eitaa logo
تکلیف بزرگ
594 دنبال‌کننده
622 عکس
644 ویدیو
179 فایل
🔸ارتباط @alam_yalam_beanallaha_yara @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه شب اول ـ مصیبت مسلم بن عقیل جناب «مسلم» فرزند «عقیل بن ابی طالب» از بزرگان بنی‌هاشم و پسر عموی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود. امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شده و در مکه بود که نامه های مردم کوفه و دعوت از ایشان بسیار زیاد شد. آخرین نامه که به امام رسید و تعداد نامه‌ها که به هزاران درخواست بالغ شد، امام بین رکن و مقام دو رکعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خیر کرد. سپس مسلم را خواست و پاسخ نامه ها را نوشت و در آن آورد : «سخن شما این است که: “امامی نداریم، به سوی ما بیا شاید خدا به سبب تو ما را هدایت و متحد کند”. من ، مسلم بن عقیل برادر و پسر عموی خود را که مورد اطمینان من است به سوی شما فرستادم، پس اگر برای من نوشت که رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است که در نامه هایتان خواندم بزودی نزد شما خواهم آمد… » مسلم در نیمه رمضان از مکه خارج شد و به مدینه آمد. در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواند و با خانواده خود وداع کرد و با چند راهنما و همراه به سوی کوفه رفت. شرایط این سفر بسیار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم کردند و دو راهنما از تشنگی جان باختند. تا اینکه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به کوفه رسید. مردم کوفه دسته دسته نزد مسلم جمع شدند و چون نامه حضرت علیه السلام را بر آنان خواند گریستند. سپس ۱۸۰۰۰ نفر از اهل کوفه با مسلم بیعت کردند. در نتیجه او نیز نامه‌ای به امام علیه السلام نوشت و بیعت این تعداد را خبر داد و ایشان را به حرکت به سوی کوفه ترغیب کرد. هنگامی که خبر این بیعت به یزید بن معاویه رسید، وی عبیدالله بن زیاد را که حاکم بصره بود مأمور کرد تا حکومت کوفه را نیز عهده‌دار گردد. عبیدالله با حیله به شهر وارد شد و حکومت را در دست گرفت و مردم را تهدید کرد. سپس «هانی بن عروه» که از بزرگان کوفه بود و مسلم بن عقیل در منزل او پناه گرفته‌ بود را شکنجه و زندانی کرد. مسلم هنگامی که خبر شکنجه‌شدن هانی را شنید از کوفیان خواست که به یاریش بشتابند. مردم به او پیوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعیت شد در حالیکه یاران عبیدالله بیش از پنجاه نفر نبودند. عبیدالله چند نفر را بین قبایل مختلف کوفه فرستاد تا آنها را تهدید و تطمیع کنند و عده‌ای از اشراف که در قصر او بودند را مأمور نمود که از بام‌های دار‌الاماره مردمی که قصر را محاصره کرده‌ بودند بترساند یا فریب دهند. اهل کوفه هنگامی که سخن رؤسا و اشراف خود را شنیدند سست شدند. کم کم نجوای خناسان زیاد شد که به هر یک به دیگری می گفتند : «برگردیم، دیگران هستند و کفایت می کنند»!! اندک اندک جمعیت از پیرامون مسلم پراکنده شد و تنها حدود سی نفر در مسجد برای یاری او باقی ماندند. مسلم که با این پیمان شکنی روبرو شد به همراه آن سی نفر به سوی “ابواب کنده” حرکت کرد. هنگامی که به آنجا رسید تنها ده نفر همراه وی باقی مانده بودند و چون از آن منطقه عبور کرد هیچکس همراه او نبود. مسلم غریبانه به این سو و آن سو نگاه کرد ولی حتی کسی نبود که وی را راهنمایی کند و یا در خانه‌اش او را پنهان نماید. سفیر حسین سرگردان در کوچه‌های تاریک کوفه راه می‌رفت و نمی‌دانست کجا برود. تا اینکه به خانه‌ای رسید که پیرزنی بر در آن ایستاده بود. نام این زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود که به همراه مردم از خانه بیرون رفته بود. مسلم بر زن سلام کرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره که بیرون آمد مسلم را دید که بر در منزل نشسته است. گفت: «ای بنده خدا اگر آب نوشیدی نزد خانواده خود رو». مسلم خاموش ماند. زن ، دوباره و سه‌باره سخن خود را تکرار کرد. مسلم برخاست و گفت : «من در این شهر خانه و خانواده‌ای ندارم. من مسلم بن عقیل‌ام. این قوم به من دروغ گفتند و مرا فریب دادند و از مأمن خود بیرون آوردند.» پیرزن مسلم را به داخل خانه برد؛ فرشی برایش گسترد و طعامی فراهم نمود. اما مسلم شام نخورد و خوابید و در عالم رؤیا عموی خود امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دید که به وی گفت : «بشتاب که تو فردا نزد ما خواهی بود». از سوی دیگر، عبیدالله که پراکنده شدن مردم را دید جرأت پیدا کرد از قصر خارج شد و به مسجد آمد و برای پیدا کردن مسلم هزار دینار جایزه تعیین کرد. فرزند طوعه که به خانه برگشت از وجود مسلم در منزل با خبر شد و با طلوع فجر خبر را به دشمنان رساند. عبیدالله گروهی متشکل از ده‌ها سپاهی را برای دستگیری او فرستاد. مسلم مشغول عبادت بود که لشگریان به منزل طوعه رسیدند. هنگامی که وی صدای شیهه اسبان را شنید دعای خود را به شتاب تمام کرد و زره پوشید و از طوعه تشکر کرد و به مقابله با لشگر شتافت مبادا که خانه پیرزن را بسوزانند. مسلم که مردی جنگاور بود بیش از ۴۰ نفر از نامردان کوفی را کشت تا اینکه آنان دسته جمعی بر او حمله کردند و از بام‌ها نیز سنگ بر او می‌زدند تا سرانجام بر اثر شد
