هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
چشمِ انتظارِ میهمان ، زد زیرِ گریه
بغضش شکست و ناگهان زد زیرِ گریه
دیگر توانِ ایستادن هم ندارد
طفلک نشست و بی امان زد زیرِ گریه
@hosenih
در کوچههای شام شامش که ندادند
پیچید وقتی بویِ نان زد زیرِ گریه
دستش که بر زخمِ لبِ خشک پدر خورد
اُفتاد یادِ خیزران - زد زیرِ گریه
انگشترِ بابا به یادش مانده بود و...
تا دید دستِ ساربان ؛ زد زیرِ گریه
خیلی دلش پُر درد از بزمِ شراب است
پنهان زِ چشمِ دیگران زد زیرِ گریه
میگفت "بابا" باز "بابا" باز "بابا"
با هق هق و لکنت زبان زد زیرِ گریه
با دیدنِ او حرمله "زد زیر خنده"
با دیدنِ شمر و سنان "زد زیرِ گریه"
@hosenih
سیلی ، غمِ بازار ، نامحرم ، اسیری
با گفتنش هم روضه خوان زد زیرِ گریه
- - -
شیرین زبانِ قافله از دست رفت و...
آمد کنارش عمه جان... زد زیرِ گریه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
روی پیکر سری داشتی یادته
رگای حنجری داشتی یادته
من ی روز بابایی داشتم یادمه
تو ی روز دختری داشتی یادته؟
@hosenih
ناخنام شکسته پام زخمی شده
خیلی داد زدم صدام زخمی شده
نمیشه برات بابا بابا کنم
حق بده آخه لبام زخمی شده
@hosenih
بدتر از حال همه حال منه
قاتلت با نیزه دنبال منه
دختری که میکشه پیرهنمو
چادر روی سرش مال منه
@hosenih
چشم زمزمو دیگه میخوام چیکار
موی درهمو دیگه میخوام چیکار
وقتی دستم به سرت نمیرسه
این قد خمو دیگه میخوام چیکار
@hosenih
دختر معصومتو که حد زدن
بعد اون حرفای خیلی بد زدن
گریۀ مسیحیا هم دراومد
به تنم تبرکا لگد زدن
@hosenih
نمیدونی که چیا دیدم بابا
داد زدن بدجوری ترسیدم بابا
خودشون کباب بره خوردنو
من شبا گرسنه خوابیدم بابا
@hosenih
به دلم هی داره درد و غم میاد
با عذاب پلکای من رو هم میاد
بالا پایین کردنش کشته منو
دیگه اصلا از شتر بدم میاد
@hosenih
دختر تورو با دعوا میبرن
دیگه جون نداره اما میبرن
نکنه کنیزامون خبر بشن
مارو بازار کنیزا میبرن
@hosenih
یزیدو وقتی دیدم آماده بود
باغرور جلوی ما لم داده بود
نمیگم هیچی فقط اینو بدون
دلقکش خنده کنان وایساده بود
@hosenih
نه مسلمون بود و نه نماز میخوند
با چوبش روضه رو باز باز میخوند
آدمی که مسته بی حیا میشه
وقت قرآن خوندنت آواز میخوند
@hosenih
یکی روی ماذنه اذون میداد
عمه داشت از ی قضیه جون میداد
بشکنه دستش دیگه بلند نشه
نانجیب سکینه رو نشون میداد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
با سر رسیدی بی سر گودال باباجان
ار ذوق دارم میروم از حال بابا جان
حس میکنم جا خوردی از وقتی مرا دیدی
راحت بگو در صورتم بابا چه ها دیدی
@hosenih
پا تا سرم را بعد تو غمها عوض کرده
آن دختری که داشتی خیلی بد آورده
یادت میاید شانه و موی کمندم را
دربین دختر بچه ها قد بلندم را
شانه به غارت رفت مویم سوخت درهم شد
قدم دم خیمه به زیر چکمه ها خم شد
یادت می آید چشمهایم آسمانی بود
کارم فقط در پیش تو شیرین زبانی بود
حالا ببین خونمردگی چشمهایم را
لکنت زبان و لرزش بین صدایم را
یادت میاید بازوی من بوسه گاهت بود
هرروز طاق ابروی من بوسه گاهت بود
شلاق ها پییچیده محکم دور بازویم
حالا رد انگشتری مانده به ابرویم
یادت میاید دست بوست میرسیدم من
بین حیاط خانه دائم میدویدم من
نه لب برایم مانده تا که بوسه بردارم
نه میدوم! از بس پدر درد کمر دارم
یادت میاید که ستاره گوش من کردی
روز تولد گوشواره گوش من کردی
پاره شده در وقت غارت لاله ی گوشم
شد گوشواره آلت قتاله ی گوشم
یادت میاید بود پشت پرده ها جایم
با دستهای خود حنا بستی به پاهایم
چشم تو روشن بین هربازار میگردم
انگار خلخالی زجنس خار پا کردم
