🔺در دوران جـوانی در پـایگاه بسیج شهرستان فعالیت
داشـتم. روزهـا و شـبها با دوستانمان با هم بودیم.
شـبهای جمعه همگی در پایگاه بسیج دور هم جمع
بـودیم و بـعد از جلسه قرآن، فعالیت نظامی و گشت
و بـازرسی و... داشـتیم.
🔺در پشت محل پایگاه بسیج، قـبرستان شـهر ما قرار داشت. ما هم بعضی وقتها،
دوسـتان خودمان را اذیت میکردیم! البته تاوان تمام
ایــــــــن اذیــــــــتها را در آنـــــــجا دادم.
🔻برخی شبهای جمعه تا صبح در پایگاه حضور داشتیم.
یـک شـب #زمـستانی، برف سنگینی آمده بود. یکی از
رفـقا گـفت:
🔻 کسی جرئت داره الان تا انتهای قبرستان
برود؟! گفتم: اینکه کار مهمی نیست. من الان میروم.
🔺او هـم بـه مـن گـفت: باید یک لباس #سفید بپوشی!
مـن سـرتا پـا سـفید پـوش شـدم و حـرکت کـردم.
خـسخس صـدای پـای مـن بر روی برف، از دور هم
شـنیده مـیشد. مـن به سمت #انتهای قبرستان رفتم!
اواخـر قـبرستان که رسیدم، #صوت قرآن شخصی را از
دور شـنیدم!
🔻 یـک پـیرمرد روحـانی که از سادات بود،
شـبهای جـمعه تـا سـحر، در انـتهای قبرستان و در
داخـل یـک قـبر مشغول #تهجد و قرائت قرآن میشد.
فـهمیدم کـه رفـقا مـیخواستند بـا ایـن کار، با سید
شـوخی کـنند. مـیخواستم برگردم اما با خودم گفتم:
#اگـر الـان بـرگردم، رفـقای من فکر میکنند ترسیدهام.
بـــرای هـــمین تـــا انـــتهای قــبرستان رفــتم.
هرچه صدای پای من نزدیکتر میشد، صدای قرائت
قـرآن سـید هـم بلندتر میشد!
🔺 از لحن او فهمیدم که
#تـرسیده ولـی بـه مسیر ادامه دادم. تا اینکه به بالای
قـبری رسـیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود.
یکباره تا مرا دید فریادی زد و حسابی ترسید. من هم
کـــه تـــرسیده بـــودم پــا بــه فــرار گــذاشتم.
پـیرمرد سید، رد پای مرا در داخل برف گرفت و دنبال
مـن آمد.
🔺 وقتی وارد پایگاه شد، حسابی عصبانی بود.
ابـتدا کتمان کردم، اما بعد، از او معذرتخواهی کردم.
او بـا نـاراحتی بـیرون رفت. حالا چندین سال بعد از
ایـن مـاجرا، در نـامه عـملم حکایتآن شب را دیدم.
نـمیدانید چـه حـالی بـود ، وقتی گناه یا اشتباهی را
در نـامه عملم میدیدم، خصوصاً وقتی کسی را اذیت
کرده بودم، از درون #عذاب میکشیدم. گویی خودم به
جــــــای آنطــــــرف اذیــــــت مـــــیشدم.
از طـرفی در ایـن مـواقع، بـاد سـوزان از سمت چپ
وزیدن میگرفت، طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن
داغ میشد!
وقـتی چـنین اعمالی را مشاهده میکردم، به گونهای
#آتـش را در نزدیکی خودم میدیدم که چشمانم دیگر
تحمل نداشت.
هـمان مـوقع دیدم که آن پیرمرد سید، که چند سال
قـبل مـرحوم شـده بود، از راه آمد و کنار جوان پشت
میز قرار گرفت.
سـید بـه آن جوان گفت: من از این مرد #نمیگذرم. او
مرا اذیت کرد. او مرا ترساند.
مـن هـم گفتم: به خدا من نمیدانستم که سید داخل
قـبر عـبادت مـیکند.
🔺جوان رو به من گفت: اما وقتی
نـزدیک شـدی فـهمیدی کـه مـشغول قرآن خواندن
اسـت. چـرا همان #موقع برنگشتی؟ دیگه حرفی برای
گـفتن نداشتم. خلاصه پس از التماسهای من، ثواب
دو سـال عـبادتهای مـرا برداشتند و در نامه عمل او
قرار دادند تا راضی شود.
😔دو سـال نـمازی کـه بـیشتر به جماعت بود. دو سال
عـبادت را دادم بـه خـاطر اذیت و آزار یک مؤمن! (۱)
🔰در لـابهلای صـفحات اعـمال خـودم بـه یک ماجرای
دیگر از آزار مؤمنین برخوردم. شخصی از دوستانم بود
کـه خـیلی با هم #شوخی میکردیم و همدیگر را سرکار
مـیگذاشتیم. یـکبار در یـک جمع #رسمی با او شوخی
کــــردم و خــــیلی بــــد او را ضـــایع کـــردم.
خـودم هـم فهمیدم کار بدی کردم، برای همین سریع
از او #مــعذرتخواهی کـردم. او هـم چـیزی نـگفت.
گذشت تا روز آخر که میخواستم برای عمل #جراحی به بیمارستان بروم.
دوبـاره بـه هـمان دوسـت دوران جوانی زنگ زدم و
گـفتم: فـلانی، مـن خیلی به تو بد کردم. یکبار جلوی
جـمع، تـو را ضـایع کـردم. خواهش میکنم مرا حلال
کــن. مــن شــاید از ایــن بــیمارستان بــرنگردم.
بعد در مورد عمل جراحی گفتم و دوباره به او التماس
کـردم تا اینکه گفت: #حلال کردم، انشاءالله که سالم و
خوب برگردی.
آن روز در نـامه عـملم، هـمان مـاجرا را دیـدم. جوان
پـشت مـیز گـفت: این دوست شما همین دیشب از
شـما راضی شد. اگر رضایت او را نمیگرفتی باید تمام
#اعـمال خوب خودت را میدادی تا رضایتش را کسب
کـنی، مـگر شـوخی است، #آبروی یک انسان مؤمن را
بردی.(۲)
ادامه مناسب جهت مطالعه👇👇
🔰امـام صـادق عـلیه الـسلام فرمودند:
#حرمت مؤمن
حـتی از #کعبه بالاتر است. مصاحبه با راوی این کتاب،
بـارها بـه خـاطر #گریههای ایشان قطع شد. یادآوری
ایـــن خـــاطرات بــرایش بــسیار ســخت بــود.
