eitaa logo
نفوس مطمئنه
384 دنبال‌کننده
919 عکس
595 ویدیو
86 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید فاطمی رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 روایتگری https://eitaa.com/fatemi48/979 🌸🌸🌸 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃﷽🍃🌸 ✋ داستانهای ناب از شهدا ۱_انفاق و جوانمردی جوانمرد قصاب https://eitaa.com/fatemi48/176 امانت داری شهدا https://eitaa.com/fatemi48/15 سلیمانی و خانواده دشمن https://eitaa.com/fatemi48/65 ۲_سیره عبادی شهدا نماز شهید رجایی https://eitaa.com/fatemi48/205 بدن سالم یک شهید https://eitaa.com/fatemi48/276 سفارش نماز اول وقت وجماعت؛ https://eitaa.com/fatemi48/612 ۲۶ سال نماز قضا https://eitaa.com/fatemi48/611 حاج عبدالله نوریان تسویه با بی نمازها https://eitaa.com/fatemi48/610 حق الناس و نماز شب شهیدخوش_لفظ https://eitaa.com/fatemi48/606 ابراهیم هادی و نماز شب مخفی https://eitaa.com/fatemi48/578 مسابقه حساس والیبال و ابراهیم هادی https://eitaa.com/fatemi48/530 آخرین نماز رضا https://eitaa.com/fatemi48/525 نماز_اول_وقت احمد نیری و امداد الهی https://eitaa.com/fatemi48/515 حق شناس و نماز عجیب احمد https://eitaa.com/fatemi48/514 اتاق جهت نماز شب https://eitaa.com/fatemi48/451 شهیده زینب کمایی ونماز و شهدا https://eitaa.com/fatemi48/427 شهیـد احمد پلارک نماز و زبان https://eitaa.com/fatemi48/312 نماز صبح ابوترابی https://eitaa.com/fatemi48/262 محسن بود و نمازهاش https://eitaa.com/fatemi48/254 دارند اذان مي‌گويند (شهيدشيرودي) https://eitaa.com/fatemi48/209 بعدنماز شهید کردند https://eitaa.com/fatemi48/208 نماز در پادگان آمریکایی https://eitaa.com/fatemi48/207 نماز حججی و بستنی https://eitaa.com/fatemi48/40 ۳_عفاف و حجاب(دوازه خاطره) https://eitaa.com/fatemi48/422 ۴_استقامت و مظلومیت شهیدلشکری در اسارت چه دید https://eitaa.com/fatemi48/286 مظلوم ترین مادرشهید https://eitaa.com/fatemi48/167 ثبات قوم شهدا در مسیر انقلاب https://eitaa.com/fatemi48/315 تندگویان https://eitaa.com/fatemi48/901 https://eitaa.com/fatemi48/910 ۵_شجاعت و ایثار روایت دختر سوری از داعشی‌ها https://eitaa.com/fatemi48/334 شجاعت در میدان خطر https://eitaa.com/fatemi48/317 در محاصره داعش https://eitaa.com/fatemi48/334 شیر صحرا https://eitaa.com/fatemi48/379 شجاعت سردار https://eitaa.com/fatemi48/1191 چند داستان شجاعت https://eitaa.com/fatemi48/1196 ۶_مسولیت پذیری شیرودی وفرزندمریضش https://eitaa.com/fatemi48/343 مسولیت پذیری https://eitaa.com/fatemi48/358 تفکر چمران باعث ترس دشمن https://eitaa.com/fatemi48/124 ۷_ارتباط شهدا با امام زمان https://eitaa.com/fatemi48/376 ۸_سيره رفتارى شهدا با همسرانشان https://eitaa.com/fatemi48/386 ۹_اخلاص خواستند گمنام بمانند https://eitaa.com/fatemi48/304 ترجیح غیر خدا https://eitaa.com/fatemi48/327 اخراج رستمعلی از جهاد https://eitaa.com/fatemi48/354 ۱۰_ولایت پذیری ولایت پذیری صیاد https://eitaa.com/fatemi48/288 رابطه شهدا با امام زمان https://eitaa.com/fatemi48/376 ۱۱_ثواب شهید معلمی ک در درجه شهدا بود https://eitaa.com/fatemi48/29 بعداز جنگ چه کنیم؟ https://eitaa.com/fatemi48/295 دعای شهید برای زائرش https://eitaa.com/fatemi48/165 بوی عطرسنگ قبر شهید https://eitaa.com/fatemi48/12 دیدم که شهادت یک انتخاب ست https://eitaa.com/fatemi48/27 سیلی سرباز برفرمانده (بروجردی ) https://eitaa.com/fatemi48/287 انگیزه قوی نوجوان https://eitaa.com/fatemi48/293 پیمان نامه عجیب https://eitaa.com/fatemi48/307 _آیه وجعلنا برای شیطان https://eitaa.com/fatemi48/348 خیلی نامردید https://eitaa.com/fatemi48/347 طراح جنگ در جوانی https://eitaa.com/fatemi48/340 سهمیه مخصوص ! https://eitaa.com/fatemi48/335 کتاب 365 خاطره 365 روز https://eitaa.com/fatemi48/388 12-تواضع شهدا https://eitaa.com/fatemi48/623