یادت می آید ای پدر زهرای تو بودم
پیش همه انسیه الحورای تو بودم
در کوچه ی بن بست سیلی بی هوا خوردم
روی شتر از پیرزن ها من عصا خوردم
یادت میاید چند معجر داشتم روزی
یک چادر گلدار بر سر داشتم روزی
بازور چادر را کشیدند از سرم بابا
یک آستین پاره میشد معجرم بابا
یادت می آید عزت شاهانه مارا
امنیتی که بود دور خانه مارا
اینجا خرابه درمیان دید انظار است
جایی که میخوابیم ما نزدیک بازار است
@hosenih
یادت میاید حرمت ناموس حیدر را
دور و بر عمه عمو عباس و اکبر را
امروز ما زنها میان مردها رفتیم
اصلا نمیگویم به تو بابا کجا رفتیم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
همه شادند دخترت گریان
همه خوابند دخترت بیدار
خیلی امروز مردم این شهر
دادنم با نگاهشان آزار
@hosenih
دخترت را ببر به همراهت
خسته از دست روزگار شده
یا که تشخیص تو شده مشکل
یا دو چشم رقیه تار شده
@hosenih
گر به دور سرت نمی گردم
پر و بالم ببین که بسته شده
مثل سابق زبان نمی ریزم
دو سه دندان من شکسته شده
@hosenih
وسط ازدحام و خنده ی شام
بغض تنهایی ام ترک میخورد
هر کجایی که گریه میکردم
عمه ام جای من کتک میخورد
@hosenih
دختری چند کوچه بالاتر
تا من و رخت پاره ام را دید
بین دستش عروسکی هم داشت
به من و حال و روز من خندید
@hosenih
میکشم دست بر سر و رویت
چه قدر پلک تو ورم دارد
بر لبت زخم تا بخواهم هست
ولی انگار بوسه کم دارد
@hosenih
آن قدر روی خارها رفتم
بخدا هر دو پای من زخم است
لرزش دست من طبیعی نیست
نوک انگشتهای من زخم است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
با این پر شکسته کبوتر نمی شود
بی یاد مرگ هرشب او سر نمی شود
کم سو شده ست چشم ورم کرده اش ولی
با روضه ی کنیز ... برابر نمی شود
@hosenih
دستی کشید زیر گلو گفت با خودش
این جای زخم تیزی خنجر نمی شود
"گفتند دختر است از او کار می کشیم"
بایدکه سرشکست به منبر...نمی شود
###
بینایی اش چه سود که کور حقیقتست
چشمی که درمصیبت او تر نمی شود
@hosenih
در روضه ی سه ساله به کرات دیده ایم
چیزی شبیه غارت معجر نمی شود
تنها خرابه نه همه ی شام گریه کرد
حالا بگو که یک تنه لشکر نمی شود !؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مصطفی_محمدی
▶️
از زنـدگیِ بـدون تـو سیـر شـدم
بـعـد از تـو پـدر اسیـر زنجیـر شـدم
@hosenih
حق داری اگـر رقیـه را نشناسی
در کودکی ام ز داغ تو پیـر شـدم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#زهرا_آراسته_نیا
▶️
آغاز شد غزل؛ غزلی مطلعش حسین
با خط اشک می چکد از مصرعش حسین
@hosenih
ما پای روضه های غمش قد کشیده ایم
طومار عمر؛ خاتمه و مبدأش حسین
باید حرم بـرای دل خود به پا کنم
صحن و رواق و پنجره و مضجعش حسین
وقتی که خوب روضه به جانم رسوخ کرد
دل قطـعه قطعه مـی شود و مقطعش حسین
@hosenih
روز حساب، جان مرا رجعتی خوش است
با پای عشق می دود و مرجعش حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمود_اسدی
▶️
هیچ دانی که چه غم بر اسرا سخت تر است
قد طفلی که شد از غصه دو تا سخت تر است
@hosenih
به روی نیزه سری سمت عقب برگشته
حال پیداست که این داغ چرا سخت تر است
صد پسر کشته شود دخترکی گم نشود
گر بوَد طفل یتیمی بخدا سخت تر است
دل شب باشد و یک طفل کتک خورده و دشت
گر رسد دشمن بی شرم و حیا سخت تر است
جای انگشت روی صورت و گوشش اما
گر به پهلوش رسد ضربه ی پا سخت تر است
کربلا بود که چادر به سر دختر سوخت
ولی از کرب و بلا،شام بلا سخت تر است
تا سر پاک پدر دید صدا زد بابا
اثر چوب که از سنگ جفا سخت تر است
دیدن جسم لگد کوب شده سخت ولی
زتن بی سر تو راس جدا سخت تر است