۲. بعدها مطلبی از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه
و آله و سلم) دیدم که تأثیرگذار بود. روزی آن حضرت
بـه کـعبه نـگاه کردند و فرمودند:
«ای کعبه! #خوشا به
حـال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشـته!
به خدا قسم حرمت مؤمن از تو بیشتر است،
زیـرا خـداوند تـنها یـک چـیز را از تو حرام کرده، ولی
از مـؤمن #سـه چـیز را حرام کرده: مال، جان و آبرو، تا
کـسی به او گمان بد نبرد» روضة الواعظین، ج ۲، ص۲۹۳
____________________________
ادامه دارد👇
🔰تحریم آزار رساندن به مؤمن
1- هشام بن سالم گوید:
از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: خدای عزّ و جل فرماید:
آن که بنده مؤمن مرا بیازارد به من #اعلان جنگ دهد. و هر که بنده #مؤمن مرا اکرام نماید از خشم و غضب من آسوده خاطر باشد.
2- مفضّل بن عمر گوید که امام صادق (ع) فرمود:
چون روز قیامت شود، #منادی از جانب خدا فریاد زند، آنان که از #دوستان من روگردانده بودند کجایند؟
گروهی بر می خیزند که رخسارشان #گوشت ندارد، پس گفته شود،
اینها کسانی هستند که به مؤمنین آزار رسانده، و با آنان دشمنی کرده و #عناد ورزیده اند و در امور دینی آنها را با تندی سرزنش کردند، سپس دستور داده شود که آنها را به #دوزخ ببرند.
3- روایت فوق با سند دیگر چنین بیان شده:
به خدا سوگند اینها کسانی بودند که در گفتارشان با مؤمنین یکی بوده ولی #حقوق آنان را منع کردند، و اسرار مؤمنین را فاش نمودند.
ادامه دارد👇
🔰پیامبر اکرم (ص):
قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى :
لِيَأذَن بِحَربٍ مِنّي مَن آذى عَبدِيَ المُؤمِنَ ، وَليَأمَن مِن غَضَبي مَن أكرَمَ عَبدِيَ المُؤمِنَ .
🔺خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرمود :
«هر كس بنده مؤمن مرا بيازارد ، به من اعلان #جنگ مى دهد ، و هر كس بنده مؤمن مرا احترام كند ، از خشم من در امان است» .
➕مـیخواستم بـنشینم و همانجا زار زار #گریه کنم. برای
یـک شـوخی بـیمورد #دو سـال عبادتهایم را دادم.
بـرای یـک #غـیبت بـیمورد، بـهترین اعمال من محو
میشد.
🔺 چقدر حساب خدا دقیق است. چقدر کارهای
نـاشایست را بـه حـساب شوخی انجام دادیم و حالا
باید افسوس بخوریم.
➖در ایــن زمـان، جـوان پـشت مـیز گـفت: #شـخصی
ایـنجاست که #چهار ساله منتظر شماست! این شخص
اعـمال خوبی داشته و باید به #بهشت برزخی برود، اما
مـعطل شـماست. بـا #تعجب گفتم: از چه کسی حرف
میزنید؟
یـکی از پـیرمردهای #اُمـنای مسجدمان را دیدم که در
مـقابلم و در کـنار هـمان جـوان ایستاده. خیلی ابراز
ارادت کرد و گفت: کجایی؟
چند ساله منتظرت هستم.
بـعد از کمی صحبت، این پیرمرد ادامه داد:
👌زمانی که
شـما در مـسجد و بـسیج، مـشغول فعالیت فرهنگی
بـودید، #تـهمتی را در جـمع بـه شما زدم. برای همین
آمدهام که حلالم کنید.
آن صـحنه برایمیادآوری شد. من مشغول فعالیت در
مـسجد بودم. کارهای فرهنگی بسیج و... این پیرمرد
و چـند نـفر دیگر در #گوشهای نشسته بود. بعد پشت
ســـر مـــن حـــرفی زد کــه واقــعیت نــداشت
او بـه مـن #تهمت بدی زد. او #نیت ما را زیر سؤال برد.
عـجیبتر اینکه، زمانی این تهمت را به من زد که من
ابــتدای #حـضورم در بـسیج بـود و نـوجوان بـودم!!
آدم خـوبی بـود. اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده
بـود. بـه جـوان پـشت میز گفتم:
😊 درسته ایشان آدم
خوبی است، اما من همینطوری نمیگذرم. دست من
خــالی اســت. هــر چــه مــیتوانی از او بـگیر.(۱)
جـوان هـم رو بـه من کرد و گفت:
این بنده خدا یک
#وقف انجام داده که خیلی بابرکت بوده و ثواب زیادی
برایش میآید.
او یـک #حـسینیه را در شـهرستان شما، خالصانه برای
رضـای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده میکنند.
اگـر بـخواهی ثواب کل حسینیهاش را از او میگیرم و
در نــامه عــمل شــما مــیگذارم تـا او را بـبخشی.
بـا خـودم گفتم: «ثواب ساخت یک حسینیه بهخاطر
یـک تـهمت؟! خـیلی خـوبه.» بـنده خدا این پیرمرد،
خـیلی نـاراحت و افـسرده شـد، اما چارهای نداشت.
ثـواب یـک وقـف بـزرگ را به خاطر یک تهمت داد و
رفـت بـه سـمت بـهشت بـرزخی. برای تهمت به یک
نوجوان، یک حسینیه را که با اخلاص وقف کرده بود،
داد و رفت!
امـا تـمام حـواس مـن در آن لـحظه بـه این بود که
وقتی کسی بهخاطر تهمت به یک نوجوان، یک چنین
خـیراتی را از دسـت مـیدهد، پـس مـا که هر روز و
هـرشب پـشت سـر دیگران مشغول قضاوت کردن و
حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت؟! ما که
بـهراحتی پـشت سـر مسئولین و دوستان و آشنایان
خــــودمان هـــرچه مـــیخواهیم مـــیگوییم...
بـاز جـوان پـشت مـیز به عظمت آبروی مؤمن اشاره
کرد.(۲)
۱.تـازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم «هرکسی
(در روز جــزا بـرای خـودش) گـرفتاری دارد و هـمان
گـرفتاری خـودش بـرایش بـس اسـت و مـجال این
نـــیست کــه بــه فــکر کــس دیــگری بــاشد.»
۲.آیـه ۱۹ سـوره نـور مـیفرماید: «کسانی که دوست
دارنـد زشتیها در میان مردم باایمان رواج یابد، برای
آنــان در دنـیا و آخـرت عـذاب دردنـاکی اسـت ...»
