه داغ دلمو تازه کردی چیه؟!))
_:(( سختی خودشو داره. نت قطع میشه، سخت یاد میگیری ، چشمامون چپ میشه انقدر که تو گوشی نگاه می کنیم و هزار داستان دیگه!))
پیمان:(( اره خب اینام هست. ولی عوضش تو هوایی که سگ از خونش بیرون نمیاد مجبور نیستی سر صف وایسی و ورزش کنی!))
ماهان:(( وقتی همه زندگیت بشه دفتر و کتاب ، 12 سال عمرتو بزاری پاش! من دلم پر میکشه فقط یه بار دیگه وایسم سر صف و بگم از جلو نظام!))
مسعود:(( جوانی کجایی؟! دقیقا کجایی؟!))
_:(( داداش میلاد حسابی رفته تو فاز غم. کم حرف شده اینقدر که ناراحته!))
مسعود:(( این داداش مون تو فکره. از وقتی ماموریت سوم رو دیده انگار رفته تو کما دور از جونش!))
سجاد:(( خدایی وقتی گفتن ماموریت سوم حس کردم خیلی چیز شاخ و گنده ایه. اما فقط پیاده روی و دراز نشست و شنا بود! چرا واقعا؟!))
پیمان:(( اینو فکر کنم سفارشی برای میلاد ترتیب دادن که با شکمش خداحافظی کنه! ظاهرا میلاد خیلی بهش وابسته شده! اینجا دیگه اخر خطه. بازی دیگه تموم شده!))
میلاد اه کشید:(( پیاده روی بهتره. شنا که ولش، دراز و نشست هم که اصلا نمی تونم!))
مسعود:(( حالا از این فاز بیا بیرون! خودمون هستیم هر جا که نخواستی ادامه بدی هل میدیمت!))
میلاد:(( اقا ! من زورم از مجموع زور همه تون بیشتره! حالا ببینم چجوری میخوای هل بدی!؟))
ماهان:(( اصلا چرا همه با هم ورزش نکنیم!؟ اقا سجاد شما هم اگه بخوای می تونی با ما همراه بشی.))
پیمان:(( برنامت چیه براش؟!
ماهان:(( از هفته ی دیگه مدرسه باز میشه. ما هر روز ساعت 4 تا 5 بعد از ظهر میایم همینجا و درازنشست و شنا میریم. اونایی هم که میخوان راه برن هم دور تا دور پارک یا از خونه شون تا اینجا ، راه میرن و ما تشویق شون می کنیم.))
مسعود:(( حالا همه باید با هم باشیم؟!))
_:(( کار گروهی باعث میشه انگیزه و انرژی مون بیشتر بشه و یه موقع جا نزنیم. رفاقت مون هم بیشتر میشه و صمیمی تر میشیم. هم تفریح و بگو بخنده ، هم ورزش و سلامتی. تازه مگه نمیگیم که دست خدا با جماعته ؟! خب چرا کار جمعی نکنیم تا خدا هم کمک مون کنه؟!))
میلاد:(( ایوالله. به افتخارش بزن دست قشنگه رو!))
مسعود:(( الان واقعا خوشت اومد؟! میای یعنی؟!))
میلاد:(( اره! شما ها نباشین که من افسرده میشم تو خونه! این ماموریت رویداد هم میره رو هوا!))
ماهان:(( خب پس همگی بزنین قدش!))
#رمان_نسل_نو 🇮🇷
#قرن_نو_نسل_نو
بزرگترین رویداد رهبران اجتماعی نوجوان
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
بازگشت غرور انگیز شما دانش آموزان را به مدرسه تبریک می گوییم😅😎
پاشو رفیق ، آماده شو برای یه جهاد و مبارزه ی علمیِ جوندار✌️💪
#هفته_دفاع_مقدس
#مهر ، #اربعین۱۴۰۰
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنه ای؛
• دفاع مقدس یکی از #عقلانی ترین حوادث ملت ایران بود.
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
هدایت شده از قرارگاه وصال اربعین
پویش چله شهدایی به نیابت از جاماندگان اربعین🏴🥀
چهل روضه خانگی در چهل منزل شهدا🍂
📌برای پیوستن به این پویش و کسب اطلاعات بیشتر برای همراهی به این آیدی مراجعه کنید:
@vesal_arbaeen1400
🔴 #نشر_حداکثری 🔴
#اربعین_دلتنگی #چهل_منزل_چهل_شهیدد
💠🌐°°°قرارگاه وصال اربعین°°°🌐💠
@vesale_arbaeen
تو همان نسل جوانی که ثابت کردی
در ره عشق جگر دارتر از صد مردی...