@hosenih
من ز رگهای گلوی تو یقین دانستم
سر بریده شود آنهم ز قفا سخت تر است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
من فقیری بینوایم دوستت دارم حسین
سائل کرببلایم دوستت دارم حسین
@hosenih
رند عالم سوزم اما تا به اسمت می رسم
نوکری بی دست و پایم دوستت دارم حسین
هر که هستم خوب یا بد، دوزخی، اهل بهشت
بی خدایم، با خدایم دوستت دارم حسین
من بهشت بی تو را پس دادم آقا سال هاست
ساکن بزم عزایم دوستت دارم حسین
تربت تو جای خوددارد غبار زائرت
بارها داده شفایم دوستت دارم حسین
این که در داغ تو اشکی دارم و سینه زنم
مادرت کرده دعایم دوستت دارم حسین
لطف زینب شاملم شد اکبرت دستم گرفت
با غم تو آشنایم دوستت دارم حسین
در میان هروله بر سینه می کوبم اگر
با رقیه همنوایم دوستت دارم حسین
@hosenih
لنگ لنگان خویش را تا پای نیزه می رساند
ای پدر بشنو صدایم دوستت دارم حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
بعد تو میون شعله ها و دود
گُلای خیمه شدن یاس کبود
میدونی بابا من از چی دلخورم
ما بودیم، حرمله بود، عمو نبود
@hosenih
دیگه از غارت گوشواره نگم
دیگه از درد گوش پاره نگم
حال و روز ربابو خودت ببین
دیگه از غارت گهواره نگم
@hosenih
شمع عمرم داره سو سو میزنه
منو هی دشمن بدخو میزنه
حرمله خبر داره که سیدم
لگداشو سمت پهلو میزنه
@hosenih
صد دفه جونم رسیده به لبم
بعد تو پایین نیومده تبم
دس به دیوار میگیرم تا پا بشم
همینم مدیون عمه زینبم
@hosenih
شبا ضرب سیلی افطار منه
شاهدم این چشای تار منه
گوش اون دختری که زد منو رفت
ببین از رو نیزه، گوشوار منه؟
@hosenih
هی بهم میگن: آخه تو دختری
کو بابات که اینطوری در به دری؟
قربون سرت برم، غصه نخور
رو نی اَم از همه باباها سری
@hosenih
اگه دشمنت به ما خارجی گفت
اگه از سیلی رو گونه گل شکفت
اگه پای نیزه ما رو میزنن
فدای سرت، تو از نیزه نیوفت
@hosenih
زندگی بی تو دیگه درد سره
این روزای من روزای آخره
جون نمیدم بابا تا نبوسمت
خرابه منتظرم، یادت نره
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#روح_الله_پیدایی
▶️
بنده ای آلوده ام داری هوایم را حسین
آمدم تا بشنوی سوزِ صدایم را حسین
رد نکن دست نیازم را که بیچاره شوم
بار دیگر مستجابش کن دعایم را حسین
@hosenih
نامه ی اعمال من تیره شده امشب بیا
خط بزن از نامه ام جرم و خطایم را حسین
رو به هرکس که زدم درد مرا درمان نکرد
باز تنها از تو میخواهم دوایم را حسین
از همه دل کنده ام تنها به تو دل داده ام
تا ببندی در همین جا دست و پایم را حسین
ای که از داغ تو حالا عالمی گریان شده
بیشتر کن رزق اشک و ناله هایم را حسین
@hosenih
کاش میشد بینمان آقا نباشد فاصله
دوری ات کم میکند حجب و حیایم را حسین
در همین شبها بده با یک نگاهی از کرم
اذن رفتن اربعین کرببلایم را حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حمیدرضا_محسنات
▶️
پیکرش را کشید یک نامرد
سر او را گرفت دستی سرد
حس غیرت عجین شده با درد
خواهرش داد میزند برگرد
حکم او داده شد ، برو زینب
شمر آماده شد ، برو زینب
@hosenih
راه دشمن به خیمه ها وا شد
سر یک گوشواره دعوا شد
تا سه ساله غریب و تنها شد
رد دستی بصورتش جا شد
این چه رفتار با یتیمان است ؟
نزنش بی حیا ، مسلمان است ...
@hosenih
لشکری که گرفت جانش را
پدرش را برادرانش را
لشکری که زد عمه جانش را
لکنت انداخته زبانش را ...
مثلا یک نفر از آن "زجر" است
علت لکنت زبان ، زجر است
@hosenih
روی صورت چقدر اثر مانده
جای انگشتر پدر مانده
با همان دیدِ مختصر مانده
خیره چشمان او به سر مانده
سوخته از سر و کبود از تن ...
فکر کن دختر خودت اصلاً ...