اینان که حرف بیعت با یار میزنند آخر میان کوچه مرا دار میزنند اینجا میا که مردم مهمان نوازشان طفل تو را به لحظه دیدار میزنند این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترست یعنی کسی که باشد عزادار میزنند دیدم برای آمدنت روی اُشتران چندین هزار نیزه فقط بار میزنند اینجا برای کشتن طفل سه ساله ات هر لحظه حرف سیلی و مسمار میزنند فتوای: خون نسل علی شد حلال را هر شب به روی مأذنه ها جار میزنند آقا نیا که آخرش این شور چشم ها تیری به صحن چشم علمدار میزنند سر بسته گویمت که پریشان زینبم حرف از اسیر کوچه و بازار میزنند می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین پائین پای نیزه ی تو زار میزنند این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند حتی به رأس اصغر تو سنگ میزنند مهدی نظری
اشک من خون شد و از یار خبر نیست، خدا در دلم از قدم عشق اثر نیست خدا این حسین است که راهی شده تا کرببلا تو، به ارباب بگو وقت سفر نیست خدا قاسم و اکبر و عباس به همراهی او دیده ی زینب کبراست که تر نیست خدا تیر و نیزه، لگد و سیلی و زنجیر دگر تو مگو در سفر عشق خطر نیست خدا پای را چکمه اگر بود ... خدا رحم کند! قسمت عمه ما درد کمر نیست خدا ؟ روی نی شمس حسین است کجا هست قمر سر عباس نگو قرص قمر نیست خدا ؟ نیزه را بر جگر خون خدا می زد یا شایدم نیزه ی او روی جگر نیست خدا ؟ نیزه ای بر جگر شاه جهان جا خوش کرد منزل تیزی نی داخل سر نیست خدا ! معجر عمه ما غرق تهاجم باشد .... پس چرا کون و مکان زیر و زبر نیست خدا ؟ جعفر ابوالفتحی
کوفیان شعله به قلب و دل شیدا مزنید آتش کینه به هر خیمه ی صحرا مزنید کوفیان همسفر محنت و غم ها نشوید نقش اندوه به قلب و دل شیدا مزنید کوفیان بیعت خود از چه چنین می شکنید رخنه بر کشتی جا مانده به دریا مزنید کوفیان یکسره تا آتش دوزخ نروید بی وفایی مکنید این همه در جا مزنید کوفیان از چه درِ خانه ی خود می بندید طعنه بر بی کسی عترت طاها مزنید کوفیان مَرکب اندوه و بلا زین مکنید بر رکاب ستم و ظلم چنین پا مزنید کوفیان اهل حریم نبوی چون آیند شرر کینه به آرامش دل ها مزنید کوفیان از سرِ بام ستم خانه ی خود سنگ بر نور دل حضرت زهرا مزنید کوفیان هر چه که خواهید مرا سنگ زنید لیک سنگی به سر زینب کبری مزنید کوفیان شرم و حیا را به تمامی مبرید پاره ی آتش خود را به سرِ ما مزنید کوفیان از سرِ بامم به زمین اندازید به اسیران حرم نعره و آوا مزنید کوفیان گر سر نیزه سرِ یارم دیدید تهمت خارجی این گونه به مولا مزنید کوفیان شهره ی نامردی عالم نشوید این همه تیر جفا بر من تنها مزنید کوفیان هر چه که تیر است به سویم بزنید جانب محرم ما تیر تماشا مزنید محمد مبشری
نیمه‌ی شب شده و تکیه به دیوار کنم گریه بر قافله‌ی غربت دلدار کنم خسته‌ام بس که از این کوچه به آن کوچه شدم یاوری نیست در این شهر که بیدار کنم بین این شهر کسی مردتر از طوعه نبود چاره‌ای نیست که بر این دل غمبار کنم... دوره کردند مرا ورنه جلودارم نیست سپه کوفه اگر قصد به پیکار کنم سنگ‌باران شده‌ام ورنه خودم یک‌نفره آسمان را سر این شهر چو آوار کنم... ز سر بام به تو می‌دهم ای عشق سلام نشد آخر که تو را بوسم و دیدار کنم گفته بودم که بیایی؛ تو بیا کوفه نیا از همین فاصله من خواهش و اصرار کنم التماست کنم ای ماه نیا سمت بلا مَردم اما تو ببین گریه چطور زار کنم منصرف شو ز سفر آبرویم رفت به باد هرچه گفتم تو «بیا» من خودم انکار کنم بشکند دستم الهی که نوشته است «بیا» وای بر من که تو را زار و گرفتار کنم خاک عالم به سرم شد نکند زینب را با همین یک کلمه راهی بازار کنم شاعر : حسین کریمی
وای اگر كار به توهين و جسارت بكشد وای اگر خواهرتان بار اسارت بكشد وای اگر اهل و عيال تو زمين گير شوند دخترک هات پس از رفتن تو پير شوند
