#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
از عمق جان بگو: لبیک یاحسین
با هرتوان بگو: لبیک یاحسین
با یاد نغمهی هل من معین او
با عرشیان بگو: لبیک یاحسین
گرکه زمین شود پُر از یزیدیان
با آسمان بگو: لبیک یاحسین
بریاری امام فرقی نمیکند
با هر زبان بگو: لبیک یاحسین
درس نماز را، از او فرابگیر
وقت اذان بگو: لبیک یاحسین
گاهی حبیب باش، گاهی زهیر باش
گه توأمان بگو: لبیک یاحسین
سوریه و عراق، ایران و یا یمن
در هر مکان بگو: لبیک یاحسین
مثل مدافعان، جان را بهکف بگیر
با نقدِ جان بگو: لبیک یاحسین
با یاد غربتش در دشت کربلا
گریه کنان بگو: لبیک یاحسین
✍ #سیدهاشم_وفایی
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
آنان که شعله بر دل غمپرورت زدند
روزی شراره بر جگر مادرت زدند
دیروز بر غریبی پدرت خنده کردهاند
شبباوران که خیمه به دور و برت زدند
این دشمنان دوستنمای هزار رنگ
زخمی به روی زخم دل مضطرت زدند
صلحت زمینهساز قیام حسین بود
تهمت به علم و دانش بار آورت زدند
سردار بی سپاه شدی و دریغ و درد
خنجر زپشت بر تو و بر باورت زدند
در هالهی غریبی خود سوختی ولی
با شعلههای زخم زبان آذرت زدند
گاهی کمر به قتل تو با زهر بستهاند
گاهی میان هجمهی غم، خنجرت زدند
بر حالت حسین، ملائک گریستند
از بس که تیر بر بدن پرپرت زدند
با گریه مینوشت «وفایی» که از غمت
آتش دوباره بر جگر خواهرت زدند
✍ #سیدهاشم_وفایی
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹سردار تنها🔹
ای که چون چشمت، ستاره چشم گریانی نداشت
باغ چون تو، غنچۀ سر در گریبانی نداشت
آسمانِ چشم تو از ابرِ غم لبریز بود
غیر اشک و خون دل، این ابر بارانی نداشت
سینۀ تو، میزبان داغ و درد و رنج بود
«این مصیبتخانه کم دیدم که مهمانی نداشت»
تو همان سردار تنهایی که در قحطِ وفا
غم به غیر از سینۀ تو بیتالحزانی نداشت
نی، ز تو آموخت پنهان کردن غم را به دل
گر نمیآموخت از تو، نی نیستانی نداشت
صبر تو شد چلچراغ نهضت سرخ حسین
هیچکس مانند تو عمر درخشانی نداشت
بعد چندین سال رنج و خوردن خونِ جگر
زهر پایان داد بر آن غم که پایانی نداشت
تیرهای کینه وقتی بر تن پاکت نشست
چون حسینت هیچکس حال پریشانی نداشت
روی بال قدسیان تا گلشن فردوس رفت
عاقبت سامان گرفت آن دل که پایانی نداشت
لالهها همچون «وفایی» گریه کردند از غمت
غنچهای در باغِ هستی لعل خندانی نداشت
#سیدهاشم_وفایی
#امیرالمومنین_ع_غربت
اگرچه زخم سرش را تمام میديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
كسي نخواست بپرسد چرا سرش بشكافت
اگرچه مردم بي درد كوفه ميديدند
شبي نخفت علي از غم جهالت خلق
ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند
نرفت رنگ سياهي بُرون از آن دلها
زداغ سُرخ علي، گر سياه پوشيدند
به غير اهل ولايت، هنوز هم آنان
اسير وسوسه و اهل شك و تريدند
عليست چون شب قدر خدا كه اين مردم
ز قدر و منزلتش نكتهاي نفهميدند
علي حقيقت عدل است و تا ابد زندهست
ولی تمامی آنان زجهل خوابیدند
خدا گواست كه در كربلا همين مردم
گُلان باغ علي را به نيزهها چيدند
چه روزگار غريبي بُود كه بعد از او
به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند
دلم گرفته «وفایی» بیاکه گریه کنیم
به احترام غمی که به شیعه بخشیدند
✍ #سيدهاشم_وفايی
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi222/6620
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_ولادت
امشب شميم آمدن گل رسيده است
يعنی گلی به گلشن هستی دميده است