@hosenih
بین نامحرمان ، زبانم لال
چشم ها ، دختران ، زبانم لال
صدقه ، قرص نان ، زبانم لال
حرمله آن میان ، زبانم لال
ساقیِ شاه را نیازارد ...
غیرت الله را نیازارد ...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حسن_لطفی
▶️
یا دست رویِ سینه ی آزرده میزنی
یا داد مثلِ پیرِ جوانمُرده میزنی
@hosenih
داری کنارِ مادرِ خود آه میکِشی
وقتی گلاب بر گُلِ پژمرده میزنی
وقتی حسین می کشی آقا به جان تو
آتش به اینهمه دلِ افسرده میزنی
ما بی حساب وقفِ حسین توایم و تو
امضا به زیرِ نامهی نشمرده میزنی
ما زنده میشویم در این روضه ها،سَری
بر مجلسی که بار غمت بُرده میزنی
@hosenih
ما را که می کُشی چقدر رویِ سینهات
با یادِ عمه های کتک خورده میزنی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت، #بحر_طویل
#حسن_لطفی
▶️
گرم روز است و تمام خورشید
آفتاب است که میبارد تیغ
نیست آبی که لبی تَر گردد
نیست اشکی که زند حلقه به چشمی بی جان
گوشهیِ خیمهای از بی تابی
مادری میخواند
نغمهیِ لالایی
شاید اینگونه بخوابد طفلش
ولی اینبار چه آرام و ضعیف
تشنگی جوهرهیِ لالایی او را بُرده
@hosenih
تا که هُرمِ نفسش
میخورَد بر رُخِ کودک آرام
چهرهی سوختهاش میسوزد
مادری چشم به راه
گونههایش زخم است
رَدِ سرخی است که از ناخنِ طفلش مانده
هردو باهم تشنه
هردو باهم بی تاب
هردو دل داده به آوازِ پدر
تا کلامی گوید
ساقی از راه رسید
باز هم مَشکِ پُر آب
چقدر طولانی است
انتظارِ رُخِ تاول زدهای
نَفَسِ سوختهای
کمی آنسوتر از او
زیرِ یک خیمهی تفدیده و خشک
کودکانی جَمعند
همگی دلواپس
چشم دارند به دلگرمیِ یاسی کوچک
دختری پوشیده
زیرِ یک چادرِ سبز
نازدانه که چنین میگوید
@hosenih
دلتان قرص
خیالِ همگی راحت باد
به خودم گفته که برمیگردم
قول داده به حرم میآید
دلتان قرص که دریا با اوست
ولی انگار در این لحظه شنیدند کسی میآید
کسی از دور به سمت خیمه
او عمو نه خود باباست ولی وای چرا اینگونه
قامتش خَم شده است
دست دارد به کمر
دست دیگر به عمودی که پناهِ حرم است
میکِشد خیمهیِ عباس زمین میاُفتد
بُهت در جمعِ حرم میپیچد
بغضها میشکند
نالهای میآید
@hosenih
گوشها را دگر از قبل سبکتر بکنید
عمه در حلقهی ماتم زدهی دخترکان
گرهای بر گرهی معجر آنان میزد
گوئیا سوخت و خاکستر شد خیمهی مادر طفل
تازه میخواست زبان باز کند
تازه میخواست که بابا گوید
غرق در حال پریشانیِ خود بود که دید
پدرش میگوید
کودکم را آرید (اصغرم را بدهید)
تا که سیرابِ دو کف آبِ گوارا گردد
طفل را بابا بُرد
بازهم در دلِ او نورِ اُمیدی پر زد
خواست تشویش بیاید به سراغش اما غم به خود راه نداد
گفت اینبار علی سیراب است
بازهم چشم به راه به درِ خیمهی خود
@hosenih
کُند تَر میگذرد ثانیهها که سیاهیِ کسی پیدا شد
چشمهایی که زِ فرطِ عطش تار شده خیره نمود
زیرِ لب با خود گفت :
پس علی کو؟
چه شده؟
بچهام با او نیست
دید باباست ولی چهرهی او خونین است
گوشههایی زِ عبایش خونرَنگ
میرود پشتِ خیام
سر به زیر است چرا
خواست حرفی بزند بُهت وجودش را برد
نفسش بند آمد
بعد بغضی سوزان رفت دنبال حسین
چشمهای تارش
دید در پشت حرم
گودی قبری را کوچک اما کم عمق
دستِ بابا خاکی دید در سینهی آن
کودکش خوابیده
خندهای بر لب اوست
چشمهایش باز است
@hosenih
زلفهایش خونین
بِینِ قنداقهی سرخ
مثلِ یک کابوس است
سرش انگار به مویی بند است
از گلویش خبری نیست ولی
خبری نیست از آن حلق سفید
گوئیا حنجرهاش
تارهای صوتی
همگی سوختهاند
خبری نیست از آن حَلق سفید
جایِ آن
تیغهیِ یک تیرِ مهیب از سه طرف بیرون است
