eitaa logo
دویست‌وشصت‌وهشت
351 دنبال‌کننده
96 عکس
3 ویدیو
2 فایل
«سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند!» روزگارنویسیِ یک عدد فاطمه آل‌مبارک :) اینجایم: @Alemobarak_fateme
مشاهده در ایتا
دانلود
• چند سال قبل‌ تست mbti داده بودم و نتیجه شده بود ۸۱ درصد درون‌گرایی. این ویژگی‌ام را دوست داشتم؛ اما می‌دانستم توی دنیای برون‌گرایی ‌که صدای بلندتر و لبخند پررنگ‌تر برنده است، راه به جایی نمی‌برم. خودم را شوت کردم بیرون منطقه امنم. سال اول کارم در مبنا، باز کردن میکروفن گوگل‌میت و حرف زدن، حکم هاراکیری برایم داشت. همان‌قدر دردناک. گاهی فقط برای پیام دادن به همکاری کلی وقت هدر می‌دادم. بس سختم بود سر حرف را باز کنم. بعضی صبح‌ها سختم بود از روی تخت بلند شوم؛ چون حتی فکر فلان جلسه و تعامل از عمرم کم می‌کرد! حتی بیشتر از سه سال طول کشید تا بالاخره با خودم کنار بیایم و هنرجوها را به اسم کوچک صدا کنم. گرفتن مسئولیت اجرایی رسما قمار بود. حجم تعاملاتش بعد از یک سال و هشت ماه، هنوز گاهی کلافه‌ام می‌کند. اما دوستش دارم. کمکم می‌کند شبیه‌تر باشم به آدمی که آرزو دارم. بعد از دورهمی سالانه مبنا با یکی از همکارها درباره خودم مشورت می‌کردم. گفت پتانسیل بیرون آمدن از منطقه امنم را دارم. اخلاقش را می‌شناختم؛ ولی باز هم دلم شکست. نمی‌دانست همین الانش هم چقدر دور از خانه‌ام. پریروز صبح هفتادوهشت هزار تومن وجه رایج مملکت را دادم که دوباره mbti بدهم و کارنامه کامل بگیرم. قبل شروع مطمئن بودم درون‌گرایی‌ام کمتر شده. خیلی زیاد باشد دیگر هفتاد. اشتباه می‌کردم. انگار تلاش‌هایم برای تغییر فقط روی سطح بود و منِ واقعی دلش بیشتر گوشه‌نشینی می‌خواست. نتیجه؟ حالا ۸۴ درصد درون‌گرا بودم. بیشتر از قبل! گویا این درصد را درونگرایی خالص در نظر می‌گیرند. بعد از این همه حرف و جلسه و تعامل؟ نمی‌دانم این اعداد قرار است چه بگویند. شاید دارم بی‌خودی فلسفه می‌بافم. کاه و کوه و این حرف‌ها. شاید هم واقعا گوشه روح فاطمه‌ای که خودش را دائما موظف به دویدن و تعامل با آدم‌ها و دور شدن از منطقه امن می‌بیند، فاطمه‌ای نشسته که از دنیا چیزی جز کتاب‌ها و لپ‌تاپش نمی‌خواهد. @fateme_alemobarak
• همیشه معلم اول کلاس می‌پرسد: Quoi de neuf? که به فرانسوی یعنی چه خبر. معمولا با یکی از دو جمله‌ای که حفظ کرده‌ام جوابش را می‌دهم. جمله‌هایی به معنی خبری نیست یا مثل همیشه. این هفته می‌دانستم وقتی باز بپرسد چه خبر، نمی‌توانم جواب‌های قبلی را بگویم. این هفته اصلا مثل همیشه نبوده. اما درسم هم آن‌قدر جلو نرفته که بتوانم خودم با هر فعلی که بخواهم جمله بسازم و خبر را بگویم. از گوگل ترنسلیت کمک می‌گیرم. جواب را برایم می‌نویسد. می‌بینم فعل «بودن» و «داشتن» را جور دیگری نوشته. طوری که با مدلی که من یاد گرفته‌ام فرق دارد. سریع به گوگل شک می‌کنم. بعد یادم می‌آید من اول مسیرم و صرف افعال را فقط به زمان حال بلدم. حالی که برای میثاق، لااقل در این دنیا دیگر وجود ندارد. حالا اگر معلمم یا هر فرانسوی دیگری ازم بپرسد چه خبر، بلدم خبر را در سه جمله خلاصه کنم: Mon amie est décédée vendredi. Elle était jeune. Elle avait 31 ans. دوستم جمعه فوت کرد. او جوان بود. او ۳۱ سال داشت. @fateme_alemobarak
🎵 It's a hard pill to swallow This emotion, I bottle Need somethin' strong for the sorrow Somethin' strong for the pain, so I can wash it away I was cold, now, I'm freezin' Stuck in a permanent season And we both know you're the reason I'm not the same as before, I don't feel anymore... 🎶 Shot Glass of Tears