امـام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه میفرماید:
هر کس آنچه را دربارهی مؤمنی ببیند یا بشنود، برای
دیــگران بــازگو کـند، از مـصادیق ایـن آیـه است
کتاب سه دقیقه در قیامت
https://eitaa.com/fatemi222/1991
🔰نکوهش و مذمت آزار و اذیت
براى اينكه زندگى انسانها همراه با #صفا و صميميت و همكارى باشد و در اثر آن #وحدت و يكپارچگى در جامعه پديد آيد، اسلام روابط و #حقوق هر مسلمان را در ارتباط با مسلمان ديگر، بر اساس مسالمت، رفق، مدارا و عدم #مزاحمت برای یکدیگر قرار داده است.
🔺. اين اصل علاوه بر اینکه مورد تأييد دين اسلام و #اديان آسمانى است، مورد قبول همۀ #عقلا و مصلحين جهان از هر فرقه و طايفهاى نیز میباشد؛
🔻 زيرا اگر بنا باشد مردم مانند #حيوانات وحشى، بدون قانون و جنگلوار زندگى كنند و هيچ حقوق و قانون و آدابى را مراعات نكنند، شيرازۀ زندگی اجتماعی به طور قطع از هم مىپاشد؛ ازاينرو #اسلام آزار به ديگران را امرى حرام و موجب وزر و وبال و در نتیجه مؤاخذه و عقاب مىداند.
🔺چنانكه وقتى گروهى در مدينه بر ضد اشخاص با ايمان #شايعه پراكنى كردند و موجب آزار آنان شدند و #نسبتهاى ناروا به ايشان دادند، مورد نکوهش قرآن كريم قرار گرفتند و خداوند دربارۀ آنان فرمود:
(وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً):
كسانى كه مردان و زنان مؤمن را در رابطه با آنچه انجام ندادهاند، برنجانند [بدون اينكه كارى سزاوار ايذاء مرتكب شده باشند] پس اينان #بهتان و گناه آشکاری را به گردن گرفته اند.
🔺آزار و اذیت رساندن به دیگران به اندازهای #قبیح و زشت است که امام على بن موسى الرضا”علیه السلام”
از جدش پيامبر”صلی االه علیه و آله” نقل فرموده:
«من بهت مؤمناً أو مؤمنةً أو قال فيه ما ليس فيه اقامه الله تعالى يوم القيامة على تلٍ من نار حتى يخرج مما قاله فيه؛
کسی كه به مرد يا زن مسلمانى #بهتان زند يا دربارۀ او سخنى بگويد كه در او نيست، خداوند او را در قيامت روى تلى از آتش قرار مىدهد تا از عهدۀ آنچه گفته برآید».
🔰مصادیق آزار و اذیت
اسلام روابط مسلمین را بر اساس مسالمت و رفق و مدارا با دیگران قرار داده و همگان را از اذیت و آزار یکدیگر برحذر داشته.
چهار مصداق کلی اشاره کرد:
1. ایذاء المسلمین
آزار مسلمین به طرق مختلفی انجام مىگيرد که بارزترین مصداق آن تجاوز به حقوق يا كوتاهى از اداى حق و حقوق آنان است.
🔺 گاهی حتى يك كلمۀ اهانت آميز و بى اعتنايى و بى احترامى به او و مراعات نكردن موازين اخلاقى، میتواند مصداق آزار و اذيت او باشد که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) سلاح کشیدن روی مؤمن
اگر كسی به وسیلۀ سلاح [اعم از سلاح گرم یا سرد مانند چاقو] مؤمنى را #تهديد كند و یا او را بترساند، از موارد آزار و اذيت محسوب مىشود و خداوند او را از رحمت خود دور مىكند؛ چنانچه رسول اكرم”صلی االه علیه و آله” در این راستا میفرماید:
«من اشار الى اخيه المؤمن بسلاحه لعنته الملائكة حتّى ينجيه عنه؛
كسى كه با سلاح به برادر مؤمن خود اشارۀ تهديدآميزى بكند، فرشتگان به چنين كسى لعنت مىفرستند تا هنگامى كه آن مؤمن از دست او نجات مىيابد».
ب) تمسخر
از دیگر مصادیق آزار مسلمین، استهزاء و تمسخر آنهاست.
کسی كه گفتار، كردار، صفات و یا خلقت و خلق و خوی مردمان را وسيلۀ استهزاء و تمسخر آنها قرار مىدهد، از فطرت انسانى به دور بوده و از صفات الهى بى بهره است.
آنانكه بهرهاى درست از ايمان داشته باشند هرگز آلوده به چنين رفتاری نمیشوند. خداوند سبحان در قرآن کریم مىفرمايد:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یکُونُوا خَیرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یکُنَّ خَیرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید گروهی از شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید.
در عرصه گاه قيامت و صحرای محشر مسخرهكنندگان را مسخره مىكنند و تحقيركنندگان را دست مىاندازند تا به مكافات و جزاى عمل زشتشان برسند؛ چنانچه رسول خدا”صلی االه علیه و آله” دربارۀ تمسخر دیگران مىفرمايد:
«انَّ الْمُسْتَهْزِئينَ يَفْتَحُ لِاحَدِهِمْ بابُ الْجَنَّةِ فَيُقالُ: هَلُمَّ، فَيَجىءُ بِكَرْبِهِ وَ غَمِّهِ، فَاذا جاءَ اغْلِقَ دُونَهُ؛
به روى يكى از مسخرهكنندگان درب بهشت باز مىشود، به او گفته مىشود: به جانب بهشت بيا، به سوى بهشت با غم و غصهاى كه دارد مىآيد، چون به درب بهشت مىرسد درب به رويش بسته مىشود». این امر در حقیقت تجلی رفتار دنیوی او در قیامت بوده و امری است که او برای خوش رقم زده.
از نظر علم روانشناسی كسانى كه مردم را مسخره مىكنند، نوعى كمبود شخصيت دارند که از طريق كوچك كردن مردم، به دنبال جبران کمبودهای خود هستند؛ لذا افراد عاقل، آگاه و باشخصيت كه كمبود و نقصانى در خود احساس نمىكنند، هرگز دست به اين كار نمىزنند و از مشاهدۀ چنين رفتارى سخت رنج مىبرند.
⭕️يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا #يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى انْ يَكُونُوا خَيْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى انْ يَكُنَّ خَيْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الايمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ. [حجرات، آيه11]
➖اى كسانى كه ايمان آوردهايد نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را استهزاء كنند، شايد آنها كه مورد استهزاء واقع مىشوند بهتر از مسخره كنندگان باشند. و همچنين زنان يكديگر را #مسخره نكنند، زيرا ممكن است زنان مسخره شده از آنها كه مسخره مىكنند بهتر باشند.