جانبخشتر ز رايحهی گلشن بهشت
برما نسيم مرحمت حق وزيده است
ازآسمان هفتم خود نور كردگار
خطی زنور تا به مدينه كشيده است
مهری به روشنایی آئينهی عفاف
ازنور لايزال خودش آفريده است
درآسمان نوشت كه معصومه نام اوست
نامی كه روشنایی قدر و مقام اوست
موسي كه از رسيدن او باخبر شده
درطور خويش شاهد نور شجر شده
لبخند گرم او به همه میدهد نشان
آثار شادمانی او بيشتر شده
از نجم ثاقبی كه دميده به دامنش
آغوش نجمه جلوگه آن قمر شده
شكرانهی شكفتن آن بانوی عفاف
موسی نشسته گرم نماز سحر شده
خيل فرشتگان به فلک مات ماندهاند
ازآسمان به مقدم او گُل فشاندهاند
ای دل مدينه از همه جا ديدنیتر است
از كعبه، از محيط صفا ديدنیتر است
روكن براين حريم كه از مسجدالحرام
اين قبلگاهِ اهل ولا ديدنیتر است
او سيب سرخ گلشن موسی بن جعفر است
يعنی كه از بهشت وفا ديدنیتر است
از هركه شادمان شده در اين بهارِ عشق
گلخندهی امام رضا ديدنیتر است
روبر حريم قدسی اين دلنواز كن
عيدی دهد امام، تو دستی دراز كن
اين فاطمینسب كه بود فاطمی مرام
آئينهای ز عصمت او را گرفته وام
من عاجزم ز درك مقام كسی كه هست
هم بر امام دخترو هم خواهر امام
او آن كريمهایست كه ازفيض حق بُوَد
خير كثير بر همه عالم علی الدوام
هرروز درحريم بهشتی او ز عرش
خيل ملك رسند حضورش به احترام
زيبد به او كه آينهی ذات كوثرست
او كوثر مقدس موسي بن جعفرست
ای افتخار مكتب قرآن خوش آمدی
ای خواهر امام خراسان خوش آمدی
هرچند درمدينه شكفتی چوگل، ولی
بانوی آفتابی ايران خوش آمدی
گنجينهی عفاف و شرفنامهی حيات
آئينهی نجابت و ايمان خوش آمدی
بال فرشتگانِ خدا فرش راه توست
روشنترين سپيدهی دلها نگاه توست
شهر علوم قم زتو و خود عليمهای
در علم و فضل و دانش و تقوا فهيمهای
گويند عالمانِ جهان برتو عالمه
اجداد تو حكيم جهان، تو حكيمهای
قدرت فزون تراست از آن چه سرودهاند
ساره چو هاجرست براين در نديمهای
حاجت رواست سائل درگاه جود تو
ازبس رئوف هستی و بس كه كريمهای
هركس غريب بردرت آمد غريب نيست
ازچشمهی عنايت تو بی نصيب نيست
بابرقی از نگاه تو رخشنده میشوم
با آفتاب مهرتو تابنده میشوم
احساس سرفرازیام از باتو بودن است
ای سرفراز، بی تو سرافکنده میشوم
ازشعر نارسا و ازاين كوتهیِ طبع
باردگر حضور تو شرمنده میشوم
لطفت هميشه شامل حالِ «وفایی» است
ازاين مرام توست كه دل زنده ميشوم
اين شعر رابه پاي محبّت حساب كن
آئينهی وجود مرا نابِ ناب كن
✍ #سیدهاشم_وفایی
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi222/6620
#امام_خمینی_ره_ارتحال؛ #مقام_معظم_رهبری؛ #امام_و_رهبری
باز هم گر غمی به دل داریم
سالگرد غروب خورشید است
آفتابی که پرتو مهرش
چلچراغی زنور توحید است
باغبانی که در جماران بود
باغبان تمامی گلها
برگ برگ بهشت باور او
زد به سوی خدا بسی پلها
آن ابرمرد عرصۀ تاریخ
باصلابت اگر قدم زد و رفت
باحضور همیشه روشن خویش
انقلابی دگر رقم زد و رفت
آمد و با چراغ توحیدش
رهنمای ره سعادت شد
مثل جدش حسین، باایمان
رهگشای ره شهادت شد
بعد چندین بهار، از گلزار
گرچه او رفته، عطر نابش هست
یاد او زنده است در دلها
بهر این بوستان گلابش هست
چه گلابی که این شمیم ناب
عطر آزادی و شفابخش است
نام او در بهار آزادی
در فراسوی این جهان پخش است
سیدی از تبار پاک علی
پای در جای پای او دارد
جان خود را به کف گرفته و باز
روی دوشش لوای او دارد
او همان سید خراسانی است
عزت از ثامن الحجج دارد
بهخداوندی خدا عمریست
چشم بر پرچم فرج دارد
نفس پاک این مسیحا دم