🌸🍃﷽🍃🌸 ۱_رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 ۲_داستانهای شهدادر دوازده موضوع) https://eitaa.com/fatemi48/280 ۳_روایتگری الف؛سوسنگرد https://eitaa.com/fatemi48/733 سردار دلها سلیمانی https://eitaa.com/fatemi48/979 جنگ https://eitaa.com/fatemi48/1272 جنوب https://eitaa.com/fatemi48/1155 فتح المبین https://eitaa.com/fatemi48/1266 اروند https://eitaa.com/fatemi48/1282 پاسگاه زید https://eitaa.com/fatemi48/1273 ابراهیم هادی https://eitaa.com/fatemi48/1506
📌 شهیدعلمدار: اگر مثل شهدا نباشیم بی فایده است/باید پیام شهدا را به‌ داخل شهرها ببریم 🔹️ هر روز ورود زبانش بود و می گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.» 🔹 یکبار به او گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟» 🔸برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج .» ◽بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.» 📚 علمــدار / گروه فرهنگی شهید هادی فهرست مباحث نفوس مطمئنه https://eitaa.com/fatemi48/42
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای گریه های پنهانی حاج قاسم سلیمانی در کنار اروند رود برای توسل به حضرت زهرا(س) ا💦🌱💦🌱💦🌱💦🌱💦 فهرست مباحث نفوس مطمئنه https://eitaa.com/fatemi48/42
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد 📌خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان ، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی بود و آخرین اسیری که آزاد شد و مدتی بعد به فیض عظیم رسید!!! 🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته‌ام را‌ مرور می‌کردم. 🔸سال‌ها در سلول‌های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت؛ قرآن کریم را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می‌دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🔸حسین می‌گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم‌صحبت می‌شدم! چقدر برای انقلاب زحمت کشیدند؟ 🔸بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت‌ها از این مسئله خوشحال بودم. 🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲ روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم. حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... شهید 🕊🌹 فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
✋سیلی سرباز بر صورت فرمانده (خاطره ای از شهید بروجردی ) در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره". فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری". یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه". بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند". سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت. فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
💥 سخنرانی نیست، دستوره... گاهی که خدمت آقا می‌رفتیم، عید بود یا مناسبت‌های دیگر. می‌دیدم آقا که صحبت می‌کنند، صیاد تند تند یادداشت برمی‌دارد. ‏آخرین بار عید غدیر بود ... آقا که شروع به حرف زدن کردند، صیاد ... دفترچه‌اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن. ‏وقتی مراسم تمام شد و داشتیم برمی‌گشتیم، ازش پرسیدم: «حاج علی، برای چی موقع سخنرانی آقا یادداشت برمی‌داری؟ ‏حرف‌های ایشون رو از تلویزیون پخش می‌کنند». گفت: «حاج ناصر، شما حقوق خونده‌ای، نه؟» گفتم: «بله، ولی چه ربطی ‏به سوال من داره؟» گفت: «ببینم، اجرای امر فرمانده برای ما لازمه؟» گفتم: «بله، لازمه». گفت: «تأخیر در اجرای امر ‏فرمانده برای ما قبح داره و زشته، مگه نه؟» با بی‌صبری گفتم: «بله، زشته، ولی جواب من رو ندادید».‏ گفت: «خیلی خب. من که باید از صحبت‌ها یادداشت بردارم، دیگه منتظر اخبار ساعت دو نمی‌شم، همون‌جا یادداشت می‌کنم. ‏بعد در فاصله‌ای که میشینم توی ماشین، این صحبت‌ها رو به دستورالعمل تبدیل می‌کنم. وقتی به ستاد کل رسیدم، میدم ‏برای تایپ و بعد هم اجرا. تو شاید این حرف‌های آقا رو سخنرانی تلقی کنی، ولی برای من این حرف‌ها سخنرانی نیست، ‏دستوره. از همون لحظه‌ای که می‌شنوم تکلیف به گردنم میاد که امری رو از فرماندهم گرفتیم و باید اجرایش کنم. تا ستاد کل ‏برسم وقت رو تلف نمی‌کنم»‏ 📚‏ خدا می‌خواست زنده بمانی – ص ۱۹۷ فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