و مبادا از يكديگر عيب جويى كنيد و زنهار از اينكه يكديگر را با القاب زشت و ناپسند ياد كنيد كه پس از ايمان آوردن، نامى كه نشان از فسق و فجور دارد بسيار زشت است و هر كس كه از اين رفتار توبه نكند ستمگر و ظالم است.
⭕️برخى از مفسّران در شأن نزول آيه فوق گفتهاند:
اين آيه درباره #ثابت بن قيس بن شماس نازل شده است. ثابت #گوشهايش_سنگين بود و هنگامى كه وارد مسجد مىشد براى او راه باز مىكردند تا برود #نزديك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم بنشيند و سخنان حضرت را بشنود.
⬅️يك روز وارد مسجد شد در حالى كه مردم از نماز #صبح فارغ شده و هر كدام در جايى نشسته بودند. ثابت نيز طبق روش هر روز سعى مىكرد نزديك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم بنشيند، به اين جهت #جمعيت را مىشكافت و مىگفت جا بدهيد، جا بدهيد تا خدمت پيامبر بروم.
〰️سر انجام يكى از آنها گفت #همين جا بنشين. او نيز همانجا نشست ولى از اينكه راهش ندادند تا نزديك پيامبر بنشيند به #شدت ناراحت شد. پس از اينكه هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت:
🕛 اين مرد كيست؟ گفت: من فلان كس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام #مادر او را طورى بر زبان جارى كرد كه در آن دوران (دوران جاهليت) اين گونه تعبير را مايه #سرزنش و ملامت مىدانستند. آن مرد شرمنده شد و از #خجالت سر به زير افكند، سپس اين آيه نازل شد.
♦️عن أبي عبد اللّه ـ عليه السلام ـ قال: قال اللّه عزّ و جلّ:
لِيَأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّى، مَنْ اذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ وَ لِيَأمَنْ مِنْ غَضَبى مَنْ اكْرَمَ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ. از امام صادق -عليه السلام- آمده است كه خداوند عزّ و جلّ فرمود: كسى كه بنده مؤمن مرا خوار شمارد بايد بداند كه خداوند با او در جنگ است و كسى كه بنده مؤمن مرا تعظيم و تكريم كند بى شك از غضب من در امان است.
🔹رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله- فرمود:
و من اذلّ مؤمنا اذلّه اللّه ... كسى كه مؤمنى را خوار شمارد خدا او را #ذليل خواهد كرد.
🔹امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
من حقّر مؤمنا لقلّه ماله حقّره اللّه فلم يزل عند اللّه محقورا حتّى يتوب ممّا صنع... .
كسى كه به خاطر فقر و تهيدستى مؤمنى را كوچك شمرد خداوند او را كوچك مىشمارد و هميشه در نزد خدا #خوار و زبون است تا آنكه از كردارش توبه كند ...
-🔺 حرمت مؤمن از حرمت كعبه بيشتر است
ابن أبي الحديد در شرح اين جمله از نهج البلاغه (اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله...) روايتى را از رسول خدا -صلّى اللّه عليه و آله - چنين نقل مىكند:
🔻و الخبر ما رواه جابر قال:
نظر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إلى الكعبه فقال: مرحبا بك من بيت ما اعظمك و أعظم حرمتك و اللّه انّ المؤمن أعظم حرمه منك عند اللّه عزّ و جلّ، لأنّ اللّه حرّم منك واحده و من المؤمن ثلاثه: دمه و ماله و أن يظنّ به ظنّ السّوء ... .
🔻جابر روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به كعبه نظر افكند و فرمود:
آفرين بر تو، خانهاى كه چقدر #بزرگى و احترام تو چقدر زياد است سوگند به خدا، #احترام مؤمن نزد خدا از تو بيشتر است، زيرا حرمت تو فقط از يك جهت است (كه خونريزى در تو حرام است)، ولى مؤمن از سه جهت احترام دارد:
1. خون وى محترم است.
2. مال او حرمت دارد.
3. بدگمانى نسبت به او حرام است.
🔻در حدیث دیگری از پیامبر اسلام (ص) آمده است که فرمودند:
♦️«وقتی پروردگارم عزَّوجلّ مرا بالا برد (در معراج) به قومی گذشتم که ناخنهای مسین داشتند و صورت و سینه خویش را میخراشیدند، گفتم ای جبرئیل اینها چه کسانی هستند؟ گفت: اینان آن کسانیاند که گوشت مردم خورند و از آبرویشان سخن کنند».
🔹از این شیوه ناپسند هیچ کس سود نمیبرد، چرا که اگر این رفتار #ضد اخلاقی نهادینه شود همه از این ابزار علیه رقیبان استفاده خواهند کرد و در آن صورت این ابزار تبدیل به #شمشیر دو لبه می شود که روزی با ما و روزی دیگر علیه ماست.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود:
«لا یعذّب الله اهل قریة و فیها مائة من المؤمنین، لا یعذّب الله اهل قریة و فیها خمسون من المؤمنین، لا یعذّب الله اهل قریة و فیها عشرة من المؤمنین، لا یعذّب الله اهل قریة و فیها خمسة من المؤمنین، لا یعذّب الله اهل قریة و فیها رجل واحد من المؤمنین؛
خداوند قریه و شهری را که در آن صد نفر مؤمن باشند، عذاب نمیکند. خداوند قریه و شهری را که در آن ده نفر مؤمن باشند، عذاب نمیکند. خداوند قریه و شهری را که در آن پنج نفر مؤمن باشند، عذاب نمیکند (تا آن جا که فرمود:) حتّی اگر یک نفر هم مؤمن در یک آبادی زندگی کند خداوند اهل آن آبادی را عذاب نمیکند.»
💎«اِنَّ الَّذینَ یحِبُّونَ اَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ [یونس 19] کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردمِ با ایمان شیوع یابد، در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت، و خداوند میداند و شما نمیدانید!»
← ⭕️معنای فحشا
فحش، فحشا و فاحشه در لغت به افعال یا گفتاری گفته میشود که قباحت و #زشتی آنها بزرگ باشد.
➖ در قرآن مجید نیز گاهی در همین معنای وسیع استعمال شده است؛ مانند: «وَ الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْاِثْمِ وَ الْفَواحِشَ؛ [شوری 37] کسانی که از گناهان بزرگ و از اعمال زشت و قبیح اجتناب میکنند.»