دیگران را به غیرت آورده
بهر گلزار آرزومندان
عطر پاک بصیرت آورده
زور گویان عالم هستی
هرچه قدرت فراهم آوردند
باز دیدند روی این میدان
پیش عزمش همه کم آوردند
به علی و به فاطمه سوگند
ماهمه رهرو همین مردیم
راه او راه جد اطهر اوست
مرگمان باد اگر که برگردیم
گوش بر امر رهبری بیدار
همه جا با امام باید بود
عمرِ ما گر «وفائی» از کف رفت
عمر او مستدام باید بود
✍ #سیدهاشم_وفایی
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi222/6620
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
خبر دهید دوباره به تشنگان غدیر
رسیده بر سر این چشمه، کاروان غدیر
هنوز از سر گلدستههای عشق وشرف
بهگوش میرسد از آسمان، اذان غدیر
به شوق تشنهلبانِ ولایتش جاریست
ز چشمهسارِ ولا چشمهی روان غدیر
هماره در دل تاریخِ روشنِ اسلام
روان چو کوثر جاریست، داستان غدیر
گواه روز ظهور ولایت مولاست
اگر که باز شود در جزا زبان غدیر
علی نه گل، که گلستانی از ولایت بود
قسم به زحمت بی حد باغبان غدیر
به غیر بوذر و سلمان و چند یار دگر
که سرفراز برون شد ز امتحان غدیر
سه روز تابش خورشید دیدنی شده بود
چقدر رنگ طرب داشت آسمان غدیر
امین وحی ستاده به صورت انسان
به احترام ولایت در آستان غدیر
خوشا کسی که به دستش رسید هدیهی دوست
ولایت علوی بود ارمغان غدیر
ز آفتاب قیامت به دل هراسش نیست
فتاد بر سر هرکس، که سایبان غدیر
سعادت ابدی میدهد «وفایی» را
اگر قبول کنندش ز شاعران غدیر
✍ #سیدهاشم_وفایی
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
#ورود_کاروان_به_کربلا
اینجا کجاست ای گل زهرا به ما بگو
گـر کـربـلاست، با من غممبتلا بگو
سـرتاسـر وجـود مرا غم گرفته است
از این زمیـن محنت و درد و بـلا بگو
داری دعـا بـه زیر لب و آه میکشی
زیـن آه سینهسوز برایم بیا بگو
در گوش ذوالجناح چه گفتی که شد ملول
من که غریبـه نیستم ای آشنا بگو
اینجا اگر که وعـدهگه توست باخدا
با مـن ز وصل دوست برای خدا بگو
باآنکه گفتهاند برایم زماجرا
من صبرمی کنم تو از این ماجرا بگو
صف بستهاند دربر ما نیزهدارها
یحیـای اهلبیت از این نیزهها بگو
یک باغ لاله، اینهمه گلچین دگـر چـرا
ای باغبـان! برای من از لالهها بگو
کردی اشارهای به من از قتلگاه خویش
دیگر نگفتـه بودمت از این منا بگو
تنها امیـد و دلخوشیم در جهان تویی
بی تو چگونه زنـده بمانم بیا بگو
با اشک و آه و ناله «وفایی» تمام عمر
از زینب و حسین و غم کـربـلا بگو
✍️#سیدهاشم_وفایی
سایر اشعار شب دوم
https://eitaa.com/fatemi8/461
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س خطاب به #حضرت_زینب_س
🏴 امان از دل زینب
کوکب روشن من! ای مه منظومهی من!
آه ای دخترک خسته و مظلومهی من!
مدتی میگذرد خواب نداری بنشین
به روی پای خودت تاب نداری بنشین
ازچه بَر دیدهی من دیدهی خود دوختهای؟!
تو چهدیدی به رخ من که چنین سوختهای؟!
گرچه روز محن من شب یلدای شماست
این کبودی سند غربت بابای شماست
سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود
دخترم چونتو کسی اُم مصائب نشود
آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود
لالههای جگرت زینت هر باغ شود
چهرهی غرق به خونی زپدر میبینی
آه ازآن لحظه که در تشت جگر میبینی
دل شرر دارد و چشمان ترم میسوزد
تا تو را می نگرم من، جگرم میسوزد
شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو
همه فریاد برآرند امان از دل تو
گل یاس چمنم، ای گل دردانهی من!
گوش کن بر سخنم، روشنی خانهی من!
دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست
پیش روی تو عزیزم سفر کربوبلاست
باخبر باش که من پیرهنی دوختهام
پیرهن که چه بگویم، کفنی دوختهام
گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی
تو درآن وادی طف، نایبة الزهرایی
روشنی بخش دلم! دل زغمت تاریک است
دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است
صحبت از قتلگه و سینهی افروخته است
لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است
✍ #سیدهاشم_وفایی
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
فوج ملائک بربشر، تعظیم کردند
شادی دل را بین هم، تقسیم کردند
رو بر بهشت و کوثر و تسنیم کردند
زیباترین گُل را به گُل تقدیم کردند
امشب حسین بن علی دردانه دارد
زیباترین گُل را دراین گلخانه دارد
دارد چه جلوه، جلوهی توحید خلقت
در روز میلادش به خود بالید خلقت
مثل شکوفه بر رُخش خندید خلقت
زیباترین لحظهها را دید خلقت
آیا فرشته یا که آدم، خلق کردند؟!
محبوب خلّاق دوعالم، خلق کردند
وقت شکفتن سجدهی او دیدنی بود
ذکرخدا از غنچهای بشنیدنی بود
عطرش بهشتی بود و بس بوئیدنی بود
گلبوسه از رخسارهی او چیدنی بود
وقتی پدر دل را به او پیوند میزد
آهسته بر روی پسر لبخند میزد
دربندگی، او جان و قلبی حق طلب داشت
در پای محراب دعا سوز و تعب داشت
بر زینت سجدهگذاران او لقب داشت
از نسل زهرا بود و از حیدر نسب داشت
محراب او طور عبادت نام دارد
او با خدایش خاطری آرام دارد
ایمان فروغی از رخ تابان او بود
تقوا گُلی از گلشن ایمان او بود
اخلاص، مثل چشمهای در جان او بود
آزادگی یک لاله از بستان اوبود
دیباچهی اوصاف او زرّین کلام است
او مظهر ایثار و ایمان و قیام است
عشق و امید و معرفت، آئینهی اوست
علم الهی از ازل در سینهی اوست
ایمان و تقوا گوهر گنجینهی اوست
شورآفرینی پیشهی دیرینهی اوست
بعد قیام کربلا شوری به پا کرد
با خطبهی خود شام را کربوبلا کرد
کی میتوان از وصف او در انجمن گفت؟!
باید فرزدق بود و از مدحش سخن گفت
او با همه از کربلا، از سوختن گفت
از لالههای بی سر و گلگون بدن گفت
تنها اشاره بر حسین آباد، کافیست
بس کن «وفایی» در شب میلاد، کافیست
✍️ #سیدهاشم_وفایی
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi222/6620
ندای الهی...
#مناجات_با_خدا
به غیر مهر و محبت چه دیدهای؟ برگرد
کبوترانه چرا پَر کشیدهای؟ برگرد
تمام عمر قدم در ره خطا زدهای
به جز تباهی و ذلت چه دیدهای؟ برگرد
اگر چه عبد من آلوده و سیه رویی
کجا ز رحمت من دل بریدهای؟ برگرد
چرا اسیر شب تیرهی گنه شدهای؟
اگر که چشم به راه سپیدهای برگرد
هوای نفْس، تو را میبَرَد به سوی جهیم
«ز برزخی که خودت آفریدهای برگرد»
چقدر فاصله داری میان خود با من!
نَفَس بُریده شدی بس دویدهای، برگرد
دوباره تشنهی لاتقنطوی من شدهای
همیشه از میِ رحمت چشیدهای، برگرد
ره انابه و توبه به روی تو باز است
اگر که میوهی ممنوعه چیدهای، برگرد
خدای توبه پذیر توأم! کجا رفتی!؟
اگر به آخر خط هم رسیدهای برگرد
«وفایی!» از چه ز درگاه من گریزانی
صدای دعوت من را شنیدهای، برگرد
✍️ #سیدهاشم_وفایی
📝✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_باقر_ع_شهادت
گرچه آتش به دل شعلهورم افتاده
شرر زهر ستم بر جگرم افتاده
یادم از کرب وبلا آمد و یک بار دگر
انقلابی به دل شعلهورم افتاده
آه از آن گلشن خونین که به چشمم دیدم
گل پرپر، همه جا دور و برم افتاده
ثمری از شجر طیبه هستم؛ امّا
آتشی بر همهی برگ و برم افتاده
از تن جّد غریبم چه بگویم، وقتی
به سوی قتلگه او گذرم افتاده
کودکی بودم و دیدم که به پیش نظرم
غل و زنجیر به پای پدرم افتاده
از همانروز که خورشید به نی جلوه نمود
سایهای از غم و محنت به سرم افتاده
دیدهام از اثر ضربت سنگ بیداد
ز روی نی سر شمس و قمرم افتاده
عمهی کوچک من پیش نگاهم جان داد
درد این بار گران بر کمرم افتاده
آه دیگر ز فلک پیک شهادت آمد
زین خبر اشک ز چشم پسرم افتاده
ای «وفایی» همه جا در غم ما گریه کنید
لختههای دلم از چشم ترم افتاده
✍️ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/fatemi8/334