وفات قهرمانانه #علی_لندی عزیز را تسلیت می گوییم 🏴🥀
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
غصه نخور که زیارت به سرمایه نیست
خوب میدونم که هیچی واست مثل مشایه نیست ...
#اربعین #زیارت #جامانده 💔
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
هدایت شده از 『 فــانـ⚘ـوس 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #موشن داستانی
سفرنامه #اربعین
🔶 قسمت اول: شروع پیاده روی
#فــانـ_ـوس🌻
https://eitaa.com/joinchat/1977352259Ce5119a229a
قهرمان نسل نویی🥇🏅
قهرمان نوجوانی که در قرن جدید و در نسل جدید آتش را با حضورش گلستان کرد
#شهادتت_مبارک_رفیق💔🖤
#قرن_نو_نسل_نو
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
#قسمت_بیست_و_هشتم°°°
امیر
حاجی بالاخره از جاش بلند شد و با احتیاط و کمک پسرش اومد مسجد رو دید.🤕 اسلکت جدید ساخته شده بود اما هنوز کلی کار داشت.🕍 از بچه محل ها مون ارمان و پژمان و حامد هم بودن. 👨👨👦👦( با عرض پوزش از شما دوست عزیز قبلا یادم رفته بود معرفی کنمشون)😅😁 حاجی از دیدن مسجد و حال و روزش دلگیر بود.😞 حق هم داشت اما خب اتفاقی بود که افتاده.
_:(( حاجی حرص نخور. ما درستش می کنیم!))🙃
حاجی اهی کشید:(( امیر بابا! کار یه روز دو روز نیست که.⏱️ هم هزینه ها خیلی زیاده و هم وقت گیره⏳💵. از قرض الحسنه مسجد وام هم بگیریم باز پول کم میاریم.💸 وام بانکی رو هم که من قبول ندارم.))
یه کم سکوت کرد و بعدش با لبخند گفت:(( من نبودم چیکار کردی!☺️ محسن بهم گفته نذاشتی شام غریبان و روز عاشورا بی مراسم بمونه. باریک الله!))☺️👏
_:(( همش کار من نبود. بچه ها هم بودن! با هم کار کردیم. مگه نه؟!))😃
محسن اقا:(( امیر اقا ! بچه کوچولو ها رو چی؟ اونا رو هم مسجدی کردی وقتی مسجد نداشتیم!))😇👬
_:((اون همش زحمت پسرخالم بود. وظیفه مون بود. بالاخره در برابر این بچه ها مسئولیم!))😊
حاجی با کمک محسن اقا لبه ی حوض نیمه سالم نشست. نگاهی به ساختمان درحال ساخت انداخت و گفت:(( یه روزی منم هم سن شما بودم و همینجا بازی میکردم.⚽ زمانی که دغدغه های الان شما رو باید داشتم تقریبا 30 سالم بود اما شما ها هنوز بیست سال تون هم نشده.😌 راستش این که گفتی همه چیز رو درست میکنی باعث شد پشتم صاف بشه. فکر میکنم میشه به شماها اعتماد کرد. شما ها خیلی توانمند تر از اون چیزی هستین که نشون میدین.))😌🥰
ارمان:(( ممنون حاجی لطف داری!))😍
حاجی:(( سجاد ، امیر ، حامد ، ارمان و پژمان! شماها دیگه باید چرخ های مملکت رو بچرخونین. شما ها دیگه بزرگ شدین.☺️ امیر پسرخالت هم بچه ی خیلی خوبیه.😇 اینایی که ازش گفتی نشون میده مثل خودت دغدغه داره. دغدغه ی اینده ی جامعه ی اسلامی.)) 🕋
پژمان:(( یعنی الان شما به ما اجازه میدین که تو کار ساخت و ساز مسجد کمک کنیم؟!))😳
حاجی خندید. 😄
اقا محسن:(( چرا اجازه؟! شما ها دیگه خودتون صاحب اجازه هستین! حضرت اقا امیدش به شما گام دومی هاست. حالا ما کی باشیم که نخوایم بهتون امیدوار باشیم و اعتماد کنیم؟!))😊
حاجی:(( همین اراده و همت و مسئولیت پذیری تون بوده که اقا این حرفو در مورد تون زده!))😊😊