➖از اینرو، وسعتِ مفهوم آیه مورد نظر کاملاً روشن میشود؛ امّا غالباً کلمه فاحشه یا فحشاء در قرآن مجید در موارد انحرافات #جنسی و آلودگیهای ناموسی به کار رفته است.
←⭕️ اهمیت پاکی جامعه
انسان موجودی #اجتماعی است و جامعه بزرگی که در آن زندگی میکند به منزله خانه اوست. از این رو، پاکی جامعه به پاکی او کمک میکند و آلودگی آن به آلودگیاش. در اسلام با هر کاری که #فضای جامعه را آلوده کند به شدّت مبارزه شده است. به همین دلیل در اسلام گناهانی مانند #غیبت حرام شمرده شده و دستور #عیبپوشی صادر شده تا #گناه جنبه عمومی و همگانی پیدا نکند.
←⭕️ روایات مرتبط
در روایتی از امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) میخوانیم:
👌«المذیع بالسیئه مخذول و المستتر بالسیئه مغفور له؛ کسی که گناه را #نشر دهد، مخذول و مطرود است و کسی که گناه را پنهان میکند، مشمول آمرزش الهی است.»
✍️اصولاً گناه همانند #آتش است، هنگامی که در نقطهای از جامعه این #آتش روشن شود، باید سعی و تلاش کرد که آتش خاموش شود و یا دست کم محاصره گردد؛
امّا اگر به آتش #دامن زنیم و آن را از نقطهای به نقطه دیگر ببریم، #حریق همه جا را فرا خواهد گرفت و کسی قادر به #کنترل آن نخواهد بود. افزون بر آن، عظمت گناه در نظر عموم مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود #سدّ بزرگی در برابر فساد است. اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق این سد را میشکند، گناه را #کوچک میکند، و آلودگی به آن را ساده مینماید.
➖در حدیثی از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میخوانیم: «من اذاع فاحشه کان کمبتدئها؛ کسی که کار زشتی را نشر دهد، همانند کسی است که آن را در آغاز انجام داده.»
➖در حدیث دیگری نقل شده است که مردی خدمت امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) آمد و عرض کرد:
فدایت شوم از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که من آن را #ناخوش داشتم، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثّق این مطلب را از او نقل کردهاند!
➖ امام (علیهالسّلام) فرمود: «کذب سمعک و بصرک عن اخیک و ان شهد عندک خمسون قسامة و قال لک قول فصدقه و کذبهم، و لا تذیعن علیه شیئا تشینه به و تهدم به روته، فتکون من الذین قال اللَّه عزّوجلّ: اِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ اَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ»[۱۲]
گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت #تکذیب کن، حتّی اگر پنجاه نفر سوگند یاد کنند که او کاری کرده و او بگوید نکردهام از او بپذیر و از آنها نپذیر، هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و #شخصیتش را از میان میبرد در جامعه پخش مکن که از کسانی خواهی بود که خداوند درباره آنها فرموده: «کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردمِ با ایمان شیوع یابد، در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت».
🔺امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا فرمودند:
"خداوند تبارک و تعالی فرموده است: هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین #جنگ با من نشسته است.
♦️«من روى على مؤمن روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایه الشیطان ، فلا یقبله الشیطان».
🔺اگر کسى سخنى را بر ضد مومنى نقل کند و قصدش از آن ، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از #ولایت خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ (ولى) شیطان هم او را نمى پذیرد.
«لا یحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً؛ [ نساء آیه۱۴۸. ] خدا افشای بدیهای دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است (که بر ستمدیده برای دفع ستم، افشای بدیهای ستمکار جایز است) و خدا شنوا و داناست.»
← ⭕️معنای سوء
منظور از کلمه «سوء» هرگونه بدی و زشتی است و منظور از «الجهر بالسوء من القول» هرگونه ابراز و اظهار لفظی است؛ خواه به صورت شکایت باشد یا حکایت، نفرین باشد، یا مذمّت، و غیبت. به همین دلیل از جمله آیاتی که در بحث تحریم «غیبت» به آن استدلال شده، همین آیه است، ولی مفهوم آیه منحصر به غیبت نیست و هر نوع بدگویی را شامل میشود.
←⭕️ هتک حرمت مؤمن
آیه شریفه #هر سخنی که موجب #ناراحتی و هتک حرمت مؤمن شود، مانند: دشنام دادن، تهمت زدن و غیبت کردن را ممنوع و موجب خشم خدا دانسته است.
✍️ شخصیّت مؤمن همانند جان و مال او در امان است؛ از اینرو، خداوند اجازه نمیدهد کسی درباره #مؤمن بدگویی کند.
هر انسانی معمولاً نقاط #ضعف پنهانی دارد که اگر بنا شود این عیوب #اظهار گردد، روح #بدبینی بر سراسر جامعه سایه میافکند، و همکاری افراد جامعه را با یکدیگر مشکل میسازد؛ از این رو، خداوند که خود «ستار العیوب» است، دوست ندارد افراد بشر پردهدری کنند و عیوب مردم را #فاش سازند و آبروی آنها را ببرند.
💎افشا کردن عیوب دیگران
معمولا #بیماردلان و اشخاص بیمقدار که توان رویارویی با افراد را ندارند، و #فاقد منطق قوی هستند، لغزشهای دیگران را پیگیری میکنند و دست به افشاگری میزنند و تلاش میکنند با ریختن آبروی دیگران، برای خود آبرو و اعتبار کسب نمایند؛ غافل از آنکه خود را رسوا میکنند.
←⭕️ روایت پیامبر
رسول گرامی اسلام در این زمینه میفرماید: «لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَاِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ اَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ یفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیتِه؛
➖ لغزشهای برادران ایمانی خود را پیگیری نکنید، هرکس به دنبال لغزشهای برادرش باشد؛ خدا لغزشهای او را پیگیری میکند و خدا لغزشهای هرکس را پیگیری کند، رسوایش میکند؛ هرچند در درون خانهاش باشد.»
←⭕️ روایت امیرالمومنین
برخی از افراد #فاسد که در میان مردم آبرو و اعتباری ندارند، با اهداف #شیطانی تلاش میکنند دیگران را مانند خود بیآبرو نمایند تا کارهای خویش را در نظر دیگران توجیه نمایند.
➖امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در این زمینه میفرماید: «ذَووا العیوب یحبون اشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فی معایبهم؛
عناصر معیوب و منفور دوست دارند عیوب دیگران را #فاش کنند تا در عیوب خویشتن راه عذر داشته باشند.»