خواست سر به سر حاجی بگذارد ! اما از دهانش پرید که تو بالاخره از طریق همین چشم‌هایت شهید میشوی ! چشم‌های حاجـی درخشید ! پرسید ، چرا؟ و در نگاهش چنان انتظاری بود که او دلش نیامد، بگوید من نماز میخوانم ، دعا میکنم کہ تو بمانـی ، شہید نشوی ! آه کشید ، گفت: چون خدا به این چشم‌ها هم جمال داده هم کمال ! این چشم‌ها در راه خدا بیداری زیاد کشیده ، اشک هم زیاد ریخته ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
اگر یک روز فکرِ شهادت از ذهنت دور شد و آن را فراموش کردی؛حتما فردای آن روز را روزه بگیر... شهید مدافع حرم🕊🌹 مصطفی_صدرزاده فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
🌸🍃﷽🍃🌸 ✋ترکشی_که_گناهان_۱۵_روزه_نوجوانی_را_پاک_کرد ‼️ 🌷 وحید رزاقی از دلیر مردان گیلانی لشکر ۲۵ کربلا است که در نوجوانی با سن و سال کم و باجثه‌ی نحیف و کودکانه‌اش به جبهه آمد. اولین بار او را در پادگان شهید بیگلوی اهواز دیدم. شهید مهدی خوش‌سیرت، وحید را می‌شناخت و به من گفت: «این بچه، قاچاقی وارد اتوبوس شده و به جبهه آمده است، حواست به او باشد.» 🌷چند روزی نگذشته بود که گردان ما در منطقه جفیر خط پدافندی گرفت و ما هم در خط مستقر شدیم. یک روز شهید خوش‌سیرت با من تماس گرفت و گفت: «وحید رزاقی در منطقه‌ی شما مجروح شده، می‌ترسم روحیه‌اش را ببازد، به او سری بزن تا روحیه‌اش تقویت شود و اگر نیاز بود او را به پشت جبهه منتقل کن.» 🌷به سرعت رفتم سراغ وحید، تا اینکه او را پیدا کردم. وقتی او را دیدم، بعد از سلام و احوال‌پرسی می‌خواستم با شوخی و خنده کردن به او روحیه بدهم که گفت: «من امروز، ۱۵ روز است که به سن بلوغ رسیدم و این ترکشی که به من اصابت کرده، گناهان ۱۵ روزه‌ی مرا پاک کرده است. شما دعا کنید که خداوند مرا شهید کند.» 🌷با حرفهای غیرمنتظره‌ای که از وحید شنیدم. به جای اینکه من به او روحیه بدهم، بلکه روحیه خودم چند برابر شده بود و برگشتم. بعدها وحید با این روحیه‌ی ملکوتی‌اش به شهادت رسید و آسمانی شد. 🌹خاطره‌ای به یاد شهید وحید رزاقی و (راوی: رزمنده دلاور علیجان میرشکار) ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است. فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
📌 شهیدعلمدار: اگر مثل شهدا نباشیم بی فایده است/باید پیام شهدا را به‌ داخل شهرها ببریم 🔹️ هر روز ورود زبانش بود و می گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.» 🔹 یکبار به او گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟» 🔸برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج .» ◽بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.» کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه منبع: علمــدار / گروه فرهنگی شهید هادی 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است. فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
✋خدمه همراه (از خاطرات شهید احمدی روشن) قرار بود چند نفر از سازمان به عنوان خدمه همراه مان بیایند. چشمم آب نمی خورد که به درد کار بخورند و آبی ازشان گرم شود. آدم های سفارشی که سازمان ها معرفی شان می کردند، معمولاً کار نمی کردند. وقتی دیدمش با خودم گفتم «ای داد و بیداد! اینکه از بس لاغره، جون نداره برای ما کار کنه.» چیزی بهش نگفتم. سخت ترین کار را انتخاب کرد. سینی های غذا را می چید توی هیتر تا گرم بماند، وقتی زائرها از حرم می آمدند، توزیع می کرد. تازه این کارش که تمام می شد می رفت انبار آشپزخانه و سردخانه. به مسئول انبارداری کمک می کرد. وظیفه اش نبود، ولی می رفت. آخر سفر مسئول انبارداری دیوانه ی اخلاق و رفتارش شده بود. فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