طولِ آن بیشتر از قدِ علی
حجم آن بیشتر از حجمِ سرش
گوش تا گوش نمانده چیزی
حرمله میخندد
زانوانش خم شد
چشمهای پدر از شرم زمین مینگرد
دستِ خود بُرد به سمتِ لحد و چید بر آن
پنجه بر خاک زد و رویِ مزارش پاشید
مُشت خاکی به سرش
بعد آهی جانکاه
اثر از قبر نبود
حال زینب ماند و مادری خاک آلود
@hosenih
پیرمردی تشنه
چهکند با این مرد
به کدامین برسد
ساعتی تلخ گذشت
در غروبِ سرخی
که حرم شعلهور از دستِ غارت شده است
خیمه آتش شده است
دختران میسوزند
همهی هستیشان
مثلِ گهواره به غارت رفته
چشمِ مجروح رباب
دید در پشتِ خیام
از همانجا که نشانش کرده
در همان نقطه که خاکش کرده
گودیِ قبری هست
گودیِ کوچکی اما
خبر از کودک معصومش نیست
سر خود را چرخاند
طرفِ طبل زنان
طرف هلهله ها
نیزه دارانی دید
به سرِ نیزهی افراشتهی خونین قطور
اصغر خود را دید که به او می نگرد
حرمله میخندد......
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی جواز نوکری
علی اصغر.pdf
473.8K
اشعار حضرت علی اصغر (ع)
💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠
📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید...
👉 @javazenokari_ir
هدایت شده از 🛑کانال اصلی پوشاک زنانه✔ مجلسی ارزانسرا لباس مانتو عید شلوار خانم زن دخترانه زنانه پافر شومیز تونیک
4_695743491741513695.mp3
2.57M
🎤🎤 ترانه زیبای حامد زمانی
🍎شکوفه سیب
❤️ تقدیم به قربانی شش ماهه کربلا
❤️ حضرت علی اصغر علیه السلام
eitaa.com/joinchat/1424949248C7e8efc4ae9
🎹 موسیقی های مناسبتی☝️
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از ذاکرین
2_299048754525241707.mp3
6.55M
💠 محمدالحجیرات
💠 نوحه عربی بسیار زیبا
eitaa.com/joinchat/1425145856C34217a20aa
🕋 ذاکرین ☝️
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
بر زانو آمده پسرش را صدا كند
شايد جراحت جگرش را دوا كُنَد
گرچه جگر نداشت نگاهش كند ولی
بالينِ او نشسته پسر را صدا كُنَد
@hosenih
لُكنَت گرفته پيرِ جوان مُرده حق بده
سخت است واژهیِ پسرم را ادا كُنَد
آمد به پا بلند شود ، خورد بر زمين
مجبور شد كه خواهرِ خود را صدا كُنَد
كارَش به التماس كشيده ولی چه سود
بايد حسين چند عبا دست و پا كُنَد
مثل انارِ دانه شده ريخت بر زمين
وقتی زِ خاك خواست تَنَش را جُدا كُنَد
تا خيمهگاه جمعِ جوانان به خط شدند
شايد كه تكه تكه تنش جا به جا كُنَد
تا ديد خواهر آمده شد غصهاش دوتا
حالا عزا گرفته چه سازد چه ها كُنَد
كم نيست چشمِ خيره سر و شوم و بد نظر
ای كاش ميشد اينهمه لشگر حيا كُنَد
میكوشد از ميانِ تبرها و دشنهها
حتی زِ رویِ تيغ علی را سوا كُنَد
درگير بود ساقهی نيزه به سينهاش
راهی نبود تا گرهیِ بسته وا كُنَد
كتفش زِ جایِ ضربِ تبر باز مانده است
هر ضربه آمده كه يكی را دوتا كُنَد
@hosenih
بدجور دوختهاند سرش را به رویِ خاك
بايد شروع به كَندَنِ سر نيزهها كُنَد
مانند خاك رویِ زمين پخش شد تنش
طوری زدند آرزویِ بوريا كُنَد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از کانال رسمی میثم مطیعی
Shab07Moharram1397[12].mp3
4.94M
🎙سلام آقا که الان رو به روتونم ( #شور)
🔺بانوای: برادر وحید نادری
👈متن شعر:
meysammotiee.ir/post/1748
☑ @MeysamMotiee
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#مناجات_اول_مجلس
#حسن_لطفی
▶️
بگیر بالِ مرا باز در هوای خودت
مرا بِبَر به کنارت،به کربلایِ خودت
من آشنایِ توام خانه زادِ مادرتان
نصیب در به درت کن شبی دعایِ خودت