آن حضرت اینگونه افراد را که همواره به دنبال عیوب مردند، به مگس تشبیه نموده و فرموده: «الاشرار یتتبعون مساوی الناس و یترکون محاسنهم کما یتتبع الذباب المواضع الفاسده؛ افراد فاسد و شرور به دنبال کشف و پخش عیوب مردمند، و مانند مگس همواره به دنبال مواضع فاسد میگردند و هرگز زیباییها و محسّنات را نمیبینند.»
💎مراقبت از آبرو
➖انسان پیش از آنکه از دیگران انتظار داشته باشد که شخصیّت و حقوق او را محترم بشمارند و در #حفظ آبروی او کوشا باشند، باید خود از آبروی خویش مواظبت نماید.
➖ آبروی انسان محترم است، همان گونه که جان و مال او محترم است و کسی حق ندارد آبروی خود را به خطر بیندازد. از نگاه اسلام، انسان حقّ استفاده از جان، مال و #آبروی خویش را دارد؛ امّا حقّ ضایع کردن آنها را ندارد. و آبروی انسان نسبت به سایر داشتهها و #نعمتهای خدادادی مهمتر و ارزشمندتر است؛ از این رو، باید از آن مراقبت بیشتری شود.
➖در روایتی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است: «... اعراضکم علیکم حرام- کحرمة یومکم هذا فی شهرکم هذا فی بلدکم هذا...؛ آبروهای شما #حرمت دارد؛ همانگونه که عید قربان در ماه ذی الحجّه و در سرزمین مکّه حرمت دارد.»
➖همچنین از امام صادق (علیهالسّلام) وارد شده که از رفتارها و گفتارهایی که شما را در #معرض تهمت قرار میدهد، پرهیز نمایید: «اتقوا مواضع التهم». و نیز از آن حضرت نقل شده است: «من دخل موضعاً من مواضع التهمة فاتهم لا یلومن الاّ نفسه؛ هرکس خود را در معرض تهمت قرار دهد، آنگاه مورد #اتّهام قرار گیرد، جز خود، کسی را ملامت ننماید.»
⭕️دیدگاه رهبری
مقام معظّم رهبری، حضرت آیةالله خامنهای درباره افشای عیوب دیگران میفرماید:
به هرکسی ممکن است یک اتّهامی وارد شود. تا وقتی که از طریق قانونی جرمی ثابت نشده است، نه در خود قوّه، نه در بیرون قوّه، نه در تریبونها و منبرهای رسمی، نه در وسایل ارتباط جمعی، کسی حق ندارد #آبروی یک مسلمانی را ببرد... بعضی اوقات انسان میبیند روی قوه قضائیه فشار میآورند که آقا افشا کنید.
نه آقا، هیچ لزومی ندارد افشا کردن. در موارد خاصّی، بله، شارع مقدّس مشخّصاً و معیناً خواسته است که مردم مجازات را ببینند، یا مجازات شونده را بشناسند؛ اینها موارد خاصّی است، مال همه جا نیست... چون وقتی گفتید: متّهم است، افکار عمومی تفکیک نمیکند بین متّهمی که هیچ گناهی نکرده است، با آن کسی که شواهدی بر گناه او وجود دارد. حتّی بعد از اثبات جرم هم چه لزومی دارد؟. ..
حتّی اگر چنانچه فرض کنیم یک نفری جرمی هم کرده است، این جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، این شخص به مجازات محکوم هم شده است - فرض کنید رفته زندان - چه لزومی دارد ما اسم او را در روزنامهها منتشر کنیم تا بچّه این آدم که دارد مدرسه میرود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟
چه اشکال دارد که این مدّتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانوادهاش زندگی عادیشان را ادامه دهند؟ خب، جرمی کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزی بشود؟ نخیر، کسی نباید این جور عمل کند... افکار عمومی از این مسئله چه لذّتی میبرد؟ برای افکار عمومی چه فایدهای دارد که بداند زیدی، عمروی، بکری متّهم به فلان عمل خلافی است؟ [ بیانات مقام معظّم رهبری در دیدار با مسئولان قوّه قضائیّه، ۶/۴/۹۰.]
♦️الَّذينَ يَلْمِزُونَ المُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤمِنينَ فِى الصَّدَقاتِ وَ الَّذينَ لا يَجِدُونَ الا جُهْدَهُمْ #فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اليمٌ. [توبه آيه79]
🗯آنان كه از مؤمنان متعبّد و متعهّد به خاطر صدقاتى كه در راه خدا مىدهند انتقاد و #عيبجويى مىكنند و نيز افراد بى بضاعتى را كه حد اكثر توانشان را در طبق اخلاص نهادهاند به مسخره مىگيرند، خداوند نيز آنها را مسخره خواهد كرد و براى آنان عذابى دردناك در پيش است.
♦️همچنين در احاديث اسلامى آمده است كه احترام به #مؤمن احترام به خدا است و اهانت و #تحقير مؤمن اهانت به ذات اقدس الهى و موجب خشم خداوند سبحان است و در حديث قدسى آمده است: خداوند به كسانى كه مؤمنان را بيازارند اعلان جنگ مىدهد:
🔰سرنوشت عجیب "محمد امین" حسابدار مالی میرزای بزرگ شیرازی:
🔻در عصر زندگی مرجع بسیار علی قدر جهان تشیع حضرت آیه الله العضمی #شیرازی صاحب فتوای تنباکو مرد بسیار ثروتمندی در شهد شیراز زندگی میکرد.
🔺 تا این که این مرد قصد سفر #حج واجب نمود و شروع به جمع آوری مال و اموال خویش کرد وآماده ی سفر شد بعد از جمع کردن اموال و باز ستاندن تمام #قرض ها و ادای دینش به اکثریت مردم جمع اموالش به 1000 سکه آن زمان رسید هر چه به اطرافش نگاه کرد نتوانست #شخصی راپیدا کند که آن قدر به وی اعتماد داشته باشد تا بتواند تمام سرمای #جوانی و تجاربی که بدست آورده را به وی بسپارد از طرفی نیز قادر به #حمل پول تا مکه با خود نبود چرا که بیم آن داشت که سارقان و راهزنان در راه اموالش را مصادره کنند و دیگر آهی در بساط نداشته باشد .
🔺نه می توانست اموالش را به کسی بسپارد و نه می توانست آن هارا با خود حمل کند از آنجا که سفر حج چندین ماه نیز طول می کشید از دست #حرامی ها دلش به هیچ وجه اجازه این که اموال را در خانه پنهان کند را نمی داد ازظرفی مستطیع شده بود و حج هم بر گردنش واجب گشته بود .