🌷 ●حسیـن ایرلو بچه تهران بود از آن داش مشتی هــا... شده بود فرمانده تخریب لشکر المهدی(عج)... ●می گفت دوست دارم جوری شهید بشم که یک وجـبم از من هم نمـونه... گلوله مستقیم تانک خورد به سینه اش، تکه تکه شد.... ●بعد از حسیــن، کاکا علے شـد فرمانده تخریـب... دیدم همیشــه یک لباس منـدرس و کهنه به تن دارد. گفتـم کاکا علے این چـیه پوشیدے زشتـه! گفـت: لباس شهیـد ایرلوِ! گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود؟ گفت:دادم خیاط بـرام اندازش کـرده. روی آسـتین جاے یک پارگے بود. گفـتم: این چـیه، چرا این را ندوختـی؟ گفت: جاےترکـشیه که به بازوے ایرلو رفته. هر وقت خسـته میشـم. دلم مےگـیره سرم رو مےگذارم رو این پارگےآروم میشم! (کاکاعلی) فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.. 🗣شهید محمودرضا بیضائی
💠ماجرای تغییر تیپ شهید ابراهیم هادی فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
🌹شهید آوینی: غایت خلقت جهان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هرچه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند. شادی روح شهید غیرت شهید الداغی که توسط حامیان مهسا کومله به شهادت رسید ۷ صلوات هدیه کنید 🌹 فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐محل کشف پیکر شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی. 🔷از خدا خواسته بود مانند مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها و شهید ابراهیم هادی گمنام بماند، همین اتفاق هم افتاد. دو سه هفته از پیکرش خبری نبود، اما ... پس از مدتی به خواب فرمانده اش آمد و محل دفن پیکرش را نشان داد!! برای همه جای تعجب بود، او در وصیتش نیز به گمنامی اشاره کرده بود. اما به فرمانده اش گفت: پدرم هر روز برای پیدا شدن پیکر تنها پسرش، توسل به حضرت زهرا دارد و خانم به من فرمودند شما برگرد... 📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی شهید مدافع حرم🕊🌹 فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ای (عج) ،،،، 📽 / تصاویری از صحنه های فراموش نشدنی دوران جنگ تحمیلی _ دهه ۶۰ ای لشگر صاحب زمان آماده باش ، آماده باش بهر نبردی بی امان آماده باش ، آماده باش رزمندگان جان به کف روز شجاعت آماده ای لشگر روح خدا گاه شهامت آماده ای نیروی اسلامیان تا بی نهایت آمده از بهر دفع دشمنان، آماده باش ، آماده باش... •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
✍شهید مستجاب دعوه علی ماهانی ؛ چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد. 🔹بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟ 🔸گفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم. 🔹برگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا... 🔸دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم. 🔹گفتم: هندوانه از کجا آوردید؟ 🔸گفت: نبودی چه خبر شد؟ 🔹تو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟ 🔸هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد. 🔹آمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها... 🔸پنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟ 🔹گفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن... 🔸بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد. 💢از کتاب پیراهن خاکی شهید علی ماهانی... شهید🕊🌹 خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281
🔴⚡️یک پیمان‌نامه‌‌ی سه نفره‌ی عجیب 🔺اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان می‌بندیم بر اینکه هر کدام از ما سه نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمد دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید. 🔺هر سه نفر شهید شدند و نیاز به شفاعت یکدیگر پیدا نکردند. ‌ فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi48/281