نفس بزن که مذابم کنی در این شبها
نفس بده که بسوزم فقط برایِ خودت
@hosenih
دلم کتیبهیِ اشعار محتشم شده است
بزن به سینهام آتش،به روضههایِ خودت
ببین که نذرِ درِ زینبیهات شدهام
بکش به دیدهام از گرد و خاک پایِ خودت
از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده
نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت
@hosenih
وصیتم شده آقا!مرا کفن نکنند
مگر به پیرهن مشکی عزای خودت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_دهم
#حسن_لطفی
▶️
چقدر مزّهی چايی روضهها خوب است
كنارِ لطفِ شما حال و روزِ ما خوب است
ميان نافله وقتی قنوت میگيری
برایِ حالِ دلِ ما كمی دعا خوب است
بده به راه خدا دست هاي ما خالی است
كنارِ خانهتان چندتا گدا خوب است
@hosenih
بكُش،حسين بگو ، پارهپاره كن جگرم
قسم كه آخرِ كارِ من و شما خوب است
نوشته ام كه مرا در حصير بگذاريد
به آنكه اهلِ كفن نيست ، بوريا خوب است
سفيد میشود اين تارهایِ مو كمكم
گذشتِ عُمر در اين زينبيهها خوب است
@hosenih
اگر تو باشی و يادِ تو باشد و اشكم
برای نوكرِ اين خانواده هركجا خوب است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#زبان_حال_حضرت_زینب_س_شب_عاشورا
#حسن_لطفی
▶️
خیمهها را یکییکی گشتم
تا که امشب تو را نگاه کنم
تا دل سیر گریهای بکنیم
تا دَمِ صبح آه آه کنم
@hosenih
پشتِ این خیمهها،چرا بر خاک؟
فکرِ این تشنهی صدایت باش
خارها را که حال میچینی
جان من فکر دستهایت باش
@hosenih
تازه خوابیدهاند طفلانت
سایهیِ میرِ خیمه کم نشود
دلِ من میتپد دعای کن
بی علمدار این حرم نشود
@hosenih
هرچه خواستم رباب بس بکند
آنهمه آه و ناله را که نشد
هرچه میخواستم ببافم باز
گیسوانِ سه ساله را که نشد
@hosenih
اصغر امشب که خواب رفته ولی
حال و احوال مادرش پیداست
با خودش تا به صبح میگوید
که سفیدیِ حنجرش پیداست
@hosenih
خواب دیده که شیرخواره یِ او
لبش از آفتاب خشک شده
کاش میشد بگیرد از شیرش
حیف شیر رباب خشک شده
@hosenih
جان مادر بیا و از پیش
من نه طفلان بی پناه نرو
هرکجا می روی برو اما
سمت گودال قتلگاه نرو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#فرشید_یارمحمدی
▶️
غروب بود هراسی به خیمهگاه افتاد
غروب بود که از پشت ذوالجناح افتاد
نگاش سمت حرم بود و بر زمین میخورد
پناه اهل حرم بود و بیپناه افتاد
@hosenih
و هاتفی که صدا زد نبرد مغلوبهست
و لشکری که به سمت تنش به راه افتاد
و آه مادری بالا گرفت تا اینکه
مسیر شمر حوالی قتلهگاه افتاد
***
نوشتهاند به گودال هم دعا میکرد
مسیر توبه برای سپاه وا میکرد
نوشتهاند که زینب به قتلهگاه آمد
و این خودش طلب اوج روضه را میکرد
رسید و دید سپاهی گرفته اطرافش
چه صحنهای، به دل خواهرش چهها میکرد
@hosenih
هنوز امید به این داشت تا رهاش کنند
چقدر بابت این امر یا خدا میکرد
ولی تمام امیدش گرفت رنگ خزان
همین که دید سنان، نیزه دست و پا میکرد
چقدر روضهی گودال با سنان سخت است
و کاش قبل سنان شمر سر جدا میکرد
@hosenih
هنوز داشت صدای حسین میآمد
که نیزه را ...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حسن_لطفی
▶️
نیمهجان بود و پشتِ مركبِ خود
بوسهای سنگ، بر جبینش زد
نوبت تیر ِحرمله شده بود
آه، از پشت زین زمینش زد
@hosenih
نالهای میرسد به هركس كه
به تنش تیغ میكشد... نزنید
مادرش چنگ میزند به رخش
دخترش جیغ میکشد... نزنید
@hosenih
نوبت یک حرامزاده شد و
نوک سر نیزهاش به سینه نشست
وزن خود را به روی نیزه نهاد
آنقدر تكیه داد نیزه شكست
@hosenih
داسهایی بلند را میدید