✅ رضایت مردم 🌹امام حسین (علیه السلام) فرمودند: 🌹(مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَکَلَهُ اللهُ اِلَی النّاسِ) هر کس به بهای نارضایتی خدا، مردم را راضی کند، خداوند او را به مردم وامی گذارد. (مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۰۹ ) ✳️شرح حدیث: 🌹از قدیم گفته اند: رضایت همه را نمی توان به دست آورد. 🌹هر کار کنید، برخی خوششان می آید و بعضی ناراحت می شوند، رفتار شما بعضی را خشنود و برخی را ناراضی می کند. به علاوه، گاهی جلب رضای مردم به آن است که حق و انصاف و عدالت را زیر پا بگذارید و خلاف کنید، تا خواسته های نادرست آنان را تأمین نمایید. 🌹پس باید به فکر جلب رضای کسی بود که رضایت او کارساز است و آخرت و عاقبت و بهشت و جهنم انسان به دست اوست؛ یعنی خدا. 🌹هیچ سزاوار نیست که برای خشنود کردن مردم، خدا را به خشم آوریم. 🌺در تاریخ، بسیار بوده اند کسانی که برای رضای سلاطین و به خاطر پسند ارباب زر و زور، از حق چشم پوشیده و به باطل گرویده اند. مگر «عمر سعد»، به خاطر رضایت «ابن زیاد» با حسین بن علی(علیه السلام) نجنگید؟ مگر ابن زیاد، برای تأمین رضایت اربابش یزید، از کوفه لشکری عظیم برای نبرد با سیدالشهداء (علیه السلام) نفرستاد؟ آخر کار هم دچار خشم الهی شد و همان گونه که امام فرموده است، خداوند، آنان را به مردم واگذاشت. مردمی که به دستور یزید و ابن زیاد به جنگ حسین(علیه السلام) آمده بودند، روزی هم با نفرت و لعنت از آنان یاد می کردند و از کرده ی خویش پشیمان بودند. در هر کاری باید جانب رضای خدا را گرفت، نه پسند مردم را. 🌹کسی که حساب خود را با خداوند، صاف و پاکیزه کرده باشد و رضای الهی را در کارها در نظر بگیرد، خداوند هم به او عزّت دنیا و سربلندی و سعادت آخرت عطا می کند. 🌹ممکن است کسانی در دنیا با جلب رضایت مردم از راه حلال و حرام و راست و دروغ، به مقام و موقعیتی برسند، ولی دوام نخواهد داشت. معیار حساب آخرت، رضای خالق است، نه پسند خلق! 📚منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی. @ammar_a.n.k
🔻صــــرفا برای عبرت...!! 🔸ولی دیر شده بود 🔹بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت... 🔸گروه اوّل توابیّن بودند؛ 🔻همون‌هایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر... 🔸«ولی دیر شده بود.» 🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ 🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله. 🔸«امّا دیر شده بود.» 🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگ‌های فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد... (البته شخص مختار و تعدادی دیگر به دلیل زندان بودن نتوانستند امام را همراهی کند) 🔻«امّا دیر شده بود.» 1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن... 2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند... 👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... «ولی دیر شده بود.» 🖤 (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکت‌ها نمی‌کردند. «چون دیر شده بود.» 🔻حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود. 👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...! ⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم. ☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_ 🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید. 👈نشر دهیم و به دیگران ارسال کنیم👉🌹 @fatemi222 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
باسمه تعالی موضوع: ✅خداوند در قرآن می فرماید: بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما . الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین ایبتغون عندهم العزه لله جمیعا (آیه 139 نساء): مژده بده منافقین را به این که عذاب دردناک برایشان است . آنانکه مومنان را ترک گفته و کافران را دوست گرفتند ، آیا عزت را در پیش ایشان جستجو می کنند پس همانا تمام عزت برای خداست. ✅«ذلت» به معنای نبود حالت عزت و شرافت در انسان است به گونه‌ای که فرد ذلیل، به راحتی شکست را می‌پذیرد و مغلوب می‌شود در روایات عواملی ذکر شده است که موجب ذلت میشود که به برخی اشاره می کنیم:👇 1- طلب عزت از غیر خدا: چنانکه از آیه شریفه معلوم شد تمام عزت برای خداست پس هر کس غیر از خداوند متعال طلب عزت نماید و به خاطر کسب شرف، بجای رفتن به سمت خدا ، بسوی غیرخدا و کدخدا دست دراز کند ، ذلیل خواهد شد . امیرالمؤ منین علیه السلام می فرماید : هر کس به غیر خدا عزت یابد ، ذلیل شود(غررالحكم، ص 478) 2- اختلاف : اختلاف هر ملتی موجب ذلت ، هلاکت و اسارت آنان در بند دشمنان خواهد بود . قرآن کریم می فرماید: راه نزاع و اختلاف نپیمایید که سست شوید و شوکت و قدرت شما از بین برود (آیه 46 انفال) 3-اخلاق ناپسند: امام علی علیه السلام می فرماید: بر حذر باشید از اخلاق پست چرا که انسان بزرگوار را پست می کند و مجد و کرامت را نابود می سازد(تحف العقول، ص‏215) 4 - تقاضا از مردم‏: پیامبر به ابوذر فرمود: از سؤال كردن وتقاضا بپرهیز ، زیرا ذلت حاضر است . (بحار ،ج 77 ،ص 60) -خداوند همه ما را با بندگی خودش عزیز بگرداند به برکت صلوات برمحمد و آل محمد ☘️🌸☘️🌸☘️🌸 @a_fatemi24
✔️ایثار این است که انسان دیگران را بر خود مقدم بداند. حتی اگر طرف مقابل یکی از حیوانات و مخلوقات خدا باشد. ✅عزت: یکی دیگر از فواید و آثار ایثار، رسیدن به عزت است. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» عزت برای خدا و رسولش و برای مؤمنین است.اگر عزت می خواهیم باید اهل ایثار باشیم. 🔹عزتی که شهدا در دنیا و آخرت کسب کردند به خاطر ایثار و آنها بود. اگر اهل ایثار نبودند که به جبهه نمی رفتند. این شهدای عزیز مدافع حرم مصداق بارز ایثار اند. اگر اینان به مبارزه با دشمنان نروند که کسی آنها را توبیخ نمی کند. از طرفی با وجود این که های وطنی، آنها را به شدت می کنند، اما این عزیزان این ایثار را می کنند و می بینید یک شهید دهه هفتادی، شهید بزرگوار محسن حججی اینگونه دنیا را متحول می کند. 🔹شهید بزرگوار ، از شهدای استان گیلان، زمانی که در عملیات، با حمله روبرو می شوند، ماسک خود را به صورت رزمنده ای که کنارش بوده می زند و خود شیمیایی می شود و بعدها از آثار شیمیایی به شهادت می رسد. یا شهید عزیز، حسین ، یک نوجوان ۱۳ ساله اینچنین فداکاری از خود نشان می دهد. اوج ایثار و ها به کربلا برمی گردد. 🔹شب حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) رو به اصحاب کردند و فرمودند من بهتر از خود کسی را نمی شناسم. و بیعت خود را از ایشان برداشتند و فرمودند از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. اما ایثار یاران اباعبدالله نمونه ندارد… . مادران و پدران و خانواده شهدا ایثار را از ایشان یادگرفته اند. 🔹لحظات وداع شهدای مدافع حرم با خانواده و فرزندان خردسالشان بسیار دردناک است. شهیدی است از استان فارس و اهل کازرون، به نام شهید علی جوکار. وداع جانسوز ایشان با دختر ۳ ساله و پسر ۲ ساله اش بسیار جانسوز است. دختر شهید صدرزاده که دلتنگی پدر خواب شب را از او گرفته بود، با مادر خود درد دل می کند و آرزو می کند که ای کاش پدر را در خواب می دید. اما ای کاش آن دختر ۳ ساله کربلا، شب در خرابه خواب پدر را نمی دید… . 🔹@fatemi24 🔸@fatemi5 🔹@a_fatemi24
🔰 نزَلَ جَبْرَئِيلُ (علیه السلام) عَلَى النَّبِيِّ (صلی الله علیه واله وسلم) 💢 فقَالَ لَهُ يَا جَبْرَئِيلُ عِظْنِي‏ ⭕️ فقَالَ يَا مُحَمَّدُ 🔶🔸عشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ 🔷🔹 و أَحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُهُ 🔶🔸 و اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُلَاقِيهِ 🔷🔹 شرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلَاتُهُ بِاللَّيْلِ 🔶🔸 و عِزُّهُ كَفُّ الْأَذَى عَنِ النَّاسِ‏ 🔴 حضرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) به جبرئیل فرمود: ⚪️ مرا موعظه کن. جبرئیل گفت: 1️⃣💠 ای محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) زندگی کن هر چه خواهی سرانجام تو می میری؛ 2️⃣💠 دوست داشته باش هر چه را که خواهی ( بعد از مدتی ) از آن جدا خواهی شد؛ 3️⃣💠 عمل کن آنچه خواهی ( روزی ) آن را ملاقات خواهی کرد؛ 4️⃣💠 شرف مؤمن بپا خواستن نماز اوست در شب؛ 5️⃣💠 عزّت مؤمن نگهداری خویش از آبروی مردم است 📚 من لا يحضره الفقيه، ج‏۱، ص: ۴۷۱ ح ۱۳۶۰ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7️⃣توقع نابجا ➖بعضى توقع دارند كه هرچه گفتند عمل شود. آنها به خاطر توقعى كه دارند، امر به معروف و نهى از منكر نمى كنند و مى گویند : «نگرانیم كه به گفته ما عمل نشود.» ➖ این گونه افراد توقع نابجایى دارند؛ زیرا مگر مردم سخنان انبیا و امامان معصوم را گوش دادند؟ ما باید مسائل را نسبى و درصدى بررسى كنیم و اگر به تمام اهداف نرسیدیم : ➕به همان چند درصد شویم. حضرت رسول اكرم (ص) به حضرت على (ع) فرمود : «به خدا سوگند كه اگر حتى یك نفر را خداوند توسط تو كند، براى تو از آنچه خورشید بر او مى تابد، بهتر است.» در این حدیث، پیامبر عزیز به هدایت یك نفر نیز قانع است. ➗نمونه دیگر از توقع نابجا آن است كه مى خواهد امروز و همین الان در كمال رفاه و آسایش با حفظ همه شؤون و عزّت، آن هم با یك تذكر كار انجام شود و اگر به یكى از مسائل فوق اى وارد شود، مى گوید : «من وظیفه اى ندارم!
