eitaa logo
فاطمه عارف‌نژاد
698 دنبال‌کننده
176 عکس
9 ویدیو
4 فایل
📗 مجموعه‌شعر «شبانماه» | انتشارات شهرستان ادب 📘 مجموعه‌شعر «در رکاب صبح» | انتشارات شهرستان ادب اگر صحبتی بود: @arefnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
اخم کردی و رعدوبرق آمد ابرها را به سمت باران برد آرزوهای دوربردت را باد تا رزمگاه طوفان برد ماه بود و غرور دیدن تو وقت، وقت ستاره‌چیدن تو شب غم را نگاه روشن تو به افق‌های نورباران برد به کجاها نگاه می‌کردی که دل دوردست‌ها لرزید؟ چشم‌هایت چه دوربینی بود که دل از برجک نگهبان برد؟ رنگ خون می‌نوشت خودکارت چرخ زد دور نقشه پرگارت برق چشم همیشه‌بیدارت خواب از چشم نابکاران برد یاعلی گفتی و ارادهٔ تو پنجه در پنجهٔ ستم انداخت دست‌هایت چه آبرویی از همهٔ دستگاه شیطان برد ساحران چاره جستجو کردند: «راه حل چیست؟» گفتگو کردند تا همه هرچه بود رو کردند قهرمان یک عصا به میدان برد لشکر دیو و دد صف اندر صف آرش از خاک خود گرفت هدف امر حق آمد، از کمان شرف تیر با اشتیاق فرمان برد نه فریب و نه قصه‌پردازی در شبِ پخش زندهٔ بازی دید دنیا چطور باخت حریف دید دنیا چطور ایران برد | @fatemeh_arefnejad
هم‌مرز غم، با رنج و غربت هم‌وطن بودن تفسیر بی‌باکانه‌ای از زیستن بودن در راه طولانی و ناهموار تا قله همواره سرگرم عبور از خویشتن بودن در صلح، لبخندی وسیع و خاطری روشن در جنگ، محکم‌آذرخشی نقطه‌زن بودن با خطبهٔ شمشیر تا ظهر دهم رفتن بر منبر خون و جنون صاحب‌سخن بودن در کسوت استاد، در دارالفنون عشق از کودکی، از نوجوانی اهل فن بودن فصل نویی در صفحهٔ تاریخ وا کردن چیزی فراتر از اساطیر کهن بودن این‌ها فقط یک چشمه از دریای روحش بود سخت است حتی یک نفس سیدحسن بودن | | @fatemeh_arefnejad
عشق بی‌پرواست، بسم الله الرحمن الرحیم هرکسی با ماست بسم الله الرحمن الرحیم رودِ جاری از ستیغ کوه‌های گریه‌خیز مقصدش دریاست، بسم الله الرحمن الرحیم @fatemeh_arefnejad
عصر شعر جاء نصرالله دوشنبه ۱۶ مهرماه / دانشگاه تهران @fatemeh_arefnejad
﷽ ما کیستیم؟ رود به طوفان در آمده شمشیرهای فاتحِ از خیبر آمده ما کیستیم؟ آنکه نکرده‌ست پا به پا گاهِ نبرد نیزه و سر، با سر آمده در عصر لال بودن دنیا خوشا به ما ماییم حرف تازه‌ی از حنجر آمده تقدیر ما قبیله‌ی گل‌ها شهادت است گل در شب گلاب شدن، پرپر آمده باری! شهید می‌شود و ناامید نه هر کس میان معرکه با حیدر آمده ما اشتیاق تا به ابد زنده بودنیم ما را که گفته است که دنیا سرآمده؟ فصل عذاب می‌رسد آخر، صبور باش! قوم هزار مرتبه پیغمبر آمده! فائزه امجدیان 🆔 @Amjadiyan_Faezeh
مهاجرم، ولی انگار خانه‌ام اینجاست کبوترانه پر و بال و لانه‌ام اینجاست به هرکجا بروم باز جلد این صحنم پرنده‌ام، چه کنم؟ آشیانه‌ام اینجاست همیشه نان و نمک خورده‌ام از این سفره همیشه سهمیهٔ آب و دانه‌ام اینجاست پناه گریهٔ شب‌های تار زندگی‌ام به رغم لشکر غم، پشتوانه‌ام اینجاست به دستگیری و دلداری و خطاپوشی کسی که دست زند روی شانه‌ام اینجاست اگرچه سربه‌هوا شد درخت زیستنم همیشه ریشهٔ سبز جوانه‌ام اینجاست اگر کویر، اگر شوره‌زار، اگر بی‌آب بهشت گمشدهٔ رودخانه‌ام اینجاست تمام شاعری‌ام را به قم بدهکارم مداد و دفتر شعرم، ترانه‌ام اینجاست هزار شکر که همسایه‌ایم با خورشید هزار شکر خدایا! که خانه‌ام اینجاست @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از بافتار
به وقت غرش طوفان ابیات تصویری فاطمه عارف‌نژاد برای مظلومان «فلسطین» 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
هدایت شده از بافتار
« ای صاحب خودکارهای نامسلمان! ای شاعر تصنیف‌های لاابالی! از رنج‌های ما نگفتی با چه رویی؟ از درد‌های خود بگویم با چه حالی؟ اینجا که من هستم شبیه کربلا نیست؟ هل من معین...؟ پاسخ نده با بی‌خیالی» این بخشی از اعتراض شاعرانۀ فاطمه عارف‌نژاد یک بانوی دهه هفتادی است به شاعران که چگونه می‌توانند شاعر باشند و نسبت به داستان غزه و فلسطین بی‌تفاوت باشند؟ اصلاً چگونه می‌توانند انسان باشند و بی‌تفاوت؟ و البته شاعر، انسان‌تر باید باشد و حساس‌تر نسبت به بزرگترین درد عالم. این درد را شاعری فریاد می‌زند که خود در یک سال گذشتۀ پس از طوفان‌الاقصی، نزدیک به 60 شعر برای فلسطین و مقاومت سروده است؛ شعرهایی که جوششی و در لحظه حاضر بودنشان، آن‌ها را ابداً‌ دم‌ دستی و شعاری نکرده است. شعرهایی که از دل برآمده‌اند و از سرِ عشق سروده شده‌اند. خود شاعر می‌گوید: «به قول نادر ابراهیمی از عشق سخن باید گفت. همیشه از عشق سخن باید گفت اما گستره این عشق را باید برای خودمان تعریف کنیم. مثلاً این روزها من چطور می‌توانم در تشییع شهدای مدافع حرم ایرانی و افغانستانی و پاکستانی شرکت کنم و وقتی برگشتم خانه، باز هم فقط به فکر معشوقی خیالی باشم و از چشم و ابروی يار بگویم؟ چطور ممکن است رد پای افکار و دغدغه‌های سياسی و اجتماعی و مذهبی‌ام در شعرهایم نباشد؟ چطور می‌‌توانم شعر اعتراض نگويم؟ اگر شعر فقط سرودن لیلی و مجنون است پس کی باید حماسه گفت؟ کی باید آرمان‌های انقلاب اسلامی را فریاد زد؟ من کجای داستان ایستاده‌ام؟» این همّ‌وغمّ مدام شاعر که «کجای داستان ایستاده‌ام؟» همۀ داستان است. عارف‌نژادِ پیش از طوفان‌الاقصی هم با کتاب «َشبانماه» نشان داده بود که با شاعری کاربلد با نگاه توحیدی به جهان مواجهیم؛ اما طوفان‌الاقصی همان‌گونه که نظم همۀ جهان را به‌ هم ریخت، ما را هم به هم ریخت و زنده‌تر کرد. دیگر پس از این حادثه، فلسطین و مقاومت یک موضوع در کنار موضوعات دیگر برای این شاعر نیست. همۀ جهان و همّ‌وغمّ اوست. درباره ویژگی‌های شعرهای یک سال اخیر او برای فلسطین در فرسته‌ای جدا صحبت خواهیم کرد. اینجا اما می‌خواهیم درباره یک ویژگی شعرهای او تمرکز کنیم و آن «تصویرسازی» بر اساس واقعیت و «آن»های الهام‌بخش اوست. بخش عمده‌ای از بیت‌های او را که می‌خوانیم تصویری واقعی از فلسطین جلوی چشم ما نقش می‌بندد یا چیزی شبیه آن‌ها. این ملموس بودن و انتزاعی نبودن، شعر او را حسی‌تر و عاطفی‌تر کرده است. در این فرسته، تعداد محدودی از ابیات فاطمه عارف‌نژاد را مرور می‌کنیم که با تصویری از حوادث فلسطین متناسبند. 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
فاطمه عارف‌نژاد
« ای صاحب خودکارهای نامسلمان! ای شاعر تصنیف‌های لاابالی! از رنج‌های ما نگفتی با چه رویی؟ از درد‌های
لطف و محبت «رسانه بافتار» که با تولید محتوای هنرمندانه‌اش همیشه برای من الهام‌بخش بوده 🌿
فرزند زمانیم، نه دیریم، نه زودیم از روز ازل معتکف معرکه بودیم گرد خفقان از افق دید گرفتیم زنگار غم از چهرهٔ آیینه زدودیم یک شهر به وجد آمده در فصل تماشا از منظرهٔ پنجره‌هایی که گشودیم در خانهٔ انسانیت امروز ستونیم در خیمهٔ حقانیت امروز عمودیم ای عشق! ببین صفحه پر از جوهر خون شد هربار برایت غزلی تازه سرودیم باری تو هم از غربت ما بگذر و بگذار تاریخ بگوید که چه کردیم و که بودیم | | @fatemeh_arefnejad
یحیی چقدر صاعقه در چشم‌های توست! طوفان فقط چکیده‌ای از ماجرای توست «بگذار کربلا بشود» گفتی و گذشت دنیا هنوز خیره به بغض صدای توست یحیی! به آرزوت رسیدی؟ مبارک است! من مانده‌ام که عید شده یا عزای توست ای سرو سربلند! به افتادنت خوشند امروز، روز جشن تبرها برای توست معمار فتح هفتم اکتبر! مرگ کو؟! این سنگ قبر نیست، که سنگ بنای توست کِی با عبور موج فراموش می‌شوی؟ ساحل همیشه در قرق ردپای توست آغوش باز کن وطنت را به سعی زخم! غزه _همان که خواسته‌ای_ کربلای توست حالا بجنگ زنده‌تر از سال‌های قبل… یحیی! هنوز اسلحه در دست‌های توست با تو حماسه‌تر به غزل فکر می‌کنم شعرم در انتهای خودش، ابتدای توست | @fatemeh_arefnejad
«بسم الله اکنون که به سالگرد «طوفان‌الاقصی» رسیده‌ایم، خوب است به تاثیر تاریخی این واقعه در فضای هنر بپردازیم که چگونه «طوفان‌الاقصی» و «وعده صادق»، هنر مقاومت و فلسطین را از بیان مظلومیت و مرثیه صِرف به حماسه و فتح کشاند؟ پی نوشت: پوستر طرح جلد که برگرفته از شخصیت «حنظله» ناجی‌العلی است، توسط صابر شیخ‌رضایی طراحی شده است.» محتوا از صفحهٔ اینستاگرام ramintabrize