#کفایة_الأصول
#آخوند_خراسانى
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
#المقدَّمة
📔 حاشیهی ۱- قوله (کفایه/ج۱/ص۲۱/چمجمعالفکر): و هو الذی یُبحث فیه عن عوارضه الذاتیة... .
💠 مرحوم #میرزاابوالحسن_مشکینی صاحب حاشیهی محقّقانه بر #کفایة_الأصول در اوّلین حاشیهی خود (ج۱/ص۴۵/چدارالحکمة) مینویسد: هدفِ #آخوند_خراسانى در امر اوّل، بیان این نکته است که #موضوع_علم همان موضوعاتِ مسائلِ آن علم است، اما در توضیحِ چیستیِ موضوع علم با یک جملهی معترضه خطای قوم در تفسیر #عَرَض_ذاتی را نیز بیان میکند.
🔻 #عارض (#عَرَض) در این جا معنایی مقابل با معنای #ذاتی در #کلیات_خمس (ذاتی باب ایساغوجی) است.
🔺️ ایشان در مورد #ذاتی در باب #کلیات_خمس میفرماید: آن یعنی هر چه خارج از ذات نباشد -که همان طور که در علم میزان (منطق) بیان شده است- سه قسم است، #نوع و #جنس و #فصل؛ نه آن که تنها خصوص مقولات عَرَضی نُهگانه است (که در فلسفه بیان شده است که در مقابل #جوهر است، مانند #کمّ و #کیف و... ).
🔵🔴 ایشان در ادامه ۹ قسم برای #عَرَض_ذاتی (آن چه بر اساس ذاتِ شیء بر آن حمل میشود) بیان میفرماید:
🔴 ١- عارض بلاواسطه (مساوی): "الإنسان متعجّبٌ" که متعجّببودن بیواسطهی چیزی بر انسان حمل میشود، و البته افراد متعجّب و انسان مساوی است؛ فتأمّل!
📌 همه قبول دارند این قسم، #عَرَض_ذاتی است.
🔴 ٢- عارض بلاواسطه (اعمّ): "الناطق حيوانٌ"؛ حمل جنس بر فصل، که افراد محمول، اعمّ از موضوع است.
📌 قوم، التفات به این قسم نداشتند. (به همین خاطر معمولاً در کتب دیگر این قسم بیان نشده است)
🔴 ٣- عارض بلاواسطه (اخصّ): "الحیوان ناطقٌ" حمل فصل بر جنس؛ که افراد محمول، اخصّ از موضوع است.
📌 قوم، التفات به این قسم نداشتند. (به همین خاطر معمولاً در کتب دیگر این قسم بیان نشده است)
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
✅ برای فهم نکات #میرزاابوالحسن_مشکینی در #حاشیة_المشكيني در این بخش باید چند نکته را توضیح دهیم:
🔶️ مراد از #عَرَض_ذاتی در بحث #موضوع_علم محمولی است که با توجّه به ذاتِ موضوع بر آن حمل میشود، که یا مطلقاً بلاواسطه است، و یا تنها در ثبوتش واسطه و علّت دارد.
🔷️ در اصطلاح #عَرَض_ذاتی در بحث #موضوع_علم دو کلمه وجود دارد:
۱- #عَرَض: یعنی آن ذاتی باب #کلیات_خمس نیست، بلکه عَرَضی است.
۲- #ذاتی: در اینجا در مقابل #غریب است.
🔶️ #واسطهی_در_ثبوت یعنی آن چه علّتِ حمل و ثبوتِ محمول بر موضوع است.
🔷️ #واسطهی_در_اِثبات یعنی آن چه علّت و واسطهی علم و ادراک چیزی باشد، مانند استدلال و برهان که واسطهی اثباتی و علمی بین ما و نتیجهی برهان است؛ یعنی حدّ وسط، واسطه در اِثباتِ ثبوتِ اکبر برای اصغر است.