بین دستِ جماعتی خوشحال
از سرِ شیب پیكری را، وای
میكشیدند تا ته گودال
@hosenih
تبر و داس و دشنه و شمشیر
با تنی خُرد جور میآیند
تا بدوزند بر زمین، از راه
نیزههای قطور میآیند
@hosenih
شمر دستش پُر است و با پایش
بدنش را به پشت میچرخاند
نیزهای را حرامزاده زد و
نیزه را بین مشت میچرخاند
@hosenih
این وسط چندتا حرامزاده
بدنی ریز ریز میكردند
با لباسی كه از تنش كَندند
تیغشان را تمیز میكردند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
حجت الاسلام #نیر_تبریزی
▶️
ای فَرَس با تو چه رخ داده که خود باختهای*
مگر این گونه که ماتی! تو شه انداختهای*
@hosenih
ای همایون فرس پادشه سدره مقام
که چراگاه بهشت است تو را جای خرام
نه رکابی ز تو برجاست نه زین و نه لگام
مگر ای پیک سبکپا! بر سر شاه انام
چه بلا رفته که با خویش نپرداختهای؟
تا صهیل تو همی آمدی ای پیک امید
بر همه اهل حرم بود صدای تو نوید
کاینک آید ز پی پرسش ما شاه شهید
مگر این بار خداوند حرم را چه رسید؟
کای فرس شیههزنان برحرمش تاختهای؟
اگر آوردهای ای هدهد فرخندهسیَر
ز سلیمان و نگینش بر ِ بِلقیس خبر
ز چه آلوده به خون تاج تو؟ خاکم بر سر
راست گو تخت سلیمان شده بر باد مگر
تو ز بهر خبر از تیر پری ساختهای!
آن شهی را که به امرش فکند سایه سحاب
خواهد ار آب، شود خاک در عالم نایاب
طعنه بر لجّهی تیار زند موج سراب
دیدهای کشته مگر، تشنهلبش بر لب آب
@hosenih
که چنین ناله به عَیّوق برافراخته ای؟
تو که غلطان ز سر زین، نگونش دیدی
در میان سپه دشمن دونش دیدی
ای فرس راست به من گوی که چونش دیدی
و به چشمان خود، آغشته به خونش دیدی؟
یا قتیل دگری بود تو نشناختهای؟
بوی خون آید از این کاکل و یال و تن تو
شد مگر کشتهی روبه، شه شیر اوژن تو
دل افسردهی من آب شد از دیدن تو
فاش گو، برق که آتش زده بر خرمن تو؟
که چنین غلغله در بحر و بر انداخته ای؟
@hosenih
*جناب آیت الله فاطمی نیا میفرمودند که مرحوم شهریار آرزو داشتند تمام اشعارشان را به نیّر تبریزی بدهند و در عوض این بیت نیّر تبریزی را بگیرند.
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امیرعلی_شریفی
▶️
هیئت، دوباره روضهی ارباب پا گرفت
باران رحمت دلم از ابتدا گرفت
دست نیاز، زمزمهی کربلا گرفت
اینجا اگرچه سوخت دل من، شفا گرفت
همراه نالههای دلم نی، نوا گرفت
@hosenih
روضه - نشستهایم که آتش زنیدمان
آه از دمی که شرم نکردند کوفیان۱
بستند آب را به روی باب آسمان
میدیدی آسمان را "کَالنّار کَالدُّخان۲"
چون دود، آسمانِ عطش شد، هوا گرفت
@hosenih
کوفه- حرامیان همه مشغول مستحب
شبمسلکان تیره همه در نماز شب
از یاری تو تنها حرفیست روی لب
دینها بدون علت و اعمال بیسبب
اینگونه شد که بردن سرها بها گرفت
@hosenih
مقتل سری برابر مادر بریده شد
از قتگاه نالهی حیدر شنیده شد
تا جسم او چو ماهی در خونتپیده شد
آن سوی دشت معجری از سر کشیده شد
آتش سراغ خیمهی آل عبا گرفت
@hosenih
خیمه- میان شعله یتیمان بیگناه
زنهای داغدیده و اطفال بیپناه
رفتی و میرود دل زینب هزار راه:
"رفتی و قامت من غمگین خمیده ...۳ "آه
در امتداد سیرهی زینب صدا گرفت
@hosenih
نیزه -هجوم زخم روی زخم روی زخم
باران سنگهای هدفدار سوی زخم
سرنیزههای تشنهی در آرزوی زخم...
شمشیرهای کند که در جستجوی زخم...
مولا! چگونه برتنت این حجم جا گرفت؟
@hosenih
یک دشت دور پیکر تو دشمن تو بود
چون صید دست و پا زده در خون تن تو بود
صد گرگ نابرادر و پیراهن تو بود
این بیتها روایت جان دادن تو بود
هر چند واژهواژه جان ِ مرا گرفت...