🔻حرفِ احمق‌ها🔻 ✍ کسی که در راهِ قدم میذاره، دیگه حرف‌ها و طعنه‌های احمق‌ها ناراحتش نمیکنه. چون میدونه که این حرف و حدیث‌ها، یکی از امتحاناتِ این راهه.🙂 ❌ احمق‌ها، نه تاييدشون منفعتی برای آدم داره، و نه تكذيب‌شون ضرری برای آدم داره. ❌ نه عزّتی به آدم میدن، و نه عزّتی از آدم می‌گیرند. تمامِ دستِ خداست.☝️ بذار هر حرفی دوست دارند بزنند.🗣 داره تو رو می‌بینه، و حواسش به تو هست: 🕋 لَا یَحْزُنکَ قَوْلُهُمْ، إِنَّ الْعِزَّةَ لِلهِ جَمِیعًا، هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (یونس/۶۵) 💢 سخن آنها تو را غمگین نسازد! تمام عزّت و قدرت، از آنِ خداست. و او شنواو داناست. اگر کسی به جایی برسه که دیگه حرف‌های بیهوده‌ی دیگران روش تاثيری نگذاره، به مقامِ خیلی والایی رسیده.😌 👈 چنين كسی از جهانِ احمق‌ها عبور کرده. پس برادرم!! خواهرم!! از تاريکی‌های نافهمی و بدفهمی، به سمتِ پروردگارت هجرت كن، و سخنانِ دیگران رو به هيچ بگير.😇 ✔ نه دنبالِ این باش که تو رو تایید کنند، و نه اگر تو رو تکذیب کردند، به دلت راه بده. و همیشه مثل حضرت ابراهیم بگو: 🕋 إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی (عنکبوت/۲۶) 💢 من بسوی پروردگارم هجرت می‌کنم. @fatemi5
✅ آنچه زمینه و احساس عزت نفس را در انسان به وجود آورد چیزی جز و اعمال و رفتار مذهبی نیست. 🔹پس باید برای کسب نشاط بیشتر و مصونیت از اضطراب و به سوی دین و روی آوریم و با یاد خدا و انجام اعمال و رفتار مذهبی به احساس نشاط بیشتر دست یابیم. 🔹چه دستورات فردی و چه دستورات اجتماعی اسلام همگی براساس ، شادی، ‌ و تحرک است. 🔹اعیاد اسلامی مانند عید فطر، عید قربان، عید غدیر، و اندیشه‌های شادمانه زیستن را القاء می‌کنند. با صحه‌گذاشتن اسلام بر عید نوروز و تأیید و تکمیل آن، نیز تاکید بر رفتارها و لحظه‌های شادی کردن برای انسان‌ها است. 🔹مؤمن، شادترین انسان از نظر اسلام و قرآن، مؤمن شادترین انسان است. چون هر گونه از سختی روزگار و شکوه و ناله نمی‌کند. دنیا را محل نمی‌داند، و یک توقفگاه موقت به حساب می‌آورد. 🔹سختی‌ها را تحمل می‌کند. و در انتظار پروردگار، لحظه‌ها را با احساس رضایت و سیری می‌کند. 🔹 خداوند تبارک و تعالی نیز به خاطر این رضایت و مؤمن، او را دعوت به بهشت مخصوص خود می‌کند. 🔹 و لحظه‌های شادمانگی را برای او رقم می‌زند؛ یا ایتها النفس المطمئنه الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی 🔹به ارزش ها پایبند باشید پایبندی به ارزشها و اعتقادات ثابت و تعریف شده به موفقیت انسان در زندگی کمک می‌کند و همچنین را پایدار می‌سازد. انسان بی‌اعتقاد و هرهری مذهب، با زندگی احساس بیگانگی می‌کند. و به طرف پوچی‌گرایش پیدا می‌کند. احساس ، یکی از علل اساسی افسردگی‌ها و بی نشاطی انسان است. انسان بی‌اعتقاد، در هستی و خلقت، بی‌ریشه است. 🔹 احساس شادی واقعی نخواهد کرد. همانگونه که انسان بی‌برنامه نمی‌تواند در کارها، موفق عمل کند، انسان بی‌اعتقاد و ارزشهای متعالی نیز نمی‌تواند به طور مداوم از زندگی لذت برده و احساس خوشبختی نماید. 🔹از زندگی خود باشید رضایت از زندگی، یکی از عوامل شادمانه 🔹امید، زیباترین ویژگی یک خیال است. اگر می‌خواهیم از زندگی ببریم، بایستی با امید زندگی کنیم 🔹در زندگی هدفمند باشید هدفمندی نه تنها موفقیت انسان را تضمین می‌کند، بلکه موجب شادکامی انسان نیز می‌گردد. انسان بی‌هدف، مانند فردی سرگردان در کویری سوزان است. هیچ وقت احساس آرامش و شادمانی نخواهد کرد. 🔹بعضی‌ها هدفمندی و هدف‌یابی را مساوی آرزوهای بزرگ و بیشتر می‌دانند 🔹خوشبختی خود را باور کنید بزرگترین مشکل انسانهای بی نشاط و افسرده و ناراضی این است که نه خودشان را باور کرده‌اند و نه خوشبختی و شاد زیستن خود را. 🔹انسانی که خود را باور کند، می‌تواند شاد زندگی کند‌. ما باید باور کنیم که می‌توانیم بشویم و خوشبخت و شاد هستیم. 🔹برنامه‌ریزی و نظم در زندگی را فراموش نکنید نظم و انضباط و داشتن برنامه در زندگی انسان، شادمانگی او را حفظ می‌کند. انسانهای منظم و دارای برنامه، بسیار موفق‌تر و شادتر هستند. 🔹با تشریفات زائد و غلط خود را به زحمت نیاندازید راحت بودن در زندگی، موجب شادمانگی است. 🔹🔹انسانها هر چه خود را با آداب و رسوم و تشریفات زائد و به زحمت و عذاب می‌اندازند، همانقدر از شادمانگی دور می‌شوند. خیلی از افراد. زندگی ساده، زیبا و راحت را، بسیار مشکل، بغرنج و سخت می‌کنند 🔹صداقت و راستی داشته باشید صداقت، مانند آب زلالی است که چمنزار زندگی شادمانه را سیراب می‌کند، و گلهای خوشبختی و لذت را شکوفا می‌سازد. 🔹 انسانهای صادق، لحظه‌های شادمانه‌ای را تجربه می‌کنند و از لحظه لحظه زندگی لذت می‌برند. انتخاب صداقت، به معنی انتخاب «شادمانگی» است. 🔹از بیکاری بپرهیزید بیکاری، یکی از مشکلات عمده جوامع بشری است که امنیت شهرها و کشورها را تهدید می‌کند 🔹داوری مثبت داشته باشید داوری مثبت و زیبا، یکی از بهترین راههای شادمانه زیستن است. اگر انسان یاد بگیرد که مثبت داوری کند. و از داوریها و پیشداوریهای منفی و بدبینانه و خودخواهانه پرهیز نماید، ‌عصبانی نخواهد شد، حرص نخواهد خورد. 🔹توجه به سیره بزرگان و الگوهای جامع با مطالعه و بررسی شیوه زندگی و رفتارهای فردی و اجتماعی اهلبیت – علیهم السلام- و نیز علما و بزرگان، به روشنی در می یابیم که همانگونه که آنها اهمیت به عبادات و واجبات الهی داشتند در کنار آن اهتمام ویژه ای به نشاط و امور جانبی و تفریحات سالم داشته اند.
۲. خودباوری و عزت نفس 👈سبک زندگی‌ای که انسان‌ها در سال‌های اخیر آن را برگزیده‌اند و یا بهتر بگوییم گرفتارش شده‌اند موجب شده که انسان وقتی به خود نگاه می‌اندازد هر روز بیشتر از قبل، خود را ضعیف تصور کند. 📌 انسانی که ممکن است در خوشی‌های دنیا غرق باشد و یا حتی نباشد اما زندگی‌اش در هر صورت پر از غم‌های باشد. افسردگی‌های گسترده، زمانی می‌توانند در جان انسان ریشه بدوانند که او خود را ضعیف بپندارد و خودباوری نداشته باشد. 📌وقتی سیره امام رضا (ع) را مورد مطالعه قرار می‌دهیم متوجه می‌شویم که نفس او و قوت درونی اوست که با تمام فشارهایی که بر ایشان (ع) آورده می‌شد باز آنچنان با صلابت و محکم مسیر خود را ادامه می‌دادند و خم به ابرو نمی‌آوردند. 📌 امام رضا (ع) این حقیقت که موجودی ارزشمند است را به روش‌های مختلف به افراد گوناگون گوشزد می‌کردند. 📌 زکریا بن آدم می‌گوید از امام رضا (ع) پرسیدم که مردی از اهل ذمه که به فقر و مبتلا شده بود فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو، او را خوراک بده و او برده تو باشد. 📌 امام (ع) فرمود: «لاَ یُبْتَاعُ حُرٌّ فَإِنَّهُ لاَ یَصْلُحُ لَکَ وَ لاَ مِنْ أَهْلِ اَلذِّمَّةِ؛ انسان آزاد خرید و فروخته نمی‏‌شود این کار شایسته تو نیست، از ذمیان نیز روا نمی‏‌باشد .»[ بحار الأنوار ج3 ص5] 📌توجه به حقیقت وجودی انسان همان چیزی است که می‌تواند زندگی این روزهای ما را که پر است از تنش‌ها و ضعف‌های خودساخته اصلاح نماید.
حادثه کربلا، نه به عنوان واقعه‌ای غم‌انگیز یا مبارزه‌ای حماسی که در گذشته اتفاق افتاده و سپری شده؛ بلکه به عنوان حادثه‌ای که الگوی دینداری، حق‌مداری و باطل‌ستیزی است؛ از این رو درس‌های بسیاری دارد که می‌تواند برای عصر حاضر نیز الهام‌بخش باشد؛ درس‌هایی همچون: آزادگی، وفا، حق‌طلبی، مبارزه با ظلم، بصیرت، ایثار، شجاعت، عزّت، فتوّت و جوانمردی، شهادت‌طلبی، رضا و تسلیم، تکلیف‌محوری، عدالت‌خواهی، امر به معروف و نهی از منکر، امتحان، تولّی و تبرّی، احیای دین، اقامه نماز، پیروی از امام و… . یکی از درس‌های مهم حادثه عاشورا، «صبر و استقامت» است که در گفتار، رفتار، جهاد و شهادتِ عاشوراییان جلوه‌گر است. بررسی عوامل صبورساز و جلوه‌های صبر اصحاب امام در واقعه عاشورا، می‌تواند الگویی شایسته برای درس‌آموزی از آنان و نهادینه کردن صبر در وجود هر یک از ما باشد.
الف) عوامل صبرآفرین ۱. جهان‌بینی صابرانه یکی از عوامل صبرآفرین، نگاه و بینش انسان به زندگی، مسائل آن و جهان امروز و آخرت است. وقتی دنیا ناپایدار است و مرگ به سراغ همه خواهد آمد، وقتی هر کس در هر شرایطی باید این جهان را بگذارد و برود، تحمل سختی‌ها و آمادگی برای شهادت بیشتر خواهد شد. امام حسین (ع) در یکی از سروده‌های خود با این نگرش چنین می‌فرماید: فَإِنْ‏ تَکُنِ‏ الدُّنْیَا تُعَدُّ نَفِیسَهً // فَإِنَّ ثَوَابَ اللَّهِ أَعْلَی وَ أَنْبَلُ وَ إِنْ تَکُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ // فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیْفِ فِی اللَّهِ أَفْضَلُ اگر دنیا ارزشمند شمرده می‌شود، پاداش الهی برتر و شریف‌تر است و اگر بدن‌ها برای مرگ پدید آمده‌اند، کشته شدن انسان با شمشیر در راه خدا، برتر است. شهدای دفاع مقدس و نیز شهدای مدافع حرم و تمام کسانی که در راه حفظ دین و اعتلای کلمهالله، دنیای فانی را با تمام زیبایی‌ها و امکاناتش رها کرده و از ایثار جان شیرین خویش نیز ابایی ندارند، در حقیقت از این آموزه بزرگ عاشورائیان الگو گرفته‌اند که این‌چنین مشتاقانه به سوی مرگ در راه خدا قدم بر می‌دارند.
۲. کسب رضایت الهی خداوند، صابران را دوست دارد و به آنان مژده می‌دهد و از آنان راضی است. بنابر آیات قرآن، خوف و هراس در راه خدا و تحمل آسیب‌های جسمی، جانی، ضررهای مالی، مرگ و میر عزیزان و مصیبت‌های مختلف، همه امتحان‌های الهی است و به کسانی که از این آزمون‌ها رو سفید بیرون آیند و صبر کنند، بشارت داده شده است: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرین‏». عرصه جهاد، تمامی این موارد را در بردارد. عاشورائیان با درس‌آموزی از این نکته قرآنی، اهل صبر بر سختی‌های آن جهاد فی سبیل الله شدند و اجر الهی را دریافت کردند. معاذ بن جبل، صحابی رسول‌خدا (ص) وقتی فرزند خود را از دست داد، بسیار بی‌تابی می‌کرد. خبر که به رسول‌خدا (ص) رسید، حضرت برای او نامه‌ای نوشت و به او فرمود: به من خبر بی‌تابی تو بر فرزندت که خداوند به مرگ او حکم کرده، رسیده است. همانا فرزند تو از هدیه‌های گوارای خدا و از عاریه‌های به ودیعه گذاشته او نزد تو بود. خداوند تا مدتی تو را از آن بهره‌مند ساخت و در وقتی که مشخص شده بود، او را گرفت. پس ما از خداییم و به سوی خدا بازمی‏گردیم
ثواب بالا
۳. صبر، پل عبور به بهشت امام حسین (ع) برای اینکه یاران خود را بهشتی کند، چشم‌انداز روشن و امیدبخشی از فرجام کار صابران را به آنان نشان داد و شهادت همراه با صبر را پل عبور به آن فضای دل‌انگیز معرفی کرد. امام (ع) برای امیدبخشی، دلداری و انگیزه‌آفرینی در یاران خویش و خانواده‌اش و آمادگی آنان برای تحمّل سختی‌های این راه، ‌فرمود: صَبْراً بَنِی‏ الْکِرَامِ‏ فَمَا الْمَوْتُ‏ إِلَّا قَنْطَرَهٌ یَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَی الْجِنَانِ الْوَاسِعَهِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَهِ: صبر و مقاومت کنید ای بزرگ‌زادگان! چرا که مرگ، تنها پُلی است که شما را از رنج و سختی عبور می‌دهد و به سوی بهشت گسترده و نعمت‌های همیشگی می‌رساند. همچنین خطاب به خانواده خود و دعوت آنان به صبوری نیز ‌فرمود: «بنگرید! اگر من کشته شدم، به خاطر من گریبان چاک ندهید و صورت مخراشید».
۴. ایمان به هدف کسی که در انتخاب هدف و راه بصیرت نداشته باشد، راه را با تردید می‌پیماید و در مواجهه با مشکلات، کم‌طاقت می‌شود؛ اما آنکه «حق» را هدف قرار دهد و با بصیرت گام در راهی بنهد، نه سست می‌شود و نه از سختی‌ها می‌هراسد، حتی مرگ در راه هدف حق را هم با آغوش باز می‌پذیرد. وقتی امام (ع) در مسیر کربلا، عبارت «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیْهِ‏ راجِعُونَ» را که گویای شهادت بود، بر زبان جاری کرد؛ حضرت علی اکبر (ع) از پدر پرسید: «أَوَلَسْنَا عَلَی الْحَقِّ: مگر ما بر حق نیستیم؟». امام فرمود: «بَلَی وَ الَّذِی إِلَیْهِ مَرْجِعُ الْعِبَادِ: آری! قسم به خدایی که بازگشت همگان به سوی اوست، ما بر حقّیم». حضرت علی اکبر (ع) گفت: «فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ‏ نَمُوتَ‏ مُحِقِّینَ: پس ما را باکی از مرگ در راه حق نیست». امام حسین (ع) هنگام آخرین وداع با اهل‌بیت خویش نیز ضمن آنکه آنان را آماده تحمل بلا و رنج ‌ساخت، فرجام خوش این مصیبت‌ها را نیز بیان کرد تا آنان به سلاح صبر مجهز شوند: وَ یُعَوِّضُکُم عَنْ هَذِه الْبَلیّهِ اَنواعَ النِّعَمِ وَ الْکِرامهِ فَلاتَشْکُوا وَ لا تَقُولُوا بِاَلْسِنَتِکُم مَا یَنْقُصُ قَدْرَکُم: خداوند انواع نعمت‌ها و کرامت را در عوض این بلا و گرفتاری به شما عطا می‌کند. پس شکوه نکنید و چیزی بر زبان نیاورید که قدر و منزلت شما را کم کند. از همین رو بود که حضرت زینب (ع) در مجلس ابن‌زیاد و در پاسخ به وی، عزتمندانه و صبورانه فرمود: «مَا رَأَیْتُ‏ إِلاَّ جَمِیلاً». این بیان، گویای روحیه صبر در آن بانوی کرامت و قهرمان صبر است که دشمن را در هم شکست. چنین ایمانی به درستی راه و حق بودن هدف، آستانه تحمل و صبوری انسان را در برابر همه مشکلات، از جمله کشته شدن در راه عقیده حق را بالا می‌برد.
۵. حضور در محضر خدا از دیگر عواملی که هم سبب افزایش آستانه تحمل و صبوری انسان می‌شود و هم برای آدمی آرامش روحی به ارمغان می‌آورد، خود را در محضر خدا دیدن و پروردگار را حاضر و ناظر و باخبر از احوال خویش دانستن است. همچنان که وقتی حضرت ابراهیم (ع) به آتش افکنده شد، فرشتگان بزرگ الهی می‌آمدند و می‌گفتند: آیا نیازی داری؟ آن حضرت به آنان می‌فرمود: به شما احتیاجی ندارم. جبرئیل گفت: پس از خدا بخواه. حضرت فرمود: «حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالِی: همین که او از حال من خبر دارد، برایم کافی است». امام حسین (ع) در اوج سختی‌ها و بلاهای جانکاه، درباره میزان و عامل صبر و تحمل خویش فرمود: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ: آنچه این داغ‌ها و مصیبت‌ها را برایم قابل تحمل می‌سازد، این است که در برابر چشم خداست و خداوند می‌بیند و شاهد است». یاد خدا و انس با پروردگار، قدرت تحمل شداید را بالا می‌برد. از همین روست که خداوند فرموده است: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ». توکل نیز عنصری صبرآفرین است؛ زیرا نوعی احساس پشتوانه الهی در امور سخت و تکلیف‌های سنگین و به عبارتی همان احساس حضور در محضر الهی و برخورداری از نصرت و امداد و عنایت اوست. از همین روست که سیدالشهداء (ع) در صبح عاشورا با حمله سپاه دشمن، این‌گونه با خدا مناجات می‌کند: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرْبٍ، وَ أَنْتَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّهٍ…: خدایا! تو در هر گرفتاری تکیه‌گاه منی و در هر شدت و سختی، مایه امید منی».