🔶️ #واسطهی_در_عروض یعنی محمولی که حقیقتاً محمولِ شیء نیست، بلکه مجازاً به او نسبت داده میشود؛ این قسم بدون شکّ #عَرَض_غریب است، مانند "جَرَی المِیزابُ" که جریان -که حقیقتاً متعلّق به آب است- اما در این قضیه به خود میزاب (ناودان) نسبت داده شده است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
🔴 انشالله از این به بعد شرح و تبیین کاملِ #حاشیة_المشکیني (چاپ دارالحکمة)، حاشیهی گرانسنگِ کتابِ #کفایة_الأصول که تالیف مرحوم #میرزاابوالحسن_مشکینی است را تقدیم دوستان خواهم کرد.
#حاشیة_الکفایة
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کفایة_الأصول
#آخوند_خراسانى
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
#المُقدَّمة
📔 حاشیهی ۱- قوله (کفایه/ج۱/ص۲۱): و هو الذی یُبحث فیه عن عوارضه الذاتیة... .
ادامهی حاشیهی ۱: (#عوارض_ذاتيه)
🔴 ۴- عارض باواسطهی در ثبوت (داخلی مساوی): "الإنسان متكلّمٌ"؛ حمل و ثبوت تکلّم برای واسطهی ناطقبودنِ انسان است که هم داخل در حقیقت انسان، و هم افرادش مساوی با افراد انسان است.
📌 قوم معتقدند این قسم، #عَرَض_ذاتی است.
🔴 ۵- عارض باواسطهی در ثبوت (داخلی اعمّ): "الأنسان متحرّكٌ بالأرادة"؛ حمل و ثبوتِ تحرّکِ اِرادی بر انسان به واسطهی حیوانبودنِ انسان است، که داخل در حقیقت انسان، و البته افرادش اعمّ از افراد انسان است.
📌 قوم در این مورد اختلاف دارند.
🔴 ۶- عارض باواسطهی در ثبوت (خارجی مساوی): "الإنسان ضاحكٌ"؛ حمل و ثبوت ضحک برای انسان به واسطهی تعجّب که خارج از ذات انسان و البته با افراد انسان مساوی است.
📌 قوم معتقدند این قسم، #عَرَض_ذاتی است.
🔴 ۷- عارض باواسطهی در ثبوت (خارجی اعمّ): "الأبيض متحيّزٌ" (یعنی سفید متحیّز و مکاندار است) به واسطهی جسمبودنِ شىءِ سفيد که جسم از ابیض اعمّ است.
📌 قوم معتقدند این قسم، #عَرَض_غریب است.
🔴 ۸- عارض باواسطهی در ثبوت (خارجی اخصّ): "الحيوان ضاحکٌ" به واسطهی انسانبودنِ آن حیوان.
📌 قوم معتقدند این قسم، #عَرَض_غریب است.
🔴 ۹- عارض باواسطهی در ثبوت (خارجی مُباین): "الماء حارٌّ" به واسطهی آتش، يا "الجالس متحرِّکٌ" به واسطهی حرکت سفینه (کشتی).
📌 قوم معتقدند این، #عَرَض_غریب است.
بنا بر این نگاه اهل منطق این است:
🔸️ ۱ و ۴ و ۶ قطعاً #عَرَض_ذاتی است.
🔹️ ۲ و ۳ مورد التفاتِ قوم نبوده است.
🔸️۵ مورد اختلاف قوم است.
🔹️ ۷ و ۸ و ۹ #عَرَض_غریب است.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کفایة_الأصول
#آخوند_خراسانى
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
#المُقدَّمة
📔 حاشیهی ۱- قوله (کفایه/ج۱/ص۲۱): و هو الذی یُبحث فیه عن عوارضه الذاتیة... .
ادامهی حاشیهی ۱:
✅ #میرزاابوالحسن_مشکینی چند مطلب در مورد این اقسام نُهگاه بیان میکند:
🔵 توهّم شده است که قسم ۹ -که پیش از این بیان شد- خارج از مقْسم است، زیرا واسطه (علّت) باید با ذیالواسطه (موضوع) اتّحاد داشته باشد، مانند ۷ مورد قبل از آن که واسطه (مثلاً افراد متعجّب در ۶) با موضوع (افراد انسان) اتحاد دارد، اما واسطه در این جا هر آن چیزی است که دخالت در حمل و ثبوتِ یک محمول بر شیء (موضوع) دارد، حتی اگر مانند آتش مباین با آب باشد.
🔵 #آخوند_خراسانى در فقرهای که در متنِ #کفایة_الأصول میفرماید: "أي بلاواسطة في العروض" اشاره میکند که قوم (اهل منطق و فلسفه) خطا کردهاند؛ ایشان -بر خلاف آن چه آنان گفتهاند- ملاک در #عَرَض_ذاتی را این میداند که #واسطهی_در_عروض نخواهد یعنی حمل مجازی نباشد؛ به این معنا که هر محمولی که برای حملش هیچ واسطهای نخواهد، یا تنها واسطهی در ثبوت بخواهد #عَرَض_ذاتی است؛ به دیگر بیان، بنا بر نگاه #آخوند_خراسانى تمام اقسامی که گفته شد از شمارهی ۱ تا ۹ همگی #عَرَض_ذاتی است.
🔵 نسبت بین #عَرَض_ذاتی و #عَرَض_غریب تباین است؛ این روشن است.
🔵 نسبت بین واسطهی در #عَرَض_ذاتی و واسطهی در #عَرَض_غریب به نسبت با یک محمول، تباین است.
🔵 نسبت بین واسطهی در #عَرَض_ذاتی و واسطهی در #عَرَض_غریب به نسبت با محمولهای متعدّد، عموم و خصوص من وجه است؛ این هم روشن است.
🔵 از براهین نگاه #آخوند_خراسانى این است که اگر نگاه ایشان را نپذیریم مسائل فقهی را باید از علم فقه بیرون کشید، زیرا محمولات و احکامی که بر افعال مکلّفین عارض میشود قطعاً به واسطهی مصالح و مفاسد واقعی است که این مصالح و مفاسد مُباین با افعال مکلّفان است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کفایة_الأصول
#آخوند_خراسانى
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
#المُقدَّمة
📔 ۲- قوله (کفایه/ج۱/ص۲۱): هو نفس موضوعات مسائله... .
✅ مرحوم #میرزاابوالحسن_مشکینی این بخش از کلام #آخوند_خراسانى را اعتراض بر سخن برخی عالمان منطقی میداند که معتقدند #موضوع_علم گاه با موضوعِ برخی مسائلِ علم مُغایرت دارد.
ایشان دو وجه برای عدمِ مُغایرت بیان میکند:
🔵🔸️ ۱- وجه اول:
بیشکّ محمولِ مسالهی علم باید #عَرَض_ذاتیِ موضوع باشد. حال، اگر موضوعِ مساله با موضوع وَحدانیِ علم مُغایرت داشته باشد و مصداق آن محسوب نشود بحث از آن موضوع و ثبوت یا عدم ثبوتِ آن محمول برای آن، بحث از #عَرَض_ذاتیِ موضوعِ علم محسوب نمیشود، و با تعریفِ خودِ آنان از #موضوع_علم مخالف میشود.
🔸️ یعنی آنان #موضوع_علم را "ما یُبحث فیه عن عوارضه الذاتیة" میدانند؛ حال باید از آنان پرسید: این چه موضوعی است که برخی مسائل آن علم، بحث از عوارضِ ذاتیِ آن موضوع محسوب نمیشود؟! در حالی که شما موضوع را این چنین تعریف میکنید.
🔵🔸️ ۲- وجه دوم:
بیشکّ #غرض و هدف از هر علم و مسائل آن بیش از یک چیز نمیتواند باشد؛ یعنی #غرض همیشه وَحْدانی است (مانند استنباط برای اصول).
🔸️ و در این نکته فرقی نمیکند که وحدتِ علم و تمایز علوم را نیز به خاطرِ وحدتِ غرض بدانیم، یا آن را نتیجهی وحدتِ موضوع بدانیم.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کفایة_الأصول
#آخوند_خراسانى
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
#المُقدَّمة
📔 ۲- قوله (کفایه/ج۱/ص۲۱): هو نفس موضوعات مسائله... .
ادامه حاشیهی ۲:
✅ مرحوم #میرزاابوالحسن_مشکینی در ادامهی سخنِ خود در توضیح وجه دوم میفرماید:
🔶️ وحدتِ #غرض، یا از وحدتِ محمولاتِ مسائل علم نشات میگیرد و یا از وحدتِ موضوعاتِ مسائل؛ دلیل این سخن نیز قاعدهی فلسفیای است که استناد واحد به کثیر را مستحیل میداند، به این توجیه که "الواحدُ لا یصدر منه إلا الواحد"، و #آخوند_خراسانى نیز معتقد به این قاعدهی فلسفی است؛ بنا بر این، باید یک عنوان جامعی در میان باشد که آن جامعِ وَحْدانی علّتِ حاصلشدنِ آن غرضِ وَحْدانی باشد.
🔸️ حال، اگر آن جامعِ وَحْدانی (ايجادکنندهی غرض)، جامعِ موضوعاتِ مسائل علم باشد که این یعنی عدمِ مغایرتِ #موضوع_علم با موضوعاتِ مسائل.
🔷️ و اما اگر آن جامعِ وَحْدانی (ایجادکنندهی غرض)، جامعِ محمولاتِ مسائل علم باشد نیز عدم مغایرتِ #موضوع_علم با موضوعاتِ مسائل اثبات میشود، زیرا محمول -در هر حال- از عوارضِ موضوعِ خود است، و اگر محمولِ کلّیِ علم (جامع بین محمولات) متّحد با محمولاتِ تک تکِ مسائلِ علم باشد #موضوع_علم نیز باید جامعِ وَحْدانیای باشد که موضوعاتِ مسائل مصادیق و افرادِ آن محسوب شود، زیرا -بنا بر قاعدهی فلسفی مذکور- غرضِ وَحْدانی جز از یک مؤثِّر پدید نمیآید، و اين مؤثِّر وَحْدانى -بنا بر این صورت- همان موضوع کلّی و محمول کلّیای است که بر موضوعات و محمولاتِ مسائلِ علم صدق میکنند. در این صورت نیز #موضوع_علم باید یک عنوان وَحْدانی میشود.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کفایة_الأصول
#آخوند_خراسانى
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
#المُقدَّمة
📔 ۲- قوله (کفایه/ج۱/ص۲۱): هو نفس موضوعات مسائله... .
ادامه حاشیهی ۲:
✅ #میرزاابوالحسن_مشکینی در ادامهی دو برهانِ بیانشده در مورد عدمِ مغایرت #موضوع_علم با ریزموضوعاتِ مسائل موارد نقضی را از علم #طبّ، علم #منطق و علم #نحو مطرح کرده و پاسخ میدهد.
🔹️ اما علم #طبّ موضوعش را "بدن انسان" دانستهاند، در حالی که مسائل آن، اجزاء و اعضای بدن است، نه خودِ بدن.
اشکال اینجاست که نسبت بین #موضوع_علم و موضوعاتِ مسائل، نسبت جزئی و کلّی یا فرد و کلّی طبیعی است، در حالی که نسبت بین بدن و اعضای بدن، جزء و كلّ است.
🔹️ اما علم #منطق موضوعش #معقولات_ثانیه (صورتهای عقلی و ذهنی) است که هیچ مصداقی در عالَم خارج ندارند، مانند نوع و جنس.
اشکال اینجاست که موضوعات مسائل باید مصداقِ #موضوع_علم باشد، در حالی که معقولات ثانیه مصداق ندارند.
🔹️ اما علم #نحو چون موضوع آن را "کلمه و کلام" دانستهاند در حالی که موضوعات مسائل آن یا مصداق کلمهاند یا کلام.
اشکال اینجاست که موضوعاتِ مسائلِ نحو بر هر دو صدق نمیکنند، بلکه یا کلاماند یا کلمه.
🔷️🔸️ #میرزاابوالحسن_مشکینی در ادامه در پاسخ به هر کدام از این سه میفرماید:
🔸️ موضوع #طبّ "بدن" نیست، بلکه برهاناً و عقلاً باید یک جامع وَحْدانى باشد، حتی اگر ما نتوانیم آن را تصوّر کنیم، که ظاهراً آن جامع "عضو" است.
🔸️ موضوع #منطق نیز مصداق خارجیاش همان اُمور ذهنی است، زیرا #معقولات_ثانیه نیز در ذهن -که در نفس الأمر، خارج محسوب میشود- وجود دارد.
🔸️ موضوع #نحو نیز برهاناً و ضرورتاً باید جامعِ بین کلمه و کلام باشد، نه هر دو.
📌 آن چنان که روشن است #میرزاابوالحسن_مشکینی بسیار اصرار دارد که بر اساس دو برهانی که اقامه کرد #موضوع_علم ضرورتاً باید یک جامعِ وَحْدانى باشد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کفایة_الأصول
#آخوند_خراسانى
#حاشیة_المشكيني
#میرزاابوالحسن_مشکینی
#المُقدَّمة
📔 ۳- قوله (کفایه/ج۱/ص۲۱): ...تغایُرَ الكلّي و مصاديقه، و الطبيعي و أفراده... .
✅ #میرزاابوالحسن_مشکینی در #حاشیة_المشكيني (ج۱/ص۴۹) در مورد این فقره از کلام #آخوند_خراسانی مینویسد: گاه توهّم میشود که عطفِ "الطبيعي و أفراده" بر "الکلّي و مصاديقه" از باب عطف خاصّ بر عام است، زیرا #کلّی_طبیعی یکی از اقسام کلّی است؛ به این توضیح که -همان طور که در منطق آمده است- #کلّی سه قسم است: #کلّی_عقلی و #کلّی_منطقی و #کلّی_طبیعی.
🔷️🔸️ ایشان در ردّ این توهّم دو اشکال را وارد کرده و میآورد:
🔸️ ۱- اشکال اول:
اگر به تمام کلام #آخوند_خراسانی در این فقره نگاه شود ایشان درصدد بیان این نکته است که #موضوع_علم با ریزموضوعاتِ مسائلِ علم اتّحاد خارجی دارد در حالی که مفهومش با مفهومِ آن موضوعات مُغایر است، سپس ایشان میفرماید: "... مانند تغایُرِ کلّی و مصادیقش، و طبیعی و افرادش".
اگر بگوییم مراد ایشان از "الكلّي و مصاديقه" آن عنوانی است که شامل هر سه قسمِ کلّی میشود قطعاً صحیح نیست، زیرا #کلّی_عقلی و #کلّی_منطقی هیچ اتّحادی با افراد خارجی ندارند.
🔹️ ۲- اشکال دوم:
#کلّی_عقلی و #کلّی_منطقی هیچ مصداقی در عالَم خارج ندارند، و کلّیبودنشان به خاطر حکایتِشان از چیزی است که در خارج کثرت خارجی دارد، نه به خاطر وجود مصادیقشان در خارج؛ از این رو، در منطق نیز گفته شده است که #کلّی_عقلی و #کلّی_منطقی تنها موطنشان عقل است در حالی که #کلّی_طبیعی به واسطهی وجودِ افراد خارجیاش موجود در خارج است.
#آخوند_خراسانی نیز در کلام خود تصریح به دو نکتهی "اتّحاد خارجی" و "مصادیق" میکند تا این توهّم را دفع کند.
🔶️🔹️از این رو، عطف "الطبیعي و أفراده" بر "الكلّي و مصاديقه" عطف تفسيری بوده، یا تنها تفنّن در عبارت است.
✴️@fegh_osoul_rafiee