۱- از مصرع «آه از دمی که لشگر اعدا نکرد» از محتشم کاشانی
۲"- یحول العطش بینه و بین السماء كالدخان" بر اساس روایتی از بحار الانوار درباره حالت امام علیهالسلام در عاشورا
۳- "چون خم شدم که پای تو بوسم پی وداع / رفتی و قامت من غمگین خمیده ماند" از حبیب الله چایچیان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#مهدی_مقیمی
▶️
اشک من در ماتمت از آب زمزم بیشتر
با غمت من خوشترم آقا بده غم بیشتر
لحظههای عمر من در داخل هیأت گذشت
در تمام سال مجنونم، محرم بیشتر
@hosenih
هر چه کردم در قبال تو یقین دارم کم است
کن حسابش لااقل یکخورده از کم بیشتر
هم بِحار و هم مقرّم هم لهف را خواندهام
آن دو تا آتش به جانم زد، مقرّم بیشتر
اشکِ چون سیل رباب، ارباب را بیچاره کرد
خواهرش زینب ولی با اشک نمنم بیشتر
قامت ارباب خم شد در کنار اکبرش
در کنار پیکر عباس شد خم بیشتر
تیر سمّی حنجر ششماهه را بوسید سخت
تیر هم از پا درآوردش ولی سم بیشتر
@hosenih
شمر گفتا خنجرم بر حنجرش کاری نشد
بیاثرتر بود هرچه میکشیدم بیشتر
هر نفس از خیمه آتش بیشتر شعله گرفت
بازدم هم سوخت در شعله ولی دم بیشتر
هر کسی با بردن چیزی دل زینب شکست
ساربان با بردن انگشت و خاتم بیشتر
گرچه درهم بود اوضاع سر و گیسوی او
گیسوانش روی نیزه ریخت درهم بیشتر
@hosenih
از حکایات تنور، عرش خدا بیتاب شد
مادرش بیتاب شد قدر مُسلّم بیشتر
سیلیِ محکم همه خوردند اما دخترش
خورد از بین همه سیلیّ محکم بیشتر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#مهدی_مقیمی
▶️
تک و تنها شد و شکل محنش ریخت بهم
رفتنش ریخت به هم، آمدنش ریخت بهم
آن قدَر اسب به روی بدن قاسم تاخت
که قد و قامت سرو حسنش ریخت بهم
@hosenih
دید گلبرگ گلم تازه کمی باز شده
حرمله زود روی دست منش ریخت بهم
بدن مُثله که مخصوص علیاکبر نیست
این حسین است که نظم بدنش ریخت بهم
نیزه و تیر و سنان، سنگ و عصا و شمشیر
جوشنش ریخت به هم، وضع تنش ریخت بهم
کهنهپیراهن او حکم کفن داشت براش
حیف غارت شد و وضع کفنش ریخت بهم
خون انگشت به انگشتر او جاری شد
نیمهشب رنگ عقیق یمنش ریخت بهم
صوت قرآن تو را خواهر تو دیر شناخت
علتش چیست صدای سخنش ریخت بهم
@hosenih
داخل طشت طلا بود که دندانهایش
خیزران خورد و درون دهنش ریخت بهم
دل، مدینه بدنش کرببلا، سر در شام
یوسف فاطمه گویا وطنش ریخت بهم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
#محمود_ژولیده
▶️
انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست
این مرحله را غیر امامالشّهدا نیست
آئینهتر از روی تو خورشید ندیده
این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست
@hosenih
آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بیتو
برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست
با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا
این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست
ای یوسفم از غارت این گرگصفتها
جز پیرهن کهنه تو را چارهگشا نیست
دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم
ورنه پس از این، چاره به جز مرگ مرا نیست
هرچند که دل دادهای ای ماه به رفتن
والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست
تا بر سر معجر ننهم دست اسیری
کار تو برایم به جز از دست دعا نیست
@hosenih
از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است
سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست
ای کاش که انگشتر تو زود درآید
در سنّت غارتگر انگشت، حیا نیست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
#سیدمحمد_جوادی
▶️
حالا که غیر از چشمهای تر نداری
تنهای تنها ماندی و یاور نداری
بگذار تا زینب لباس رزم پوشد
تا که نگوید دشمنت لشگر نداری
@hosenih
من آب میآرم برای اهل خیمه
دیگر نگو آقا که آبآور نداری
بگذار لختهخون ز لبهایت بگیرم
آخر مگر ای نازنین، خواهر نداری
دیشب میان خواب زهرا مادرم گفت
زینب بمیرم پس چرا معجر نداری
@hosenih
تعبیر کن خواب مرا ای یوسف من
حالا که غیر از چشمهای تر نداری
میآیم امشب بهر دیدارت به گودال
هرچند دیر است و تو دیگر سر نداری
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih