eitaa logo
فکرنگار
162 دنبال‌کننده
12 عکس
15 ویدیو
14 فایل
مباحث، مقالات و تحلیل های دکتر داود رحیمی سجّاسی لینک کانال در تلگرام: https://t.me/fekrnegar_dr آیدی ارتباط با ادمین: @Mah_Negar_66
مشاهده در ایتا
دانلود
فکرنگار
#نظریه_های_اجتماعی_متفکرین_مسلمان #جلسه‌_اول #دکتر_رحیمی_سجّاسی دانش اجتماعی مسلمین/ کارشناسی ارش
مبحث خلاصه و نکات جلسه اول 🔻چگونگی شکل‌گیری رشته دانش اجتماعی مسلمین؟ مقدمه اول: از نیمه دوم قرن ۱۹ به بعد، جهان به دو قسم جهان سنت و جهان صنعت تقسیم شد؛ که در هر یک از آنها تفاسیر متفاوتی از جهان ارائه شد. درباره تفاوت جامعه سنتی و جامعه صنعتی و مدرن تعبیر می‌کند به و . جامعه مکانیکی (اجتماع) که مخصوص جوامع سنتی مثل روستا، ایلات و عشایر است؛ و جامعه ارگانیکی (جامعه) مختص به جوامع صنعتی و مدرن و شهری است که انواع و اقسام آسیب‌های اجتماعی در جامعه مدرن به مسئله تبدیل شد و آمار آنها در جوامع سنتی و روستاها بسیار پایین‌تر است. به تعبیر در جامعه سنتی شباهت‌ها آدم‌ها را دور هم جمع کرده و تشکیل اجتماع را داده ولی در جوامع مدرن وابستگی، خودکفایی و استقلال تشکیل جامعه را می‌دهد. منطق حاکم بر این بود که هر چیزی که محسوس و ملموس و تجربه پذیر است علم است به همین خاطر خدا و معنویت و الهیات کنار گذاشته شد زیرا که این‌ها اثبات پذیر نبودند. پس علم را لزوماً علم تجربه پذیر اثبات پذیر و پوزیتیویستی دانستند و سایر علوم را از حیطه علم جدا کردند. که بر این اساس‌ خواستند در هم روش پوزیتیویستی را وارد کنند؛ در حالی که موضوع علوم انسانی انسان است که دارای اراده و اختیار و انتخاب است و در کنش‌هایش نیتی نهفته است و نمی‌شود با روش مطالعه کرد. 🔻چگونگی شکل‌گیری رشته دانش اجتماعی مسلمین؟ مقدمه دوم: نظریه‌های غربی مند هستند یعنی هر نظریه در پاسخ به نیازهای یک جامعه خاص یا در شرایط اجتماعی خاصی شکل گرفته‌اند و خود متفکران غربی نیز داعیه جهانی بودن را ندارند. با این منطق در نیاز به یک منطبق بر جوامع اسلامی به اسم به وجود آمد و به تبع آن نیاز به متفکرین مسلمان هم احساس شد، که شامل متفکرین غیر معاصر مثل ابن خلدون فارابی و متفکرین معاصر مثل شهید مطهری، علامه مصباح و علامه جوادی آملی می شود. پس رشته دانش اجتماعی مسلمین در مقابل شکل گرفت. 🔻چرایی نامیده شدن این رشته به اسم دانش اجتماعی مسلمین؟ قبل از اینکه در که علم را صرفاً به معنی (Science) یعنی علم تجربی و اثبات پذیر در نظر گرفتند در اصطلاح (knowledge) بود به معنای دانش یا که همه چیز از جمله فلسفه، پزشکی، مهندسی و ذیل این بود. اصل تقسیم بندی علم، معرفت و دانش بود، که بعد از جهان مدرن غربی‌ها صرفاً علوم تجربی و اثبات پذیر را باقی گذاشتند و بقیه علوم را ناعلم یا افسانه دانستند. پس اسم دانش اجتماعی مسلمین عامدانه و هوشمندانه در نظر گرفته شده که همه علوم را ذیل خود جا دهد. 🔻عمده‌ اشکال وارده به رشته دانش اجتماعی مسلمین؟ این رشته در یک نظام آکادمیک نمی‌گنجد. ا ین انتقاد وارد است زیرا این رشته، بینا رشته‌ای است، که نیاز به اطلاعات مختلف از جمله در زمینه فلسفه اسلام، تاریخ اسلام، فلسفه غرب و تاریخ ایران دارد. 🔸نکته: فوکو: انقلاب ایران روحی بود در جهان بی روح. صوت مبحث 💡فکرنگار @fekrnegar_dr
فکرنگار
#جامعه_شناسی_هنر #جلسه‌_اول #دکتر_رحیمی_سجّاسی پژوهش در هنر / کارشناسی ارشد خلاصه مکتوب صوت 💡فک
مبحث‌ خلاصه و نکات جلسه اول 🔻مهد فلسفه و نخستین فیلسوف: با توجه به اینکه یونان مهد فلسفه و نخستین کسی باشد که بحث‌های فلسفی را مطرح کرده است می‌توان گفت سبک اینطور بوده که در کوچه و خیابان می‌گشته و سوالات فلسفی را با عامه مردم مطرح می‌کرد و با رهگذران وارد مکالمه و مفاهمه می‌شده است و غامضترین سوالات فلسفی را با زبان عامیانه مطرح می‌کرده و پاسخ می‌گرفته است. 🔻تقسیم بندی فیلسوفان بعد از سقراط و ارسطو به چه صورت است؟ بعد از و فیلسوفان به دو دسته تقسیم می‌شوند: ۱. فیلسوفان زندگی ۲. فیلسوفان نظری و البته دسته سوم به اسم فیلسوفان بینابین همانند هیوم، روسو و کانت که در بحث‌هایشان هم به فلسفه زندگی و هم به فلسفه نظری اشاره داشتند. 🔻فلسفه زندگی: فیلسوفان زندگی ادامه دهنده ی راه و روش هستند که افکارشان مرتبط با اجتماعیات است و همانند او مسائل زندگی روزمره و عامه مردم دغدغه و مسئله‌شان بوده است. این نوع فیلسوفان به تجربه‌های زندگی استناد می‌کردند و در تلاش بودند بهترین راه و روش زیستن را در حیات فردی و اجتماعی معرفی کنند و به همین جهت روششان بیشتر به شاعری و ادبیات نزدیک بود و این برچسب را بهشان می‌زدند که تو شاعری نه فیلسوف! افرادی مانند پاسکال، امرسون، شوپنهاور و در کل اگزیستانسیالیست‌ها از این نوع فیلسوفان هستند و در هم سهراب سپهری در این چهارچوب می‌گنجد. مهمترین فیلسوفان زندگی معاصر گوته و نیچه هستند. 🔻فلسفه نظری: فیلسوفان نظری مباحث و مسائل کلی زندگی را مطرح می‌کنند و وارد جزئیات نمی‌شوند، بیشتر بحث‌های انتزاعی پیچیده و کلی را مطرح می‌کنند که اوج آن فلسفه ی تحلیلی و فلسفه ی قاره‌ای است. لذا این فیلسوفان محکوم هستند به خودشیفتگی و کلی‌گویی. اسلامی و فیلسوفان اسلامی در این دسته هستند و همینطور در ما بیشتر این نوع از فلسفه را داریم. مهمترین فیلسوفان نظری معاصر کانت و هگل هستند. 🔻جایگاه فلسفه در هنر چیست؟ در استفاده فلسفه در حوزه ، اگر هنر را اجتماعی بدانیم وارد فلسفه زندگی و اگر هنر را کنش و نبوغ فردی بدانیم وارد فلسفه نظری خواهیم شد. در حوزه هنر موضوعات منفک از جامعه و اجتماعیات نیست. لازمه پژوهش در هنر ارتباط با و لازمه ارتباط با جامعه و گفتگو با افراد حدودی از تساهل و تسامح‌ است. 🔻ارتباط هنر و جامعه شناسی چیست؟ بحثی دارد تحت عنوان . بر این اساس همه هنرمندان و آثار آنها بازنمایی جامعه خود است، هنرمند، جامعه را با و اثر خود انعکاس می‌دهد و هر اثر هنری بازتاب جامعه است که در اثر هنری تجلی کرده است. پس برای هنرمند درکی از جامعه و و الزامی است. صوت مبحث 💡فکرنگار @fekrnegar_dr
فکرنگار
🎤 صوت دومین جلسه از #سلسله‌جلسات‌خوانش‌متون‌کلاسیک‌جامعه‌شناسی مونتسکیو و سنت فرانسوی جامعه‌شناسی #
📃خلاصه مکتوب دومین جلسه از مونتسکیو و سنت فرانسوی جامعه‌شناسی 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 🔸ریمون قائل به دو نوع جامعه شناسی در آراء است: ۱. جامعه شناسی عمومی ۲. جامعه شناسی سیاسی 🔸جامعه شناسی عمومی دو نکته‌ای که آرون در آراء جامعه شناسی عمومی منتسکیو مشاهده کرده است: ۱. ایده فهم نسبت فرد و جامعه ۲. تاکید به شناخت علمی امر اجتماعی 🔸فهم نسبت فرد و جامعه ایده آرون که منتسکیو را نخستین جامعه شناس می‌داند بر این مبناست که هر کس که فرد و ساحت اجتماعی و نسبت بین این دو را مورد توجه قرار داده باشد و فرد را در یک ساختار اجتماعی و فرهنگی ببیند، واجد یک تفکر جامعه شناختی است. یعنی دیدن فرد در ساختار و به تعبیر منتسکیو روح کلی. دورکیم هم منتسکیو را نخستین جامعه شناس می‌داند و اندیشه آگوست کنت را در او می‌بیند. یعنی همانطور که کنت به نسبت فرد و جامعه توجه داشت و فرد را در یک روح و ساختار کلی هضم شده می‌دید، منتسکیو هم همین اندیشه را دارد. آن چیزی که در روانشناسی مطرح شد تحت عنوان اینکه اگر ذهن یا سوبژکتیویته اصلاح شود، از نظر جامعه شناسی مردود است و جامعه شناسی به ساختارهای عینی توجه دارد. کارکرد این ایده روانشناسی مشروعیت بخشی به نظام‌های سیاسی و مصونیت آنها بود. به تعبیر آران منتسکیو لحظه آغاز جامعه شناسی است و به تعبیری منتسکیو نه فیلسوف سیاسی است و نه جامعه شناس، بلکه بین این دو است. او پایان فلسفه سیاسی و آغاز جامعه شناسی است. آرون به خاطر بینش کل گرایانه در منتسکیو او را آغازگر جامعه شناسی می‌داند. این بینش کل گرایانه واجد یک تفکر الهیاتی است زیرا درست است که بینش کل گرایانه در قالب قومیت، نژاد جنسیت و از این تعابیر است، ولی روح الهیاتی دارد از این جهت که تا قبل از آن این تفکر بود که یک خدایی بر همه چیز احاطه دارد. لذا کل گرایی در جامعه شناسی از این تفکر الهیاتی نشئت می‌گیرد و به طور کلی این اندیشه و بینش کل گرایانه در اکثر جامعه شناسان فرانسوی وجود دارد. از جمله منتسکیو، دورکیم،‌ کنت و سن سیمون و البته دو استثنا در میان اندیشمندان فرانسوی وجود دارد که این ایده کل گرایانه را ندارند و تفکر اگزیستانسیالیستی دارند شامل سارت و کامو. هر کدام از متفکران این بینش کل گرایانه را تحت عنوان اصطلاحی مطرح می‌کنند: منتسکیو تحت عنوان روح کلی، فوکو، گفتمان، به تعبیر بوردیوعادت‌واره، به تعبیر مارکس ساختار و یا به تعبیر دورکیم جامعه. 🔸شناخت علمی امر اجتماعی این نگاه به تعبیر دکارت مستلزم کنار گذاشتن مفروضات است. خصوصاً این نگاه در عصر روشنگری سایه انداخته که باید داشته‌هایت را کنار بگذاری. پس منتسکیو در امر اجتماعی قائل به نظر علمی و روش علمی است یعنی روش پوزیتیویستی که علوم انسانی را باید همچون پدیده‌های طبیعی نگریست. همچون سایر جامعه شناسان فرانسوی مثل و که این مکتب فرانسوی جامعه شناسی و پوزیتیویسی را دارا هستند. عقبه این نگاه باز می‌گردد به دکارت. نگاه علمی می‌خواهد امور به ظاهر آشفته، به ظاهر بی‌نظم به ظاهر بی‌ربط و پراکنده را به صورت منظم و در قالب یک الگو نشان دهد. پس کار علم همین است: بیرون کشیدن نظم از یک امور به ظاهر بی‌نظم. جامعه شناس خودش را موظف به معنا بخشی به اتفاقات می‌داند. منتسکیو هم همین شیوه را در پی می‌گیرد می‌خواهد با نظم بخشی به امور آشفته بین آنها پیوند و ارتباط ایجاد کند تا قابل فهم شود. 🔸جامعه شناسی سیاسی منتسکیو منتسکیو در جامعه شناسی سیاسی هم با رویکرد انسان شناسانه شروع می‌کند. انسان شناسی او فلسفی است. منتسکیو همانند روسو و جان لاک و برعکس هابز قائل به این است که انسان‌ها ذاتاً خوب و خیر هستند و جنگ و ستیزی که به تعبیر هابز است ذاتی انسان‌ها نیست و تجلی و خروجی جامعه و برخاسته از جامعه است و از زندگی جمعی نشئت می‌گیرد. 🔸منتسکیو قائل به دو نوع اصلی حکومت و رژیم است: ۱. حکومت متعادل ۲. حکومت نامتعادل حکومت متعادل مبتنی بر یک قانون و قاعده است؛ و حکومت نامتعادل بدون هیچ قاعده و قانون و نظارت و کنترل و بازخواستی است. از نظر منتسکیو این حکومت دوام نمی‌آورد چون نسبت فرد و جامعه در آن از هم گسسته است. در حکومت نامتعادل قدرت با مکانیزم دیگری کنترل می‌شود در حالی که مکانیزم‌های قدرت باید در برابر قدرت بایستد یعنی قدرت را جز با قدرت نمی‌شود مدیریت کرد. 🔸 رژیم متعادل دو نوع است: ۱. رژیم جمهوری ۲. رژیم سلطنت رژیم جمهوری که حکومت اکثریت بر اکثریت بر اساس قانون است. رژیم سلطنت حکومت یک نفر بر بقیه که مبتنی بر یک قاعده و قانون است. 🔸رژیم نامتعادل شامل: حکومت استبدادی که حکومت یک نفر بدون قانون و قاعده است. 💡فکرنگار @fekrnegar_dr