سجاد با چشمان درخشان و با ذوق به حاجی گفت:(( بابا حاجی قول میدیم یه مسجد تمیز و درجه یک تا سالگرد پیروزی انقلاب تحویلت بدیم!))😍🤩
دستمو رو شونه سجاد گذاشتم:(( با کمک خدا البته!))🙂✌️
محسن:(( از قرض الحسنه مسجد هم پول خواستین بهم بگین که بدم بهتون.))💵💰
#رمان_نسل_نو 🇮🇷
#قرن_نو_نسل_نو
بزرگترین رویداد رهبران اجتماعی نوجوان
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
📌 #فوری #مهم
به پاس اقدام قهرمانانه #علی_لندی ، موج مجازی تشکر نسل نویی ها و نوجوانان
🔰بعد از بارگذاری پوستر در همین کانال ، موج نشر و حمایت از این حرکت غیورانه شروع خواهد شد
#شهادت_نوجوان_ایذه ای
#قرن_نو_نسل_نو
بزرگترین رویداد رهبران اجتماعی نوجوان
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
#پویش قهرمان نسل نویی ها 🏆🏴
پویش مشترک نسل نویی ها و نوجوانان به پاس اقدام قهرمانانه علی لندی عزیز، این پوستر بهمراه هشتگ 🏅 #نوجوان_شهید_فداکار 🏅 را پیج و کانال و گروههای خود منتشر کنید واسکرین خود را به آیدی
@nasli_noبفرستید
#نشر_حداکثری
#قهرمان_دهه_هشتادی🥇🏅
#شهادتت_مبارک_رفیق🖤
#قرن_نو_نسل_نو
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
چطور خودمونو نابود کنیم؟ 😓😑
#عزت_نفس
#قرن_نو_نسل_نو
بزرگترین رویداد رهبران اجتماعی نوجوان
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
مرکز اردویی تربیتی فصل نو نسل نو
چطور خودمونو نابود کنیم؟ 😓😑 #عزت_نفس #قرن_نو_نسل_نو بزرگترین رویداد رهبران اجتماعی نوجوان مضمار_
از همه چی گله کن😕😐
#عزت_نفس
#قرن_نو_نسل_نو
بزرگترین رویداد رهبران اجتماعی نوجوان
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر ویژه اردوی #اربعین نوجوانان 🏴
پخش ویژه ی مستند جذاب پیاده روی اربعین🏴 با حضور #دهه_هشتادی_ها 💔
🕙در روز اربعین
🌐از پیج روبیکا
📌 #به_زودی
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
🏴انا لله و انا الیه راجعون🏴
روح بلند و ملکوتی علامه حسن زاده آملی ، عالم و فقیه کم نظیر و بینظیر ،به ملکوت اعلی پیوست 🏴
محضر امام عصر عج و همه ی همراهان عزیز ، تسلیت می گوییم .
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan
◼️بخشی از زندگینامه خودنوشت #علامه_حسن_زاده_آملی ◼️
چون شب روی آورد هنگام سحر برخاستم به گونه ای که احدی از افراد خانه متوجه حال من نبود. دیوان خواجه حافظ شیرازی را برداشته از باطن خویش ندایش کردم و گفتم تفأل به دیوان تو در اصقاع مشتهر شده، به اسماع رسیده است و من قرائت فاتحه به روح تو نثار می کنم به این امید که حُسن خاتمه کارم را به من بنمایانی. پس از قرائت فاتحه دیوان را گشودم، غزلی به این مطلع آمد:
کنون که در کف گل، جام باده ی صافست
به صد هزار زبان بلبلش در اوصافست
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف کشافست
به دُرد صاف تو را حکم نیست، دم در کش که هر چه ساقی ما ریخت عین الطافست
ببر زخلق و زعنقا قیاس کار بگیر که صِیت گوشه نشینان زقاف تا قافست
این ابیات بر شوق وافرم افزود و مرا به شتاب در طلب مراد تهییج نمود.
#بخش_اول ، #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اربعین ۱۴۰۰
مضمار_نوجوان🇮🇷🍃⊱━═━
@mezmar_nojavan