🔺تاجر پس از مدتی فکر و اندیشه به این نتیجه رسید که اموالش را با خود تا #کربلا حمل کند و در آنجا سراغ #مرجع بزرگ عالم تشیع میرزای شیرازی رفته و پول هایش را به او بسپارد.
🔻لاجرم عزم سفر کرد و با هزار بیم و هراس پس از گزراندن گردنه های هولناکی که در بین مسیر بود خوشبختانه سالم به #کربلا رسید در کربلا نزد میرزا رفته و موضوع را با او در میان می گذارد میرزا لحظه ای #سکوت می کند و وسپس بالبخند رو به تاجر کرده می گوید
شخصی با نام #محمد امین در نجف زندگی می کند که در امانتداری و درستکاری شهره عام و خاص است من نیز تمام کار های #حساب داری ام را به این مرد بزرگوار می سپارم پیشنهاد من به تو این است که با #ضمانت من پول هایت را به وی بسپاری به نجف برو و سراغ محمد امین را بگیر و وقتی پیش او رفتی بگو این 1000 سکه را برای تو نگاه دارد.
🔻 تاجر با اطمینان عجیبی که به میرزای شیرازی داشت به نجف می رود و با اندکی پرسش محمد امین را ملاقات می نماید و جریان صحبت هایش را باآقا برای او تعریف می کند محمد امین اطاعت امر نموده پول هارا از تاجر می ستاند .
🔻تاجر با احوال پرسی های خود مانی از محمد تشکر و #خداحافظی کرده و خوشحال از این که با خیال آسوده به مکه می روم راه مکه را پیش می گیرد.
🔺رفتن و باز گشتن وی از مکه تقربا حدود 6 ماه به طول می انجامد حاجی از مکه یک سره به نجف و خانه محمدامین می رود.ولی با خبر #مرگ وی مواجه می شود .از این خبر خیلی شکه شده و سریعا سراغ پول هایش را از #ورثه می گیرد و لی ورثه نیز ادعای بی اطلاعی از چنین مال هنگفتی می نمایند تاجر همچون مال باختگان به این سو و آن سوی نجف رفته و سراغ تک تک دوستان و آشنایان محمد امین می رود اما گویا 1000 سکه آب شده وبه زمین فرو رفته است و احدی از وجود آن خبری ندارد.
🔻 دست از پا دراز تر به کربلا نزد میرزای شیرازی رفته و جریان را برای وی تعریف می کند و به او میگوید " من به ضمانت شما تمام هستی ام را به او #سپردم اما اکنون اثری از آثار آن نمی یابم "میرزا اندکی تفکر کرده و به تاجر می گوید نترس پول هایت را پیدا خواهیم کرد محمد انسان #شریف و بزرگواری بود در احادیث آمده روح انسان های پاک پس از #رحلت از بدن در قبرستان وادی السلام نجف جمع می شوند به وادی السلام برو و این ذکر ها را که به تو می آموزم در آن جا بخوان #دو ملک ظاهر شده به آنان بگو من از طرف میرزا آمده ام محمد امین را به پیش من بیاورید که سؤال هایی از او دارم و قتی محمد پیش تو آمد سراغ پول هایت را از او بگیر.
🔻تاجر تعریف می کند با تعجب بسیاری به وادی السلام نجف رفتم و ذکر هایی که میرزا به من آموخته بو را در آنجا خواندم ناگهان دو ملک را از دور مشاهده کردم ترس بر اندامم مستولی شد وقتی آن ملک ها به پیش من رسیدند به آنها گفتم من از طرف #میرزا آمده ام با محمد امین کار دارم آن را نزد من بیاورید.ملک ها رفتند و اندکی بعد پیش من برگشتند و گفتند محمد این جا نیست.
🔺خیلی ناراحت شدم و پیش میرزا رفتم و تمام داستان را تعریف کردم .رنگ از رخسار میرزای شیرازی پرید و گفت یعنی آیا او انسان بدی بوده؟!
ومن خبر نداشتم .
🔺میرزا ذکر های دیگری به من آموخت و گفت برو و این هارا در وادی السلام نجف بخوان ملک های عذاب پیش تو ظاهر می شوند به آنان بگو میرزا مرا سراغ محمد امین فرستاده وقتی آن ها محمد را آوردند که خدا کند پیش آنان نباشد سراغ پول هایت را از وی بگیر و از قول من به او بگو تو را چه شده که با آنه همه نیکی و اعمال سر از اینجا در آوردی؟
تاجر می گوید به وادی السلام رفتم ذکر هارا خواندم .
🔺 همانطور که میرزا گفته بود ملک هایی با #چهره هایی بسیار #وحشتناک ظاهر شدند همان طور که میرزا گفته بود به آنان گفتم من از جانب میرزا آمدم و با محمد امین کاری دارم ملک ها نا پدید شندند و اندکی بعد آنان را با محمد دیدم.
🔻که کشاکشان در حالی که در قل وزنجیری آتشین ،خونین و مالین بود او را از دور می آوردند به نزد من آمدند از محمد #سراغ پول هارا گرفتم گفت در فلان کوچه باغ چندمی زیر فلان درخت دفنشان کردم می توانی بروی و پو لهایت را تمام و کمال برداری خیلی #خوشحال شدم می خواست خداحافظی کنم که یاد سخن میرزا افتادم و به او گفتم میرزا می گوید تو کجا این جا کجا؟محمد آهی از درون کشید .
🔺گفت امان از زن و مرد #قصاب این را که گفت کشیدندش و بردند و حرفش ناتمام ماند.
در پوست خودم نمیگنجیدم سریع به آدرسی که محمد گفته بود رفتم #درخت را پیدا کردم و همان جایی که او گفته بود سکه هایم را تمام و کمال برداشتم به کربلا پیش میرزای شیرازی رفتم و جریان را تمام و کمال برای او تعریف کردم میرزا متنغیر شد و گفت همین الان ترتیب #مراسمی در نجف را بدهید و تمام قصابان نجف را دعوت کنید و بگویید میرزا می خواهد شمارا ملاقات کند.
🔺میرزا به نجف رفت و در آن مجلس نشست پس از صحبت ها و مواعذ معمول گفت ای جماعت قصاب آیا کسی از شما دلگیریی از محمد امین دارد؟
همه گفتند خیر او مرد بزرگواری بود که وکیل شما در شهر مانیز بود چه دلگیری می توانیم داشته باشیم ؟ جماعت کماکان افزوده می شدند و میرزا مدام سؤال خویش را تکرار می کرد تا این که #قصابی در آستانه ی در بود که سؤال میرزا به گوشش رسید ناگهان گفت خدا #عذابش را زیاد کند انشاءالله آتش بر قبرش ببارد و.... میزا رنگ به رنگ شد و گفت ای مرد مگر محمد با تو چه کرده که این گونه ناسزایش میگویی؟
🔺قصاب شروع به تعریف کردن میکند:
در نجف قصابی داشتم و مشغول کسب حلال بودم مشتری تاجری داشتم که اهل عراق نبود هرز چند گاهی هروقت گذرش به عراق و نجف می افتاد گوشتش را از من می خرید سالیان درازی با وی آشنا شده بودم و تقریبا سالی دو سه بار از من خرید میکرد در یکی از درد و دلهایم با او معلوم شد که پسر ی دارد که به سن ازدواج رسیده و من نیز دختری داشتم که دم بخت بود با هم قرار گذاشتیم که که دفعه ی بعدی که تاجر به عراق می آید با زن بچه اش بیاید که بساط سور و سات عروسی را بچینیم .
🔺مرد تاجر به شهر و دیار خودش باز می گردد و جریان را با همسرش در میان می گذارد ،همسر بر آشفته شده و می گوید تو چرا این قدر سریع قول وقرار گذاشتی در حالی که فقط سالی دوسه بار بیش تر او را نمیبینی؟
🔻عجله کردی مرد باید اول تحقیقاتی بکنیم .این بار که رفتی از اهالی شهر تحقیقی در مورد قصاب بکن بعد از این قول و قرار بگزاریم.
🔺تاجر به صورت مخفیانه به نجف برگشت و شروع به تحقیق و تفحص درمورد قصاب کرد .
🔻از مردم که سراغ گرفت همه گفتند محمد امین درستکارترین مرد نجف است بهتر است از او سؤال کنی.تاجر پیش محمد امین میرود و سراغ دختر قصاب را از او میگیرد گویا #قصاب در یکسری معامله یی که با محمد امین داشته گوشتی به او داده بوده که چربی آن زیاد بوده.محمد اندکی تفکر میکند و از پاسخ دادن امتناع می ورزد و میگوید"اُف".
🔻قصاب تعریف می کند که از آن سری به بعد تاجر رفت و دیگر آن را ندیدم در شهد نیز پر شده که استاد محمد امین در مورد دختر من اُف گفته.و پس از آن واقعه دیگر کسی به #خواستگاری دختر من نمی آید. خدا عذابش را زیاد کند...
🔻میرزا بااندکی تفکر می گوید اگر من در این مجلس دخترت را شو هر دهم از محمد در می گذری ؟
قصاب گفت آری پای شما و او را نیز می بوسم.میرزا رو به جمعیت کرده و گفت چه کسی حاضر است دختر این مرد را بگیرد در حالی که من تمام هزینه های ازدواج آن را متقبل شوم؟
🔺یکی از شاگردان بر میخیزد و میگوید من حاضرم .میرزا به قصاب می گوید دخترت را در مجلسی حاضر کن و سپس میرزا همراه شاگردش به مجلس رفته و همانجا صیغه عقد را جاری میکند .
.سپس رو به قصاب کرد و گفت آیا راضی شدی؟قصاب نیز #رضایت خویش را اعلام کرد.
🔺بعد ازاین میزا من را(تاجر شیرازی)دو باره به وادی السلام فرستاد و ذکر هایی را نیز به من آموخت تا از احوال محمد آگاه شوم به وادی السلام رفتم اذکار را خواندم ملک ها ظاهر شدند به آنها گفتم از جانب میرزا برای جویا شدن حال محمد امین آمده ام #فرشته ها رفتند ولی این محمد را درحالی که در لباس های بهشتی و قرق در نعمت بود آوردند.
#پیامبر_اکرم
( زبانحال حضرت زهرا س )
دیدی دلم از هرچه میترسید دیدم
افتاده ای در بسترت سرو رشیدم
هرروز دیدم دیده ی بارانی ات را
دیدم شکاف کهنه ی پیشانی ات را
از راه رفتن کل پایت پینه بسته
ناگفته ها را گفت دندان شکسته
در مکه درگیر بلای کوچه بودی
زخمی سنگ بچه های کوچه بودی
"تبت یدا" خار بیابان بود و پایت
یک لحظه اما درنمی آمد صدایت
حالا من و تو خلوتی داریم باهم
دیگر نگاهت را نگیری از نگاهم
بابا بگو پیشم دوباره مینشینی
قدری بمان پیشم که محسن را ببینی!
تو هستی و اینجا شکوهم مستدام است
حیدر میان هرگذر با احترام است
با بودنت زهرا رخش چون قرص ماه است
آرامش این خانه ی ساده بهراه است
آتش ندیده دامنم الحمدلله
خونی نشد پیراهنم الحمدلله
هرگز ندیده روی زهرا را غریبه
آرام میکوبد در مارا غریبه
بی تو اگر حمله کنند اینها به خانه
زهرای تو میماند و صدتازیانه
آتش میوفتد روی در پشت درم من
با پهلویم سنگر برای حیدرم من
سیلی میاید سمت من ای وای بابا
بدخواب میگردد حسن ای وای بابا
پیشم بمان تا قتل زهرا را نبینی
بی تو صدایم میشود فضه خذینی..
سیدپوریا هاشمی
https://eitaa.com/fatemi5/2009
#پیامبر_اکرم
ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار
ای در غم تو چشم سماوات، اشکبار
اسلام در مصیبت تو می شود یتیم
دین در فراق روی تو بی تاب، بیقرار
ما را در اوج گنبد خضرای خود ببر
تا روی گنبدت بنشینیم چون غبار
هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی رود
چشمی که شد ز ماتم تو ابر نوبهار
رفتی و از مدینه ی تو رفت دلخوشی
کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیار
سر زد پس از تو ای به همه خلق مهربان
از امت تو آنچه نمی رفت انتظار
هرچند از تو غیر محبت ندیده بود
اما به اهل بیت تو بد کرد روزگار
گلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در
یاسی که مانده بود ز باغ تو یادگار
گر می گرفت آتش کینه به خانه و
می رفت سمت پهلوی گل دست های خار
آن دست که به بازوی زهرا قلاف زد
انداخت دور گردن مولا طناب دار
در بین کوچه باز همان دست آمد و
دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار
محمدعلي بياباني
منبرک فاطمی
🔺در دوران جـوانی در پـایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشـتم. روزهـا و شـبها با دوستانمان با هم بودیم. شـ
اذیت مومن داستان از سه دقیقه در قیامت👆